با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهنسل کرکرههای بند دار در حال برچیده شدن
۶ دی ۱۳۹۸خلاصی از سیم لعنتی!
۶ دی ۱۳۹۸چرا دهاتهای اینجا حس دهات بودن از جهت عقب افتادگی را ندارند؟
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاالبته این حس فقط برای بعضی نواحی صادق است ولی فکر میکنم موارد زیر باعث شده که در عین خوبیها و خوشیهای طبیعتِ دهات را داشتن، حسِ نبودِ امکانات وجود نداشته باشد:
اولین دلیل وجود شاپینگ سنترهاست. یعنی نه تنها همان تارگت و والمارت و هوم دیپویی که در شهرهای بزرگ است در دهاتها (شهرهای خیلی کوچکتر) هم وجود دارد، بلکه به علت کثرت فضا، بعضاً جنسهای بیشتری هم دارند. پس حس اینکه برویم شهر فلان چیز را بخریم عمدتاً وجود ندارد.
دوم اینکه در شهرها خیلی سخت میشود ماشین داشت و اکثر این ماشین گندهها اصلاً داخل دهات حال میدهند! مردمی هم که در دهاتها هستند خیلی اوقات مردم فقیرتر نیستند، بلکه آدمهای باحالتری هستند! و با روند بیماشين زندگی کردن نسل هزارهی جدید در ابر شهرهایی مثل سنفرانسیسکو، اصلاً ماشینبازی مخصوص دهاتهاست.
سوم اینکه خیلی از امکانات و دانشگاهها اصلاً خودشان یک بچه شهرند برای خودشان. مثل استنفورد. معروف است که وقتی میخواهند بگویند به استنفورد خوش آمدید، میگویند welcome to the farm!
از دید ما ایرانیها انگار که بگویند به طویله خوش آمدید ولی از دید خودشان خیلی هم باحال است. ولی خب، استنفورد یکی از تاپترین دانشگاههاست و یکی از بهترین بیمارستانها را هم دارد. پس امکانات خودشان گاهی در سطح شهر میشوند. یا مثلاً آیبیام در وسط مزرعهها یک کمپس درست میکند و ...
مسالهی آخر هم که به نظرم میرسد، امکانات خرید آنلاین و اینترنتی است که باعث شده دیگر شهرها بسیاری از مزیتها را نداشته باشند. دیگر واقعاً چه کسی میرود مغازه کیف و کفش بخرد؟ مگر برای دیدن. وگرنه همه میتوانند همه چیز را آنلاین سفارش دهند.آدمها در شهرها فقط نزدیک محل کارشان میچرخند و اینقدر مسالهی ترافیک و جای پارک و هزار تا اعصابخردی دیگر هست که دلشان خوش است توی سنفرانسیسکو زندگی میکنند ولی عملاً فقط توی یک شعاع ۱۰۰ متری از خانهشان در سنفرانسیسکو به سر میبرند و حتی حوصلهی اینکه برای شام ۲۰ دقیقه آنورتر بروند را هم ندارند.
اولین دلیل وجود شاپینگ سنترهاست. یعنی نه تنها همان تارگت و والمارت و هوم دیپویی که در شهرهای بزرگ است در دهاتها (شهرهای خیلی کوچکتر) هم وجود دارد، بلکه به علت کثرت فضا، بعضاً جنسهای بیشتری هم دارند. پس حس اینکه برویم شهر فلان چیز را بخریم عمدتاً وجود ندارد.
دوم اینکه در شهرها خیلی سخت میشود ماشین داشت و اکثر این ماشین گندهها اصلاً داخل دهات حال میدهند! مردمی هم که در دهاتها هستند خیلی اوقات مردم فقیرتر نیستند، بلکه آدمهای باحالتری هستند! و با روند بیماشين زندگی کردن نسل هزارهی جدید در ابر شهرهایی مثل سنفرانسیسکو، اصلاً ماشینبازی مخصوص دهاتهاست.
سوم اینکه خیلی از امکانات و دانشگاهها اصلاً خودشان یک بچه شهرند برای خودشان. مثل استنفورد. معروف است که وقتی میخواهند بگویند به استنفورد خوش آمدید، میگویند welcome to the farm!
از دید ما ایرانیها انگار که بگویند به طویله خوش آمدید ولی از دید خودشان خیلی هم باحال است. ولی خب، استنفورد یکی از تاپترین دانشگاههاست و یکی از بهترین بیمارستانها را هم دارد. پس امکانات خودشان گاهی در سطح شهر میشوند. یا مثلاً آیبیام در وسط مزرعهها یک کمپس درست میکند و ...
مسالهی آخر هم که به نظرم میرسد، امکانات خرید آنلاین و اینترنتی است که باعث شده دیگر شهرها بسیاری از مزیتها را نداشته باشند. دیگر واقعاً چه کسی میرود مغازه کیف و کفش بخرد؟ مگر برای دیدن. وگرنه همه میتوانند همه چیز را آنلاین سفارش دهند.آدمها در شهرها فقط نزدیک محل کارشان میچرخند و اینقدر مسالهی ترافیک و جای پارک و هزار تا اعصابخردی دیگر هست که دلشان خوش است توی سنفرانسیسکو زندگی میکنند ولی عملاً فقط توی یک شعاع ۱۰۰ متری از خانهشان در سنفرانسیسکو به سر میبرند و حتی حوصلهی اینکه برای شام ۲۰ دقیقه آنورتر بروند را هم ندارند.
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
چرا دهاتهای اینجا حس دهات بودن از جهت عقب افتادگی را ندارند؟
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاالبته این حس فقط برای بعضی نواحی صادق است ولی فکر میکنم موارد زیر باعث شده که در عین خوبیها و خوشیهای طبیعتِ دهات را داشتن، حسِ نبودِ امکانات وجود نداشته باشد:
اولین دلیل وجود شاپینگ سنترهاست. یعنی نه تنها همان تارگت و والمارت و هوم دیپویی که در شهرهای بزرگ است در دهاتها (شهرهای خیلی کوچکتر) هم وجود دارد، بلکه به علت کثرت فضا، بعضاً جنسهای بیشتری هم دارند. پس حس اینکه برویم شهر فلان چیز را بخریم عمدتاً وجود ندارد.
دوم اینکه در شهرها خیلی سخت میشود ماشین داشت و اکثر این ماشین گندهها اصلاً داخل دهات حال میدهند! مردمی هم که در دهاتها هستند خیلی اوقات مردم فقیرتر نیستند، بلکه آدمهای باحالتری هستند! و با روند بیماشين زندگی کردن نسل هزارهی جدید در ابر شهرهایی مثل سنفرانسیسکو، اصلاً ماشینبازی مخصوص دهاتهاست.
سوم اینکه خیلی از امکانات و دانشگاهها اصلاً خودشان یک بچه شهرند برای خودشان. مثل استنفورد. معروف است که وقتی میخواهند بگویند به استنفورد خوش آمدید، میگویند welcome to the farm!
از دید ما ایرانیها انگار که بگویند به طویله خوش آمدید ولی از دید خودشان خیلی هم باحال است. ولی خب، استنفورد یکی از تاپترین دانشگاههاست و یکی از بهترین بیمارستانها را هم دارد. پس امکانات خودشان گاهی در سطح شهر میشوند. یا مثلاً آیبیام در وسط مزرعهها یک کمپس درست میکند و ...
مسالهی آخر هم که به نظرم میرسد، امکانات خرید آنلاین و اینترنتی است که باعث شده دیگر شهرها بسیاری از مزیتها را نداشته باشند. دیگر واقعاً چه کسی میرود مغازه کیف و کفش بخرد؟ مگر برای دیدن. وگرنه همه میتوانند همه چیز را آنلاین سفارش دهند.آدمها در شهرها فقط نزدیک محل کارشان میچرخند و اینقدر مسالهی ترافیک و جای پارک و هزار تا اعصابخردی دیگر هست که دلشان خوش است توی سنفرانسیسکو زندگی میکنند ولی عملاً فقط توی یک شعاع ۱۰۰ متری از خانهشان در سنفرانسیسکو به سر میبرند و حتی حوصلهی اینکه برای شام ۲۰ دقیقه آنورتر بروند را هم ندارند.
اولین دلیل وجود شاپینگ سنترهاست. یعنی نه تنها همان تارگت و والمارت و هوم دیپویی که در شهرهای بزرگ است در دهاتها (شهرهای خیلی کوچکتر) هم وجود دارد، بلکه به علت کثرت فضا، بعضاً جنسهای بیشتری هم دارند. پس حس اینکه برویم شهر فلان چیز را بخریم عمدتاً وجود ندارد.
دوم اینکه در شهرها خیلی سخت میشود ماشین داشت و اکثر این ماشین گندهها اصلاً داخل دهات حال میدهند! مردمی هم که در دهاتها هستند خیلی اوقات مردم فقیرتر نیستند، بلکه آدمهای باحالتری هستند! و با روند بیماشين زندگی کردن نسل هزارهی جدید در ابر شهرهایی مثل سنفرانسیسکو، اصلاً ماشینبازی مخصوص دهاتهاست.
سوم اینکه خیلی از امکانات و دانشگاهها اصلاً خودشان یک بچه شهرند برای خودشان. مثل استنفورد. معروف است که وقتی میخواهند بگویند به استنفورد خوش آمدید، میگویند welcome to the farm!
از دید ما ایرانیها انگار که بگویند به طویله خوش آمدید ولی از دید خودشان خیلی هم باحال است. ولی خب، استنفورد یکی از تاپترین دانشگاههاست و یکی از بهترین بیمارستانها را هم دارد. پس امکانات خودشان گاهی در سطح شهر میشوند. یا مثلاً آیبیام در وسط مزرعهها یک کمپس درست میکند و ...
مسالهی آخر هم که به نظرم میرسد، امکانات خرید آنلاین و اینترنتی است که باعث شده دیگر شهرها بسیاری از مزیتها را نداشته باشند. دیگر واقعاً چه کسی میرود مغازه کیف و کفش بخرد؟ مگر برای دیدن. وگرنه همه میتوانند همه چیز را آنلاین سفارش دهند.آدمها در شهرها فقط نزدیک محل کارشان میچرخند و اینقدر مسالهی ترافیک و جای پارک و هزار تا اعصابخردی دیگر هست که دلشان خوش است توی سنفرانسیسکو زندگی میکنند ولی عملاً فقط توی یک شعاع ۱۰۰ متری از خانهشان در سنفرانسیسکو به سر میبرند و حتی حوصلهی اینکه برای شام ۲۰ دقیقه آنورتر بروند را هم ندارند.
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم ویدئوهای تحلیلی رابرت اف کندی...
مطالعهمستند وضعیت شکست ( Fail State )
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
مستند وضعیت شکست Fail State کارگردان : الکس شبانو محصول : سال 2017 آمریکا ژانر : اجتماعی زبان: انگلیسی -...
مطالعهاصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
اصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهآمریکا همیشه مهمترین متحد اسرائیل...
مطالعهچرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
چرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : رسانه UNPacked از اوباما تا...
مطالعهداستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
داستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهدر این این ویدئو از برنامه...
مطالعه