تکامل بهسوی انقلاب: افزایش اعتراضات خیابانی در جمهوری اسلامی ایران
۲۵ بهمن ۱۳۹۹ایالاتمتحده باید شرکتهای کلیدی اتومبیلسازی ایرانیان را تحریم کند
۲۵ بهمن ۱۳۹۹فدرالیستها در پیِ یک دولتِ مقتدرِ ملی بودند که بتواند رشدِ اقتصادی را محقق کند و روابطِ دوستانه ای با بریتانیای کبیر برقرار کرده و با انقلابِ فرانسه به مخالفت برخیزد. این حزب تا سالِ ۱۸۰۱ دولتِ فدرال را در اختیار داشت و سپس، با مخالفتِ حزبِ دموکراتیک-جمهوریخواه به سردمداریِ توماس جفرسون، فروپاشید.
در سالِ ۱۷۹۱ به عنوانِ یکی از فراکسیونهای کنگره آغازِ به کار کرد و اعضای آن را اکثراً سیاسیونی تشکیل می دادند که با قانونِ اساسیِ جدید مخالف بودند. آنها خود را با توجه به ایدئولویشان که جمهوریخواهی بود «جمهوریخواه» (Republicans) نامیدند و به پایبندیِ حزبِ فدرالیست به جمهوریخواهی سوءظن داشتند.
در ابتدا، محافظه کاری و لیبرالیسمِ اقتصادی جهانبنیِ غالبِ دموکراتها بود و پوپولیسم خصلتِ اصلیِ آنها در مناطقِ جنوبیِ آمریکا. در ۱۹۱۲، تئودور روزولت از حزبِ ترقیخواهِ گوزنِ نر(Bull Moose) به عنوانِ کاندیدای مستقل واردِ انتخابات شد و جداییِ مسیرِ سیاسیِ دموکراتها از جمهوریخواهان را رقم زد، اما وودرو ویلسون به عنوانِ نخستین دموکراتِ ترقیخواهِ اقتصادی پیروزِ انتخابات گردید. از زمانِ فرانکلین روزولت و ائتلافِ وی موسوم به New Deal در دهه ی ۱۹۳۰، حزبِ دموکرات خطِ مشیِ سوسیال لیبرال را نیز دنبال می کرده است که هدفِ آن حمایت از عدالتِ اجتماعی بوده است.
حزبِ ویگ که در مخالفت با سیاستهای اندرو جکسون، هفتمین رئیس جمهورِ آمریکا تشکیل شده بود، از سلطه ی کنگره بر ریاست جمهوری دفاع می کرد و خواهانِ برنامه ای برای مدرنسازی، بانکداری و حمایت از اقتصادِ داخلی بود تا تولید در کشور را رونق بخشد.
بعد از جنگِ آمریکا و مکزیک و پس از آنکه مجمعِ دموکراتها در ایالتِ نیویورک از تبصره ی ویلموت (Wilmot Proviso) که هدفش ممنوعیتِ بردهداری در قلمروهای جداشده از مکزیک بود سرباز زدند، این حزب در ایالتِ یادشده اعلامِ موجودیت کرد.
حزبِ جمهوریخواه در سالِ ۱۸۵۴ توسطِ فعالانِ ضدِ برده داری، تجددخواهان و اعضای سابقِ حزبِ ویگ و حزبِ خاکِ آزاد در ایالتهای شمالی تأسیس شد و خیلی زود به اصلی ترین مخالفِ حزبِ غالب یعنی دموکرات و جنبشِ مستعجلِ Know Nothing Party تبدیل گردید هدفِ اصلیِ آن مخالفت با قانونِ کانزاس-نبراسکا بود که توافقِ میسوری را که به موجبِ آن برده داری در کانزاس ملغی می شد را لغو می کرد. از نظرِ جمهوریخواهانِ شمالِ آمریکا، گسترشِ برده داری گناهی بزرگ و بلایی عظیم بود.
این حزب با اینکه پس از لغوِ ممنوعیت در سالِ ۱۹۳۳ به شدت رو به افول رفت، اما امروزه نیز همچنان فعال است و قدیمی ترین حزبِ فراجناحی (مستقل از دموکرات و جمهوریخواه) در آمریکا به شمار می آید. کاندیدای این حزب در انتخاباتِ ریاست جمهوریِ سالِ ۲۰۱۲ بالغ بر ۵۱۸ رأی و در انتخاباتِ ریاست جمهوریِ ۲۰۱۶ بالغ بر ۵۶۱۷ رأی آورد.
در دهه های ابتداییِ قرنِ بیستم، حمایتهای قابلِ توجهی را از سوی بسیاری از گروهها به خود جلب کرد، از جمله سندیکاهای کارگری، اصلاحطلبانِ ترقی خواه و سوسیال، کدیورانِ پوپولیست و مهاجران. با این همه، این حزب زیرِ بارِ تشکیلِ ائتلاف با احزاب نرفت و حتی به اعضای خود اجازه ی رأی به دیگر احزاب را نداد. کاندیدای این حزب، ایوجین وی.دبس (Eugene V. Debs)، در دو انتخاباتِ ریاست جمهوری (۱۹۱۲ و ۱۹۲۰) توانست بالای ۹۰۰۰۰۰ رأی کسب کند.
این حزبِ جدید به گرفتنِ مواضعِ مترقّی و اصلاحاتِ تجددخواهانه و جذبِ بعضی از رهبرانِ اصلاحطلبِ آمریکا معروف است. پس از شکست در انتخاباتِ ریاست جمهوریِ ۱۹۱۲، این حزب به سرعت رو به افول رفت و تا سالِ ۱۹۱۸ به کلی محو شد. حزبِ پیشرو نزدِ عوام به حزبِ گوزنِ نر (Bull Moose Party) مشهور بود چرا که روزولت هم قبل و هم بعد از سوءِ قصدی که به جانش شده بود، غالباً ابراز می کرد که مثلِ یک «گوزنِ نر» احساسِ قدرت می کند.
شهرتِ آن به سببِ مخالفت با نژادپرستی و تفکیکِ نژادی است. در خلالِ رکودِ بزرگ، بر اعضای آن افزوده شد، اما متعاقباً، در دهه ی ۱۹۶۰، به دلیلِ اتفاقاتی نظیرِ موجِ دومِ وحشتِ سرخ (کمونیسمهراسی) و تأثیرِ مککارتیسم رو به افول رفت و در همین حال به خاطرِ حمایتش از جماهیرِ شوروی روز به روز در سیاستِ آمریکا منزوی تر می شد.
این حزب می خواست همان نقشی را ایفا کند که حزبِ کارگر در بریتانیا داشت و همچون چتری، سوسیال دموکراتهای SDF را با اعضای سندیکاهای کارگری متحد گرداند چون در غیرِ این صورت از کاندیداهای جمهوریخواه و دموکرات حمایت می کردند.
در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، حزبِ لیبرال پیشگامِ قانونگذاری های محلی و ملی بود، از جمله در لایحه ی حقوقِ سربازان (G.I. Bill of Rights) کنترلِ اجارهبها در شهرِ نیویورک، و قوانینِ حمایت از مصرفکننده. در خلالِ دهه ی ۱۹۶۰، حزبِ لیبرال از قانونِ حقوقِ شهروندی دفاع می کرد.
علیرغمِ این باورِ شایع که حزبِ بلک پنتر حزبی خشن بوده است، اعضای آن در طولِ تاریخِ خود طرحهای اجتماعی و رفاهیِ متعددی را در محله های محرومِ کلانشهرهای آمریکا اجرایی کردند. مسأله ای که کماکان باقی است این است که هدفِ اولیه ی آنان از تشکیلِ آن مقابله با خشونتِ پلیس دربرابرِ سیاهپوستانِ آمریکا بود (به خصوص در اوکلندِ کالیفرنیا، شهری که این جنبش از آن آغاز شد) و در این راه، اعضای خود را به صورتِ گروههای مسلح در شهر می گماردند تا مترصدِ نشانه های خشونتِ پلیس در برابرِ هموطنانشان باشند.
برداشتِ آنها از لیبرالیسمِ کلاسیک امروز هم در میانِ حامیانِ پروپاقرصِ متممِ دوم و مصرفکنندگانِ ماریجوانا پرطرفدار است. در واقع، علیرغمِ اینکه این حزب نفوذِ سیاسی و انتخاباتی در کنگره ندارد، اما سومین حزبِ بزرگِ آمریکای امروز است.
این حزب عقیده دارد که کلیه ی اختیاراتی که در این سند به صراحت به عنوانِ اختیاراتِ دولتِ فدرال تعریف نشده، باید به ایالتها یا افراد واگذار شود.
ایشان در فلسفه ی خود با لیبرترین ها همسانند با این تفاوت که مبنای آنها اصولِ مسیحیت بوده است. این حزب پنجمین حزبِ محبوبِ کشور است و علیرغمِ عدمِ صراحتی که در خیلی جاها دارد، نامزدهای آن در واپسین انتخاباتِ ریاستجمهوری تعدادِ قابلِ توجهی رأی کسب کردند، که نشانه ای دیگر است از اینکه احزابِ فراجناحی در آمریکا محبوبیتشان رو به فزونی است.
این حزب که پیداییِ آن را واکنشی به سرخوردگیِ سیاسیِ آمریکا می دانند، خود را جایگزینِ موفقی برای کاندیداهای دموکرات و جمهوریخواه معرفی می کرد. از این جهت، فلسفه ی آنان تا حدودی میانهروانه است. ناگفته نماند که دونالد ترامپ زمانی عضوِ این حزب بوده است.
احتمالاً بیشترین شهرتش را مدیونِ کاندیدای خود در انتخاباتِ ریاست جمهوریِ ۲۰۰۰ یعنی رالف نادر (Ralph Nader) باشد که به خاطرِ شکستِ آراءِ چپگرایان که یک سرِ دیگرِ آن الگور نامزدِ دموکراتها بود، و در نتیجه پیروز شدنِ جرج دبلیو بوش در انتخابات، موردِ سرزنش بود. با این وجود، هنوز هم این حزب آنقدرها محبوب هست که علیرغمِ پایین بودنِ آراءِ الکترالش، در تمامیِ انتخاباتِ ریاست جمهوری عرضِ اندام می کند.