افول و سقوط امپراتوری آمریکا
۱۹ اسفند ۱۳۹۳آنگاهکه جهان را از کف دادیم
۱۹ اسفند ۱۳۹۳بزرگترین تهدیدی که افول ایالاتمتحدهی آمریکا را تسریع میکند پدیدهی موسوم به «بیشگستردگی امپراتوری» است. پاول کندی، تاریخشناس دانشگاه ییل، بیشگستردگی امپراتوری را بسط بیشازحد یک قدرت خواه ازلحاظ جغرافیایی و خواه ازنظر اقتصادی یا نظامی میداند که ناگزیر منجر به تحلیل منابع حیاتی داخلی، افول و فروپاشی آن میگردد . بررسی شرایطی که ایالاتمتحدهی آمریکا در حال حاضر در آن قرار دارد، روشن میسازد که هیچیک از عواملی که کندی برشمرده است بهتنهایی در مورد آمریکا صدق نمیکند، بلکه هر سهی آنها همزمان این کشور را به مسیر افول و اضمحلال سوق میدهند.
نیال فرگوسن، استاد دانشگاه هاروارد، در مقالهی خود با عنوان غروب جهانیسازی، میگوید که آمریکا «بهوضوح به بیشگستردگی مبتلا شده است». هزینهی جنگهای خانمانسوز آمریکا در عراق و افغانستان و تأثیرات عمیق آن بر اقتصاد آمریکا در بلندمدت معلوم خواهد شد. لیندا جی. بیلمز، یکی دیگر از اساتید دانشگاه هاروارد، در سال ۲۰۱۳ مقالهای نوشت با عنوان «میراث مالی عراق و افغانستان: هزینهی جنگ چه بلایی بر سر بودجهی امنیت ملی خواهد آورد؟» که خلاصهی آن این است که جنگهای ایالاتمتحده در عراق و افغانستان (با احتساب هزینهی درمان سربازان زخمی و بازسازی قوایی که در طول بیش از یک دهه جنگ تحلیل رفته است) ۴ الی ۶ تریلیون دلار هزینه بر مالیاتدهندگان این کشور تحمیل خواهد کرد.
از هزینههای جنگ که بگذریم، یکی دیگر از معضلاتی که فرگوسن بدان اشارهکرده، کسری بودجهی آتی است که با بازنشسته شدن بیبی بومرها نسل پس از جنگ جهانی دوم و متولدین دههی ۶۰ میلادی آمریکا) و نیاز آنها به تأمین اجتماعی و مدیکیر (بیمهی خدمات درمانی) بیشتر و بیشتر میشود. از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۱۰، مستمریهای پرداختی دولت آمریکا بهتنهایی ۵ الی ۴۷ درصد کل هزینههای این کشور را تشکیل میداده است. حالا اگر هزینههای دفاعی را هم به اینها بیفزایید خواهید دید که ایالاتمتحدهی آمریکا دارد با تکیه بر بدهیهایش میجنگد و چهبسا فاجعهای غیرمنتظره در انتظار او باشد که از ارزش دلار خواهد کاست و آمریکا را به ورشکستگی خواهد کشاند. جزئیات بودجهی کاخ سفید نشان میدهد که در سال ۲۰۱۲، آمریکا در تولید ناخالص داخلی ۷ درصد کسری داشته است.
ارتش دومین عرصهای است که آمریکا در آن پا را بیش از گلیم خود دراز کرده است. سوای هزینهی جنگها و تداوم حضور نظامی آمریکا در دیگر کشورهای جهان، در پرسنل و منابع ارتش نیز نوعی بیشگستردگی چشمگیر و بیرویه را میتوان دید. به گزارش مرکز تحقیقاتی گلوبالیزیشن، ایالاتمتحدهی آمریکا درمجموع ۷۳۷ پایگاه نظامی در ۶۳ کشور خارجی دارد. فرگوسن میگوید آمریکا به کمبود پرسنل دچار است، و دلیل آن را سقف ۵۰۰۰۰۰ تایی سرباز در ارتش عنوان میکند که به گفتهی او برای پیروزی در جنگهای کوچکی که آمریکا به راه انداخته و برای حفظ موقعیت نظامی کنونی خود به راه خواهد انداخت کافی نیست. اندرو بایشویک، استاد دانشگاه بوستون این تنگنا را در یک جمله خلاصه میکند: ارتش آمریکا بهزودی از پای درخواهد آمد، زیرا آمریکا سعی میکند همیشه و همهجا حضور داشته باشد.
و بالاخره میرسیم به بیشگستردگی جغرافیایی که در مقالهی لیندا بیلمز و مایکل اینتریلیگاتر، استاد دانشگاه لسآنجلس، با عنوان اقتصاد صلح، دانش صلح و سیاستگذاری عمومی با دقت به آن پرداختهشده است. در این مقاله میخوانیم که ایالاتمتحده هماکنون درگیر پنج جنگ همزمان است:
پاکستان، یمن، سومالی، عراق و افغانستان. و منظور نگارندگان از جنگ این است: «درگیریهایی که ایالاتمتحدهی آمریکا در آنها حملات گستردهای را صورت میدهد، ازجمله حملات هواپیماهای بدون سرنشین، اما رسماً آنها را اعلام نمیکند.»(۹) چنانکه فرگوسن معتقد است، اگر نیروهای مسلح آمریکا بهناچار همان سربازان را مجدداً برای مأموریتهای دوم و سوم در خارج از کشور به کار گیرد، باید منتظر ریزش نیروهای داوطلب باشد. بیشگستردگی جغرافیایی مسلماً مشکلات اقتصادی و مشکلات بیشگستردگی نظامی را تشدید میکند.
کسانی که بیشگستردگی امپراتوری را تهدیدی برای آمریکا نمیدانند معتقدند که آمریکا توانایی تأمین مالی چند جنگ و حضور نظامی در چند کشور را دارد و این باعث امنیت کشور در بلندمدت میشود. با توجه به اطلاعات اقتصادی موجود، چنین استدلالی باورپذیر نیست مگر اینکه هم در شمار جنگها و هم در تعداد سربازان و نیز میزان بدهی آمریکا برای حفظ این سنگرها کاهش قابلتوجهی صورت گیرد.
اتکای ایالاتمتحدهی آمریکا به بدهیها و منابع خارجی جهت تداوم فرهنگ مصرفگرایی و ولخرجی، این کشور را در موضع بیثباتی قرار داده، تا جایی که هر آن ممکن است رخداد عظیمی در جهان، اقتصاد آمریکا را به ورطهی خطرناک سقوط بکشاند. آنهایی که چشم خود را بر دادههای اقتصادی حاکی از مصرف بیرویه میبندند، غالباً موضعی اخلاقی دارند.
یعنی ادعا میکنند اگر آمریکا قدرت و منابع کافی برای کمک به ملتهای دیگر را داشته باشد، شرط اخلاق چنین حکم میکند که از این دادهها چشم فروببندیم. لیکن استاد روابط بینالملل دانشگاه پنسیلوانیا، والتر مکدوگال در مقالهای با عنوان «آیا آمریکا قادر به اتخاذ راهبردی کلان هست؟» با این استدلال مخالفت میکند. او میگوید در دوران تئودور روزولت، التزام اخلاقی، یگانه جنبهی ایجاد توازن میان سیاستهای اقتصادی و نظامی بود که راهبرد کلان آمریکا را تعریف میکرد، بااینحال این امر کمک چندانی به ملتها نکرد.
سه عامل یادشده در بالا جملگی به بیشگستردگی امپراتوری ایالاتمتحدهی آمریکا اشاره دارند. حفظ شبکهی وسیعی از منابع جهانی در کنار هزینهی چند جنگ همزمان در جهان، چنان هزینهای را به لحاظ مالی بر کشور تحمیل میکند که با اوضاع فعلی آمریکا تحملپذیر نیست. مکدوگال سیاست خارجی آمریکا را اینگونه تعبیر میکند:
حمایت از تحرکات و نهادهای مردمسالارانه در هر ملت و فرهنگی، باهدف نهایی پایان دادن به دیکتاتوری در جهان. چنین رویکردی به مردمسالاری جهانی اگرچه ممکن است پرشکوه به نظر بیاید، اما خواهناخواه منجر به بیشگستردگی خواهد شد. پروفسور فرگوسن، افول امپراتوری بریتانیای کبیر را بهعنوان مثالی عبرتآموز از بیشگستردگی امپراتوری معرفی میکند. اگر آمریکا از سرنوشت امپراتوریهای سابق عبرت نگیرد، باید به انتظار افولی شتابان هم ازلحاظ اقتصادی و هم از لحاظ نظامی بنشیند.