۳۱ تیر ۱۳۹۸

همسفر شراب (قسمت بیست و یکم – ماه رمضان)

در ادامه روایت محمد صادق رسولی در همسفر شراب قسمت بیستم به ماه رمضان می رسند و در آمریکا در ماه رمضان با دوستانش خاطراتی دارند […]
۳۱ تیر ۱۳۹۸

همسفر شراب (قسمت بیستم – کوهستان یوسمیتی)

در ادامه روایت محمد صادق رسولی در همسفر شراب بیستم به پیشنهاد و دعوت دو سه تا از دوستانش به سمت کوهستان یوسمیتی می روند و […]
۲۲ تیر ۱۳۹۸

بی‌فرهنگی و تخریب مکان‌های توریستی در امریکا

در این داستان نویسنده به بیان بی فرهنگی و تخریب مکان های توریستی در امریکا پرداخته است که چند تن بر روی سازه لوبیا در شهر […]
۲۲ تیر ۱۳۹۸

آیا در امریکا امکانات بصورت همگن تقسیم شده؟

در این داستان نویسنده به بیان تقسیم امکانات در آمریکا به صورت ناهمگن پرداخته است که مشاهدات و اتفاق هایی که برایش در این زمینه افتاده […]
۱۸ اسفند ۱۳۹۷

سفر به نیویورک (بخش چهارم)

بعد از مسابقه می‌خواستیم نماز بخوانیم چون گوگل نمازخانه هم دارد! اما یکی از دوستان به اصرار گفت برویم یک مرکز اسلامی در نزدیکی. وقتی رفتیم […]
۱۸ اسفند ۱۳۹۷

“تبعیض” (بخش دوم)

تجربه‌ی سوم: توی فرودگاه که مسافرا از دستگاه اکس‌ری رد میشن، من به خاطر اینکه حجاب دارم باید حتما جداگانه مورد بازرسی اضافه قرار بگیرم. حالا […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷

از والمارت خرید نمی کنم!

با یک استاد دانشگاه حدودا ۷۵ ساله هم صحبت شدم، گفت: خیلی وقته از (فروشگاه زنجیره ای) والمارت خرید نمیکنم. گفت: همسرم متخصص صنایع پارچه هست، […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷

زیبایی بی‌نهایت سنگ‌ها و همجنسبازی از سر ناچاری!

کلفرنیا دارای معادن بسیاری است که عموماً در عصر gold rush مورد حفاری قرار گرفته‌اند. سنگ‌هایی که به صورت خام از این معدن‌ها بدست می‌آید پس […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷

سفر به نیویورک (بخش دوم)

تور ترمینال طولانی بود و وسطش رفتیم به کتابخانه. کتابخانه نیویورک حدود ۵۰ ملیون کتاب دارد و حدود ۱۸۹۵ تاسیس شده است. وقتی زمین کتابخانه را […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷

خاطره‌ی امسال از یلدا در غربت

با چند دوست شعر حافظ خوندیم. از قبل می‌دونستم که شعرخوانی‌م خوبه و کم‌غلط و روان می‌خونم اما در این جلسه دیدم در مقایسه با بقیه […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷

سفر به نیویورک (بخش اول)

تصمیم گرفتم سفری به نیویورک داشته باشم. یکی از دوستان استقبال کرد. خوشبختانه دو تن از دوستانش در نیویورک مشغول کارآموزی بودند و باعث شد مشکلی […]
۱۲ اسفند ۱۳۹۷

قصه‌ی من و کریستوفر کوچک(بخش اول)

اون روز طبق معمول همه‌ی روزای تکراری هفته توی مطب بودم و رو‌زه‌داری روزهای طولانی خرداد تقریباً تاب و توان اضافه‌ای برام باقی نذاشته بود. وقتی […]
۱۱ اسفند ۱۳۹۷

تشریف بیارید، پذیرایی دانشگاه در خدمت باشیم!

دوره لیسانس، سالن اجتماعات دانشگاه تو مسیر خوابگاه بود و تقریبا هر روز از کنار انواع سمینار و کنفرانس ها رد میشدیم. کلا این سالن جابر […]
۱۱ اسفند ۱۳۹۷

قتل دختر جوان دانشجو در زمین گلف

دفتر دانشجویان بین‌الملل ایمیل فرستاده و خبر از مرگ ناگهانی یک دانشجوی دختر اسپانیانی داده که از قضا ورزشکار هم بوده. نگفتند این همون مورد مرگ […]
۱۱ اسفند ۱۳۹۷

همسفر شراب (قسمت شانزدهم)

بارها باید بسته می‌شدند ولی این بار باید برای هر چمدان بیست و پنج دلار ناقابل می‌دادیم. اولش با خودمان گفتیم که نیازی به چمدان نداریم. […]