با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهدخترهای ژیمناست و کرم درخت
۲۸ بهمن ۱۳۹۷کتاب و کتابخانه در زندگی مردم (بخش دوم)
۲۸ بهمن ۱۳۹۷همسفر شراب (قسمت سیزدهم- کار آموزی بخش اول)
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاویوی، هماتاقی چینیام در آزمایشگاه، قرار است برای کارآموزی برود به شهر مانتنویو در منطقهٔ خلیج، درهٔ سیلیکون ایالت کالیفرنیا. از قضا قرار است در قسمت تحقیقاتی شرکت هوندا بر روی نحوهٔ ارتباط معنایی راننده با خودرو از طریق گفتگو با خودرو کار کند. حقوقی هم که قرار است به او بدهند چیزی است نزدیک به دو برابر آنچه که به ما دانشجوها میدهند.
استاد هم به ما دانشجوها ایمیل فرستاده که همهٔ ما سوابقشان را جور کنیم که باید برای کارآموزی اقدام کنیم. یک روز استاد با رویی گشاده میآید کنارم مینشیند. معلوم است امروز حالش خوب است و تعطیلات کریمسمس بهش ساخته. توضیح میدهد که کارآموزی از سه جهت خیلی خوب است. اول این که تجربهٔ کار واقعی در محیطی کاملاً واقعی است. دوم این که ممکن است ارتباطاتی که در همان مدت کم ایجاد میشود شغل آینده را تأمین کند. و سوم این که حقوق کارآموزی خیلی بالاتر و فشار کار کمتر از دانشجویی است.
سوابقم را جفت و جور میکنم و به چند شرکت معروف مثل گوگل، ایتیاس، آیبیام و چندین شرکت دیگر میفرستم. به یک هفته که نمیکشد خبر ردی من از آیبیام میآید. خیلی برایم عجیب است چون دانشجوهای ارشد برای مصاحبه فراخوانده شدند و منِ دانشجوی دکترا را مصاحبهنکرده رد کردند. از استاد میپرسم و استاد میگوید که سوابقم را برایش بفرستم. سریع برایم ایمیل میزند:
با اعلام احترام به تو، خواهشاً «به نام خدا» را از اول سوابقت بردار. نشان دادن عقاید دینی در محیط حرفهای، کاری است غیرحرفهای و رنگ و رو رفته. این کار ممکن است افراد احمق را بترساند و از روی این ترس تو را رد کرده باشند. به جایش، هر وقت رفتی سر کار و با آنها همکار شدی میتوانی بهشان نشان بدهی که چه مسلمان خوبی هستی. در ضمن هر طور اطلاعاتی در مورد سن، جنسیت و وضعیت تأهل را هم حذف کن. لطفاً نسخهٔ «سکولارتری» به جایش آماده کن.
با خودم میگویم که «به نام خدا» چه ربطی به دین دارد. من که نگفتم «به نام الله» که دینم را رو کرده باشم. در هر حال خوبی لاتک این هست که متن مخفی میتواند داشته باشد و من «به نام خدا» را مخفی میکنم که «یؤمنون به غیب»م سر جایش باشد. بعداًتر که استاد را میبینم از من جویای دلیل «به نام خدا» میشود.
توضیح میدهم از ابتر بودن هر چیزی بدون نامش و میدانم که این چیزها برای یک کافر حداکثر یک قصهٔ بامزه است. توضیح میدهد که قانوناً کسی اجازه ندارد به خاطر سن، جنسیت، دین یا حتی باردار بودن کسی را از شغلی محروم کند ولی آدمهای احمق توی دنیا کم نیستند.
بعدها توی جلسات قرآن دوستان ایرانی هم توضیح میدهند که در جامعهٔ علمی امریکا بیدینی خیلی پررنگتر از بقیهٔ جامعه است و به همین خاطر یک عرف نانوشته است که کسی نباید دین خود را با خود سر کار بیاورد. توضیح هم میدهند که اگر بتوانم ثابت کنم به خاطر آن «به نام خدا» ردم کردهاند میتوانم پول خوبی را بعد از شکایت از شرکت آیبیام کاسب شوم. در هر حال «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل».
دو سه شرکت دیگر هم مرا رد میکنند به این بهانه که پروژهٔ مناسبم را ندارند. البته نه در فاصلهٔ یک هفته، و دو ماهی این فرآیند رد شدن طول میکشد. دوست گوگلیام برایم میگوید که کارآموزی تحقیقاتی این مصائب را دارد و یکیاش هم این است سال اولیها را زیاد داخل آدم حساب نمیکنند. ولی در هر صورت امتحانش مجانی است و تجربهٔ خوبی است.
با وجود این که دو ماه از ثبتنامم در گوگل گذشته، نوبتم برای مصاحبه نمیشود. برایم توصیهنامه میفرستد که زودتر گوگل با من مصاحبه کند. و کمتر از یک هفته از گوگل خبر میرسد که روز جمعه مصاحبه باید داشته باشم. بعضی از همآزمایشگاهیها میگویند که گوگل برای کارمندانی که بتوانند کارمند جدید معرفی کنند و آن کارمند از مراحل کارگزینی موفق بیرون بیاید و استخدام شود، به معرفیکننده هدیهای نقدی میدهد
ادامه دارد...
استاد هم به ما دانشجوها ایمیل فرستاده که همهٔ ما سوابقشان را جور کنیم که باید برای کارآموزی اقدام کنیم. یک روز استاد با رویی گشاده میآید کنارم مینشیند. معلوم است امروز حالش خوب است و تعطیلات کریمسمس بهش ساخته. توضیح میدهد که کارآموزی از سه جهت خیلی خوب است. اول این که تجربهٔ کار واقعی در محیطی کاملاً واقعی است. دوم این که ممکن است ارتباطاتی که در همان مدت کم ایجاد میشود شغل آینده را تأمین کند. و سوم این که حقوق کارآموزی خیلی بالاتر و فشار کار کمتر از دانشجویی است.
سوابقم را جفت و جور میکنم و به چند شرکت معروف مثل گوگل، ایتیاس، آیبیام و چندین شرکت دیگر میفرستم. به یک هفته که نمیکشد خبر ردی من از آیبیام میآید. خیلی برایم عجیب است چون دانشجوهای ارشد برای مصاحبه فراخوانده شدند و منِ دانشجوی دکترا را مصاحبهنکرده رد کردند. از استاد میپرسم و استاد میگوید که سوابقم را برایش بفرستم. سریع برایم ایمیل میزند:
با اعلام احترام به تو، خواهشاً «به نام خدا» را از اول سوابقت بردار. نشان دادن عقاید دینی در محیط حرفهای، کاری است غیرحرفهای و رنگ و رو رفته. این کار ممکن است افراد احمق را بترساند و از روی این ترس تو را رد کرده باشند. به جایش، هر وقت رفتی سر کار و با آنها همکار شدی میتوانی بهشان نشان بدهی که چه مسلمان خوبی هستی. در ضمن هر طور اطلاعاتی در مورد سن، جنسیت و وضعیت تأهل را هم حذف کن. لطفاً نسخهٔ «سکولارتری» به جایش آماده کن.
با خودم میگویم که «به نام خدا» چه ربطی به دین دارد. من که نگفتم «به نام الله» که دینم را رو کرده باشم. در هر حال خوبی لاتک این هست که متن مخفی میتواند داشته باشد و من «به نام خدا» را مخفی میکنم که «یؤمنون به غیب»م سر جایش باشد. بعداًتر که استاد را میبینم از من جویای دلیل «به نام خدا» میشود.
توضیح میدهم از ابتر بودن هر چیزی بدون نامش و میدانم که این چیزها برای یک کافر حداکثر یک قصهٔ بامزه است. توضیح میدهد که قانوناً کسی اجازه ندارد به خاطر سن، جنسیت، دین یا حتی باردار بودن کسی را از شغلی محروم کند ولی آدمهای احمق توی دنیا کم نیستند.
بعدها توی جلسات قرآن دوستان ایرانی هم توضیح میدهند که در جامعهٔ علمی امریکا بیدینی خیلی پررنگتر از بقیهٔ جامعه است و به همین خاطر یک عرف نانوشته است که کسی نباید دین خود را با خود سر کار بیاورد. توضیح هم میدهند که اگر بتوانم ثابت کنم به خاطر آن «به نام خدا» ردم کردهاند میتوانم پول خوبی را بعد از شکایت از شرکت آیبیام کاسب شوم. در هر حال «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل».
دو سه شرکت دیگر هم مرا رد میکنند به این بهانه که پروژهٔ مناسبم را ندارند. البته نه در فاصلهٔ یک هفته، و دو ماهی این فرآیند رد شدن طول میکشد. دوست گوگلیام برایم میگوید که کارآموزی تحقیقاتی این مصائب را دارد و یکیاش هم این است سال اولیها را زیاد داخل آدم حساب نمیکنند. ولی در هر صورت امتحانش مجانی است و تجربهٔ خوبی است.
با وجود این که دو ماه از ثبتنامم در گوگل گذشته، نوبتم برای مصاحبه نمیشود. برایم توصیهنامه میفرستد که زودتر گوگل با من مصاحبه کند. و کمتر از یک هفته از گوگل خبر میرسد که روز جمعه مصاحبه باید داشته باشم. بعضی از همآزمایشگاهیها میگویند که گوگل برای کارمندانی که بتوانند کارمند جدید معرفی کنند و آن کارمند از مراحل کارگزینی موفق بیرون بیاید و استخدام شود، به معرفیکننده هدیهای نقدی میدهد
ادامه دارد...
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
همسفر شراب (قسمت سیزدهم- کار آموزی بخش اول)
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاویوی، هماتاقی چینیام در آزمایشگاه، قرار است برای کارآموزی برود به شهر مانتنویو در منطقهٔ خلیج، درهٔ سیلیکون ایالت کالیفرنیا. از قضا قرار است در قسمت تحقیقاتی شرکت هوندا بر روی نحوهٔ ارتباط معنایی راننده با خودرو از طریق گفتگو با خودرو کار کند. حقوقی هم که قرار است به او بدهند چیزی است نزدیک به دو برابر آنچه که به ما دانشجوها میدهند.
استاد هم به ما دانشجوها ایمیل فرستاده که همهٔ ما سوابقشان را جور کنیم که باید برای کارآموزی اقدام کنیم. یک روز استاد با رویی گشاده میآید کنارم مینشیند. معلوم است امروز حالش خوب است و تعطیلات کریمسمس بهش ساخته. توضیح میدهد که کارآموزی از سه جهت خیلی خوب است. اول این که تجربهٔ کار واقعی در محیطی کاملاً واقعی است. دوم این که ممکن است ارتباطاتی که در همان مدت کم ایجاد میشود شغل آینده را تأمین کند. و سوم این که حقوق کارآموزی خیلی بالاتر و فشار کار کمتر از دانشجویی است.
سوابقم را جفت و جور میکنم و به چند شرکت معروف مثل گوگل، ایتیاس، آیبیام و چندین شرکت دیگر میفرستم. به یک هفته که نمیکشد خبر ردی من از آیبیام میآید. خیلی برایم عجیب است چون دانشجوهای ارشد برای مصاحبه فراخوانده شدند و منِ دانشجوی دکترا را مصاحبهنکرده رد کردند. از استاد میپرسم و استاد میگوید که سوابقم را برایش بفرستم. سریع برایم ایمیل میزند:
با اعلام احترام به تو، خواهشاً «به نام خدا» را از اول سوابقت بردار. نشان دادن عقاید دینی در محیط حرفهای، کاری است غیرحرفهای و رنگ و رو رفته. این کار ممکن است افراد احمق را بترساند و از روی این ترس تو را رد کرده باشند. به جایش، هر وقت رفتی سر کار و با آنها همکار شدی میتوانی بهشان نشان بدهی که چه مسلمان خوبی هستی. در ضمن هر طور اطلاعاتی در مورد سن، جنسیت و وضعیت تأهل را هم حذف کن. لطفاً نسخهٔ «سکولارتری» به جایش آماده کن.
با خودم میگویم که «به نام خدا» چه ربطی به دین دارد. من که نگفتم «به نام الله» که دینم را رو کرده باشم. در هر حال خوبی لاتک این هست که متن مخفی میتواند داشته باشد و من «به نام خدا» را مخفی میکنم که «یؤمنون به غیب»م سر جایش باشد. بعداًتر که استاد را میبینم از من جویای دلیل «به نام خدا» میشود.
توضیح میدهم از ابتر بودن هر چیزی بدون نامش و میدانم که این چیزها برای یک کافر حداکثر یک قصهٔ بامزه است. توضیح میدهد که قانوناً کسی اجازه ندارد به خاطر سن، جنسیت، دین یا حتی باردار بودن کسی را از شغلی محروم کند ولی آدمهای احمق توی دنیا کم نیستند.
بعدها توی جلسات قرآن دوستان ایرانی هم توضیح میدهند که در جامعهٔ علمی امریکا بیدینی خیلی پررنگتر از بقیهٔ جامعه است و به همین خاطر یک عرف نانوشته است که کسی نباید دین خود را با خود سر کار بیاورد. توضیح هم میدهند که اگر بتوانم ثابت کنم به خاطر آن «به نام خدا» ردم کردهاند میتوانم پول خوبی را بعد از شکایت از شرکت آیبیام کاسب شوم. در هر حال «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل».
دو سه شرکت دیگر هم مرا رد میکنند به این بهانه که پروژهٔ مناسبم را ندارند. البته نه در فاصلهٔ یک هفته، و دو ماهی این فرآیند رد شدن طول میکشد. دوست گوگلیام برایم میگوید که کارآموزی تحقیقاتی این مصائب را دارد و یکیاش هم این است سال اولیها را زیاد داخل آدم حساب نمیکنند. ولی در هر صورت امتحانش مجانی است و تجربهٔ خوبی است.
با وجود این که دو ماه از ثبتنامم در گوگل گذشته، نوبتم برای مصاحبه نمیشود. برایم توصیهنامه میفرستد که زودتر گوگل با من مصاحبه کند. و کمتر از یک هفته از گوگل خبر میرسد که روز جمعه مصاحبه باید داشته باشم. بعضی از همآزمایشگاهیها میگویند که گوگل برای کارمندانی که بتوانند کارمند جدید معرفی کنند و آن کارمند از مراحل کارگزینی موفق بیرون بیاید و استخدام شود، به معرفیکننده هدیهای نقدی میدهد
ادامه دارد...
استاد هم به ما دانشجوها ایمیل فرستاده که همهٔ ما سوابقشان را جور کنیم که باید برای کارآموزی اقدام کنیم. یک روز استاد با رویی گشاده میآید کنارم مینشیند. معلوم است امروز حالش خوب است و تعطیلات کریمسمس بهش ساخته. توضیح میدهد که کارآموزی از سه جهت خیلی خوب است. اول این که تجربهٔ کار واقعی در محیطی کاملاً واقعی است. دوم این که ممکن است ارتباطاتی که در همان مدت کم ایجاد میشود شغل آینده را تأمین کند. و سوم این که حقوق کارآموزی خیلی بالاتر و فشار کار کمتر از دانشجویی است.
سوابقم را جفت و جور میکنم و به چند شرکت معروف مثل گوگل، ایتیاس، آیبیام و چندین شرکت دیگر میفرستم. به یک هفته که نمیکشد خبر ردی من از آیبیام میآید. خیلی برایم عجیب است چون دانشجوهای ارشد برای مصاحبه فراخوانده شدند و منِ دانشجوی دکترا را مصاحبهنکرده رد کردند. از استاد میپرسم و استاد میگوید که سوابقم را برایش بفرستم. سریع برایم ایمیل میزند:
با اعلام احترام به تو، خواهشاً «به نام خدا» را از اول سوابقت بردار. نشان دادن عقاید دینی در محیط حرفهای، کاری است غیرحرفهای و رنگ و رو رفته. این کار ممکن است افراد احمق را بترساند و از روی این ترس تو را رد کرده باشند. به جایش، هر وقت رفتی سر کار و با آنها همکار شدی میتوانی بهشان نشان بدهی که چه مسلمان خوبی هستی. در ضمن هر طور اطلاعاتی در مورد سن، جنسیت و وضعیت تأهل را هم حذف کن. لطفاً نسخهٔ «سکولارتری» به جایش آماده کن.
با خودم میگویم که «به نام خدا» چه ربطی به دین دارد. من که نگفتم «به نام الله» که دینم را رو کرده باشم. در هر حال خوبی لاتک این هست که متن مخفی میتواند داشته باشد و من «به نام خدا» را مخفی میکنم که «یؤمنون به غیب»م سر جایش باشد. بعداًتر که استاد را میبینم از من جویای دلیل «به نام خدا» میشود.
توضیح میدهم از ابتر بودن هر چیزی بدون نامش و میدانم که این چیزها برای یک کافر حداکثر یک قصهٔ بامزه است. توضیح میدهد که قانوناً کسی اجازه ندارد به خاطر سن، جنسیت، دین یا حتی باردار بودن کسی را از شغلی محروم کند ولی آدمهای احمق توی دنیا کم نیستند.
بعدها توی جلسات قرآن دوستان ایرانی هم توضیح میدهند که در جامعهٔ علمی امریکا بیدینی خیلی پررنگتر از بقیهٔ جامعه است و به همین خاطر یک عرف نانوشته است که کسی نباید دین خود را با خود سر کار بیاورد. توضیح هم میدهند که اگر بتوانم ثابت کنم به خاطر آن «به نام خدا» ردم کردهاند میتوانم پول خوبی را بعد از شکایت از شرکت آیبیام کاسب شوم. در هر حال «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل».
دو سه شرکت دیگر هم مرا رد میکنند به این بهانه که پروژهٔ مناسبم را ندارند. البته نه در فاصلهٔ یک هفته، و دو ماهی این فرآیند رد شدن طول میکشد. دوست گوگلیام برایم میگوید که کارآموزی تحقیقاتی این مصائب را دارد و یکیاش هم این است سال اولیها را زیاد داخل آدم حساب نمیکنند. ولی در هر صورت امتحانش مجانی است و تجربهٔ خوبی است.
با وجود این که دو ماه از ثبتنامم در گوگل گذشته، نوبتم برای مصاحبه نمیشود. برایم توصیهنامه میفرستد که زودتر گوگل با من مصاحبه کند. و کمتر از یک هفته از گوگل خبر میرسد که روز جمعه مصاحبه باید داشته باشم. بعضی از همآزمایشگاهیها میگویند که گوگل برای کارمندانی که بتوانند کارمند جدید معرفی کنند و آن کارمند از مراحل کارگزینی موفق بیرون بیاید و استخدام شود، به معرفیکننده هدیهای نقدی میدهد
ادامه دارد...
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم ویدئوهای تحلیلی رابرت اف کندی...
مطالعهمستند وضعیت شکست ( Fail State )
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
مستند وضعیت شکست Fail State کارگردان : الکس شبانو محصول : سال 2017 آمریکا ژانر : اجتماعی زبان: انگلیسی -...
مطالعهاصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
اصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهآمریکا همیشه مهمترین متحد اسرائیل...
مطالعهچرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
چرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : رسانه UNPacked از اوباما تا...
مطالعهداستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
داستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهدر این این ویدئو از برنامه...
مطالعه