با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهواشنگتن پست: چرا سیاست ترامپ در برابر ایران و کره شمالی متفاوت است؟
۱۲ اسفند ۱۳۹۷مجله آتلانتیک توضیح میدهد؛ مسئله ی اعتیاد به مصرف گرایی و خرید در آمریکا
۱۲ اسفند ۱۳۹۷"تبعیض" (بخش اول)
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاتبعیض یا تمایز قائل شدن از هر نوعش موضوعیست که همیشه و تقریبا هر روز بحثی ازش در رسانههای اینجا مطرح میشه. یه روز خوراک رسانهها میشه مدیری که در استخدامهاش نوع جنسیت براش موثر بوده (sexism یا برتری جنسیتی) و ترجیح داده مردان بیشتری رو استخدام کنه و یا حقوق بیشتری به کارمندهای مرد بده. روز دیگه موضوع تفاوتهای نژادی یا racism مطرح میشه و مثلا کارگری که در دادگاه ادعا کرده کارفرماش اخراجش کرده فقط به دلیل نژاد یا ethnicity متفاوتش.
اما حتما شما هم زیاد شنیدید که میگن در غرب تبعیض نژادی و جنسیتی و غیره وجود نداره. اینجور حرفا رو مخصوصا اون قشری از جامعه بیشتر بیان میکنن که اتفاقا حتی یک روز هم در این سوی آبها زندگی نکردن. همینجا لازمه تاکید کنم که سفر به خارج از کشور با زندگی و اقامت کردن در خارج تفاوتش از زمین تا آسمونه در باب نوع تجربیات و مواجهاتی که دارین.
پس لطفا بعضیها نیان بگن ما از تعداد روزهایی که تو اونجا زندگی کردی بیشتر سفر کردیم و از این حرفا. یک توریست برای مدتی کوتاه از کشوری دیدن میکنه، احتمالا در هتل یا به عنوان مهمان در منزل دوست و آشنا اقامت داره، و در طی اقامتش از دیدنیترین و پرجاذبهترین نقاط کشور مقصد دیدن میکنه. پس اصولا تجربهی چندانی از دنیای واقعی اون کشور مثل خرید یا اجارهی منزل، رفتوآمد در مناطق محروم و یا کمتر مورد رسیدگیِ شهرداری، و سروکلهزدن با امور اداری و بانک و کاریابی و غیره نداره.
بذارید از اینجا به بعد براتون چند تا تجربهی شخصی در مواجهه با تبعیض در جامعهی غرب تعریف کنم؛
تجربهی اول:
سوار تاکسی شدم و طبق معمول راننده از اقلیت رنگینپوستان و مهاجر بود. وقتی ظاهر منو دید، انگار که من دردهای مهاجرت رو بهش یادآوری کرده باشم، شروع کرد با زبون دست و پا شکسته از تجربیات بد خودش و خانوادهش در امریکا گفت که همه به خاطر خارجی و رنگین پوست بودنشون بود. گفت که خیلی از موقعیتهای شغلی رو خودش و همسرش از دست دادن چون سفیدپوست نیستن. آخر سفر قبل از پیاده شدنم سرشو به عقب برگردوند و با صدای آهسته گفت:
They claim there is not a racism in this country, but I’d say there is. They don’t like black people. They don’t like foreigners.
(تو ماشین که به جز من و خودش کس دیگهای نبود پس چرا می ترسید کسی صداشو بشنوه ؟! موندم در تعجبِ این حجم از آزادی بیان در این کشور!)
تجربهی دوم:
زمان دانشجوییم یه بار با استاد راهنمای کلینیکم (که آقایی سفیدپوست و امریکایی بود) جلسهی مرور کیسهای بیمارانم رو داشتم. با هم نشسته بودیم پشت کامپیوتر و داشتیم رادیوگرافیهای بیمارا رو نگاه و در موردشون بحث میکردیم. وسط صحبتهامون استادم بهم گفت که در مورد موضوع خاصی از یکی از بیمارا میتونم با "پسر سیاه پوستی" که طبقهی بالا دفتر داره هم مشورت کنم. یه دفعه استاد رنگینپوستی که پشت میز کناری نشسته بود با حالتی پرخاشگرانه و به شدت عصبی برگشت رو به استاد من و گفت:
Excuse me??! Did you say “Black”? We are not “Black”!!
استاد من که متوجه میزان حساسیت همکار خانمش شده بود، در حالیکه سعی میکرد احساس تحقیر شدنش در حضور منِ دانشجو رو پنهان بکنه از همکارش دلجویی کنه، با سیاست و زرنگی ازش پرسید "اوه راست میگی. به نظرت چه کلمهی جایگزینی میتونیم به جای این لغت (سیاه) استفاده کنیم؟ چطوره مثلا بگیم افریکن-امریکن؟ تو به من آموزش بده چه کلمهای استفاده کنم؟"
بماند که خانومه روشو برگردوند و با حالت قهر جواب استاد منو نداد. منم که دیگه خودتون تصور کنید این وسط دقیقا باید چه واکنشی نشون میدادم. اما واقعا چرا با گذشت بیش از پنجاه سال از انقلاب مارتین لوترکینگ برای برابری نژادی در امریکا هنوز هم رنگینپوستان امریکایی باید برای حقوق خودشون نگران باشن و یک رنگینپوست در مقام دفاع از همنژاد خودش بربیاد؟
ادامه دارد...
اما حتما شما هم زیاد شنیدید که میگن در غرب تبعیض نژادی و جنسیتی و غیره وجود نداره. اینجور حرفا رو مخصوصا اون قشری از جامعه بیشتر بیان میکنن که اتفاقا حتی یک روز هم در این سوی آبها زندگی نکردن. همینجا لازمه تاکید کنم که سفر به خارج از کشور با زندگی و اقامت کردن در خارج تفاوتش از زمین تا آسمونه در باب نوع تجربیات و مواجهاتی که دارین.
پس لطفا بعضیها نیان بگن ما از تعداد روزهایی که تو اونجا زندگی کردی بیشتر سفر کردیم و از این حرفا. یک توریست برای مدتی کوتاه از کشوری دیدن میکنه، احتمالا در هتل یا به عنوان مهمان در منزل دوست و آشنا اقامت داره، و در طی اقامتش از دیدنیترین و پرجاذبهترین نقاط کشور مقصد دیدن میکنه. پس اصولا تجربهی چندانی از دنیای واقعی اون کشور مثل خرید یا اجارهی منزل، رفتوآمد در مناطق محروم و یا کمتر مورد رسیدگیِ شهرداری، و سروکلهزدن با امور اداری و بانک و کاریابی و غیره نداره.
بذارید از اینجا به بعد براتون چند تا تجربهی شخصی در مواجهه با تبعیض در جامعهی غرب تعریف کنم؛
تجربهی اول:
سوار تاکسی شدم و طبق معمول راننده از اقلیت رنگینپوستان و مهاجر بود. وقتی ظاهر منو دید، انگار که من دردهای مهاجرت رو بهش یادآوری کرده باشم، شروع کرد با زبون دست و پا شکسته از تجربیات بد خودش و خانوادهش در امریکا گفت که همه به خاطر خارجی و رنگین پوست بودنشون بود. گفت که خیلی از موقعیتهای شغلی رو خودش و همسرش از دست دادن چون سفیدپوست نیستن. آخر سفر قبل از پیاده شدنم سرشو به عقب برگردوند و با صدای آهسته گفت:
They claim there is not a racism in this country, but I’d say there is. They don’t like black people. They don’t like foreigners.
(تو ماشین که به جز من و خودش کس دیگهای نبود پس چرا می ترسید کسی صداشو بشنوه ؟! موندم در تعجبِ این حجم از آزادی بیان در این کشور!)
تجربهی دوم:
زمان دانشجوییم یه بار با استاد راهنمای کلینیکم (که آقایی سفیدپوست و امریکایی بود) جلسهی مرور کیسهای بیمارانم رو داشتم. با هم نشسته بودیم پشت کامپیوتر و داشتیم رادیوگرافیهای بیمارا رو نگاه و در موردشون بحث میکردیم. وسط صحبتهامون استادم بهم گفت که در مورد موضوع خاصی از یکی از بیمارا میتونم با "پسر سیاه پوستی" که طبقهی بالا دفتر داره هم مشورت کنم. یه دفعه استاد رنگینپوستی که پشت میز کناری نشسته بود با حالتی پرخاشگرانه و به شدت عصبی برگشت رو به استاد من و گفت:
Excuse me??! Did you say “Black”? We are not “Black”!!
استاد من که متوجه میزان حساسیت همکار خانمش شده بود، در حالیکه سعی میکرد احساس تحقیر شدنش در حضور منِ دانشجو رو پنهان بکنه از همکارش دلجویی کنه، با سیاست و زرنگی ازش پرسید "اوه راست میگی. به نظرت چه کلمهی جایگزینی میتونیم به جای این لغت (سیاه) استفاده کنیم؟ چطوره مثلا بگیم افریکن-امریکن؟ تو به من آموزش بده چه کلمهای استفاده کنم؟"
بماند که خانومه روشو برگردوند و با حالت قهر جواب استاد منو نداد. منم که دیگه خودتون تصور کنید این وسط دقیقا باید چه واکنشی نشون میدادم. اما واقعا چرا با گذشت بیش از پنجاه سال از انقلاب مارتین لوترکینگ برای برابری نژادی در امریکا هنوز هم رنگینپوستان امریکایی باید برای حقوق خودشون نگران باشن و یک رنگینپوست در مقام دفاع از همنژاد خودش بربیاد؟
ادامه دارد...
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
"تبعیض" (بخش اول)
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاتبعیض یا تمایز قائل شدن از هر نوعش موضوعیست که همیشه و تقریبا هر روز بحثی ازش در رسانههای اینجا مطرح میشه. یه روز خوراک رسانهها میشه مدیری که در استخدامهاش نوع جنسیت براش موثر بوده (sexism یا برتری جنسیتی) و ترجیح داده مردان بیشتری رو استخدام کنه و یا حقوق بیشتری به کارمندهای مرد بده. روز دیگه موضوع تفاوتهای نژادی یا racism مطرح میشه و مثلا کارگری که در دادگاه ادعا کرده کارفرماش اخراجش کرده فقط به دلیل نژاد یا ethnicity متفاوتش.
اما حتما شما هم زیاد شنیدید که میگن در غرب تبعیض نژادی و جنسیتی و غیره وجود نداره. اینجور حرفا رو مخصوصا اون قشری از جامعه بیشتر بیان میکنن که اتفاقا حتی یک روز هم در این سوی آبها زندگی نکردن. همینجا لازمه تاکید کنم که سفر به خارج از کشور با زندگی و اقامت کردن در خارج تفاوتش از زمین تا آسمونه در باب نوع تجربیات و مواجهاتی که دارین.
پس لطفا بعضیها نیان بگن ما از تعداد روزهایی که تو اونجا زندگی کردی بیشتر سفر کردیم و از این حرفا. یک توریست برای مدتی کوتاه از کشوری دیدن میکنه، احتمالا در هتل یا به عنوان مهمان در منزل دوست و آشنا اقامت داره، و در طی اقامتش از دیدنیترین و پرجاذبهترین نقاط کشور مقصد دیدن میکنه. پس اصولا تجربهی چندانی از دنیای واقعی اون کشور مثل خرید یا اجارهی منزل، رفتوآمد در مناطق محروم و یا کمتر مورد رسیدگیِ شهرداری، و سروکلهزدن با امور اداری و بانک و کاریابی و غیره نداره.
بذارید از اینجا به بعد براتون چند تا تجربهی شخصی در مواجهه با تبعیض در جامعهی غرب تعریف کنم؛
تجربهی اول:
سوار تاکسی شدم و طبق معمول راننده از اقلیت رنگینپوستان و مهاجر بود. وقتی ظاهر منو دید، انگار که من دردهای مهاجرت رو بهش یادآوری کرده باشم، شروع کرد با زبون دست و پا شکسته از تجربیات بد خودش و خانوادهش در امریکا گفت که همه به خاطر خارجی و رنگین پوست بودنشون بود. گفت که خیلی از موقعیتهای شغلی رو خودش و همسرش از دست دادن چون سفیدپوست نیستن. آخر سفر قبل از پیاده شدنم سرشو به عقب برگردوند و با صدای آهسته گفت:
They claim there is not a racism in this country, but I’d say there is. They don’t like black people. They don’t like foreigners.
(تو ماشین که به جز من و خودش کس دیگهای نبود پس چرا می ترسید کسی صداشو بشنوه ؟! موندم در تعجبِ این حجم از آزادی بیان در این کشور!)
تجربهی دوم:
زمان دانشجوییم یه بار با استاد راهنمای کلینیکم (که آقایی سفیدپوست و امریکایی بود) جلسهی مرور کیسهای بیمارانم رو داشتم. با هم نشسته بودیم پشت کامپیوتر و داشتیم رادیوگرافیهای بیمارا رو نگاه و در موردشون بحث میکردیم. وسط صحبتهامون استادم بهم گفت که در مورد موضوع خاصی از یکی از بیمارا میتونم با "پسر سیاه پوستی" که طبقهی بالا دفتر داره هم مشورت کنم. یه دفعه استاد رنگینپوستی که پشت میز کناری نشسته بود با حالتی پرخاشگرانه و به شدت عصبی برگشت رو به استاد من و گفت:
Excuse me??! Did you say “Black”? We are not “Black”!!
استاد من که متوجه میزان حساسیت همکار خانمش شده بود، در حالیکه سعی میکرد احساس تحقیر شدنش در حضور منِ دانشجو رو پنهان بکنه از همکارش دلجویی کنه، با سیاست و زرنگی ازش پرسید "اوه راست میگی. به نظرت چه کلمهی جایگزینی میتونیم به جای این لغت (سیاه) استفاده کنیم؟ چطوره مثلا بگیم افریکن-امریکن؟ تو به من آموزش بده چه کلمهای استفاده کنم؟"
بماند که خانومه روشو برگردوند و با حالت قهر جواب استاد منو نداد. منم که دیگه خودتون تصور کنید این وسط دقیقا باید چه واکنشی نشون میدادم. اما واقعا چرا با گذشت بیش از پنجاه سال از انقلاب مارتین لوترکینگ برای برابری نژادی در امریکا هنوز هم رنگینپوستان امریکایی باید برای حقوق خودشون نگران باشن و یک رنگینپوست در مقام دفاع از همنژاد خودش بربیاد؟
ادامه دارد...
اما حتما شما هم زیاد شنیدید که میگن در غرب تبعیض نژادی و جنسیتی و غیره وجود نداره. اینجور حرفا رو مخصوصا اون قشری از جامعه بیشتر بیان میکنن که اتفاقا حتی یک روز هم در این سوی آبها زندگی نکردن. همینجا لازمه تاکید کنم که سفر به خارج از کشور با زندگی و اقامت کردن در خارج تفاوتش از زمین تا آسمونه در باب نوع تجربیات و مواجهاتی که دارین.
پس لطفا بعضیها نیان بگن ما از تعداد روزهایی که تو اونجا زندگی کردی بیشتر سفر کردیم و از این حرفا. یک توریست برای مدتی کوتاه از کشوری دیدن میکنه، احتمالا در هتل یا به عنوان مهمان در منزل دوست و آشنا اقامت داره، و در طی اقامتش از دیدنیترین و پرجاذبهترین نقاط کشور مقصد دیدن میکنه. پس اصولا تجربهی چندانی از دنیای واقعی اون کشور مثل خرید یا اجارهی منزل، رفتوآمد در مناطق محروم و یا کمتر مورد رسیدگیِ شهرداری، و سروکلهزدن با امور اداری و بانک و کاریابی و غیره نداره.
بذارید از اینجا به بعد براتون چند تا تجربهی شخصی در مواجهه با تبعیض در جامعهی غرب تعریف کنم؛
تجربهی اول:
سوار تاکسی شدم و طبق معمول راننده از اقلیت رنگینپوستان و مهاجر بود. وقتی ظاهر منو دید، انگار که من دردهای مهاجرت رو بهش یادآوری کرده باشم، شروع کرد با زبون دست و پا شکسته از تجربیات بد خودش و خانوادهش در امریکا گفت که همه به خاطر خارجی و رنگین پوست بودنشون بود. گفت که خیلی از موقعیتهای شغلی رو خودش و همسرش از دست دادن چون سفیدپوست نیستن. آخر سفر قبل از پیاده شدنم سرشو به عقب برگردوند و با صدای آهسته گفت:
They claim there is not a racism in this country, but I’d say there is. They don’t like black people. They don’t like foreigners.
(تو ماشین که به جز من و خودش کس دیگهای نبود پس چرا می ترسید کسی صداشو بشنوه ؟! موندم در تعجبِ این حجم از آزادی بیان در این کشور!)
تجربهی دوم:
زمان دانشجوییم یه بار با استاد راهنمای کلینیکم (که آقایی سفیدپوست و امریکایی بود) جلسهی مرور کیسهای بیمارانم رو داشتم. با هم نشسته بودیم پشت کامپیوتر و داشتیم رادیوگرافیهای بیمارا رو نگاه و در موردشون بحث میکردیم. وسط صحبتهامون استادم بهم گفت که در مورد موضوع خاصی از یکی از بیمارا میتونم با "پسر سیاه پوستی" که طبقهی بالا دفتر داره هم مشورت کنم. یه دفعه استاد رنگینپوستی که پشت میز کناری نشسته بود با حالتی پرخاشگرانه و به شدت عصبی برگشت رو به استاد من و گفت:
Excuse me??! Did you say “Black”? We are not “Black”!!
استاد من که متوجه میزان حساسیت همکار خانمش شده بود، در حالیکه سعی میکرد احساس تحقیر شدنش در حضور منِ دانشجو رو پنهان بکنه از همکارش دلجویی کنه، با سیاست و زرنگی ازش پرسید "اوه راست میگی. به نظرت چه کلمهی جایگزینی میتونیم به جای این لغت (سیاه) استفاده کنیم؟ چطوره مثلا بگیم افریکن-امریکن؟ تو به من آموزش بده چه کلمهای استفاده کنم؟"
بماند که خانومه روشو برگردوند و با حالت قهر جواب استاد منو نداد. منم که دیگه خودتون تصور کنید این وسط دقیقا باید چه واکنشی نشون میدادم. اما واقعا چرا با گذشت بیش از پنجاه سال از انقلاب مارتین لوترکینگ برای برابری نژادی در امریکا هنوز هم رنگینپوستان امریکایی باید برای حقوق خودشون نگران باشن و یک رنگینپوست در مقام دفاع از همنژاد خودش بربیاد؟
ادامه دارد...
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم ویدئوهای تحلیلی رابرت اف کندی...
مطالعهمستند وضعیت شکست ( Fail State )
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
مستند وضعیت شکست Fail State کارگردان : الکس شبانو محصول : سال 2017 آمریکا ژانر : اجتماعی زبان: انگلیسی -...
مطالعهاصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
اصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهآمریکا همیشه مهمترین متحد اسرائیل...
مطالعهچرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
چرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : رسانه UNPacked از اوباما تا...
مطالعهداستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
داستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهدر این این ویدئو از برنامه...
مطالعه