ترامپ در واکنش به رد تحریم تسلیحاتی ایران به زودی مکانیسم ماشه را فعال میکنیم
۲۷ مرداد ۱۳۹۹این اعتراضات صرفاً علیه نژادپرستی نیست، ضد استبداد است
۲۷ مرداد ۱۳۹۹تحلیل ماهیت و ابعاد اعتراضات به قتل جورج فلوید
چرا این اعتراضات با اعترضات گذشته متفاوتند؟
نویسنده: سین کالینز (Sean Collins)
تاریخ انتشار گزارش: ۰۴ ژوئن ۲۰۲۰
آمریکایی ها در طولِ هفته ی گذشته تقریباً در تمامِ شهرهای آمریکا شبانه به خیابانها ریخته اند تا تظاهرات کنند. پلیس به آنها حمله می کند، گازِ اشکآور شلیک می کند، و آنان را دستگیر می نماید. اما آنها دوشادوشِ هم علیهِ یک بیماریِ مرگبارِ فراگیر راهپیمایی می کنند. خواسته ی آنها عبارت است از: پایان دادن به نژادپرستی و خشونتِ پلیس، و کنار گذاشتنِ دیدگاهها و پلیس هایی که عرصه را برای این دو فراهم می کنند.
ما پیش از این هم شاهدِ قیامهایی علیهِ نژادپرستی و خشونتِ پلیس بوده ایم، که معروفترینشان جنبشِ حقوقِ بشری در دهه ی ۱۹۶۰ بوده است. گاه احساس می شود که این قیامها در یک بازه ی زمانیِ کوتاه پیشرفتِ زیادی حاصل نموده اند و از آن به بعد، ریشهکن کردنِ نژادپرستیِ سیستماتیک فرایندی بلندمدت خواهد بود، تغییراتی جزئی حاصل می شود تا تضمین کند که شامِ ظلم به صبحِ عدالت خواهد انجامید. جنبشِ اعتراضیِ اخیر، هرچند نوظهور، اما ظاهراً این دیدگاه را قبول ندارد. معترضان همین حالا خواستارِ تغییرند.
درکِ چراییِ آن نیز ساده است: نژادپرستیِ سیستماتیک برای جوامعِ رنگینپوستان به لحاظِ فیزیکی و وجودی خسارتآفرین است.
جدیدترین مصداقِ خشونتِ پلیسِ آمریکا رفتارِ او با جرج فلوید است، مردِ سیاهپوستِ غیرِمسلحی که یک مأمورِ پلیسِ سفیدپوست او را نقشِ بر زمین کرد و با فشاردادنِ زانوی خود روی گردنِ او به مدتِ حدوداً ۹ دقیقه، وی را به قتل رساند. یکی از آخرین کلماتی که جرج فلوید بر زبان آورد این بود: «نمی توانم نفس بکشم» (I can’t breathe)، که یادآورِ آخرین لحظاتِ عمرِ اریک گارنر بود، مردِ سیاهپوستِ غیرِمسلحِ دیگری که در سالِ ۲۰۱۴ یک مأمورِ سفیدپوستِ پلیس با فشردنِ گلوی او به مدتِ ۱۵ ثانیه، وی را کشته بود.
حلقه های پیشینِ قتلِ جرج فلوید که این زنجیره را کامل می کرد عبارت بودند از: که قتلِ بریانا تایلور (Breonna Taylor) در منزلِ خود توسطِ پلیس، تیراندازی به سین رید (Sean Reed) در ایندیانا، شلیک به تونی مکدید (Tony McDade) در فلوریدا، و قتلِ احمد آربری (Ahmaud Arbery) به دستِ یک پدر و پسر، که پدر یک کارآگاهِ پلیسِ بازنشسته بود و حالا متهم به قتل و حمله ی مشدد.
افزون بر کشتارهای زنجیره ایِ اخیرِ پلیس، بیماریِ کویدِ ۱۹ بیش از همه جانِ سیاهپوستان و لاتینیتبارها را به خطر انداخته و تأثیراتِ اقتصادیِ نامطلوبی بر کارگرانِ لاتین و سیاهپوست گذاشته است. عواملِ محیطیِ منبعث از تفکیکِ نژادی (مثلِ آلودگیِ شدیدِ هوا یا انباشتِ سرب در آب در محلاتِ سیاهپوست نشین)، مشکلاتِ سلامتیِ ناشی از این عواملِ محیطی (نظیرِ بیماری های قلبی، فشارِ خونِ بالا، نفستنگی)، و استرسهای دائمی مثلِ تهدید از سوی پلیس نیز در تضعیفِ وضعیتِ سلامتیِ سیاهپوستان دخیل اند و آنان را هرچه بیشتر در برابرِ کویدِ ۱۹ آسیبپذیر می سازند.
کمبودهای اقتصادی را هم بر این موارد بیفزایید: بودجهزدایی از محله های سیاهپوستان و لاتینتباران و نیز نابرابری در امرِ آموزش، حمل و نقل و فرصتهای پیشرفت سبب شده تا سیاهپوستان و لاتین های آمریکا از کاهشِ دستمزدها و بیکارشدن ها سهمِ بیشتری ببرند.
مدیریتِ جدیدِ آمریکا در بخشهایی سببِ پسرفت نیز شده است. سیاستهایی که با هدفِ حمایت از حیاتِ سیاهپوستان اتخاذ شده بود در سالهای اخیر به صورتِ نظاممند کنار گذاشته شده است. بازگشتِ محکومیتهای حداقلیِ اجباری، امتناعِ وزارتِ دادگستریِ آمریکا از نظارت بر مراکزِ پلیسی که به نقضِ حقوقِ بشر متهم اند، و امضای یک فرمانِ اجراییِ دیگر توسطِ دونالد ترامپ که به پلیس امکانِ دسترسیِ آسان به تجهیزاتِ نظامی را می دهد از جمله ی این پسرفتهاست.
واقعیتهایی نظیرِ بیماری، بیکاری، آلودگیِ هوا و آب، دسترسیِ نابرابر به آموزش، و زندانیسازیِ انبوه، که با ترس از کشته شدن توسطِ یکی از هموطنانت یا یک بیماریِ مرموز و ناشناخته توأم شده باشد، امید به زندگی را شدیداً تضعیف و دنیا را تیره و تار می کند. خیلی ها به ستوه آمده اند و نمی توانند خشمِ خود را فرو بخورند؛ دیگر نمی توانند مانندِ گذشته بسوزند و بسازند.
گستردگی و اهمیتِ آنچه معترضان برای آنها می جنگند دلیلِ فروکش نکردنِ این اعتراضات است. در قیامهای سالِ ۲۰۱۴ در فرگوسن، پس از آنکه خانواده ی مایکل براون از مردم تقاضا کردند تا در روزِ خاکسپاریِ وی اعتراضی انجام نشود، این ناآرامی ها آرام گرفت. در اعتراضاتِ بالتیمور در سالِ ۲۰۱۴، پس از آنکه به اتهامِ قتلِ فردی گری (Freddie Gray) علیهِ نیروهای پلیس اقامه ی دعوی شد ، معترضان کوتاه آمدند. اما در جریاناتِ اخیر، هنگامی که درک شاوین (Derek Chauvin)، مأمورِ سابقِ پلیس که متهم به قتلِ جرج فلوید است، در دادگاه متهم شد، اعتراضات شدت هم گرفت و در عرضِ چند ساعت، به شهرهای دیگرِ آمریکا از آتلانتا گرفته تا شیکاگو و سن دیهگو نیز سرایت کرد. در تعطیلاتِ آخرِ هفته، علیرغمِ اینکه حدودِ ۲۰ درصدِ شهروندانِ آمریکا تحتِ منعِ آمدوشد بودند، باز هم مردم به خیابانها آمده بودند.
این تظاهرات نه تنها در شهرهای بزرگ، بلکه در شهرهای کوچکتر و روستاهای سرتاسرِ کشور نیز برگزار شدند و لزوماً در همه ی آنها اکثریتِ شرکتکنندگان سیاهپوست نبودند، از جمله آنهایی که در شهرِ نرمالِ ایالتِ ایلینوی، شهرِ لارامیِ ایالتِ وایومینگ، شهرِ ناپلسِ فلوریدا و شهرِ بِندِ ایالتِ اوریگان و بسیاری نقاطِ دیگر برگزار شدند. این اعتراضات به ما گوشزد می کند که اولاً رفتارهای پلیس، نژادپرستی های سیستماتیک و مشروعیتِ بردهداری صرفاً جمعیتِ سیاهپوست و شهرهای بزرگ را متأثر نمی کند. ثانیاً جامعه ی آمریکا یک جای کارش سخت ایراد دارد. ثالثاً مردمِ سراسرِ این کشور خواهانِ چیزِ جدیدی هستند.
معترضان می خواهند زندگی ها تغییر کند، به این معنی که رفتارِ پلیس عادلانه تر و نرم تر باشد، تعصبات کنار گذاشته شود، سیاستهای ماندگاری اتخاذ شود تا نابرابریها را محو کند، و همه ی مردم بتوانند بی هراس و واهمه در کشور آزادانه تردد کنند.
سیاستهای ترامپ کشور را از این اهداف دورتر کرده است. لفاظی های او دردی را دوا نکرده. بالعکس، وی با سخنانِ تفرقهانگیزش درباره ی اعتراضات نشان داده است که چه شکافی بینِ معترضان و کسانی که به آنها اعتراض می کنند وجود دارد.
او پلیس را تحریک می کند: از خشن ترین تاکتیکهای آنان تمجید می کند و توئیت می زند که از معترضانی که زیادی به کاخِ سفید نزدیک شوند با «سگهای وحشی» و «سلاحهای پشیمانکننده» استقبال خواهد شد. او برای تهدیدِ بیشترِ معترضان، جملاتِ تفکیکگرایانِ نژادی را نقلِ قول کرده است که البته بعداً ادعا کرد که منظورش از آنها ابداً تهدید نبوده است.
ترامپ به جای اینکه در جهتِ همدلی با معترضان یا فهمیدنِ خواسته های آنان تلاشی کند، به آنان انگِ «چپگرای رادیکالِ منحرف» می زند و آنان را «غارتگر و جانی» خطاب می کند، از حسابِ توئیترِ خود برای بزرگنماییِ اقداماتِ آشوبگران استفاده می کند، بر استقرارِ گاردِ ملی تأکید می کند، و بر طبلِ «نظم و قانون» می کوبد.