ضربه فنی ترامپ توسط مجری شبکه فاکس نیوز!
۹ مرداد ۱۳۹۹
توزیع جغرافیایی میزان افسردگی و مشکلات روحی در ایالتهای آمریکا
۹ مرداد ۱۳۹۹
ضربه فنی ترامپ توسط مجری شبکه فاکس نیوز!
۹ مرداد ۱۳۹۹
توزیع جغرافیایی میزان افسردگی و مشکلات روحی در ایالتهای آمریکا
۹ مرداد ۱۳۹۹

روند افول شادی در آمریکا

نویسنده:  بن شیلر (BEN SCHILLER)

یک نظرسنجیِ جدید نشان می دهد آمریکا هجدهمین کشورِ خوشبخت در دنیاست. نامطلوب بودنِ وضعیتِ سلامت، امکانِ اندک برای پیشرفتِ اقتصادی، و فقدانِ همسبتگیِ اجتماعی از دلایلِ آن است.

آمریکایی که به خود افتخار می کند که در جست‌وجوی شادی و خوشبختی است (همچنانکه که در بیانیه ی استقلال هم آمده است)، در عرصه ی بین المللی چندان خوشبخت نیست. در نظرسنجی‌های مربوط با میزانِ خوشبختی، کشورهای اروپایی همواره از آمریکا سبقت می گیرند، که این نشان می دهد رفاه و شادزیستن لزوماً با رشدِ‌ اقتصادی ارتباطی ندارد.

آخرین گزارشِ سازمانِ ملل در خصوصِ خوشبختیِ کشورها این واقعیت را بارِ دیگر به رخ می کشد. فنلاند، نروژ، دانمارک، ایسلند و سوئیس، همچون سالیانِ گذشته (با اندک تفاوتی در ترتیب) پنج جایگاهِ برتر را از آنِ خود کرده اند. ایالاتِ متحده ی آمریکا در رتبه ی هجدهمِ این فهرست جای دارد و چه بسا از این جایگاه تنزّل هم پیدا کند.

این رتبه‌بندی، که سه محققِ مشهور بر آن نظارت می کنند، بر اساسِ داده های نظرسنجیِ گالوپ از سالِ ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ صورت گرفته است. بیش از ۱۵۰ کشور در این نظرسنجی گنجانده شده اند و در هریک از آنها، از ۳۰۰۰ پاسخ‌دهنده خواسته شده تا زندگیِ خود را بر روی نردبانی تصور کنند که ۱۰ پله دارد. بالاترین پله (۱۰) به معنای این است که زندگیِ آنها بهترین زندگیِ ممکن است؛ پایین ترین پله هم یعنی بدترین زندگیِ ممکن.

آمریکایی ها به طورِ میانگین نمره ی ۶.۸ از ۱۰ را به زندگیِ خود داده اند، در حالی که نمره ی چهار کشورِ اول همگی بالاتر از ۷.۵ بوده است. نمره ی کشورِ ما بینِ سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ به میزانِ ۰.۳۱۵ پله تنزل یافته است و در مجموع، آمریکا را در سالِ گذشته در جایگاهِ چهاردهم قرار داده است.

در این گزارش تأکید می شود که خوشبختی لزوماً با رشدِ اقتصادی ارتباطی ندارد. این ناهمربطی برای اولین بار در دهه ی ۱۹۷۰ مطرح شد (و نامِ آن را پارادوکسِ استرلین (Easterlin Paradox) نهادند). در آمریکا سرانه ی درآمدها از سالِ ۱۹۶۰ تا کنون حدودِ سه برابر افزایش یافته است، حال آنکه میزانِ خوشبختی ابداً افزایشی به خود ندیده است. در واقع، این پارادوکس اینک بیش از هر زمانِ دیگری خودنمایی می کند. سرانه ی جی.دی.پی (تولیدِ ناخالصِ داخلی) همچنان رو به افزایش است و با این حال، خوشبختی عملاً رو به کاهش است. این را جدیدترین داده ها می گوید.

این گزارش نشان می دهد که در خوشبختی شش فاکتورِ عمده مؤثر است که تنها یکی از آنها (یعنی سرانه ی جی.دی.پی) صرفاً اقتصادی است. پنج فاکتورِ دیگر عبارت‌اند از: امید به زندگی، حمایتِ اجتماعی، آزادی و حقِ انتخاب، سخاوتِ اطرافیان، و میزانِ فساد از نظرِ شما.

در یکی از فصلهای گزارشِ پارسال، اقتصاددانی به نامِ جفری ساکس (Jeffrey Sachs) فاکتورهای اجتماعی را عاملِ تنزلِ سطحِ خوشبختی دانسته است. وی گفته است که مردم اکنون کمتر احساس می کنند در زندگیِ خود حقِ انتخاب دارند یا که کسانی را دارند که در دشواری ها می توانند روی آنها حساب کنند. دیگر کمتر کسی به سیاستمداران و سایرِ شخصیتهای برجسته اعتماد دارد. ضمنِ اینکه کمکهایی که به خیریه ها می شود حاکی از آن است که مردم نسبت به گذشته ممسک‌تر شده اند.

ساکس می نویسد: «بحرانِ آمریکا در یک کلام بحرانی اجتماعی است، نه اقتصادی.» و می افزاید که سیاستگذاران از بحرانِ اجتماعی غافل مانده اند. «تقریباً تمامِ بحثهایی که در مراکزِ تصمیم‌گیریِ واشینگتن انجام می شود، ناظر به اقداماتِ ساده‌لوحانه ای است که جهتِ افزایشِ سطحِ رشدِ اقتصادی انجام می شود؛ گویی هرچه میزانِ رشدِ اقتصادی بالاتر باشد، خلأها و دلهره های جامعه ی آمریکا بهتر التیام می یابند.»

ساکس در گزارشِ امسال، در فصلی مشابه، شیوعِ چاقی، سوءِ مصرفِ مواد (به خصوص اعتیاد به اوپیوئیدها)، و افسردگی را در کاهشِ خوشبختیِ ملتِ آمریکا مقصر می داند. وی می نویسد: «سلامتِ عمومیِ جامعه ی آمریکا…نسبت به اکثرِ کشورهای پردرآمدِ دیگر کمتر ترقّی کرده است، و حتی در سالهای اخیر تنزّلِ چشمگیری را هم تجربه کرده. امید به زندگی در آمریکا از سالِ ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ به میزانِ ۰.۱ سال کاهش یافته است، و از سالِ ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶ مجدداً ۰.۱ سالِ دیگر کاهش داشته است.»

جان هلیول (John Helliwell) یکی دیگر از سه محققِ ناظر بر این گزارش، بر این باور است که میهنِ او یعنی کانادا (با دارا بودنِ جایگاهِ هفتم در خوشبختی) رویکردِ صحیح‌تری به خوشبختی دارد و شعارِ حکومتیِ این کشور یعنی «صلح، نظم و دولتِ خوب» (peace, order, and good government) ملموس‌تر از شعارِ انتزاعیِ «زندگی، آزادی و جست‌وجوی خوشبختی» (life, liberty, and pursuit of happiness) است. دومی زیبا به نظر می رسد، اما دولتِ خوب می تواند فرصتهای بهتری در زندگی فراهم کند. وی می گوید: «اگر شما در جست‌وجوی خوشبختی باشید، آن را نمی یابید. اما اگر به دنبالِ زندگیِ خوب باشید، احتمالاً به خوشبختی هم برسید. چرا که زندگیِ خوب نه از تحمیلِ آرمانها، بلکه از ایجادِ فرصتهای موفقیت حاصل می شود.»