اپلیکیشن دارویی
۸ فروردین ۱۳۹۹
آموزش خلاقانه‌ی شستن دست به بچه‌ها برای مبارزه با کرونا
۸ فروردین ۱۳۹۹
اپلیکیشن دارویی
۸ فروردین ۱۳۹۹
آموزش خلاقانه‌ی شستن دست به بچه‌ها برای مبارزه با کرونا
۸ فروردین ۱۳۹۹

خدمات مشتری ضعیف و دور از انتظار

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
برای خرید دوچرخه به یکی از شعب فروشگاه والمارت مراجعه کردم که تقریباً همه‌ی عوامل و کارمندان آن شرق آسیایی (چینی و ویتنامی و فیلیپینی)‌ بودند. یک دوچرخه را پسند کردم اما برچسب قیمت نداشت. مدتی این طرف و آن طرف رفتم تا یک خانم مسئول فروشگاه را پیدا کردم و گفتم می‌خواهم قیمت یک دوچرخه را بدانم. شانه‌هایش را انداخت بالا و گفت مربوط به من نمی‌شود. این برخورد غیر حرفه‌ای را اولین بار بود که در یک فروشگاه امریکایی می‌دیدم. معمولاً اگر قسمتی مربوط به یک فرد نباشد، راهنمایی می‌کند و دنبال قضیه را می‌گیرد که مشتری را به فرد مرتبط وصل کند.

رفتم پیش مردی که مسئول آن قسمت بود. پرسیدم قیمت دوچرخه چند است؟ گفت برچسب ندارد، نمی‌دانم! دیدم سرش را انداخت پایین و رفت. فکر کردم رفته که بپرسد. دنبالش کردم و بعد از ۱۰ دقیقه پرسیدم نتیجه‌ای گرفتید؟ گفت در چه مورد؟! گفتم قیمت دوچرخه! گفت آهان، دوچرخه را بردار ببر به قسمت صندوق تا بارکدش را اسکن کنند. گفتم دوچرخه در جایش گیر است، چطور ببرم؟ کمک میدهی؟ آمد و با هم دوچرخه را بردیم و بالاخره بعد از این همه کش و قوس که ۲۰ دقیقه وقت گرفت، قیمتش را فهمیدم.

در بین فروشگاه‌هایی که با خدمات مشتری مناسب بد عادت‌مان کرده‌اند، این مورد عجیب بود!

مطالب مرتبط

خدمات مشتری ضعیف و دور از انتظار

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
برای خرید دوچرخه به یکی از شعب فروشگاه والمارت مراجعه کردم که تقریباً همه‌ی عوامل و کارمندان آن شرق آسیایی (چینی و ویتنامی و فیلیپینی)‌ بودند. یک دوچرخه را پسند کردم اما برچسب قیمت نداشت. مدتی این طرف و آن طرف رفتم تا یک خانم مسئول فروشگاه را پیدا کردم و گفتم می‌خواهم قیمت یک دوچرخه را بدانم. شانه‌هایش را انداخت بالا و گفت مربوط به من نمی‌شود. این برخورد غیر حرفه‌ای را اولین بار بود که در یک فروشگاه امریکایی می‌دیدم. معمولاً اگر قسمتی مربوط به یک فرد نباشد، راهنمایی می‌کند و دنبال قضیه را می‌گیرد که مشتری را به فرد مرتبط وصل کند.

رفتم پیش مردی که مسئول آن قسمت بود. پرسیدم قیمت دوچرخه چند است؟ گفت برچسب ندارد، نمی‌دانم! دیدم سرش را انداخت پایین و رفت. فکر کردم رفته که بپرسد. دنبالش کردم و بعد از ۱۰ دقیقه پرسیدم نتیجه‌ای گرفتید؟ گفت در چه مورد؟! گفتم قیمت دوچرخه! گفت آهان، دوچرخه را بردار ببر به قسمت صندوق تا بارکدش را اسکن کنند. گفتم دوچرخه در جایش گیر است، چطور ببرم؟ کمک میدهی؟ آمد و با هم دوچرخه را بردیم و بالاخره بعد از این همه کش و قوس که ۲۰ دقیقه وقت گرفت، قیمتش را فهمیدم.

در بین فروشگاه‌هایی که با خدمات مشتری مناسب بد عادت‌مان کرده‌اند، این مورد عجیب بود!

مطالب مرتبط



آخرین مطالب