مکزیکی ها در بازار کار آمریکا
۲۸ دی ۱۳۹۶همسفر شراب (قسمت ششم _ من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی…)
۲۸ دی ۱۳۹۶کار در آمریکا
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکابدون مقدمه میگویم که ایران برای بعضی شغل ها بهشت روی زمین است. این ماشین را امروز بخر, فردا بفروش به خلق الله و 300 هزار تومان سودش را بزن به رگ. امروز 50 تا موبایل از قاچاقچی بخر مفت و فردا بفروش به یک دلال دیگه با ده هزار تومان سود روی هر کدام. امروز یک زمین معامله کن, بکوب, چهار طبقه بساز و در عرض یکسال 200 میلیون تومان کاسب شو. یا اینکه زمین بخر, سال دیگه بفروش با 30% سود. اصلا یکی از شغلهای خوب توی ایران اینه که چند تا خونه بخری و بدی اجاره. مغازه بگیر, هی بخر, هی بفروش. هی بخر, هی بفروش. نه سواد لازم داره. نه تخصص. اگر پارتی خوب داری که دیگه عالیه. یک پست کلیدی معاونی با حقوق و مزایا. فقط کافیه که یک لیسانس آبدوغ خیاری داشته باشی و بلد باشی امر و نهی کنی. از صبح تا غروب میشینی پشت میز و هی کاغذ امضاء میکنی. در واقع کل اون کاغذها هم هیچ ارزشی ندارد چه برسه به امضای شما. خلاصه اگر خوب دقت کنید بیشتر کسانی که در ایران هستند بجای تخصص, عرضه و لیاقت پول درآوردن دارند. نوش جونشون. انشاءالله که کاسبیشون دو برابر بشه.
ولی این خیال خام را از سر خود و دیگران دور کنید که از این جور کارها در آمریکا انجام دهید. اگر شما مدیر کل اداره رسیدگی به امور فلان و بهمان هستید, بهترین شغلی که در آمریکا برازنده شما است پیتزا دلیوری است. اگر در ایران یک شرکت تجاری دارید که جنس وارد میکنید و میفروشید, دو دستی ایران را بچسبید که شاید کار در رستوران هم در آمریکا نصیبتان نشود. اگر مدیر روابط عمومی یک اداره هستید و یا کار خرید و فروش ساختمان میکنید, و یا اصولا در کار خرید و فروش هستید, از خیر زندگی در آمریکا بگذرید. این را صادقانه خدمتتان عرض میکنم.
ولی اگر متخصص تعمیر ماشین هستید و شما کار میکنید و پولش را حاجی شکم گنده میخورد, اگر شما چهار سال دنبال ثبت اختراع خود هستید و آخر سر کاغذهای آن را در سبزی فروشی محلتان پیدا میکنید, اگر شما واقعا میخواهید که درستان را ادامه دهید و علم واقعی بیاموزید, اگر شما متخصص واقعی هستید ولی سرمایه راه اندازی یک شرکت را ندارید و مجبورید برای این و آن کار کنید, حتما آمدن به آمریکا را به شما توصیه میکنم.
اصلا مهم نیست که چقدر سرمایه دارید. اول باید ببینید که آیا قابلیت کار و زندگی در آمریکا را دارید یا خیر. اینجا بدرد کار خرید و فروشی و دلالی و مدرک قاب کردن و چسباندن به بالای اطاق کار نمیخورد. اینجا عاشق چشم و ابروی شما نیستند ولی اگر کار بلد باشید عاشق تخصص شما هستند. من الآن هر روزی که بخواهم میتوانم مرخصی بگیرم و حتی بگویم من از خانه کار میکنم و چون میدانند که کارم را انجام میدهم و کارم مورد نیازشان است, کوچکترین اعتراضی هم نمیکنند. خوب معلوم است اگر فروشنده بدون تخصص باشم در اولین اشتباه من را می اندازند بیرون و یک نفر دیگر را استخدام میکنند. چرا؟ چون متقاضی کار فروشندگی بسیار زیاد است و بسیار افرادی هستند که برای کار فروشندگی در آمریکا از شما برتر هستند. مگر در ایران اگر مدیر شرکت, پسر خاله و یا دایی جانتان نباشد غیر از این است؟
بنابراین ببینید که شرایط و وضعیت شما در ایران چگونه است و بعد برای مهاجرت تصمیم بگیرید. اگر راحت پول در میاورید بدون اینکه تخصصی داشته باشید و یا تخصصتان در امور خرید و فروش از هر نوعی است, و یا پولتان را در بانک گذاشته اید و بهره اش را میخورید, در مورد مهاجرت به آمریکا بسیار احتیاط کنید. ممکن است به راحتی تمام سرمایه تان را از دست بدهید زیرا در آمریکا حتی سرمایه داشتن و سرمایه گزاری هم یک امر تخصصی است.
ما در ایران فکر میکنیم که ما در دانشگاه تحصیل میکنیم تا چیزهایی را یاد بگیریم و از بعضی از آنها را در کارمان استفاده کنیم.
مثلا اگر رشته شیمی خوانده ایم, یک سری تعاریف, فرمولها و روشهایی را یاد میگیریم که از طریق آن میتوان موادی را ساخت. یا اگر رشته مهندسی نرم افزار میخوانیم, با یادگیری برنامه نویسی انتظار داریم که در شغلمان از آنها استفاده کنیم و پول در بیاوریم. یا اگر مهندس برق هستیم, انتظار داریم که در کارمان از چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته ایم استفاده کنیم.
ولی در آمریکا اصلا اینچنین نیست. تعریف تحصیلات دانشگاهی در آمریکا این است که شما وقتی در دانشگاه تحصیل میکنید و از آن فارق التحصیل میشوید تازه ابتدایی ترین چیزها را یاد گرفته اید تا بتوانید کار اصلی خودتان را که تحقیق بر روی چیزهای جدید و نوآوری است شروع کنید.
در آمریکا هیچ کس از شما درسهای دانشگاه شما را نمیخواهد. ساختن پلاستیک و یا پلی استر یک بار کشف شده است و نیازی ندارند که شما بروید دانشگاه و طریقه ساختن پلی استر را یاد بگیرید و بعد بیایید برایشان کار کنید. شما در واقع تحصیلات کرده اید تا بتوانید با پایه اطلاعاتی که دارید یک ماده جدیدی بسازید که بتوانند از فروش آن پول کسب کنند. برای همین است که وقتی در ایران یک جنس آمریکایی و یا ژاپنی و یا آلمانی میخرید,انتظار دارید کیفیت آن متفاوت باشد. چون آنها از افرادی استفاده میکنند که از دیگران و از دروس دانشگاهی خودشان تقلید نمیکنند و همواره دنبال کشف و اختراع چیزهای جدیدی هستند.
اگر شما مهندس برق هستید, ساختن و طراحی یک مدار برق اصلا بدردشان نمیخورد چون یک تکنسین با یک نرم افزار کامپیوتری میتواند هر مداری را طراحی کند و اصولا آنچه در بازار کار است بسیار جلوتر از آنچیزهایی است که در دروس دانشگاهی تدریس میشود. آنها در عوض از شما انتظار دارند که یک مداری طراحی کنید که افت انرژی کمتری داشته باشد تا بتوانند از رقبای ژاپنی خودشان جلو بزنند. اصولا کار در آمریکا حرفه ای است و کار تخصصی روتین در اینجا وجود ندارد.
حالا اگر شما لیسانس تغذیه, سیاسی, اجتماعی, مواد, معدن و چیزهای دیگر را دارید باید بدانید که فقط موقعی تخصص شما به درد کار در آمریکا میخورد که شما مطالب و موضوعات بسیار جدیدتری را علاوه بر متون درسی که در دانشگاه تدریس میشود بدانید. کار در آمریکا یعنی اینکه شما میخواهید بهترین و مرغوبترین کالای جهان را تولید کنید و مرجع تمام کشورهای دنیا در حرفه خودتان باشید.
اگر کار گرافیک میکنید و میخواهید در پیکسار کار کنید, شما باید کاری ارائه دهید که مورد توجه اولین و بهترین شرکت تولید کننده انیمیشن در جهان باشد. و یا اگر برنامه نویس هستید باید بدانید که تمام کمپانیهایی که در آمریکا کار میکنند محصولاتشان در جهان به فروش میرسد و شما قرار است در نوآوری و پیشرفت این شرکتها نقش موثری داشته باشید.
تمام این حرفها را برای این گفتم که ما فکر نکنیم اگر لیسانس داریم و یا اگر دکترای یک رشته را داریم باید یک شغل خوب در آمریکا پیدا کنیم. اصلا اینطور نیست و ما فقط زمانی میتوانیم یک شغل خوب پیدا کنیم که کار خوب و در حد یک کمپانی آمریکایی ارائه دهیم.
ولی این خیال خام را از سر خود و دیگران دور کنید که از این جور کارها در آمریکا انجام دهید. اگر شما مدیر کل اداره رسیدگی به امور فلان و بهمان هستید, بهترین شغلی که در آمریکا برازنده شما است پیتزا دلیوری است. اگر در ایران یک شرکت تجاری دارید که جنس وارد میکنید و میفروشید, دو دستی ایران را بچسبید که شاید کار در رستوران هم در آمریکا نصیبتان نشود. اگر مدیر روابط عمومی یک اداره هستید و یا کار خرید و فروش ساختمان میکنید, و یا اصولا در کار خرید و فروش هستید, از خیر زندگی در آمریکا بگذرید. این را صادقانه خدمتتان عرض میکنم.
ولی اگر متخصص تعمیر ماشین هستید و شما کار میکنید و پولش را حاجی شکم گنده میخورد, اگر شما چهار سال دنبال ثبت اختراع خود هستید و آخر سر کاغذهای آن را در سبزی فروشی محلتان پیدا میکنید, اگر شما واقعا میخواهید که درستان را ادامه دهید و علم واقعی بیاموزید, اگر شما متخصص واقعی هستید ولی سرمایه راه اندازی یک شرکت را ندارید و مجبورید برای این و آن کار کنید, حتما آمدن به آمریکا را به شما توصیه میکنم.
اصلا مهم نیست که چقدر سرمایه دارید. اول باید ببینید که آیا قابلیت کار و زندگی در آمریکا را دارید یا خیر. اینجا بدرد کار خرید و فروشی و دلالی و مدرک قاب کردن و چسباندن به بالای اطاق کار نمیخورد. اینجا عاشق چشم و ابروی شما نیستند ولی اگر کار بلد باشید عاشق تخصص شما هستند. من الآن هر روزی که بخواهم میتوانم مرخصی بگیرم و حتی بگویم من از خانه کار میکنم و چون میدانند که کارم را انجام میدهم و کارم مورد نیازشان است, کوچکترین اعتراضی هم نمیکنند. خوب معلوم است اگر فروشنده بدون تخصص باشم در اولین اشتباه من را می اندازند بیرون و یک نفر دیگر را استخدام میکنند. چرا؟ چون متقاضی کار فروشندگی بسیار زیاد است و بسیار افرادی هستند که برای کار فروشندگی در آمریکا از شما برتر هستند. مگر در ایران اگر مدیر شرکت, پسر خاله و یا دایی جانتان نباشد غیر از این است؟
بنابراین ببینید که شرایط و وضعیت شما در ایران چگونه است و بعد برای مهاجرت تصمیم بگیرید. اگر راحت پول در میاورید بدون اینکه تخصصی داشته باشید و یا تخصصتان در امور خرید و فروش از هر نوعی است, و یا پولتان را در بانک گذاشته اید و بهره اش را میخورید, در مورد مهاجرت به آمریکا بسیار احتیاط کنید. ممکن است به راحتی تمام سرمایه تان را از دست بدهید زیرا در آمریکا حتی سرمایه داشتن و سرمایه گزاری هم یک امر تخصصی است.
ما در ایران فکر میکنیم که ما در دانشگاه تحصیل میکنیم تا چیزهایی را یاد بگیریم و از بعضی از آنها را در کارمان استفاده کنیم.
مثلا اگر رشته شیمی خوانده ایم, یک سری تعاریف, فرمولها و روشهایی را یاد میگیریم که از طریق آن میتوان موادی را ساخت. یا اگر رشته مهندسی نرم افزار میخوانیم, با یادگیری برنامه نویسی انتظار داریم که در شغلمان از آنها استفاده کنیم و پول در بیاوریم. یا اگر مهندس برق هستیم, انتظار داریم که در کارمان از چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته ایم استفاده کنیم.
ولی در آمریکا اصلا اینچنین نیست. تعریف تحصیلات دانشگاهی در آمریکا این است که شما وقتی در دانشگاه تحصیل میکنید و از آن فارق التحصیل میشوید تازه ابتدایی ترین چیزها را یاد گرفته اید تا بتوانید کار اصلی خودتان را که تحقیق بر روی چیزهای جدید و نوآوری است شروع کنید.
در آمریکا هیچ کس از شما درسهای دانشگاه شما را نمیخواهد. ساختن پلاستیک و یا پلی استر یک بار کشف شده است و نیازی ندارند که شما بروید دانشگاه و طریقه ساختن پلی استر را یاد بگیرید و بعد بیایید برایشان کار کنید. شما در واقع تحصیلات کرده اید تا بتوانید با پایه اطلاعاتی که دارید یک ماده جدیدی بسازید که بتوانند از فروش آن پول کسب کنند. برای همین است که وقتی در ایران یک جنس آمریکایی و یا ژاپنی و یا آلمانی میخرید,انتظار دارید کیفیت آن متفاوت باشد. چون آنها از افرادی استفاده میکنند که از دیگران و از دروس دانشگاهی خودشان تقلید نمیکنند و همواره دنبال کشف و اختراع چیزهای جدیدی هستند.
اگر شما مهندس برق هستید, ساختن و طراحی یک مدار برق اصلا بدردشان نمیخورد چون یک تکنسین با یک نرم افزار کامپیوتری میتواند هر مداری را طراحی کند و اصولا آنچه در بازار کار است بسیار جلوتر از آنچیزهایی است که در دروس دانشگاهی تدریس میشود. آنها در عوض از شما انتظار دارند که یک مداری طراحی کنید که افت انرژی کمتری داشته باشد تا بتوانند از رقبای ژاپنی خودشان جلو بزنند. اصولا کار در آمریکا حرفه ای است و کار تخصصی روتین در اینجا وجود ندارد.
حالا اگر شما لیسانس تغذیه, سیاسی, اجتماعی, مواد, معدن و چیزهای دیگر را دارید باید بدانید که فقط موقعی تخصص شما به درد کار در آمریکا میخورد که شما مطالب و موضوعات بسیار جدیدتری را علاوه بر متون درسی که در دانشگاه تدریس میشود بدانید. کار در آمریکا یعنی اینکه شما میخواهید بهترین و مرغوبترین کالای جهان را تولید کنید و مرجع تمام کشورهای دنیا در حرفه خودتان باشید.
اگر کار گرافیک میکنید و میخواهید در پیکسار کار کنید, شما باید کاری ارائه دهید که مورد توجه اولین و بهترین شرکت تولید کننده انیمیشن در جهان باشد. و یا اگر برنامه نویس هستید باید بدانید که تمام کمپانیهایی که در آمریکا کار میکنند محصولاتشان در جهان به فروش میرسد و شما قرار است در نوآوری و پیشرفت این شرکتها نقش موثری داشته باشید.
تمام این حرفها را برای این گفتم که ما فکر نکنیم اگر لیسانس داریم و یا اگر دکترای یک رشته را داریم باید یک شغل خوب در آمریکا پیدا کنیم. اصلا اینطور نیست و ما فقط زمانی میتوانیم یک شغل خوب پیدا کنیم که کار خوب و در حد یک کمپانی آمریکایی ارائه دهیم.
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهپربازدیدترین مطالب
کار در آمریکا
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکابدون مقدمه میگویم که ایران برای بعضی شغل ها بهشت روی زمین است. این ماشین را امروز بخر, فردا بفروش به خلق الله و 300 هزار تومان سودش را بزن به رگ. امروز 50 تا موبایل از قاچاقچی بخر مفت و فردا بفروش به یک دلال دیگه با ده هزار تومان سود روی هر کدام. امروز یک زمین معامله کن, بکوب, چهار طبقه بساز و در عرض یکسال 200 میلیون تومان کاسب شو. یا اینکه زمین بخر, سال دیگه بفروش با 30% سود. اصلا یکی از شغلهای خوب توی ایران اینه که چند تا خونه بخری و بدی اجاره. مغازه بگیر, هی بخر, هی بفروش. هی بخر, هی بفروش. نه سواد لازم داره. نه تخصص. اگر پارتی خوب داری که دیگه عالیه. یک پست کلیدی معاونی با حقوق و مزایا. فقط کافیه که یک لیسانس آبدوغ خیاری داشته باشی و بلد باشی امر و نهی کنی. از صبح تا غروب میشینی پشت میز و هی کاغذ امضاء میکنی. در واقع کل اون کاغذها هم هیچ ارزشی ندارد چه برسه به امضای شما. خلاصه اگر خوب دقت کنید بیشتر کسانی که در ایران هستند بجای تخصص, عرضه و لیاقت پول درآوردن دارند. نوش جونشون. انشاءالله که کاسبیشون دو برابر بشه.
ولی این خیال خام را از سر خود و دیگران دور کنید که از این جور کارها در آمریکا انجام دهید. اگر شما مدیر کل اداره رسیدگی به امور فلان و بهمان هستید, بهترین شغلی که در آمریکا برازنده شما است پیتزا دلیوری است. اگر در ایران یک شرکت تجاری دارید که جنس وارد میکنید و میفروشید, دو دستی ایران را بچسبید که شاید کار در رستوران هم در آمریکا نصیبتان نشود. اگر مدیر روابط عمومی یک اداره هستید و یا کار خرید و فروش ساختمان میکنید, و یا اصولا در کار خرید و فروش هستید, از خیر زندگی در آمریکا بگذرید. این را صادقانه خدمتتان عرض میکنم.
ولی اگر متخصص تعمیر ماشین هستید و شما کار میکنید و پولش را حاجی شکم گنده میخورد, اگر شما چهار سال دنبال ثبت اختراع خود هستید و آخر سر کاغذهای آن را در سبزی فروشی محلتان پیدا میکنید, اگر شما واقعا میخواهید که درستان را ادامه دهید و علم واقعی بیاموزید, اگر شما متخصص واقعی هستید ولی سرمایه راه اندازی یک شرکت را ندارید و مجبورید برای این و آن کار کنید, حتما آمدن به آمریکا را به شما توصیه میکنم.
اصلا مهم نیست که چقدر سرمایه دارید. اول باید ببینید که آیا قابلیت کار و زندگی در آمریکا را دارید یا خیر. اینجا بدرد کار خرید و فروشی و دلالی و مدرک قاب کردن و چسباندن به بالای اطاق کار نمیخورد. اینجا عاشق چشم و ابروی شما نیستند ولی اگر کار بلد باشید عاشق تخصص شما هستند. من الآن هر روزی که بخواهم میتوانم مرخصی بگیرم و حتی بگویم من از خانه کار میکنم و چون میدانند که کارم را انجام میدهم و کارم مورد نیازشان است, کوچکترین اعتراضی هم نمیکنند. خوب معلوم است اگر فروشنده بدون تخصص باشم در اولین اشتباه من را می اندازند بیرون و یک نفر دیگر را استخدام میکنند. چرا؟ چون متقاضی کار فروشندگی بسیار زیاد است و بسیار افرادی هستند که برای کار فروشندگی در آمریکا از شما برتر هستند. مگر در ایران اگر مدیر شرکت, پسر خاله و یا دایی جانتان نباشد غیر از این است؟
بنابراین ببینید که شرایط و وضعیت شما در ایران چگونه است و بعد برای مهاجرت تصمیم بگیرید. اگر راحت پول در میاورید بدون اینکه تخصصی داشته باشید و یا تخصصتان در امور خرید و فروش از هر نوعی است, و یا پولتان را در بانک گذاشته اید و بهره اش را میخورید, در مورد مهاجرت به آمریکا بسیار احتیاط کنید. ممکن است به راحتی تمام سرمایه تان را از دست بدهید زیرا در آمریکا حتی سرمایه داشتن و سرمایه گزاری هم یک امر تخصصی است.
ما در ایران فکر میکنیم که ما در دانشگاه تحصیل میکنیم تا چیزهایی را یاد بگیریم و از بعضی از آنها را در کارمان استفاده کنیم.
مثلا اگر رشته شیمی خوانده ایم, یک سری تعاریف, فرمولها و روشهایی را یاد میگیریم که از طریق آن میتوان موادی را ساخت. یا اگر رشته مهندسی نرم افزار میخوانیم, با یادگیری برنامه نویسی انتظار داریم که در شغلمان از آنها استفاده کنیم و پول در بیاوریم. یا اگر مهندس برق هستیم, انتظار داریم که در کارمان از چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته ایم استفاده کنیم.
ولی در آمریکا اصلا اینچنین نیست. تعریف تحصیلات دانشگاهی در آمریکا این است که شما وقتی در دانشگاه تحصیل میکنید و از آن فارق التحصیل میشوید تازه ابتدایی ترین چیزها را یاد گرفته اید تا بتوانید کار اصلی خودتان را که تحقیق بر روی چیزهای جدید و نوآوری است شروع کنید.
در آمریکا هیچ کس از شما درسهای دانشگاه شما را نمیخواهد. ساختن پلاستیک و یا پلی استر یک بار کشف شده است و نیازی ندارند که شما بروید دانشگاه و طریقه ساختن پلی استر را یاد بگیرید و بعد بیایید برایشان کار کنید. شما در واقع تحصیلات کرده اید تا بتوانید با پایه اطلاعاتی که دارید یک ماده جدیدی بسازید که بتوانند از فروش آن پول کسب کنند. برای همین است که وقتی در ایران یک جنس آمریکایی و یا ژاپنی و یا آلمانی میخرید,انتظار دارید کیفیت آن متفاوت باشد. چون آنها از افرادی استفاده میکنند که از دیگران و از دروس دانشگاهی خودشان تقلید نمیکنند و همواره دنبال کشف و اختراع چیزهای جدیدی هستند.
اگر شما مهندس برق هستید, ساختن و طراحی یک مدار برق اصلا بدردشان نمیخورد چون یک تکنسین با یک نرم افزار کامپیوتری میتواند هر مداری را طراحی کند و اصولا آنچه در بازار کار است بسیار جلوتر از آنچیزهایی است که در دروس دانشگاهی تدریس میشود. آنها در عوض از شما انتظار دارند که یک مداری طراحی کنید که افت انرژی کمتری داشته باشد تا بتوانند از رقبای ژاپنی خودشان جلو بزنند. اصولا کار در آمریکا حرفه ای است و کار تخصصی روتین در اینجا وجود ندارد.
حالا اگر شما لیسانس تغذیه, سیاسی, اجتماعی, مواد, معدن و چیزهای دیگر را دارید باید بدانید که فقط موقعی تخصص شما به درد کار در آمریکا میخورد که شما مطالب و موضوعات بسیار جدیدتری را علاوه بر متون درسی که در دانشگاه تدریس میشود بدانید. کار در آمریکا یعنی اینکه شما میخواهید بهترین و مرغوبترین کالای جهان را تولید کنید و مرجع تمام کشورهای دنیا در حرفه خودتان باشید.
اگر کار گرافیک میکنید و میخواهید در پیکسار کار کنید, شما باید کاری ارائه دهید که مورد توجه اولین و بهترین شرکت تولید کننده انیمیشن در جهان باشد. و یا اگر برنامه نویس هستید باید بدانید که تمام کمپانیهایی که در آمریکا کار میکنند محصولاتشان در جهان به فروش میرسد و شما قرار است در نوآوری و پیشرفت این شرکتها نقش موثری داشته باشید.
تمام این حرفها را برای این گفتم که ما فکر نکنیم اگر لیسانس داریم و یا اگر دکترای یک رشته را داریم باید یک شغل خوب در آمریکا پیدا کنیم. اصلا اینطور نیست و ما فقط زمانی میتوانیم یک شغل خوب پیدا کنیم که کار خوب و در حد یک کمپانی آمریکایی ارائه دهیم.
ولی این خیال خام را از سر خود و دیگران دور کنید که از این جور کارها در آمریکا انجام دهید. اگر شما مدیر کل اداره رسیدگی به امور فلان و بهمان هستید, بهترین شغلی که در آمریکا برازنده شما است پیتزا دلیوری است. اگر در ایران یک شرکت تجاری دارید که جنس وارد میکنید و میفروشید, دو دستی ایران را بچسبید که شاید کار در رستوران هم در آمریکا نصیبتان نشود. اگر مدیر روابط عمومی یک اداره هستید و یا کار خرید و فروش ساختمان میکنید, و یا اصولا در کار خرید و فروش هستید, از خیر زندگی در آمریکا بگذرید. این را صادقانه خدمتتان عرض میکنم.
ولی اگر متخصص تعمیر ماشین هستید و شما کار میکنید و پولش را حاجی شکم گنده میخورد, اگر شما چهار سال دنبال ثبت اختراع خود هستید و آخر سر کاغذهای آن را در سبزی فروشی محلتان پیدا میکنید, اگر شما واقعا میخواهید که درستان را ادامه دهید و علم واقعی بیاموزید, اگر شما متخصص واقعی هستید ولی سرمایه راه اندازی یک شرکت را ندارید و مجبورید برای این و آن کار کنید, حتما آمدن به آمریکا را به شما توصیه میکنم.
اصلا مهم نیست که چقدر سرمایه دارید. اول باید ببینید که آیا قابلیت کار و زندگی در آمریکا را دارید یا خیر. اینجا بدرد کار خرید و فروشی و دلالی و مدرک قاب کردن و چسباندن به بالای اطاق کار نمیخورد. اینجا عاشق چشم و ابروی شما نیستند ولی اگر کار بلد باشید عاشق تخصص شما هستند. من الآن هر روزی که بخواهم میتوانم مرخصی بگیرم و حتی بگویم من از خانه کار میکنم و چون میدانند که کارم را انجام میدهم و کارم مورد نیازشان است, کوچکترین اعتراضی هم نمیکنند. خوب معلوم است اگر فروشنده بدون تخصص باشم در اولین اشتباه من را می اندازند بیرون و یک نفر دیگر را استخدام میکنند. چرا؟ چون متقاضی کار فروشندگی بسیار زیاد است و بسیار افرادی هستند که برای کار فروشندگی در آمریکا از شما برتر هستند. مگر در ایران اگر مدیر شرکت, پسر خاله و یا دایی جانتان نباشد غیر از این است؟
بنابراین ببینید که شرایط و وضعیت شما در ایران چگونه است و بعد برای مهاجرت تصمیم بگیرید. اگر راحت پول در میاورید بدون اینکه تخصصی داشته باشید و یا تخصصتان در امور خرید و فروش از هر نوعی است, و یا پولتان را در بانک گذاشته اید و بهره اش را میخورید, در مورد مهاجرت به آمریکا بسیار احتیاط کنید. ممکن است به راحتی تمام سرمایه تان را از دست بدهید زیرا در آمریکا حتی سرمایه داشتن و سرمایه گزاری هم یک امر تخصصی است.
ما در ایران فکر میکنیم که ما در دانشگاه تحصیل میکنیم تا چیزهایی را یاد بگیریم و از بعضی از آنها را در کارمان استفاده کنیم.
مثلا اگر رشته شیمی خوانده ایم, یک سری تعاریف, فرمولها و روشهایی را یاد میگیریم که از طریق آن میتوان موادی را ساخت. یا اگر رشته مهندسی نرم افزار میخوانیم, با یادگیری برنامه نویسی انتظار داریم که در شغلمان از آنها استفاده کنیم و پول در بیاوریم. یا اگر مهندس برق هستیم, انتظار داریم که در کارمان از چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته ایم استفاده کنیم.
ولی در آمریکا اصلا اینچنین نیست. تعریف تحصیلات دانشگاهی در آمریکا این است که شما وقتی در دانشگاه تحصیل میکنید و از آن فارق التحصیل میشوید تازه ابتدایی ترین چیزها را یاد گرفته اید تا بتوانید کار اصلی خودتان را که تحقیق بر روی چیزهای جدید و نوآوری است شروع کنید.
در آمریکا هیچ کس از شما درسهای دانشگاه شما را نمیخواهد. ساختن پلاستیک و یا پلی استر یک بار کشف شده است و نیازی ندارند که شما بروید دانشگاه و طریقه ساختن پلی استر را یاد بگیرید و بعد بیایید برایشان کار کنید. شما در واقع تحصیلات کرده اید تا بتوانید با پایه اطلاعاتی که دارید یک ماده جدیدی بسازید که بتوانند از فروش آن پول کسب کنند. برای همین است که وقتی در ایران یک جنس آمریکایی و یا ژاپنی و یا آلمانی میخرید,انتظار دارید کیفیت آن متفاوت باشد. چون آنها از افرادی استفاده میکنند که از دیگران و از دروس دانشگاهی خودشان تقلید نمیکنند و همواره دنبال کشف و اختراع چیزهای جدیدی هستند.
اگر شما مهندس برق هستید, ساختن و طراحی یک مدار برق اصلا بدردشان نمیخورد چون یک تکنسین با یک نرم افزار کامپیوتری میتواند هر مداری را طراحی کند و اصولا آنچه در بازار کار است بسیار جلوتر از آنچیزهایی است که در دروس دانشگاهی تدریس میشود. آنها در عوض از شما انتظار دارند که یک مداری طراحی کنید که افت انرژی کمتری داشته باشد تا بتوانند از رقبای ژاپنی خودشان جلو بزنند. اصولا کار در آمریکا حرفه ای است و کار تخصصی روتین در اینجا وجود ندارد.
حالا اگر شما لیسانس تغذیه, سیاسی, اجتماعی, مواد, معدن و چیزهای دیگر را دارید باید بدانید که فقط موقعی تخصص شما به درد کار در آمریکا میخورد که شما مطالب و موضوعات بسیار جدیدتری را علاوه بر متون درسی که در دانشگاه تدریس میشود بدانید. کار در آمریکا یعنی اینکه شما میخواهید بهترین و مرغوبترین کالای جهان را تولید کنید و مرجع تمام کشورهای دنیا در حرفه خودتان باشید.
اگر کار گرافیک میکنید و میخواهید در پیکسار کار کنید, شما باید کاری ارائه دهید که مورد توجه اولین و بهترین شرکت تولید کننده انیمیشن در جهان باشد. و یا اگر برنامه نویس هستید باید بدانید که تمام کمپانیهایی که در آمریکا کار میکنند محصولاتشان در جهان به فروش میرسد و شما قرار است در نوآوری و پیشرفت این شرکتها نقش موثری داشته باشید.
تمام این حرفها را برای این گفتم که ما فکر نکنیم اگر لیسانس داریم و یا اگر دکترای یک رشته را داریم باید یک شغل خوب در آمریکا پیدا کنیم. اصلا اینطور نیست و ما فقط زمانی میتوانیم یک شغل خوب پیدا کنیم که کار خوب و در حد یک کمپانی آمریکایی ارائه دهیم.
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعه