نظرسنجی مرکز تحقیقات خشونت با سلاح گرم کالیفرنیا که ماه گذشته منتشر شد، نشان داد که نیمی از آمریکایی ها انتظار دارند در چند سال آینده #جنگ_داخلی در آمریکا آغاز شود.
مطالعهبی خانمان ها روبروی کاخ کنگره و در فاصله کمتر از یک کیلومتری کاخ سفید در خیابان پنسیلوانیا
۳۰ فروردین ۱۳۹۷تاریخ ناگفته آمریکا | فصل اول – قسمت هشتم
۳۰ فروردین ۱۳۹۷سیاست خارجی خوشبینانه آمریکا
سیاست اوباما در این هشت سال دشمنان را جسور کرده است و حالا وقت آن است که آمریکا با قدرتنمایی نظامی، رهبری بینالمللی خود را احیا کند.منبع: وب سایت موسسه هوور
نویسنده: Victor Davis Hanson
روزهای تاریک جنگ جهانی دوم را به یاد بیاورید، سال 1942 یک سال نحس بود، ایالات متحده آمریکا و انگلستان از پی حملهی هوایی پرل هاربر توسط ژاپن، در اوضاع وخیمی بهسر میبردند. سنگاپور به یک رسوایی دفاعی دچار شده بود و سنگر و استحکامات آمریکا در جزایر Corregidor تسلیم شده بودند.
در چهارماههی نخست جنگ، ژاپن افسارگسیخته رفتار کرد. ژاپن بیش از هر کشوری در تاریخ، قلمروی خود را توسعه داد و حتی یک کشتی را هم از دست نداد. در ژوئن امپراتوری ژاپن از جزایر الیوت تا اقیانوس هند و از جزایر ویک تا مرزهای روسیهی منچوری کشیده شده بود. بزرگترین امپراتوری آسیایی در تاریخ جهان!!!
اوضاع متفقین در اروپا نیز خوب نبود. ارتش آلمان به مرزهای دریای خزر که از حاصلخیزترین سرزمینهای نفتی بود نزدیک میشدند. رایش سوم از کانال مانش تا رودخانهی ولگا و از مدار قطب شمال تا صحرای بزرگ آفریقا را در اختیار داشت.
پایگاه انگلیسیها در طبرق لیبی سقوط کرد. مارشال اروین به منابع انگلیسیها در مرز مصر دست پیدا کرد. فرماندهان زیردریاییهای آلمانی ماههای اولیه 1942 را "دومین زمان خوشبختی" نامیدند وقتی که موفق شدند ششصد کشتی متفقین را غرق کنند. بمبافکنهای متفقین خصوصاً آمریکاییها تلفات زیادی را متحمل شدند بدون آن که ضربهی مهمی به صنایع آلمان وارد کنند.
خلاصه در اواسط سال 1942 به نظر میرسید که متفقین جنگ را باخته بودند. اما ناگهان کابوس به پایان رسید.
تولیدیهای عظیم صنعتی جنگافزار در بریتانیا، شوروی و آمریکا با هواپیماها، کشتیها، تانکها و تفنگها، جبههی جهانی را شکست دادند. کمکهای فراوان آمریکاییها و انگلیسیها از چکمههای خزدار تا لوکومتیوها به داد اوضاع وخیم شوروی رسید.
نیروی دریایی آمریکا در نبرد میدوی موفق شد یک کشتی حامل ژاپنیها را در هم بشکند. ارتش عظیم شش آلمان در استالینگراد تسلیم شد و فرماندهی انگلیسی، سپاه آفریقا را متوقف کرد و نیروهای درهمشکستهی رومل را به عقب راند که این به یکی از بزرگترین عقبنشینیهای آلمان در تاریخ بدل شد.
چنین تغییرات ناگهانی و پیشبینیناپذیری در جنگها و سرنوشت دیگر ملتها نیز تکرار شده است.
همچنین در قرن گذشته، بهنظر میرسید که متفقین در جنگ اول شکست میخورند. بعد از وقوع نبرد سهمگین سم، ارتشهای انگلیس و فرانسه در حال فروریختن بودند. در اوایل 1917 آمریکا انزواگرا باقی مانده بود. در نوامبر بلشویکها بهرهبری لنین در روسیه قدرت گرفتند و یک قرارداد متارکهی جنگ ذلتبار را با آلمان و شرکایش امضا کرده و بر جنگ داخلی روسیه متمرکز شدند و این به معنای آن بود که هزاران سرباز آلمانی رها شده بودند تا با حرکت به سوی جبههی غرب، آلمان و انگلستان خردشده را نابود کنند.
در پایان آن سال همهچیز بهصورت کاملاً اتفاقی تغییر کرد. در 1917 آمریکا به آلمان و شرکایش اعلان جنگ کرد و صدهزار سرباز پیادهنظام آمریکایی روانه خط مقدم انگلستان و فرانسه شدند. دو میلیون سرباز دیگر نیز در مجموع به فرانسه و بلژیک آمدند.
در مجموع هیچ چیز پیشبینیناپذیرتر از جنگ، تنشهای جهانی و امور خارجه نیست و غالباً درک منطقی و اجماع رسانهای صحیح نیست و این جریان نامحسوس و مرموز رویدادها است که ناگهان جزر و مد حوادث را وارونه میکند.
اکنون در عرصهی جهان یک چنین پدیدهای در حال وقوع است. در طول هشت سال سیاست اداره از پشت صحنه، آمریکا خلأهای فراوانی ایجاد کرده است که قدرتهای خارجی را به ماجراجویی دعوت میکند.
بنابر اطلاعات درزکرده، قرارداد هستهای ایران چراغ سبزی به ایرانیان بود تا نه تنها به سلاح هستهای دست یابند بلکه با موشکهای بالستیک سطح بالای خود به هژمون خلیج فارس تبدیل شوند. روسیهی پوتین دوباره قدرت گرفت تا همسایگانش را به خود جذب کند و به خاورمیانه نفوذ کند. چین در فواصل معین کرهی شمالی هستهای را تشویق میکند تا رقبای غربی را بترساند و در دریای شمالی، جزایر مصنوعی و پایگاه ایجاد میکند تا در مقررات کشتیرانی داوری یکجانبه کند و نهایتاً جنگ وحشیانه داعش علیه بشار اسد و حامیان ایرانیش، منجر به نسلکشی در سوریه شد.
کاهش بودجهی دفاعی آمریکا و سیاست خارجی منفعل آن، دشمنان را جسور و متحدان را دلسرد کرده است. تغییر رفتار آمریکا در چندین زمینه پیشبینی شده است. در واقع آمریکا هم اکنون بهدنبال احیای نقش سابق خود بهعنوان حاکم و یک نیروی بازدارنده در عرصه بینالملل است.
فقط در صد روز گذشته، اوضاع قدری بهبود یافت. مذاکرات سخت با چین پیرامون آزار و اذیتهای تجاری، شاید پکن را قانع کند تا به آمریکا در مقابل کرهی شمالی کمک کند وقتی که آمریکا شرکای مجهزی مانند ژاپن و کرهی جنوبی را در کنار خود دارد. بمباران داراییهای هوایی بشار اسد و اقدامات احتمالی بیشتر ممکن است او را از حملات بیشتر با گاز اعصاب بازدارد. انداختن بمب بزرگ در لانهی زیرزمینی داعش در افغانستان، آن دسته از دشمنان آمریکا را که به پناهگاههای زیرزمین امیدوارند وحشتزده کرد. سیگنال به دشمنان آمریکا واضح بود: اقدامات آمریکا لزوماً قابل پیشبینی، سنجیده و متناسب نیست.
همهی این پیشرفتها نمایانگر یک تحول ایدئولوژیک تند در تیم رهبری سیاست خارجه است. تیم قبلی امنیت ملی اوباما با افرادی نظیر ژنرال مک مستر، تیلرسون، متیس و جان کلی جایگزین شده است. هیچ یک از این افراد دیپلمات حرفهای یا سیاستمدار سابقهدار نیستند. این افراد از بخش نظامی و بخش خصوصی اقتصادی آمدهاند و در نظامیگری و عرصه اقتصاد سرشناس بودهاند.
بهنظر میرسد که تیم امنیت ملی جدید مانند گذشتگان خود به ارزش قدرت نرم واقف هستند، اما یک تغییر بنیادین وجود دارد: آنها میدانند که استراتژیهای اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک بدون توسل به تهدید معتبر نظامی، بیفایده است. ترامپ بهتدریج بودجهی دفاعی را احیا میکند که اوباما آن را کاهش داده بود.
شرکا و دشمنان آمریکا این را دریافتهاند که هیچ دوستی بهتر از آمریکا و هیچ دشمنی بدتر آز آن پیدا نمیکنند. اگر این سیاستخارجه بازدارنده با تغییراتی در قوانین آمریکا، سیاستهای مالیاتی و تولید گستردهی انرژی همراه گردد و اگر این تلاشها کمک کند تا آمریکا به سه درصد رشد سالیانه در GDP دست پیدا کند، آن گاه تمام معضلات دشوار و تنشها قابل حل خواهند بود.
در گذشته ضرورتی نداشت که چین دریابد منفعتش در همکاری با آمریکا در مقابل کرهی شمالی است و روسید بفهمد که باید ایران و سوریه را به پیروی از قوانین بینالمللی ملزم کند. اما اکنون شواهد نشان میدهد که کار هوشمندانه و مفید آن است که چین و روسیه همکاری کنند.
[shareaholic app="share_buttons" id="25412088"]
موضوعات :