این میدان، مرکز شماری از ساختمان‌های دولتی و فرهنگی با معماری‌های کلاسیک در شهر سن‌فرانسیسکو است. ساختمان سفید رنگ مرکز مدنی در سال ۱۹۱۲ ساخته شده […]

رسم است که در اولین روز کار هر فرد، اعضای تیم با او به رستوران بروند تا آنجا گفتگوها بیشتر دوستانه باشد تا کاری. در عکس […]

عذر میخواهم ولی مگر پدرت، برده به دنیا آورده؟! که مجبور باشی جلوی پایش بلند شوی. مثلا پدر تو که احتمالا جلوی پای پدرش بلند شد، […]

داستان زندگی دانشجویی ام و عبور از تراول بن و تحصیل در سه دانشکده ی حقوق آنهم توسط یک ایرانی، برای دپارتمان حقوقی رویترز جالب آمد […]

این آخر هفته میرویم به کارتن خواب ها کتاب میدهیم، نفری ده دلار واریز کنین، سریع تر لطفا، اگر هم پیشنهاد خرید کتاب خاصی را دارید […]

این روزهایی که قرار است بروم سمت محله هارلم و آن دوردستهای شمالی پارک مرکزی شهر، بیش از اندکی استرس، هیجان است که ملزمم میکند قبل […]

جیسون رضاییان مجددا از ترسش از ایرانیان ساکن لوس آنجلس گفت. یکی دیگر از دوستانم هم قبلا گفته بود که این شهر پر است از پرستوهای […]

روز آخرم در لوس آنجلس است، الباقی سفر را میروم دانشگاه سن دیگو. خواستم آخرین رستوران ایرانی ام را در این چند ساعت مانده به حرکت […]

آزمون مدرک مبارزه با قاچاق مالی بود، مردی هفتاد و شش ساله با صورتی پنجاه ساله که به گواه خودش چند عمل لیفتینگ شادابتر نگهش داشته […]

نیم ساعتی طول میکشد تا از شرکت برسم به دانشگاه، سه چهار ساعت میمانم بعد هم طرفهای یازده میروم به سمت خانه.

طرفهای ظهر است. مترو هر چه که به سمت ایستگاههای بالاتر می رود، هم بویش بدتر می شود هم رنگ پوست مسافرانش تیره تر. تفاوت سیاه […]

امروز چهارم جولای، روز تولد امریکاست. بعداز کار یا دانشگاه، معمولا اگر حوصله اش باشد میروم سینمای بغل خانه.

فریاد میزند که من مجرم نیستم. جرمش استعمال مواد مخدر است، احتمالا ماریوانا. لباس شخصی ها گرفته بودنش، اینجا میشوند همان آندرکاور یا پلیس مخفی ها. […]

از آنجا که در ایالت کالیفرنیا ماریجوانا قانونیست، در سن دیگو، کنجکاوی حقوقی، وادارم کرد که بروم به یکی از این فروشگاههای رسمی اش.

در این اتاق جلسات شرکت بی اند پی، منتظر مارین هستم. همکلاسی ال ال ام بود. ارشدی از سوربون دارد و ارشدی از بروکسل و ارشد […]

میز یکی از کتابدارهای “کتابخانه دانشکده” در روزهای آخر ترم میشود پاتوقی کوچک برای حقوقدانانی جوان که بیست و چهاری شان را پشت نیمکتها میگذرانند تا […]

این ایمیلها از آنهاییست که احتمالا هر دانشجویی که در کشوری نسبتا توسعه یافته درس خوانده، سالانه چندین موردش را دریافت کرده است.

داستان تکراری دانشجویان ایرانی اینجا در این چند ماه اخیر. دانشجویان ارشد معمولا بورسی نمیگیرند مگر درصدی از شهریه شان کسر شود، هزینه زندگی هم که […]

بیاد ایام سربازی. درب اتاقم‌ زده شد. اوتام بود، یک سرهنگ بازنشسته ارتش بنگلادش، مسن ترین و کم حرف ترین هم کلاسی مان در سینت جانز […]

میگوید چند بار شده که ساعت آن گوشی خراب شده ات را برای پنج صبح کوک کنی و بگویی الا و بلا این دفعه را بیدار […]

یکی از اساتید دانشگاه است، جلسه هم از آن جلسات هفتگی هیات علمی است که گزارش پروژه های تحقیقاتی شان را به الباقی اعضا می دهند. […]

فرنک در جمع وکلایی از کشورهای مختلف، سخنرانی میکند: آزاد کسی است که کل دارایی اش در سرش باشد و بعد هم در آیکلودش! میگوید کسی […]

صبر کنید برایتان از کشوری منظم و دور از مهاجرِ غیر قانونیِ اجتناب ناپذیر بگویم، کانادا.

میشل، دانشجوی امریکایی سال اولی، پرس و جوکنان به عنوان یک ایرانی پیدایم کرده تا سوالی بپرسد: -سید، فرق بین دادگاه و دادسرا چیست؟

در آمریکا ماشین گرفتن معمولا قسطی است و دو روش کلی برای آن وجود دارد. در هر دو روش یک مبلغ اولیه (down payment) باید پرداخت […]

در یک کتابخانه عمومی پیرمردی دیدم که مشغول خواندن کتاب قطوری بود، بعد از رفتنش، سری به کتاب زدم. عنوانش این بود: قوانین واردات کالا به […]

رفتن به کتابخانه و نوشتن کتاب داستان، جزو فعالیت های بعد از مدرسه برخی دانش آموزان در نیویورک است: برای تقویت مهارت نوشتن

پرفروش ترین کتاب این روزهای آمریکا را بیل کلینتون و جیمز پترسون نوشته اند: “رییس جمهور گم شده است”