به امپراتوری روبهزوال ما خوشآمدید
۱۹ اسفند ۱۳۹۹ایالاتمتحده آمریکا؛ ابرقدرتی در حال محو شدن
۱۹ اسفند ۱۳۹۹آمریکا چگونه به یک ابرقدرت از پا افتاده تبدیل شد؟
نویسنده: دامن لینکر (Damon linker)
تاریخ انتشار: ۱۶ می ۲۰۱۷
زندگی کردن در دوران افول شدید چه حسی دارد؟ حدس میزنم کاملاً شبیه زندگی در ایالاتمتحده آمریکا در سال ۲۰۱۷ باشد.
منظور من فقط افول نسبی نیست که بسیاری از تحلیلگران در حال صحبت از آن هستند و تقریباهمه انتظار دارند در دهههای آینده سرعتش بیشتر شود. آنها افول نسبی آمریکا را در مقایسه با کشورهای درحالتوسعه جهان مثل چین و هند با جمعیت بسیار بالایی که دارند مقایسه میکنند، کشورهایی که احتمالاً رشد اقتصادیشان به حدی افزایش میابد که در آینده موجب خواهد شد اقتصادشان بهصورت کامل از اقتصاد ما پیش بگیرد.
اما این افول نسبی با ادامه رشد و بالا رفتن استانداردهای زندگی در ایالاتمتحده آمریکا همراه خواهد بود. حتی زمانی که چین بیشتر از ما رشد میکند، زندگی در اینجا میتواند همچنان ادامه داشته باشد، همانطور که در دههها گذشته اینطور بوده است و آمریکاییها تغییر زیادی در کیفیت زندگیشان حس نمیکنند. اما به نظر نمیآید که مسئله این باشد. آنچه در آمریکا در حال اتفاق افتادن است، فقط یک افول نسبی نیست. بلکه شبیه افول واقعی است.
وضعیت ونزوئلا را میتوان بهعنوان مثالی مشخص و حاد از یک افول واقعی نام برد. ونزوئلا بااینکه طی دو دهه گذشته سیستم سیاسی و اقتصادیاش با مشکلات اساسی
دستوپنجه نرم میکرد اما فقط در چند ماه گذشته بهیکباره اقتصادش وارد مرحلهی فروپاشی شده است.
پیشبینی چنین رکود چشمگیری برای ایالاتمتحده آمریکا، خیلی زود و قطعاً خیلی بدبینانه است. بااینحال، نشانههای متعددی در میان طیف وسیعی از سنجهها یا شاخصها وجود دارد که نشان میدهند ممکن است آمریکا در دهههای گذشته به قلهی خود رسیده باشد و اکنون در حال طی کردن مسیری رو به پایین است که این روند در سالها و دهههای آینده میتواند سریعتر شود. چگونه؟
تبدیل چین به هژمون اقتصادی سیاسی
اوباما برای لغو معاهده TPP اقدامی انجام نداد چراکه به ماهیت ذاتی تجارت آزاد و جهانی اعتقاد داشت. در همین راستا او تلاشهای زیادی برای تقویت روابط آمریکا با کشورهایی مثل ژاپن، مالزی، سنگاپور و ویتنام بهعنوان راهی برای مقابله با تلاشهای چین برای افزایش نفوذ اقتصادی خود در سراسر آسیا انجام داد. اما دولت ترامپ رسماً معاهده TPP را زیر پا گذاشت. مقالهی مهم نیویورکتایمز در روز یکشنبه با جزییات شرح داده است که چرا این کار یک هدیه بزرگ به چین بود و بهطور ضمنی، چرا این امر میتواند منجر به یک افتضاح تاریخی جهانی برای ایالاتمتحده آمریکا شود.
سخن از اینکه چین به دنبال نفوذ اقتصادی در سراسر آسیا است، بیشتر برای تخریب اقدامات بزرگ و چشمگیری است که این کشور انجام میدهد. تا حدودی مانند طرح مارشال و اقداماتی که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم برای اروپا انجام داد اما در مقیاس بسیار بزرگتر، چین وعده داده است که به پروژههای زیربنایی در بیش از ۶۰ کشور جهان از جنوب و جنوب شرقی آسیا تا آفریقا و اروپا کمکهای مالی ارائه کند. کمکهایی که در برخی از موارد رقم آن به بیش از یک تریلیون دلار میرسد.
طرح «یک کمربند، یکجاده» مشکلات متعددی را برای چین حل میکند. باوجود رشد اقتصادی رو به کاهش پس از دههها رشد سریع، این طرح بخش صنعتی این کشور را
همچنان فعال نگاه میدارد و تعداد زیادی شغل برای کارگران چینی ایجاد میکند. (طبق گزارش مجله تایمز، زمانی که فقط یکی از این پروژهها در لائوس به نقطهی نهایی خود برسد، حدوداً برای ۱۰۰۰۰۰ چینی شغل ایجاد خواهد شد). این طرح دهها کشور را در قراردادهای بلندمدت پرسود تحت نفوذ چین نگه میدارد.
اما مهمتر از همه، این پروژههای زیربنایی به رشد اقتصادی کشورهایی که از آنها بهره میبرند نیز کمک میکنند که این امر بهنوبه خود موجب گسترش بازارها برای کالاها و خدمات چینی خواهد شد. این پروژهها همچنین احتمال ایجاد روابط عمیق میان فرهنگی میان چین و کشورهای مشارکتکننده را فراهم میکنند و به دولتهایشان درسهای بزرگی درباره مزیتهای مدل چینی توسعه تحت رهبری دولت میآموزد.
اینیک نمایش ترسناک از جاهطلبی ژئوپلیتیکی است که میتواند تا حد زیادی به بازنگری در مناسبات تجارت جهانی و تبدیل چین به یک هژمون سیاسی و اقتصادی که در سراسر جهان با آمریکا رقابت میکند یا از آن عبور میکند تبدیل شود. این درحالیکه است که چینیها هماکنون ما را از برخی بازارها بیرون کرده و در بسیاری دیگر ما را با ضرر روبرو کردهاند.
احتمال دیگر این است که طرح «یک کمربند، یکجاده» کاتالیزوری باشد برای افول واقعی و نهفقط افول نسبی ایالاتمتحده آمریکا. این طرح میتواند بسیاری از کشورهای جهان را با چین متحد کرده و از ما دور کند، روندی که اگر ادامه یابد بهاحتمالزیاد باعث کاهش چشمگیر قدرت سیاسی و اقتصادی آمریکا در دهههای آتی خواهد شد.
ما خوب نیستیم
ما خوب نیستیم. حتی قبل از اینکه تغییرات صورت پذیرد، ایالاتمتحده با روندهای نگرانکننده فراوانی در خانه مواجه بود. امید به زندگی در سال گذشته کاهشیافته است. نرخ مرگومیر مادران در ایالاتمتحده آمریکا بسیار بیشتر از سایر کشورهای توسعهیافته است. روندی که در طول زمان بهطور قابلتوجهی بدتر شده است. دهها میلیون آمریکایی دارای اضافهوزن هستند. نرخ خودکشی بالا است. همانطور که میزان مرگومیر ناشی از سوءمصرف الکل و البته اعتیاد به مواد مخدر نیز بالاست.
جمهوری خواهان در واشنگتن امیدوار هستند بتوانند قانون اصلاحات نظام مراقبت بهداشتی کشور را تصویب کند تا چیزی حدود ۲۴ میلیون نفر کمتر به مراقبتهای مقرونبهصرفه پزشکی دسترسی پیدا کنند. سخت است ببینیم که این اصلاحات هیچ نتیجهای جز بدتر شدن اوضاع مردم نخواهد داشت.
دونالد ترامپ و قطبی شدن سیاست آمریکا
امروزه فرهنگ سیاسی آمریکا قطبیتر از سالهای قبل از جنگ داخلی شده است. در سال ۲۰۱۶ این پلاریزاسیون با فروپاشی نهادی حزب جمهوریخواه، نامزد ضعیف حزب دموکرات و تغییر ناگهانی سیستم کالج انتخاباتی ترکیبشده بود تا کرسی ریاست جمهوری تحویل یکجاهل غیرعادی و عنصر بدخواه اجتماعی شود. هر روز دونالد ترامپ با دروغگوییهای ادامهدارش، با فساد در بالاترین سطوح قوه اجراییاش، با توهینها و زیرسوال بردن هنجارهای حکومت دموکراتیک آمریکا و از طریق مانعتراشی برای استخدام شهروندان در دولت فدرال، قانون اساسی آمریکا را تضعیف میکند. و هر روز حزب خود رئیسجمهور، با نادیده گرفتن یا بهانه آوردن برای تخلفات او، این اوضاع را بدتر میکنند.
عواقب اقدامات ترامپ (یا بیحرکتیها) را در حوزه مهم سیاست خارجی در نظر بگیرید. همانطور که جیت هیر[۱] در رشته توییتهای خود نشان داد، رئیسجمهور ترامپ، وزیر امور خارجه رکس تیلرسون، مشاور وزیر امنیت ملی اچ. آر. مک مستر و نیکی هیلی، سفیر ایالاتمتحده در سازمان ملل، همیشه در حال مخالفت و نقض گفتههای یکدیگرند. نتیجه نهایی این است که ایالاتمتحده آمریکا هیچ سیاست خارجی مشخص و واضحی برای ارائه ندارد.
کمتوانیمان در خارج از آمریکا
ترکیب این شرایط شگفتآور با ناتوانی فزاینده نظامی ما که از بیش از ۱۵ سال پیش و جنگ در افغانستان آغاز شد، نشان میدهد که علیرغم اینکه ما توانایی اعمال قدرت در سرتاسر جهان را دارا هستیم اما قادر نیستیم از آن برای چیرگی بیچونوچرا در درگیریها و منازعات بینالمللی استفاده کنیم. ما اکنون یک ابرقدرت ازدسترفته و خسته و امپراتوری بیشازحد گسترشیافته و در معرض خطر انقراض هستیم. پاول کند مورخ معتقد بود که این وضعیت نشانهای از این واقعیت است که کشور ابرقدرت وارد دوران رکود و افول شده است.
در حال حاضر، افول آمریکا حداقل در این لحظه از تاریخ احتمالاً اجتنابناپذیر است. ازآنجاییکه ممکن است تنها راه برای کند کردن این روند افول، توقف و تغییر مسیر رو به نزول کنونی باشد، آنچه بهشدت نیاز داریم این است که سیاستگذاران کارشان را با دقت و تفکر انجام دهند، بدترین خطرات را تشخیص داده و با انجام بهترین تصمیمات این خطرات را پشت سر بگذارند. مشکل این است که سیاست در کشورهایی که دستخوش افول هستند گرایش به قطبی بودن و بیثباتی دارد و مستعد عوامفریبی است.
و اما مسألهای که احتمال این افول را افزایش میدهد این است: ممکن است ترامپ نشانه و علت افول آمریکا باشد؟ اگر جواب بله است، احتمالاً شانس کمی داشته باشیم، اما به کارمان ادامه میدهیم.