بانکداری مدرن
بانکداری مدرن
۲۰ مهر ۱۳۹۸
ممنوعیت-استفاده-از-سیگار-در-پارک-های-کالیفرنیا
سیگار کشیدن در پارک‌ها و سواحل کالیفرنیای آمریکا ممنوع می‌شود
۲۰ مهر ۱۳۹۸
بانکداری مدرن
بانکداری مدرن
۲۰ مهر ۱۳۹۸
ممنوعیت-استفاده-از-سیگار-در-پارک-های-کالیفرنیا
سیگار کشیدن در پارک‌ها و سواحل کالیفرنیای آمریکا ممنوع می‌شود
۲۰ مهر ۱۳۹۸
ارتباط دانشگاه و صنعت

داستان قدیمی دانشگاه و صنعت

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
اصولا ما ایرانیا علاقه زیادی به اظهار نظر در موضوعاتی داریم که به هیچ وجه نه در قد و قواره ماست و نه به کار ما مربوط می شه. (اگه مخالفید ۵٠٠ تومان بدید و از میدون آزادی تا پارک وی که تو تاکسی هستید راننده محترم یه پلان کامل برای حل مشکلات مربوط به مسکن و رایانه ها و پرونده هسته ای و .... می ده)

این مسئله اتفاقا به طرز جالبی توسط صدا و سیما هم ساپورت می شه. به عنوان نمونه خیلی از گزارشهایی که توی اخبار پخش می شه و متشکل از مصاحبه با افراد در سنین مختلف کنار میدون انقلابه از این قسمند. مثلا گاهی مردم با جملات زیر مورد سوال قرار می گیرن:

١- نظر شما راجع به خط لوله اتیلن غرب چیه؟

٢- به نظر شما صندوق ذخیره ارزی بهتره باشه یا نباشه؟

٣- نرخ بهره بانکا چند باشه بهتره؟

۴- آیا به نظر شما تولید گندم و خودکفایی در محصولات کشاورزی مهمتر از سرمایه گذاری در صنعت IT نیست؟

۵- به نظر شما آیا اصولاً ارتباط صنعت و دانشگاه باید ارتباطی یکسویه باشه یا چهارسو؟! (چهارسو بدین معنا که دانشگاه باید آچار پیچ گوشتی صنعت باشه)

من هم خودم خیلی وقتا پیش میاد که توی زمینه ای اظهار نظر می کنم که نه به من ربطی داره و نه تخصصی دارم (همین کاری که الان خواهم کرد!) الان می خوام یه کم راجع به سوال آخر صحبت کنم چون حداقل به عنوان کسی که دانشجو هستم از این مسئله متأثر بوده و هستم. دوستانی که Science and Technology Policy می خونن قطعا تو این زمینه استاد هستن و خیلی خوبه که کمی در این زمینه به ما ایده بدن.

حالا صورت مسئله اینه: آیا مشکل عدم ارتباط صنعت و دانشگاه (یا بگیم عدم ارتباط مطلوب) به صنعت برمیگرده یا به دانشگاه یا به هیچ کدوم یا به هردو؟

معمولا خیلی از دوستان اینطور تحلیل می کنن که دانشگاه اصولا بنا شده برای پاسخگویی به نیازهای جامعه و صنعت پس وظیفه داره به نیازهای صنعت پاسخ بده و بنابراین اگر ایرادی هست به دلیل اینه که دانشگاه سوالات صنعت رو خوب درک نکرده و می ره دنبال چاپ مقاله و یا اینکه اگه سوالات رو می دونه بلد نیست به سوالات صنعت پاسخ بده.

من اتفاقا از افرادی هستم که نقطه مقابل این رو فکر می کنم و معتقدم که این مشکل بیشتر به صنعت برمی گرده. به این معنا که اصولا صنعت ما هیچ سوال جدی رو برای دانشگاه مطرح نکرده که دانشگاه بخواد به اون پاسخ بده. به عبارت بهتر، صنعت ما انقدر در مراحل طفیلی خودش قرار داره که سوالاتش از جنس چگونگی خوندن کاتالوگ آلمانی یه دستگاهه که خریداری شده و باید راه اندازی بشه.

البته من تا زمانی که شریف بودم همین فکر رو می کردمِ اما هم در هلند و هم در اینجا کمی توی نظرم تجدیدنظر کردم. توی هلند شرکتا برای اینکه بتونن بهترین دانشجوها رو صید کنن خودشونو به در و دیوار می زنن. یادمه که یه بار شرکت سابیک اروپا (یه شرکت خیلی بزرگ پتروشیمیایی که به من بورس تحصیلی داده بود) برای پرزنت کردن شرکت اومده بود. چندین تا از مهمترین افراد شرکت از جمله یکی از اعضای بورد شرکت اومده بود و داشت کلی بال بال می زد و دلقک بازی در میورد تا بلکه مخ دانشجوها را بزنه . همینطور دهها برنامه دیگه توی این مدت که شرکتها با تمام قوا میان و سعی می کنن در اون شرکت کنن. (اینو مقایسه کنید با نمایشگاهایی که توی شریف داشتیم و شرکتها به جای آوردن مدیران شرکتْ یا یکی دو تا خانوم کذایی می ذاشتن توی غرفه که چند ساعت قبل با شرکت آشنا شده بودن و یا کلی شیر فلکه و شافت می ذاشتن که توانمندیهای شرکتهای داخلی(!) رو به نمایش بذارن)

اینجا هم که خیلی جدی تر از هلند می شه اینو دید. وقتی بانک HSBC میاد و می گه ما می خوایم ۱ میلیارد دلار در بازار credit خرج کنیم و شما باید پورتفولیوی اون رو استخراج کنید و یا John Hankock میگه می خوایم هزینه های IT شرکت رو که حدود 350 میلیون دلاره کاهش بدیم و شما شاخص اندازه گیری میزان بهینه بودن هزینه ها رو دربیارید و یا General Atlantic که به دلیل hedge نکردن ریسک تغییر نرخ ارز دهها میلیون دلار ضرر کرده در تقویت شدن اخیر دلارِ اون موقع هست که دانشگاه هر چقدر هم بی عرضه باشه می گرده و بالاخره راه حلی براش پیدا می کنه.

حالا فکر می کنید بزرگترین مسئله ای که یه شرکت خدمات مالی ایران داره چیه: کلا ۱۰ تا سهم درست و حسابی توی بازار هست و بقیه سهم ها هم معلوم الحال هستن. از طرف دیگه قواعد diversification می گه حدود ۴۰ تا سهم نقطه نسبتا بهینه در diversification هست. کدوم سهم رو می تونیم نخریم؟! پاسخ: هیچکدام....

این مسئله ای که می گم دقیقا علت عدم رشد شرکتهای خدمات کسب و کار در ایرانه. چرا شرکتهای consulting در ایران خیلی ضعیفن. چرا شرکتهای خدمات مالی با اینهمه حوزه های عجیب و غریب توی دنیا مثل reinsurance, credit rating, structured finance و .... در ایران رشد نمی کنن؟ دقیقا به دلیل اینکه شرکتهایی که قراره مشتری اینا بشن (مثل شرکتهای تولیدی) اصلا تو اون حدی نیستن که شما اون بالا بشینی و نمودار BCG رو بکشی و بگی شرکت X تا گاو شیرده داره و Y تا بچه مشکل دار و بعد آسمون ریسمون ببافی و بشینی Corporate Strategy بنویسی.

یکی از شواهد دیگری که این مسئله رو بهتر نشون می ده اتفاق جالبیه که توی چند سال اخیر توی کشور افتاده. صنایع نظامی اصولا به صورت ذاتی از لحاظ تکنولوژیک از بقیه صنایع جلوترن و متاسفانه یا خوشبختانه به دلیل تحریم ها مجبور بودن سوالاتشونو تا حد زیادی خودشون حل کنن. این باعث شده که تعداد کم ولی قابل اعتنایی سوال به طرف دانشکده های مهندسی سرازیر بشه و فکر کنم کمتر استادی در دانشکده های مکانیک و برق باشه که از این پروژه ها انجام نداده باشه (حالا یا خودش یا دانشجویان بخت برگشته!) و کم و بیش هم موفق بودن. چرا صنایع نظامی که کاملا دولتیه و باید تو این زمینه عقب تر از بقیه باشه تونسته بهتر از بقیه دانشگاه رو به کار بکشه؟

مخلص کلام اینکه شاید اینکه توقع داشته باشیم دانشگاها با بنز مسافرکشی کنن و به عنوان مثال بیان کاتالوگ آلمانی واسه کارخونه ها ترجمه کنن خیلی هم بجا نباشه. شاید بهتر باشه تمرکز به این باشه که با فراهم کردن یه شرایط کسب و کار مطلوب (favorable business environment) سعی کنیم شرکتهامونو به یه جثه قابل قبول برسونیم که دغدغه اصلیشون از بحث مرگ و زندگی به بهبود شرایط کاریشون و گسترش کسب و کارشون متمرکز شه که این می تونه تولید سوال برای دانشگاها کنه.

ان شا الله که دوستان سیاستگذاری علم و تکنولوژی مهملات ما را در عنفوان جوانی عفو بفرمایند....

مطالب مرتبط

داستان قدیمی دانشگاه و صنعت

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
اصولا ما ایرانیا علاقه زیادی به اظهار نظر در موضوعاتی داریم که به هیچ وجه نه در قد و قواره ماست و نه به کار ما مربوط می شه. (اگه مخالفید ۵٠٠ تومان بدید و از میدون آزادی تا پارک وی که تو تاکسی هستید راننده محترم یه پلان کامل برای حل مشکلات مربوط به مسکن و رایانه ها و پرونده هسته ای و .... می ده)

این مسئله اتفاقا به طرز جالبی توسط صدا و سیما هم ساپورت می شه. به عنوان نمونه خیلی از گزارشهایی که توی اخبار پخش می شه و متشکل از مصاحبه با افراد در سنین مختلف کنار میدون انقلابه از این قسمند. مثلا گاهی مردم با جملات زیر مورد سوال قرار می گیرن:

١- نظر شما راجع به خط لوله اتیلن غرب چیه؟

٢- به نظر شما صندوق ذخیره ارزی بهتره باشه یا نباشه؟

٣- نرخ بهره بانکا چند باشه بهتره؟

۴- آیا به نظر شما تولید گندم و خودکفایی در محصولات کشاورزی مهمتر از سرمایه گذاری در صنعت IT نیست؟

۵- به نظر شما آیا اصولاً ارتباط صنعت و دانشگاه باید ارتباطی یکسویه باشه یا چهارسو؟! (چهارسو بدین معنا که دانشگاه باید آچار پیچ گوشتی صنعت باشه)

من هم خودم خیلی وقتا پیش میاد که توی زمینه ای اظهار نظر می کنم که نه به من ربطی داره و نه تخصصی دارم (همین کاری که الان خواهم کرد!) الان می خوام یه کم راجع به سوال آخر صحبت کنم چون حداقل به عنوان کسی که دانشجو هستم از این مسئله متأثر بوده و هستم. دوستانی که Science and Technology Policy می خونن قطعا تو این زمینه استاد هستن و خیلی خوبه که کمی در این زمینه به ما ایده بدن.

حالا صورت مسئله اینه: آیا مشکل عدم ارتباط صنعت و دانشگاه (یا بگیم عدم ارتباط مطلوب) به صنعت برمیگرده یا به دانشگاه یا به هیچ کدوم یا به هردو؟

معمولا خیلی از دوستان اینطور تحلیل می کنن که دانشگاه اصولا بنا شده برای پاسخگویی به نیازهای جامعه و صنعت پس وظیفه داره به نیازهای صنعت پاسخ بده و بنابراین اگر ایرادی هست به دلیل اینه که دانشگاه سوالات صنعت رو خوب درک نکرده و می ره دنبال چاپ مقاله و یا اینکه اگه سوالات رو می دونه بلد نیست به سوالات صنعت پاسخ بده.

من اتفاقا از افرادی هستم که نقطه مقابل این رو فکر می کنم و معتقدم که این مشکل بیشتر به صنعت برمی گرده. به این معنا که اصولا صنعت ما هیچ سوال جدی رو برای دانشگاه مطرح نکرده که دانشگاه بخواد به اون پاسخ بده. به عبارت بهتر، صنعت ما انقدر در مراحل طفیلی خودش قرار داره که سوالاتش از جنس چگونگی خوندن کاتالوگ آلمانی یه دستگاهه که خریداری شده و باید راه اندازی بشه.

البته من تا زمانی که شریف بودم همین فکر رو می کردمِ اما هم در هلند و هم در اینجا کمی توی نظرم تجدیدنظر کردم. توی هلند شرکتا برای اینکه بتونن بهترین دانشجوها رو صید کنن خودشونو به در و دیوار می زنن. یادمه که یه بار شرکت سابیک اروپا (یه شرکت خیلی بزرگ پتروشیمیایی که به من بورس تحصیلی داده بود) برای پرزنت کردن شرکت اومده بود. چندین تا از مهمترین افراد شرکت از جمله یکی از اعضای بورد شرکت اومده بود و داشت کلی بال بال می زد و دلقک بازی در میورد تا بلکه مخ دانشجوها را بزنه . همینطور دهها برنامه دیگه توی این مدت که شرکتها با تمام قوا میان و سعی می کنن در اون شرکت کنن. (اینو مقایسه کنید با نمایشگاهایی که توی شریف داشتیم و شرکتها به جای آوردن مدیران شرکتْ یا یکی دو تا خانوم کذایی می ذاشتن توی غرفه که چند ساعت قبل با شرکت آشنا شده بودن و یا کلی شیر فلکه و شافت می ذاشتن که توانمندیهای شرکتهای داخلی(!) رو به نمایش بذارن)

اینجا هم که خیلی جدی تر از هلند می شه اینو دید. وقتی بانک HSBC میاد و می گه ما می خوایم ۱ میلیارد دلار در بازار credit خرج کنیم و شما باید پورتفولیوی اون رو استخراج کنید و یا John Hankock میگه می خوایم هزینه های IT شرکت رو که حدود 350 میلیون دلاره کاهش بدیم و شما شاخص اندازه گیری میزان بهینه بودن هزینه ها رو دربیارید و یا General Atlantic که به دلیل hedge نکردن ریسک تغییر نرخ ارز دهها میلیون دلار ضرر کرده در تقویت شدن اخیر دلارِ اون موقع هست که دانشگاه هر چقدر هم بی عرضه باشه می گرده و بالاخره راه حلی براش پیدا می کنه.

حالا فکر می کنید بزرگترین مسئله ای که یه شرکت خدمات مالی ایران داره چیه: کلا ۱۰ تا سهم درست و حسابی توی بازار هست و بقیه سهم ها هم معلوم الحال هستن. از طرف دیگه قواعد diversification می گه حدود ۴۰ تا سهم نقطه نسبتا بهینه در diversification هست. کدوم سهم رو می تونیم نخریم؟! پاسخ: هیچکدام....

این مسئله ای که می گم دقیقا علت عدم رشد شرکتهای خدمات کسب و کار در ایرانه. چرا شرکتهای consulting در ایران خیلی ضعیفن. چرا شرکتهای خدمات مالی با اینهمه حوزه های عجیب و غریب توی دنیا مثل reinsurance, credit rating, structured finance و .... در ایران رشد نمی کنن؟ دقیقا به دلیل اینکه شرکتهایی که قراره مشتری اینا بشن (مثل شرکتهای تولیدی) اصلا تو اون حدی نیستن که شما اون بالا بشینی و نمودار BCG رو بکشی و بگی شرکت X تا گاو شیرده داره و Y تا بچه مشکل دار و بعد آسمون ریسمون ببافی و بشینی Corporate Strategy بنویسی.

یکی از شواهد دیگری که این مسئله رو بهتر نشون می ده اتفاق جالبیه که توی چند سال اخیر توی کشور افتاده. صنایع نظامی اصولا به صورت ذاتی از لحاظ تکنولوژیک از بقیه صنایع جلوترن و متاسفانه یا خوشبختانه به دلیل تحریم ها مجبور بودن سوالاتشونو تا حد زیادی خودشون حل کنن. این باعث شده که تعداد کم ولی قابل اعتنایی سوال به طرف دانشکده های مهندسی سرازیر بشه و فکر کنم کمتر استادی در دانشکده های مکانیک و برق باشه که از این پروژه ها انجام نداده باشه (حالا یا خودش یا دانشجویان بخت برگشته!) و کم و بیش هم موفق بودن. چرا صنایع نظامی که کاملا دولتیه و باید تو این زمینه عقب تر از بقیه باشه تونسته بهتر از بقیه دانشگاه رو به کار بکشه؟

مخلص کلام اینکه شاید اینکه توقع داشته باشیم دانشگاها با بنز مسافرکشی کنن و به عنوان مثال بیان کاتالوگ آلمانی واسه کارخونه ها ترجمه کنن خیلی هم بجا نباشه. شاید بهتر باشه تمرکز به این باشه که با فراهم کردن یه شرایط کسب و کار مطلوب (favorable business environment) سعی کنیم شرکتهامونو به یه جثه قابل قبول برسونیم که دغدغه اصلیشون از بحث مرگ و زندگی به بهبود شرایط کاریشون و گسترش کسب و کارشون متمرکز شه که این می تونه تولید سوال برای دانشگاها کنه.

ان شا الله که دوستان سیاستگذاری علم و تکنولوژی مهملات ما را در عنفوان جوانی عفو بفرمایند....

مطالب مرتبط



آخرین مطالب