فرق-بین-دادگاه-و-دادسرا
فرق بین دادگاه و دادسرا
۳ آبان ۱۳۹۸
سازوکار-جدید-آمریکا
سازوکار جدید آمریکا برای تجارت اقلام انسان‌دوستانه با ایران
۳ آبان ۱۳۹۸
فرق-بین-دادگاه-و-دادسرا
فرق بین دادگاه و دادسرا
۳ آبان ۱۳۹۸
سازوکار-جدید-آمریکا
سازوکار جدید آمریکا برای تجارت اقلام انسان‌دوستانه با ایران
۳ آبان ۱۳۹۸
صبر کنید برایتان از کشوری منظم و دور از مهاجرِ غیر قانونیِ اجتناب ناپذیر بگویم، کانادا.

کشوری که تنها با یک کشور مرز دارد، اهمیتی مضاعف برای کشوری در جهان نخست که آن را سرآمد تمام کشورهای جهان اولی کرده. کشوری با دومین وسعت در میان کشورهای این کره و در عین حال دارای کمترینِ جمعیت ها با صرفا سی میلیون نفر.

کشوری که تقریبا هرچه دارد، از مهاجرانش دارد، البته که مهاجران قانونی اش، کشوری که می کوشد آغوشش را باز کند برای هر آنکه تحصیل کرده است و یا تخصص دارد. کشوری که مرکزترین شهرش، قدمتی یارای رقابت با نوظهور ترین شهرستانهایمان دارد. کشوری که قدیمی ترین مدفونینش معاصر مهلوکین نزدیک ترین شاهنشاهی مان است.

داستان، مختص میزبانیست که در همین مجاز شناختمش. میزبانی که قرارش را به دعوتی با عطر باقالی پولو در رستورانی آکنده از واژگان پارسیِ در گوش تنیده آغاز میکند. میزبانی که قطور ترین خنجر زندگی اش را از همین ایرانی های کانادایی خورده و بهترین حمایت های معنوی را هم از ایشان دریافت کرده.

میزبانی که حضورش دراینجا را منبعث ازبیداری اش درمیان «خواب زده ها» می انگارد. میگوید؛ توانستم بر تقدیر چیره شوم. «تقدیر شومم را له کردم»

مطالب مرتبط

صبر کنید برایتان از کشوری منظم و دور از مهاجرِ غیر قانونیِ اجتناب ناپذیر بگویم، کانادا.

کشوری که تنها با یک کشور مرز دارد، اهمیتی مضاعف برای کشوری در جهان نخست که آن را سرآمد تمام کشورهای جهان اولی کرده. کشوری با دومین وسعت در میان کشورهای این کره و در عین حال دارای کمترینِ جمعیت ها با صرفا سی میلیون نفر.

کشوری که تقریبا هرچه دارد، از مهاجرانش دارد، البته که مهاجران قانونی اش، کشوری که می کوشد آغوشش را باز کند برای هر آنکه تحصیل کرده است و یا تخصص دارد. کشوری که مرکزترین شهرش، قدمتی یارای رقابت با نوظهور ترین شهرستانهایمان دارد. کشوری که قدیمی ترین مدفونینش معاصر مهلوکین نزدیک ترین شاهنشاهی مان است.

داستان، مختص میزبانیست که در همین مجاز شناختمش. میزبانی که قرارش را به دعوتی با عطر باقالی پولو در رستورانی آکنده از واژگان پارسیِ در گوش تنیده آغاز میکند. میزبانی که قطور ترین خنجر زندگی اش را از همین ایرانی های کانادایی خورده و بهترین حمایت های معنوی را هم از ایشان دریافت کرده.

میزبانی که حضورش دراینجا را منبعث ازبیداری اش درمیان «خواب زده ها» می انگارد. میگوید؛ توانستم بر تقدیر چیره شوم. «تقدیر شومم را له کردم»

مطالب مرتبط



آخرین مطالب