سی‌ان‌ان: واشنگتن از تروریستی اعلام کردن سپاه، پشیمان می‌شود
۲۰ فروردین ۱۳۹۸
آیا افزایش آمار خودکشی در آمریکا نشان از ظهور بحران در دموکراسی آمریکایی ست؟
۲۰ فروردین ۱۳۹۸
سی‌ان‌ان: واشنگتن از تروریستی اعلام کردن سپاه، پشیمان می‌شود
۲۰ فروردین ۱۳۹۸
آیا افزایش آمار خودکشی در آمریکا نشان از ظهور بحران در دموکراسی آمریکایی ست؟
۲۰ فروردین ۱۳۹۸
 

هرآن چیزی که باید در مورد روز مشاغل بدانید

 

 
 
 

هرآن چیزی که باید در مورد روز مشاغل بدانید

 

 
 

روزِ شغلها چیست؟

 

 
«روزِ شغلها» (Jobs Day) تعبیرِ عوامانه ای است در اشاره به نخستین جمعه ی هر ماه که دفترِ آمارِ کارِ آمریکا (BLS) گزارشِ ماهانه ی خود از وضعیتِ اشتغال را در ساعتِ 8:30 صبحِ آن روز منتشر می کند. این گزارش ما را از نرخِ بیکاری و نیز از تعدادِ شغلهای ایجاد شده (یا از دست رفته) در طولِ ماهِ گذشته مطلع می کند. همچنین تعدادِ شغلهای ایجاد شده در دو ماهِ گذشته را در صورتِ لزوم تصحیح می کند. این دو نرخ (نرخِ بیکاری و تعدادِ شغلها) از دو سرشماریِ متفاوت به دست می آید که از قضا همزمان با هم منتشر می شوند. نرخِ بیکاری براساسِ نظرسنجیِ خانه به خانه برآورد می شود، در حالی که تعدادِ کلِ مشاغل بر اساسِ نظرسنجی از محیط های کار محاسبه می گردد.
 
 

سرشماریِ خانه به خانه چیست؟

 
 

سرشماریِ خانه به خانه که به «آخرین سرشماریِ جمعیت» یا Current Population Survey (CPS) هم معروف است مبتنی یک نظرسنجیِ وسیع است. دفترِ آمارِ کارِ آمریکا از طریقِ تماسِ تلفنی با خانواده ها، از آنها سوالاتی درباره ی مسائلِ مختلف و مرتبط با برآوردِ بازارِ کار می پرسد. برای مثال، از آنها می پرسد شاغل اند یا خیر، اگر نیستند آیا به دنبالِ شغل هستند یا نه؛ و اگر شاغل هستند چند ساعت در روز کار می کنند. و اگر به صورتِ پاره وقت کار می کنند آیا دوست دارند یک شغلِ تمام وقت داشته باشند یا نه.

مهمترین فایده ای که این نظرسنجی دارد این است که ما را از نرخِ بیکاری مطلع می کند. نرخِ بیکاری عبارت است از تعدادِ بیکارانِ فعلی که با جدیت به دنبالِ کار هستند تقسیم بر تعدادِ کلِ کسانی که یا شاغل اند یا با جدیت به دنبالِ شغل هستند.

برای فهمِ بسیاری از مفاهیمِ مهمی که درباره ی بازارِ کار وجود دارد لاجرم باید با نظرِ مردم درباره ی وضعیتِ کنونیِ اشتغالشان آشنا شویم، و به همین دلیل این نظرسنجی مهم است. افزایشِ شمارِ کسانی که به دنبالِ شغلهای پاره وقت می گردند یک مشکل است، افزایشِ شمارِ کسانی که از کمبودِ ساعاتِ کاریِ خود می نالند مشکلی دیگر. یک عده در گرماگرمِ بازارِ سهام خود را زودتر از موعد بازنشسته می کنند، عده ای دیگر یک سالِ تمام به دنبالِ کار می گردند و چون نمی یابند از جستن منصرف می شوند.

فایده ی دیگرِ سرشماریِ خانه به خانه این است که به فریلنسر ها (کارمزدبگیران)، مشاوران، و کارآفرینانِ خرده-پا این امکان را می دهد تا با وجودِ اینکه کارفرمایی ندارند اما نامِ خود را جزءِ شاغلان ثبت کنند. مهمترین نقصِ این نظرسنجی آن است که حاشیه خطای آن بالا و بالغ بر 400000 شغل است و لذا مشکل می توان تغییراتِ کوتاه مدتِ اقتصادی را از خطای تصادفی تمییز داد.

 
 

سرشماری از محیطِ کار چیست؟


سرشماری از محیطِ کار را مرکزِ BLS از شرکتها و محیطهای کاری تهیه می کند تا تعدادِ شاغلان در هر رشته یا زمینه را جویا شود. مزیتِ بزرگِ این سرشماری این است که حاشیه خطای آن کمتر از سرشماریِ خانه به خانه و تنها 100000 شغل است و از این رو برای پیگیریِ نوساناتِ ماه به ماه سودمند تر است. مزیتِ دیگرِ آن این است که تصویرِ واضح تری ارائه می دهد از اینکه در کدام عرصه ها اشتغال افزایش یا کاهش دارد. آیا اقبالِ شاغلان بیشتر به بیمارستانهاست؟ یا به کارخانه ها؟ یا رستورانها؟ یا به مغازه ها؟ اینها را می توان از این سرشماری فهمید.
 
 

سرانه ی نیروی کار چیست؟

 
 
نیروی کار عبارت است از همه ی کسانی که در حالِ حاضر شغل دارند به علاوه ی کسانی که در حالِ حاضر به دنبالِ کار می گردند. سرانه ی نیروی کار (LFP) از تقسیمِ نیروی کار بر کلِ جمعیت به دست می آید. پس اگر جمعیتِ آمریکا 300 میلیون نفر باشد و 200 میلیون نفر شاغل یا در پیِ شغل باشند، سرانه ی نیروی کار مساوی خواهد بود با 67 درصد (به این معنا که از هر صد نفر 67 نفر شغل دارند). این نرخ در اواسطِ دهه ی 1960 و با ورودِ زنان به بازارِ کار با سرعتی نسبتاً ثابت بالا گرفت. اما پس از آنکه در سالهای 1999 و 2000 به اوجِ خود یعنی 67 درصد رسید به سراشیبی افتاد. سراشیبیِ نرخِ LFP خصوصاً از زمانِ بحرانِ مالیِ آمریکا (2008) تندتر گشته است و در حالِ حاضر اندکی بیش از 63 درصد است، که از اواخرِ دهه ی 1970 تا کنون پایینترین حدی است که به خود دیده است.
 
 

نرخِ بیکاری چیست؟

 
 
نرخِ بیکاری عبارت است از تعدادِ کارجویان تقسیم بر تعدادِ کلِ نیروی کار. بنا بر این تعریف، در نرخِ بیکاری غالباً بسیاری از افرادِ مأیوسی که از جست و جوی کار دست کشیده اند اما چنانچه کاری باشد با اشتیاق به سمتِ آن می روند لحاظ نشده اند. نقطه ی مقابلِ نرخِ بیکاری نرخِ اشتغال است، یعنی نسبتِ شاغلین به کلِ نیروی کار. البته از نرخِ اشتغال کمتر سخنی به میان می آید. آنچه در بحث از آمار و ارقام بیشتر رواج دارد نسبتِ اشتغال به جمعیت است، یعنی نسبتِ افرادِ دارای شغل به کلِ جمعیت، از جمله کودکان، بازنشستگان، زنانِ خانه دار و سایرِ کسانی که جزءِ نیروی کار محسوب نمی شوند. نرخِ بیکاری به دنبالِ بحرانِ مالیِ سالِ 2008 افزایش یافت، که از سالِ 2010 روندِ کاهشی به خود گرفته است.
 
 

آیا نرخِ بیکاری انواعِ دیگری هم دارد؟


بله. مهمترین و شایع ترین نوعِ نرخِ بیکاری همان است که دفترِ آمارِ کار نامِ آن را U3 نهاده است، که عبارت است از نسبتِ کارجویانِ فاقدِ شغل به کلِ نیروی کار، با این توضیح که نیروی کار یعنی کلِ شاغلان به علاوه ی بیکارانی که با جدیت به دنبالِ کار می گردند. اما چند نوع تعریفِ دیگر هم برای اندازه گیریِ نرخِ بیکاری وجود دارد: • U4: در این نرخ، کسانی که از یافتنِ کار مأیوس و منصرف شده اند نیز جزءِ بیکاران به حساب می آیند. اینها کسانی هستند که اذعان کرده اند پس از مدتی تلاشِ بی نتیجه، دست از جست و جوی شغل کشیده اند. • U5: شاملِ همه ی کسانی که در U4 بیکار به حساب می آمدند، به علاوه ی ازپانشستگانِ مشتاق (یعنی کسانی که دیگر به دنبالِ شغل نمی گردند اما به داشتنِ آن هنوز راغب اند). • U6: در این نرخ، علاوه بر همه ی کسانی که در U5 بیکار به حساب می آمدند، آنهایی که دارای شغلِ پاره وقت بوده و شغلِ تمام وقت را ترجیح می دهند نیز بیکار محسوب می شوند. از آنجا که نرخِ U6 شامل ترین نرخ است بیش از دو گزینه ی قبلی به آن استناد می شود.
 
 
 

 
طبیعتاً نرخِ U6 همواره بالاتر از نرخِ U3 است. اما در جریانِ ترمیمِ اقتصادیِ فعلی، این شکاف به طرزِ عجیبی بزرگتر شده است که دلیلش افزایشِ تعدادِ بیکارانِ مأیوس و ازپانشستگانِ مشتاق طیِ یک دوره ی طولانی ضعفِ اقتصادی است.
 
 

چرا مردمِ آمریکا به روزِ شغلها توجه نشان می دهند؟


روزِ شغلها مهم است به این دلیل که اساساً اشتغال مهم است. بازارِ کارِ قوی برای ملت خوب است و بازارِ کارِ ضعیف بد. ضمنِ اینکه روزِ شغلها برای بازارهای مالی و سرمایه گذاری هم مهم است. اگر گزارشِ وضعیتِ اشتغال غافلگیرکننده باشد سرمایه گذاران باید تصورِ خود از وضعِ اقتصاد را به روز کنند و اقداماتِ بعدیِ بانکِ مرکزی را بر همان اساس پیش بینی کنند. گزارشِ وضعیتِ اشتغال بازارهای مالی را به تحرک وا می دارد. به علاوه، در ایامِ نزدیک به انتخابات مثلِ یک بمبِ خبری عمل می کند: اگر امیدوارکننده باشد تأثیرِ مثبتی بر آراءِ رئیس جمهورِ مستقر خواهد گذاشت، و اگر ناگوار باشد تاثیرش منفی خواهد بود. و در آخر، روزِ شغلها یک رویدادِ رسانه ای است. با توجه به اینکه انتشارِ این گزارش کاملاً قابلِ پیش بینی، اما محتویاتِ آن غیرقابلِ پیش بینی است، فعالانِ توئیتریِ عرصه ی اقتصاد هر ماه مشتاقانه در انتظارِ گزارشِ مربوط به این روز می نشینند. عنوانِ خبر تنها در حدِ چنددقیقه ساخته و پرداخته می شود، و در عرضِ نیم ساعت هم تحلیلهای نسبتاً دقیقی در این باره نگاشته شود.
 
 

آیا گزارشی که در این روز از وضعیتِ اشتغال ارائه می شود دقیق هم هست؟

 
 
این گزارش درواقع مهمترین و دقیقترین اطلاعاتِ اقتصادیِ ماهانه است که ارائه می شود. پس از جهاتی شبیهِ گرمترین روز در قطبِ جنوب است؛ در نوعِ خود بهترین است اما در مجموع چندان قابلِ اتکا نیست. درست است که در مقایسه با 130 میلیون شغلی که در ایالاتِ متحده وجود دارد، 100000 شغل بالاتر یا پایین تر که حاشیه خطای سرشماری از محیطهای کار محسوب می شود چندان به چشم نمی آید، اما نسبت به تغییراتی که به طورِ ماهانه در اشتغال ایجاد می شود رقمی بس بزرگ است. وقتی هر ماه احتمالِ آن را بدهید که تعدادِ شغلهای افزوده شده صدهزارتا بیش از آن چیزی باشد که در واقعیت ایجاد شده، یعنی اینکه 85 درصد از برآوردِ شما مربوط به حاشیه خطاست. راهِ دیگر این است که به رقمی توجه کنیم که پس از چندین بار تصحیح در ماههای بعدی اعلام می شود. به طورِ میانگین، اختلافِ تعدادِ نهایی با رقمِ اولیه 90000 شغل است. با این حال نباید پنداشت که این خطاهای ناخواسته (که پس از تصحیح آشکار می شوند) به خاطرِ دستبردِ توطئه آمیز در آمار و ارقام است و با اغراضِ سیاسی انجام گرفته است. برآوردِ دقیق از وضعِ اقتصادی دشوار است. اگرچه نادیده انگاشتنِ گزارشِ ماهانه کاری است نامعقول، اما اتکای بیش از حد به آن نیز به همان اندازه نامعقول است.
 
 

تعدیلاتِ فصلی این وسط چه کاره اند؟

 
 
بازارِ کار در معرضِ انواعِ نوساناتِ فصلی قرار دارد، از جمله افزایشِ تقاضا در تعطیلاتِ آخرِ سال، تعطیلاتِ تابستانیِ مدارس، و دشواریِ ساخت و ساز در فصولِ سرد. این تفاوت را در نمودارِ زیر می ببینید:
 
 
 

 
خطِ آبی نشانگرِ تعدادِ شغلهایی است که هر ماه در رسانه ها گزارش می دهند. خطِ قرمز آن چیزی است که عملاً در واقعیت اتفاق می افتد. خطِ آبی نشانگرِ رشدِ آهسته و پیوسته ی اشتغال در طولِ سه سال است، و خطِ قرمز نشاندهنده ی کسادیِ سالانه در ماهِ ژانویه (یعنی زمانی که فروشگاهها کارکنانی را که برای تعطیلات استخدام کرده بودند مرخص می کنند) و رکودهای کوچک در فصلِ پاییز (زمانی که تعطیلاتِ تابستانیِ بچه ها تمام می شود و مدرسه ها باز می گردد) است. دفترِ آمارِ کار (BLS) خطِ آبیِ نمودار را با استفاده از اعمالِ الگوریتمی بر داده های به دست آمده از خطِ قرمز رسم می کند. پس اگر تعدادِ شغلهای از دست رفته در ماهِ ژانویه کمتر از حدِ معمول باشد، با تعدیلِ فصلی شاهدِ افزایشِ اشتغال خواهیم بود. همچنین اگر شغلهای ایجاد شده در ماهِ دسامبر کمتر از حدِ معمول باشد مبتنی بر با استفاده از تعدیلِ فصلی شاهدِ کاهشِ اشتغال خواهیم بود. در برآوردِ شرایطِ اقتصادِ کلان خطِ آبی بیشتر به کار می آید، و به همین دلیل، خطی که غالباً از آن صحبت می شود همین خط است. اما از این جهت که یک سازه ی آماری است (یعنی یک مدلِ ریاضیِ مبتنی بر تجربه است)، چنانچه زیرساختِ اقتصاد تغییر کند یا آب و هوای غیرِ عادی حاکم شود این مدل از پیش بینیِ آنها عاجز بوده و اطلاعاتِ غلط به ما خواهد داد.
 
 

بهترین راه برای خوانشِ گزارشهای اشتغال چیست؟

 
 
قابل اعتمادترین بخشِ گزارشهای ماهیانه ی اشتغال قسمتِ اصلاحِ آمارِ دو ماهِ گذشته است. لذا بهترین راه برای اینکه بفهمیم وضعیت امیدبخش است یا نگران کننده، رجوع به این بخش است. قطعاً اصلاحیه ای که در آن تعدادِ شغلها بالاتر رفته باشد بهتر است، اما واقعیتی که این بخش نشان می دهد مهمتر از احساسِ ماست. اگر بعد از تصحیح هم گزارش حاکی از افزایشِ پرشمارِ شغل طیِ دو ماهِ گذشته باشد اینجاست که می توانید با اطمینانِ خاطر خوشحالی کنید. و اما نرخِ بیکاری که در نظرسنجیِ خانه به خانه منتشر می شود مسلماً جذاب است. اما برای دستیابی به دیدِ بهتر، توجه به حجمِ نیروی کار از برخی جهات از آن هم مهمتر است. گرچه در روندِ ماهانه ی نیروی کار، رویدادهای جمعیت شناسانه و اجتماعی هم تا حدی در نتیجه موثر است، اما مهمتر از آن، اقتصاد است که اگر قوی باشد هرچه بیشتر بر حجمِ نیروی کار می افزاید، همچنانکه اگر ضعیف باشد مردم را به بازنشستگی های پیش از موعد یا افزایشِ بیهوده ی سنواتِ تحصیل سوق خواهد داد. این نظرسنجی از آنجا که اهمیتش اساساً به خاطرِ داده هایی است که از حجمِ نیروی کار ارائه می دهد، ارزشِ مداقه و مطالعه دارد.
 

مطالب مرتبط


سایر مطالب

مطالب مرتبط