۲۸ دی ۱۳۹۶همسفر شراب (قسمت ششم _ من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی…)آغاز نوجوانیام با دوچرخهای سرخرنگ شروع شده بود. دوچرخهای که بهترین وسیلهٔ تفریح من بود. دوچرخهای که گرمای شرجی تابستان چالوس را تحملپذیر میکرد. همیشه با […]
۶ دی ۱۳۹۶دلق حافظ به چه ارزد به میاش رنگین کنقرار است از شراب تلخ و شیرین منهتن به نیوجرسی یا همان به «دلق نو» برویم. با هزار زحمت با چندین بار سؤال و پرس و […]
۱۲ آذر ۱۳۹۶همسفر شراب (قسمت پنجم _ تو فکر یک سقفم)اولین آخر هفتهٔ امریکا. اولین آخر هفتهای که با گیجی و منگی حاصل از روز و شب معکوس همزمان شده بود. شب قبل علاوه بر نان […]
۲۰ آبان ۱۳۹۶همسفر شراب ( قسمت چهارم _ شراب با من افسردهجان چه خواهد کرد؟)نمیدانستم وقتی به خانه میرسم به همسرم چه بگویم. بگویم که در فرآیند خشک شدن آنی عرق سرد بر روی صورت چه حس خنکی به آدم […]
۱۰ آبان ۱۳۹۶همسفر شراب ( قسمت چهارم _ جوان ز حادثهای پیر میشود گاهی)برای ادامهٔ تحصیل در امریکا چهار دانشگاه را نشان کرده بودم. یکیاش همین کلمبیا بود. استاد مورد نظر از طریق صحبت اینترنتی به صورت تصویری با […]
۱ شهریور ۱۳۹۶همسفر شراب (قسمت اول – وجه تسمیه)نیویورک به یک بیان ایالتی بزرگ است در شرق امریکا که از ساحل اقیانوس اطلس میآغازد و به مرز کشور کانادا میانجامد. به بیانی دیگر نام […]