اینجا ایالت مهاجرپذیر کلفرنیا، در باجه‌ی پست داخل صف ایستاده‌ام. مرد میان‌سال هندی که قیافه‌ای ناراحت دارد چند نفر آن‌طرف‌تر این پا و آن پا می‌کند. در حال صحبت با موبایل است. به ناگاه صدایش را بالا می‌برد. انگار مساله‌ای کاری پیش آمده و به زیر دستش امر و نهی می‌کند.

چند نفر به او نگاه می‌کنند تا تن صدایش را پایین آورد. اثری ندارد. مرد اهمیت نمی‌دهد. بالاخره نوبتش می‌شود. با مامور باجه هم بگو مگو راه می‌اندازد. صدایش را بالا می‌برد و توهین می‌کند. از جایی دیگر بی‌اعصاب است و این وسط، مامور بیچاره‌ی باجه را می‌‌خواهد قربانی کند. مامور اما با احترام پاسخ می‌دهد.

رئیس باجه می‌آید تا اوضاع متشنج را آرام کند. مرد میان‌سال کماکان عصبی است و بد حرف می‌زند. مرد جوان چینی از آن‌طرف می‌گوید هی درست صحبت کن، خودت را کنترل کن، مردم ایستاده‌اند و تماشا می‌کنند.

پچ‌پچی بین مسئولین باجه شکل می‌گیرد. سعی کرده‌اند مرد هندی را با احترام آرام کنند اما کار به جایی نبرده‌اند. متوسل به تماس به پلیس می‌شوند.

سه چهار دقیقه بعد مامور پلیس می‌آید و مرد را به بیرون هدایت می‌کند. گردن مرد جلوی پلیس کج می‌شود. سرکشی سابق در تن صدا و چهره‌اش نیست.

ماجرایی که می‌توانست منجر به دعوا شود، به سادگی مدیریت شد. این شاید سومین مرتبه‌ای است که چنین مشاجره‌ای را طی این سال‌ها در امریکا می‌بینم. پیش خودم می‌گویم خدا را شکر به خیر گذشت و آن مرد بی‌اعصاب اسلحه نداشت وگرنه معلوم نبود چطور تمام میشد…