با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهآیا ایالات متحده آمریکا اسلام هراس است؟
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷خاطره ی اجاره منزل در امریکا (بخش ۱)
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷گشودگی آدمهای نازک
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکابرونو لاتور، جامعهشناس پاریسی؛ وقتی از تلفیق انسان با نا انسانها سخن میگوید؛ آدم فکر میکند حتماً منظورش اینست که تن آدمها با تن اشیاء درون هم میرود؛ اما این خیابان لمبارد، درست در بالاترین نقطهی سانفرانسیسکو، وقتی پا درونش بگذاری، معنای حرف لاتور را عوض میکند؛ این روح آدمهاست که با روح اشیاء تلفیق میشود.
چیزها، جان ندارند، اما روح دارند؛ روح چیزها در ربطشان با آدمها ساخته میشود؛ مثل روح یک مکان، روح یک زمان و مثل روح یک شهر که در نسبت با تک تک آدمهای درونش ساخته میشود؛ آدمهای درون یک شهر گرم و زنده و لطیف باشند، روح شهر هم گرم و زنده و لطیف میشود؛ حتی تجربیات آدمها درون یک شهر، روح شهر را عوض میکند؛ گاهی حتی، یک شهر سرد را، وجود یک آدم گرم، به ناگاه گرم میکند؛ یک آدم شیدا، روح شهر را شیدا میکند؛ و یک آدم زمخت، یک شهر بیانتها را زمخت و سخت میسازد.
حالا اینجا، آن بالای سانفرانسیسکو، درست مشرف به دریا؛ اول خیابان لمبارد، روح آدمها با روح این خیابان و این ماشینها درون هم رفتهاند؛ حتی ماشینها وقتی در پیچاپیچ خیابان سبز دور میزنند و پایین میآیند، گویی در متن سبز خیابان، سبز میشوند و جوانه میزنند؛ ماشینها، در متن خیابان روح میگیرند، میرقصند، میخندند و وقتی انتهای مسیر، مردمان عکس میگیرند، حتی ژست میگیرند، ماشینها اینجا روح دارند، گرم اند و مقابل معنای آهن قراضه معنای دیگر میدهند؛ و لمبارد، معنای سرخوشی و گرمیِ این شهر ماشینیست.
آدمها اینجا میآیند معنای گشودگی را مزه کنند؛ آدمها وقتی گشودهاند، وقتی مقابل جانشان را باز میگذارند، بخش لطیف عالم واردش شود، آنگاه مرکز روح چیزها هم میشوند؛ روح خیابان لمبارد از درونِ گشودگیِ همین آدمهای نرم و شیدا که درون این شهر پیدا شدهاند ساخته شده، و حالا با معنای گرم خودش، همه چیز درونش را گرم میکند؛ دم دمای عصر، با ماشین خودت، از بالای پر پیچ و خم خیابان گرم سرازیر شوی؛ تو هم با سرخوشی آدمهای شاد، شاد میشوی و با گشودگی آدمهای لطیف، درونت گرم و گشوده میشود.
سانفرانسیسکو، شهر ماشینی، شهر صنعت، شهر گوگل و مایکروسافت، شهر خشونت اقتصاد و پول؛ اینجا کنار آدمهای گرم، شهر نرمی شده، پرمعنا، شیدا و عاشق و پر از معنای انسانی؛ کاش آدمها، علیه روح چیزها نمیشوریدند؛ گاهی نا انسانها، از انسانها، انسانترند؛ حس داشته باشی، میفهمی؛ فقط حس میخواهد، حس..
چیزها، جان ندارند، اما روح دارند؛ روح چیزها در ربطشان با آدمها ساخته میشود؛ مثل روح یک مکان، روح یک زمان و مثل روح یک شهر که در نسبت با تک تک آدمهای درونش ساخته میشود؛ آدمهای درون یک شهر گرم و زنده و لطیف باشند، روح شهر هم گرم و زنده و لطیف میشود؛ حتی تجربیات آدمها درون یک شهر، روح شهر را عوض میکند؛ گاهی حتی، یک شهر سرد را، وجود یک آدم گرم، به ناگاه گرم میکند؛ یک آدم شیدا، روح شهر را شیدا میکند؛ و یک آدم زمخت، یک شهر بیانتها را زمخت و سخت میسازد.
حالا اینجا، آن بالای سانفرانسیسکو، درست مشرف به دریا؛ اول خیابان لمبارد، روح آدمها با روح این خیابان و این ماشینها درون هم رفتهاند؛ حتی ماشینها وقتی در پیچاپیچ خیابان سبز دور میزنند و پایین میآیند، گویی در متن سبز خیابان، سبز میشوند و جوانه میزنند؛ ماشینها، در متن خیابان روح میگیرند، میرقصند، میخندند و وقتی انتهای مسیر، مردمان عکس میگیرند، حتی ژست میگیرند، ماشینها اینجا روح دارند، گرم اند و مقابل معنای آهن قراضه معنای دیگر میدهند؛ و لمبارد، معنای سرخوشی و گرمیِ این شهر ماشینیست.
آدمها اینجا میآیند معنای گشودگی را مزه کنند؛ آدمها وقتی گشودهاند، وقتی مقابل جانشان را باز میگذارند، بخش لطیف عالم واردش شود، آنگاه مرکز روح چیزها هم میشوند؛ روح خیابان لمبارد از درونِ گشودگیِ همین آدمهای نرم و شیدا که درون این شهر پیدا شدهاند ساخته شده، و حالا با معنای گرم خودش، همه چیز درونش را گرم میکند؛ دم دمای عصر، با ماشین خودت، از بالای پر پیچ و خم خیابان گرم سرازیر شوی؛ تو هم با سرخوشی آدمهای شاد، شاد میشوی و با گشودگی آدمهای لطیف، درونت گرم و گشوده میشود.
سانفرانسیسکو، شهر ماشینی، شهر صنعت، شهر گوگل و مایکروسافت، شهر خشونت اقتصاد و پول؛ اینجا کنار آدمهای گرم، شهر نرمی شده، پرمعنا، شیدا و عاشق و پر از معنای انسانی؛ کاش آدمها، علیه روح چیزها نمیشوریدند؛ گاهی نا انسانها، از انسانها، انسانترند؛ حس داشته باشی، میفهمی؛ فقط حس میخواهد، حس..
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
گشودگی آدمهای نازک
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکابرونو لاتور، جامعهشناس پاریسی؛ وقتی از تلفیق انسان با نا انسانها سخن میگوید؛ آدم فکر میکند حتماً منظورش اینست که تن آدمها با تن اشیاء درون هم میرود؛ اما این خیابان لمبارد، درست در بالاترین نقطهی سانفرانسیسکو، وقتی پا درونش بگذاری، معنای حرف لاتور را عوض میکند؛ این روح آدمهاست که با روح اشیاء تلفیق میشود.
چیزها، جان ندارند، اما روح دارند؛ روح چیزها در ربطشان با آدمها ساخته میشود؛ مثل روح یک مکان، روح یک زمان و مثل روح یک شهر که در نسبت با تک تک آدمهای درونش ساخته میشود؛ آدمهای درون یک شهر گرم و زنده و لطیف باشند، روح شهر هم گرم و زنده و لطیف میشود؛ حتی تجربیات آدمها درون یک شهر، روح شهر را عوض میکند؛ گاهی حتی، یک شهر سرد را، وجود یک آدم گرم، به ناگاه گرم میکند؛ یک آدم شیدا، روح شهر را شیدا میکند؛ و یک آدم زمخت، یک شهر بیانتها را زمخت و سخت میسازد.
حالا اینجا، آن بالای سانفرانسیسکو، درست مشرف به دریا؛ اول خیابان لمبارد، روح آدمها با روح این خیابان و این ماشینها درون هم رفتهاند؛ حتی ماشینها وقتی در پیچاپیچ خیابان سبز دور میزنند و پایین میآیند، گویی در متن سبز خیابان، سبز میشوند و جوانه میزنند؛ ماشینها، در متن خیابان روح میگیرند، میرقصند، میخندند و وقتی انتهای مسیر، مردمان عکس میگیرند، حتی ژست میگیرند، ماشینها اینجا روح دارند، گرم اند و مقابل معنای آهن قراضه معنای دیگر میدهند؛ و لمبارد، معنای سرخوشی و گرمیِ این شهر ماشینیست.
آدمها اینجا میآیند معنای گشودگی را مزه کنند؛ آدمها وقتی گشودهاند، وقتی مقابل جانشان را باز میگذارند، بخش لطیف عالم واردش شود، آنگاه مرکز روح چیزها هم میشوند؛ روح خیابان لمبارد از درونِ گشودگیِ همین آدمهای نرم و شیدا که درون این شهر پیدا شدهاند ساخته شده، و حالا با معنای گرم خودش، همه چیز درونش را گرم میکند؛ دم دمای عصر، با ماشین خودت، از بالای پر پیچ و خم خیابان گرم سرازیر شوی؛ تو هم با سرخوشی آدمهای شاد، شاد میشوی و با گشودگی آدمهای لطیف، درونت گرم و گشوده میشود.
سانفرانسیسکو، شهر ماشینی، شهر صنعت، شهر گوگل و مایکروسافت، شهر خشونت اقتصاد و پول؛ اینجا کنار آدمهای گرم، شهر نرمی شده، پرمعنا، شیدا و عاشق و پر از معنای انسانی؛ کاش آدمها، علیه روح چیزها نمیشوریدند؛ گاهی نا انسانها، از انسانها، انسانترند؛ حس داشته باشی، میفهمی؛ فقط حس میخواهد، حس..
چیزها، جان ندارند، اما روح دارند؛ روح چیزها در ربطشان با آدمها ساخته میشود؛ مثل روح یک مکان، روح یک زمان و مثل روح یک شهر که در نسبت با تک تک آدمهای درونش ساخته میشود؛ آدمهای درون یک شهر گرم و زنده و لطیف باشند، روح شهر هم گرم و زنده و لطیف میشود؛ حتی تجربیات آدمها درون یک شهر، روح شهر را عوض میکند؛ گاهی حتی، یک شهر سرد را، وجود یک آدم گرم، به ناگاه گرم میکند؛ یک آدم شیدا، روح شهر را شیدا میکند؛ و یک آدم زمخت، یک شهر بیانتها را زمخت و سخت میسازد.
حالا اینجا، آن بالای سانفرانسیسکو، درست مشرف به دریا؛ اول خیابان لمبارد، روح آدمها با روح این خیابان و این ماشینها درون هم رفتهاند؛ حتی ماشینها وقتی در پیچاپیچ خیابان سبز دور میزنند و پایین میآیند، گویی در متن سبز خیابان، سبز میشوند و جوانه میزنند؛ ماشینها، در متن خیابان روح میگیرند، میرقصند، میخندند و وقتی انتهای مسیر، مردمان عکس میگیرند، حتی ژست میگیرند، ماشینها اینجا روح دارند، گرم اند و مقابل معنای آهن قراضه معنای دیگر میدهند؛ و لمبارد، معنای سرخوشی و گرمیِ این شهر ماشینیست.
آدمها اینجا میآیند معنای گشودگی را مزه کنند؛ آدمها وقتی گشودهاند، وقتی مقابل جانشان را باز میگذارند، بخش لطیف عالم واردش شود، آنگاه مرکز روح چیزها هم میشوند؛ روح خیابان لمبارد از درونِ گشودگیِ همین آدمهای نرم و شیدا که درون این شهر پیدا شدهاند ساخته شده، و حالا با معنای گرم خودش، همه چیز درونش را گرم میکند؛ دم دمای عصر، با ماشین خودت، از بالای پر پیچ و خم خیابان گرم سرازیر شوی؛ تو هم با سرخوشی آدمهای شاد، شاد میشوی و با گشودگی آدمهای لطیف، درونت گرم و گشوده میشود.
سانفرانسیسکو، شهر ماشینی، شهر صنعت، شهر گوگل و مایکروسافت، شهر خشونت اقتصاد و پول؛ اینجا کنار آدمهای گرم، شهر نرمی شده، پرمعنا، شیدا و عاشق و پر از معنای انسانی؛ کاش آدمها، علیه روح چیزها نمیشوریدند؛ گاهی نا انسانها، از انسانها، انسانترند؛ حس داشته باشی، میفهمی؛ فقط حس میخواهد، حس..
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم ویدئوهای تحلیلی رابرت اف کندی...
مطالعهمستند وضعیت شکست ( Fail State )
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
مستند وضعیت شکست Fail State کارگردان : الکس شبانو محصول : سال 2017 آمریکا ژانر : اجتماعی زبان: انگلیسی -...
مطالعهاصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
اصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهآمریکا همیشه مهمترین متحد اسرائیل...
مطالعهچرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
چرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : رسانه UNPacked از اوباما تا...
مطالعهداستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
داستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهدر این این ویدئو از برنامه...
مطالعه