همسفر شراب ( قسمت چهارم _ شراب با من افسرده‌جان چه خواهد کرد؟)
۲۰ آبان ۱۳۹۶
به افق آمریکا…
۲۰ آبان ۱۳۹۶
همسفر شراب ( قسمت چهارم _ شراب با من افسرده‌جان چه خواهد کرد؟)
۲۰ آبان ۱۳۹۶
به افق آمریکا…
۲۰ آبان ۱۳۹۶

به هم كمک كنيم اما در كار هم دخالت نكنيم

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
ديروز داشتم با يكی از بچه‌هایی كه بعد از ٥ سال زندگی در امريكا ١٠ ماه به ايران رفته بود صحبت می‌كردم. داشت می‌گفت كه چقدر ايران بهش خوش گذشته چون بعد از چندين سال يک دل سير خانواده‌اش رو ديده و اينكه اين ده ماه براش مثل برق و باد گذشته. برام توضیح داد که چقدر اين مدت برای رشد اجتماعی و عاطفی بچه سه ساله‌اش خوب بوده و آخرش گفت ای كاش يک روزی بشه كه مردم ايران هم از لحاظ اجتماعی حداقل‌هایی رو رعایت کنند.

ازش پرسيدم منظورت چيه؟ توضیح داد که ايران و بخصوص تهران از لحاظ رفاه و آسایش از اینجا چیزی كم نداره، ولی از لحاظ فرهنگی نیاز به تغيير داریم! مثلا می‌گفت از برخی بددهنی‌ها و بی‌احترامی‌ها در خيابون اذيت شده. یا اينكه می‌گفت مردم ايران خیلی در كار هم دخالت می‌کنند. از این می‌نالید که حسادت و چشم و هم‌چشمی و تجملات در ايران خیلی زياد شده و همه اينها آدم رو اذيت می‌كنه...

می‌گفت در آمریکا هر كس برای خودش زندگی می‌كنه و نه برای ديگران، و زندگی طوری چيده شده كه شما يا مشغول کار هستی و يا تفريح، برای همين دیگه وقتی برای سرک كشيدن در زندگی ديگران و دخالت کردن باقی نمی‌مونه.

می‌گفت آدم اینجا در غربت هست و کسی نیست که بخوای دارایی‌ها و‌ مال و اموالت رو به رخش بكشی. به همين دلیل زندگی ما در اینجا بسيار ساده تر از ايران هست و شاید این چیزها باعث میشه که خیلی‌ها سختی غربت رو بر زندگی در وطن ترجيح بدن.

البته این حرفها درد دل خیلی از ايرانيهایی‌ست كه زندگی در خارج از كشور رو تجربه كردن. توضیحات دوستم که تمام شد داشتم به این فکر میکردم خیلی از این چیزهایی که دوست داشت در ایران اجرا بشه، اعم از حسادت نکردن، دخالت بیجا نکردن و ...، همان عمل به اسلام است. بيايیم مسلمان تر باشيم...

مطالب مرتبط

به هم كمک كنيم اما در كار هم دخالت نكنيم

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
ديروز داشتم با يكی از بچه‌هایی كه بعد از ٥ سال زندگی در امريكا ١٠ ماه به ايران رفته بود صحبت می‌كردم. داشت می‌گفت كه چقدر ايران بهش خوش گذشته چون بعد از چندين سال يک دل سير خانواده‌اش رو ديده و اينكه اين ده ماه براش مثل برق و باد گذشته. برام توضیح داد که چقدر اين مدت برای رشد اجتماعی و عاطفی بچه سه ساله‌اش خوب بوده و آخرش گفت ای كاش يک روزی بشه كه مردم ايران هم از لحاظ اجتماعی حداقل‌هایی رو رعایت کنند.

ازش پرسيدم منظورت چيه؟ توضیح داد که ايران و بخصوص تهران از لحاظ رفاه و آسایش از اینجا چیزی كم نداره، ولی از لحاظ فرهنگی نیاز به تغيير داریم! مثلا می‌گفت از برخی بددهنی‌ها و بی‌احترامی‌ها در خيابون اذيت شده. یا اينكه می‌گفت مردم ايران خیلی در كار هم دخالت می‌کنند. از این می‌نالید که حسادت و چشم و هم‌چشمی و تجملات در ايران خیلی زياد شده و همه اينها آدم رو اذيت می‌كنه...

می‌گفت در آمریکا هر كس برای خودش زندگی می‌كنه و نه برای ديگران، و زندگی طوری چيده شده كه شما يا مشغول کار هستی و يا تفريح، برای همين دیگه وقتی برای سرک كشيدن در زندگی ديگران و دخالت کردن باقی نمی‌مونه.

می‌گفت آدم اینجا در غربت هست و کسی نیست که بخوای دارایی‌ها و‌ مال و اموالت رو به رخش بكشی. به همين دلیل زندگی ما در اینجا بسيار ساده تر از ايران هست و شاید این چیزها باعث میشه که خیلی‌ها سختی غربت رو بر زندگی در وطن ترجيح بدن.

البته این حرفها درد دل خیلی از ايرانيهایی‌ست كه زندگی در خارج از كشور رو تجربه كردن. توضیحات دوستم که تمام شد داشتم به این فکر میکردم خیلی از این چیزهایی که دوست داشت در ایران اجرا بشه، اعم از حسادت نکردن، دخالت بیجا نکردن و ...، همان عمل به اسلام است. بيايیم مسلمان تر باشيم...

مطالب مرتبط



آخرین مطالب