۳۱ تیر ۱۳۹۸همسفر شراب (قسمت بیست و یکم – ماه رمضان)در ادامه روایت محمد صادق رسولی در همسفر شراب قسمت بیستم به ماه رمضان می رسند و در آمریکا در ماه رمضان با دوستانش خاطراتی دارند […]
۳۱ تیر ۱۳۹۸سیستم هوایی آمریکادر این روایت نویسنده از سیستم هوایی آمریکا و امنیت هواپیماها می گوید که خبر از باند خارج شدن هواپیمایی در فلوریدا و افتادن ان در […]
۳۱ تیر ۱۳۹۸شنا کردن بین کوسه هادر این روایت نویسنده از مشاهدات و گفت و گویش با مردم در راجع با ادم های در نیویورک و دزدی اموال صحبت می کند و […]
۳۱ تیر ۱۳۹۸همسفر شراب (قسمت بیستم – کوهستان یوسمیتی)در ادامه روایت محمد صادق رسولی در همسفر شراب بیستم به پیشنهاد و دعوت دو سه تا از دوستانش به سمت کوهستان یوسمیتی می روند و […]
۳۱ تیر ۱۳۹۸شیر دادن به نوزاد در مکانهای عمومیدر این روایت نویسنده از خانم محجبه یکی از دوستانش می گوید که می خواهد در یکی از پاساژ های آمریکا به بچه نوزاد خود شیر […]
۳۱ تیر ۱۳۹۸مرکز منهتندر این روایت نویسنده برای افتتاحیه دوره به مرکز شهر منهتن رفته و مشهاداتش را از آنجا و مردم و ساختمان ها بیان می کند دیروز […]
۲۲ تیر ۱۳۹۸وقتی هوش مصنوعی مچ مفسدان را میگیرد!در این روایت نویسنده به بیان روش جدید به کمک تکنولوژی و هوش مصنوعی در آمریکا می پردازد که پول ها و خرجکرد های کارمندان را […]
۲۲ تیر ۱۳۹۸کاترینِ گمشدهدر این داستان نویسنده به بیان جایگاه حیوانات در زندگی اجتماعی مردم آمریکا می پردازد که شواهد خود را از گبه گمشده ای در آنجا تشریح […]
۲۲ تیر ۱۳۹۸مزارع خانوادگییکی از تفریحات خانوادههای بچهدار امریکایی گذروندن یک صبح تا عصر در یک مزرعه هست. یعنی اصلا مزارعی در اطراف شهرها به وجود اومدن که بچهها، […]
۲۲ تیر ۱۳۹۸همسفر شراب (قسمت نوزدهم)در ادامه روایت محمد صادق رسولی در همسفر شراب به بیان ارائه پوستر هایش در یک هتلی در آمریکا و اتفاق ها و حال و هوای […]
۲۲ تیر ۱۳۹۸بیفرهنگی و تخریب مکانهای توریستی در امریکادر این داستان نویسنده به بیان بی فرهنگی و تخریب مکان های توریستی در امریکا پرداخته است که چند تن بر روی سازه لوبیا در شهر […]
۲۲ تیر ۱۳۹۸آیا در امریکا امکانات بصورت همگن تقسیم شده؟در این داستان نویسنده به بیان تقسیم امکانات در آمریکا به صورت ناهمگن پرداخته است که مشاهدات و اتفاق هایی که برایش در این زمینه افتاده […]
۱۸ اسفند ۱۳۹۷سفر به نیویورک (بخش چهارم)بعد از مسابقه میخواستیم نماز بخوانیم چون گوگل نمازخانه هم دارد! اما یکی از دوستان به اصرار گفت برویم یک مرکز اسلامی در نزدیکی. وقتی رفتیم […]
۱۸ اسفند ۱۳۹۷“تبعیض” (بخش دوم)تجربهی سوم: توی فرودگاه که مسافرا از دستگاه اکسری رد میشن، من به خاطر اینکه حجاب دارم باید حتما جداگانه مورد بازرسی اضافه قرار بگیرم. حالا […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷سفر به نیویورک (بخش سوم)روز دوم سوم سفر شنبه بود که آخر هفته و تعطیل بود و لذا از دوستانی که مهمانشان بودیم هم تقاضا کردیم با هم به گردش […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷“تبعیض” (بخش اول)تبعیض یا تمایز قائل شدن از هر نوعش موضوعیست که همیشه و تقریبا هر روز بحثی ازش در رسانههای اینجا مطرح میشه. یه روز خوراک رسانهها […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷از والمارت خرید نمی کنم!با یک استاد دانشگاه حدودا ۷۵ ساله هم صحبت شدم، گفت: خیلی وقته از (فروشگاه زنجیره ای) والمارت خرید نمیکنم. گفت: همسرم متخصص صنایع پارچه هست، […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷زیبایی بینهایت سنگها و همجنسبازی از سر ناچاری!کلفرنیا دارای معادن بسیاری است که عموماً در عصر gold rush مورد حفاری قرار گرفتهاند. سنگهایی که به صورت خام از این معدنها بدست میآید پس […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷همسفر شراب (قسمت هفدهم )همسفر شراب روز اول کار را باید پیاده بروم. معلوم نیست با این وضعی که هست کی بتوانم دوچرخهای چیزی دست و پا کنم. کتانی را […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷سفر به نیویورک (بخش دوم)تور ترمینال طولانی بود و وسطش رفتیم به کتابخانه. کتابخانه نیویورک حدود ۵۰ ملیون کتاب دارد و حدود ۱۸۹۵ تاسیس شده است. وقتی زمین کتابخانه را […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷قصهی من و کریستوفر کوچک(بخش دوم)اون روز و روزهای بعد از اون، بارها به کریستوفر کوچولو فکر کردم که نام و نشونی از اسلام نداره ولی از خیلی از مدعیان دین […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷تعارف بی تعارفیکی از عادات خوب فرهنگی ما تعارف زدن به بزرگترهاست، مخصوصا دم در (موقع ورود به اتاق، ساختمان، …) تو فرهنگ آمریکایی این مورد تقریبا جایگاهی […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷خاطرهی امسال از یلدا در غربتبا چند دوست شعر حافظ خوندیم. از قبل میدونستم که شعرخوانیم خوبه و کمغلط و روان میخونم اما در این جلسه دیدم در مقایسه با بقیه […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷سفر به نیویورک (بخش اول)تصمیم گرفتم سفری به نیویورک داشته باشم. یکی از دوستان استقبال کرد. خوشبختانه دو تن از دوستانش در نیویورک مشغول کارآموزی بودند و باعث شد مشکلی […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷قصهی من و کریستوفر کوچک(بخش اول)اون روز طبق معمول همهی روزای تکراری هفته توی مطب بودم و روزهداری روزهای طولانی خرداد تقریباً تاب و توان اضافهای برام باقی نذاشته بود. وقتی […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷داستان یک تراکنش مشکوکاز بانک پیامک اومد که به علت تراکنش مشکوک در کارت اعتباری، حساب شما مسدود شد، با ما تماس بگیرید. زنگ زدم و مثه همیشه چند […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷غذاخوری خوابگاه دانشگاهتو دانشگاه هر کسی سرش تو کار خودشه و داره حین ور رفتن با گوشی یا هدفونش غذا میخوره. به ندرت میبینید دو یا چند نفر […]
۱۱ اسفند ۱۳۹۷تشریف بیارید، پذیرایی دانشگاه در خدمت باشیم!دوره لیسانس، سالن اجتماعات دانشگاه تو مسیر خوابگاه بود و تقریبا هر روز از کنار انواع سمینار و کنفرانس ها رد میشدیم. کلا این سالن جابر […]
۱۱ اسفند ۱۳۹۷قتل دختر جوان دانشجو در زمین گلفدفتر دانشجویان بینالملل ایمیل فرستاده و خبر از مرگ ناگهانی یک دانشجوی دختر اسپانیانی داده که از قضا ورزشکار هم بوده. نگفتند این همون مورد مرگ […]
۱۱ اسفند ۱۳۹۷همسفر شراب (قسمت شانزدهم)بارها باید بسته میشدند ولی این بار باید برای هر چمدان بیست و پنج دلار ناقابل میدادیم. اولش با خودمان گفتیم که نیازی به چمدان نداریم. […]