نرخِ مرگ و میرهای ناشی از بیماریهای قلبی-عروقی در آمریکا
۳۰ تیر ۱۳۹۹نرخ قتل های مسلحانه به ازای هر ۱ میلیون نفر در آمریکا
۳۰ تیر ۱۳۹۹از اعتیاد تا ناامیدی و اختلالات روانی
دلایل روند کاهش سن مرگ آمریکایی ها چیست ؟
نویسنده: جولیا بلوز (Julia Belluz) و سارا فراستنسون (Sarah Frostenson)
تاریخ: ۲۱ دسامبر ۲۰۱۷
برای دومین سالِ متوالی، مرکزِ کنترل و پیشگیری از بیماریِ ایالاتِ متحده (CDC) گزارش داده که سنِ مرگ در آمریکا پایین آمده است، و نرخِ مرگ و میرِ ناشی از چند علتِ خاص، از جمله اوِردوزِ داروهای مخدر (اوپیوئیدها)، افزایش یافته است.
اما اینکه بحرانِ مرگِ زودرس دقیقاً در کدام بخش از ایالاتِ متحده حادتر است برای ما به درستی روشن نبود. تا اینکه خوشبختانه، موسسهی ارزیابی و سنجشِ سلامت (IHME) در می و دسامبرِ ۲۰۱۶ تحقیقاتی را در نشریهی JAMA منتشر ساخت که وضعیتِ مرگ و میر را به تفکیکِ منطقه و علتِ مرگ روی نقشه نمایش داده است و اطلاعاتِ بسیار بیسابقه ای به ما میدهد. برای درکِ اینکه مرگ و میر در آمریکای کنونی چه وضعیتی دارد لازم است نواحیِ مختلفِ این کشور را موردِ دقت قرار دهیم، چرا که آنچه بیش از همه سببِ مرگ میشود، در جنوب، منطقهی دشتهای وسیع، آپالاچیا و سایرِ نواحیِ آمریکا کاملاً با هم متفاوت است.
از سالِ ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۴، در جایجایِ آمریکا اختلافاتِ فاحشی در نرخِ کلیِ مرگ و میر وجود داشته است. ایالتهایی مانندِ داکوتای جنوبی و شمالی (به ویژه ایالتهایی که دارای ساکنینِ بومی هستند) به علاوه ی شرقِ کنتاکی و جنوبِ غربیِ ویرجینیای غربی پایینترین امید به زندگی را داشته اند. برعکس، در بخشهایی از مرکزِ کلرادو بالاترین میزانِ امید به زندگی وجود داشته است. به گزارشِ موسسهی ارزیابی و سنجشِ سلامت، اختلافی که در نرخِ امید به زندگی در نقاطِ مختلفِ کشور وجود دارد «زیاد و روزافزون است».
اما به طورِ کلی، طولِ عمرِ آمریکاییهای امروزی بیش از آمریکاییهای سالِ ۱۹۸۰ است
در نقشههای زیر، نرخِ مرگ و میرِ آمریکا در سالهای ۱۹۸۰ و ۲۰۱۴ با هم مقایسه شده است، که با نگاه به آنها میتوان امیدوار شد: امروزه در مقایسه با ۳۶ سالِ پیش آمریکاییهای کمتری از دنیا میروند.
در سالِ ۱۹۸۰، میانگینِ امید به زندگی حدودِ ۷۳.۷ سال بود، اما از سالِ ۲۰۱۵، به ۷۸.۸ سال افزایش یافت. این نشان از یک پیشرفتِ کلی دارد، البته با اما و اگر هایی.
دادههای جدیدِ CDC حاکی است که پیشرفت در نرخِ مرگ و میر و نرخِ امید به زندگی هردو در حالِ توقف است؛ در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، امید به زندگی در آمریکاییها برای دومین بار پس از سالِ ۱۹۹۳ فروکش کرد. (در ۲۰۱۶، امید به زندگی ۷۸.۶ سال بود که به نسبتِ ۲۰۱۵ بالغ بر ۰.۱ سال کاهش داشت.) علیرغمِ کاهشِ کلیِ نرخِ مرگ و میر در آمریکا، برخی نواحی در کشور هستند که مرگِ شخص در آنها بسیار محتمل تر است، و بنابر آمارِ IHME این مشکل درحالِ پیشروی است.
تحقیقاتِ منتشره از سوی IHME به تاریخِ ماهِ می نشان میدهد که بسیاری از نقاطِ ایالاتِ متحده در واقع نرخِ مرگ و میرِ پایینی ندارند (آن طور که در نقشه ی اول به چشم می آمد). در برخی از مناطقِ جنوبیِ ایالاتی همچون اوکلاهاما و ویرجینیای غربی بهبودِ امید به زندگی صفر یا اندک است و این برخلافِ روندِ کلیِ رو به رشدِ کشور است.
فیلیپ کوهن (Philip Cohen)، محققِ نابرابریِ سلامت در دانشگاهِ مریلند میگوید: «باید متوجه باشیم که جمعیت در خیلی از مکانهایی که نرخِ مرگ و میرشان بالاست رو به کاهش است، و مردم هرگاه فرصتش را بیابند این مناطق را ترک میگویند. این بدان معناست که افرادی که مشکلاتِ سلامتی دارند آنجا میمانند؛ برای همین شاهدِ بالا بودنِ نرخِ مرگ و میر در این مکانها هستیم. در نتیجه، علاوه بر تغییراتِ اقتصادیِ ناشی از این مهاجرتها که زاینده ی مشکلاتِ اقتصادی است، زندگی در جایی که مردمِ آن در تلاشند تا آنجا را ترک کنند خودش میتواند سببِ افسردگی و انزوا گردد.» با این توضیحات میتوان فهمید چرا در این مناطق وضعِ سلامتی اینگونه است.
مرگ و میرهای ناشی از الکل و مصرفِ موادِ مخدر و اختلالاتِ روانی، به ویژه در منطقهی آپالاچیا، شدیداً افزایش یافته است،
پس از سالِ ۱۹۸۰، از بینِ ۳۰۰۷ شهرِ آمریکا، بیش از ۲۰۰۰ تای آنها شاهدِ افزایشِ ۲۰۰ درصدیِ مرگ و میرهای مرتبط با مصرفِ الکل و موادِ مخدر و اختلالاتِ روانی بوده اند. می توانید این روندِ تکاندهنده را در زیر ملاحظه کنید:
این معضل در ایالاتِ کنتاکی، ویرجینیای غربی، اوهایو، ایندیانا، پنسیلوانیا، و میسوری حادتر است و نرخِ مرگ و میر در آنها از سالِ ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۴ بیش از ۱۰۰۰ درصد افزایش یافته است!
محققان هنوز در خصوصِ عللِ این افزایش مرددند، اما خیلی از آنها به ناامیدیِ اقتصادی و شیوعِ مصرفِ اوپیوئیدها (موادِ مخدرِ دارویی) در این مناطق اشاره می کنند.
ناهمگونی در نرخِ مرگ و میرهای ناشی از بیماریهای قلبی-عروقی؛ بیشترین نرخ از آنِ جنوب است
یکی از نگران کننده ترین پدیدهها، ناهمگونیِ شدیدِ نرخِ مرگ و میرهای ناشی از بیماریهای قلبی در مناطقِ مختلفِ آمریکاست. از ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۴، همه ی پنجاه ایالتِ آمریکا به نوعی کاهشِ نرخِ این مرگ و میرها را به خود دیده اند. اما این روندِ مثبت یکسان توزیع نشده است. ایالتهایی مثلِ مینهسوتا و ماساچوست پایینترین نرخِ مرگِ ناشی از بیماریهای قلبی و عروقی در کشور را دارا بوده اند (حدودِ ۲۰۰ مورد از هر ۱۰۰ هزار مرگ)، در حالی که در ایالتهایی نظیرِ آرکانزاس و اوکلاهاما از هر ۱۰۰ هزار مرگ و میر بیش از ۳۰۰ موردش به سببِ این بیماری ها بوده است. گویا مشکلاتِ قلبی بیشتر گرداگردِ رودخانه ی می سی سی پی به ویژه غربِ آن می چرخند.
من حیث المجموع، بهبود در این روند نیز مدتی است متوقف شده است. نرخِ مرگ و میرهای قلبی پس از اینکه در ۱۹۸۵ به اوجِ خود رسید، به ناگاه کاهش یافت. اما بعد از ۲۰۱۰ شاهدِ نوعی افزایش هستیم که میتوان آن را در این بخش از نشریهی JAMA ملاحظه کرد. این افزایش با افزایشِ نرخِ چاقی و دیابت در آمریکا طیِ چند دهه ی اخیر مرتبط است (به گزارشِ CDC، حدودِ ۴۰ درصد از بزرگسالانِ آمریکایی چاق هستند، که این میزان در اوایلِ دههی ۱۹۷۰ تنها ۱۵ درصد بوده است. بینِ ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۴، تعدادِ افرادِ مبتلا به دیابت در آمریکا حدوداً چهاربرابر شده است.)
یأس تنها عاملِ افزایشِ مرگ و میر نیست
این دیدگاهِ غالب که از دست دادنِ امیدِ اقتصادی سببِ خودآزاری و سوءِ مصرفِ مواد میشود با این حقیقت زیرِ سؤال میرود که در تمامِ کشور نمیتوان آن را صادق دانست. به تصریحِ آبراهام فلاکسمن، استادِ دانشگاهِ واشینگتن و یکی از نویسندگانِ مقالهی دسامبرِ JAMA، پیامدهای مرتبط با یأسِ اقتصادی – مانندِ خودکشی، اوردوزِ مواد، و بیماری های قلبی – در نواحیِ مختلفِ آمریکا بسیار متفاوت است. به گفتهی وی «میتوان با نگاهی به الگوهای جغرافیایی، با ساده اندیشی گفت که روی آوردنِ مردم به مصرفِ مواد و نوشیدنِ الکل به خاطرِ ناامیدی است. اما چرا پرخوری و چاقی را به خاطرِ ناامیدی ندانیم؟ هر یک از این روندها در مکانهای مختلفی جریان دارد.»
به کلامی صریحتر، مشکلاتِ قلبی-عروقیِ کنونی (که با تغذیه و چاقی مرتبط است) عمدتاً جنوب را مبتلا کرده است، حال آنکه سوءِ مصرفِ مواد و بیماریهای روحی-روانی بیشتر در ناحیه ی آپالاچیا شیوع دارد، و افزایشِ خودآزاری و دیگرآزاری در بخشِ جنوبِ غربیِ آمریکا متمرکز است.
آیا میتوان نتیجه گرفت که مردم به طرقِ مختلف اما به یک دلیل (ناامیدی از آینده) مشغولِ لطمه زدن به خود هستند؟ یا قضیه چیزِ دیگری است؟
سم هارپر (Sam Harper)، اپیدمی شناسِ دانشگاهِ مکگیل میگوید: «این نقشهها کار را برای ارائه ی تبیینی جامع برای افزایشِ مرگ و میرهای اخیر سخت میکند، که به نظرِ من، چیزِ خوبی است، زیرا احتمالاً بیش از یک تبیین وجود داشته باشد. درست است که یأس از آینده هم بی تأثیر نیست و در نرخِ روزافزونِ خودکشیها ردِ پای آن به وضوحِ تمام مشاهده میشود، اما مشکل بتوان آن را به تنهایی تبیینی دانست برای نرخِ همیشه بالای بیماریهای قلبی-عروقی ئی که در بخشهایی از جنوبِ آمریکا می بینیم و عمدتاً ناشی از رفتارهای خطرآفرینِ بلندمدت هستند.»
فعلاً همه ی محققانی که من با آنان سخن گفته ام به همین مقدار فرضیه پردازی اکتفا کرده اند، با این حال گفته اند که ذهنشان مدام درگیرِ این سؤالات است، زیرا افزایشِ نرخِ مرگ و میر در کشورِ پیشرفته ای مثلِ آمریکا بسیار بسیار غیرعادی است.
سالِ گذشته دو تن از اقتصاددانانِ دانشگاهِ پرینستون به نامهای آنگوس دیتون و آن کیس (Angus Deaton and Anne Case) مقاله ی بسیار جالبِ توجهی نوشتند درباره ی افزایشِ مرگ و میر در میانِ سفیدپوستانِ میانسال. محققان طیِ تحلیلی بر این مقاله، افزایشِ مرگ و میر در میانِ مردانِ روس پس از فروپاشیِ شوروی را به عنوانِ یکی از نمونه های انگشت شمارِ این پدیده شاهد آوردند.
جوناتان اسکینر (Jonathan Skinner)، یکی از نویسندگانِ این تحلیل میگوید: «هر چند وقت یکبار شاهدِ این افزایشها هستیم و نرخِ مرگ و میر ناگهان صعود میکند. اما برای تبیینِ آن معمولاً همیشه دلیلی وجود دارد. مثلاً میتوان از این حقیقت یاد کرد که میلیونها مردِ روسی امنیتِ شغلیِ خود را در حکومتِ شوروی از دست داده بودند.»
وی میافزاید: «اما چنین چیزی در موردِ نرخِ کنونیِ مرگ و میرهای آمریکا صادق نیست. یافتنِ علت برای نرخِ مرگ و میرهای آمریکا بسیار دشوار تر است، زیرا گمان میکنیم چیزی میدانیم (و به اوپیوئیدها اشاره میکنیم) اما در واقع هنوز هیچ چیز نمی دانیم.