آمریکا در شیب تند افول است
۲۵ اسفند ۱۳۹۹اشاره به افزایش سرسام آور ۱۰۰۰۰ درصدی قبوض برق مردم تگزاس
۲۵ اسفند ۱۳۹۹انحطاط باعث افول میشود و آمریکا نشانههای انحطاط را از خود بروز داده است
نویسنده: کال توماس (Cal Thomas)
تاریخ انتشار: ۲۹ دسامبر ۲۰۱۴
در فیلم «دختر ازهمگسیخته»، وینونا رایدر نقش دختر جوان ۱۸ سالهای را بازی میکند که بهواسطهی اختلال شخصیت مرزی در مؤسسهای روانی بستریشده است. سال ۱۹۶۷ است و کشور آمریکا در گیرودار جنگ ویتنام و جنگهای داخلی است. او درحالیکه در بستر دراز کشیده و تلویزیون تماشا میکند، گزارشی خبری دربارهی یک تظاهرات میبیند. گزارشگر چیزی میگوید که چهبسا گویای وضعیت امروز ما باشد: «ما در روزگار بیاعتمادی زندگی میکنیم. سنتهای کشور که روزگاری به آنها اعتماد داشتیم دیگر قابلاطمینان نیستند.»
اکنون در اواخر سال ۲۰۱۴ هستیم و بازار بورس بالاترین رکورد خود را زده است، اما سنتهای کشور همپای اعتمادبهنفس ما راه افول در پیشگرفتهاند.
بررسیهای مرکز تحقیقاتی پیو مؤید جریانی است که در چندسالهی اخیر مشهود شده است: خانوادهی آمریکایی امروز، خانوادهی آمریکایی دیروز نیست. تنها ۴۶ درصد کودکان آمریکایی هماینک در خانه با پدر و مادر رسمی خود زندگی میکنند. پنج درصد در خانه والدینی ندارند و اکثرشان با مادربزرگ و پدربزرگ خود زندگی میکنند.
این آمار تکاندهنده دربارهی انحطاط خانوادههای آمریکایی، با سال ۱۹۶۰ زمین تا آسمان فرق دارد که ۷۳ درصد کودکان آمریکایی بهصورت متعارف با خانوادهی خود زندگی میکردند. علت عمدهی این جریان هجمهی بیبیبومرها به مقولهی ازدواج و حرکت به سمت رسومی متفاوت است. همین نسل بودند که ازدواج سفید و طلاق توافقی و نفرت از پلیس (به پلیس در آن زمان «خوک» هم میگفتند) و تحقیر ارتش و آمریکا را ترویج کردند و از این رهگذر، نهتنها زمینهی جنگ ویتنام را فراهم کردند، بلکه سبک زندگیهای راحتطلبانهای را در پیش گرفتند که برای والدینشان ناشناخته بود. تأثیر فرهنگی که بیبیبومرها از خود برجای گذاشتند هنوز احساس میشود. دو نسل بعدی که پس از دههی ۱۹۶۰ متولد شدهاند احساس حقبهجانب بودن، قربانی بودن، حسادت و طمع را با خود به همراه دارند. پس از حذف سربازی اجباری، دیگر از جوانان انتظار خدمت در نیروهای مسلح نمیرود، برای همین اکثر آنها هرآن چه خواسته و آرزو در زندگی دارند را دنبال میکنند بدون آنکه کسی از آنها توقع سودمندی برای کشور داشته باشد. یکی از دلایلی که دیگر در جنگها پیروز نمیشویم میتواند همین باشد.
تاریخ به ما عبرت میدهد که هرگاه امپراتوریها به نهادینه کردن ارزشهایی که منجر به تقویت جامعه و محافظت آن در برابر بدخواهان و دشمنان میشوند اعتنایی نداشته باشد، میشود آنچه نباید بشود.
جان گلاب دیپلمات بریتانیایی کتابی دارد بانام «سرنوشت امپراتوریها و تلاش برای بقا». گلاب در این کتاب متذکر میشود که پس از آشوریها (۶۲۱-۸۵۹ پیش از میلاد) میانگین عمر امپراتوریها ۲۵۰ سال بوده است. فقط حکومتهای مصر و شام (۱۲۵۰-۱۵۱۷ میلادی) بودند که عمرشان به ۲۶۷ سال قد داد. اکنون آمریکا ۲۳۸ سال عمر دارد و نشانههای افول آن آشکار شده است.
به نوشتهی گلاب، همهی امپراتوریها با دورهی مهاجرتهای نخستین آغاز میشوند، دوران فتوحات، تجارت، ناز و نعمت و خردورزی را پشت سر میگذارند و سپس افول میکنند. ظاهراً اکنون آمریکا به سن انحطاط خود رسیده است، که به گفتهی گلاب مشخصات آن «روحیهی تدافعی، بدبینی، نظامیگری، سبکسری، هجوم خارجیها، رفاه، و تضعیف مذهب» است. به نوشتهی او، دلایل انحطاط عبارتند از: «طولانی شدن بیشازحد دورهی ثروت و قدرت، خودخواهی، پولدوستی و رنگباختن حس وظیفهشناسی».
آیا اینها مشخصات آمریکای کنونی نیست؟ گلاب میگوید میانگین ۲۵۰ سالهی عمر امپراتوریها، ۳۰۰۰ سال است که تغییری نکرده است، اما ما از تاریخ عبرت نمیگیریم. چون «تحقیقاتمان ناکافی و متعصبانه است».
برای اینکه آمریکا را از مبتلا شدن به سرنوشت امپراتوریهای دیگر نجات دهیم به چیزی بیش از یک مجلس جدید یا رئیسجمهوری جدید نیاز داریم. ما نیازمند احیای روح آمریکایی هستیم، و برای این کار لاجرم باید نگرشمان نسبت به سنتها و یکدیگر را عوض کنیم.