میانگینِ نمره ی ما آمریکایی ها از ۵۰۰ نمره ۲۷۰ است (نرخِ جهانیِ سواد: ۲۷۳) که سبب می شود بزرگسالانِ آمریکایی در سطحِ ۲ سواد، یعنی زیرِ مبتدی، قرار گیرند.
این یعنی اینکه آمریکا:
رتبه اش در سواد پایین تر از میانگینِ جهانی است
نسبت به میانگینِ جهانی درصدِ بیشتری از مردمِ کم سواد را در خود جای داده است
نسبت به میانگینِ جهانی به شکافِ سوادیِ گسترده تری بینِ طبقاتِ بالا و پایینِ اجتماعی-اقتصادی دچار است
مضافاً اینکه رتبه ی سوادِ آمریکا از سالِ ۱۹۹۳ تنزل داشته است
تنها نقطه ی روشنِ این گزارشِ اسفناک این است که آمریکایی های مسنتر نسبت به میانگینِ جهانی عملکردِ بهتری در سواد داشته اند.
می توان در مواجهه با این داده های رقت انگیز به راحتی سر را همچون کبک زیرِ برف کرد. خوشخیالها همچنان اعتقاد دارند که مخاطبانِ ما می توانند متون را در سطحِ کالج بخوانند و بفهمند. بگذارید در خیالِ خوشِ خود باقی بمانند.
می توان هم نظامِ آموزشی یا آموزشِ بزرگسالان را مقصر دانست. (البته ممکن است کمسوادیِ دیگر گروههای سنی و نرخِ سواد در بینِ کودکان و نوجوانان نیز شما را به تعجب وادارد.)
اما آنچه حقیقتاً مهم است علل و دلایلِ این آمار و ارقام نیست. بلکه نتایجی که این تحقیقات درموردِ میلیونها بزرگسال گرفته مهم است و واقعیتی است که باید به آن توجه کرد.
پرسشِ اصلی این نیست که چرا سواد اینقدر پایین است؟ سؤالِ اصلی این است که چگونه می توانیم در چنین جامعه ای با همه ی خوانندگانِ خود ارتباط برقرار کنیم؟