ترامپ بار دیگر رسانه های آمریکا را دروغگو خواند
۲۵ تیر ۱۳۹۷
قتل یک سیاه‌پوست به دست پلیس شیکاگو موج اعتراض‌ها را کلید زد
۲۵ تیر ۱۳۹۷
ترامپ بار دیگر رسانه های آمریکا را دروغگو خواند
۲۵ تیر ۱۳۹۷
قتل یک سیاه‌پوست به دست پلیس شیکاگو موج اعتراض‌ها را کلید زد
۲۵ تیر ۱۳۹۷

۸ نمودار و تصویر که تبعیض مثبت در آمریکا را توضیح می دهد

What_US_states_look_like_based_on_their_economic_size_mapped_Vox

نویسنده: Libby Nelson

۱۱ می ۲۰۱۵

شماره کارت 1

تبعیض مثبت چیست؟

در ایالاتِ متحده ی آمریکا، فرصتِ سفیدپوستان برای اخذِ مدرکِ لیسانس خیلی بیشتر از سیاهپوستان و هیسپانیک هاست:

تبعیضِ مثبت به معنای سیاستهایی است که برای اقلیتهای سابقاً موردِ تبعیض قرار گرفته امکان و فرصتِ بیشتری جهتِ تحصیل در دانشگاه فراهم می کند. اصطلاحِ تبعیضِ مثبت می تواند به معنای رفعِ تبعیض های شغلی نیز باشد، اما در این مجال ما صرفاً به تبعیضِ مثبتِ نژادی در عرصه ی آموزشِ عالی در ایالاتِ متحده خواهیم پرداخت.

ادله: حامیانِ رفعِ تبعیض سه دلیلِ عمده برای سودمندی یا لزومِ سیاستهای تبعیضِ مثبت برشمرده اند:

  1. وجودِ تبعیض در گذشته و حال: تبعیضِ نژادی، به ویژه علیهِ سیاهپوستانِ آمریکایی، در طولِ تاریخِ آمریکا پیوسته وجود داشته است. تبعیضِ مثبت یکی از راههایی است که می تواند به رفعِ تبعیض های نژادیِ موجود کمک کند و یا از محرومیتهای کنونیِ برخی اقلیتها که نتیجه ی صدها سال زندگیِ تبعیض آمیز در گذشته بوده است قدری بکاهد.
  2. فرصتهای نابرابر: حتی وقتی تبعیضِ مستقیم وجود ندارد، خیلی از اقلیتها به سببِ نبود یا کمبودِ فرصتها موردِ تبعیض واقع می شوند. برای مثال خیلی از آنها به سببِ محیطی که در آن زندگی می کنند یا مدرسه هایی که در آنها تحصیل می کنند از راهیابی به دانشگاهها و مراکزِ آموزشِ عالی باز می مانند. هدف از تبعیضِ مثبت این است که فرصتهای برابر برای این دانش آموزان نیز مهیا گردد.
  3. تنوعِ نژادی : برخی از موافقان نیز استدلالشان این است که اساساً نه عادلانه است و نه معقول که در دانشگاهها شاهدِ حذف یا ریزشِ یک اقلیتِ نژادی باشیم، آنطور که در ایالتهایی که مانع از تبعیضِ مثبت شده اند شاهد هستیم. در این رویکرد، نفسِ وجودِ نمایندگانی از اقلیتهای مختلف ارزشمند است. خیلی ها نیز اصرار دارند که تبعیضِ مثبت سببِ خوشنامیِ دانشگاههاست چون سبب می شود که از هر رنگ و نژادی در دانشگاهها حضور داشته باشند. خودِ دانشگاهها نیز تأکید می کنند که تبعیضِ مثبت به نفعِ تک تکِ دانشجویان است، زیرا رویاروییِ آنها با فضای آموزشیِ هرچه متنوع تر به بهبودِ زندگیِ آنان کمک خواهد کرد.

چگونگی: در آمریکا، کالج ها و دانشگاههای دولتی (و کالجهای خصوصی ئی که از سوی دولت هزینه می شوند، یعنی تقریباً همه ی آنها) موظفند که در فرایندِ پذیرشِ دانشجو نسبت به نژادهای مختلف بسیار محتاط عمل کنند و به نژاد صرفاً به عنوانِ یکی از دهها معیارِ پذیرش بنگرند. نه حق دارند که سهمیه ی نژادی در نظر بگیرند (و مثلاً ۱۰ درصد از جاهای خالیِ خود را به فلان نژادِ خاص اختصاص دهند) و نه مجازند امتیازی ویژه برای یک نژادِ خاص در نظر گیرند (و فرضاً برای متقاضیانِ فلان اقلیتِ نژادی ۲۰ امتیازِ مازاد لحاظ کنند)؛ هردوی این رویکردها از دیدِ دیوانِ عالیِ آمریکا غیرقانونی است، و نمونه ی محکومیتِ آن پرونده های Regents v. Bakke و Gratz v. Bollinger می باشد.

باری، تاثیرِ تبعیضِ مثبت، در مجموع، جذبِ هرچه بیشترِ دانشجویانِ اقلیت است، ولو اینکه خیلی از آنها در آزمونهای ورودی نمره ی پایینتری کسب کرده باشند. البته این امر چندان بی سابقه هم نیست و برای مثال در موردِ قهرمانانِ ورزشی یا فرزندانِ دانش آموختگانِ ثروتمند، غالباً کالجها بدونِ در نظرگرفتنِ رتبه اقدام به پذیرشِ دانشجو می کنند.

مخالفت ها: بر فرایندِ تبعیضِ مثبت در پذیرشِ دانشگاهها انتقاداتی وارد است که برخی از آنها متداول تر است. جدی ترینش این است که این سیاستها خود منجر به تبعیضِ نژادی می گردند، چرا که به نفعِ یک نژادِ خاص انجام می گیرند. در چندین مورد شکایتِ دانش آموزانِ سفیدپوست از دانشگاهها عنوان شده است که آنان رتبه ی موردِ نیاز برای پذیرش در دانشگاه را کسب کرده اند اما برنامه های تبعیضِ مثبت مانعِ پذیرشِ آنان شده است. همچنین برخی ها اعتراض کرده اند که این اقدامات موجبِ محدودیت و تبعیض علیهِ آمریکاییانِ آسیایی نژاد می شود و علیرغمِ کسبِ رتبه ی بالای آنها در آزمونِ استعدادها، مانع از ورودِ آنان به دانشگاههای ممتاز می گردد.

برخی ها نیز عنوان می کنند که برنامه های تبعیضِ مثبت در حالِ حاضر به نفعِ کسانی است که گرچه جزءِ اقلیتهای نژادی هستند اما آنقدر ثروتمند یا ذینفوذ هستند که نیازی به حمایت ندارند، حال آنکه قرار بوده این برنامه ها در حمایت نژادهای محروم باشد.

و بالاخره اینکه، این برنامه ها چه بسا نتایجی ناخواسته به بار آورند، و به جای کمک به عده ای به آنها ناخواسته آسیب برسانند، یعنی آنها را واردِ موقعیتهای آکادمیکی بکنند که متناسبِ حالِ آنان نیست.

شماره کارت 2

آیا تبعیض مثبت نزد جامعه ی آمریکا مطلوب است؟

بستگی به این دارد که منظورتان از این سوال چه باشد. به طورِ کلی و از قرارِ معلوم آمریکایی ها از اینکه به پیشرفتِ اقلیتهای نژادی کمک بشود بدشان نمی آید، اما چنانچه بفهمند که آنها بدونِ اینکه واجدِ شرایط باشند واردِ دانشگاهها شده اند نظرشان تغییر می کند.

موسسه ی گالوپ در سالِ ۲۰۱۳  در یک نظر سنجی پاسخ دهندگان را مخیر به انتخابِ یکی از دو گزینه کرده بود: ۱) «دانشجویان صرفاً باید بر اساسِ شایستگی های خود در دانشگاهها پذیرفته شوند، ولو به قیمتِ کاهشِ حضورِ اقلیتها» ۲) «باید به تنوعِ نژادی در محیطِ دانشگاه کمک کرد ولو اینکه باعث شود برخی اقلیتهای نژادی صرفاً به خاطرِ نژادشان واردِ دانشگاه شوند.»

۶۷ درصد از پاسخ دهندگان در مواجهه با این پرسش مخالفتِ خود با گزینه ی ۲ را اعلام کردند. گرچه سفیدپوستان بیشترین مخالفت را با آن داشتند اما هیسپانیک ها هم ابراز کردند که پذیرشِ دانشجو صرفاً باید بر اساسِ شایستگی ها صورت گیرد. هرچند دموکراتها همواره بیش از جمهوریخواهان و یا مستقلان موافقِ تبعیضِ مثبت بوده اند، اما در این نظرسنجی اکثرِ شرکت کنندگان از همه ی احزاب مخالفِ آن بودند.

با این حال، همین نظرسنجی نشان داد که آمریکایی ها لزوماً با اصلِ تبیعضِ مثبت مخالف نیستند، چرا که ۵۸ درصد از کلِ پاسخ دهندگان گفته بودند که در کل با سیاستهای تبعیضِ مثبت برای اقلیتهای نژادی موافق اند، و ۵۱ درصد از پاسخ دهندگانِ سفیدپوست جزءِ موافقان بوده اند.

مرکزِ تحقیقاتیِ Pew نیز در سالِ ۲۰۱۴ به گونه ای دیگر درموردِ پذیرشِ دانشگاهها سوال کرده بود: «به نظرِ شما برنامه های تبعیضِ مثبت که با هدفِ جذبِ بیشترِ دانشجویانِ سیاهپوست و اقلیت طراحی شده است در کل خوب است یا بد؟»

نزدیک به دو سومِ کلِ پاسخ دهندگان (۶۳ درصد) و نیز ۵۵ درصد از پاسخ دهندگانِ سفیدپوست، ۸۰ درصد از هیسپانیکها، و ۸۴ درصد از شرکت کنندگانِ سیاهپوست این برنامه ها را خوب ارزیابی کرده بودند.

بر اساسِ یافته های یکی از جامعه شناسان، «شایستگی» در پذیرشِ دانشجو برای سفیدپوستانی که کامیابیِ دانشجویانِ آسیایی-آمریکایی را تهدیدی علیهِ خود می دانند می تواند تعریفی متفاوت داشته باشد و با معیارهای نامحسوسی همچون قدرتِ رهبری، که سفیدپوستان بیشتر به آن علاقه دارند، معنا شود، و نه صرفاً ملاکهایی چون رتبه و نمره. خصوصاً که در دانشگاههایی نظیرِ دانشگاهِ برکلیِ کالیفرنیا درصدِ قابلِ توجهی از دانشجویانش را آمریکایی های آسیایی نژاد تشکیل داده اند.

شماره کارت 3

آیا جایگزینی برای تبیعض مثبت نژادی وجود دارد؟

جایگزینی که غالباً برای تبعیضِ مثبتِ نژادیِ رایج در پذیرشِ دانشجویان پیشنهاد می شود تبعیضِ مثبتِ مبتنی بر شرایطِ اقتصادی است، به این معنا که از دانشجویانِ نیازمند بدونِ توجه به رنگِ پوستشان حمایت به عمل آید.

گاه از تبعیضِ مثبتِ اقتصادی به عنوانِ راهی برای دور زدنِ موانعِ تبعیضِ مثبتِ نژادی یاد می شود. در ایالتهایی که تبعیضِ مثبتِ نژادی ممنوع است، کالج ها به جای آن به تبعیض مثبتِ اقتصادی (طبقاتی) روی می آورند. از آنجا که خانواده های سیاهپوست و لاتین عموماً فقیرتر از خانواده های سفیدپوستان هستند، طبقه ی اقتصادی را می توان تا حدی نماینده ی نژادِ خانواده ها دانست. از این رهگذر کالج ها می توانند مطمئن باشند که تنوعِ نژادی را برقرار کرده اند، ولو اینکه مستقیماً مجاز به این کار نباشند. (البته این دو منافاتی با هم ندارند و کالج ها می توانند هم نژادِ دانشجویان را مدِ نظر داشته باشند و هم  اقتصادِ خانوادگیِ آنان را.)

اما عده ای هم این سیستم را نه همچون جایگزینی درجه دو، بلکه به مثابهِ یک سیستمِ عالی می نگرند. یکی از استدلالهایی که به نفعِ تبعیض مثبتِ اقتصادی ارائه شده است و می توان نامش را استدلالِ «مالیا اوباما» گذاشت از این قرار است که: اگر کالج ها تنوع را فقط به معنای تنوعِ نژادی بدانند، پس در پذیرشِ دانشگاهها دخترانِ اوباما نسبت به فرزندانِ سفیدپوستِ خانواده های تهیدست در اولویت هستند (و خودِ اوباما هم گفته که این فرض را ناعادلانه می داند). همین الآن هم  دانشگاهها در تسخیرِ دانشجویانِ مرفه است، به خصوص دانشگاههای گزینشگر که هر دانشجویی را نمی پذیرند. به گفته ی آنتونی کارناوال (Anthony Carnavale)، سرپرستِ مرکزِ آموزش و نیروی کارِ دانشگاهِ جرج تاون،  در سالِ ۲۰۰۶ تنها ۵ درصد از جمعیتِ دانشگاههای گزینشگر جزءِ چارکِ درآمدیِ آخر بوده اند.

اندک انتقاداتی هم به تبعیضِ مثبتِ اقتصادمحور وجود دارد، به ویژه اگر به مثابهِ تنها شیوه ی تبعیضِ مثبت به کار گرفته شود.

نخست اینکه، تاثیری که تبعیض مثبتِ نژادمحور در تنوعِ نژادی دارد تبعیض مثبتِ اقتصادمحور ندارد. دیگر اینکه تبعیض های نژادیِ  گذشته برای اقلیتهای دانشجویی تبعاتی به مراتب سنگین تر از صرفِ مشکلاتِ مالی دربر داشته است. منعِ دانشجویانِ سیاهپوست از ورود به دانشگاهها به طورِ سیستماتیک انجام می شود؛ در حالی که دانشجویانِ صرفاً کم درآمد جز مسأله ی مالی مانعی برای ورود ندارند. به علاوه، شکافِ اقتصادیِ بینِ خانواده های سیاهپوست و لاتین با سفیدپوستان، حتی در درآمدهای بالا، هنوز گسترده است، و چنانچه همه ی دانشجویانِ رنگین پوست در محیطِ دانشگاه جزءِ تنگدستان باشند تبعیضِ مثبتِ اقتصادمحور  سببِ کلیشه سازی و برچسب زنی می گردد.

با این همه، بهترین راهِ کنونی برای مقایسه ی تاثیراتِ تبعیض مثبتِ اقتصاد محور با تبعیض مثبتِ نژادمحور توجه به تجربه ی دانشگاهِ کلرادو در این زمینه است. این دانشگاه قرار بود در سالِ ۲۰۰۸ تبعیضِ مثبت را ممنوع سازد، اما موفق نشد؛ با این حال، از قبل هم برای پذیرشِ دانشجویانِ کم درآمدتر بدونِ در نظر گرفتنِ نژادِ آنها طرحی را اجرا کرده بود. طبقِ تحقیقات، طرحهای اقتصاد محور در جذبِ دانشجویانِ اقلیت در این دانشگاه ۹ درصد موفقتر از  طرحهای نژادمحور عمل کردند.  و در موردِ دانشجویانِ محروم (همه ی نژادها) میزانِ جذب از طریقِ طرحهای اقتصادمحور ۲۰ درصد بیشتر بوده است.

شماره کارت 4

آیا تبعیض مثبت به زیان دانشجویان آسیایی-آمریکایی است؟

خیلی از دانشجویانِ زبده ی آسیایی-آمریکایی معتقدند که دانشگاهها در حقِ آنان اجحاف می کنند و در پذیرشِ آنان و هم نژادهایشان عملاً سقف تعیین می کنند.

شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه سیاستهای تبعیضِ مثبت بختِ پذیرشِ دانشجویانِ آسیایی-آمریکایی را کاهش می دهد. در سالِ ۲۰۰۵ تحقیقاتی از سوی دانشگاهِ Princeton University صورت گرفت که نشان داد بدونِ تبعیضِ مثبت میزانِ جذبِ دانشجویانِ سیاهپوست و لاتین در دانشگاهها به شدت کاهش می یابد، و در مقابل دانشجویانِ آسیایی تبار بیشترین بهره را خواهند برد به طوری که بدونِ تبعیضِ مثبت ۸۰ درصد از دانشجویانِ رنگین پوست را همین نژاد تشکیل خواهد داد. جمعیتِ دانشجویانِ سفیدپوست نیز تقریباً هیچ تاثیری نخواهد پذیرفت.

در دانشگاههایی که تبعیضِ مثبت قدغن است و نژاد مطرح نیست، درصدِ دانشجویانِ آسیایی-آمریکایی خیلی بالاتر از سایرِ دانشگاههاست؛ به عنوانِ نمونه، در دانشگاهِ برکلیِ کالیفرنیا نسبتِ دانشجویانِ آسیایی-آمریکایی به کلِ دانشجویان ۳۹ درصد است، یعنی بیش از دو برابرِ نسبتِ آنها به جمعیتِ کالیفرنیا.

با این حال، و با وجودِ اینکه سهمِ آمریکایی های آسیایی تبار از جمعیتِ کلِ کشور افزایش یافته است، در کالج های موسوم به Ivy League از آنجا که تبعیضِ مثبت در آنها صورت می گیرد، نسبتِ جمعیتِ این دانشجویان ثابت مانده است. این در حالی است که در موسسه ی تکنولوژیِ کالیفرنیا (California Institute of Technology) که یک کالجِ خصوصی است، به این علت که ملاکِ اصلی در پذیرشِ دانشجو دستاوردهای تحصیلی و برتری های آموزشی است، نسبتِ دانشجویانِ آسیایی-آمریکایی کمابیش همپای رشدِ نسبتِ آنها در کلِ کشور افزایش می یابد (حال آنکه سهمِ دانشجویانِ سیاهپوست و هیسپانیکِ آن کمتر از حدِ متناسب است).

به همین دلیل است که برخی از انجمنهای آسیایی-آمریکایی با تبعیضِ مثبت مخالف هستند. مخالفتِ سازمان یافته ی آنان مهمترین عامل در ناکام گذاشتنِ اجرای مجددِ تبعیضِ مثبت در کالیفرنیا (۲۰۱۴) بوده است.

اما بینِ آسیایی-آمریکایی ها در این باره اتفاق نظر وجود ندارد، و اصولاً همه ی دانشجویانِ آسیایی-آمریکایی زبده و نخبه نیستند. برخی از زیرگروههای آسیایی-آمریکایی جزءِ فقیرترین اقشارِ آمریکا هستند و آمریکایی های اصالتاً کامبوجی، لائوسی و همونگ کمترین سهم در کالج های این کشور را دارند.

شماره کارت 5

نظر دیوان عالی درباره‌ی قانونی بودن تبعیضِ مثبت چیست؟

اولین پرونده ای که این دادگاه درباره ی تبعیضِ مثبت در دستورِ کار قرار داد Regents of the University of California v. Bakke نام داشت که در ۱۹۷۸ حکمِ آن صادر شد. طیِ این حکم، در کالج ها و دانشگاه ها نباید سقف یا سهمیه ی دقیقی برای پذیرشِ نژادهای مختلف مشخص کرد، با این حال اعمالِ تبعیضِ مثبت در شرایطی که نژاد تنها یکی از معیارهای متعددِ پذیرش باشد مغایرتی با قانون ندارد. اکنون با گذشتِ ۳۵ سال از این پرونده، حکمِ صادره همچنان اساسِ کارِ این دادگاه در مواجهه با تبعیضِ مثبت است.

دیوانِ عالی ۲۵ سال پس از این حکم مسأله را طیِ پرونده ی دیگری به نامِ Grutter v. Bollinger بازگشایی کرد. حکمِ دادگاه با رأیِ ۵ به ۴ از این قرار بود: کالج ها می توانند نژاد را به عنوانِ یکی از ملاکهای پذیرشِ متقاضیان لحاظ کنند. از نظرِ این دادگاه، مزایای آموزشیِ تنوعِ نژادی دلیلی کافی برای جذبِ نژادهای مختلف در بدنه ی دانشگاه بود، اما سیاستهای تبعیضِ مثبت را می بایست طبقِ مقتضیاتِ مختلف بادقت تغییر داد، یعنی باید نیازهای تک تکِ دانشجویان را در آن به حساب آورد. قاضی سندرا دی اکانر (Sandra Day O’Connor)  (که در این پرونده حکم به رأیِ اکثریت داده بود) گفته بود که انتظار می رود حکمی که درباره ی این پرونده داده شده است تا ۲۵ سالِ دیگر پابرجا بماند.

توجه به این نکته لازم است که در هیچ یک از این پرونده ها دانشگاهِ مربوطه نتوانست به پیروزیِ کامل دست یابد و هرچند در هر دو پرونده اصلِ تبعیضِ مثبت در دانشگاهها موردِ تایید قرار گرفت، اما در عمل به لغوِ این سیاستها منجر شد. در جریانِ پرونده ی Bakke سیستمِ سهمیه بندیِ دانشگاهِ کالیفرنیا برچیده شد؛ در پرونده ی Gratz v. Bollinger  (که بعداً  با پرونده ی Grutter ادغام شد) دانشکده ی حقوقِ دانشگاهِ میشیگان از اولویت دادن به متقاضیانی که در اقلیت بودند منع شد. گرچه در پرونده ی Bakke استدلالِ دادگاه برای قانونی سازیِ تبعیضِ مثبت چیزی جز جبرانِ تبعیض های نژادیِ گذشته نبود، اما طیِ ۲۵ سال این انگیزه تغییر کرد و در پرونده ی Grutter نفع رسانی به مجموعه ی دانشگاهیان و دانشجویان عنوان شد.

در سالهای اخیر نیز دو پرونده در رابطه با تبعیضِ مثبت واردِ میدان شدند. یکی Schuette v. BAMN بود که ریشه در پرونده ی Grutter داشت و در ۲۰۱۴ مختومه اعلام شد. در این پرونده رأی دهندگانِ ایالتِ میشیگان تنها چندی پس از حکمِ دیوانِ عالی، با اکثریتِ ۵۸ درصد رأی به ممنوعیتِ تبعیضِ مثبت دادند. دیوان عالی این ممنوعیت را منطبق با قانون یافت. منعِ تبعیضِ مثبت در ایالتِ میشیگان به تلاشهایی مشابه در سایرِ ایالتها انجامید و به آن ایالتها نیز سرایت یافت.

اما پرونده ی دیگر که Fisher v. Texas نام داشت به گونه ای بود که روالِ مرسوم  در دو پرونده ی Bakke و  Grutter را تماماً به چالش کشید. این پرونده با شکایت از دانشگاهِ تگزاس با این ادعا که در پذیرشِ این دانشگاه ملاکِ نژاد لحاظ شده است به جریان افتاد. دانشگاهِ آستینِ تگزاس بیشترِ دانشجویانِ خود را از میانِ دانش آموزانِ برترِ (رتبه ی ۹۰ تا ۱۰۰) هر دبیرستان می پذیرد، و برای تکمیلِ بقیه ی ظرفیتِ خود ملاکهایی چند، از جمله نژاد را مدِ نظر قرار می دهد. شاکیِ این پرونده، ابیگیل فیشر (Abigail Fisher)، که از ساکنانِ تگزاس است و نه موفق به کسبِ رتبه ی ۹۰ تا ۱۰۰ در دبیرستان به عنوانِ دانش آموزِ برتر شده است و نه توانسته است با استفاده از سایرِ ملاکها در این دانشگاه پذیرفته شود. وی معتقد است که در حقِ وی اجحاف شده است.

دیوانِ عالیِ آمریکا پس از رأیِ ۷ به ۱ در سالِ ۲۰۱۳، پرونده ی فیشر را جهتِ بررسیِ بیشتر به یک دادگاهِ استینافِ ایالتی ارجاع داد. اما از آنجا که بنا به نظرِ قضات، این دادگاه در تشیخصِ تبعیضِ مثبت در دانشگاهِ مربوطه از عیارهای قانونیِ کافی و صریح استفاده نکرده بود، پرونده به دادگاهِ استینافِ حوزه ی پنجم ارجاع داده شد و در آنجا مجدداً موردِ بحث و بررسی قرار گرفت (به تاریخِ نوامبرِ ۲۰۱۳). سرانجام در جولای ۲۰۱۴، هیأتی متشکل از سه قاضی مجدداً سیاستِ تبعیضِ مثبت در دانشگاهِ تگزاس را تأیید کردند.

شماره کارت 6

تاثیرات تبعیض مثبت کدام است؟

بیشترِ دانشگاهها و کالجهای آمریکا همه یا لااقل اکثرِ کسانی را که درخواست بدهند می پذیرند. بنابراین بحث از تبعیضِ مثبت عمدتاً محدود به چند کالجِ مشهور و برخی از دانشکده های حقوق می باشد. تبعیضِ مثبت جنجال آفرین است به این خاطر که تحقیقات نشان داده تاثیری که دانشگاههای مشکل پسند و گزینشگرِ این چنینی روی درآمد و کسب و کارِ آینده ی دانشجویانِ کم بضاعت یا دارای نژادِ اقلیت می گذارند بیش از تاثیری است که بر دانشجویانِ سفیدپوستِ طبقه ی متوسط دارند. لذا هرکه در آنها تحصیل کند خوش شانسی آورده است.

در سالِ ۱۹۹۸ دو تن از روسای سابقِ مجموعه دانشگاهیِ Ivy League به نامهای درک باک (Derek Bok: رئیسِ سابقِ دانشگاهِ هاروارد) و ویلیام باون (William Bowen: رئیسِ سابقِ دانشگاهِ پرینستون) کتابی می نویسند به نامِ شکلِ رودخانه (The Shape of the River) و در آن اثبات می کنند که تبعیضِ مثبت هم برای خودِ دانشجویانِ پذیرفته شده و هم برای کلِ فضای دانشگاه سودمند است. آنها با مقایسه ی دانشجویانِ سیاهپوست و سفیدپوستی که در سالهای ۱۹۷۶ و ۱۹۸۹ از ۲۸ دانشگاهِ دولتی و خصوصیِ نام آور فارغ التحصیل شده بودند دریافتند که عمده ی دانشجویانِ سیاهپوستی که از تبعیضِ مثبت استفاده کرده بودند علیرغمِ اینکه نمره های پایینتری اخذ کرده بودند اما در زندگی موفق بودند، به طوری که پس از فارغ التحصیلی زندگیِ خود را با موفقیت ادامه دادند، در دهه ی سوم از زندگی میانگینِ درآمدشان به ۷۱۰۰۰ دلار رسیده بود و در سطحِ بالایی از حسِ مسئولیت پذیری و روابطِ اجتماعی قرار داشتند.

با این حال، برخی از محققان همچنان بر این عقیده اند که تبعیضِ نژادی خصوصاً در دانشکده های حقوق به آینده ی شغلیِ دانشجویان آسیب خواهد رساند. اینان برای توصیفِ این فرضیه از اصطلاحِ «ناکارآمدی» استفاده می کنند و می گویند: کسانی که زیرِ چترِ تبیعضِ مثبت فارغ التحصیل می شوند ممکن است در برخورد با مشاغل یا تحصیلاتِ طاقت فرسای آینده ضعف نشان بدهند. کلارینس توماس (Clarence Thomas)، قاضیِ دیوانِ عالی، از باورمندانِ نظریه ی عدمِ تناسب است و بر اساسِ آن استدلال می کند که تبعیضِ مثبت در واقع به دانشجویانِ اقلیت آسیب می رساند تا نفع.

یکی از تحقیقاتِ چشمگیری که در این خصوص به عمل آمده مقاله ای است نوشته ی ریچارد سندر (Richard Sander) استادِ حقوقِ دانشگاهِ UCLA که در سالِ ۲۰۰۴ در نشریه ی Stanford Law Review به چاپ رسید. در این مقاله، پروفسور سندر می کوشد تا به بررسیِ تاثیراتی بپردازد که تبعیضِ مثبت بر آینده ی فارغ التحصیلانِ رشته ی حقوق می گذارد.

سندر با تمرکز بر دانشجویانِ سیاهپوست و سفیدپوستِ سالهای ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶، دریافت که ۸۸ درصد از فارغ التحصیلانِ واجدِ مدرکِ معتبر از رشته ی حقوقِ این دانشگاه همان بارِ اول در آزمونِ وکالت پذیرفته شدند و ۹۵ درصد هم پس از چندین بار تلاش بالاخره موفق به قبولی در این آزمون شدند. اما درخصوصِ دانشجویانِ سیاهپوست میزانِ قبولی در حدِ قابلِ توجهی پایینتر بود: ۶۱.۴ درصد همان دفعه ی اول موفق به قبولی شدند و ۷۷.۶ درصد پس از پنج بار تلاش. سندر علتِ آن را تبعیضِ مثبتی می داند که دانشجویانِ سیاهپوست را بدونِ توجه به کارآمدی و صلاحیت شان واردِ دانشگاهها می کند و نتیجه اش این می شود که هم در دانشگاه از همکلاسی های خود عقب بمانند و هم در آزمونِ وکالت شمارِ پذیرفته شدگانشان پایینتر باشد. بر اساسِ محاسبه ی او، اگر اولویت های نژادی در پذیرشِ دانشجویان برداشته می شد، شمارِ قبولیِ داوطلبانِ سیاهپوستِ سالِ ۲۰۰۱  در آزمونِ وکالت به میزانِ ۷.۹ درصد افزایش می یافت.

ادعاهای سندرز اما با انتقادات و مخالفتهای فراوانی مواجه شده است. دانیل هو (Daniel Ho) یکی از دانشجویانِ حقوقِ دانشگاهِ Yale با نگارشِ جوابیه ای بر مقاله ی سندر، تحلیلِ او را نادرست و مغلوط خوانده و آن را از اثباتِ تاثیرِ منفیِ تبعیضِ مثبت بر شمارِ پذیرفته شدگانِ آزمونِ وکالت ناتوان دانسته است. دو تن از اساتیدِ حقوق نیز دریافته اند که کنار گذاشتنِ تبعیضِ مثبت تا ۱۲.۷ درصد از شمارِ وکلای سیاهپوست خواهد کاست.

یکی دیگر از تحقیقاتی که بنای نظریه ی ناکارآمدی را، دست کم آنجا که به دانشجویانِ لیسانس مربوط است، سست نموده، پژوهشی است که در دانشگاهِ کالیفرنیا انجام گرفته است و نشان داده دانشجویانی که رتبه ی قبولیِ حداقلی را کسب کرده اند (یعنی همان هایی که بیشتر در معرضِ ناکارآمدی قرار دارند) نمراتشان در دانشگاه تنها اندکی پایین تر از سایرِ دانشجویان بوده است، و همین اختلافِ اندک هم آنگاه که در مقایسه با دانشجویانِ همترازِ خود در نظر گرفته شود از میان می رود. بر اساسِ این تحقیق، با آنکه کالیفرنیا فاقدِ سیستمِ تبعیضِ مثبت است، اما دانشجویانی که رتبه و نمراتِ پایینتری دارند هم می توانند در کالجهای گزینشگرِ این ایالت تحصیل کنند.

شماره کارت 7

کدام ایالتهای آمریکا در حال حاضر تبعیض مثبت را ممنوع کرده اند؟

علاوه بر میشیگان، هفت ایالتِ دیگر نیز در حالِ حاضر اعمالِ تبعیضِ مثبت در پذیرشِ دانشگاههای دولتی را ممنوع کرده اند.

اکثرِ این ممنوعیت ها مستقیماً توسطِ نمایندگانِ کنگره تصویب شده است، نه قانونگذارانِ ایالتی.

شماره کارت 8

تاثیر این ممنوعیتها بر تبعیض مثبت چیست؟

بر اساسِ پژوهشی که در سالِ ۲۰۱۳ از سوی موسسه ی American Educational Research Association صورت گرفته، ممنوعیتها مطابقِ انتظار عمل کرده و نه تنها سهمیه ی دانشجویانِ اقلیت در فرایندِ پذیرشِ دانشگاهها را حذف کرده ، که حتی بر ایالتهای همجوار نیز تاثیر گذاشته است.

در برخی از ایالتها که تبعیضِ مثبت ممنوع است، نسبتِ دانشجویانِ سیاهپوستِ سال اولی در کالجها و دانشگاههای تراز اولِ آن ایالات کاهش یافته است. پیش از آنکه کالیفرنیا در سالِ ۱۹۹۸ تبعیضِ مثبت را ممنوع سازد، میزانِ دانشجویانِ سیاهپوستِ جدید الورودِ دانشگاهِ برکلی و لس آنجلسِ این ایالت  تقریباً برابر بود با میزانِ کلیه ی سیاهپوستانِ این ایالت که در سنِ دانشجویی قرار داشتند. اما پس از تصویبِ ممنوعیت، سهمِ دانشجویانِ سیاهپوست کاهش یافت. اینک سهمِ دانشجویانِ سیاهپوست از کلِ جمعیتِ در سنِ دانشجوییِ این ایالت ۹ درصد، و از کلِ جمعیتِ دانشجویانِ دانشگاهِ برکلی تنها ۲ درصد است.

این تاثیرگذاری در سایرِ ایالتها مختلف بوده است. در فلوریدا، دانشجویانِ سیاهپوستِ کالج ها و دانشگاههای این ایالت تعدادشان از سیاهپوستانِ در سنِ دانشجوییِ آن کمتر است. این عدمِ تناسب گرچه در موردِ دانشجویانِ هیسپانیک هم صدق می کند، اما درصدِ این دانشجویان پس از ممنوع سازیِ تبعیضِ مثبت تاکنون از آنچه بوده کمتر نشده است.