نظرسنجی مرکز تحقیقات خشونت با سلاح گرم کالیفرنیا که ماه گذشته منتشر شد، نشان داد که نیمی از آمریکایی ها انتظار دارند در چند سال آینده #جنگ_داخلی در آمریکا آغاز شود.
مطالعهآیا میزان دریافتی از تامین اجتماعی کفاف هزینه های ضروری زندگی در آمریکا را می دهد؟
۲۳ دی ۱۳۹۸آیا میزان دریافتی از تامین اجتماعی کفاف هزینه های ضروری زندگی در آمریکا را می دهد؟
۲۳ دی ۱۳۹۸چرا آمریکا در سیاست خارجی (در مورد ایران، چین، کره شمالی، و....) خیلی بد عمل میکند؟
منبع: foreignpolicy
نویسنده: استفن والت
نگرش دولت ترامپ به تحولات خاورمیانه و بویژه ایران مصداق «مرگ مغزی» است. اگر استراتژی را به معنای مجموعهای از اهداف مشخص و ترکیبی از طرحی منسجم از اقدامات برای دستیابی به اهداف تعریف کنیم که واکنشهای دیگران را نیز در نظر میگیرد، در واقع دولت ترامپ فاقد استراتژی است. به جای یک استراتژی واقعی، آنچه ما در حال حاضر شاهد آن هستیم، مجموعهای از اهداف پراکنده است که از سوی یک رئیس جمهور نادان که کنترلی نیز بر امور ندارد، اجرا میشود.
پس از گذشت سه سال که ترامپ در کاخ سفید قدرت را در دست دارد، خطر جنگ افزایش یافته، ایران به تدریج به سمت آغاز برنامه هستهای خود کشیده شده، عراق خواستار خروج آمریکاست، شک و تردیدها درباره اتکا و اعتبار آمریکا بیشتر شده و به متحدان در اروپا هشدار داده میشود. دولت ترامپ معتقد است که ترور مقامات رسمی خارجی ابزاری مشروع در سیاست خارجی است، در حالی که تنها دولتهای شرور از این گونه اقدامات استقبال میکنند.
در عین حال متأسفانه این کوتاه بینی استراتژیک فراتر از خاورمیانه است...ترامپ همه ابعاد خطر نفوذ چین را در نظر نمیگیرد و اگر استراتژیک رفتار میکرد لازم بود تا به دنبال راههایی برای محدود کردن نفوذ و تأثیر چین باشد.... سیاست جنگ تجاری آمریکا در برابر دیگر کشورها، برهم زدن توافق تجاری آسیا-پاسیفیک که دولت ترامپ دنبال کرد، نیز به ضرر واشنگتن بود....سیاست ترامپ در برابر کره شمالی نیز که بدون هیچ نتیجه و تنها با وعدههای به گفته او «پوچ» همراه بوده ، باعث کاهش اعتماد به آمریکا در سراسر آسیا شد.
شعارهای ترامپ درباره اروپاییها بویژه آنجا که ترامپ از آنها خواست تا از همکاری با شرکت چینی هوآوی دست بکشند و همزمان سهم خود را در هزینههای مالی ناتو افزایش دهند، باعث تعجب است. اشتباهات ترامپ باعث شد تا مدیران چینی هوآوی بیشترین استفاده را در عمل به وعدههای خود و کسب اطمینان کشورهای اروپایی انجام دهند، تا آنجا که در حال حاضر دفاتر و شعب دیپلماتیک و کنسولی چین در کشورهای اروپایی بسیار بیشتر از دفاتر دیپلماتیک آمریکا در اروپاست.
دولت ترامپ به جای دنبال کردن یک سیاست سنجیده و غیرتنش زا در خاورمیانه، متأثر از مشاوران جنجالی و شرکای تجاری خود در منطقه به سمت مواجهه با ایران پیش رفته است. عملکرد «بی استراتژیک» ترامپ چندان هم جای نگرانی ندارد، چون قبل از ترامپ نیز رؤسای جمهور دیگری از جمله کلینتون در برابر چین نتوانست اهداف مورد نظر را به پیش ببرد و جرج بوش علی رغم جنگ در خاورمیانه اما به اهداف خود نرسید و باراک اوباما نیز با وجود واقع نگری، اما کم کاری کرد و او نیز نتوانست درگیری نظامی آمریکا در خارج را متوقف و یا کمتر کند.
با وجود بحرانهایی که آمریکا تا کنون در سیاست خارجی با آن مواجه بوده، اما بیشتر هزینههای ناشی از سیاست خارجی خود را به دوش دیگران گذاشته و از طرف دیگر شهروندان آمریکایی توجه زیادی به سیاستهای دولت شأن ورای مرزها ندارند، تا آنجا که بر اساس تحقیقات «دیانا حِسِن»، مسائل سیاست خارجی حتی در میان ۱۰ اولویت اول برای رأی دهندگان آمریکایی نیز نیست و همین موضوع باعث شده تا سیاست گذاران آمریکایی تحت فشار کمتری برای توجیه و توضیح دستاوردها و یا شکستهای خود در سیاست خارجی برای شهروندان باشند.
پل پیلار در کتاب «چرا آمریکا جهان را خوب نمیفهمد؟» می گوید که آمریکا به دلیل تجربه تاریخی غیرمعمول، انزوای جغرافیایی، بازار داخلی بزرگ، چندان نمیتواند یک استراتژی مناسب و با ثبات را طراحی و اجرا کند. تدوین یک استراتژی سیاست خارجی مؤثر و کارآمد مستلزم پیش بینی چگونگی واکنش احتمالی دیگران است، اما مقامات آمریکایی به ندرت درباره اقدامات دیگر کشورهای پرنفوذ آگاهی دارند و الگوی جذب آسان مهاجران، قدرت و هویت ناسیونالیسم آمریکایی را به شدت تضعیف کرده است.
به طور کلی بی تفاوتی مردم به سیاست خارجی و نفوذ گسترده لابیهای داخلی و خارجی ؛ موانع جدی یک سیاست خارجی استراتژیک برای واشنگتن است که از طرف دیگر آمریکا را بیش از هر قدرت دیگری در تاریخ مدرن، آسیب پذیر خواهد ساخت، چون وقتی هرکدام از گروههای نفوذ اهداف خود را حال چه درباره بودجه دفاعی بیشتر یا درباره توجه بیشتر به حقوق بشر و یا رد توافق آب و هوایی دنبال کنند، در این شرایط امکان تدوین یک استراتژی فراگیر بر مبنای منافع ملی از بین خواهد رفت.
یکی از ضعفهای اساسی سیاست خارجی آمریکا این است که افرادی که کار خود را به درستی انجام میدهند اغلب به حاشیه کشیده میشوند، در حالی اشتباهات تکرار میشود، از جمله طراحان جنگ عراق همچنان قابل احترام و مورد توجه واقع میشوند و در این شرایط چه انتظاری است که کارهای کشور به درستی انجام شود؟ سیاست امنیت ملی داخلی و خارجی آمریکا بیشتر به مانند یک اجرای هنری است و نتایج اقدامات فعلی آمریکا به هیچ عنوان جان سربازان، دیپلماتها و مامورانی که برای آمریکا کار میکنند، نجات نخواهد داد.
رهبران آمریکا فقط توجه و تمرکز خود را بر نحوه نمایش چهرهشان در تلویزیون و توئیتر قرار دادهاند. اگرچه آمریکا به واسطه قدرت ممکن است بتواند برای مدتی این مسیر را طی کند، اما ادامه این مسیر برای آمریکا برای همیشه ممکن نخواهد بود و به از دست رفتن فرصتها منجر خواهد شد. .
پس از گذشت سه سال که ترامپ در کاخ سفید قدرت را در دست دارد، خطر جنگ افزایش یافته، ایران به تدریج به سمت آغاز برنامه هستهای خود کشیده شده، عراق خواستار خروج آمریکاست، شک و تردیدها درباره اتکا و اعتبار آمریکا بیشتر شده و به متحدان در اروپا هشدار داده میشود. دولت ترامپ معتقد است که ترور مقامات رسمی خارجی ابزاری مشروع در سیاست خارجی است، در حالی که تنها دولتهای شرور از این گونه اقدامات استقبال میکنند.
در عین حال متأسفانه این کوتاه بینی استراتژیک فراتر از خاورمیانه است...ترامپ همه ابعاد خطر نفوذ چین را در نظر نمیگیرد و اگر استراتژیک رفتار میکرد لازم بود تا به دنبال راههایی برای محدود کردن نفوذ و تأثیر چین باشد.... سیاست جنگ تجاری آمریکا در برابر دیگر کشورها، برهم زدن توافق تجاری آسیا-پاسیفیک که دولت ترامپ دنبال کرد، نیز به ضرر واشنگتن بود....سیاست ترامپ در برابر کره شمالی نیز که بدون هیچ نتیجه و تنها با وعدههای به گفته او «پوچ» همراه بوده ، باعث کاهش اعتماد به آمریکا در سراسر آسیا شد.
شعارهای ترامپ درباره اروپاییها بویژه آنجا که ترامپ از آنها خواست تا از همکاری با شرکت چینی هوآوی دست بکشند و همزمان سهم خود را در هزینههای مالی ناتو افزایش دهند، باعث تعجب است. اشتباهات ترامپ باعث شد تا مدیران چینی هوآوی بیشترین استفاده را در عمل به وعدههای خود و کسب اطمینان کشورهای اروپایی انجام دهند، تا آنجا که در حال حاضر دفاتر و شعب دیپلماتیک و کنسولی چین در کشورهای اروپایی بسیار بیشتر از دفاتر دیپلماتیک آمریکا در اروپاست.
دولت ترامپ به جای دنبال کردن یک سیاست سنجیده و غیرتنش زا در خاورمیانه، متأثر از مشاوران جنجالی و شرکای تجاری خود در منطقه به سمت مواجهه با ایران پیش رفته است. عملکرد «بی استراتژیک» ترامپ چندان هم جای نگرانی ندارد، چون قبل از ترامپ نیز رؤسای جمهور دیگری از جمله کلینتون در برابر چین نتوانست اهداف مورد نظر را به پیش ببرد و جرج بوش علی رغم جنگ در خاورمیانه اما به اهداف خود نرسید و باراک اوباما نیز با وجود واقع نگری، اما کم کاری کرد و او نیز نتوانست درگیری نظامی آمریکا در خارج را متوقف و یا کمتر کند.
با وجود بحرانهایی که آمریکا تا کنون در سیاست خارجی با آن مواجه بوده، اما بیشتر هزینههای ناشی از سیاست خارجی خود را به دوش دیگران گذاشته و از طرف دیگر شهروندان آمریکایی توجه زیادی به سیاستهای دولت شأن ورای مرزها ندارند، تا آنجا که بر اساس تحقیقات «دیانا حِسِن»، مسائل سیاست خارجی حتی در میان ۱۰ اولویت اول برای رأی دهندگان آمریکایی نیز نیست و همین موضوع باعث شده تا سیاست گذاران آمریکایی تحت فشار کمتری برای توجیه و توضیح دستاوردها و یا شکستهای خود در سیاست خارجی برای شهروندان باشند.
پل پیلار در کتاب «چرا آمریکا جهان را خوب نمیفهمد؟» می گوید که آمریکا به دلیل تجربه تاریخی غیرمعمول، انزوای جغرافیایی، بازار داخلی بزرگ، چندان نمیتواند یک استراتژی مناسب و با ثبات را طراحی و اجرا کند. تدوین یک استراتژی سیاست خارجی مؤثر و کارآمد مستلزم پیش بینی چگونگی واکنش احتمالی دیگران است، اما مقامات آمریکایی به ندرت درباره اقدامات دیگر کشورهای پرنفوذ آگاهی دارند و الگوی جذب آسان مهاجران، قدرت و هویت ناسیونالیسم آمریکایی را به شدت تضعیف کرده است.
به طور کلی بی تفاوتی مردم به سیاست خارجی و نفوذ گسترده لابیهای داخلی و خارجی ؛ موانع جدی یک سیاست خارجی استراتژیک برای واشنگتن است که از طرف دیگر آمریکا را بیش از هر قدرت دیگری در تاریخ مدرن، آسیب پذیر خواهد ساخت، چون وقتی هرکدام از گروههای نفوذ اهداف خود را حال چه درباره بودجه دفاعی بیشتر یا درباره توجه بیشتر به حقوق بشر و یا رد توافق آب و هوایی دنبال کنند، در این شرایط امکان تدوین یک استراتژی فراگیر بر مبنای منافع ملی از بین خواهد رفت.
یکی از ضعفهای اساسی سیاست خارجی آمریکا این است که افرادی که کار خود را به درستی انجام میدهند اغلب به حاشیه کشیده میشوند، در حالی اشتباهات تکرار میشود، از جمله طراحان جنگ عراق همچنان قابل احترام و مورد توجه واقع میشوند و در این شرایط چه انتظاری است که کارهای کشور به درستی انجام شود؟ سیاست امنیت ملی داخلی و خارجی آمریکا بیشتر به مانند یک اجرای هنری است و نتایج اقدامات فعلی آمریکا به هیچ عنوان جان سربازان، دیپلماتها و مامورانی که برای آمریکا کار میکنند، نجات نخواهد داد.
رهبران آمریکا فقط توجه و تمرکز خود را بر نحوه نمایش چهرهشان در تلویزیون و توئیتر قرار دادهاند. اگرچه آمریکا به واسطه قدرت ممکن است بتواند برای مدتی این مسیر را طی کند، اما ادامه این مسیر برای آمریکا برای همیشه ممکن نخواهد بود و به از دست رفتن فرصتها منجر خواهد شد. .
مطالب مرتبط
سفر بایدن نشان می دهد، چرا واشنگتن هنوز درک درستی از منطقه ندارد
۹ مرداد ۱۴۰۱
سفر بایدن به عربستان هیچ دستاوردی نداشت. عربستان متعهد به افزایش تولید نفت نشد. هیچ بیانیه ای در قبال عادی سازی با اسرائیل اعلام نکرد و هیچ اتحاد امنیتی تازه ای اعلام نشد.
مطالعهآمریکا در حال ساختن ائتلافی از حریفان خود است
۱ مرداد ۱۴۰۱
عواملی هست که موجب سردی روابط کشورهایی چون چین، روسیه و ایران شود، اما سیاست خارجی آمریکا آنها را گردهم می آورد.
مطالعهآخرین مطالب
چرا آمریکا در سیاست خارجی (در مورد ایران، چین، کره شمالی، و....) خیلی بد عمل میکند؟
منبع: foreignpolicy
نویسنده: استفن والت
نگرش دولت ترامپ به تحولات خاورمیانه و بویژه ایران مصداق «مرگ مغزی» است. اگر استراتژی را به معنای مجموعهای از اهداف مشخص و ترکیبی از طرحی منسجم از اقدامات برای دستیابی به اهداف تعریف کنیم که واکنشهای دیگران را نیز در نظر میگیرد، در واقع دولت ترامپ فاقد استراتژی است. به جای یک استراتژی واقعی، آنچه ما در حال حاضر شاهد آن هستیم، مجموعهای از اهداف پراکنده است که از سوی یک رئیس جمهور نادان که کنترلی نیز بر امور ندارد، اجرا میشود.
پس از گذشت سه سال که ترامپ در کاخ سفید قدرت را در دست دارد، خطر جنگ افزایش یافته، ایران به تدریج به سمت آغاز برنامه هستهای خود کشیده شده، عراق خواستار خروج آمریکاست، شک و تردیدها درباره اتکا و اعتبار آمریکا بیشتر شده و به متحدان در اروپا هشدار داده میشود. دولت ترامپ معتقد است که ترور مقامات رسمی خارجی ابزاری مشروع در سیاست خارجی است، در حالی که تنها دولتهای شرور از این گونه اقدامات استقبال میکنند.
در عین حال متأسفانه این کوتاه بینی استراتژیک فراتر از خاورمیانه است...ترامپ همه ابعاد خطر نفوذ چین را در نظر نمیگیرد و اگر استراتژیک رفتار میکرد لازم بود تا به دنبال راههایی برای محدود کردن نفوذ و تأثیر چین باشد.... سیاست جنگ تجاری آمریکا در برابر دیگر کشورها، برهم زدن توافق تجاری آسیا-پاسیفیک که دولت ترامپ دنبال کرد، نیز به ضرر واشنگتن بود....سیاست ترامپ در برابر کره شمالی نیز که بدون هیچ نتیجه و تنها با وعدههای به گفته او «پوچ» همراه بوده ، باعث کاهش اعتماد به آمریکا در سراسر آسیا شد.
شعارهای ترامپ درباره اروپاییها بویژه آنجا که ترامپ از آنها خواست تا از همکاری با شرکت چینی هوآوی دست بکشند و همزمان سهم خود را در هزینههای مالی ناتو افزایش دهند، باعث تعجب است. اشتباهات ترامپ باعث شد تا مدیران چینی هوآوی بیشترین استفاده را در عمل به وعدههای خود و کسب اطمینان کشورهای اروپایی انجام دهند، تا آنجا که در حال حاضر دفاتر و شعب دیپلماتیک و کنسولی چین در کشورهای اروپایی بسیار بیشتر از دفاتر دیپلماتیک آمریکا در اروپاست.
دولت ترامپ به جای دنبال کردن یک سیاست سنجیده و غیرتنش زا در خاورمیانه، متأثر از مشاوران جنجالی و شرکای تجاری خود در منطقه به سمت مواجهه با ایران پیش رفته است. عملکرد «بی استراتژیک» ترامپ چندان هم جای نگرانی ندارد، چون قبل از ترامپ نیز رؤسای جمهور دیگری از جمله کلینتون در برابر چین نتوانست اهداف مورد نظر را به پیش ببرد و جرج بوش علی رغم جنگ در خاورمیانه اما به اهداف خود نرسید و باراک اوباما نیز با وجود واقع نگری، اما کم کاری کرد و او نیز نتوانست درگیری نظامی آمریکا در خارج را متوقف و یا کمتر کند.
با وجود بحرانهایی که آمریکا تا کنون در سیاست خارجی با آن مواجه بوده، اما بیشتر هزینههای ناشی از سیاست خارجی خود را به دوش دیگران گذاشته و از طرف دیگر شهروندان آمریکایی توجه زیادی به سیاستهای دولت شأن ورای مرزها ندارند، تا آنجا که بر اساس تحقیقات «دیانا حِسِن»، مسائل سیاست خارجی حتی در میان ۱۰ اولویت اول برای رأی دهندگان آمریکایی نیز نیست و همین موضوع باعث شده تا سیاست گذاران آمریکایی تحت فشار کمتری برای توجیه و توضیح دستاوردها و یا شکستهای خود در سیاست خارجی برای شهروندان باشند.
پل پیلار در کتاب «چرا آمریکا جهان را خوب نمیفهمد؟» می گوید که آمریکا به دلیل تجربه تاریخی غیرمعمول، انزوای جغرافیایی، بازار داخلی بزرگ، چندان نمیتواند یک استراتژی مناسب و با ثبات را طراحی و اجرا کند. تدوین یک استراتژی سیاست خارجی مؤثر و کارآمد مستلزم پیش بینی چگونگی واکنش احتمالی دیگران است، اما مقامات آمریکایی به ندرت درباره اقدامات دیگر کشورهای پرنفوذ آگاهی دارند و الگوی جذب آسان مهاجران، قدرت و هویت ناسیونالیسم آمریکایی را به شدت تضعیف کرده است.
به طور کلی بی تفاوتی مردم به سیاست خارجی و نفوذ گسترده لابیهای داخلی و خارجی ؛ موانع جدی یک سیاست خارجی استراتژیک برای واشنگتن است که از طرف دیگر آمریکا را بیش از هر قدرت دیگری در تاریخ مدرن، آسیب پذیر خواهد ساخت، چون وقتی هرکدام از گروههای نفوذ اهداف خود را حال چه درباره بودجه دفاعی بیشتر یا درباره توجه بیشتر به حقوق بشر و یا رد توافق آب و هوایی دنبال کنند، در این شرایط امکان تدوین یک استراتژی فراگیر بر مبنای منافع ملی از بین خواهد رفت.
یکی از ضعفهای اساسی سیاست خارجی آمریکا این است که افرادی که کار خود را به درستی انجام میدهند اغلب به حاشیه کشیده میشوند، در حالی اشتباهات تکرار میشود، از جمله طراحان جنگ عراق همچنان قابل احترام و مورد توجه واقع میشوند و در این شرایط چه انتظاری است که کارهای کشور به درستی انجام شود؟ سیاست امنیت ملی داخلی و خارجی آمریکا بیشتر به مانند یک اجرای هنری است و نتایج اقدامات فعلی آمریکا به هیچ عنوان جان سربازان، دیپلماتها و مامورانی که برای آمریکا کار میکنند، نجات نخواهد داد.
رهبران آمریکا فقط توجه و تمرکز خود را بر نحوه نمایش چهرهشان در تلویزیون و توئیتر قرار دادهاند. اگرچه آمریکا به واسطه قدرت ممکن است بتواند برای مدتی این مسیر را طی کند، اما ادامه این مسیر برای آمریکا برای همیشه ممکن نخواهد بود و به از دست رفتن فرصتها منجر خواهد شد. .
پس از گذشت سه سال که ترامپ در کاخ سفید قدرت را در دست دارد، خطر جنگ افزایش یافته، ایران به تدریج به سمت آغاز برنامه هستهای خود کشیده شده، عراق خواستار خروج آمریکاست، شک و تردیدها درباره اتکا و اعتبار آمریکا بیشتر شده و به متحدان در اروپا هشدار داده میشود. دولت ترامپ معتقد است که ترور مقامات رسمی خارجی ابزاری مشروع در سیاست خارجی است، در حالی که تنها دولتهای شرور از این گونه اقدامات استقبال میکنند.
در عین حال متأسفانه این کوتاه بینی استراتژیک فراتر از خاورمیانه است...ترامپ همه ابعاد خطر نفوذ چین را در نظر نمیگیرد و اگر استراتژیک رفتار میکرد لازم بود تا به دنبال راههایی برای محدود کردن نفوذ و تأثیر چین باشد.... سیاست جنگ تجاری آمریکا در برابر دیگر کشورها، برهم زدن توافق تجاری آسیا-پاسیفیک که دولت ترامپ دنبال کرد، نیز به ضرر واشنگتن بود....سیاست ترامپ در برابر کره شمالی نیز که بدون هیچ نتیجه و تنها با وعدههای به گفته او «پوچ» همراه بوده ، باعث کاهش اعتماد به آمریکا در سراسر آسیا شد.
شعارهای ترامپ درباره اروپاییها بویژه آنجا که ترامپ از آنها خواست تا از همکاری با شرکت چینی هوآوی دست بکشند و همزمان سهم خود را در هزینههای مالی ناتو افزایش دهند، باعث تعجب است. اشتباهات ترامپ باعث شد تا مدیران چینی هوآوی بیشترین استفاده را در عمل به وعدههای خود و کسب اطمینان کشورهای اروپایی انجام دهند، تا آنجا که در حال حاضر دفاتر و شعب دیپلماتیک و کنسولی چین در کشورهای اروپایی بسیار بیشتر از دفاتر دیپلماتیک آمریکا در اروپاست.
دولت ترامپ به جای دنبال کردن یک سیاست سنجیده و غیرتنش زا در خاورمیانه، متأثر از مشاوران جنجالی و شرکای تجاری خود در منطقه به سمت مواجهه با ایران پیش رفته است. عملکرد «بی استراتژیک» ترامپ چندان هم جای نگرانی ندارد، چون قبل از ترامپ نیز رؤسای جمهور دیگری از جمله کلینتون در برابر چین نتوانست اهداف مورد نظر را به پیش ببرد و جرج بوش علی رغم جنگ در خاورمیانه اما به اهداف خود نرسید و باراک اوباما نیز با وجود واقع نگری، اما کم کاری کرد و او نیز نتوانست درگیری نظامی آمریکا در خارج را متوقف و یا کمتر کند.
با وجود بحرانهایی که آمریکا تا کنون در سیاست خارجی با آن مواجه بوده، اما بیشتر هزینههای ناشی از سیاست خارجی خود را به دوش دیگران گذاشته و از طرف دیگر شهروندان آمریکایی توجه زیادی به سیاستهای دولت شأن ورای مرزها ندارند، تا آنجا که بر اساس تحقیقات «دیانا حِسِن»، مسائل سیاست خارجی حتی در میان ۱۰ اولویت اول برای رأی دهندگان آمریکایی نیز نیست و همین موضوع باعث شده تا سیاست گذاران آمریکایی تحت فشار کمتری برای توجیه و توضیح دستاوردها و یا شکستهای خود در سیاست خارجی برای شهروندان باشند.
پل پیلار در کتاب «چرا آمریکا جهان را خوب نمیفهمد؟» می گوید که آمریکا به دلیل تجربه تاریخی غیرمعمول، انزوای جغرافیایی، بازار داخلی بزرگ، چندان نمیتواند یک استراتژی مناسب و با ثبات را طراحی و اجرا کند. تدوین یک استراتژی سیاست خارجی مؤثر و کارآمد مستلزم پیش بینی چگونگی واکنش احتمالی دیگران است، اما مقامات آمریکایی به ندرت درباره اقدامات دیگر کشورهای پرنفوذ آگاهی دارند و الگوی جذب آسان مهاجران، قدرت و هویت ناسیونالیسم آمریکایی را به شدت تضعیف کرده است.
به طور کلی بی تفاوتی مردم به سیاست خارجی و نفوذ گسترده لابیهای داخلی و خارجی ؛ موانع جدی یک سیاست خارجی استراتژیک برای واشنگتن است که از طرف دیگر آمریکا را بیش از هر قدرت دیگری در تاریخ مدرن، آسیب پذیر خواهد ساخت، چون وقتی هرکدام از گروههای نفوذ اهداف خود را حال چه درباره بودجه دفاعی بیشتر یا درباره توجه بیشتر به حقوق بشر و یا رد توافق آب و هوایی دنبال کنند، در این شرایط امکان تدوین یک استراتژی فراگیر بر مبنای منافع ملی از بین خواهد رفت.
یکی از ضعفهای اساسی سیاست خارجی آمریکا این است که افرادی که کار خود را به درستی انجام میدهند اغلب به حاشیه کشیده میشوند، در حالی اشتباهات تکرار میشود، از جمله طراحان جنگ عراق همچنان قابل احترام و مورد توجه واقع میشوند و در این شرایط چه انتظاری است که کارهای کشور به درستی انجام شود؟ سیاست امنیت ملی داخلی و خارجی آمریکا بیشتر به مانند یک اجرای هنری است و نتایج اقدامات فعلی آمریکا به هیچ عنوان جان سربازان، دیپلماتها و مامورانی که برای آمریکا کار میکنند، نجات نخواهد داد.
رهبران آمریکا فقط توجه و تمرکز خود را بر نحوه نمایش چهرهشان در تلویزیون و توئیتر قرار دادهاند. اگرچه آمریکا به واسطه قدرت ممکن است بتواند برای مدتی این مسیر را طی کند، اما ادامه این مسیر برای آمریکا برای همیشه ممکن نخواهد بود و به از دست رفتن فرصتها منجر خواهد شد. .
مطالب مرتبط
احتمال وقوع جنگ داخلی در آمریکا
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
نظرسنجی مرکز تحقیقات خشونت با سلاح گرم کالیفرنیا که ماه گذشته منتشر شد، نشان داد که نیمی از آمریکایی ها انتظار دارند در چند سال آینده #جنگ_داخلی در آمریکا آغاز شود.
مطالعهسفر بایدن نشان می دهد، چرا واشنگتن هنوز درک درستی از منطقه ندارد
۹ مرداد ۱۴۰۱
سفر بایدن به عربستان هیچ دستاوردی نداشت. عربستان متعهد به افزایش تولید نفت نشد. هیچ بیانیه ای در قبال عادی سازی با اسرائیل اعلام نکرد و هیچ اتحاد امنیتی تازه ای اعلام نشد.
مطالعهآمریکا در حال ساختن ائتلافی از حریفان خود است
۱ مرداد ۱۴۰۱
عواملی هست که موجب سردی روابط کشورهایی چون چین، روسیه و ایران شود، اما سیاست خارجی آمریکا آنها را گردهم می آورد.
مطالعه