شکست استراتژی آمریکا در مقابل چین
۱۱ آبان ۱۴۰۰آیا سیاست خارجی بایدن در حال شکست است؟
۱۱ آبان ۱۴۰۰عصر«اول آمریکا»؛ اجماع جدید سیاست خارجی واشنگتن
تاریخ انتشار گزارش: ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۱
نویسنده: Richard Haass
نشریه آمریکایی فارن افرز در تحلیلی به قلم «ریچارد هاس»، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا به عدم تفاوت اساسی میان دولت بایدن و ترامپ در عرصهای بینالمللی پرداخته است که در بخش ذیل به نکات و گزارههای اصلی آن اشاره خواهیم کرد:
- اگرچه در وهله نخست، دولت بایدن بر ارزشمند بودن شرکای سنتی آمریکا در اروپا و آسیا، چندجانبه گرایی و تعهد به نظم بینالمللی مبتنی بر قانون، اهمیت تغییرات آب و هوایی و کنترل تسلیحات تأکید میکند و این در تضاد باسیاستهای دولت ترامپ میباشد؛ اما درواقع اختلافات و تفاوتها هرچقدر هم که معنادار باشند، یک پیوستگی عمیقی بین سیاستهای دو دولت وجود دارد. این پیوستگی نشانگر تغییر الگوی استراتژی ایالاتمتحده در عرصه بینالمللی است. در ورای این بیثباتی ظاهری، خطوط کلی سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ سرد در حال ظهور است. پارادایم سیاست خارجی آمریکا پس از عصر جنگ سرد بر این مسئله تأکید میکند که امنیت ملی ایالاتمتحده فراتر از تقلای این کشور برای رفع نگرانیهای ملی است و درواقع حفظ و پیشبرد منافع ایالاتمتحده مستلزم این است که یک نظام بینالمللی ایجاد شود که در بلندمدت بتواند امنیت و رفاه آمریکا را تضمین کند.
- نخستین عنصر تداوم راهبرد دولت بایدن و ترامپ، مرکزیت رقابت میان قدرتهای بزرگ بهخصوص چین میباشد. راهبرد دولت بایدن در قبال چین در قیاس با دوران ترامپ هیچ تغییری نکرده است و این وضعیت نشانگر سرخوردگی فراگیر در نهاد سیاست خارجی آمریکا و مشاهده نتایج تلاشها برای ادغام چین در حوزه اقتصاد جهانی و نظام بینالمللی به همراه افزایش نگرانی در این مورد است که چین به دنبال تقویت نفوذ خود در عرصه بینالمللی و سرکوب در داخل میباشد.
- دومین عنصر تداوم راهبرد دولت بایدن و ترامپ، واکنش در قبال روسیه میباشد. پس از قدرتیابی بایدن، سیاست ایالاتمتحده در قبال روسیه با تغییر و تحول چندانی روبرو نشده است. به نظر میرسد دیدگاه مشترک دو دولت شامل این مسئله میشود که سیاست آمریکا در قبال روسیه باید بر محدودسازی آسیبها و ممانعت از تبدیلشدن تنشها به بحران باشد. درواقع حتی هدف دولت بایدن از تمدید پیمان کنترل تسلیحات آمریکا – روسیه و شروع مذاکرات ثبات استراتژیک بیشتر درراستای ممانعت از فرسایش بیشتر است تا پیشرفت بیشتر.
- سومین متغیر تداوم راهبرد دولت بایدن و ترامپ، عقبنشینی ایالاتمتحده از خاورمیانه بزرگ است که عرصه آغاز جنگ بهاصطلاح دائمی است که باعث تقویت تغییر پارادایمی در سیاست خارجی آمریکا شده است. بارزترین نمونهی این فرایند افغانستان میباشد که در فوریه ۲۰۲۰. دولت ترامپ موافقتنامه را با طالبان امضا کرد که در آن بهعنوان ضربالاجل خروج نیروهای آمریکا از این کشور تعیین شد. بر اساس این مذاکرات، دولت افغانستان بهشدت ضعیف شد و حتی این توافقنامه باعث نگردید تا طالبان سلاحهای خود را بر زمین بگذارد یا متعهد به برقراری آتشبس شود. این یک توافقنامه صلح نبود بلکه بیشتر پیمان تسهیل خروج نیروهای آمریکا از افغانستان بود.
در نگاه اول، ایران ممکن است یک استثناء آشکار در این میان به نظر برسد. دولت ترامپ از منتقدان شدید برجام بود و از سال ۲۰۱۸ بهصورت یکجانبه ایالاتمتحده را از این توافقنامه خارج کرد و فشار حداکثری را علیه ایران اعمال نمود؛ اما دولت بایدن پس از قدرتیابی بر بازگشت آمریکا به برجام تأکید کرد. احیای برجام آسانتر از دستیابی به یک توافقنامه جدید است؛ زیرا دو دولت نتوانسته اند در مورد تعهدات خاص به توافق برسند.
درمجموع، دولت بایدن با همان گزینههای گذشتهی خود روبرو است؛ زیرا ایران توانسته توانایی هستهای و موشکی خود را افزایش دهد و نفوذ خود را در سرتاسر منطقه تقویت کند.
حتی اگر ایران بار دیگر محدودیتهای زمانی مرتبط با فعالیتهای هستهای خود را بپذیرد، آمریکا همچنان باید تصمیم بگیرد که چگونه باید به اقدامات تحریکآمیز دیگر ایران پاسخ دهد.»