همه ی قربانیان جنسی ترامپ
۱۷ خرداد ۱۳۹۷
آنچه لازم است درباره هزینه های تحصیل در کالج های آمریکا بدانید
۱۷ خرداد ۱۳۹۷
همه ی قربانیان جنسی ترامپ
۱۷ خرداد ۱۳۹۷
آنچه لازم است درباره هزینه های تحصیل در کالج های آمریکا بدانید
۱۷ خرداد ۱۳۹۷

همسفر شراب (قسمت نهم - حلال )

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
دیگر از نخوردن گوشت خسته شده‌ایم. از روی نقشهٔ گوگل متوجه می‌شویم فروشگاهی در نزدیکی‌مان در محلهٔ‌ هارلم گوشت حلال می‌فروشد.

پیاده به سمت فروشگاه می‌رویم. یک مغازهٔ بزرگ به اندازهٔ‌ سه برابر یک خواربارفروشی معمولی در ایران. وارد مغازه که می‌شویم بوی تند ادویه به مشام می‌رسد. چهار ردیف وسایل هست و البته در گوشه‌کنار از سجاده و عرق‌چین و حتی چادر عربی هم فروخته می‌شود. انتهای ردیف‌ها قصابی است. آقای سیاه‌پوست و بدون حتی تاری مو متصدی است. قیمت مرغ و اجزای مرغ و بره و گاو روی تختهٔ‌ سفیدی نوشته شده است. بوی بد قسمت قصابی دلمان را می‌زند.

چند سؤال که می‌پرسیم به سختی متوجه جواب‌ها می‌شویم. این آقای سیاه‌پوست علاوه بر لهجه‌اش به خاطر نداشتن دو دندان نیش جلو صدایش هم سین‌شین می‌شود. دلمان نمی‌آید خریدی کنیم. همسرم پیشنهاد دیدن امپایر استیت را می‌دهد. از مغازه بیرون می‌زنیم. چند قدم آن‌طرف‌تر دکهٔ ساندویچی حلال هست. از فروشنده نشانی را می‌پرسم. توضیح می‌دهد که باید سوار مترو شویم و ایستگاه خیابان ۳۴ پیاده شویم. از بخت بدمان این یکی هم سینش می‌زند.

می‌پرسد کجایی هستیم و می‌گوییم. او هم می‌گوید که اهل مراکش است. سرم را که برمی‌گردانم متوجه می‌شوم کنار دکه‌اش مسجدی است کوچک به اندازهٔ‌ یک نمازخانه. چند نفری هم داخل مسجد مشغول نمازند.

بعداْترها جاهای بهتری برای خرید پیدا می‌کنیم که فروشگاه‌های زنجیره‌ای هستند که قسمت قصابی حلال و البته گوشت‌های بسته‌بندی و حتی سوسیس حلال دارند. در آنجا انواع غذای عربی و حتی چیزهایی مثل چای احمد و محمود و دوغزال را می‌شود پیدا کرد. قیمت مرغ خیلی ارزان است.

قیمت هر پوند (حدود ۴۰۰ گرم)‌ مرغ کامل حدوداً ۲ دلار (هر بخش مرغ به صورت جداگانه با قیمت‌های مختلف از ۲ تا ۴ دلار)،‌ گوشت گاو حدود ۴ و بره ۶ دلار است. جالب‌ترین نکته این است که بین اجزای مرغ، قیمت بال مرغ جزء گران‌ترین‌هاست.

بعضی وقت‌ها با خودم فکر می‌کنم که اینجا نان از گوشت گران‌تر است و یاد حرف‌های «تلخ‌ترین نوشتهٔ‌ من» می‌افتم و قصهٔ «گوسفند و چخه» (بروید خودتان کتاب را بخوانید).

نگاه دیگری هم در مورد نسبت قیمت‌ها به ذهنم رسیده است. این که نسبت قیمت دارو به قیمت غذا در امریکا هیچ شباهتی با ایران ندارد. البته منظورم داروهای معمولی است که در ایران قیمتش از شکلات هم کمتر است. پس بیشتر به نفعتان هست که بخورید و ورزش کنید تا اسیر دوا و درمان نشوید.

مطالب مرتبط

همسفر شراب (قسمت نهم - حلال )

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
دیگر از نخوردن گوشت خسته شده‌ایم. از روی نقشهٔ گوگل متوجه می‌شویم فروشگاهی در نزدیکی‌مان در محلهٔ‌ هارلم گوشت حلال می‌فروشد.

پیاده به سمت فروشگاه می‌رویم. یک مغازهٔ بزرگ به اندازهٔ‌ سه برابر یک خواربارفروشی معمولی در ایران. وارد مغازه که می‌شویم بوی تند ادویه به مشام می‌رسد. چهار ردیف وسایل هست و البته در گوشه‌کنار از سجاده و عرق‌چین و حتی چادر عربی هم فروخته می‌شود. انتهای ردیف‌ها قصابی است. آقای سیاه‌پوست و بدون حتی تاری مو متصدی است. قیمت مرغ و اجزای مرغ و بره و گاو روی تختهٔ‌ سفیدی نوشته شده است. بوی بد قسمت قصابی دلمان را می‌زند.

چند سؤال که می‌پرسیم به سختی متوجه جواب‌ها می‌شویم. این آقای سیاه‌پوست علاوه بر لهجه‌اش به خاطر نداشتن دو دندان نیش جلو صدایش هم سین‌شین می‌شود. دلمان نمی‌آید خریدی کنیم. همسرم پیشنهاد دیدن امپایر استیت را می‌دهد. از مغازه بیرون می‌زنیم. چند قدم آن‌طرف‌تر دکهٔ ساندویچی حلال هست. از فروشنده نشانی را می‌پرسم. توضیح می‌دهد که باید سوار مترو شویم و ایستگاه خیابان ۳۴ پیاده شویم. از بخت بدمان این یکی هم سینش می‌زند.

می‌پرسد کجایی هستیم و می‌گوییم. او هم می‌گوید که اهل مراکش است. سرم را که برمی‌گردانم متوجه می‌شوم کنار دکه‌اش مسجدی است کوچک به اندازهٔ‌ یک نمازخانه. چند نفری هم داخل مسجد مشغول نمازند.

بعداْترها جاهای بهتری برای خرید پیدا می‌کنیم که فروشگاه‌های زنجیره‌ای هستند که قسمت قصابی حلال و البته گوشت‌های بسته‌بندی و حتی سوسیس حلال دارند. در آنجا انواع غذای عربی و حتی چیزهایی مثل چای احمد و محمود و دوغزال را می‌شود پیدا کرد. قیمت مرغ خیلی ارزان است.

قیمت هر پوند (حدود ۴۰۰ گرم)‌ مرغ کامل حدوداً ۲ دلار (هر بخش مرغ به صورت جداگانه با قیمت‌های مختلف از ۲ تا ۴ دلار)،‌ گوشت گاو حدود ۴ و بره ۶ دلار است. جالب‌ترین نکته این است که بین اجزای مرغ، قیمت بال مرغ جزء گران‌ترین‌هاست.

بعضی وقت‌ها با خودم فکر می‌کنم که اینجا نان از گوشت گران‌تر است و یاد حرف‌های «تلخ‌ترین نوشتهٔ‌ من» می‌افتم و قصهٔ «گوسفند و چخه» (بروید خودتان کتاب را بخوانید).

نگاه دیگری هم در مورد نسبت قیمت‌ها به ذهنم رسیده است. این که نسبت قیمت دارو به قیمت غذا در امریکا هیچ شباهتی با ایران ندارد. البته منظورم داروهای معمولی است که در ایران قیمتش از شکلات هم کمتر است. پس بیشتر به نفعتان هست که بخورید و ورزش کنید تا اسیر دوا و درمان نشوید.

مطالب مرتبط



آخرین مطالب