با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهعاقبت مشاجره دختر ۲۰ ساله با پلیس کالیفرنیا ؛ گیس کشی و بیرون کشیدن از خودرو و بازداشت !
۳۱ تیر ۱۳۹۸ترامپ: بولتون را به عنوان برگ چانهزنی در برابر ایران میخواهم
۳۱ تیر ۱۳۹۸مرکز منهتن
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکادیروز مراسم افتتاحیه دوره بود. سوار مترو شدم و به سوی downtown Manhattan رهسپار شدم. دوستان و هموطنانی که هر روز از بالا تا پایین جمهوری اسلامی رو مورد نوازش قرار می دن وقتی سوار متروی تهران می شن حتما تشریفشونو بیارن و متروی ناله ی نیویورک رو هم ببینند.
به محض اینکه قطار از ایستگاه دور می شن موشا رژه رفتن روی ریلها رو شروع می کنند. به هر تقدیر، ما از همه جا بی خبر از ایستگاه Lexington Ave پیاده شدیم و از ایستگاه زدیم بیرون. بیروت اومدن از ایستگاه همان و کپ کردن همان. درست از زیر Citigroup Headquarter در اومدم! ابهت ساختمون به قدری زیاد بود که واقعا شکه شدم. بعد هم که توی Lexington راه می رفتم همین طور. تا اینکه بالاخره دانشگاه رو پیدا کردم.
یه ساختمون بی نهایت شیک که کمتر از 1 سال از ساختش گذشته بود در یکی از بهترین خیابونای Manhattan. به همون اندازه که Maastricht نسبت به دانشگاههای ایران به نظرم ردیف اومد اینجا نسبت به Maastricht بود. مراسم شروع شد و مسئولین دوره سخنرانی کردن. بعد هم ملت خودشونو معرفی کردن. چند تا از دوستان چینی ما که اسم همشون چینگ (یا شایدم چانگ یا چونگ! ) بود علاوه بر اسم چینیشون اسم انگلیسی شون رو هم گفتن! ماشا الله سلیقه هم که در حد تیم ملی بود.
اسامی همه اسامی رایج در بین اشراف زادگان سده 19 بریتانیای کبیر. (معاصر با رمانهای ویکتور هوگو). Vivian, Elizabeth, etc. بعد از سخنرانی ها هم که طبق معمول Business School های بلاد کفر informal drink بود. با اساتید و دانشحویان و مسئولین آشنا شدیم. همه آدمای اهل حال بودن. خلاصه اینکه مراسم افتتاحیه و Lexington به اندازه کافی ما رو Overwhelm کرده بود.
یکی از تفاوتای دیگه ای که بین شیطان بزرگ و بلاد کفر اسبق هست اینه که توی اروپا وقتی می پرسن کجایی هستی و میگی ایرانی هستم، اول از همه اتوماتیک وار آب دهنتو قورت میدی چون کاملا می تونی بفهمی که طرف خیلی هم impress نشده و اگه بعد از چند ثانیه هنوز هم بهت زل زده باید توضیح بدی که: You know... sometimes peaple think we are Arabs but we are Persians and it just happened to be that our name is similar to Iraq and we've never been a part of Iraq but Iraq used to be part of us, but still it does not mean we are arabs, blah blah blah.....i اما اینجا می تونی بدون مکث کردن بری سراغ جمله بعدی.
امروز هم presentation پروژه های ترم بود که هر تیم از ما با یک شرکت قراره کار کنه. شرکتهایی که اومده بودن از این قرار بودن: General Atlantic (Private Equity),Brysam Global Partners (Private Equity), HSBC (Banking), New York Economic Development Corporation, John Hankocks Financial Services پروژه ها همگی جذاب بودن ولی من احتمالا برم سراغ HSBC که یه پروژه سنگین بود. امروز عصر هم که دانشگاه برد ما رو یه رستوران مجلل و یه treatment اساسی به جا آورد. یاد این هلندیای کله پنیری افتادم که با یه ساندویچ نون و پنیر سر ما رو گول مالیدن! بعد از اون نوبت تور Manhattan بود. در یک کلمه Manhattan زیباترین منطقه ای هست که تا حالا دیدم. همه جا ساختمونای وحشتناک آدما رو وادار می کنه سرشو بگیره بالا و چشماشو تیز کنه شاید بتونه آخر ساختمون رو پیدا کنه . Park Avenue پر از این ساختمونا یود. خیابون پنجم (Fifth Ave) رو هم گشت زدیم با اون لباس فروشی هایی که منِ آسمون جل حتی جرأت جلوی ویترین وایسادن رو هم ندارم!! ساختمون GE و Chrysler هم که دیگه بماند.....
بعد اون نوبت تور کشتی بود. یه تور دو ساعته دور Manhattan. ساعت تور با هوشمندی طوری تنظیم شده بود که هم View روز از manhattan رو ببینی و هم شب. واقعا اعتراف می کنم که کف کردم! Manhattan تنها جایی هست که از عکسهایی که آدم ازش می بینه زیباتره. تا حالا جاهایی که رفتم توی اروپا خیلی زیبا بوده اما عکساشون خیلی زیباتر. ولی اینجا دقیقا برعکس. Wall Street و Downtown با اون ساختمونای عجیب و غریبشون آدم رو مسحور میکنن. Empire State Building, Chrysler Building, Brooklyn Bridge, Goldman Sachs و دهها برج دیگه. یه نفر هم بود که همه رو توضیح می داد.
از headquarter در حال ساخت Goldman Sachs بگیر و بیا تا برجای دوقلو (رحمة الله علیهما) و یه برج مسکونی که همه طبقاتش پیش فروش شده و فقط طبقه آخرش مونده که 45 میلیون دلار فی خورده. در همین اثنا هم زوجای خوشبخت احساسات رومانتیکشون فوران کرده بود و داشتن حرکات عشقولانه در می کردن و ما وامانده و متحیر که شما را چه می شود؟!
برج Goldman و JP Morgan چه چیز رمانتیکی داره؟ توی آسمون هم که پر از هلیکوپتر. هلیکوپترهایی که توی مملکت ما تنها کارکردشون رسوندن مسئولین لشکری و کشوری به فیض رفیع شهادته اینجا بیزینس من ها و قماربازای خفن رو به Penthouse هاشون در Long Island می بره....
به محض اینکه قطار از ایستگاه دور می شن موشا رژه رفتن روی ریلها رو شروع می کنند. به هر تقدیر، ما از همه جا بی خبر از ایستگاه Lexington Ave پیاده شدیم و از ایستگاه زدیم بیرون. بیروت اومدن از ایستگاه همان و کپ کردن همان. درست از زیر Citigroup Headquarter در اومدم! ابهت ساختمون به قدری زیاد بود که واقعا شکه شدم. بعد هم که توی Lexington راه می رفتم همین طور. تا اینکه بالاخره دانشگاه رو پیدا کردم.
یه ساختمون بی نهایت شیک که کمتر از 1 سال از ساختش گذشته بود در یکی از بهترین خیابونای Manhattan. به همون اندازه که Maastricht نسبت به دانشگاههای ایران به نظرم ردیف اومد اینجا نسبت به Maastricht بود. مراسم شروع شد و مسئولین دوره سخنرانی کردن. بعد هم ملت خودشونو معرفی کردن. چند تا از دوستان چینی ما که اسم همشون چینگ (یا شایدم چانگ یا چونگ! ) بود علاوه بر اسم چینیشون اسم انگلیسی شون رو هم گفتن! ماشا الله سلیقه هم که در حد تیم ملی بود.
اسامی همه اسامی رایج در بین اشراف زادگان سده 19 بریتانیای کبیر. (معاصر با رمانهای ویکتور هوگو). Vivian, Elizabeth, etc. بعد از سخنرانی ها هم که طبق معمول Business School های بلاد کفر informal drink بود. با اساتید و دانشحویان و مسئولین آشنا شدیم. همه آدمای اهل حال بودن. خلاصه اینکه مراسم افتتاحیه و Lexington به اندازه کافی ما رو Overwhelm کرده بود.
یکی از تفاوتای دیگه ای که بین شیطان بزرگ و بلاد کفر اسبق هست اینه که توی اروپا وقتی می پرسن کجایی هستی و میگی ایرانی هستم، اول از همه اتوماتیک وار آب دهنتو قورت میدی چون کاملا می تونی بفهمی که طرف خیلی هم impress نشده و اگه بعد از چند ثانیه هنوز هم بهت زل زده باید توضیح بدی که: You know... sometimes peaple think we are Arabs but we are Persians and it just happened to be that our name is similar to Iraq and we've never been a part of Iraq but Iraq used to be part of us, but still it does not mean we are arabs, blah blah blah.....i اما اینجا می تونی بدون مکث کردن بری سراغ جمله بعدی.
امروز هم presentation پروژه های ترم بود که هر تیم از ما با یک شرکت قراره کار کنه. شرکتهایی که اومده بودن از این قرار بودن: General Atlantic (Private Equity),Brysam Global Partners (Private Equity), HSBC (Banking), New York Economic Development Corporation, John Hankocks Financial Services پروژه ها همگی جذاب بودن ولی من احتمالا برم سراغ HSBC که یه پروژه سنگین بود. امروز عصر هم که دانشگاه برد ما رو یه رستوران مجلل و یه treatment اساسی به جا آورد. یاد این هلندیای کله پنیری افتادم که با یه ساندویچ نون و پنیر سر ما رو گول مالیدن! بعد از اون نوبت تور Manhattan بود. در یک کلمه Manhattan زیباترین منطقه ای هست که تا حالا دیدم. همه جا ساختمونای وحشتناک آدما رو وادار می کنه سرشو بگیره بالا و چشماشو تیز کنه شاید بتونه آخر ساختمون رو پیدا کنه . Park Avenue پر از این ساختمونا یود. خیابون پنجم (Fifth Ave) رو هم گشت زدیم با اون لباس فروشی هایی که منِ آسمون جل حتی جرأت جلوی ویترین وایسادن رو هم ندارم!! ساختمون GE و Chrysler هم که دیگه بماند.....
بعد اون نوبت تور کشتی بود. یه تور دو ساعته دور Manhattan. ساعت تور با هوشمندی طوری تنظیم شده بود که هم View روز از manhattan رو ببینی و هم شب. واقعا اعتراف می کنم که کف کردم! Manhattan تنها جایی هست که از عکسهایی که آدم ازش می بینه زیباتره. تا حالا جاهایی که رفتم توی اروپا خیلی زیبا بوده اما عکساشون خیلی زیباتر. ولی اینجا دقیقا برعکس. Wall Street و Downtown با اون ساختمونای عجیب و غریبشون آدم رو مسحور میکنن. Empire State Building, Chrysler Building, Brooklyn Bridge, Goldman Sachs و دهها برج دیگه. یه نفر هم بود که همه رو توضیح می داد.
از headquarter در حال ساخت Goldman Sachs بگیر و بیا تا برجای دوقلو (رحمة الله علیهما) و یه برج مسکونی که همه طبقاتش پیش فروش شده و فقط طبقه آخرش مونده که 45 میلیون دلار فی خورده. در همین اثنا هم زوجای خوشبخت احساسات رومانتیکشون فوران کرده بود و داشتن حرکات عشقولانه در می کردن و ما وامانده و متحیر که شما را چه می شود؟!
برج Goldman و JP Morgan چه چیز رمانتیکی داره؟ توی آسمون هم که پر از هلیکوپتر. هلیکوپترهایی که توی مملکت ما تنها کارکردشون رسوندن مسئولین لشکری و کشوری به فیض رفیع شهادته اینجا بیزینس من ها و قماربازای خفن رو به Penthouse هاشون در Long Island می بره....
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
مرکز منهتن
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکادیروز مراسم افتتاحیه دوره بود. سوار مترو شدم و به سوی downtown Manhattan رهسپار شدم. دوستان و هموطنانی که هر روز از بالا تا پایین جمهوری اسلامی رو مورد نوازش قرار می دن وقتی سوار متروی تهران می شن حتما تشریفشونو بیارن و متروی ناله ی نیویورک رو هم ببینند.
به محض اینکه قطار از ایستگاه دور می شن موشا رژه رفتن روی ریلها رو شروع می کنند. به هر تقدیر، ما از همه جا بی خبر از ایستگاه Lexington Ave پیاده شدیم و از ایستگاه زدیم بیرون. بیروت اومدن از ایستگاه همان و کپ کردن همان. درست از زیر Citigroup Headquarter در اومدم! ابهت ساختمون به قدری زیاد بود که واقعا شکه شدم. بعد هم که توی Lexington راه می رفتم همین طور. تا اینکه بالاخره دانشگاه رو پیدا کردم.
یه ساختمون بی نهایت شیک که کمتر از 1 سال از ساختش گذشته بود در یکی از بهترین خیابونای Manhattan. به همون اندازه که Maastricht نسبت به دانشگاههای ایران به نظرم ردیف اومد اینجا نسبت به Maastricht بود. مراسم شروع شد و مسئولین دوره سخنرانی کردن. بعد هم ملت خودشونو معرفی کردن. چند تا از دوستان چینی ما که اسم همشون چینگ (یا شایدم چانگ یا چونگ! ) بود علاوه بر اسم چینیشون اسم انگلیسی شون رو هم گفتن! ماشا الله سلیقه هم که در حد تیم ملی بود.
اسامی همه اسامی رایج در بین اشراف زادگان سده 19 بریتانیای کبیر. (معاصر با رمانهای ویکتور هوگو). Vivian, Elizabeth, etc. بعد از سخنرانی ها هم که طبق معمول Business School های بلاد کفر informal drink بود. با اساتید و دانشحویان و مسئولین آشنا شدیم. همه آدمای اهل حال بودن. خلاصه اینکه مراسم افتتاحیه و Lexington به اندازه کافی ما رو Overwhelm کرده بود.
یکی از تفاوتای دیگه ای که بین شیطان بزرگ و بلاد کفر اسبق هست اینه که توی اروپا وقتی می پرسن کجایی هستی و میگی ایرانی هستم، اول از همه اتوماتیک وار آب دهنتو قورت میدی چون کاملا می تونی بفهمی که طرف خیلی هم impress نشده و اگه بعد از چند ثانیه هنوز هم بهت زل زده باید توضیح بدی که: You know... sometimes peaple think we are Arabs but we are Persians and it just happened to be that our name is similar to Iraq and we've never been a part of Iraq but Iraq used to be part of us, but still it does not mean we are arabs, blah blah blah.....i اما اینجا می تونی بدون مکث کردن بری سراغ جمله بعدی.
امروز هم presentation پروژه های ترم بود که هر تیم از ما با یک شرکت قراره کار کنه. شرکتهایی که اومده بودن از این قرار بودن: General Atlantic (Private Equity),Brysam Global Partners (Private Equity), HSBC (Banking), New York Economic Development Corporation, John Hankocks Financial Services پروژه ها همگی جذاب بودن ولی من احتمالا برم سراغ HSBC که یه پروژه سنگین بود. امروز عصر هم که دانشگاه برد ما رو یه رستوران مجلل و یه treatment اساسی به جا آورد. یاد این هلندیای کله پنیری افتادم که با یه ساندویچ نون و پنیر سر ما رو گول مالیدن! بعد از اون نوبت تور Manhattan بود. در یک کلمه Manhattan زیباترین منطقه ای هست که تا حالا دیدم. همه جا ساختمونای وحشتناک آدما رو وادار می کنه سرشو بگیره بالا و چشماشو تیز کنه شاید بتونه آخر ساختمون رو پیدا کنه . Park Avenue پر از این ساختمونا یود. خیابون پنجم (Fifth Ave) رو هم گشت زدیم با اون لباس فروشی هایی که منِ آسمون جل حتی جرأت جلوی ویترین وایسادن رو هم ندارم!! ساختمون GE و Chrysler هم که دیگه بماند.....
بعد اون نوبت تور کشتی بود. یه تور دو ساعته دور Manhattan. ساعت تور با هوشمندی طوری تنظیم شده بود که هم View روز از manhattan رو ببینی و هم شب. واقعا اعتراف می کنم که کف کردم! Manhattan تنها جایی هست که از عکسهایی که آدم ازش می بینه زیباتره. تا حالا جاهایی که رفتم توی اروپا خیلی زیبا بوده اما عکساشون خیلی زیباتر. ولی اینجا دقیقا برعکس. Wall Street و Downtown با اون ساختمونای عجیب و غریبشون آدم رو مسحور میکنن. Empire State Building, Chrysler Building, Brooklyn Bridge, Goldman Sachs و دهها برج دیگه. یه نفر هم بود که همه رو توضیح می داد.
از headquarter در حال ساخت Goldman Sachs بگیر و بیا تا برجای دوقلو (رحمة الله علیهما) و یه برج مسکونی که همه طبقاتش پیش فروش شده و فقط طبقه آخرش مونده که 45 میلیون دلار فی خورده. در همین اثنا هم زوجای خوشبخت احساسات رومانتیکشون فوران کرده بود و داشتن حرکات عشقولانه در می کردن و ما وامانده و متحیر که شما را چه می شود؟!
برج Goldman و JP Morgan چه چیز رمانتیکی داره؟ توی آسمون هم که پر از هلیکوپتر. هلیکوپترهایی که توی مملکت ما تنها کارکردشون رسوندن مسئولین لشکری و کشوری به فیض رفیع شهادته اینجا بیزینس من ها و قماربازای خفن رو به Penthouse هاشون در Long Island می بره....
به محض اینکه قطار از ایستگاه دور می شن موشا رژه رفتن روی ریلها رو شروع می کنند. به هر تقدیر، ما از همه جا بی خبر از ایستگاه Lexington Ave پیاده شدیم و از ایستگاه زدیم بیرون. بیروت اومدن از ایستگاه همان و کپ کردن همان. درست از زیر Citigroup Headquarter در اومدم! ابهت ساختمون به قدری زیاد بود که واقعا شکه شدم. بعد هم که توی Lexington راه می رفتم همین طور. تا اینکه بالاخره دانشگاه رو پیدا کردم.
یه ساختمون بی نهایت شیک که کمتر از 1 سال از ساختش گذشته بود در یکی از بهترین خیابونای Manhattan. به همون اندازه که Maastricht نسبت به دانشگاههای ایران به نظرم ردیف اومد اینجا نسبت به Maastricht بود. مراسم شروع شد و مسئولین دوره سخنرانی کردن. بعد هم ملت خودشونو معرفی کردن. چند تا از دوستان چینی ما که اسم همشون چینگ (یا شایدم چانگ یا چونگ! ) بود علاوه بر اسم چینیشون اسم انگلیسی شون رو هم گفتن! ماشا الله سلیقه هم که در حد تیم ملی بود.
اسامی همه اسامی رایج در بین اشراف زادگان سده 19 بریتانیای کبیر. (معاصر با رمانهای ویکتور هوگو). Vivian, Elizabeth, etc. بعد از سخنرانی ها هم که طبق معمول Business School های بلاد کفر informal drink بود. با اساتید و دانشحویان و مسئولین آشنا شدیم. همه آدمای اهل حال بودن. خلاصه اینکه مراسم افتتاحیه و Lexington به اندازه کافی ما رو Overwhelm کرده بود.
یکی از تفاوتای دیگه ای که بین شیطان بزرگ و بلاد کفر اسبق هست اینه که توی اروپا وقتی می پرسن کجایی هستی و میگی ایرانی هستم، اول از همه اتوماتیک وار آب دهنتو قورت میدی چون کاملا می تونی بفهمی که طرف خیلی هم impress نشده و اگه بعد از چند ثانیه هنوز هم بهت زل زده باید توضیح بدی که: You know... sometimes peaple think we are Arabs but we are Persians and it just happened to be that our name is similar to Iraq and we've never been a part of Iraq but Iraq used to be part of us, but still it does not mean we are arabs, blah blah blah.....i اما اینجا می تونی بدون مکث کردن بری سراغ جمله بعدی.
امروز هم presentation پروژه های ترم بود که هر تیم از ما با یک شرکت قراره کار کنه. شرکتهایی که اومده بودن از این قرار بودن: General Atlantic (Private Equity),Brysam Global Partners (Private Equity), HSBC (Banking), New York Economic Development Corporation, John Hankocks Financial Services پروژه ها همگی جذاب بودن ولی من احتمالا برم سراغ HSBC که یه پروژه سنگین بود. امروز عصر هم که دانشگاه برد ما رو یه رستوران مجلل و یه treatment اساسی به جا آورد. یاد این هلندیای کله پنیری افتادم که با یه ساندویچ نون و پنیر سر ما رو گول مالیدن! بعد از اون نوبت تور Manhattan بود. در یک کلمه Manhattan زیباترین منطقه ای هست که تا حالا دیدم. همه جا ساختمونای وحشتناک آدما رو وادار می کنه سرشو بگیره بالا و چشماشو تیز کنه شاید بتونه آخر ساختمون رو پیدا کنه . Park Avenue پر از این ساختمونا یود. خیابون پنجم (Fifth Ave) رو هم گشت زدیم با اون لباس فروشی هایی که منِ آسمون جل حتی جرأت جلوی ویترین وایسادن رو هم ندارم!! ساختمون GE و Chrysler هم که دیگه بماند.....
بعد اون نوبت تور کشتی بود. یه تور دو ساعته دور Manhattan. ساعت تور با هوشمندی طوری تنظیم شده بود که هم View روز از manhattan رو ببینی و هم شب. واقعا اعتراف می کنم که کف کردم! Manhattan تنها جایی هست که از عکسهایی که آدم ازش می بینه زیباتره. تا حالا جاهایی که رفتم توی اروپا خیلی زیبا بوده اما عکساشون خیلی زیباتر. ولی اینجا دقیقا برعکس. Wall Street و Downtown با اون ساختمونای عجیب و غریبشون آدم رو مسحور میکنن. Empire State Building, Chrysler Building, Brooklyn Bridge, Goldman Sachs و دهها برج دیگه. یه نفر هم بود که همه رو توضیح می داد.
از headquarter در حال ساخت Goldman Sachs بگیر و بیا تا برجای دوقلو (رحمة الله علیهما) و یه برج مسکونی که همه طبقاتش پیش فروش شده و فقط طبقه آخرش مونده که 45 میلیون دلار فی خورده. در همین اثنا هم زوجای خوشبخت احساسات رومانتیکشون فوران کرده بود و داشتن حرکات عشقولانه در می کردن و ما وامانده و متحیر که شما را چه می شود؟!
برج Goldman و JP Morgan چه چیز رمانتیکی داره؟ توی آسمون هم که پر از هلیکوپتر. هلیکوپترهایی که توی مملکت ما تنها کارکردشون رسوندن مسئولین لشکری و کشوری به فیض رفیع شهادته اینجا بیزینس من ها و قماربازای خفن رو به Penthouse هاشون در Long Island می بره....
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم ویدئوهای تحلیلی رابرت اف کندی...
مطالعهمستند وضعیت شکست ( Fail State )
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
مستند وضعیت شکست Fail State کارگردان : الکس شبانو محصول : سال 2017 آمریکا ژانر : اجتماعی زبان: انگلیسی -...
مطالعهاصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
اصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهآمریکا همیشه مهمترین متحد اسرائیل...
مطالعهچرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
چرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : رسانه UNPacked از اوباما تا...
مطالعهداستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
داستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهدر این این ویدئو از برنامه...
مطالعه