نظرسنجی مرکز تحقیقات خشونت با سلاح گرم کالیفرنیا که ماه گذشته منتشر شد، نشان داد که نیمی از آمریکایی ها انتظار دارند در چند سال آینده #جنگ_داخلی در آمریکا آغاز شود.
مطالعهتصاویری از طوفان زمستانی در سراسر آمریکا
۱۱ دی ۱۳۹۷مستند دستمزدهای دزدیده شده
۱۱ دی ۱۳۹۷۵ نکته درباره تصمیم ترامپ برای خروج از سوریه ؛ ترامپ کار درستی کرد، اما به بدترین شکل ممکن
ترامپ کار درستی کرد، اما به بدترین شکل ممکن / این تصمیم با سیاست «فشار حداکثری بر ایران» در تضاد است / کردهای سوریه به دنیای بیرحم روابط بینالملل خوش آمدند.منبع: فارین پالیسی
نویسنده: استفان والت
تصمیم ترامپ در روز چهارشنبه برای خارج کردن حدود دوهزار نظامی آمریکایی از سوریه، موجب بالا گرفتن اختلافنظر میان کسانی شد که معتقدند وی با این کار به وظیفه مقدس آمریکا یعنی به دست گرفتن رهبری جهان پشت پا زده است؛ آنهایی که معتقدند سوریه فاقد اهمیت استراتژیک برای اتلاف منابع نظامی آمریکاست و قدرت نظامی باید برای زمان و مکانی مهمتر ذخیره شود.
تندروهایی مانند سناتور لیندسی گراهام و نومحافظهکارانی مانند مکس بوت همراه با مقاماتی مانند رییس سابق سیا، جان برنان، فوری به انتقاد از این تصمیم پرداختند. بر عکس، آزاداندیشان دست راستی و چپی های مخالف سیاستهای مداخلهجویانه، علیرغم مخالفت با خود ترامپ و سیاستهایش، از این تصمیم استقبال کردند.
اما چه چیزی در سوریه به خطر افتاده است؟ آیا ترامپ به دنبالهروی از سیاستهای اوباما روی آورده و قصد دارد از مداخلات پیشین آمریکا در امور منطقهای عقبنشینی کند؟ یا شاید ترامپ صرفا دستور به فراخواندن این نیروی بسیار کوچک از ارتش را داد تا به این ترتیب از تعهد نامحدودی که اهداف راهبردی آن پایان مشخصی ندارد، شانه خالی کند؟ رویدادهای اخیر چه آموزههایی برای دیگران در خود دارد؟
این اتفاق ما را به یاد حماقتی می اندازد، که درگیر شدن در جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ در بر داشت. باوجود تعطیلی نشریه ویکلی استاندارد که تریبونی برای جنگطلبان قلمداد می شد، هنوز تعداد زیادی نومحافظهکار اصلاح ناپذیر وجود دارد که معتقدند تنها راهحل بسیاری از مشکلات جهان، استفاده از قدرت نظامی ایالات متحده آمریکاست. اما نبردی که آنها آرزویش را داشتند، برایش لابی میکردند و ایدهاش را به رییسجمهور جورج بوش قالب کردند، یکی از دلایل اصلی وضعیت نابسامان امروز در خاورمیانه است. اگر جنگ عراق نبود، به دنبال آن شاهد اشغالگری آمریکا نیز نبودیم، مبارزه مسلحانه علیه آمریکایی هم در کار نبود، القاعده ای در عراق و سوریه شکل نمیگرفت و در نتیجه امروز داعشی هم وجود نمیداشت. همچنین ساقط کردن صدام حسین موجب حذف دشمن اصلی ایران شد و دست آنها را در خاورمیانه باز گذاشت. با این وجود استراتژیست های نابغه ای مانند جان بولتون که این افتضاحات را به بار آوردند، امروز به طرح مجدد سیاستهای مشابهی میپردازند.
اما مسأله دوم این است که باید نسبت به گفتمانی که از حالا برای اشاره به تصمیم ترامپ استفاده میشود، جانب احتیاط را حفظ کنیم. تیتر نشریه تایمز، «راهبرد عقبنشینی»، کاملا گمراهکننده است چراکه بازگرداندن نظاممند گروه کوچکی از نظامیان آمریکایی، هیچ شباهتی با عملیات تخلیه دانکرک در جنگ جهانی دوم یا عقبنشینی ناپلئون از مسکو ندارد. همچنین نشانهای از پایان دادن به حضور آمریکا در خاورمیانه، در آن نمیتوان یافت. هنوز هم آمریکا چهل هزار سرباز، ملوان و خلبان در این منطقه دارد و کمکهای نظامی دست و دلبازانه ای از لحاظ نظامی و تسلیحاتی در اختیار متحدان منطقهای خود میگذارد.
مسأله سوم اینکه سخن گفتن از شکست آمریکا در سوریه، به همان اندازه اشتباه است چراکه سوریه از ابتدا متعلق به آمریکا نبوده است. در واقع از دهه ۵۰ میلادی تاکنون، این کشور مشتری شوروی و روسیه فعلی بوده و به همین دلیل پوتین تمام تلاشش را کرده است تا مانع سقوط بشارالاسد شود. گفتن اینکه آمریکا، سوریه را ازدست داده متضمن آن است که قبلاً آمریکا کنترل این کشور را به دست داشته یا اینکه راهبردی با احتمال موفقیت زیاد در دستور کار داشته باشد. اما کمترین چیزی که در طول ۱۵ سال گذشته آموختهایم، این است که آمریکا هرگز نخواهد توانست کنترل هیچ کشوری در خاورمیانه را به دست بگیرد و برای این هدف ناممکن نیز نباید خون و بهای زیادی تلف کند.
مسأله چهارم که خوب است به یاد بیاوریم این است که پیش از آغاز جنگ داخلی سوریه و ظهور داعش، برای آمریکا اهمیتی نداشت که چه کسی بر سوریه حکومت میکند و اوضاع داخلی آن یک نگرانی حیاتی برای آمریکا نبود. روسای جمهور آمریکا از نیکسون گرفته تا جرج بوش، باوجود اطلاع از نوع حکومت خانواده اسد، با آنها هنگام لزوم روابط خوبی برقرار میکردند. اما هنگام اوج گرفتن بهار عربی، ناگهان اوباما به یاد آورد که سوریه اهمیت دارد و بشار اسد باید کنار برود. هرچند او نیز هیچ ایده و طرحی برای نحوه برکناری اسد و جایگزینی حکومت علوی در سوریه نداشت.
مسأله پنجم اینکه اغلب ناظران، بسیار عجولانه این عقبنشینی را یک شکست برای آمریکا و پیروزی بزرگی برای سوریه، ترکیه و ایران قلمداد کردند چراکه تصور داشتند این کشورها به سرعت قادر خواهند بود نفوذ خود را در سوریه گسترش
دهند. شاید این طور باشد اما در حال حاضر سوریه بیش از آنکه یک موهبت باشد، بار مسئولیت سنگینی برای بازسازی با خود دارد. این کشور همواره ضعیف بوده و اکنون هم جنگی، زیرساخت اقتصادی آن را نابود کرده است. این کشور به جای اینکه یک شریک راهبردی باشد، متحدی هزینهبر برای طرف پیروز احتمالی این جنگ خواهد بود. این منطقه، عرصه رقابت نیروهای سیاسی مختلفی است و با خروج آمریکا، پای منافع متضاد آنها به میان خواهد آمد. در این صورت، تحویل سوریه به این رقبا، میتواند یک پیروزی برای آمریکا تلقی شود.
به جای نگرانی از اینکه چه کسی برنده شده و چه کسی بازنده، آمریکا باید به فکر منافع راهبردی خود باشد. وقتی بحث خاورمیانه به میان بیاید، نفع اصلی آمریکا حفظ ثبات جریان صدور نفت و گاز از این منطقه به بازار جهانی است. آمریکا سهم ناچیزی از این انرژی دارد اما قطع ناگهانی آن، به اقتصاد جهان و متعاقبا آمریکا صدمه شدیدی میزند. تحقق این هدف نیاز به تسلط یا مداخله آمریکا در این منطقه ندارد و تنها کافی است مانع تسلط قدرت دیگری بر آن شود. خوشبختانه این منطقه مانند همیشه چندپاره است و احتمال تسلط هر کشور دیگری بر آن، چه روسیه، چه چین و چه ایران بسیار کم است. اگر هم اینطور بود، بازهم حضور آمریکا در سوریه، تأثیر کمی بر امنیت و رونق اقتصاد آمریکا میداشت.
اما صبر کنید. اگر داعش بار دیگر قوت بگیرد و با تصرف قلمرو قبلی، حملات خود را از سر بگیرد چه؟ مطمئنا این اتفاق بسیار نامطلوب است اما این هم عامل موجهی برای تمدید چندساله حضور آمریکا در سوریه نیست. ایدئولوژی چنین گروهی را نمیتوان با بمب و اسلحه خنثی کرد و حتی با کشتن و اسارت تمام اعضای فعلی، این تفکر به حیات خود ادامه خواهد داد. راهکار مبارزه با تفکر داعش، ایجاد دولتهای محلی مشروع و موثر است. اما تاسیس چنین حکومتی کار آمریکا نیست و حتی حضورش در منطقه مانع تحقق این هدف است. به هرحال پیام ایدئولوژیک داعش نیز بر محور مبارزه با اشغالگری نیروهای خارجی شکل گرفته و همواره از حضور نظامی آمریکا به عنوان بهانهای برای تبلیغ این تفکر استفاده کرده است.
علاوه بر این، باوجود خشونت وحشیانه داعش، این گروه هرگز تهدیدی موجودیتی برای ایالات متحده نبوده است. البته داعش از حملات مرگباری در آمریکا و اروپا حمایت کرده بود اما در مجموع تهدید بزرگی قلمداد نمیشد. تمام عملیاتهای داعش در مجموع موجب از دست دادن جان ۶۴ آمریکایی بین ۳۵۰ میلیون جمعیت آن و ۳۲۵ اروپایی بین ۵۰۰ میلیون نفر جمعیت این قاره شد.
اما نگرانی مشروع تر، سرنوشت نیروهای کردی است که نقشی حیاتی در مبارزه با داعش داشتند. منتقدان ترامپ حق دارند که تصمیم او را نادیده گرفتن کردها بدانند. اما تعهد اخلاقی آمریکا به کردها نیز نامحدود نیست و درست یا غلط، پیامدهای بلندمدت این تصمیم برای آمریکا، چندان اهمیت نخواهد داشت. کردها به خاطر خوشایند عمو سام با داعش نمیجنگند بلکه برای منافع خودشان این کار را میکنند. به دنیای بیرحم روابط بینالملل خوش آمدید: کشورها وقتی با هم همکاری میکنند که پای منافعشان در میان باشد و با از بین رفتن این منافع، همکاری نیز پایان مییابد.
به همین دلیل خروج از سوریه باعث نمیشود سایر کشورها از همکاری با آمریکا چشمپوشی کنند. هر وقت که منافعشان ایجاب کند، به همکاری با آمریکا خواهند پرداخت. حتی تردید دارم حضور بلندمدت دو هزار سرباز آمریکایی کمک چندانی به امنیت کردها بکند چه برسد به آرزوی استقلالی که در سر میپرورانند.
بنابراین معتقدم که پایان دادن به حضور آمریکا در سوریه کار درستی بود که به بدترین شکل ممکن انجام شد. دلیلش این است که این تصمیم از قبل اعلام نشده بود و در نتیجه، زمانبندی و برنامهریزی درستی نداشت. به همین دلیل بود که بلافاصله شاهد استعفای ژنرال متیس از مقام وزارت دفاع بودیم. ترامپ این تصمیم را از پیش با متحدان خود در میان نگذاشت و حتی از آن برای کمک به برقراری ثبات در سوریه یا امتیازگیری از سایر طرفهای درگیر استفاده نکرد، درست مانند مذاکرات اتمی با کره شمالی و انتقال سفارت آمریکا به قدس که مستلزم اعطای امتیاز، بدون کسب هیچ منفعت متقابلی برای آمریکا بودند.
در نهایت این تصمیم ترامپ نشان میدهد که سیاست او در قبال خاورمیانه، نه از انسجام برخوردار است نه یک راهبرد منطقی. دولت او علاوه بر امتیازدهی بیش از حد به عربستان، مصر و اسراییل که میتواند موجب سوءرفتار آنها شود، سیاست فشار حداکثری بر ایران را در پیش گرفته است. هرطور که درباره این سیاست فکر کنیم (که شخصا آن را اشتباه میدانم) تصمیم اخیر در تضاد با این سیاست است. با گذشت زمان، این سیاستهای متغیر و نامنسجم به این گمان دامن میزند که ترامپ اهمیتی برای منافع آمریکا یا جهان قائل نیست بلکه تنها انگیزهاش، زمینهسازی برای نجات موقعیت سیاسی رو به افول خود است. حتی وقتی کار درستی انجام میدهد، نحوه انجامش، بیشترین هزینه و کمترین منفعت را به دنبال دارد.
موضوعات :
۵ نکته درباره تصمیم ترامپ برای خروج از سوریه ؛ ترامپ کار درستی کرد، اما به بدترین شکل ممکن
ترامپ کار درستی کرد، اما به بدترین شکل ممکن / این تصمیم با سیاست «فشار حداکثری بر ایران» در تضاد است / کردهای سوریه به دنیای بیرحم روابط بینالملل خوش آمدند.
منبع: فارین پالیسی
نویسنده: استفان والت
تصمیم ترامپ در روز چهارشنبه برای خارج کردن حدود دوهزار نظامی آمریکایی از سوریه، موجب بالا گرفتن اختلافنظر میان کسانی شد که معتقدند وی با این کار به وظیفه مقدس آمریکا یعنی به دست گرفتن رهبری جهان پشت پا زده است؛ آنهایی که معتقدند سوریه فاقد اهمیت استراتژیک برای اتلاف منابع نظامی آمریکاست و قدرت نظامی باید برای زمان و مکانی مهمتر ذخیره شود.
تندروهایی مانند سناتور لیندسی گراهام و نومحافظهکارانی مانند مکس بوت همراه با مقاماتی مانند رییس سابق سیا، جان برنان، فوری به انتقاد از این تصمیم پرداختند. بر عکس، آزاداندیشان دست راستی و چپی های مخالف سیاستهای مداخلهجویانه، علیرغم مخالفت با خود ترامپ و سیاستهایش، از این تصمیم استقبال کردند.
اما چه چیزی در سوریه به خطر افتاده است؟ آیا ترامپ به دنبالهروی از سیاستهای اوباما روی آورده و قصد دارد از مداخلات پیشین آمریکا در امور منطقهای عقبنشینی کند؟ یا شاید ترامپ صرفا دستور به فراخواندن این نیروی بسیار کوچک از ارتش را داد تا به این ترتیب از تعهد نامحدودی که اهداف راهبردی آن پایان مشخصی ندارد، شانه خالی کند؟ رویدادهای اخیر چه آموزههایی برای دیگران در خود دارد؟
این اتفاق ما را به یاد حماقتی می اندازد، که درگیر شدن در جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ در بر داشت. باوجود تعطیلی نشریه ویکلی استاندارد که تریبونی برای جنگطلبان قلمداد می شد، هنوز تعداد زیادی نومحافظهکار اصلاح ناپذیر وجود دارد که معتقدند تنها راهحل بسیاری از مشکلات جهان، استفاده از قدرت نظامی ایالات متحده آمریکاست. اما نبردی که آنها آرزویش را داشتند، برایش لابی میکردند و ایدهاش را به رییسجمهور جورج بوش قالب کردند، یکی از دلایل اصلی وضعیت نابسامان امروز در خاورمیانه است. اگر جنگ عراق نبود، به دنبال آن شاهد اشغالگری آمریکا نیز نبودیم، مبارزه مسلحانه علیه آمریکایی هم در کار نبود، القاعده ای در عراق و سوریه شکل نمیگرفت و در نتیجه امروز داعشی هم وجود نمیداشت. همچنین ساقط کردن صدام حسین موجب حذف دشمن اصلی ایران شد و دست آنها را در خاورمیانه باز گذاشت. با این وجود استراتژیست های نابغه ای مانند جان بولتون که این افتضاحات را به بار آوردند، امروز به طرح مجدد سیاستهای مشابهی میپردازند.
اما مسأله دوم این است که باید نسبت به گفتمانی که از حالا برای اشاره به تصمیم ترامپ استفاده میشود، جانب احتیاط را حفظ کنیم. تیتر نشریه تایمز، «راهبرد عقبنشینی»، کاملا گمراهکننده است چراکه بازگرداندن نظاممند گروه کوچکی از نظامیان آمریکایی، هیچ شباهتی با عملیات تخلیه دانکرک در جنگ جهانی دوم یا عقبنشینی ناپلئون از مسکو ندارد. همچنین نشانهای از پایان دادن به حضور آمریکا در خاورمیانه، در آن نمیتوان یافت. هنوز هم آمریکا چهل هزار سرباز، ملوان و خلبان در این منطقه دارد و کمکهای نظامی دست و دلبازانه ای از لحاظ نظامی و تسلیحاتی در اختیار متحدان منطقهای خود میگذارد.
مسأله سوم اینکه سخن گفتن از شکست آمریکا در سوریه، به همان اندازه اشتباه است چراکه سوریه از ابتدا متعلق به آمریکا نبوده است. در واقع از دهه ۵۰ میلادی تاکنون، این کشور مشتری شوروی و روسیه فعلی بوده و به همین دلیل پوتین تمام تلاشش را کرده است تا مانع سقوط بشارالاسد شود. گفتن اینکه آمریکا، سوریه را ازدست داده متضمن آن است که قبلاً آمریکا کنترل این کشور را به دست داشته یا اینکه راهبردی با احتمال موفقیت زیاد در دستور کار داشته باشد. اما کمترین چیزی که در طول ۱۵ سال گذشته آموختهایم، این است که آمریکا هرگز نخواهد توانست کنترل هیچ کشوری در خاورمیانه را به دست بگیرد و برای این هدف ناممکن نیز نباید خون و بهای زیادی تلف کند.
مسأله چهارم که خوب است به یاد بیاوریم این است که پیش از آغاز جنگ داخلی سوریه و ظهور داعش، برای آمریکا اهمیتی نداشت که چه کسی بر سوریه حکومت میکند و اوضاع داخلی آن یک نگرانی حیاتی برای آمریکا نبود. روسای جمهور آمریکا از نیکسون گرفته تا جرج بوش، باوجود اطلاع از نوع حکومت خانواده اسد، با آنها هنگام لزوم روابط خوبی برقرار میکردند. اما هنگام اوج گرفتن بهار عربی، ناگهان اوباما به یاد آورد که سوریه اهمیت دارد و بشار اسد باید کنار برود. هرچند او نیز هیچ ایده و طرحی برای نحوه برکناری اسد و جایگزینی حکومت علوی در سوریه نداشت.
مسأله پنجم اینکه اغلب ناظران، بسیار عجولانه این عقبنشینی را یک شکست برای آمریکا و پیروزی بزرگی برای سوریه، ترکیه و ایران قلمداد کردند چراکه تصور داشتند این کشورها به سرعت قادر خواهند بود نفوذ خود را در سوریه گسترش
دهند. شاید این طور باشد اما در حال حاضر سوریه بیش از آنکه یک موهبت باشد، بار مسئولیت سنگینی برای بازسازی با خود دارد. این کشور همواره ضعیف بوده و اکنون هم جنگی، زیرساخت اقتصادی آن را نابود کرده است. این کشور به جای اینکه یک شریک راهبردی باشد، متحدی هزینهبر برای طرف پیروز احتمالی این جنگ خواهد بود. این منطقه، عرصه رقابت نیروهای سیاسی مختلفی است و با خروج آمریکا، پای منافع متضاد آنها به میان خواهد آمد. در این صورت، تحویل سوریه به این رقبا، میتواند یک پیروزی برای آمریکا تلقی شود.
به جای نگرانی از اینکه چه کسی برنده شده و چه کسی بازنده، آمریکا باید به فکر منافع راهبردی خود باشد. وقتی بحث خاورمیانه به میان بیاید، نفع اصلی آمریکا حفظ ثبات جریان صدور نفت و گاز از این منطقه به بازار جهانی است. آمریکا سهم ناچیزی از این انرژی دارد اما قطع ناگهانی آن، به اقتصاد جهان و متعاقبا آمریکا صدمه شدیدی میزند. تحقق این هدف نیاز به تسلط یا مداخله آمریکا در این منطقه ندارد و تنها کافی است مانع تسلط قدرت دیگری بر آن شود. خوشبختانه این منطقه مانند همیشه چندپاره است و احتمال تسلط هر کشور دیگری بر آن، چه روسیه، چه چین و چه ایران بسیار کم است. اگر هم اینطور بود، بازهم حضور آمریکا در سوریه، تأثیر کمی بر امنیت و رونق اقتصاد آمریکا میداشت.
اما صبر کنید. اگر داعش بار دیگر قوت بگیرد و با تصرف قلمرو قبلی، حملات خود را از سر بگیرد چه؟ مطمئنا این اتفاق بسیار نامطلوب است اما این هم عامل موجهی برای تمدید چندساله حضور آمریکا در سوریه نیست. ایدئولوژی چنین گروهی را نمیتوان با بمب و اسلحه خنثی کرد و حتی با کشتن و اسارت تمام اعضای فعلی، این تفکر به حیات خود ادامه خواهد داد. راهکار مبارزه با تفکر داعش، ایجاد دولتهای محلی مشروع و موثر است. اما تاسیس چنین حکومتی کار آمریکا نیست و حتی حضورش در منطقه مانع تحقق این هدف است. به هرحال پیام ایدئولوژیک داعش نیز بر محور مبارزه با اشغالگری نیروهای خارجی شکل گرفته و همواره از حضور نظامی آمریکا به عنوان بهانهای برای تبلیغ این تفکر استفاده کرده است.
علاوه بر این، باوجود خشونت وحشیانه داعش، این گروه هرگز تهدیدی موجودیتی برای ایالات متحده نبوده است. البته داعش از حملات مرگباری در آمریکا و اروپا حمایت کرده بود اما در مجموع تهدید بزرگی قلمداد نمیشد. تمام عملیاتهای داعش در مجموع موجب از دست دادن جان ۶۴ آمریکایی بین ۳۵۰ میلیون جمعیت آن و ۳۲۵ اروپایی بین ۵۰۰ میلیون نفر جمعیت این قاره شد.
اما نگرانی مشروع تر، سرنوشت نیروهای کردی است که نقشی حیاتی در مبارزه با داعش داشتند. منتقدان ترامپ حق دارند که تصمیم او را نادیده گرفتن کردها بدانند. اما تعهد اخلاقی آمریکا به کردها نیز نامحدود نیست و درست یا غلط، پیامدهای بلندمدت این تصمیم برای آمریکا، چندان اهمیت نخواهد داشت. کردها به خاطر خوشایند عمو سام با داعش نمیجنگند بلکه برای منافع خودشان این کار را میکنند. به دنیای بیرحم روابط بینالملل خوش آمدید: کشورها وقتی با هم همکاری میکنند که پای منافعشان در میان باشد و با از بین رفتن این منافع، همکاری نیز پایان مییابد.
به همین دلیل خروج از سوریه باعث نمیشود سایر کشورها از همکاری با آمریکا چشمپوشی کنند. هر وقت که منافعشان ایجاب کند، به همکاری با آمریکا خواهند پرداخت. حتی تردید دارم حضور بلندمدت دو هزار سرباز آمریکایی کمک چندانی به امنیت کردها بکند چه برسد به آرزوی استقلالی که در سر میپرورانند.
بنابراین معتقدم که پایان دادن به حضور آمریکا در سوریه کار درستی بود که به بدترین شکل ممکن انجام شد. دلیلش این است که این تصمیم از قبل اعلام نشده بود و در نتیجه، زمانبندی و برنامهریزی درستی نداشت. به همین دلیل بود که بلافاصله شاهد استعفای ژنرال متیس از مقام وزارت دفاع بودیم. ترامپ این تصمیم را از پیش با متحدان خود در میان نگذاشت و حتی از آن برای کمک به برقراری ثبات در سوریه یا امتیازگیری از سایر طرفهای درگیر استفاده نکرد، درست مانند مذاکرات اتمی با کره شمالی و انتقال سفارت آمریکا به قدس که مستلزم اعطای امتیاز، بدون کسب هیچ منفعت متقابلی برای آمریکا بودند.
در نهایت این تصمیم ترامپ نشان میدهد که سیاست او در قبال خاورمیانه، نه از انسجام برخوردار است نه یک راهبرد منطقی. دولت او علاوه بر امتیازدهی بیش از حد به عربستان، مصر و اسراییل که میتواند موجب سوءرفتار آنها شود، سیاست فشار حداکثری بر ایران را در پیش گرفته است. هرطور که درباره این سیاست فکر کنیم (که شخصا آن را اشتباه میدانم) تصمیم اخیر در تضاد با این سیاست است. با گذشت زمان، این سیاستهای متغیر و نامنسجم به این گمان دامن میزند که ترامپ اهمیتی برای منافع آمریکا یا جهان قائل نیست بلکه تنها انگیزهاش، زمینهسازی برای نجات موقعیت سیاسی رو به افول خود است. حتی وقتی کار درستی انجام میدهد، نحوه انجامش، بیشترین هزینه و کمترین منفعت را به دنبال دارد.
موضوعات :
مطالب مرتبط :
سفر بایدن نشان می دهد، چرا واشنگتن هنوز درک درستی از منطقه ندارد
۹ مرداد ۱۴۰۱
سفر بایدن به عربستان هیچ دستاوردی نداشت. عربستان متعهد به افزایش تولید نفت نشد. هیچ بیانیه ای در قبال عادی سازی با اسرائیل اعلام نکرد و هیچ اتحاد امنیتی تازه ای اعلام نشد.
مطالعهآمریکا در حال ساختن ائتلافی از حریفان خود است
۱ مرداد ۱۴۰۱
عواملی هست که موجب سردی روابط کشورهایی چون چین، روسیه و ایران شود، اما سیاست خارجی آمریکا آنها را گردهم می آورد.
مطالعهتهدیدات داخلی در آمریکا بسیار مهم تر از جنگ اوکراین است
۲۵ تیر ۱۴۰۱
تهاجم به اوکراین غم انگیز و خطرناک است. اما این یک فرصت ژئوپلیتیکی بزرگ برای آمریکاست.
مطالعهاستراتژی بزرگ آمریکا: افول پنهان
۲۵ تیر ۱۴۰۱
ایالات متحده در همه جا در حال عقب نشینی، شکست یا بن بست است، چه در عرصه نظامی و چه در حوزه تجارت و تولید صنعتی.
مطالعهوحدت و انسجام ملی آمریکا رو به زوال است
۲۵ تیر ۱۴۰۱
«جان اف کندی» قهرمان جنگ جوانی که در اولین مبارزات انتخاباتی خود در کنگره شرکت کرده بود در تاریخ ۴ ژوئیه ۱۹۴۶ میلادی در بوستون سخنرانی کرد.
مطالعهسایه ابهام بر سر نامزدی بایدن در انتخابات ۲۰۲۴
۱۱ تیر ۱۴۰۱
بهترین راه برای بایدن به منظور حفظ میراث خود تمرکز بر محبوبیت با محاسبات سرد بیل کلینتون و درهم شکستن مخالفان با بیرحمی لیندون بیجانسون رئیس جمهور اسبق امریکا است.
مطالعهدونالد ترامپ، هیولای بی رحم آمریکایی: دستکم هیولای فرانکشتاین آنقدر خودآگاه بود که إحساس شرم کند و از صحنه خارج شود. ترامپ باید به جرم کودتا محاکمه شود
۲۸ خرداد ۱۴۰۱
در حال خواندن «فرانکشتاین» اثر «مری شلی» هستم و هیولا فوق العاده است. او کار خود را با ظرافت ذهن و شیرینی خلق و خوی با خواندن «غم و اندوه یانگ ورتر» گوته و جمعآوری هیزم برای خانواده ای فقیر آغاز میکند اما خالق او، ویکتور فرانکنشتاین، او را رها میکند و حاضر نیست برای آرامش وی، برای او همسری قرار دهد.
مطالعهاگر خاورمیانه پساآمریکا، عملا کارآیی داشته باشد، چه؟
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
حُکمِ عقل عرفی در واشنگتن بر این است که تغییر آرایش آمریکا در جایگاه پس از جنگ دوم جهانی اش بعنوان یک ضامن امنیتی، اشتباهی بزرگ است که منافع آمریکا و پایداری منطقه ای به خطر می اندازد چرا که خلائی را پدید می آورد که بازیگرانی همچون چین و ایران به دنبال پُرکردن آن هستند.
مطالعهرجوع به اصول پایه در جهان پساآمریکایی
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
برای کسانی که تاکنون به چالش های فزاینده سلطه آمریکا بر جهان توجه نکرده اند، یورش ماه فوریه روسیه به اوکراین باید همه تردیدها را زدوده باشد.
مطالعهجنگ در اوکراین پیچیده میشود
۳ خرداد ۱۴۰۱
سنا بسته کمک اضطراری ۴۰ میلیارد دلاری به اوکراین را روز پنجشنبه تصویب کرد، اما با توجه به این که گروه کوچکی از جمهوری خواهان انزواطلب با صدای بلند از این هزینهها انتقاد میکنند و جنگ وارد مرحله جدید و پیچیده شده است ادامه حمایت دو حزبی در امریکا از اوکراین تضمین نمیشود.
مطالعهافزایش قتل سیاهپوستان در آمریکا
۱ خرداد ۱۴۰۱
در جریان ناآرامی های سراسری، صاحبان مشاغل کوچک و شهروندان آمریکایی خواستار اجرای قانون شدند، اما با این حال به افسران پلیس دستور داده شد در مقابل آن ها بایستند.
مطالعهترامپیسم دیگر به شخص ترامپ وابسته نیست
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
علیرغم تمام صحبتهای مطرح شده در مورد عملکرد نامزدهای مورد تایید دونالد ترامپ در انتخابات مقدماتی جمهوری خواهان در سال جاری نتایج رقابتهای این هفته به وضوح یک نکته را نشان داد: فارغ از آن چه برای نفوذ شخصی ترامپ رخ دهد ترامپیسم در حال تحکیم تسلط خود بر جمهوری خواهان است.
مطالعهبا محبوبترین نامزد بالقوه جمهوریخواهان پس از ترامپ برای ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آشنا شوید
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
مخالفان آقای ران دوسانتس دوست دارند بگویند که او بدتر یا خطرناکتر از آقای ترامپ است. اگر منظور این باشد که دوسانتس در مقام رییسجمهور در پیگیری رویکرد محافظه کارانه، متمرکزتر و منضبط تر از ترامپ خواهد بود، احتمالاً درست می گویند.
مطالعهراه نجات نظم پساجنگ
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
در حدود یک دهه گذشته، بحثی بین محققان و سیاستگذاران در مورد اهمیت نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین پس از جنگ جهانی دوم بالا گرفته است. آیا همانطور که گراهام آلیسون در فارن افرز مطرح کرده است، این یک افسانه ضعیف است
مطالعهامریکا عقبتر از دیگر رقبا در آفریقا
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
هدف ایالات متحده آمریکا برای بازیابی جایگاه خویش در سیاست خارجی، در صد روز اول دولت «جورج بایدن» یک هدف بلندپروازانه بود. اکنون آشکار است که برای ارتقاء موقعیت رهبری تحلیل رفته واشنگتن در «منطقه آفریقا» به فعالیتی بیش از یک شعار «آمریکا بازگشته» نیاز است.
مطالعهطرح روسیه و چین برای فرار از قدرت اقتصادی ایالات متحده
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
جو بایدن در حال رهبری جامعه جهانی برای تحریم روسیه و فلج کردن اقتصاد مسکو میباشد تا روسیه از این کار دست بر دارد اما تاکنون این اقدامات نتوانسته خللی در اراده روسیه ایجاد کند
مطالعهشراکت روسیه و چین در دلار زدایی
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
روسیه و چین در سال ۲۰۱۸ پس از اعمال تعرفههای سنگین آمریکا بر کالاهای چینی و شروع جنگ تجاری، از استفاده از دلار در تجارت دوجانبه فاصله گرفتند.
مطالعهتبعات خطرناک جنگ اوکراین برای آمریکا
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
اگر گزارش ها درباره جنگ اوکراین را دنبال کرده باشید شاید فکر کنید که این جنگ به یک نبرد طولانی و خسته کننده تبدیل شده است اما اشتباه می کنید. اوضاع هر روز خطرناک تر می شود.
مطالعهپایان خطرناک بازی تازه بایدن در اوکراین: بازی بدون پایان
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
رئیس جمهور ایالات متحده با راهبردش برای تضعیف روسیه چه بسا جنگ اوکراین را به جنگ جهانی دیگری تبدیل کند.
مطالعه