با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهمعلم های دنور در اعتراض به سیستم پرداخت حقوق شان به خیابان ها آمدند
۲۹ بهمن ۱۳۹۷همسفر شراب (قسمت چهاردهم-بخش اول)
۲۹ بهمن ۱۳۹۷احساس مسئولیت عمومی
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکادر یکی از جلسات برای بررسی پیشرفت پروژه مون، بین دو تا از اساتید بحث داغی شکل گرفت.
یکی از اساتید شدیدا مایل بود با پیوستن به یک پروژه ی جدید (به ارزش ۲۵ میلیون دلار)، فاند جدید به پروژه خودمون تزریق کنیم.
اما استاد دوم شدیدا مخالف بود، میگفت: این پروژه به لحاظ فنی اصلا پیاده سازی خوبی نداشته و همکاری با اونا درسته پول برامون میاره اما مشکلات زیادی هم میاره.
این استاد برای توجیه کردن استاد اول حرف های جالبی زد:
- این پروژه فقط یه سایت خوب داره و تبلیغات و هیاهو راه انداخته. تمام مشتری ها شون از دانشگاه ها هستن. بعد از ۴ سال باید حداقل یه مشتری درست حسابی داشته باشن!
- پروژه شون مثه خونه ای ست که با یه سری مصالح کاملا تصادفی ساخته شده و استقامت نداره، فقط نمای زیبای داره و فروشنده خونه میخواد به استناد همین نمای زبیا به قیمت بالا بفروشه!
- با این ۲۵ میلیون دلار خیلی کارا میتونستن تو ۴ سال انجام بدن، اما فقط یه اسباب بازی درست کردن
- درسته پولشون به ما کمک زیادی میکنه، اما نمیخوام سياست بازی دربیاریم و ازشون الکی تعریف کنم و تو پروژه ای کار کنم که همین حالا میدونم آخرش به جایی نمیرسه!
- این پروژه دولتی بوده یعنی منابع مالیش از مالیات من و شما تامین شده. پس باید یکی ازشون جواب بخواد و بهشون بگه چه گندی زدن. من دقیقا میخوام همین کارو کنم!
یکی از اساتید شدیدا مایل بود با پیوستن به یک پروژه ی جدید (به ارزش ۲۵ میلیون دلار)، فاند جدید به پروژه خودمون تزریق کنیم.
اما استاد دوم شدیدا مخالف بود، میگفت: این پروژه به لحاظ فنی اصلا پیاده سازی خوبی نداشته و همکاری با اونا درسته پول برامون میاره اما مشکلات زیادی هم میاره.
این استاد برای توجیه کردن استاد اول حرف های جالبی زد:
- این پروژه فقط یه سایت خوب داره و تبلیغات و هیاهو راه انداخته. تمام مشتری ها شون از دانشگاه ها هستن. بعد از ۴ سال باید حداقل یه مشتری درست حسابی داشته باشن!
- پروژه شون مثه خونه ای ست که با یه سری مصالح کاملا تصادفی ساخته شده و استقامت نداره، فقط نمای زیبای داره و فروشنده خونه میخواد به استناد همین نمای زبیا به قیمت بالا بفروشه!
- با این ۲۵ میلیون دلار خیلی کارا میتونستن تو ۴ سال انجام بدن، اما فقط یه اسباب بازی درست کردن
- درسته پولشون به ما کمک زیادی میکنه، اما نمیخوام سياست بازی دربیاریم و ازشون الکی تعریف کنم و تو پروژه ای کار کنم که همین حالا میدونم آخرش به جایی نمیرسه!
- این پروژه دولتی بوده یعنی منابع مالیش از مالیات من و شما تامین شده. پس باید یکی ازشون جواب بخواد و بهشون بگه چه گندی زدن. من دقیقا میخوام همین کارو کنم!
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
احساس مسئولیت عمومی
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکادر یکی از جلسات برای بررسی پیشرفت پروژه مون، بین دو تا از اساتید بحث داغی شکل گرفت.
یکی از اساتید شدیدا مایل بود با پیوستن به یک پروژه ی جدید (به ارزش ۲۵ میلیون دلار)، فاند جدید به پروژه خودمون تزریق کنیم.
اما استاد دوم شدیدا مخالف بود، میگفت: این پروژه به لحاظ فنی اصلا پیاده سازی خوبی نداشته و همکاری با اونا درسته پول برامون میاره اما مشکلات زیادی هم میاره.
این استاد برای توجیه کردن استاد اول حرف های جالبی زد:
- این پروژه فقط یه سایت خوب داره و تبلیغات و هیاهو راه انداخته. تمام مشتری ها شون از دانشگاه ها هستن. بعد از ۴ سال باید حداقل یه مشتری درست حسابی داشته باشن!
- پروژه شون مثه خونه ای ست که با یه سری مصالح کاملا تصادفی ساخته شده و استقامت نداره، فقط نمای زیبای داره و فروشنده خونه میخواد به استناد همین نمای زبیا به قیمت بالا بفروشه!
- با این ۲۵ میلیون دلار خیلی کارا میتونستن تو ۴ سال انجام بدن، اما فقط یه اسباب بازی درست کردن
- درسته پولشون به ما کمک زیادی میکنه، اما نمیخوام سياست بازی دربیاریم و ازشون الکی تعریف کنم و تو پروژه ای کار کنم که همین حالا میدونم آخرش به جایی نمیرسه!
- این پروژه دولتی بوده یعنی منابع مالیش از مالیات من و شما تامین شده. پس باید یکی ازشون جواب بخواد و بهشون بگه چه گندی زدن. من دقیقا میخوام همین کارو کنم!
یکی از اساتید شدیدا مایل بود با پیوستن به یک پروژه ی جدید (به ارزش ۲۵ میلیون دلار)، فاند جدید به پروژه خودمون تزریق کنیم.
اما استاد دوم شدیدا مخالف بود، میگفت: این پروژه به لحاظ فنی اصلا پیاده سازی خوبی نداشته و همکاری با اونا درسته پول برامون میاره اما مشکلات زیادی هم میاره.
این استاد برای توجیه کردن استاد اول حرف های جالبی زد:
- این پروژه فقط یه سایت خوب داره و تبلیغات و هیاهو راه انداخته. تمام مشتری ها شون از دانشگاه ها هستن. بعد از ۴ سال باید حداقل یه مشتری درست حسابی داشته باشن!
- پروژه شون مثه خونه ای ست که با یه سری مصالح کاملا تصادفی ساخته شده و استقامت نداره، فقط نمای زیبای داره و فروشنده خونه میخواد به استناد همین نمای زبیا به قیمت بالا بفروشه!
- با این ۲۵ میلیون دلار خیلی کارا میتونستن تو ۴ سال انجام بدن، اما فقط یه اسباب بازی درست کردن
- درسته پولشون به ما کمک زیادی میکنه، اما نمیخوام سياست بازی دربیاریم و ازشون الکی تعریف کنم و تو پروژه ای کار کنم که همین حالا میدونم آخرش به جایی نمیرسه!
- این پروژه دولتی بوده یعنی منابع مالیش از مالیات من و شما تامین شده. پس باید یکی ازشون جواب بخواد و بهشون بگه چه گندی زدن. من دقیقا میخوام همین کارو کنم!
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم ویدئوهای تحلیلی رابرت اف کندی...
مطالعهمستند وضعیت شکست ( Fail State )
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
مستند وضعیت شکست Fail State کارگردان : الکس شبانو محصول : سال 2017 آمریکا ژانر : اجتماعی زبان: انگلیسی -...
مطالعهاصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
اصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهآمریکا همیشه مهمترین متحد اسرائیل...
مطالعهچرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
چرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : رسانه UNPacked از اوباما تا...
مطالعهداستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
داستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهدر این این ویدئو از برنامه...
مطالعه