با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهعضویت کتابخانهی شهرها
۲۶ آذر ۱۳۹۸فرهنگ تخم لوبیا نیست که یک شبه در بیاد
۲۶ آذر ۱۳۹۸آیا اسمگذاری فرزندان در امریکا هم محدودیت دارد؟
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاتنوع اسمها در ایران شاید کم است. خیلی از نامها باید از لیست ثبت احوال انتخاب شود و حتی هر از چند وقت یکبار چیزهای عجیبی هم شنیده میشود. مثل اینکه یکی از دوستان اسم فرزندش را زینب زهرا میخواست بگذارد و ثبت احوال قبول نکرده بود. البته هر چند این اسم شاید برای ایرانیها اکنون عجیب به نظر برسد ولی خوب برای امریکاییها که middle name دارند اصلا عجیب نیست. اینجا افراد یک اسم وسطی هم دارند که در عمل هیچوقت استفاده نمی شود. این قسمت middle name را بگذارید به حساب تفاوت فرهنگ. برای همین هم این دوستمان برای فرزندش زینب را اسم اصلی انتخاب کرده بود و زهرا را middle name.
حالا نکتهای که جالب و کاسهی داغتر از آش است این است که ایران این اسم دو کلمهای را میگوید به هم نمیخورد و فقط زهرای خالی گذاشته ولی در امریکا مشکلی نبوده. تازه زهرا هم گذاشته نه زینب. این را از خودم میگم که لابد آن بنده خدایی که آنجا نشسته بوده برای خودش تصمیم گرفته که زهرا هم بهتر از زینب است و اینها اشتباه میکنند. بگذار من به جای زینب برایشان زهرا بگذارم. الله اعلم ولی شناسنامهای که دوستمان دریافت کرده وقتی نگاه کرده خوشحالیاش به یخ تبدیل شده.
اما در مورد اینکه در بین ایرانیها تنوع اسمها کم است، اینجا من چندین بار هنگام معرفی خودم به این برخورد کردهام که طرف مقابل میگوید ایرانیها اسمشان یکی از این چند تاست همیشه و هرهر میخندند. البته این را هم اضافه کنم که اکثر این آدمهای بیادب که اسم را مسخره می کنند تا جایی که دیدم از کشورهای آسیایی مثل چین هستند. در واقع هر چند باری که اسم من دربارهی تکراری بودن مسخره شده از طرف این دوستان چشم بادومی (این به اون در!) بوده. حالا از شوخی گذشته، چه معنی دارد که یک ادارهای بخواهد کنترل کند که چه آدمها چه اسمی برای بچهشان انتخاب کنند. از اون چیزهاییست که به نظرم توهین به شعور آدمهاست و حق آزادیشان گرفته میشود.
و یادم هست وقتی میخواستم اسم بچهها را برایشان در فرم بیمارستان بنویسم، از اینکه هیچ آقا بالاسری نیست که بخواهد بکن نکن بکند حس بهتری داشتم که آزادم هر نامی که دوست دارم برای فرزندم بگذارم. به قول یکی از دوستانم:
We should learn to appreciate the diversity.
حالا نکتهای که جالب و کاسهی داغتر از آش است این است که ایران این اسم دو کلمهای را میگوید به هم نمیخورد و فقط زهرای خالی گذاشته ولی در امریکا مشکلی نبوده. تازه زهرا هم گذاشته نه زینب. این را از خودم میگم که لابد آن بنده خدایی که آنجا نشسته بوده برای خودش تصمیم گرفته که زهرا هم بهتر از زینب است و اینها اشتباه میکنند. بگذار من به جای زینب برایشان زهرا بگذارم. الله اعلم ولی شناسنامهای که دوستمان دریافت کرده وقتی نگاه کرده خوشحالیاش به یخ تبدیل شده.
اما در مورد اینکه در بین ایرانیها تنوع اسمها کم است، اینجا من چندین بار هنگام معرفی خودم به این برخورد کردهام که طرف مقابل میگوید ایرانیها اسمشان یکی از این چند تاست همیشه و هرهر میخندند. البته این را هم اضافه کنم که اکثر این آدمهای بیادب که اسم را مسخره می کنند تا جایی که دیدم از کشورهای آسیایی مثل چین هستند. در واقع هر چند باری که اسم من دربارهی تکراری بودن مسخره شده از طرف این دوستان چشم بادومی (این به اون در!) بوده. حالا از شوخی گذشته، چه معنی دارد که یک ادارهای بخواهد کنترل کند که چه آدمها چه اسمی برای بچهشان انتخاب کنند. از اون چیزهاییست که به نظرم توهین به شعور آدمهاست و حق آزادیشان گرفته میشود.
و یادم هست وقتی میخواستم اسم بچهها را برایشان در فرم بیمارستان بنویسم، از اینکه هیچ آقا بالاسری نیست که بخواهد بکن نکن بکند حس بهتری داشتم که آزادم هر نامی که دوست دارم برای فرزندم بگذارم. به قول یکی از دوستانم:
We should learn to appreciate the diversity.
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
آیا اسمگذاری فرزندان در امریکا هم محدودیت دارد؟
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاتنوع اسمها در ایران شاید کم است. خیلی از نامها باید از لیست ثبت احوال انتخاب شود و حتی هر از چند وقت یکبار چیزهای عجیبی هم شنیده میشود. مثل اینکه یکی از دوستان اسم فرزندش را زینب زهرا میخواست بگذارد و ثبت احوال قبول نکرده بود. البته هر چند این اسم شاید برای ایرانیها اکنون عجیب به نظر برسد ولی خوب برای امریکاییها که middle name دارند اصلا عجیب نیست. اینجا افراد یک اسم وسطی هم دارند که در عمل هیچوقت استفاده نمی شود. این قسمت middle name را بگذارید به حساب تفاوت فرهنگ. برای همین هم این دوستمان برای فرزندش زینب را اسم اصلی انتخاب کرده بود و زهرا را middle name.
حالا نکتهای که جالب و کاسهی داغتر از آش است این است که ایران این اسم دو کلمهای را میگوید به هم نمیخورد و فقط زهرای خالی گذاشته ولی در امریکا مشکلی نبوده. تازه زهرا هم گذاشته نه زینب. این را از خودم میگم که لابد آن بنده خدایی که آنجا نشسته بوده برای خودش تصمیم گرفته که زهرا هم بهتر از زینب است و اینها اشتباه میکنند. بگذار من به جای زینب برایشان زهرا بگذارم. الله اعلم ولی شناسنامهای که دوستمان دریافت کرده وقتی نگاه کرده خوشحالیاش به یخ تبدیل شده.
اما در مورد اینکه در بین ایرانیها تنوع اسمها کم است، اینجا من چندین بار هنگام معرفی خودم به این برخورد کردهام که طرف مقابل میگوید ایرانیها اسمشان یکی از این چند تاست همیشه و هرهر میخندند. البته این را هم اضافه کنم که اکثر این آدمهای بیادب که اسم را مسخره می کنند تا جایی که دیدم از کشورهای آسیایی مثل چین هستند. در واقع هر چند باری که اسم من دربارهی تکراری بودن مسخره شده از طرف این دوستان چشم بادومی (این به اون در!) بوده. حالا از شوخی گذشته، چه معنی دارد که یک ادارهای بخواهد کنترل کند که چه آدمها چه اسمی برای بچهشان انتخاب کنند. از اون چیزهاییست که به نظرم توهین به شعور آدمهاست و حق آزادیشان گرفته میشود.
و یادم هست وقتی میخواستم اسم بچهها را برایشان در فرم بیمارستان بنویسم، از اینکه هیچ آقا بالاسری نیست که بخواهد بکن نکن بکند حس بهتری داشتم که آزادم هر نامی که دوست دارم برای فرزندم بگذارم. به قول یکی از دوستانم:
We should learn to appreciate the diversity.
حالا نکتهای که جالب و کاسهی داغتر از آش است این است که ایران این اسم دو کلمهای را میگوید به هم نمیخورد و فقط زهرای خالی گذاشته ولی در امریکا مشکلی نبوده. تازه زهرا هم گذاشته نه زینب. این را از خودم میگم که لابد آن بنده خدایی که آنجا نشسته بوده برای خودش تصمیم گرفته که زهرا هم بهتر از زینب است و اینها اشتباه میکنند. بگذار من به جای زینب برایشان زهرا بگذارم. الله اعلم ولی شناسنامهای که دوستمان دریافت کرده وقتی نگاه کرده خوشحالیاش به یخ تبدیل شده.
اما در مورد اینکه در بین ایرانیها تنوع اسمها کم است، اینجا من چندین بار هنگام معرفی خودم به این برخورد کردهام که طرف مقابل میگوید ایرانیها اسمشان یکی از این چند تاست همیشه و هرهر میخندند. البته این را هم اضافه کنم که اکثر این آدمهای بیادب که اسم را مسخره می کنند تا جایی که دیدم از کشورهای آسیایی مثل چین هستند. در واقع هر چند باری که اسم من دربارهی تکراری بودن مسخره شده از طرف این دوستان چشم بادومی (این به اون در!) بوده. حالا از شوخی گذشته، چه معنی دارد که یک ادارهای بخواهد کنترل کند که چه آدمها چه اسمی برای بچهشان انتخاب کنند. از اون چیزهاییست که به نظرم توهین به شعور آدمهاست و حق آزادیشان گرفته میشود.
و یادم هست وقتی میخواستم اسم بچهها را برایشان در فرم بیمارستان بنویسم، از اینکه هیچ آقا بالاسری نیست که بخواهد بکن نکن بکند حس بهتری داشتم که آزادم هر نامی که دوست دارم برای فرزندم بگذارم. به قول یکی از دوستانم:
We should learn to appreciate the diversity.
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم ویدئوهای تحلیلی رابرت اف کندی...
مطالعهمستند وضعیت شکست ( Fail State )
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
مستند وضعیت شکست Fail State کارگردان : الکس شبانو محصول : سال 2017 آمریکا ژانر : اجتماعی زبان: انگلیسی -...
مطالعهاصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
اصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهآمریکا همیشه مهمترین متحد اسرائیل...
مطالعهچرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
چرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : رسانه UNPacked از اوباما تا...
مطالعهداستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
داستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهدر این این ویدئو از برنامه...
مطالعه