استفاده گسترده از انرژی خورشیدی برای تامین الکتریسته منازل
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷
ماجرای کار پیدا کردن من (قسمت دوم)
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷
استفاده گسترده از انرژی خورشیدی برای تامین الکتریسته منازل
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷
ماجرای کار پیدا کردن من (قسمت دوم)
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷

بگو مگو با استاد اسرائیلی

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
سال ۲۰۱۴ بود و در انتهای دوره‌ی ارشد، به فکر اپلای افتاده بودم. جهت کسب یک نتیجه‌ی خوب لازم بود با اساتید رشته‌ی کنترل و رباتیک ارتباط بگیرم تا بدونم چه کسانی جایگاه دکتری به همراه بورسیه‌ی تحصیلی دارند. بورسیه‌ای که نه تنها شهریه‌ی دانشگاه رو بپردازه بلکه حقوق مکفی برای زندگی هم داشته باشه.

اپلای کردن برای هر یک از دانشگاه‌های معتبر امریکا، یه چیزی حدود ۷۰ تا ۱۰۰ دلار هزینه یا به اصطلاح اپلیکیشن فی داره. البته مبالغش کمتر و زیادتر هم هست و انتخاب دانشگاه مناسب که شانس پذیرش ازش بالا باشه نکته‌ی مهمی هست. چون اغلب افراد بین ۵ تا ۱۰ دانشگاه اپلای میکنن و اگر اساتید مرتبط به رشته‌ی شما در هر یک از این دانشگاه‌ها پوزیشن خالی دکتری به همراه بورسیه نداشته باشن، عملاً اون اپلیکیشن فی رو بی‌جهت پرداخت کردید، یکی از شانس‌های خودتون رو سوزوندید و از اون دانشگاه رد یا ریجکت خواهید شد.

از قدیم یه چیزی که توی ذهنم بود اینه که دانشگاه‌های امریکا، برای نخبه‌های ایرانی دعوت‌نامه میفرستن و جذب‌شون میکنن اما خودم به ندرت با همچین مواردی برخورد داشتم. در کنکور سال ۸۶ به جهت قرار گرفتن بین رتبه‌های برتر رشته‌ی ریاضی به عضویت بنیاد نخبگان (که تشکیلش از اقدامات خوب دولت وقت بود) در اومدم.

به تبعِ این عضویت، معاشرت‌هایی با بچه‌های بنیاد طی سه دوره حضور در همایش ملی نخبگان جوان داشتم و همینطور طی ۶-۷ سالی که در شریف کارشناسی و ارشد می‌خوندم، تنها دو نفر رو دیدم که از دانشگاه‌های غربی دعوت‌نامه گرفته باشن. دعوت‌نامه‌ها بخاطر موفقیت این افراد در المپیادهای جهانی بود و باقیِ افرادی که برای تحصیل به خارج از کشور رفتن، خودشون متقاضی حضور در اون دانشگاه بودن و بعد از اپلای کردن تونستن پذیرش بگیرن.

البته اینم بگم که برای پذیرش گرفتن در مقطع تحصیلات تکمیلیِ رشته‌های مهندسیِ بسیاری دانشگاه‌های امریکا نیاز هست امتحانی به نام GRE یا Graduate Records Examination داده بشه. این امتحان شامل یک بخش ریاضی هست که آسونه، سوالات زبان انگلیسی و درک واژگان داره که سخته و یک بخش نوشتاری یا رایتینگ تحلیلی که از بقیه اهمیت کمتری داره.

این آزمون رو در تهران دادم و در بخش ریاضی نمره‌ی کامل و در بخش واژگان نمره‌ی خیلی خوبی آوردم. همین بود که دو دانشگاه معتبر امریکایی که رنک خوب و متوسطی داشتن بهم ایمیل دادن و ابراز تمایل کردن که با توجه به نمره‌ی GRE، اونجا اپلای کنم (این ایمیل‌ها رو قبل از اینکه خودم نمره‌ی امتحان رو بدونم دریافت کردم!)

یکی‌شون اپلیکیشن فی ۹۰ دلاری‌ش رو هم برداشت و گفت بصورت رایگان میتونی اپلای کنی. در انتها یکی از این دانشگاه‌ها بهم پذیرش نهایی داد که به دلیل بالاتر بودنِ سطح علمی و بهتر بودنِ بورسیه‌ای که از دانشگاه ایالتی آیوا گرفته بودم، پیشنهاد اون دانشگاه رو رد کردم. پس این حالت هم وجود داره و ممکنه موسساتی مثل ETS که امتحانات تحصیلی رو برگزار میکنن، اطلاعات رتبه‌های برتر رو به برخی دانشگاه‌ها بفرستن یا بفروشن و دانشجوها از این طریق یه جورایی دعوت‌نامه دریافت کنن.

القصه... با توجه به نکاتی که در مورد ارتباط با اساتید ذکر شد، یه لیست تهیه کردم شامل بسیاری از اساتیدِ مرتبط با رشته‌م در امریکا و کانادا و با ارسال روزمه بهشون ایمیل دادم و پرسیدم آیا پوزیشن دکتری دارای بورسیه تحصیلی دارن یا خیر. طی این ایمیل‌ها و پاسخ‌های زیادی که از اساتید دریافت می‌کردم، چند ماجرا رخ داد که جالب‌ترین‌شون رو در ادامه ذکر می‌کنم. البته اینم بگم که مطالب قبلی رو نه برای راهنمایی دادن جهت گرفتن پذیرش، بلکه جهت مقدمه‌چینیِ نقل ماجرایی نوشتم که در ادامه تعریفش میکنم.

یک استاد در دانشگاه آلاباما واقع در شهر بیرمنگام امریکا، جواب غیر منتظره‌ای بهم داد:

«کیوان عزیز. چه قسمتی از زمینه‌ی تحقیقاتی من ممکنه با علایق شما اشتراک داشته باشه؟ بخاطر اینکه درخواست‌های زیادی از دانشجویان ایرانی دریافت می‌کنم، می‌خوام بدونم شماها چه فکری می‌کنید وقتی به یه دانشمند اسرائیلی پیام میدید؟ اسرائیل و ایران دشمن اند. آیا این موضوع اصلاً شماها رو اذیت نمیکنه؟»

کتمان نمی‌کنم که جا خوردم، چون اصلاً به ملیت اساتیدی که بهشون ایمیل می‌دادم کار نداشتم و فکر می‌کردم لااقل در فضاهای علمی امریکا، جای اینگونه برخوردها نباشه. رنک یا رتبه‌ی این دانشگاه رو هم چک نکرده بودم و همین حالا هم نمیدونم دانشگاه خوبیه یا نه، صرفاً در یک خبرنامه‌ی ایمیلی که در زمینه‌ی رباتیک و کنترل بود، دیده بودم این استاد نوشته جای خالی داره. آدرس ایمیلش رو کپی کردم و براش متنی که به همه می‌فرستادم رو ارسال کردم.

یه ذره که از هنگ بودن در اومدم براش نوشتم:

«من علاقه‌مند به تحقیقات شما در زمینه‌ی ... و ... بودم. اما اگر می‌دونستم اسرائیلی هستید، وقتم رو به جهت ارتباط با شما هدر نمی‌دادم. پیشنهاد میکنم ملیت خودتون رو خیلی واضح در صفحه‌ی نخست وب‌سایت‌تون و همینطور در پیام‌هایی که می‌فرستید اعلام کنید، در این صورت مطمئن باشید پیام‌های فرستاده شده از سوی ایرانی‌ها بطور قابل توجهی کاهش پیدا میکنه»

پاسخ داد: «جواب اشتباهی بود! قبل از اینکه حتی فکر اومدن به امریکا رو بکنید، باید یاد بگیرید چه میزانی از تحمل نیازه. متاسفم که ناامیدتون میکنم اما اسرائیلی‌ها و یهودیان همه جای محیط آکادمیک حاضرند و اگه بیاید اینجا، مجبورید بصورت نرمال باهاشون تعامل کنید»

اینجا بود که اصل حرفی که توی ذهن داشتم رو بهش زدم:

«چیزی که من گفتم تناقضی با تحملی که ازش دم زدید نداره. ما باید یاد بگیریم تحمل داشته باشیم اما تا جایی که این تحمل با عقلانیت و عدالت، ستیز نداشته باشه. من قطعاً بیشترین تلاشم رو خواهم کرد که از اسرائیلی‌ها در امریکا دوری کنم و فکر میکنم چنین چیزی ممکن باشه. همینطور از خدا میخوام که در این امر بهم کمک کنه.

متاسفم اما ترجیح میدم در همین جا به این گفتگو پایان بدم چون بیم این رو دارم که خیلی راحت مثل دانشمندان هسته‌ای ایران توسط اسرائیلی‌ها کشته بشم. البته این شهدا جایگاه بسیار والاتری از من داشتن اما روزی که مصطفی رو کشتید هیچ‌وقت در زندگی از یادم نمیره. باید مصطفی احمدی روشن رو بشناسید، کسی که از دانشگاه شریف فارغ التحصیل شد و ۱۱ ژانویه ۲۰۱۲ توسط تروریست‌های تحت امر اسرائیل به شهادت رسید... گود بای!»

جوابی نداد و بحث تمام شد. بعد از این ماجرا همیشه به این فکر می‌کردم که نکنه تاخیر یک ساله‌ی ویزای امریکام بخاطر اعمال نفوذ این آدم و گزارشی که رد کرده بوده. ماجراهای مفصلی در ویزا گرفتن رخ داد، جایی که انصافاً دانشگاه نهایت همکاری رو داشت اما به دلیل کارشکنی و بی‌نظمی سفارت امریکا و تاخیر در صدور ویزا، از انگلیس هم پذیرش گرفتم و داشتم می‌رفتم اونجا که در دقیقه‌ی ۹۰ ویزای امریکا اومد و ترجیح دادم بیام اینجا!

مکالمه با این استاد اسرائیلی، یکی از ماجراهایی بود که در این مسیر باهاش روبرو شدم و خدا رو شکر در مدتی که اینجا مشغول به تحصیل‌ام کوچکترین نیازی به تعامل با این افراد نبوده و ازشون ایزوله بودم...

مطالب مرتبط

بگو مگو با استاد اسرائیلی

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
سال ۲۰۱۴ بود و در انتهای دوره‌ی ارشد، به فکر اپلای افتاده بودم. جهت کسب یک نتیجه‌ی خوب لازم بود با اساتید رشته‌ی کنترل و رباتیک ارتباط بگیرم تا بدونم چه کسانی جایگاه دکتری به همراه بورسیه‌ی تحصیلی دارند. بورسیه‌ای که نه تنها شهریه‌ی دانشگاه رو بپردازه بلکه حقوق مکفی برای زندگی هم داشته باشه.

اپلای کردن برای هر یک از دانشگاه‌های معتبر امریکا، یه چیزی حدود ۷۰ تا ۱۰۰ دلار هزینه یا به اصطلاح اپلیکیشن فی داره. البته مبالغش کمتر و زیادتر هم هست و انتخاب دانشگاه مناسب که شانس پذیرش ازش بالا باشه نکته‌ی مهمی هست. چون اغلب افراد بین ۵ تا ۱۰ دانشگاه اپلای میکنن و اگر اساتید مرتبط به رشته‌ی شما در هر یک از این دانشگاه‌ها پوزیشن خالی دکتری به همراه بورسیه نداشته باشن، عملاً اون اپلیکیشن فی رو بی‌جهت پرداخت کردید، یکی از شانس‌های خودتون رو سوزوندید و از اون دانشگاه رد یا ریجکت خواهید شد.

از قدیم یه چیزی که توی ذهنم بود اینه که دانشگاه‌های امریکا، برای نخبه‌های ایرانی دعوت‌نامه میفرستن و جذب‌شون میکنن اما خودم به ندرت با همچین مواردی برخورد داشتم. در کنکور سال ۸۶ به جهت قرار گرفتن بین رتبه‌های برتر رشته‌ی ریاضی به عضویت بنیاد نخبگان (که تشکیلش از اقدامات خوب دولت وقت بود) در اومدم.

به تبعِ این عضویت، معاشرت‌هایی با بچه‌های بنیاد طی سه دوره حضور در همایش ملی نخبگان جوان داشتم و همینطور طی ۶-۷ سالی که در شریف کارشناسی و ارشد می‌خوندم، تنها دو نفر رو دیدم که از دانشگاه‌های غربی دعوت‌نامه گرفته باشن. دعوت‌نامه‌ها بخاطر موفقیت این افراد در المپیادهای جهانی بود و باقیِ افرادی که برای تحصیل به خارج از کشور رفتن، خودشون متقاضی حضور در اون دانشگاه بودن و بعد از اپلای کردن تونستن پذیرش بگیرن.

البته اینم بگم که برای پذیرش گرفتن در مقطع تحصیلات تکمیلیِ رشته‌های مهندسیِ بسیاری دانشگاه‌های امریکا نیاز هست امتحانی به نام GRE یا Graduate Records Examination داده بشه. این امتحان شامل یک بخش ریاضی هست که آسونه، سوالات زبان انگلیسی و درک واژگان داره که سخته و یک بخش نوشتاری یا رایتینگ تحلیلی که از بقیه اهمیت کمتری داره.

این آزمون رو در تهران دادم و در بخش ریاضی نمره‌ی کامل و در بخش واژگان نمره‌ی خیلی خوبی آوردم. همین بود که دو دانشگاه معتبر امریکایی که رنک خوب و متوسطی داشتن بهم ایمیل دادن و ابراز تمایل کردن که با توجه به نمره‌ی GRE، اونجا اپلای کنم (این ایمیل‌ها رو قبل از اینکه خودم نمره‌ی امتحان رو بدونم دریافت کردم!)

یکی‌شون اپلیکیشن فی ۹۰ دلاری‌ش رو هم برداشت و گفت بصورت رایگان میتونی اپلای کنی. در انتها یکی از این دانشگاه‌ها بهم پذیرش نهایی داد که به دلیل بالاتر بودنِ سطح علمی و بهتر بودنِ بورسیه‌ای که از دانشگاه ایالتی آیوا گرفته بودم، پیشنهاد اون دانشگاه رو رد کردم. پس این حالت هم وجود داره و ممکنه موسساتی مثل ETS که امتحانات تحصیلی رو برگزار میکنن، اطلاعات رتبه‌های برتر رو به برخی دانشگاه‌ها بفرستن یا بفروشن و دانشجوها از این طریق یه جورایی دعوت‌نامه دریافت کنن.

القصه... با توجه به نکاتی که در مورد ارتباط با اساتید ذکر شد، یه لیست تهیه کردم شامل بسیاری از اساتیدِ مرتبط با رشته‌م در امریکا و کانادا و با ارسال روزمه بهشون ایمیل دادم و پرسیدم آیا پوزیشن دکتری دارای بورسیه تحصیلی دارن یا خیر. طی این ایمیل‌ها و پاسخ‌های زیادی که از اساتید دریافت می‌کردم، چند ماجرا رخ داد که جالب‌ترین‌شون رو در ادامه ذکر می‌کنم. البته اینم بگم که مطالب قبلی رو نه برای راهنمایی دادن جهت گرفتن پذیرش، بلکه جهت مقدمه‌چینیِ نقل ماجرایی نوشتم که در ادامه تعریفش میکنم.

یک استاد در دانشگاه آلاباما واقع در شهر بیرمنگام امریکا، جواب غیر منتظره‌ای بهم داد:

«کیوان عزیز. چه قسمتی از زمینه‌ی تحقیقاتی من ممکنه با علایق شما اشتراک داشته باشه؟ بخاطر اینکه درخواست‌های زیادی از دانشجویان ایرانی دریافت می‌کنم، می‌خوام بدونم شماها چه فکری می‌کنید وقتی به یه دانشمند اسرائیلی پیام میدید؟ اسرائیل و ایران دشمن اند. آیا این موضوع اصلاً شماها رو اذیت نمیکنه؟»

کتمان نمی‌کنم که جا خوردم، چون اصلاً به ملیت اساتیدی که بهشون ایمیل می‌دادم کار نداشتم و فکر می‌کردم لااقل در فضاهای علمی امریکا، جای اینگونه برخوردها نباشه. رنک یا رتبه‌ی این دانشگاه رو هم چک نکرده بودم و همین حالا هم نمیدونم دانشگاه خوبیه یا نه، صرفاً در یک خبرنامه‌ی ایمیلی که در زمینه‌ی رباتیک و کنترل بود، دیده بودم این استاد نوشته جای خالی داره. آدرس ایمیلش رو کپی کردم و براش متنی که به همه می‌فرستادم رو ارسال کردم.

یه ذره که از هنگ بودن در اومدم براش نوشتم:

«من علاقه‌مند به تحقیقات شما در زمینه‌ی ... و ... بودم. اما اگر می‌دونستم اسرائیلی هستید، وقتم رو به جهت ارتباط با شما هدر نمی‌دادم. پیشنهاد میکنم ملیت خودتون رو خیلی واضح در صفحه‌ی نخست وب‌سایت‌تون و همینطور در پیام‌هایی که می‌فرستید اعلام کنید، در این صورت مطمئن باشید پیام‌های فرستاده شده از سوی ایرانی‌ها بطور قابل توجهی کاهش پیدا میکنه»

پاسخ داد: «جواب اشتباهی بود! قبل از اینکه حتی فکر اومدن به امریکا رو بکنید، باید یاد بگیرید چه میزانی از تحمل نیازه. متاسفم که ناامیدتون میکنم اما اسرائیلی‌ها و یهودیان همه جای محیط آکادمیک حاضرند و اگه بیاید اینجا، مجبورید بصورت نرمال باهاشون تعامل کنید»

اینجا بود که اصل حرفی که توی ذهن داشتم رو بهش زدم:

«چیزی که من گفتم تناقضی با تحملی که ازش دم زدید نداره. ما باید یاد بگیریم تحمل داشته باشیم اما تا جایی که این تحمل با عقلانیت و عدالت، ستیز نداشته باشه. من قطعاً بیشترین تلاشم رو خواهم کرد که از اسرائیلی‌ها در امریکا دوری کنم و فکر میکنم چنین چیزی ممکن باشه. همینطور از خدا میخوام که در این امر بهم کمک کنه.

متاسفم اما ترجیح میدم در همین جا به این گفتگو پایان بدم چون بیم این رو دارم که خیلی راحت مثل دانشمندان هسته‌ای ایران توسط اسرائیلی‌ها کشته بشم. البته این شهدا جایگاه بسیار والاتری از من داشتن اما روزی که مصطفی رو کشتید هیچ‌وقت در زندگی از یادم نمیره. باید مصطفی احمدی روشن رو بشناسید، کسی که از دانشگاه شریف فارغ التحصیل شد و ۱۱ ژانویه ۲۰۱۲ توسط تروریست‌های تحت امر اسرائیل به شهادت رسید... گود بای!»

جوابی نداد و بحث تمام شد. بعد از این ماجرا همیشه به این فکر می‌کردم که نکنه تاخیر یک ساله‌ی ویزای امریکام بخاطر اعمال نفوذ این آدم و گزارشی که رد کرده بوده. ماجراهای مفصلی در ویزا گرفتن رخ داد، جایی که انصافاً دانشگاه نهایت همکاری رو داشت اما به دلیل کارشکنی و بی‌نظمی سفارت امریکا و تاخیر در صدور ویزا، از انگلیس هم پذیرش گرفتم و داشتم می‌رفتم اونجا که در دقیقه‌ی ۹۰ ویزای امریکا اومد و ترجیح دادم بیام اینجا!

مکالمه با این استاد اسرائیلی، یکی از ماجراهایی بود که در این مسیر باهاش روبرو شدم و خدا رو شکر در مدتی که اینجا مشغول به تحصیل‌ام کوچکترین نیازی به تعامل با این افراد نبوده و ازشون ایزوله بودم...

مطالب مرتبط



آخرین مطالب