با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهاز ایران یاد بگیرید!
۴ آبان ۱۳۹۸بیاد ایام سربازی
۴ آبان ۱۳۹۸دیسیپلین داشته باش!
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکادین پرایس، رئیس دانشکده، میگوید “دیسیپلین” داشته باش!
با تعجبم، ترجمه اش میکند: میگوید چند بار شده که ساعت آن گوشی خراب شده ات را برای پنج صبح کوک کنی و بگویی الا و بلا این دفعه را بیدار می شوم، نماز میخوانم (یهودی است)، میروم میدوم، بیست دقیقه، خیس عرق که شدم، می آیم دوش میگیرم، آن هم پنج دقیقه ای، قهوه ام را در راه بستن گره کروات میجوشانم و اورکتم را می اندازم روی آن یکی دست و یکی دو پیس اودکلن و نه بیشششتر میزنم (این قسمتش را با تاکید گفت، گویی باز هم روی ایرانی ام و استعمال مازاد عطر کار دستم داده بود.)
و بعدش هم پیاده عازم کارم می شوم و در این خیابان های شلوغ قدم زنان و بدون هدفون راه می روم و به هر که چشمش به چشمم خورد لبخند میزنم، میرسم و یک راست مینشینم لیست بایدهای روزانه ام را زمان بندی میکنم و بعدش هم شروع روز؟ گفتم خیلی شده! خیلی! گفت چند بار عملی شده؟ گفتم تقریبا هیچ بار. گفت این عادت زندگی ام یادگار دانشجویی در ییل است. تا به امروز بجز در سفرها، برنامه روزانه ام بوده.
- دین ۹۳ ساله است.
- رضایمان است که زنگ میزند، ۲۵ امین تولدش نزدیک است. عزا گرفته برای پنج سال دیگرش—می نامدش سراشیبی پیری.
با تعجبم، ترجمه اش میکند: میگوید چند بار شده که ساعت آن گوشی خراب شده ات را برای پنج صبح کوک کنی و بگویی الا و بلا این دفعه را بیدار می شوم، نماز میخوانم (یهودی است)، میروم میدوم، بیست دقیقه، خیس عرق که شدم، می آیم دوش میگیرم، آن هم پنج دقیقه ای، قهوه ام را در راه بستن گره کروات میجوشانم و اورکتم را می اندازم روی آن یکی دست و یکی دو پیس اودکلن و نه بیشششتر میزنم (این قسمتش را با تاکید گفت، گویی باز هم روی ایرانی ام و استعمال مازاد عطر کار دستم داده بود.)
و بعدش هم پیاده عازم کارم می شوم و در این خیابان های شلوغ قدم زنان و بدون هدفون راه می روم و به هر که چشمش به چشمم خورد لبخند میزنم، میرسم و یک راست مینشینم لیست بایدهای روزانه ام را زمان بندی میکنم و بعدش هم شروع روز؟ گفتم خیلی شده! خیلی! گفت چند بار عملی شده؟ گفتم تقریبا هیچ بار. گفت این عادت زندگی ام یادگار دانشجویی در ییل است. تا به امروز بجز در سفرها، برنامه روزانه ام بوده.
- دین ۹۳ ساله است.
- رضایمان است که زنگ میزند، ۲۵ امین تولدش نزدیک است. عزا گرفته برای پنج سال دیگرش—می نامدش سراشیبی پیری.
روایتی از : سید محسن روحانی
منبع : کانال تلگرامی یک حقوقی در نیویورک
مشاهده سایر مطالب سید محسن روحانی
منبع : کانال تلگرامی یک حقوقی در نیویورک
مشاهده سایر مطالب سید محسن روحانی
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
دیسیپلین داشته باش!
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکادین پرایس، رئیس دانشکده، میگوید “دیسیپلین” داشته باش!
با تعجبم، ترجمه اش میکند: میگوید چند بار شده که ساعت آن گوشی خراب شده ات را برای پنج صبح کوک کنی و بگویی الا و بلا این دفعه را بیدار می شوم، نماز میخوانم (یهودی است)، میروم میدوم، بیست دقیقه، خیس عرق که شدم، می آیم دوش میگیرم، آن هم پنج دقیقه ای، قهوه ام را در راه بستن گره کروات میجوشانم و اورکتم را می اندازم روی آن یکی دست و یکی دو پیس اودکلن و نه بیشششتر میزنم (این قسمتش را با تاکید گفت، گویی باز هم روی ایرانی ام و استعمال مازاد عطر کار دستم داده بود.)
و بعدش هم پیاده عازم کارم می شوم و در این خیابان های شلوغ قدم زنان و بدون هدفون راه می روم و به هر که چشمش به چشمم خورد لبخند میزنم، میرسم و یک راست مینشینم لیست بایدهای روزانه ام را زمان بندی میکنم و بعدش هم شروع روز؟ گفتم خیلی شده! خیلی! گفت چند بار عملی شده؟ گفتم تقریبا هیچ بار. گفت این عادت زندگی ام یادگار دانشجویی در ییل است. تا به امروز بجز در سفرها، برنامه روزانه ام بوده.
- دین ۹۳ ساله است.
- رضایمان است که زنگ میزند، ۲۵ امین تولدش نزدیک است. عزا گرفته برای پنج سال دیگرش—می نامدش سراشیبی پیری.
با تعجبم، ترجمه اش میکند: میگوید چند بار شده که ساعت آن گوشی خراب شده ات را برای پنج صبح کوک کنی و بگویی الا و بلا این دفعه را بیدار می شوم، نماز میخوانم (یهودی است)، میروم میدوم، بیست دقیقه، خیس عرق که شدم، می آیم دوش میگیرم، آن هم پنج دقیقه ای، قهوه ام را در راه بستن گره کروات میجوشانم و اورکتم را می اندازم روی آن یکی دست و یکی دو پیس اودکلن و نه بیشششتر میزنم (این قسمتش را با تاکید گفت، گویی باز هم روی ایرانی ام و استعمال مازاد عطر کار دستم داده بود.)
و بعدش هم پیاده عازم کارم می شوم و در این خیابان های شلوغ قدم زنان و بدون هدفون راه می روم و به هر که چشمش به چشمم خورد لبخند میزنم، میرسم و یک راست مینشینم لیست بایدهای روزانه ام را زمان بندی میکنم و بعدش هم شروع روز؟ گفتم خیلی شده! خیلی! گفت چند بار عملی شده؟ گفتم تقریبا هیچ بار. گفت این عادت زندگی ام یادگار دانشجویی در ییل است. تا به امروز بجز در سفرها، برنامه روزانه ام بوده.
- دین ۹۳ ساله است.
- رضایمان است که زنگ میزند، ۲۵ امین تولدش نزدیک است. عزا گرفته برای پنج سال دیگرش—می نامدش سراشیبی پیری.
روایتی از : سید محسن روحانی
منبع : کانال تلگرامی یک حقوقی در نیویورک
مشاهده سایر مطالب سید محسن روحانی
منبع : کانال تلگرامی یک حقوقی در نیویورک
مشاهده سایر مطالب سید محسن روحانی
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم ویدئوهای تحلیلی رابرت اف کندی...
مطالعهمستند وضعیت شکست ( Fail State )
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
مستند وضعیت شکست Fail State کارگردان : الکس شبانو محصول : سال 2017 آمریکا ژانر : اجتماعی زبان: انگلیسی -...
مطالعهاصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
اصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهآمریکا همیشه مهمترین متحد اسرائیل...
مطالعهچرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
چرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : رسانه UNPacked از اوباما تا...
مطالعهداستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
داستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهدر این این ویدئو از برنامه...
مطالعه