برایان هوک: نمی‌‌خواهیم وارد جنگ با تهران شویم
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
نانسی پلوسی: اقدام‌های ایران بسیار جدی است
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
برایان هوک: نمی‌‌خواهیم وارد جنگ با تهران شویم
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
نانسی پلوسی: اقدام‌های ایران بسیار جدی است
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
 

سبک مصرف غذایی آمریکایی ها چگونه است؟



منبع: وکس
آنسلم بریلات ساوارین، نویسنده ی اپیکوری مسلکِ سده ی نوزدهم، نوشته است: آینده ی هر ملتی به سبکِ غذاییِ آن ملت بستگی دارد. حدوداً 200 سال بعد، سبکِ غذاییِ ملتها خیلی پیچیده تر شد. به خصوص در آمریکا، کشوری که عده ای از گرسنگی رنج می برند و عده ای از چاقی، جایی که فست فودها را قدم به قدم می توان دید و از آن طرف، بازار محصولاتِ مزرعه را همه جا می توان یافت، کشوری که خوش خوراکهایش اکنون بیش از همیشه قدرتِ انتخاب دارند، کشوری که شعبه های مک دونالد بیش از هروقتِ دیگری در آن گسترش یافته اند، کشوری که رخ دادنِ جنگِ کباب هم در آن دور از ذهن نیست. از این رو، در این 40 نقشه و نمودار تلاش کرده ایم نشان دهیم که غذاهایی که می خوریم از کجا می آیند و چطور خورده می شوند. در پایان هم برای حسنِ ختام به بحثِ شیرینِ نوشیدنی ها پرداخته ایم.

 
 

سبک مصرف غذایی آمریکایی ها چگونه است؟

 

 

منبع: وکس
آنسلم بریلات ساوارین، نویسنده ی اپیکوری مسلکِ سده ی نوزدهم، نوشته است: آینده ی هر ملتی به سبکِ غذاییِ آن ملت بستگی دارد. حدوداً 200 سال بعد، سبکِ غذاییِ ملتها خیلی پیچیده تر شد. به خصوص در آمریکا، کشوری که عده ای از گرسنگی رنج می برند و عده ای از چاقی، جایی که فست فودها را قدم به قدم می توان دید و از آن طرف، بازار محصولاتِ مزرعه را همه جا می توان یافت، کشوری که خوش خوراکهایش اکنون بیش از همیشه قدرتِ انتخاب دارند، کشوری که شعبه های مک دونالد بیش از هروقتِ دیگری در آن گسترش یافته اند، کشوری که رخ دادنِ جنگِ کباب هم در آن دور از ذهن نیست. از این رو، در این 40 نقشه و نمودار تلاش کرده ایم نشان دهیم که غذاهایی که می خوریم از کجا می آیند و چطور خورده می شوند. در پایان هم برای حسنِ ختام به بحثِ شیرینِ نوشیدنی ها پرداخته ایم.

 
 

محصولاتِ غذایی

 

 
 

 
با یک مطلبِ جالب آغاز می کنیم. نقشه ی خوش رنگ و لعابی که مشاهده می کنید طراحیِ شرکتِ گوشتِ آرمر و دوستان در 1922 است که Redditor Sverdrupian آن را کشف کرده است. این شرکت مدعی است که نقشه ی پیشِ رو اساسی ترین محصولاتِ کشت-و-دامِ کشورِ آمریکا در آن زمان را به نمایش گذاشته است. البته در آن زمان آمار به اندازه ی امروز دقیق نبوده است و پرسنلِ شرکت نیز به این مشکل اذعان داشته اند: «اینکه بخواهیم تمامِ محصولاتِ اساسی در همه ی ایالتها را با دقتِ جغرافیاییِ تمام به تصویر بکشیم غیرممکن است. با این وجود، محصولاتِ اساسیِ هر ایالت را در حدِ بضاعتِ خود و با دقتِ نسبی به تصویر کشیده ایم.» پیامِ کلیِ این نقشه را همان بالای نقشه می توان خواند: قدرتِ آمریکا تا حدِ زیادی مرهونِ محصولاتِ کشاورزی و دام پروریِ این کشور است. وسعتِ جغرافیاییِ این کشور و تنوعِ اقلیمیِ آن سبب شده تا محصولاتِ زراعی و حیوانیِ آمریکا تنوعِ بسیار بیشتری نسبت به رقبا داشته باشد. «آرمر و دوستان» با افتخار می نویسد: «آمریکا خودکفاترین کشور در دنیاست.»
 
 

مزرعه دارانِ کشور کاهش یافته اند

 

 
 

 
حالا می رویم سراغِ یک نمودار. حقیقتِ نمایان در این نمودار تکان دهنده است. در 1840 تقریباً 70 درصدِ نیروی کارِ آمریکا در مزارع به کشاورزی و دامپروری اشتغال داشتند. آن زمان، اقتصادِ کشور بی برو برگرد به کشت-و-دام وابسته بود. اما همه چیز خیلی سریع تغییر کرد. در سالِ 2000 فقط 2 درصد از نیروی کارِ کشور در این بخش شاغل مانده بودند. این یعنی اینکه اقتصادِ آمریکا به کلی زیر و رو شده است.
 
 

مزارعِ آمریکا پَر!

 

 
 

 
در طولِ زمان، مزرعه ها هم همانندِ مزرعه داران کاهش یافته است. در این نقشه، هر نقطه ی قرمز نمایانگرِ 20 مزرعه ای است که از بین رفته اند، و هر نقطه ی آبی نشانه ی ایجادِ 20 مزرعه ی جدید است. ماحصلِ آن می شود اتلافِ 90000 مزرعه در عرضِ تنها 5 سال. توجه داشته باشید که فقدانِ مزرعه در کنتاکی و تنسی چشمگیر تر است و ایجادِ مزرعه در آریزونا، نیو مکزیکو و تگزاس.
 
 

با این همه، تولیدِ موادِ غذایی در حالِ افزایش است

 

 
 

 
شاید در وهله ی اول گمان کنید با کاهشِ مزرعه و مزرعه کار، محصولاتِ مزرعه هم کاهش یافته است. اما قضیه برعکس است. درست است که این نمودار پیش از سالِ 1948 را نشان نمی دهد اما همین برهه ی محدود هم کافی است برای اینکه دریابیم تولیدِ محصولاتِ غذایی در آمریکا افزایشِ بی سابقه ای یافته است. بنابراین، گرچه سهمِ مزارع از نیروی کار تقریباً از صد به صفر رسیده است، اما حجمِ محصولاتِ دامی و گیاهی قطعاً افزایش یافته است. سبب آن است که بهره وری از مزارع پیشرفتی باورنکردنی داشته است. بهبودِ بذرها، سیستمِ آبیاریِ اتومات، استفاده از آفت کُش ها و به کارگیریِ تراکتور از جمله ی این پیشرفتهاست. صنعتی که قبلاً سخت به نیروی انسانی وابسته بود اکنون بر شانه ی غولهای تکنولوژی می چرخد. دیگر در آرزوی رباتهایی از فضا نباشید. آنها همین الان هم در خدمتِ ما هستند و غذای ما را تأمین می کنند.
 
 

ارزش محصولات کشت و دام

 

 
 

 
بیل رانکین نقشه نگاری است که با استفاده از داده های USDA (وزارتِ کشت و دام) این نقشه ی زیبا را از ارزشِ محصولاتِ کشت-و-دامِ کشور طراحی کرده است. مناطقی که سبزرنگ تر هستند بازارِ فروشِ محصولاتِ کشاورزی در آنها شکوفا تر است. و مناطقِ قرمزتر نشان از بازارِ بهترِ محصولاتِ دامی دارند. برای مثال، کالیفرنیا بهترین بازارِ محصولاتِ کشاورزی را دارد. در عوض، بیشترین درآمدِ ناشی از محصولاتِ دامی از آنِ ویسکانسین و کارولینای شمالی است.
 
 

در هر ناحیه کدام محصولاتِ کشاورزی کشت می شود؟

 

 
 

 
این نقشه هر ناحیه را بر اساسِ بیشترین محصولِ زیرِ کشتِ آن دسته بندی کرده است. بسیاری از نواحی این روزها صرفاً بر کشتِ یک محصول تمرکز می کنند، یعنی همان شیوه ای که به آن تک-فرآوری (monoculture) می گویند. بیشترین محصولی که زمینهای کشاورزیِ آمریکا را پوشش داده ذرت است. بعضی از نواحی تا 63 درصد زیرِ کشتِ ذرت رفته اند. رتبه ی دوم متعلق به سویاست. البته سویا را تنها به خاطرِ تولیدِ توفو عمل نمی آورند. بخشِ عمده ی سویای کشور خوراکِ دامها می شود.
 
 

همه جا پر از گاو است

 

 
 

 
اگر یک نتیجه ی واضح بتوان از این نقشه گرفت همین است که گاوها همه جا هستند. این همه رنگِ صورتی را بنگرید. گاوها گله گله از کران تا کرانِ کشور حضور دارند، مگر در بیابانهای جنوبِ غرب و بعضی از کوهستانهای دوردستِ شمالِ ایالتِ نیویورک و ویرجینیای غربی. اما گاوها تنها حیواناتِ مزرعه در کشور نیستند. خوکها و مرغ و خروسها هم حضورِ فعالی در کشور دارند که البته حضورشان الگومند تر است. به طوری که در شرقِ کلرادو جمعیت شان بیشتر است؛ خوکها در شمال و مرغ و خروسها در جنوب متمرکز اند. کالیفرنیا نیز پر از مرغ و خروس است. راستی آن لکه ی آبی رنگ در تگزاس را می بینید؟ آنها گوسفندها و بزها هستند.
 
 

اقتصادِ مزرعه

 

 
 

 
این نقشه نشانگرِ میانگینِ درآمدِ عاید از هر مزرعه و کشتگاه است، و از این جهت گونه گونی بسیار است. برخی از کشتگاه ها در سال کمتر از 10000 دلار فروش دارند. اما برخی هایشان بیش از 750000 دلار به فروش می رسانند. این رونق ناشی از چیست؟ پاسخ متفاوت است. در نواحیِ پردرآمدِ می سی سی پی با کشتِ سویا و پنبه پول پارو می کنند و در نواحیِ ثروتمندِ تگزاس با پرورشِ گاو. در بخشهایی از کارولینای شمالی هم پولِ خوبی از پرورشِ انواعِ دامها عاید می شود. در کالیفرنیا نیز بازارِ دام، محصولاتِ کشاورزی و مغزهای آجیلی جملگی داغِ داغ است.
 
 

سالخوردگیِ مزرعه داران

 

 
 

 
میانگینِ سنِ مزرعه دارانِ عمده در آمریکا همینک 58 سال است، یعنی نزدیک به سنِ بازنشستگی. و این میانگین چند سالی است که درحالِ افزایش است. بر اساسِ داده های USDA، در سالِ 2012 قریب به یک سوم از مزرعه-داران بالای 65 سال سن داشته اند. اما این بدان معنا نیست که ضرورتاً اینها جزءِ مزرعه دارانِ عمده بوده اند. غالبِ مزارعِ آمریکا کوچک هستند. در حدودِ 75 درصد از مزارع سالانه کمتر از 50000 دلار عایدی دارند.
 
 

بسیاری از مزرعه داران از راههایی علاوه بر از مزرعه داری امرارِ معاش می کنند

 

 
 

 
بسیاری از مزرعه داران از راههایی علاوه بر کار در مزرعه امرارِ معاش می کنند. این غالباً بدان خاطر است که بیشترِ مزرعه ها خُرد هستند، و مزرعه های کلان معدود اند. در مزارعی که سالانه کمتر از 350000 دلار عایدی دارند مردم اکثراً به منبعِ درآمدی غیر از مزرعه هم دست می یازند. و در حدودِ نیمی از مزارع حتی کمتر از 10000 دلار در سال فروش دارند؛ چون تولیدشان بیشتر از آن نیست تا فروششان بیشتر باشد. با این اوصاف تامینِ بیشترِ غذاهای ما برعهده ی کیست؟ مزرعه دارانِ کلان. برپایه ی جدیدترین گزارشِ وزارتِ کشت-و-دامِ ایالاتِ متحده ی آمریکا (2012) نزدیک به 4 درصد از مزرعه های این کشور در حالِ حاضر تولیدِ 66 درصد از محصولاتِ کشت و دام را برعهده دارند. به عبارتِ دیگر، 66 درصد از درآمدهای حاصل از فروشِ محصولات عایدِ تنها 4 درصد از مزرعه داران می شود.
 
 

فروشِ رستنی ها چقدر است؟

 

 
 

 
ذرت سالار است. نمودارِ کیکیِ پیشِ رو نشان می دهد که برداشتِ محصول در آمریکا چقدر عایدی دارد، و محصولی که می درخشد یک چیز است: ذرت، ذرت و ذرت. سهمِ ذرت در درآمدهای کشاورزی حدوداً یک سوم است، یعنی 64 میلیارد دلار در سال. ذرت و سویا روی هم نصفِ عایدی های کشاورزی را تأمین می کنند.
 
 

تا بحال نورافشانیِ ذرتها را دیده اید؟

 

 
 

 
تصویرِ که مشاهده می کنید حاصلِ 5 سال بررسی است و نشاندهنده ی میزانِ فتوسنتزی است که به ترتیب در ماههای فوریه، می، آگوست و نوامبر در کشور رخ می دهد. لذا می توان آشکارا موسمِ شکوفاییِ ذرتها را دریافت، که اوجِ آن در آگوست است. گیاهانی که عملِ فتوسنتز را انجام می دهند نورِ خورشید را جذب می کنند، اما مقداری از آن را نیز به صورتِ پرتوِ فلورسنت از خود ساطع می کنند. چشمِ انسان به این پرتو حساس نیست و نمی تواند آن را ببیند، اما تجهیزاتی که در ماهواره های اروپایی جاگیری شده این حساسیت را دارا ست. ناسا طیِ تحقیقاتی که در سراسرِ کره ی زمین به عمل آورد دریافت که فتوسنتزی که در مزارعِ ذرتِ آمریکا در موسمِ شکوفایی صورت می گیرد بیش از سایرِ نقاطِ این کره ی خاکی است. این تحقیقات همچنین نشان داد که مدلهای پیشین از چرخه ی کربن 50 درصد از نقشِ مزارعِ کربنِ امریکا در این چرخه را نادیده گرفته اند.
 
 

غذا، سیاست، سلامت

 

 
 

 

این نقشه نشان می دهد که در کدام کشورها نشاندار کردنِ محصولاتِ تراریخته (نظیرِ سویا یا ذرتِ تراریخته) یا فرآورده های حاویِ تراریخته الزامی است و در کدامها الزامی نیست. سبزِ کمرنگ به معنای کشورهایی است که هیچ نوع برچسبِ نظارتی به این محصولات نمی زنند. سبز و سبزِ پررنگ شاملِ کشورهایی است که قوانینِ نظارتیِ آنها نسبتاً سختگیرانه یا سختگیرانه است. رنگِ آبی نیز نشانه ی کشورهایی است که محصولاتِ تراریخته به کلی در آنها ممنوع است. هیچ مدرکِ علمی ئی مبنی بر اینکه محصولاتِ تراریخته برای سلامتِ انسان زیان بخش باشند وجود ندارد، اما بعضی چیزها هستند که گرچه یافته های علمی در موردِ آنها در تمامِ جهان یکی است اما دیدگاهِ فرهنگهای مختلف به آنها متفاوت است، از جمله همین محصولاتِ تراریخته، که با آنکه در آمریکا هیچ کس نیازی به برچسب زدن بر روی آنها نمی بیند اما اروپاییان به آنها کاملاً بدبین اند.

 
 

مصرفِ گوشت در دنیا

 

 
 

 

گوشتخوارانِ دنیا چه کسانی هستند؟ در این نقشه، منطبق با میزانِ مصرفِ گوشت در هر کشور، اندازه ی آن کشور کوچک یا بزرگ شده است. پس تعجب نکنید که چرا گوشتخوارترین کشورها، یعنی چین، هند و آمریکا، اینقدر بزرگ تصویر شده اند. چین به نوبه ی خود بزرگترین مصرف کننده ی گوشت است، و این نه فقط به سببِ وسعتِ کشور، بلکه حاکی از ثروتِ روز افزونِ آن است. اقبالِ شدیدِ این روزهای مردمِ چین به گوشتِ گاو قیمتِ آن را در سراسرِ جهان افزایش داده است.

 
 

سرانه ی مصرفِ گوشت در چهان

 

 
 

 
نقشه ی قبلی نشان می داد که چین بزرگترین مصرف کننده ی گوشت است. اما باید در نظر گرفت که این کشور بیشترین جمعیت را هم دارد و وقتی مصرفِ سرانه ی گوشت مدِ نظر باشد قضیه کاملاً فرق می کند. این نقشه با ارائه ی میانگینِ مصرفِ سرانه ی گوشت در سال، نشان می دهد که مردمِ کدام کشورها بیشترین گوشت را می خورند. بر این اساس، هر فرد در ایالاتِ متحده تقریباً 250 پوند گوشت در سال می خورد (هر پوند حدوداً 455 گرم است)، یعنی چیزی معادلِ سه همبرگرِ مک دونالد در روز (هر یک به وزنِ تقریبیِ 105 گرم). مردمِ چین حدوداً نصفِ این میزان گوشت می خورند. شاید بخشی از آن ناشی از مسائلِ فرهنگی باشد، اما بخشِ عمده ی آن ناشی از وضعِ اقتصادی است: گوشت از غذاهای گیاهی گرانتر است، و سرانه ی تناد (GDP) در چین حدوداً یک پنجمِ آمریکاست.
 
 

بیابانهای غذایی

 

 
 

 

یکی از انگاره هایی که امروزه جذابیتِ ویژه ای پیدا کرده این است که در مناطقی که موادِ غذاییِ سالم دور از دسترس هستند مردم بیشتر بیمار می شوند. این مناطق به بیابانهای غذایی نامور شده اند. اسمِ با مسمایی هم هست. در برخی از این مناطق، که در نقشه هم می توانید ببینید، ساکنین مجبورند با اتوبوس یا مترو یا ماشینِ دوستشان خود را به سوپرمارکت ها برسانند. اما در اینکه ساکنینِ این بیابانها فقرِ سلامتی دارند یا خیر هنوز اختلافِ نظر وجود دارد. خیلی از این مکانهایی که از سوپر مارکت ها دور هستند در عوض چندین مغازه ی محلی را در خود جای داده اند. از آن طرف، شاهدیم که برخی از سوپرمارکتهای عظیم غذاهایی می فروشند که همگان حاضر به خوردنِ آنها نیستند. اخیراً تحقیقات نشان داده که در محله های فقیرتر خوار و بار فروشی بیشتر از محله های ثروتمند است. در پژوهشی دیگر می خوانیم که وزنِ کودکان هیچ ارتباطی با نوعِ غذای در دسترس ندارد. این بحث حالاحالاها سرِ دراز دارد. اگر می خواهید در این بحث شرکت کنید USDA اطلسی فراهم کرده تقدیم به شما: بفرمایید اینجا.

 
 

بُنِ غذایی

 

 
 

 
طرحِ بنِ غذایی که امروزه به نامِ SNAP شناخته می شود، به قریب به 40 میلیون آمریکاییِ کم بضاعت کمک می کند تا بتوانند غذا بخرند. از هر ده نفر آمریکایی یک نفر مشمولِ این طرح است. مشمولانِ بنِ غذا، در پهنه ی کشور به طورِ یکدست پراکنده نیستند. بالغ بر یک چهارمِ جمعیتِ ایالتهای اوریگان، نیو مکزیکو، لویزیانا، می سی سی پی و تنسی مشمولِ این طرح اند، در حالیکه در برخی ایالتها این میزان کمتر از 10 درصدِ جمعیتِ آن ایالت است. رکودِ بزرگِ آمریکا مانع از گسترشِ این طرح به خصوص در ایالتهای فلوریدا، رودآیلند، نوادا، آیداهو و یوتا گردید. مشمولان در هر پنج ایالتِ یادشده از 2008 تا 2012 دستِ کم دوبرابر شده اند.
 
 

رشدِ چاقی

 

 
 

 
این نقشه ی پویانما روندِ چاقی را از سالِ 1985 به این سو نشان می دهد.. در ابتدای تصویر، می بینیم که خیلی از ایالتها آنقدر نسبت به مسأله ی چاقی آسوده خاطرند که حتی ضرورتی در آمارگیری نمی بینند. در میانِ ایالتهایی که آمار داشتند هم بالاترین نرخِ چاقی 14 درصد بوده است. تا سالِ 1994 همه ی ایالتها داده های خود را تکمیل می کنند، و باز هم در بدترین حالت نرخِ چاقها 19 درصد در هر ایالت بوده است. تا 2010، دوازده ایالت اعلام می کنند که دستِ کم 30 درصد از جمعیت شان مبتلا به چاقی هستند. این میزان همانطور که در نقشه مشهود است به مرور دوبرابر می شود. این چاقیِ همه گیر به جنوب که می رسد وخیم تر می شود. در مجموع جداً باید به آن همجون معضلی ملی نگاه کرد.
 
 

شاید این نمودار بتواند بحرانِ چاقی را توجیه کند

 

 
 

 
استفن جی. گاینت، پژوهشگرِ حوزه ی چاقی در دانشگاهِ واشینگتن، افزایشِ چاقی (خطوطِ قرمز و آبی) و افزایشِ کالریِ مصرفی (خطِ سبز) طیِ چند دهه ی گذشته را به این صورتی که می بینید روی نمودار آورده است. از 1970تا 2010، شیوعِ چاقی بیش از دوبرابر شده و 35 درصدِ بزرگسالانِ کشور را مبتلا کرده است. در همین حال، مصرفِ کالریِ روزانه ی هر فرد حدوداً 400 کیلو بیشتر شده است، این یعنی 20 درصد افزایشِ انرژی. گاینِت خاطرنشان می کند که با یک حسابِ سرانگشتی می توان فهمید که این روند (افزایشِ کالریِ مصرفی) تنها علتِ معضلِ رو به رشدِ چاقی است.
 
 

مصرف سالانه

 

 
 

 
این نمودار که برپایه ی داده های USDA طراحی شده خوراکی های مردم از 1970 تا به امروز و منبعِ کالری های دریافتیِ آنها را نشان می دهد. در مجموع، مصرفِ میوه ها و سبزیجات، لبنیات و گوشت در این بازه ی زمانی نسبتاً ثابت مانده است، اما از اوایلِ دهه ی 80، آمریکایی ها حجمِ غلات و حبوبات، شیرینی ها (نظیرِ شکر و شربتِ ذرت) و چربی ها را در تغذیه ی خود بیشتر کردند. جای امیدواری است که می بینیم در سالهای اخیر مصرفِ همه ی این شش گروهِ غذایی ثابت مانده یا کاهش یافته است.
 
 

انتخاب بشقاب غذا

 

 
 

 
USDA قبلاً هرمی غذایی طراحی کرده بود و همگان را جهتِ داشتنِ تغذیه ای سالم به آن تشویق می کرد. در این هرم، غلات و حبوبات در قاعده، و چربی ها و شیرینی ها در رأس بودند. در سالِ 2011 این وزارتخانه هرمِ خود را به شکلِ بشقاب درآورد و نامِ آن را MyPlate یا «بشقابِ من» نهاد، با این هدف که بشقابِ شما هم شبیهِ «بشقابِ من» شود: نیمی از وعده ی غذایی تان باید سبزیجات و میوه جات باشد، الباقی هم شاملِ قدری غلات، حبوبات، پروئتین و لبنیاتِ کم چربی مثلِ دوغ و شیر. به علاوه ی چند توصیه، مثلاً: سعی کنید از غلاتِ کامل استفاده کنید، مراقبِ حجمِ پروتئینِ مصرفی باشید، و به جای نوشیدنی های قندی آب بنوشید.
 
 

میزانِ پایبندیِ آمریکاییان به توصیه های USDA (وزارتِ کشت-و-دام)

 

 
 

 
فکر می کنید آمریکایی ها چه قدر به این بشقابی که USDA ساخته پایبند بوده اند؟ خیلی کم. روی هم رفته، مردمِ آمریکا هنوز هم تبِ گوشت و سیب زمینی دارند، درحالیکه این آن رژیمی نبود که برای سلامتی شان توصیه شده بود. آنها کمتر از حدِ لازم سبزیجات و میوه جات و لبنیات مصرف می کنند. و در عوض، زیاده از حد گوشت و غلات می خورند.
 
 

آمریکایی ها باید میوه جات و سبزیجات بیشتر مصرف کنند

 

 
 

 
داده های این دو نقشه مربوط به 2009 است، با این حال گرایشاتِ هر ایالت به مصرفِ میوه جات و سبزی جات را به درستی نشان می دهد. پیشنهادِ CDC (مرکزِ مبارزه با بیماری) خوردنِ دستِ کم دو وعده میوه و سه وعده سبزیجات در روز است. اما اطلاعاتِ این مرکز نشان می دهد که حتی «یک» ایالت هم از این آزمون سربلند بیرون نیامده است. حتی در ایالتهایی که بیشترین مصرفِ میوه را دارند (ایالتهای شمالِ شرقی، کلرادو، و کالیفرنیا) هم کمتر از نیمی از مردم به این پیشنهادِ میوه خوارانه عمل کرده اند. درموردِ سبزیجات وضع از این هم بدتر است. اوریگان، تنسی، ویرجینیا و برخی از ایالاتِ نیوانگلند درست است که سبزیجات خوار ترین ایالت ها هستند، اما در همین ها هم تنها 30 تا 35 درصد از مردم به این هدفِ موردِ نظرِ CDC دست یافته اند.
 
 

اولویت های غذاییِ هر منطقه

 

 
 

 
فکر نکنم هیچ غذایی به اندازه ی «کباب» در بینِ مناطقِ مختلفِ آمریکا تنوعِ طعمی، معنایی و حتی املایی (barbecue/barbeque/BBQ) داشته باشد. (توجه: به گفته ی کسانی که به جزئیاتِ واژه ها بیشتر واردند، کلمه ی barbecue به معنای تهیه ی کبابِ با دودِ چوب است. بنابراین اگر با زغال یا گاز بریان شود دیگر barbecue نیست و نامِ آن grilling خواهد بود.) نقشه ی جنگ طلبانه ی حاضر، که در ماهنامه ی Texas Monthly منتشر شده با به رخ کشیدنِ انواعِ کبابهایی که در تگزاس تهیه می شود برای ایالتهای دیگر شاخ و شانه کشیده است. عمده رقبای تگزاس یکی کارولینا است با کبابهای خوکِ سرکه ای اش، و دیگری ممفیس است با کبابِ گوشتِ دنده اش که به دو شکلِ آبدار و خشک تهیه می شود. ساکنینِ این دو منطقه احتمالاً نقشه ی پیشِ رو را بی اعتبار می دانند.
 
 

نقشه ای از فروشگاههای زنجیره ایِ پیتزا

 

 
 

 
این بهترین نقشه ای است که تا کنون از زنجیره های پیتزافروشی تهیه شده است، و کم فاصله ترین شعبه های هر زنجیره را به تصویر کشیده است. در این بین برندِ Pizza Hunt آشکارا دستِ برتر را در کلِ کشور دارد، این را می توانید از آن همه نقاطِ قرمزرنگی که چفت در چفت در سراسرِ کشور به چشم می خورند دریابید. برندِ Domino که به رنگِ آبی است نیز در شرق حرف برای گفتن دارد. البته رستورانهای محلی هم طرفدارانِ خود را دارند، اما کمتر دیده شده که خارج از قلمروِ خود شعبه داشته باشند. برای مثال پیتزافروشی های Godfather ( به رنگِ قهوه ای) در آیوا مشغولِ فعالیت اند (که اولین شعبه اش در حوالیِ نبراسکا استارت زده بود). یا شعبِ Papa Murphy (به رنگِ سبز) در سواحلِ غربی گسترش یافته اند (که اولین شعبه اشدر ونکوورِ ایالتِ واشینگتن تاسیس شده بود).
 
 

هر برند نمادِ کدام ایالت است؟

 

 
 

 
شاید خیلی از مردم ندانند که حتی رستورانهای زنجیره ای هم می توانند وجهه ای محلی داشته باشند. شرکتِ Thrillist در این نقشه هریک از عمده برندهای مهمِ رستورانهای زنجیره ای را نمادِ یکی از ایالتهای آمریکا دانسته است، که طبقِ معمول، واضح است که از چنین فهرستهایی همواره عده ای هم ناراضی باشند (برای مثال اشکال می کنند که چرا رستورانِ Friendly را در آن نگنجانده اید؟) برخی از این برندها داخلی هستند و موجبِ کسادیِ بازار و نگرانیِ برندهای قدیمی تر شده اند (نظیرِ In-N-Out Burger که اکنون یکه تازِ کالیفرنیا و پیرامون است). لیکن بعضی هم مانندِ مک دونالد وجهه ای جهانی یافته اند و به اقصی نقاطِ جهان صادر می شوند.
 
 

تا شعبه ی مک دونالد چقدر فاصله دارید؟

 

 
 

 
مک دونالد بیش از 35000 شعبه در دنیا دارد که بیشترین تمرکزِ آنها در آمریکاست، چیزی درحدودِ یک شعبه به ازای هر 20 هزار آمریکایی. این نقشه که ساخته ی هنرمند و دانشمندی به نامِ استفن وون ورلی است، تراکم و پراکندگیِ شعبه های مختلفِ مک دونالد در پهنه ی کشور را نشان می دهد و بی شباهت با نمای این پهنه در شب از فاصله ی دور نیست، زیرا جمعیتِ مردم هم در سواحلِ شرقی و غربی متراکم است و در غربِ کوههای راکی پراکنده. به نظرِ شما کدام نقطه از آمریکا بیشترین فاصله را با فروشگاههای مک دونالد دارد؟ آن فضای سیاه را بینِ داکوتای شمالی و جنوبی می بینید؟ همانجاست. و فاصله اش با نزدیکترین رستورانِ مک دونالد 145 مایل است.
 
 

قلمروِ فست-فودهای معروف

 

 
 

 
استفن ون وورلی نقشه ی دیگری را طراحی کرده است که فست فود های سطحِ کشور را نشان می دهد. هرنقطه از آمریکا را که دست بگذارید دستِ کم به سه تا از شعبه های معروفِ فست فود دسترسی دارد. رنگِ سیاه نشانگرِ مک دونالد است، بنابراین اگر می خواهید ببینید کجاها سلطه ی مک دونالد کاهش می یابد باید بروید به سمتِ بخشهای روشن ترِ نقشه. در اینجا هم می توانید نفوذِ زنجیره های محلی را مشاهده کنید: به آن چاله ی آبی که به رنگِ آبی درست شده نگاه کنید! آنجا قلمروِ فروشگاههای سونیک (Sonic) است. نکته ی دیگری که می توان از این نقشه دریافت مراکزِ پرخریدِ آمریکاست؛ مطابقِ تحقیقی که دیرک بروکمان به عمل آورده ، رنگهای متراکم در این نقشه همان مناطقی است که جیبِ مردم را بیشتر از همه خالی می کند.
 
 

وافل هاوس

 

 
 

 
وافل هاوس (Waffle House) رستورانی زنجیره ای است که اولین شعبه ی آن در سالِ 1955 در جورجیا تاسیس شد. از آن موقع شعبه های آن چه در خودِ این ایالت و چه در سایرِ ایالات مانندِ قارچ تکثیر شدند. اصلی ترین خوراکی که در این رستورانهای شبانه روزی سرو می شود نوعی وافلِ کاملاً سنتی است (وافل نوعی خاگینه ی شطرنجیِ مسطح است که با شیره می خورند) که از نوعِ بلژیکیِ آن شیرین تر و صاف تر است. همچنین می توانید سراغِ بهترین کوکوسیب زمینی های جهان را در آنجا بگیرید. در حالِ حاضر شعبه های آن در آمریکا محدود است و تنها در نیمی از ایالتها یافت می شود. البته ممکن است هرجای کشور که باشید به رستورانهای IHOP که فضا و غذایی خودمانی دارند دسترسی داشته باشید، اما باور کنید که وافل هاوس ها خیلی رسمی تر، جدی تر و با کلاس تر از این حرفها هستند.
 
 

ارتباطِ وافل هاوس ها با تندباد

 

 
 

 

FEMA (ستادِ مبارزه با بحرانهای طبیعی) چندسالی است که از وافل هاوس ها به عنوانِ شاخصی غیرِ رسمی برای ارزیابیِ ویرانگریِ طوفانها استفاده می کند. چرا؟ چون این رستورانهای زنجیره ای (نقاطِ قرمز رنگ) مستقیماً در مسیرِ تندبادها قرار دارند (خطوطِ خاکستری در این نقشه نشانگرِ گذرگاههای تندبادها و طوفانهای حاره ایِ رخ داده در کشور از سالِ 1851 تا کنون هستند)، همچنانکه در نقشه هم به وضوح مشخص است. به گزارشِ مجله ی Popular Science وافل هاوس ها معمولاً شبانه روزی هستند و امکانات و تجهیزاتی را برای خود فراهم کرده اند که پس از حوادثِ این چنینی، به سرعت به وضعیتِ عادی برگردند و تعطیل نکنند، و لذا اگر این پیش مرگه ها پس از رخدادهای سهمگینِ جوّی برای مدتی بسته بمانند یا با مشکل مواجه شوند یعنی ویرانگریِ تندبادها خیلی جدی است. به همین دلیل، از سالِ 2012 موظف شده اند لحظه به لحظه وضعیتِ خود را به FEMA گزارش دهند.

 
 

Carl’s Jr و Hardee’s را در نقشه ببینید

 

 
 

 
در سالِ 1997، شرکتِ Carl’s Jr که خاستگاهی کالیفرنیایی داشت کلیه ی سهامِ شرکتِ Hardee’s را که خاستگاهش کارولینای شمالی بود خریداری کرد و این رخداد، تنشهای ایالت-پرستانه ی این دو را واردِ فازِ جدیدی کرد. گرچه دومی رسماً زیرمجموعه ی اولی شده بود اما این دو به سببِ تعصباتِ دیرینی که به نام و خاستگاهِ خود داشتند هیچگاه نتوانستند به زیرِ یک پرچم در آیند. لذا هر کدام، در ایالتهای مختلف با همان نامی شعبه زدند که نفوذِ بیشتری در آن ایالت داشت. البته استثنائاً در دو ایالتِ وایومینگ و اوکلاهاما از هردو نام استفاده می شود. در مجموع، Carl’s Jr و Hardee’s در حدودِ 3000 شعبه در کشور دارند و پنجمین فست فودهای بزرگِ ایالاتِ متحده محسوب می شوند. با این حال، در منطقه ی نیو انگلند فارغ از همه ی این جار و جنجالها، همچنان دستپختهای مک دونالد و Burger King را می خورند.
 
 

In-N-Out Burger را روی نقشه ببینید

 

 
 

 

نواحیِ مشخص شده در این نقشه آنهایی هستند که از وجودِ دستِ کم یکی از شعبه های In-N-Out Burger بهره مندند. این رستورانِ زنجیره ای شرکتی خانوادگی است که تأسیسِ آن به سالِ 1948 در کالیفرنیا بر می گردد و اکنون نزدیک به 300 شعبه ی فوق العاده پرطرفدار در کشور دارد که از هنگامِ طراحیِ این نقشه تا به امروز گسترش داشته است. به نقل از وبگاهِ In-N-Out Burger ، در ناحیه ی تراویسِ تگزاس، که شاملِ آستین، پایتختِ این ایالت هم می شود، نیز چندین شعبه از این فروشگاه وجود دارد همچنین در بل کانتیِ تگزاس هم قرار است یکی تاسیس بشود. اما متاسفانه در شرقِ کشور اثری از این شعبه ها نیست و به جرأت می توان گفت که In-N-Out Burger یک پدیده ی مطلقاً غربی است.

 
 

فرهنگِ نوشیدن در آمریکا

 

 
 

 

هافینگتون پست در این نقشه ی نسبتاً جامع جاهایی را مشخص کرده است که افراد می توانند آزادنه از نوشیدنِ مشروباتِ الکلی در ملأِ عام لذت ببرند. ایالتهای آبی رنگ هیچگونه منعِ خاصی در این رابطه ندارند مگر در مواردی. ایالتهای سبز نیز در حالِ تدوینِ قوانینی برای مجاز دانستنِ آن هستند. با این حال قوانینِ محلی ممکن است متفاوت از قوانینِ کلِ ایالت باشند. شهرهایی که با ستاره ی زرد مشخص شده اند نوشیدنِ این مشروبات در بیشترِ مکانهای عمومی را جایز می شمارند، و آنهایی که با ستاره ی بنفش نشان شده اند تنها در مناطقی معین اجازه ی این کار را می دهند. برای کسبِ اطلاعاتِ بیشتر از قوانینِ نوشیدن، به مقاله ی ارزشمندِ هافینگتون پست در همین رابطه مراجعه کنید.

 
 

میکده یا مغازه؟

 

 
 

 

در این نقشه، نقاطِ قرمز نشانه ی میکده ها و نقاطِ زرد نشانه ی بقالی هاست. به بیانِ دقیقتر، این نقشه نشان می دهد که در راهنمای گوگل مپ مراجعه به آدرسِ میکده ها بیشتر بوده است یا بقالی ها. بر این اساس، ویسکانسین، ایلینوی و داکوتای شمالی تعدادِ میکده هایشان از بقالی ها بیشتر است. از حیثِ سرانه نیز، طبقِ داده های مرکزِ آمار، در کشورِ آمریکا به ازای هر 10000 نفر، یک و نیم میکده وجود دارد. البته این تعداد میکده برای شهروندانِ داکوتای شمالی، مانتانا و ویسکانسین از سه برابرِ این میزان هم بیشتر می شود (متیو ایگلسیاس، نویسنده ی وبگاهِ Vox، بر این باور است که اتفاقاً بایدکه میکده ها از بقالی ها بیشتر باشند.)

 
 

آبجو یا شراب

 

 
 

 
این نقشه را دوتن از جغرافی دانانِ دانشگاهِ کنتاکی ایجاد کرده اند، که بر مبنای توییتهای مردمی در سالِ 2012، نشان می دهد مردم در کجاها گرایش به شراب و در کجاها میل به آبجو دارند. در این سال، مردمِ آمریکا چیزی در حدودِ یک میلیون توییتِ مکان-نما (geotagged) درباره ی ترجیحِ آبجو به سایرِ نوشیدنی ها ثبت کرده بودند که منبعی غنی برای داده پردازی محسوب می شود. چتهایی که در شبکه های اجتماعی درباره ی نوشیدنی ها رد و بدل می شود نشان می دهد که مردمانِ سواحلِ شرقی و غربی همگی عشقِ مشروب دارند و آبجو بیشتر در نواحیِ مرکزیِ نیمه ی شرقی مرسوم است (برای اطلاع از سلیقه ی نیمه ی غربی لازم است که که ساکنانِ این بخش از کشور هم در توییت گذاری همیاریِ بیشتری داشته باشند).
 
 

پرطرفدارترین مارکهای آبجو

 

 
 

 
این نقشه که حاصلِ یک نظرسنجیِ غیرِ رسمی از 5249 آمریکایی است نشان می دهد که وقتی مارکهای موردِ علاقه ی آبجو در نزدِ آمریکاییان را کنارِ هم قرار می دهیم با چل تکه ای از سنت و مدرنیّت مواجه می شویم: از شرکتِ سنتیِ Yuengling (که با سابقه ترین آبجوسازیِ کشور است) گرفته تا کارخانه ی Blue Moon Brewing (که سنگ بنای آن در 1995 در کلرادو افکنده شد و از آن زمان فقط در کارِ تولیدِ آبجوهای گندمیِ بلژیکی بوده است) همه را کنارِ هم می بینیم. گرچه ممکن است از این نقشه چنین استبناط شود که ملتِ آمریکا کشته مرده ی Blue Moon هستند اما باید در نظر داشت که شماری از ایالتها پرجمعیت تر از برخی دیگر هستند. برای مثال جمعیتِ کالیفرنیا به تنهایی با تمامِ مناطقِ غربی ئی که دلباخته ی این مارک هستند (ایالتهای واشینگتن، اوریگان، آیداهو، نوادا، یوتا، آریزونا، نیو مکزیکو، کلرادو، نبراسکا، مینه سوتا) برابری می کند. یا فرض کنید ایالتِ تگزاس که خوره ی Bud Light دارد به تنهایی وزنه ای سنگین است (نیز باید توجه داشت که آبجوی موردِ علاقه ی مردم لزوماً آن آبجویی نیست که معمولاً می نوشند).
 
 

استارباکس در شهرهای بزرگِ آمریکا

 

 
 

 
قهوه خانه ی زنجیره ایِ «استارباکس» حدوداً 13000 شعبه در آمریکا دارد، یعنی تقریباً به اندازه ی شعبه های مک دونالد در این کشور. وبگاهِ Quartz با همکاریِ این شرکتِ زنجیره ای توانسته است پرطرفدارترین نوشیدنیِ هر شهر را در قالبِ نقشه ای که می بینید به تصویر بکشد (توجه: این بدان معنا نیست که نوشیدنیِ موردِ علاقه ی شهرِ سن دیه گو لزوماً چای Green tea Frappuccino است. بلکه معنایش این است که تعدادِ سفارشِ این نوشیدنی در سن دیه گو بیش از سایرِ شهرهای درونِ نقشه است.) قسمتِ آبیِ نقشه مناطقی است که جنوبی تر و گرم تر است و نوشیدنی های پرمصرف غالباً عبارت از نوشیدنی های خنک هستند. بوستون نیز، علیرغمِ آب و هوای سردِ شمالی اش، از مشتریانِ پر و پا قرصِ قهوه های خنک است. در سیاتل، یعنی موطنِ استارباکس، اکثرِ مشتریها سفارش می دهند به نوشیدنی هایشان جرعه ای اسپرسوی اضافه افزوده شود.
 
 

دعوای لفظی بر سرِ یک نوشیدنی

 

 
 

 
پاپ یا سودا؟ سودا یا پاپ؟ آلن مک کانشی طیِ یک نظر سنجی پیرامونِ نوشیدنیِ گازداری که در آمریکا به آن پاپ یا سودا می گویند نظرِ 300000 نفر را جویا شد. شاید برایتان عجیب باشد اگر بدانید که پاسخ به این سوال که نامِ آن نوشیدنیِ غیرِ الکلیِ گازدار چیست، در آمریکا مایه ی تفرقه است! اهالیِ شمالِ شرق و کالیفرنیا و نیز ساکنانِ مرزِ ایلینوی با میسوری «سودا» می نوشند (41 درصد)، مرکز و شمالِ کشور «پاپ» می خورند (39 درصد) و ایالتهای جنوب عمدتاً به آن «کوکا» می گویند، با اینکه هرسه کلمه به یک نوشیدنی اشاره دارند.
 
 

افزایشِ نوشیدنی های غیرالکلی

 

 
 

 
این نمودار که کاری است از مرکزِ Center for Science in the Public Interest، به ما می گوید که سرانه ی تولیدِ سودا از دهه ی 1940 تا کنون بیش از چهار برابر شده است. در 2004، تولیدِ سالانه ی این صنعت به بیش از 500 قوطی نوشیدنی به ازای هر فرد رسید. گرچه افزایشِ تولیدِ سودای رژیمی در برابرِ افزایشِ سودای ساده به چشم نمی آید، اما همانطور که می بینید در 2004 یک سومِ سوداهای تولید شده سوداهای رژیمی بوده اند. (توجه: ممکن است بخشی از تولیداتی که در نقشه نشان داده شده به خارج از کشور صادر شده باشد.)
 
 

سبک مصرف نوشیدنی آمریکایی ها

 

 
 

 
در سالهای اخیر، ظاهراً مصرفِ سودا در آمریکا کاهش یافته است. به علاوه، مصرفِ آبهای بطره ای در این کشور 50 درصد افزایش داشته است. این امر شاید با کاهشِ سایرِ نوشیدنی ها از جمله آبمیوه، نوشیدنیهای محلول و سودا مرتبط باشد، اما می تواند ناشی از کاهشِ مصرفِ آبِ لوله کشی هم باشد که در این چارت نمودی ندارد. نکته ی دیگر اینکه آمریکاییان مشروب و عرق (= مشروبِ تقطیرشده/ اسپریت) را بیش از آبجو مصرف می کنند، تا جایی که به نظر می رسد در مجموع مصرفِ الکل در آمریکا افزایش داشته است. به سلامتیِ آمریکا!
 

مطالب مرتبط