جو بایدن معاون و همراه کارزار انتخاباتیاش را معرفی کرد: کاملا هریس
۲۰ مرداد ۱۳۹۹فراماسون ها و خاندان روتشلید
۲۰ مرداد ۱۳۹۹چهار غولِ بانکداری (بنک آو امریکا Bank of America، جِی پی مورگان چِیس JP Morgan Chase، سیتی گروپ Citigroup و وِلز فارگو Wells Fargo) صاحبِ چهار غول صنعت نفت (اِکسانموبیل Exxon Mobil، رویال داچ شِل Royal Dutch/Shell، بیپی BP و شورون تگزاکو Chevron Texaco) هستند، با همکاریِ دویچه بانک، بیاِنپی، بارکلیز و دیگر هیولاهای قدیمیِ پول در اروپا. اما مالکیت انحصاری آنها بر اقتصاد جهانی، در مرز مزرعۀ نفت تمام نمیشود.
طبق بایگانیهای فرم کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا مربوط به شرکتهای با بیش از دهمیلیون دلار دارایی، چهار غول بانکداری، در بین ده سهامدارِ بزرگِ تقریباً همۀ ۵۰۰ شرکتِ بالای فهرست بزرگترین شرکتهای آمریکا هستند.
پس با این شرایط، چه کسانی سهامداران این مراکز پولی و بانکی هستند؟
از چنین اطلاعاتی بسیار بیشتر مراقبت میکنند. درخواستهایی که من در رابطه با اطلاعات صاحبان سهامِ ۲۵ شرکتِ برتر بانکدارِ ایالات متحده به سازمانهای قانونگذار برای بانکها ارسال کردم، تحتِ شرایطِ قانونِ آزادیِ اطلاعات بودند، البته تا پیش از اینکه بهدلایل «امنیت ملی» رد شوند. میتوان این موضوع را تمسخرآمیز دانست زیرا بسیاری از سهامدارانِ بانکها در اروپا ساکن هستند.
یک گنجینۀ مهم برای ثروتِ الیگارشیِ (گروهسالاری) جهانی که صاحب این شرکتهای بانکدار است، شرک یو اِس تراست (US Trust Corporation) است. یو اِس تراست در سال ۱۸۵۳ تاسیس شد و حالا تحت مالکیت بنک آو امریکا (Bank of America) است. یکی از جدیدترین روئسای شرکت یو اِس تراست و از اعضای افتخاریِ هیئت امنای آن، والتر روتشیلد (Walter Rothschild) بود. دیگر روئسای شرکت از این قرار بودند: دنیل داویسون از بانک جِی پی مورگان چِیس (Daniel Davison of JP Morgan Chase)؛ ریچارد تاکر از شرکت اِکسانموبیل (Richard Tucker of Exxon Mobil)؛ دنیل رابرتز از بانک سیتیگروپ (Daniel Roberts of Citigroup)؛ مارشال شوارتز از بانک مورگان استنلی (Marshall Schwartz of Morgan Stanley).
جِی. دبلیو. مککالیستر (J. W. McCallister)، از فعالانِ صنعت نفت که با آل سعود نیز ارتباطاتی دارد، در گریم ریپِر (The Grim Reaper) نوشت که در اطلاعاتِ بهدستآمدۀ او از بانکهای سعودی، نقل شده بود که ۸۰درصد از مالکیت بانک فدرال رزرو نیویورک (New York Federal Reserve Bank) که قدرتمندترین شعبۀ بانک فدرال است، فقط در دستِ هشت خانواده است که چهارتای آنها در نیویورک ساکناند. این خانوادهها از این قراراند: خانوادههای گلدمن ساکس (Goldman Sach)، راکِفِلِر (Rockefeller)، لیمِن (Lehman)،کوهن لوئب (Kuhn Loebs) ساکن در نیویورک؛ خانوادۀ روتشیلد (Rothschild) ساکن در پاریس و لندن؛ خانوادۀ واربرگ (Warburg) ساکن در هامبورگ؛ خانوادۀ لازارد (Lazard) ساکن در پاریس؛ خانوادۀ اسرائیل موسی سیف (Israel Moses Seif) ساکن در رُم.
حسابدار عمومی گواهیشده، توماس دی. شاف (Thomas D. Schauf)، ادعاهای مککالیستر (McCallister) را تایید میکند و اضافه میکند که ده بانک، همۀ دوازده شعبۀ بانک فدرال رزرو را کنترل میکنند. بانکهای اعلامیِ شاف به این ترتیباند: اِن. اِم روتشیلد (N.M. Rothschild) واقع در لندن؛ بانک روتشیلد (Rothschild Bank) واقع در برلین؛ بانک واربرگ (Warburg Bank) واقع در هامبورگ؛ بانک واربرگ (Warburg Bank) واقع در آمستردام؛ برادران لیمن (Lehman Brothers) واقع در نیویورک؛ برادران لازارد (Lazard Brothers) واقع در پاریس؛ بانک کوهن لوئب (Kuhn Loeb Bank) واقع در نیویورک؛ بانک اسرائیل موسی سیف (Israel Moses Seif) واقع در ایتالیا؛ گلدمن ساکس (Goldman Sachs) واقع در نیویورک؛ بانک جِیپی مورگان چِیس (JP Morgan Chase) واقع در نیویورک. شاف این افراد را نیز بزرگترین سهامدارانِ حقیقیِ فدرال رزرو میداند: ویلیام راکِفِلِر (William Rockefeller)؛ پاول واربِرگ (Paul Warburg)؛ جیکوب شیف (Jacob Schiff)؛ جیمز استیلمن (James Stillman). خانوادۀ شیف برای کوهن لوئب محرم اسرار هستند. خانوادۀ استیلمن برای سیتیگروپ محرم اسرار هستند که در اوایل قرن با خاندان راکِفِلِر وصلت کردند.
اوستاس مالینز (Eustace Mullins) در کتابش اسرار فدرال رزرو (The Secrets of the Federal Reserve) نیز به نتایج یکسانی رسید. او در این کتاب نمودارهایی ترسیم کرده است که فدرال رزرو و بانکهای عضوش را به خانوادههای روتشیلد و واربرگ و راکِفِلِر و دیگر خانوادهها وصل میکند.
ابزاری که به این خانوادههای بانکدار کمک میکند تا باعث رخدادنِ اقتصاد جهانی شوند را نمیتوان بزرگنمایی کرد و این ابزار کاملاً بهعمد در اختفا ماندهاند. بازوی رسانهای مشترک آنها در ردکردن هر اطلاعاتی که این کارتل بانکی مرکزی خصوصی را در معرضِ «تئوری توطئه» قراردهد، بهسرعت عمل میکند. البته هنوز هم حقایق پابرجاست.
خاندانِ مورگان (The House of Morgan)
بانک فدرال رزرو در سال ۱۹۱۳ متولد شد، درست همان سالی که فرزند بانکداریِ ایالات متحده، جِی. پییِرپونت مورگان (J. Pierpont Morgan) از دنیا رفت و موسسۀ راکِفِلِر (Rockefeller Foundation) تاسیس شد. خاندان مورگان از گوشۀ خیابان وال استریت و بورد استریت بر امور مالی آمریکا نظارت میکردند و از سال ۱۸۳۸ یعنی زمانی که بانک جورج پیبوی (George Peabody) در لندن تاسیس شد، تا حدی نقش بانک مرکزیِ ایالات متحده را بازی میکردند.
پیبوی از شرکای تجاریِ خانوادۀ روتشیلد بود. در سال ۱۹۵۲، پژوهشگر فدرال رزرو، اوستاس مالینز (Eustace Mullins)، این فرضیه را پیشنهاد داد که خاندان مورگان چیزی بیشتر از کارگزارانِ روتشیلد نیستند. مالینز نوشت که خانوادۀ روتشیلد «…ترجیح میدادند که در گمنامی و پشت نقابِ جِی. پی. مورگان اَند کومپانی (J.P. Morgan & Company) در ایالات متحده فعالیت کنند.»
گابریل کولکو (Gabriel Kolko)، نویسنده، اعلام کرد: «فعالیتهای مورگان در سالهای ۱۸۹۵ تا ۱۸۹۶ در فروش اوراق قرضۀ طلای ایالات متحده در اروپا، بر پایۀ اتحادی با خاندانِ روتشیلد بودند.»
اختاپوسِ مالیِ مورگان، بهسرعت دستانش را بهدور کرۀ زمین پیچید. بانک مورگان گرنفل (Morgan Grenfell) در لندن فعالیت میکرد. مورگان اِ سِ (Morgan et Ce) در پاریس حکمرانی میکرد. لمبرت (Lambert) که از اقوام روتشیلد بود، بانک درکسل اَند کامپنی (Drexel & Company) را در فیلالفیا راهاندازی کرد.
خاندان مورگان نیازهای خانوادههای اَستور (Astor)، دوپون (DuPont)، گاگنهایم (Guggenheim)، وندربیلت (Vanderbilt) و راکِفِلِر را برآورده کرد. این خاندان بودجۀ راهاندازیِ شرکتهای اِیتی اَند تی، جنرال موتورز، جنرال الکتریک و دوپون را تامین کرد. همچون بانکهای روتشیلد و بارینگ که در لندن بودند، مورگان به بخشی از ساختار قدرت در بسیاری از کشورها تبدیل شد.
تا سال ۱۸۹۰، خاندان مورگان به بانک مرکزیِ مصر وام داده بود، بودجۀ راهآهن روسیه را تامین کرده بود، اوراق قرضۀ استانیِ حکومت برزیل را منتشر کرده بود و به پروژههای عامالمنفعۀ آرژانتین بودجه داده بود. اصلاحاتی در سال ۱۸۹۳ قدرت مورگان را افزایش داد. در آن سال، مورگان حکومت ایالات متحده را از ترس همگانی از ورشکستگی بانکها نجات داد، با تاسیس اتحادیهای که با ارسال ۶۲میلیون دلار از طلاهای روتشیلد از ذخیرههای حکومت پشتیبانی کرد.
مورگان با تامین بودجه و کنترل راهآهنهای در مسیرِ غرب از طریقِ فروشِ سهامهای دارای حق رای، نیروی پیشرانندۀ توسعۀ ایالات متحده بهسمت غرب بود. در سال ۱۸۷۹ راهآهن مرکزی نیویورک که به کرنلیوس وندربیلت (Cornelius Vanderbilt) تعلق داشت اما بودجهاش را مورگان تامین کرده بود، نرخهای ارسال تبعیضآمیزی به شرکت انحصاریِ نفت متعلق به جان دی. راکِفِلِر با نام استاندارد اویل (Standard Oil) داد که رابطۀ راکفلتر/مورگان را مستحکم کرد.
حالا خاندان مورگان تحت کنترل خانوادۀ روتشیلد و راکِفِلِر درآمده بود. در یکی از سرتیترهای روزنامۀ هرالد نیویورک (New York Herald) آمده بود: «پادشاهان راهآهن، یک تراست (چند شرکتِ دارای یک مدیریت و هیئتمدیره) عظیم بنا مینهند.» جِی. پییِرپونت مورگان که زمانی اعلام کرده بود «رقابت، گناهی کبیره است»، حالا با خشنودی اظهارنظر میکرد: «به این فکر کنید. همۀ شلوغیِ راهآهن غرب سَنت لوئیس فقط تحت کنترل حدود سی مرد قرار گیرد.»
مورگان و بانکدارِ ادروارد هَریمن (Edward Harriman)، کوهن لوئب، حق انحصاریِ راهآهنها را داشتند، در حالی که خاندانهای بانکدار یعنی لیمِن (Lehman) و گلدمن ساکس (Goldman Sachs) و لازارد (Lazard)، در کنترلِ پایههای صنعتیِ ایالات متحده به خانوادۀ راکِفِلِر پیوستند.
در سال ۱۹۰۳، تراست بانکدارها را هشت خانواده بنا نهادند. بنجامین استرانگ (Benjamin Strong) از تراست بانکدارها اولین رئیسِ بانک فدرال رزرو نیویورک بود. خلق فدرال رزرو در سال ۱۹۱۳ قدرت این هشت خانواده را با توانِ نظامی و دیپلماتیکِ حکومت ایالات متحده در هم آمیخت. اگر بدهیهای خارجیِ آنها پرداختنشده میماند، الگارشها (گروهسالاران) حالا میتوانستند سپاه تفنگدارانِ دریاییِ ایالات متحده را به خدمت بگیرند تا بدهیها را جمعآوری کند. مورگان و چِیس و سیتیبانک اتحادیۀ بینالمللیِ وامدهی تشکیل داده بودند.
خاندان مورگان با خاندان سلطنتیِ ویندزور انگلستان (British House of Windsor) و خاندان سلطنتیِ ساوی ایتالیا (Italian House of Savoy) صمیمی بود. خانوادههای کوهن لوئب، واربرگ، لیمن، لازارد، اسرائیل موسی سیف و گلدمن ساکس نیز با خاندانهای سلطنتیِ اروپا روابط نزدیکی داشتند. در سال ۱۸۹۵، مورگان جریان طلا در داخل و خارج از ایالات متحده را کنترل کرد. اولین موج از ادغام شرکتهای آمریکایی در مراحل اولیهاش بود و بانکدارها آن را رواج میدادند. تا سال ۱۸۹۷، ۶۹ ادغام در بین صنایع رخ داد و تا سال ۱۸۹۹، این تعداد به ۱۲هزار رسید. در سال ۱۹۰۴ جان مودی (John Moody)، بنیانگذارِ خدمات سرمایهگذاریِ مودی (Moody’s Investor Services)، گفت غیرممکن است که بتوان منافع راکِفِلِر و مورگان را جدای از هم دانست.
بیاعتمادیِ عمومی به این ادغامها گسترش یافت. بسیاری از مردم، این فعالانِ در ادغام را خیانکارهایی دانستند که برای ثروتمندانِ قدیمیِ اروپایی کار میکردند. تامین بودجۀ شرکت استاندارد اویل متعلق به راکِفِلِر و شرکت یو اِس اِستیل (US Steel) متعلق به اندرو کارنِگی (Andrew Carnegie) و راهآهنهای متعلق به ادوارد هریمن (Edward Harriman) با جاکوب شیف (Jacob Schiff) بانکدار از کوهن لوئب بود که ارتباط کاریِ نزدیکی با روتشیلدهای اروپایی داشت.
بسیاری از کشورهای اروپایی این بانکها را تحریم کردند. سخنران پوپولیست (تودهگرای) ویلیام جنینیگز برایان (William Jennings Bryan) از سال ۱۸۹۶ تا ۱۹۰۸، سه بار برای ریاستجمهوری از حزب دموکرات کاندید شد. موضوع اصلیِ کمپینِ ضدامپریالستِ (ضدسلطهگرایی) او این بود که آمریکا دارد در تلۀ «بردگیِ مالی برای سرمایهدارانِ بریتانیایی» میافتد. تدی روزولت (Teddy Roosevelt) در سال ۱۹۰۸ برایان را شکست داد؛ اما بهخاطر جریان شایعِ پوپولیستیای که برایان راه انداخته بود، مجبور به اجرای قانون ضدتراست شرمن (Sherman Anti-Trust Act) شد. سپس، بهدنبال تراست استاندارد اویل رفت.
در سال ۱۹۱۲، جلسات رسیدگیِ کمیتۀ پوجو (Pujo) آغاز شدند که موضوع آنها تمرکز قدرت در وال استریت بود. در همان سال، خانم ادوارد هریمن سهام چشمگیرش در بانک گارانتی تراست شعبۀ نیویورک (New York’s Guaranty Trust Bank) را به جِی. پی. مورگان فروخت که باعث ایجادِ مورگان گارانتی تراست شد. قاضی لوئیس برندیس (Louis Brandeis)، رئیسجمهور وودرو ویلسون (Woodrow Wilson) را راضی کرد تا به ایجادِ هیئتمدیرههای مدیریت مشترک برای دو شرکت پایان دهد. در سال ۱۹۱۴، قانون ضد تراست کلایتون (Clayton Anti-Trust Act) تصویب شد.
جک مورگان (Jack Morgan)، پسر و وارثِ جِی. پییِرپونت (J. Pierpont)، به این اتفاق با درخواست از مشتریانِ مورگان یعنی رِمنیگتون (Remington) و وینچستر (Winchester) برای افزایش تولید اسلحه پاسخ داد. او استدلال کرد که ایالات متحده باید به جنگ جهانی اول وارد شود. ویلسون که بنیاد کارنگی (Carnegie Foundation) و دیگر رهبرانِ الیگارشی تحریکش کرده بودند، خود را با شرایط منطبق کرد. چارلز تنسیل (Charles Tansill) نیز در کتابش آمریکا به جنگ میرود (America Goes to War) نوشت «حتی پیش از مقابلۀ اسلحهها، شرکت فرانسویِ راسشفیلد فِرِس (Rothschild Freres) به مورگان اَند کومپانی (Morgan & Company) در نیویورک تلگراف زد و پیشنهاد انتشار وامی ۱۰۰میلیوندلاری را داد که قرار بود بخش چشمگیری از آن در ایالات متحده بماند تا هزینۀ خریدهای فرانسه از محصولات آمریکایی را بپردازد.»
خاندان مورگان بودجۀ نیمی از فعالیتَهای جنگیِ ایالات متحده را تامین کردند در حالی که درصدی نیز برای قول کمک گرفتن از پیمانکارهایی همچون جنرال الکتریک (GE)، دو پونت (Du Pont)، یو اِس اِستیل (US Steel)، کینیکوت (Kennecott) و اسارکو (ASARCO) دریافت میکردند. همگی از مشتریانِ مورگان بودند. بهعلاوه، مورگان بودجۀ جنگ بویر بریتانیا در آفریقای جنوبی و جنگ فرانسه و پروس را تامین کرد. کنفرانس صلح پاریس در سال ۱۹۱۹ تحت سرپرستیِ مورگان بود که به تلاشهای آلمان و متحدانش برای بازسازی ختم شد.
در دهۀ ۱۹۳۰، پوپولیسم دوباره در آمریکا آشکار شد، پس از اینکه گلدمن ساکس و بانک لیمن و دیگران از سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹ سود بردند. رئیس کمیسیونِ خدمات مالی مجلس نمایندگان و از دموکراتهای نیویورک ، لوئیس مکفادن (Louis McFadden)، از رکود بزرگ سخن گفت: «این رکود، اتفاقی نبود. برای این رویداد بهدقت طرحریزی شده بود… بانکدارهای بینالمللی میخواستند در این کشور شرایطی ناامیدکننده را به وجود بیاورند تا بتوانند بهعنوان فرمانروایانِ همۀ ما ظهور کنند.»
سناتور جرالد نای (Gerald Nye)، از دموکراتهای داکوتای شمالی، بررسیای دربارۀ ارسال تسلیحات در سال ۱۹۳۶ را ریاست کرد. نای نتیجه گرفت این خاندان مورگان بود که ایالات متحده را وادار به ورود به جنگ جهانی اول کرد تا از وامها محافظت کند و صنعت شکوفای تولید سلاح را به وجود بیاورد. بعدها نای یک سند با نام جنگ بعدی (The Next War) تولید کرد که با بدبینی به «الهۀ پیرِ حیلۀ دموکراسی» اشاره کرد که طبق آن میشد از ژاپن استفاده کرد و این کشور را وسوسهکنندۀ ایالات متحده برای ورود به جنگ جهانی دوم نامید.
در سال ۱۹۳۷ وزیر کشور، هارولد ایکِس (Harold Ickes)، دربارۀ تاثیر «۶۰ خانوادۀ آمریکایی» هشدار داد. فردیناند لوندبرگ (Ferdinand Lundberg)، تاریخدان، بعدها کتابی با همین عنوان نوشت. ولیلام اُ. داگلاس (William O. Douglas) از دادگاه عالی «تاثیر مورگان… زیانبارترین فرد در صنعت و امور مالی امروز» را نکوهش کرد.
واکنش جک مورگان، تشویق ایالات متحده به جنگ جهانی دوم بود. مورگان روابط نزدیکی با خانوادههای ایواساکی (Iwasaki) و دَن (Dan)، دو خاندان ژاپنی با بیشترین ثروت، داشت که به ترتیب صاحبِ میتسوبیشی (Mitsubishi) و میتوسی (Mitsui) بودند، از زمان ظهور این دو شرکت از امپراتوریِ شوگان در قرن هفدهم. زمانی که ژاپن به منچوری حمله کرد و روستایانِ ژاپنی در نانجینگ را قتلعام کرد، مورگان این واقعه را کمارزش جلوه داد. مورگان روابط نزدیکی نیز با فاشیستِ ایتالیایی، بنیتو موسولینی (Benito Mussolini)، داشت؛ در حالی که دکتر یالمار شاخت (Dr. Hjalmer Schacht)، از نازیهای آلمان، در طی جنگ جهانی دوم از رابطهای بانک مورگان بود. پس از جنگ، نمایندههای مورگان در بانک اینترنشنال ستلمنتس (بیآیاِس) (Bank of International Settlements (BIS)) در بازل سوئیس با شاخت دیدار کردند.
خاندانِ راکِفِلِر (The House of Rockefeller)
بیآیاِس قدرتمندترین بانک دنیاست، بانک مرکزیِ جهانی برای هشت خانوادهای که بانکهای مرکزیِ خصوصیِ تقریباً همۀ کشورهای غربی و در حال توسعه را کنترل میکنند. اولین رئیسِ بیآیاِس بانکدارِ راکِفِلِر، گیتس مکگارا (Gates McGarrah)، بود. مکگارا از مسئولانِ چِیس منهتن و فدرال رزرو بود. مکگارا پدربزرگِ مدیر سابق سازمان سیا، ریچارد هِلمز (Richard Helms)، بود. خاندان راکِفِلِر، همچون خاندان مورگان، روابط نزدیکی با لندن داشتند. جان آیک (David Icke) در کتابش فرزندانِ ماتریکس (Children of the Matrix) مینویسد که خاندانهای راکِفِلِر و مورگان فقط «پادوهای» روتشیلد بودند.
فدرال رزرو، بانک انگلستان، بانک ایتالیا، بانک کانادا، بانک ملیِ سوئیس، بانک مرکزیِ هلند(Nederlandsche Bank)، بانک فدرال آلمان (Bundesbank) و بانک فرانسه مالکانِ بیآیاِس (BIS) است.
کارول کوئیگلی (Carroll Quigley)، تاریخدان، در کتاب شکوهمندش تراژدی و امید (Tragedy and Hope) نوشت که بیآیاِس بخشی از برنامهای بود برای «خلق سیستمی جهانی از کنترل مالی در دستانِ بخش خصوصیای که میتواند بر سیستم سیاسیِ هر کشور تسلط یابد و نیز بر اقتصاد دنیا بهعنوانِ یک کل… تا بانکهای مرکزیِ جهان آن را به روشی فئودالیستیک کنترل کنند آن هم با هماهنگیِ توافقهای مخفیانه.» بیآیاِس بیاعتمادیای تاریخی به حکومت ایالات متحده داشت که برای شکست خود در کنفرانس برتون وودز (Bretton Woods Conference) پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۴ لابی ناموفقی کرد. در عوض، اوضاع نامساعد قدرت هشت خانواده با خلقِ صندوق بینالمللیِ پول و بانک جهانی در کنفرانس برتون وودز بدتر شد. فدرال رزرو ایالات متحده در سپتامبر سال ۱۹۹۴ فقط سهمی از بیآیاِس برد.
بیآیاِس حداقل ۱۰درصد از ذخیرۀ مالیِ حداقل ۸۰ بانکِ مرکزی در جهان و صندوق بینالمللی پول و دیگر موسسههای چندجانبه را دارد. بیآیاِس بهعنوانِ نمایندۀ توافقنامههای بینالمللی خدمت میکند و اطلاعاتی دربارۀ اقتصاد جهانی گردآوری میکند و در نقشِ آخرین ناجیِ وامدهنده خدمت میکند تا از فروپاشیِ مالیِ جهانی جلوگیری کند.
بیآیاِس برنامۀ کاریای برای فاشیسم حق انحصاریِ نظام سرمایهداری ترویج میدهد. بیآیاِس در دهۀ ۱۹۹۰ وامی کوتاهمدت به مجارستان داد تا از خصوصیسازیِ اقتصاد آن کشور مطمئن شود. این کار، مجرای بودجهرسانیِ آن هشت خانواده به آدولف هیتلر شد که بانکهای جِی. هِنری شرودر (J. Henry Schroeder) و مندلسونِ آمستردام (Mendelsohn Bank) متعلق به واربرگ هدایت میشد. بسیاری از پژوهشگران تایید میکنند که بیآیاِس در پولشویی جهانی مربوط به موادمخدر در بدترین وضعیت است.
اتفاقی نیست که شعبۀ اصلیِ بیآیاِس در سوئیس است یعنی در جایی که مخفیگاهِ محبوبِ ثروتِ اشرافزادگانِ جهان است و ادارۀ مرکزیِ آلپینا لاجِ ایتالیاییهای پروپاگاندا دووی فرماسونر (P-2 Italian Freemason’s Alpina Lodge) و نازی اینترنشنال (Nazi International) را در خود دارد. دیگر موسسههایی که آن هشت خانواده کنترل میکنند، شاملِ مجمع جهانی اقتصاد و کنفرانس بینالمللیِ پول و سازمان تجارت جهانی میشود.
کنفرانس برتون وودز برای آن هشت خانواده، نعمتی الهی بود. صندوق بینالمللیِ پول و بانک جهانی برای این «نظم جدید جهانی» اهمیت داشتند. در سال ۱۹۴۴، اولین اوراق قرضۀ بانکی را بانکهای مورگان استنلی (Morgan Stanley) و فرست بوستون (First Boston) منتشر کردند. خانوادۀ فرانسویِ لازارد در منافع خاندان مورگان بیشتر دخیل شدند. خانوادههای لازارد و دیویدوِیل (David-Weill)، فرزندان بانک قدیمیِ ژنو که میشل داویو (Michelle Davive) نمایندۀ آنها بود، مالکِ لازارد فرس (Lazard Freres)، بزرگترین بانک سرمایهگذاری در فرانسه، هستند. سنفورد ویل (Sanford Weill) یکی از جدیدترین روسا و مدیرعاملهای بانک سیتیگروپ است.
در سال ۱۹۶۸، مورگان گارانتی یوروکلییِر (Euro-Clear) را تاسیس کرد که یک سیستمِ پاکسازیِ بانکی واقع در بروکسل برای مسائلِ امنیتیِ یورودلار بود. این سیستم، اولین تلاش اتوماتیکشده در این نوع بود. برخی تصمیم گرفتند که یوروکلییِر را «حیوانمنش» بنامند. بروکسل در نقش شعبۀ مرکزیِ بانک مرکزیِ اروپاییِ جدید و ادارۀ مرکزیِ ناتو خدمت میکند. در سال ۱۹۷۳، مسئولانِ مورگان مخفیانه در برمودا ملاقات کردند تا بهطور غیرقانونی، خاندانِ قدیمیِ مورگان را احیا کنند، بیست سال پیش از اینکه قانونِ گلس-استیگال (Glass Steagal Act) لغو شود. مورگان و راکِفِلِرها برای شرکت خدمات مالیِ مریل لینچ (Merrill Lynch) پشتیبانی مالی فراهم کردند و این شرکت را ارتقا داده و به یکی از ۵ بانک سرمایهگذاری بزرگ ایالات متحده تبدیل کردند. مریل امروزه بخشی از بنک آو امریکا (Bank of America) است.
جان دی. راکِفِلِر (John D. Rockefeller) از ثروتش که از نفت به دست آورده بود استفاده کرد تا صاحبِ اِکویتِبِل تراست (Equitable Trust) شود که چندین بانک و شرکت بزرگ را در دهۀ ۱۹۲۰ بلعیده بود. رکود بزرگ به تقویتِ قدرتِ راکِفِلِر کمک کرد. بانک چِیسِ (Chase Bank) راکِفِلِر با بانکِ منهتنِ کوهن لوئب (Kuhn Loeb’s Manhattan Bank) ادغام شد تا چِیس منهتن (Chase Manhattan) شکل بگیرد و روابط خانوادگیِ بلندمدت، مستحکم شوند. کوهن لوئبها، با همراهیِ روتشیلدها، به سفر راکِفِلِرها برای رسیدن به پادشاهیِ صنعتِ نفتِ ایالات متحده بودجهرسانی کرده بودند. بانک ملیِ سیتیبانکِ کلیولند (National City Bank of Cleveland) در ایالت اوهایو برای جان دی. راکِفِلِر پولی را فراهم کرد که او برای دستیابی به حق انحصاریِ صنعت نفت ایالات متحده لازم داشت. این بانک، در جلسههای رسیدگیِ کنگره بهعنوان یکی از سه بانکِ در مالکیتِ روتشیلد که در دهۀ ۱۸۷۰ در ایالات متحده بودند، شناخته میشد. در دهۀ ۱۸۷۰، راکِفِلِر برای اولین بار به عضویتِ استاندارد اویل درآمد.
یکی از شرکای راکِفِلِر در استاندارد اویل، ادوارد هارکنِس (Edward Harkness) بود که خانوادهاش برای کنترلِ کِمیکال بانک (Chemical Bank) پا به میدان گذاشتند. شریکِ دیگر، جیمز استیلمن (James Stillman) بود که خانوادهاش مَنیوفَکچِرِرز هانووِر تراست (Manufacturers Hanover Trust) را کنترل میکردند. هر دو بانک، زیرِ چترِ جِیپی مورگان چِیس (JP Morgan Chase) ادغام شدند. دو دختر از دخترانِ جیمز استیلمن با دو پسر از پسرانِ ویلیام راکِفِلِر ازدواج کردند. این دو خانواده، سهم عمدهای از سیتیگروپ را نیز کنترل میکنند.
در صنعتِ بیمه، خاندان راکِفِلِر شرکتهای متروپوایتن لایف (Metropolitan Life)، اِکوایتِبِل لایف (Equitable Life)، پرودِنشال (Prudential) و نیویورک لایف (New York Life) را کنترل میکنند. بانکهای راکِفِلِر، ۲۵درصد از همۀ داراییهای ۵۰ بانکِ تجاریِ ایالات متحده و ۳۰درصد از همۀ داراییهای ۵۰ شرکت بیمۀ بزرگ را کنترل میکند. شرکتهای بیمه که اولینِ آنها در ایالات متحده را فراماسونرها تاسیس کردند آن هم از طریق وودمنشان در آمریکا (Woodman’s of America)، نقشی کلیدی در جابجاییِ پول موادمخدر در برمودا (Bermuda) دارند.
شرکتهایی که تحت کنترل راکِفِلِر هستند به این قرار است: اِکسان موبیل (Exxon Mobil)؛ شِورون تگزاکو (Chevron Texaco)؛ بیپی اموکو (BP Amoco)؛ ماراتون اویل (Marathon Oil)؛ فریپورت مکموران (Freeport McMoran)؛ کوآکِر اوتز (Quaker Oats)؛ اسارکو (ASARCO)؛ یونایتد (United)؛ دلتا (Delta)؛ نورثوست (Northwest)؛ آیتیتی (ITT)؛ اینترنشنال هاروِستِر (International Harvester)؛ زیراکس (Xerox)؛ بوئینگ (Boeing)؛ وِستینگهاوس (Westinghouse)؛ هیولت پاکارد (Hewlett-Packard)؛ هانیوِل (Honeywell)؛ اینترنشنال پِیپِر (International Paper)؛ فایزر (Pfizer)؛ موتورولا (Motorola)؛ مونساتو (Monsanto)؛ یونیون کاربید (Union Carbide)؛ جنرال فودز (General Foods).
موسسۀ راکِفِلِر ارتباط مالیِ نزدیکی با موسسهای فورد و کارنگی دارد. دیگر تلاشهای انساندوستانۀ این خانواده از این قراراند: صندوق برادرانِ راکِفِلِر (Rockefeller Brothers Fund)؛ موسسۀ تحقیقاتِ پزشکِ راکِفِلِر (Rockefeller Institute for Medical Research)؛ جنرال اجوکِیشِن بورد (General Education Board)؛ داشگاهِ راکِفِلِر (Rockefeller University)؛ دانشگاه شیکاگو (University of Chicago). دانشگاه شیکاگو جریان ثابتِ پرجمعیتی از اقتصاددانهای بسیار راستگرا همچون ملیتون فریدمن را برای دفاع از سرمایهداریِ بینالمللی بهسرعت تولید میکند.
این خانواده صاحبِ ۳۰ راکِفِلِر پلازا (Rockefeller Plaza) و راکِفِلِر سنتر (Rockefeller Center) است که هر سال درخت ملیِ کریسمس در راکِفِلِر پلازاها روشن میشود. دیوید راکِفِلِر در ساختِ برجهای مرکز تجارت جهانی تاثیر داشت. خانۀ اصلیِ خانوادۀ راکِفِلِر مجموعهای غولپیکر است در بخش شمالیِ ایالت نیویورک معروف به پوکانتیکو هیلز (Pocantico Hills) است. بهعلاوه، این خانواده خانهای دوبلکس و ۳۲اتاقه در خیابانِ پنجمِ منهتن، خانهای مجلل در واشنگتن دیسی، مزرعۀ دامداریِ بزرگِ مونته ساکرو (Monte Sacro Ranch) در ونزوئلا، مزرعههای بزرگ قهوه در اکوادور، چندین مزرعه در برزیل، ملکی در سیل هاربر (Seal Harbor) در مِین و استراحتگاههایی در کارائیب و هاوایی و پورتو ریکو را صاحب هستند.
خانوادههای دالِس (Dulles) و راکِفِلِر از طرف مادری با یکدیگر نسبت فامیلی دارند. الن دالِس (Allen Dulles) سازمان سیا را خلق کرد، به نازیها کمک کرد، از جایگاهِ خود در کمیسیونِ بررسیِ ترور جان اف کندی استفاده کرد تا بر حقایق این ترور سرپوش بگذارد و با جنبش اخوان المسلمین وارد معاملهای شد تا آدمکُشهای شستوشوی مغزی شده خلق کند.
برادرِ الن، جان فاستر دالِس (John Foster Dulles)، تا قبل از سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹ بر تراستهای جعلیِ گلدمن ساکس سرپرستی کرد و به برادرش کمک کرد تا حکومتهای ایران و گواتمالا را براندازد. هر دوی این برادرها از اعضای محفل مخفیِ جمجمه و استخوان (Skull & Bones) و شورای روابط خارجی (سیاِفآر) (Council on Foreign Relations (CFR)) و نیز گروه فراماسونری ۳۳ درجه (۳۳rd Degree Masons) بودند.
راکِفِلرها ابزاری بودند برای تشکیل کلاب آف رُم (Club of Rome) در املاک خانوادهشان در بلاجو، ایتالیا، که هدف از آن کاهش جمعیت بود. در املاک آنها در پوکانتیکو هیلز بود که کمیتۀ سهگانه (Trilateral Commission) متولد شد. این خانواده از بودجهرسانهای اصلیِ جنبش اصلاح نژاد است که هیتلر و شبیهسازی انسانی و اشتغال ذهنیِ بسیار زیاد به دیاِناِی در محافل علمی ایالات متحده را به وجود آورد.
جان راکِفِلِر جونیور (John Rockefeller Jr) تا زمان مرگش، شورای جمعیت (Population Council) را رهبری کرد. پسرش که با او همنام است، سناتوری از ویرجینیای غربی است. برادرش وینتروپ راکِفِلِر (Winthrop Rockefeller) معاون فرماندارِ آرکانزاس بود و هنوز هم قدرتمندترین مرد در آن ایالت است. در مصاحبهای در سال ۱۹۷۵ با مجلۀ پلِیبوی (Playboy)، نلسون راکِفِلِر، معاون رئیسجمهور که فرماندارِ نیویورک نیز بود، دیدگاهِ خودبرتربینانۀ خانوادهاش به جهان را بهوضوح بیان کرد: «من اعتقادی قوی به برنامهریزی دارم، برنامهریزیِ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، برنامهریزی برای همۀ دنیا.»
اما از همۀ برادرانِ راکِفِلِر، موسسِ کمیتۀ سهگانه (تیسی) و رئیس چِیس منهتن یعنی دیوید بود که پیشگامِ برنامۀ فاشیستیِ خانواده در مقیاسی جهانی شد. او از شاه ایران و رژیم آپارتایدِ آفریقای جنوبی و شورای حکومتیِ آگوستو پینوشه در شیلی دفاع کرد. او بزرگترین بودجهرسانِ شورای روابط خارجی (CFR) و کمیتۀ سهگانه (TC) و (طی جنگ ویتنام) کمیتۀ صلح موثر و بلندمدت در آسیا (Committee for an Effective and Durable Peace in Asia) بود. کمیتۀ صلح موثر و بلندمدت در آسیا در اصل قراردادی پُررونق بود برای کسانی که خرج زندگیشان را از جنگ ویتنام درمیآوردند.
نیکسون از دیوید درخواست کرد که وزیر خزانهداری شود اما دیوید راکِفِلِر این سِمت را نپذیرفت زیرا میدانست اگر سکانِ هدایتِ چِیس را در دست داشته باشد، قدرتش بسیار بیشتر خواهد بود. گری الن (Gary Allen)، نویسنده، در کتابش پروندۀ راکِفِلِر (The Rockefeller File) مینویسد که در سال ۱۹۷۳ «دیوید راکِفِلِر با رهبرانِ ۲۷ کشور از جمله حکمرانهای روسیه و چین سرخ دیدار کرد».
در سال ۱۹۷۵، گاف ویتلم (Gough Whitlam) نخستوزیر استرالیا بود. پس از کودتای سال ۱۹۷۵ نوگان هَند بانک/سازمان سیا (Nugan Hand Bank/CIA coup) علیه این نخستوزیر، مالکوم فریز (Malcolm Fraser)، جانشینِ گاف ویتلم، که دستنشاندۀ سلطنتی بریتانیا بود، به ایالات متحده شتافت تا با رئیسجمهور جرالد فورد دیدار کند، البته پس از مشورت با دیوید راکِفِلِر.