عصر«اول آمریکا»؛ اجماع جدید سیاست خارجی واشنگتن
۱۱ آبان ۱۴۰۰مقایسه شرایط و قوانین شغلی در آمریکا و دیگر کشورهای جهان
۱۱ آبان ۱۴۰۰آیا سیاست خارجی بایدن در حال شکست است؟
تاریخ انتشار گزارش: ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۱
نویسنده: Stephen M. Walt
در طی ۹ ماه گذشته، سیاست خارجی دولت بایدن با دستاوردهایی همراه بوده است؛ اما جنبههای مشخصی از اقدامات و رویکردهای وی بسیار نگرانکننده میباشد و همین امر باعث شد تا بسیاری از ناظران و تحلیلگران میان عملکرد وی و دولت ترامپ مقایسههای ناخوشایندی انجام دهند. یکی از این مسائل، مذاکرات میان آمریکا و ایران میباشد که به دلیل سوءظن متقابل و فقدان جسارت کافی دولت آمریکا به نتیجه نرسیده است. در شرایط کنونی، امنترین شرطبندی این است که بگوییم توافقنامه جدیدی در راه نخواهد بود. درواقع به نظر میرسد که دولت بایدن مشابه ترامپ، نسخه فشار حداکثری را علیه ایران اعمال کرده است؛ استراتژی که بهصورت مکرر مورد آزمایش قرارگرفته و هرگز همراه با نتیجه نبوده است. نشریه آمریکایی فارن پالیسی در تحلیلی به قلم «استفان والت»، استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد به تبیین و بررسی سیاست خارجی دولت بایدن در عرصه بینالمللی پرداخته است که در بخش ذیل به نکات و گزارههای اصلی آن اشاره خواهیم کرد:
- در مورد مسئله عقبنشینی نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان انتقاد چندانی ندارم؛ اما یک تیم حرفهای همچون تیم بایدن انتظار میرفت که در این مسیر بهتر رفتار کند و با آرام کردن نگرانیهای شرکا، یک عقبنشینی معقول و قابل پیشبینی میکرد. مسئله مشارکت آکوس هم برای حفظ موازنه قدرت در منطقه هندو-پاسیفیک گامی مهم میباشد؛ اما ضرورت داشت که دولت فرانسه در این فرایند نادیده گرفته نمیشد. به نظرم دوران تکقطبی به پایان خود رسیده و در یک عصر چندقطبی بی موازنه زندگی میکنیم؛ بنابراین روابط میان قدرتهای مهم در جهان چندقطبی ذاتاً پیچیدهتر است و مدیریت آن دشوار میباشد.
- وجود چندین قدرت بزرگ، به سایر کشورها گزینههای بیشتری را میدهد تا بتوانند توانایی چانهزنی خود را افزایش دهند و یا در برابر فشارهای آمریکا بایستند که برای نمونه میتوان به ایران و ونزوئلا اشاره کرد که نمیخواهند متکی به کمکهای آمریکا یا بانکهای جهانی باشند و همیشه میتواند بر روی مسکو و پکن حساب باز کنند. چالش دیگر برای دولت بایدن ریشه در مشکلاتی دارد که از رقابت سنتی قدرتهای بزرگ به ارث رسیده است و بدون همکاری گسترده در عرصه کنونی ژئوپلیتیکی نمیتوان آنها را حلوفصل کرد. تغییرات آب و هوایی نمونهی برجسته در این مسئله است و میتوان واکنش به همهگیری کووید ۱۹، مدیریت اقتصاد کلان جهانی یا تروریسم بینالمللی را به آن اضافه کرد.
«یکی از چالشهای دیگر دولت آمریکا، این مسئله است که مسیر دستگاههای سیاسی آمریکا به طرز قابلتوجهی بر روی همه گونه نفوذ زیانبار خارجی باز است و شرکای منطقهای سعی میکنند از طریق لابیهای داخلی و خارجی، گروههای ذینفع یا باتهای رسانه اجتماعی، سیاست خارجی آمریکا را در راستای منافع ملی خود پیش ببرند.
با همهی اینها، هنوز با دولتی در آمریکا طرف هستیم که درصدد است بهدرستی کار کند و همزمان در چندین گمراهه سیر نکند؛ بنابراین باید به آنها فرصت داد تا توانایی خود را به منصه ظهور برسانند.
اگر این تیم، اولویتبندی مشخصتری داشته باشند و تلاش نکنند بار بیشازحد سنگینی بردارد، بخشی از انرژیاش را میتوان برای تعامل با رخدادهای غافلگیرکننده حفظ کند؛ بنابراین اگر تلاش کنیم بار سبکتری برداریم، میتوانیم دستاوردهای بیشتری را کسب کنیم.»