با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهآمریکایی های سفید !
۲۰ آبان ۱۳۹۶به هم کمک کنیم اما در کار هم دخالت نکنیم
۲۰ آبان ۱۳۹۶همسفر شراب ( قسمت چهارم _ شراب با من افسردهجان چه خواهد کرد؟)
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکانمیدانستم وقتی به خانه میرسم به همسرم چه بگویم. بگویم که در فرآیند خشک شدن آنی عرق سرد بر روی صورت چه حس خنکی به آدم دست میدهد یا این که سلام مستحب است و جواب سلام واجب یا اولین تجربه از نایس!
نبودن مردم نیویورک را بگویم. وقتی به خانه رسیدم، ماجرا را خیلی تلطیفشده برایش شرح دادم. باتریهای نیمقلمی دستگاه پخش ام.پی.تری را در شارژر گذاشتم. برای این که بتوانم از شارژر استفاده کنم تبدیل دوشاخه به سهشاخهای را که از ایران خریده بودم به سر شارژر زدم. شارژر کار نمیکرد. ولتاژ برق امریکا با ایران متفاوت بود و به قول میزبان دیشبمان اگر دیدید زودپزتان، آرامپز شده اتفاق عجیبی نیست و برای خودم هم این اتفاق افتاده است. امروز آغاز کار آرامپز پنج-شش سالهٔ نیویورک بود.
گاهی به این دستگاه ام.پی.تری احتیاج داشتم. مخصوصاً زمانهایی که توی اتوبوس تهران-چالوس نمیخواستم به دمبلخالطورهای اتوبوس گوش کنم. حالا هم برای فرار از فکر کردن میخواستم به خیابان بروم و به بهانهٔ خرید غذای شام و صبحانهٔ فردا در راه کمی آهنگ گوش کنم.
قبل از رفتن، دوباره ایمیل را باز کردم. استاد به من در یک خط و بدون سلام نوشته بود: «متأسفم که نتوانستم امروز صحبت کنم. هفتهٔ بعد وقت برای صحبت بیشتر خواهیم داشت.» من هم در جواب نوشتم: «امیدوارم بهترین نتیجه برای مقالهتان به دست بیاید».
نبودن مردم نیویورک را بگویم. وقتی به خانه رسیدم، ماجرا را خیلی تلطیفشده برایش شرح دادم. باتریهای نیمقلمی دستگاه پخش ام.پی.تری را در شارژر گذاشتم. برای این که بتوانم از شارژر استفاده کنم تبدیل دوشاخه به سهشاخهای را که از ایران خریده بودم به سر شارژر زدم. شارژر کار نمیکرد. ولتاژ برق امریکا با ایران متفاوت بود و به قول میزبان دیشبمان اگر دیدید زودپزتان، آرامپز شده اتفاق عجیبی نیست و برای خودم هم این اتفاق افتاده است. امروز آغاز کار آرامپز پنج-شش سالهٔ نیویورک بود.
گاهی به این دستگاه ام.پی.تری احتیاج داشتم. مخصوصاً زمانهایی که توی اتوبوس تهران-چالوس نمیخواستم به دمبلخالطورهای اتوبوس گوش کنم. حالا هم برای فرار از فکر کردن میخواستم به خیابان بروم و به بهانهٔ خرید غذای شام و صبحانهٔ فردا در راه کمی آهنگ گوش کنم.
قبل از رفتن، دوباره ایمیل را باز کردم. استاد به من در یک خط و بدون سلام نوشته بود: «متأسفم که نتوانستم امروز صحبت کنم. هفتهٔ بعد وقت برای صحبت بیشتر خواهیم داشت.» من هم در جواب نوشتم: «امیدوارم بهترین نتیجه برای مقالهتان به دست بیاید».
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
همسفر شراب ( قسمت چهارم _ شراب با من افسردهجان چه خواهد کرد؟)
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکانمیدانستم وقتی به خانه میرسم به همسرم چه بگویم. بگویم که در فرآیند خشک شدن آنی عرق سرد بر روی صورت چه حس خنکی به آدم دست میدهد یا این که سلام مستحب است و جواب سلام واجب یا اولین تجربه از نایس!
نبودن مردم نیویورک را بگویم. وقتی به خانه رسیدم، ماجرا را خیلی تلطیفشده برایش شرح دادم. باتریهای نیمقلمی دستگاه پخش ام.پی.تری را در شارژر گذاشتم. برای این که بتوانم از شارژر استفاده کنم تبدیل دوشاخه به سهشاخهای را که از ایران خریده بودم به سر شارژر زدم. شارژر کار نمیکرد. ولتاژ برق امریکا با ایران متفاوت بود و به قول میزبان دیشبمان اگر دیدید زودپزتان، آرامپز شده اتفاق عجیبی نیست و برای خودم هم این اتفاق افتاده است. امروز آغاز کار آرامپز پنج-شش سالهٔ نیویورک بود.
گاهی به این دستگاه ام.پی.تری احتیاج داشتم. مخصوصاً زمانهایی که توی اتوبوس تهران-چالوس نمیخواستم به دمبلخالطورهای اتوبوس گوش کنم. حالا هم برای فرار از فکر کردن میخواستم به خیابان بروم و به بهانهٔ خرید غذای شام و صبحانهٔ فردا در راه کمی آهنگ گوش کنم.
قبل از رفتن، دوباره ایمیل را باز کردم. استاد به من در یک خط و بدون سلام نوشته بود: «متأسفم که نتوانستم امروز صحبت کنم. هفتهٔ بعد وقت برای صحبت بیشتر خواهیم داشت.» من هم در جواب نوشتم: «امیدوارم بهترین نتیجه برای مقالهتان به دست بیاید».
نبودن مردم نیویورک را بگویم. وقتی به خانه رسیدم، ماجرا را خیلی تلطیفشده برایش شرح دادم. باتریهای نیمقلمی دستگاه پخش ام.پی.تری را در شارژر گذاشتم. برای این که بتوانم از شارژر استفاده کنم تبدیل دوشاخه به سهشاخهای را که از ایران خریده بودم به سر شارژر زدم. شارژر کار نمیکرد. ولتاژ برق امریکا با ایران متفاوت بود و به قول میزبان دیشبمان اگر دیدید زودپزتان، آرامپز شده اتفاق عجیبی نیست و برای خودم هم این اتفاق افتاده است. امروز آغاز کار آرامپز پنج-شش سالهٔ نیویورک بود.
گاهی به این دستگاه ام.پی.تری احتیاج داشتم. مخصوصاً زمانهایی که توی اتوبوس تهران-چالوس نمیخواستم به دمبلخالطورهای اتوبوس گوش کنم. حالا هم برای فرار از فکر کردن میخواستم به خیابان بروم و به بهانهٔ خرید غذای شام و صبحانهٔ فردا در راه کمی آهنگ گوش کنم.
قبل از رفتن، دوباره ایمیل را باز کردم. استاد به من در یک خط و بدون سلام نوشته بود: «متأسفم که نتوانستم امروز صحبت کنم. هفتهٔ بعد وقت برای صحبت بیشتر خواهیم داشت.» من هم در جواب نوشتم: «امیدوارم بهترین نتیجه برای مقالهتان به دست بیاید».
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم ویدئوهای تحلیلی رابرت اف کندی...
مطالعهمستند وضعیت شکست ( Fail State )
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
مستند وضعیت شکست Fail State کارگردان : الکس شبانو محصول : سال 2017 آمریکا ژانر : اجتماعی زبان: انگلیسی -...
مطالعهاصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
اصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهآمریکا همیشه مهمترین متحد اسرائیل...
مطالعهچرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
چرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : رسانه UNPacked از اوباما تا...
مطالعهداستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
داستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهدر این این ویدئو از برنامه...
مطالعه