رویترز: آمریکا در تلاش برای دستیابی به اموال بانک مرکزی ایران در بورس آلمان است
۱۵ شهریور ۱۳۹۹
توهم سرخ ها چگونه می تواند آمریکا و انتخاباتش را با چالش مواجه کند ؟
۱۵ شهریور ۱۳۹۹
رویترز: آمریکا در تلاش برای دستیابی به اموال بانک مرکزی ایران در بورس آلمان است
۱۵ شهریور ۱۳۹۹
توهم سرخ ها چگونه می تواند آمریکا و انتخاباتش را با چالش مواجه کند ؟
۱۵ شهریور ۱۳۹۹

تاریخچه مداخلات و اقدامات آمریکا برای براندازی نظام کشورهای جهان

ایالات متحده در تاریخ خود سابقه ی شرکت در مداخلات خارجی متعددی را دارد. در زمینه ی سیاست خارجی دو مکتب فکری اصلی در ایالات متحده وجود دارد: مداخله گرایی و انزواطلبی که به ترتیب در موافقت و مخالفت با مداخلات خارجی شکل گرفته اند.

در قرن نوزده ایالات متحده ی آمریکا از یک قدرت محلی انزواطلب که در دوران پسااستعماگرایی به سر می برد، به کشوری تبدیل شد که حیطه ی قدرتش سرتاسر اقیانوس های اطلس و آرام را دربرگرفته بود. جنگ ها بربر اول و دوم در اوایل قرن نوزده، اولین جنگ های خارجی جدی بود که پس از استقلال آمریکا توسط این کشور آغاز شد.

این جنگ ها علیه مناطق بربرنشین آفریقای شمالی و به منظور پایان دادن به حملات دزدان دریایی به کشتی های حامل پرچم آمریکا در دریای مدیترانه صورت گرفت و چیزی شبیه به شبه جنگ های آمریکا با فرانسه در دوران پساسلطنتی این کشور بود.

بنابراین ریشه های مداخله گرایی آمریکا در قرن نوزده و عمدتا به منظور بهره برداری از فرصت های اقتصادی در کرانه ی اقیانوس آرام و آمریکای لاتین (اسپانیا) شکل گرفت؛ ضمن اینکه دکترین مونرو نیز اقتضا می کرد آمریکا سیاستی را در راستای مقابله با استعمارطلبی اروپا در نیم کره ی غربی اتخاذ نماید.

null
  • مداخلات پیش از سال ۱۸۸۷

  • ۱۸۶۵ تا ۱۸۶۷: مکزیک
  • ۱۸۸۷ تا ۱۹۱۲: امپراتوری ایالات متحده؛ توسعه طلبی و ریاست جمهوری رزولت

  • ۱۸۸۷ تا ۱۸۸۹: ساموئا
  • دهه ۱۸۹۰
  • ۱۸۹۳: پادشاهی هاوایی
  • ۱۸۹۸تا ۱۹۰۲: کوبا
  • دهه ۱۹۰۰
  • ۱۹۰۳: پاناما
  • ۱۹۰۳ تا ۱۹۲۵: هندوراس
  • ۱۹۰۶ تا ۱۹۰۹: کوبا
  • ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۰: نیکاراگوئه
  • ۱۹۱۲ تا ۱۹۴۱: ریاست جمهوری ویلسون، جنگ جهانی اول و دوره ی میان دو جنگ

  • دهه ۱۹۱۰
  • ۱۹۱۲ تا ۱۹۳۳: نیکاراگوئه
  • ۱۹۱۵ تا ۱۹۳۴: هایتی
  • ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۴: جمهوری دومینیکا
  • ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹: آلمان
  • ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰: اتریش مجارستان
  • ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰: روسیه
  • ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵: جنگ جهانی دوم و پیامدهای آن

  • دهه ۱۹۴۰
  • ۱۹۴۱: پاناما
  • ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۹: چین
  • ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۶: ایتالیا
  • ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۶: فرانسه
  • ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵: بلژیک
  • ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵: هلند
  • ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵: فیلیپین
  • ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹: آلمان
  • ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵: اتریش
  • ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۲: ژاپن
  • ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۸: کره‌ی جنوبی
  • ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱: جنگ سرد

  • دهه ۱۹۴۰
  • ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹: یونان
  • ۱۹۴۷ تا دهه ی ۱۹۷۰: ایتالیا
  • ۱۹۴۸: کاستاریکا
  • ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۳: آلبانی
  • ۱۹۴۹: سوریه
  • دهه ۱۹۵۰
  • ۱۹۵۲: مصر
  • ۱۹۵۳: ایران
  • ۱۹۵۴: گواتمالا
  • ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۷: سوریه
  • ۱۹۵۷ تا ۱۹۵۹: اندونزی
  • ۱۹۵۸: لبنان
  • ۱۹۵۹: عراق
  • دهه ۱۹۶۰
  • ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۱: جمهوری کنگو
  • ۱۹۶۰: لائوس
  • ۱۹۶۱: جمهوری دومینیکا
  • دهه ی ۱۹۶۰: کوبا
  • ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۵: لائوس
  • ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۴: برزیل
  • ۱۹۶۳: عراق
  • ۱۰۶۳: ویتنام جنوبی
  • ۱۹۶۵تا ۱۹۶۶: جمهوری دومینیکا
  • ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۷: اندونزی
  • ۱۹۶۷: یونان
  • دهه ۱۹۷۰
  • ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳: شیلی
  • ۱۹۷۰: کامبوج
  • ۱۹۷۱: بولیوی
  • ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۵: عراق
  • ۱۹۷۴ تا ۱۹۹۱: اتیوپی
  • ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۱: آنگولا
  • ۱۹۷۷: زئیر
  • ۱۹۷۸: زئیر
  • ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۳: کامبوج
  • ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹: افغانستان
  • دهه ۱۹۸۰
  • ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۹: لهستان
  • ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۲: ال سالوادور
  • ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۲: چاد
  • ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۰: نیکاراگوئه
  • ۱۹۸۳: گرنادا
  • ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۴: پاناما
  • ۱۹۹۱ تا به حال: دوران پس از جنگ سرد

  • دهه ۱۹۹۰
  • ۱۹۹۱: عراق
  • ۱۹۹۱: هایتی
  • ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶: عراق
  • ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۵: هایتی
  • ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۷: زئیر
  • ۱۹۹۷ تا ۱۹۹۸: اندونزی
  • دهه ۲۰۰۰
  • ۲۰۰۰: یوگسلاوی
  • ۲۰۰۲: ونزوئلا
  • ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱: عراق
  • ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷: قلمروهای فلسطین
  • ۲۰۰۶: سوریه
  • ۲۰۰۷: ایران
  • ۲۰۰۹: هندوراس
  • دهه ۲۰۱۰
  • ۲۰۱۱: لیبی
  • ۲۰۱۵ تا به امروز: یمن
  • ۲۰۱۹ تا به امروز: ونزوئلا
null

مداخلات پیش از سال ۱۸۸۷

۱۸۶۵ تا ۱۸۶۷: مکزیک

مادامی که ایالات متحده درگیر جنگ داخلی بود، فرانسه و سایر کشورها از فرصت استفاده کردند و در راستای کسب منافع و مطالبات خود به مکزیک حمله کردند. سپس فرانسه ماکسیمیلیان یکم که شاهزاده ی هابسبورگ بود را به عنوان امپراتور مکزیک بر تخت سلطنت نشاند. ایالات متحده پس از خلاصی از جنگ داخلی، از نیروهای لیبرال بنیتو خوارس در مقابل نیروهای ماکسیمیلیان حمایت کرد.

این کشور اقدام به ارسال اسلحه به مکزیک کرد و بسیاری از آمریکایی ها دوشادوش نیروهای خوارس علیه امپراتوری مکزیک جنگیدند. لیبرال ها در نهایت پیروز شدند و پس از تصرف حکومت مکزیک، ماکسیمیلیان یکم را اعدام کردند. اما ایالات متحده با این اقدامات مخالف بود و به همین دلیل دکترین مونرو را تصویب کرد. ویلیام سوارد در اینباره می گوید :” دکترین مونرو که تا ۸ سال پیش در حد یک تئوری هم قابل قبول نبود، حالا به حقیقتی غیرقابل تغییر تبدیل شده است.”

null

۱۸۸۷ تا ۱۹۱۲: امپراتوری ایالات متحده؛ توسعه طلبی و ریاست جمهوری رزولت

۱۸۸۷ تا ۱۸۸۹: ساموئا

در دهه ی ۱۸۸۰، ساموئا یک قلمرو سلطنتی بود که دو مدعی تاج و تخت داشت؛ مالیتوآ لائوپپا و ماتائافا لوسفو. بحران مشهور ساموئا در واقع تقابل میان ایالات متحده، آلمان و بریتانیا با یکدیگر و تلاش آنان برای عقب راندن مدعیان تاج و تخت جزایر ساموئا بود که به اولین جنگ داخلی ساموئا تبدیل شد و از سال ۱۸۸۷ تا ۱۸۸۹ به طول انجامید. در نهایت این سه کشور بر سر پادشاهی لائوپپا به توافق رسیدند اما حتی بعد از خروج آنها از ساموئا، جنگ داخلی ادامه پیدا کرد؛ تا سال ۱۸۹۴ که لائوپپا موفق به تثبیت قدرت خویش شد.

دهه‌ی ۱۸۹۰

۱۸۹۳: پادشاهی هاوایی

مخالفان سلطنت در هاوایی که اکثر آنها آمریکایی بودند، سقوط پادشاهی هاوایی را مهندسی کردند و در هفدهم ژانویه ۱۸۹۳، ملکه لی لی اکالانی که خود بومی هاوایی بود از تخت سلطنت به زیر کشیده شد. ابتدائا هاوایی به عنوان یک جمهوری مستقل معرفی شد، اما در سال ۱۸۹۸ هدف واقعی و پشت پرده ی اقدامات مذکور یعنی الحاق جزایر هاوایی به ایالات متحده آمریکا محقق شد.

۱۸۹۸تا ۱۹۰۲: کوبا

پس از انفجار کشتی مِین، ایالات متحده علیه اسپانیا اعلام جنگ کرد. در سال ۱۸۹۸ ایالات متحده به کوبا که تحت حاکمیت اسپانیا بود حمله کرد و آن را اشغال نمود. بسیاری از آمریکایی ها با الحاق کوبا به ایالات متحده موافق نبودند و از همین رو اصلاحیه ی تِلِر را تصویب کردند که هرگونه الحاق به ایالات متحده را ممنوع می کرد. ایالات متحده کوبا را اشغال کرد و پس از اتمام جنگ و در دوران اشغال اولیه (۱۸۹۸ تا ۱۹۰۲) لئونارد وود؛ ژنرال آمریکایی را به منصب فرمانداری این کشور گماشت.

چندی بعد اصلاحیه ی پلات به منظور مشخص کردن روابط ایالات متحده و کوبا تصویب شد که به موجب آن ایالات متحده این قدرت را پیدا کرد که اگر هرکدام از دولت های کوبا بر خلاف میلش عمل می کردند در امور آنان مداخله کند. در نتیجه کوبا کاملا تحت تاثیر ایالات متحده قرار می گرفت و روابط خارجه ی آن نیز محدود می شد. ایالات متحده با قرار دادن اصلاحیه ی پلات در قانون اساسی کوبا، این کشور را مجبور به پذیرش آن کرد.

پس از اشغال کوبا، این دو کشور در سال ۱۹۰۳ پیمان کوبا-آمریکا را امضا کرده و بر سر آن به توافق رسیدند. اصلاحیه ی پلات اصلی ترین سیاست گزاری اتخادی آمریکا در کوبا بود و تمامی مداخلاتی که این کشور از سال ۱۹۰۶ تا سال ۱۹۰۹، سال ۱۹۱۲ و از سال ۱۹۱۷ تا سال ۱۹۲۲ در کوبا داشته را توجیه می کرد.

دهه‌ی ۱۹۰۰

۱۹۰۳: پاناما

در سال ۱۹۰۳، ایالات متحده به استقلال پاناما از جمهوری کلمبیا کمک کرد. استقلال پاناما از کلمبیا طرحی بود که توسط یک گروه پانامایی مهندسی شد و کمپانی فرانسوی-آمریکایی کانال پاناما با هدف ساخت یک راه آبی میان باریکه ی پاناما که دو اقیانوس اطلس و آرام را به یکدیگر متصل کند از آن حمایت کرد.

در سال ۱۹۰۳ ایالات متحده و کلمبیا معاهده ی هِی هِران را امضا کردند که به موجب آن جواز استفاده از باریکه ی پاناما در ازای پرداخت غرامت مالی برای ایالات متحده صادر شد. همه ی این اتفاقات در بحبوحه ی جنگ هزار روزه اتفاق افتاد. کانال پاناما پیش از این معاهده در دست ساخت قرار گرفته بود اما به موجب این معاهده، منطقه ی کانال پاناما به مالکیت ایالات متحده درآمد و این کشور تا سال ۲۰۰۰ آن را به پاناما پس نداد.

۱۹۰۳ تا ۱۹۲۵: هندوراس

از سال ۱۸۹۸ که جنگ آمریکا با اسپانیا به اتمام رسید تا سال ۱۹۳۴ که سیاست “همسایه ی خوب” در دست اجرا قرار گرفت، ایالات متحده در مجموعه جنگ هایی که به “جنگ های موزی” معروف شد تاخت و تازها و مداخلات نظامی بسیاری را در آمریکای مرکزی و کشورهای کارائیب مرتکب شد. در سال ۱۹۲۱، نیروی دریایی ایالات متحده که در بیشتر این جنگ ها شرکت داشت، بر اساس تجربیات خود کتابچه ی راهنمایی را تحت عنوان “استراتژی و تاکتیک های جنگ های کوچک” تنظیم کرد. در برخی از جنگ ها علاوه بر استفاده از نیروهای ارتش، نیروی دریایی نیز با سلاح های گرم در نقش پشتیبان انجام وظیفه می کرد.

کمپانی های یونایتد فروت و استاندارد فروت بخش صادرات موز هندوراس را تحت سلطه ی خویش گرفتند و در امورات مربوط به زمین داری و راه آهن نیز جای خود را باز کردند. نیروهای آمریکایی تاخت و تازها و تهاجمات بسیاری زیادی را در این کشور مرتکب شدند؛ در سال ۱۹۰۳ در حمایت از کودتای مانوئل بونیلا، در سال ۱۹۰۷ در حمایت از بونیلا علیه کودتایی که نیکاراگوئه از آن پشتبیانی می کرد، در سال ۱۹۱۱ و ۱۹۱۲ در حمایت از رژیم میگل داویلا در مقابل قیام مردمی، در سال ۱۹۱۹ با هدف برقراری صلح در دوران جنگ داخلی و محافظت از دولت فرانسیسکو بوگران، در سال ۱۹۲۰ در حمایت از رژیم بوگران علیه اعتصاب ژنرال ها، در سال ۱۹۲۴ در حمایت از رژیم رافائل لوپز گوتیرز در مقابل قیام مردمی و در سال ۱۹۲۵ در حمایت از دولت منتخب میگل پاز باراهونا که حافظ منافع آمریکا بود. اُ هنری؛ نویسنده ی مشهور در سال ۱۹۰۴ برای توصیف هندوراس از عبارت “جمهوری موز” استفاده کرد.

۱۹۰۶ تا ۱۹۰۹: کوبا

پس از خروج نیروهای آمریکایی از کوبا، توماس استرادا پالما که یکی از اعضاء حزب جمهوری خواه هاوانا محسوب می شد به عنوان نخستین رئیس جمهور کوبا آغاز به کار کرد. او بی آنکه مخالفی داشته باشد، در سال ۱۹۰۵ مجددا برای این منصب انتخاب شد. البته لیبرال ها او را به تقلب در انتخابات متهم کردند و از همین رو درگیری ها میان لیبرال ها و جمهوری خواهان آغاز شد.

با بالا گرفتن تنش ها، وی در تاریخ ۲۸ سپتامبر ۱۹۰۶ از سمت خود استعفا داد و دولت وی نیز خیلی زود سقوط کرد. وزیر امور خارجه آمریکا در آن زمان یعنی ویلیام هووارد تفت با مطرح کردن اصلاحیه ی پلات و معاهده ی سال ۱۹۰۳ تایید تئودور رزولت را برای تاخت و تاز به کوبا و اشغال آن جلب کرد. در دوران اشغال کوبا، چارلز ادوارد ماگون این کشور را اداره می کرد تا اینکه در سال ۱۹۰۹ خوزه میگل گومز با نظارت ایالات متحده به عنوان رئیس جمهور کوبا انتخاب شد و پس از آن نیروهای آمریکا کوبا را ترک کردند.

۱۹۰۹ تا ۱۹۱۰: نیکاراگوئه

فرمانداری به نام خوان خوزه استرادا که یکی از اعضاء حزب محافظه کار بود، انقلابی را علیه رئیس جمهور لیبرال وقت یعنی خوزه سانتوز زلایا رهبری کرد که این انقلاب به انقلاب استرادا مشهور شد. ایالات متحده از طرف محافظه کار حمایت کرد، چرا که زلایا قصد داشت برای ساخت کانالی جدید در کشور با آلمان یا ژاپن همکاری کند. در آن زمان ایالات متحده کنترل کانال پاناما را در دست داشت و وجود هیچ رقیبی در خارج از محدوده ی قدرت خود را تحمل نمی کرد. حمایت های آشکار توماس پی موفات؛ مشاور ایالات متحده در بلوفیلدز نیکاراگوئه پرده از تلاش های پنهانی این کشور برای حمایت از طرف محافظه کار برداشت.

همچنین فیلندر ناکس؛ وزیر امور خارجه ی وقت آمریکا نیز به این مداخلات مستقیم و آشکار دامن می زد. وقتی زلایا دو آمریکایی را به دلیل همکاری با طرف محافظه کار اعدام کرد، آمریکا فرصت ماهی گرفتن از آب گل آلود را به چنگ آورد و با ارسال نیروهایی که در سواحل کارائیب فرود آمدند تا وارد درگیری ها شوند مستقیما با انقلابیون همراه شد. در چهاردهم دسامبر ۱۹۰۹، فشارهای دیپلماتیک آمریکا زلایا را مجبور به استعفاء و ترک نیکاراگوئه کرد. زلایا پیش از ترک نیکاراگوئه، با موافقت لیبرال ها خوزه مادریز را به عنوان رهبر این کشور انتخاب کرد.

ایالات متحده از به رسمیت شناختن مادریز اجتناب کرد و در نهایت محافظه کاران با فشار آوردن به لیبرال ها و عقب راندن آنها از مرکز قدرت، مادریز را هم به استعفاء واداشتند. سپس استرادا رئیس جمهور کشور شد؛ به این صورت که ایالات متحده نماینده ی ویژه ی خود به نام توماس سی داوسون را به نیکاراگوئه فرستاد تا استرادا را مجاب کند که برگزار کردن انتخابات موجب قدرت یافتن دوباره ی لیبرال ها می شود و در نتیجه استرادا را واداشت تا با صحنه سازی های قانونی، خودش خودش را به عنوان رئیس جمهور انتخاب و معرفی کند! در آگوست سال ۱۹۱۰ استرادا در ازای موافقت با خواسته ها و شرایط مدنظر ایالات متحده توسط این کشور به رسمیت شناخته شده و به عنوان رئیس جمهور نیکاراگوئه به رسمیت شناخته شد. سپس این دو کشور در ششم ژوئن سال ۱۹۱۱ معاهده ای دو طرفه را به امضاء رساندند.

null

۱۹۱۲ تا ۱۹۴۱: ریاست جمهوری ویلسون، جنگ جهانی اول و دوره ی میان دو جنگ

دهه‌ی ۱۹۱۰

۱۹۱۲ تا ۱۹۳۳: نیکاراگوئه

پس از انقلاب استرادا درگیری میان لیبرال ها و محافظه کاران ادامه پیدا کرد، در نتیجه آمریکا منافع مالی و تجاری خویش را در معرض خطر دید. ژنرال لوئیس منا؛ وزیر جنگ، استرادا را به استعفاء واداشت و آدولف دایاز؛ نخست وزیر محافظه کار کشور جایگزین وی شد.

اتحاد و همسویی دایاز با آمریکا، محبوبیت وی در چشم عموم مردم و منا را از بین برده بود. منا کابینه ی دایاز را مجبور کرد تا وی را به عنوان رئیس جمهور کشور معرفی کند، اما آمریکا این تصمیم را به رسمیت نشناخت. منا نیز انقلابی متشکل از لیبرال ها را علیه دایاز سازماندهی کرد و خود را رئیس جمهور نیکاراگوئه معرفی کرد.

تفت؛ رئیس جمهور وقت آمریکا با ارسال نیروی نظامی به نیکاراگوئه این کشور را اشغال کرد. با روی کار آمدن ویلسون، آمریکا حضور خود در نیکاراگوئه را گسترش داد و با ایجاد سفارت و پایگاهی مجهز کنترل کامل دولت و اقتصاد کشور را در دست گرفت.

کلوین کولیج؛ رئیس جمهور دیگر آمریکا علاوه بر تخلیه ی نیکاراگوئه از نیروهای آمریکایی و ترک سفارت، آدولف دایاز را مجددا به عنوان رئیس جمهور کشور معرفی کرد. انقلابیون مجددا دست به کار شدند و سفارت آمریکا تسخیر کردند. دایاز از آمریکا خواست مجددا نیروهای کمکی خود که تنها چندماه از بازگشت شان به آمریکا می گذشت را به نیکاراگوئه اعزام کند.

نیروهای آمریکایی با انقلابیون که رهبری آنان را شخصی به نام آگوستو سزار ساندینو بر عهده داشت جنگیدند، تا زمانی که رزولت آنها را به آمریکا برگرداند؛ چرا که با وقوع رکود بزرگ اقتصادی آمریکا دیگر قادر به تامین هزینه ی نگه داشتن نیروها در نیکاراگوئه نبود. این مداخله که دومین مداخله ی آمریکا در نیکاراگوئه بود، یکی از طولانی ترین جنگ ها در تاریخ آمریکا به شمار می رود.

۱۹۱۵ تا ۱۹۳۴: هایتی

از سال ۱۹۱۵ تا سال ۱۹۳۴ هایتی تحت اشغال ایالات متحده بود. بانک های آمریکا به هایتی وام داده بودند و برای باز پس گیری مبالغ پرداختی شان خواستار مداخله ی دولت آمریکا شدند. ایالات متحده در مثالی آشکار از به کار گیری “دیپلماسی کشتی های جنگی” نیروی دریایی خود را برای تهدید و ارعاب هایتی به کار گرفت. در نهایت در سال ۱۹۱۷، ایالات متحده دولتی جدید در هایتی منصوب کرد و تغییرات مطلوب خود را در قالب قانون اساسی جدید هایتی به این کشور دیکته کرد.

از جمله ی این تغییرات، رفع منع مالکیت زمین در هایتی برای افراد غیربومی بود. گروهک نظامی کاکوس که اعضاء آن برده های آزاد شده ی مسلحی بودند که در سال ۱۸۰۴ در جریان انقلاب هایتی قیام کردند و کنترل برخی از مناطق کوهستانی این کشور را در دست گرفتند، در جنگ های چریکی تحت عنوان جنگ های کاکو علیه آمریکایی های اشغالگر جنگیدند.

۱۹۱۶ تا ۱۹۲۴: جمهوری دومینیکا

دخالت های نظامی آمریکا در سال های ۱۹۰۳، ۱۹۰۴ و ۱۹۱۴ در جمهوری دومینیکا عاقبت به تاخت و تاز نیروی دریایی آمریکا به این کشور و اشغال آن در سال های ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۴ منتج شد. نیروی دریایی آمریکا پرسنل خود را در تمامی سمت های کلیدی دولت دومینیکا به کار گماشت و ارتش و پلیس این کشور را تصرف کرد. سپس تنها در عرض دو روز خوان ایسیدرو جیمنز؛ رئیس جمهور قانونی این کشور از سمت خود استعفاء داد.

۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹: آلمان

پس از انتشار تلگراف زیمرمن؛ در تاریخ ۶ آپریل ۱۹۱۷ ایالات متحده با اعلام جنگ علیه امپراتوری آلمان وارد جنگ جهانی اول شد. دولت ویلسون از قیصر آلمان خواست حکومت خود را تسلیم کند تا آلمان به جمهوری تبدیل شود. سیاست اتخاذی آمریکا در زمان ویلسون “تبدیل کردن جهان به بستری امن برای برقراری دموکراسی” بود.

در یازدهم نوامبر سال ۱۹۱۸، امپراتوری آلمان تسلیم شد و در بیست و هشتم همان ماه؛ ویلهلم دوم قیصر آلمان از حکومت کناره گیری کرد. اگرچه این آمریکا نبود که معاهده ی ورسای را مطرح کرد، اما بسیاری از مفاد این معاهده مطالبات مدنظر این کشور بود. طبق این معاهده ویلهلم دوم باید از دولت آلمان کنار گذاشته شده و در دادگاه محاکمه می شد؛ هرچند بخش دوم هرگز محقق نشد. پس از این جریانات آلمان به جمهوری وایمار تبدیل شد. در سال ۱۹۲۱، ایالات متحده معاهده ی صلح آلمان را به منظور محکم کردن توافقاتی که پیش تر میان آمریکا و متفقین مطرح شده بود به امضاء رساند.

۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰: اتریش مجارستان

در هفتم دسامبر سال ۱۹۱۷ و در جریان جنگ جهانی اول، ایالات متحده علیه اتریش مجارستان اعلام جنگ کرد که در نهایت به تسلیم این کشور در سوم نوامبر ۲۰۱۸ منتج شد. نتیجتا اتریش به یک جمهوری تبدیل شد و در سال ۱۹۱۹ با امضاء معاهده ی Saint Germain به طور کامل از مجارستان جدا شد. بر اساس این معاهده اتریش هرگز نمی توانست با آلمان متحد شود.

هرچند ایالات متحده نقش بسیار زیادی در این معاهده داشت اما خود این معاهده را تصویب نکرد و در عوض در سال ۱۹۲۱ معاهده ی صلح آمریکا-اتریش را امضاء کرد که شامل شرحی بر کیفیت ارتباط با مرزهای جدید و دولت جدید اتریش به آمریکا و تثبیت آنها بود. مجارستان هم پس از تجربه ی کشمکش های کمرنگ و سطحی داخلی به پادشاهی تبدیل شد که به جای پادشاه توسط نایب السلطنه ی شورایی اداره می شد.

در سال ۱۹۲۰، معاهده ی تریانون میان مجارستان و متفقین (به غیر از آمریکا) امضا شد. البته آمریکا و مجارستان نیز در سال ۱۹۲۱ معاهده ی صلح آمریکا-مجارستان را امضا کردند که موقعیت و حدود مرزهای مجارستان در آن تعریف شده بود.

۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰: روسیه

پس از خروج دولت جدید بلشویک از جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۱۸ نیروهای نظامی آمریکا و متفقین به روسیه حمله کردند. به عبارتی حدود ۲۵۰ هزار سرباز از اروپا، آمریکا و امپراتوری ژاپن به روسیه حمله کردند تا در جنگ داخلی روسیه، ارتش سفید دولت جدید شوروی را در مقابل ارتش سرخ آن یاری کنند.

مهاجمان حمله به شمال روسیه را از آرخانگلسک و حمله ی سیبری را از ولادی وستوک آغاز کردند. پس از پایان جنگ جهانی اول، ماموریت نیروهای مهاجم به روسیه از جمله سیزده هزار نیروی آمریکایی که در میان آنان حضور داشتند به سرنگونی دولت جدید شوروی و احیاء رژیم سابق تزاری تبدیل شد.

ایالات متحده و سایر کشورهای غربی در این عملیات ناکام بودند و در سال ۱۹۲۰ روسیه را تخلیه کردند، اما نیروهای ژاپن به ماموریت خود ادامه دادند تا اینکه موفق شدند در سال ۱۹۲۲ بخش هایی از سیبری و در سال ۱۹۲۵ نیمه ی شمالی ساخالین را تسخیر کنند.

null

۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵: جنگ جهانی دوم و پیامدهای آن

دهه ی ۱۹۴۰

۱۹۴۱: پاناما

در سال ۱۹۳۱ آرنالفو آریاس، رئیس جمهور فلورنسیو هارمودیو آروسمنا را اخراج کرد و برادر خویش که هارمودیو آریاس مادرید نام داشت را به جای وی بر منصب ریاست جمهوری نشاند. درسال ۱۹۴۰ آریاس شخصا رئیس جمهور پاناما شد که یک فاشیست تمام عیار و از هواداران آدولف هیتلر بود.

او و برادرش در تلاش بودند از طریق باز پس گیری کنترل کانال پاناما از ایالات متحده، پاناما را به جمع کشورهای محور یا متحدین داخل کنند. هرچند ایالات متحده هنوز وارد جنگ نشده بود، اما تنش ها میان این کشور و متحدین بالا گرفته بود. آمریکا می دانست که اگر جنگ آغاز شود -که احتمال آن زیاد بود و آغاز هم شد- کانال پاناما از لحاظ استراتژیک اهمیت بسیار زیادی خواهد داشت .

دولت ایالات متحده از ارتباطاتش در گارد ملی پاناما -که خود پیش تر اعضاء آن را آموزش داده بود استفاده کرد و در اکتبر ۱۹۴۱ کودتایی را علیه دولت پاناما سازماندهی کرد. ایالات متحده از دولت پاناما خواست جواز ساخت بیش از ۱۳۰ پایگاه نظامی در داخل و بیرون منطقه ی کانال پاناما را صادر کند، اما دولت پاناما با قیمت پیشنهادی ایالات متحده موافقت نکرد.رئیس جمهور آرنالفو آریاس از کشور فرار کرد و ریکاردو آدولفو دو لا گاردیا آرانگو که رهبر کودتا و دوست ایالات متحده بود، رئیس جمهور پاناما شد.

۱۹۴۱ تا ۱۹۴۹: چین

در اول آگوست ۱۹۴۱ ایالات متحده که از بی رحمی ژاپن در جنگ دوم چین و ژاپن عصبانی بود نفت این کشور را تحریم کرد. این مساله منجر به حمله به پرل هاربر و در نهایت پیوستن ایالات متحده به متحدین در جنگ جهانی دوم شد. ایالات متحده با حمایت همه جانبه ی نظامی و تدارکاتی از حزب ملی گرای چین (KMT) به رهبری چنگ کای شک در کمپینی که ضد ژاپن به راه انداخته بودند، بالاخره موفق شد در آگوست ۱۹۴۵ این کشور را تسلیم خود کند و این تسلیم به کار دولت دست نشانده ی مانچوکوئو و رژیم ونگ جینگ وی که تحت کنترل ژاپن بود خاتمه داد.

پس از تسلیم ژاپن آمریکا به حمایت از KMT ادامه داد. برای مثال بسیاری از نیروهای این حزب را با هواپیما از چین مرکزی به منچوری منتقل کرد. حدود ۵۰ هزار نیروی آمریکایی به هوبئی و شاندونگ اعزام شدند تا از مناطق استراتژیک KMT حفاظت کنند. آمریکا علاوه بر آموزش و تامین نیازهای نیروهای KMT، حتی نیروهای کره ای و دشمنان ژاپنی را هم به کار گرفت تا در آزاد کردن مناطقی از چین، از جمله مناطقی که تحت کنترل کمونیست ها بود به KMT کمک کنند. هری ترومن؛ رئیس جمهور آمریکا در این باره گفت:” مثل روز برایمان روشن بود که اگر همان ابتدای کار از ژاپنی ها بخواهیم تسلیم شوند و به سمت کرانه ی دریا عقب نشینی کنند، کمونیست ها کل کشور را اشغال خواهند کرد.

بنابراین مجبور بودیم در اقدامی عجیب از خود ژاپنی ها که دشمن ما بودند استفاده کنیم تا برای خودمان زمان بخریم و بتوانیم به وسیه ی هواپیما نیروهای حزب ملی گرای چین را به جنوب چین اعزام کنیم و نیروی دریایی را هم برای حفاظت و نظارت بر کرانه ی دریا آماده کنیم. در عرض کمتر از دو سال پس از جنگ دوم چین و ژاپن، حزب ملی گرای چین ۴۳/۴ بیلیون دلار از ایالات متحده دریافت کرد که بخش بیشتر آن در قالب کمک های نظامی بود.

۱۹۴۳ تا ۱۹۴۶: ایتالیا

در جولای و آگوست ۱۹۴۳، ایالات متحده در تهاجم متفقین به سیسیل به رهبری ژنرال جرج اس پتون؛ سپهبد آمریکایی شرکت کرد که در جریان آن بیش از ۲۰۰۰ آمریکایی عضو ارتش کشته شدند. این تهاجم به منزله ی آغاز کمپین ایتالیایی بود که ایتالیا را از تسلط رژیم فاشیست موسیلینی و متحدین نازی آن بیرون کشید. موسیلینی به دستور پادشاه ویکتور امانوئل سوم دستگیر شد و این اقدام آتش جنگ داخلی را روشن کرد. پادشاه، پیترو بادولیو را به عنوان نخست وزیر جدید ایتالیا انتخاب کرد و بادولیو با تعطیل کردن حزب ملی فاشیست، آخرین آثار باقیمانده از فاشیست را هم از بین برد و سپس معاهده ی متارکه ی جنگ را با نیروهای متفقین امضا کرد.

اما ارتش ایتالیا که خارج از شبه جزیره در حال فعالیت بود از هم فروپاشید و کنترل قلمروهای اشغال شده و فتح شده توسط این کشور به دست آلمان افتاد و به همین دلیل در سوم سپتامبر ۱۹۴۳، ایتالیا خود را تسلیم متفقین کرد. نیمه ی شمالی کشور تحت اشغال آلمانی ها بود که به کمک ایتالیایی های فاشیست، جمهوری اجتماعی ایتالیا را تشکیل دادند و جنوب کشور همچنان تحت سلطه ی پادشاهی ایتالیا بود که نیروهای آن تحت عنوان ارتش اشتراکی آزادی بخش ایتالیا در خدمت متفقین مبارزه می کردند. در ژوئن ۱۹۴۴ رُم اشغال شد.

کمیته ی آزادی بخش جنبش مقاومت ایتالیا (اعضاء این جنبش متشکل بود از بسیاری از سربازان سابق ارتش پادشاهی ایتالیا که ایدئولوژی های سیاسی متفاوتی داشتند و در سرتاسر ایتالیا فعال بودند) اعلام قیام همگانی کرد. در ۲۸ آپریل ۱۹۴۵، موسیلینی توسط اعضاء جنبش مقاومت اعدام شد و دو روز پیش از خودکشی هیتلر، آلمانی ها ایتالیا را تصرف کردند. پس از این اتفاق رویدادهای سیاسی ایتالیا با سرعت زیادی یکی پس از دیگری رخ دادند؛ از جمله روی کار آمدن پشت هم نخست وزیرهای مخالف فاشیست، پایین کشیده شدن پادشاه از تخت و تاج در می ۱۹۴۶، روی کار آمدن رژیم اومبرتوی دوم تنها به مدت یک ماه، رفراندوم اساسی ایتالیا در سال ۱۹۴۶ که به حکومت پادشاهی ایتالیا پایان داد و منجر به برقراری جمهوری ایتالیا شد که تا به امروز هم به همان شکل باقی مانده، و در نهایت برگزاری انتخابات عمومی ایتالیا در سال ۱۹۴۶ که دموکرات های مسیحی پیروز آن بودند.

۱۹۴۴ تا ۱۹۴۶: فرانسه

نیروهای بریتانیا، کانادا و ایالات متحده جزو نقش آفرینان اصلی عملیات گودوود و عملیات کبری بودند که به اقدامات نظامی منجر شد که به اشغال فرانسه توسط نازی ها خاتمه داد. البته در واقع آزادسازی پاریس توسط خود نیروهای فرانسوی محقق شد. در سال ۱۹۴۴ فرانسوی ها دولت موقت جمهوری فرانسه را تشکیل دادند که در نهایت به تشکیل چهارمین جمهوری فرانسه در سال ۱۹۴۶ منتج شد.

۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵: بلژیک

در آغاز تهاجم سال ۱۹۴۰، آلمان ارگان کمیساریای رایش بلژیک و شمال فرانسه را به منظور اداره ی بلژیک تاسیس کرد. در سپتامبر ۱۹۴۴ نیروهای آمریکا، کانادا، بریتانیا و سایر کشورهای متفق به اشغال نازی در بیشتر قسمت های بلژیک پایان دادند. در هشتم سپتامبر دولت در تبعید بلژیک به نخست وزیری هوبرت پیرلوت مجددا بر سر کار آمد.

در ماه دسامبر، ۸۰ هزار نیروی آمریکایی در دفاع از بلژیک در مقابل حمله ی متقابل آلمان در نبرد آردنن یا بولج قربانی شدند. در فوریه ی ۱۹۴۵، بلژیک کاملا تحت کنترل متفقین قرار گرفت.

سال ۱۹۴۵ سال پرتنشی بود. پیرلوت از سمت خود استعفا داد و آشیل ون اکر که متعلق به حزب سوسیالیست بلژیک بود دولت جدیدی را تشکیل داد. مساله ی پرسش سلطنتی -حول این موضوع که آیا شاه لئوپولد سوم می تواند به کشور برگردد و سلطنت خویش را ادامه دهد- بلواهایی در کشور بپا کرد. هرچند جنگ ادامه پیدا کرد اما بلژیکی ها کنترل کشورشان را مجددا به دست گرفتند.

۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵: هلند

در زمان اشغال نازی ها، هلند توسط کمیساریای رایش هلند با مدیریت آرتور زایس اینکوارت اداره می شد. در سپتامبر ۱۹۴۴، نیروهای بریتانیا، کانادا و آمریکا بخش هایی از هلند را آزاد کردند. البته پس از شکست عملیات مارکت گاردن، آزادسازی شهرهای بزرگ تا آخرین هفته های جنگ های اروپایی به تعویق افتاد. در زمستان آن سال، مناطق اشغالی هلند دچار قحطی شدند.

در بیست و سوم مارس ۱۹۴۵ نیروهای بریتانیایی و آمریکایی از راین عبور کردند و سپس نیروهای کانادایی نیز از سمت شرق وارد هلند شدند. بازماندگان ارتش آلمان در هلند، در تاریخ ۵ می که به عنوان روز آزادی هلند جشن گرفته می شود تسلیم شدند. در دوم می، ملکه ویلهلمینا به کشور بازگشت و در سال ۱۹۴۶ هم انتخاباتی برگزار شد که به تشکیل دولت جدیدی به مدیریت لوئیس بیل منتج شد.

۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵: فیلیپین

در سال ۱۹۴۴ ورود نیروهای آمریکا به خاک فیلیپین، به اشغال این کشور توسط ژاپن پایان داد. پس از شکست ژاپن، آمریکا به تعهداتی که در زمان جنگ داده بود؛ مبنی بر به رسمیت شناختن استقلال فیلیپین عمل کرد و سرجیو اوسمنیا یک دولت فیلیپینی را به منظور اداره ی این کشور تشکیل داد.

۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹: آلمان

آمریکا در پاکسازی بخش های غربی آلمان از حضور نازی ها هم نقش داشت. اعضاء سابق نازی، بر اساس تشخیص ایالات متحده نسبت به نقشی که در جنایات نازی داشتند، به انواع و سطوح گوناگونی از مجازات محکوم شدند. آیزنهاور ابتدائا پیش بینی کرد که عملی کردن این پروسه ۵۰ سال زمان می برد.

نوع مجازات ها، بسته به سطوح جنایات مرتکب شده توسط هرکدام از اعضاء سابق نازی متفاوت بود؛ که کمترین آن پرداخت غرامت بود و از سایر انواع آن می توان به ممنوعیت از اشتغال به هرکاری جز کارگری ساده، حبس و در نهایت اعدام برای محکومین با بیشترین سطح جرم (از جمله کسانی که در دادگاه نورنبرگ محکوم شدند) اشاره کرد. در پایان سال ۱۹۴۷، متفقین ۹۰ هزار زندانی نازی داشتند و یک میلیون و نهصد هزار نفر دیگر را از اشتغال به هرکاری غیر از کارگری ساده محروم کردند.

به تدریج خود آلمانی ها کنترل کشور را در دست گرفتند و به روند دنازی سازی کشور (پاکسازی کشور از نازی ها) پایان دادند و البته ایالات متحده هم این اجازه را به آنها داد. در سال ۱۹۴۹ جمهوری فدرال آلمان یا آلمان غربی تشکیل شد و خود مسئولیت دنازی سازی را بر عهده گرفت. بیشتر اعضاء سابق نازی مشمول لایحه ی عفو عمومی که در سال ۱۹۵۱ تصویب شد شدند. نتیجه ی نهایی دنازی سازی، تشکیل دموکراسی نیابتی در آلمان غربی بود.

۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵: اتریش

در ماجرای آنشلوس که در سال ۱۹۳۸ رخ داد، اتریش به آلمان پیوست شد. در طول جنگ جهانی دوم بسیاری از اتریشی ها به عنوان شهروندان آلمان در کنار مردم این کشور و در جبهه ی آلمان جنگیدند. متفقین نیز پس از پیروزی اتریش را از شریک بودن در جنایات آلمان مبری و این کشور را قربانی هجمه ی نازی ها دانستند. طرح مارشال ایالات متحده نیز به کمک این کشور آمد.

در سال ۱۹۵۵ و با تصویب معاهده ی استقلال اتریش، این کشور مجددا استقلال خود را به عنوان یک جمهوری آزاد تحت حاکمیت شاهنشاهی به دست آورد. این معاهده توسط نمایندگان ایالات متحده، شوروی، بریتانیا و فرانسه امضا شد و به منزله ی ضمانت خروج هرگونه نیروی اشغالگر از اتریش و  همچنین بیطرف ماندن این کشور در جنگ سرد بود.

۱۹۴۵ تا ۱۹۵۲: ژاپن

پس از پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم، ژاپن به دستور داگلاس مک آرتور به اشغال نیروهای متفقین درآمد. در سال ۱۹۴۶ دایت ژاپن قانون اساسی جدیدی را تصویب کرد که قرابت بسیار زیادی با مدل پیشنهادی مک آرتور داشت و قانون اساسی سابق یعنی قانون اساسی میجی که اقتباسی بود از قانون اساسی پروس یا پروسیا؛ را اصلاح کرده بود. قانون جدید با جنگ های شدید و خشونت آمیز مخالف بود و در بهبود بسیاری از جنبه های زندگی مردم ژاپن و آزادی بخشی ایشان نقش داشت.

همزمان با این موج آزادی بخش، متفقین بسیاری از ژاپنی هایی که در جنایات جنگی نقش داشتند را محاکمه و برخی از آنها را اعدام کردند؛ البته خانواده ی امپراتور هیروهیتو مشمول عفو عمومی شدند.

معاهده ی سان فرانسیسکو به اشغال ژاپن پایان داد و زمینه ی معجره ی اقتصادی ژاپن را مهیا کرد. در سال ۱۹۴۶ حجم تولیدات صنعتی ژاپن تا ۶/۲۷ درصد حجمی که پیش از جنگ داشت سقوط کرد؛ اما در سال ۱۹۵۱ مجددا به میزان قبل بازگشت و تا سال ۱۹۶۰، ۳۵۰ درصد افزایش یافت.

۱۹۴۵ تا ۱۹۴۸: کره‌ی جنوبی

در آگوست ۱۹۴۵ و با تسلیم امپراتوری ژاپن در مقابل آمریکا، اشغال کره توسط این کشور پایان یافت و کمیته هایی در سرتاسر کره به رهبری لیو وون هیونگ و به منظور تبدیل کره به کشوری مستقل تشکیل شد. در ۲۸ آگوست ۱۹۴۵، این کمیته ها دولت ملی موقت ژاپن را تشکیل دادند که دو هفته بعد جمهوری خلق کره (PRK) نام گرفت. در هشتم سپتامبر همان سال، ایالات متحده نیروهای خود را به کره فرستاد تا حکومت نظامی ارتش آمریکا در کره (USAMGK) را برقرار کرده و کنترل بخشی از این کشور که در مدار ۳۸ درجه ی شمالی قرار داشت را به دست گیرد. حکومت نظامی ارتش آمریکا در کره، دولت جمهوری خلق کره را غیرقانونی اعلام کرد. ستوان جان آر هاج؛ یکی از ژنرال ها و فرماندهان نظامی آمریکا بعدها در این باره گفت:” یکی از ماموریت های ما شکست دادن این دولت کمونیست بود.”

در ماه می ۱۹۴۸، ایسونگمن ری که مدتی در ایالات متحده زندگی کرده بود، پیروز انتخابات ریاست جمهوری کره شد که البته توسط بسیاری از سیاستمداران دیگر این کشور بایکوت شد.

null

۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱: جنگ سرد

دهه‌ی ۱۹۴۰

۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹: یونان

در تابستان سال ۱۹۴۴، کمونیست ها و حامیان شان که بعدتر به ارتش آزادی بخش مردم یونان (ELAS) مشهور شدند، تقریبا سرتاسر یونان به جز آتن را از اشغال کشورهای محور خارج کردند؛ در حالی که به طور همزمان با گروهای پارتیزانی غیرکمونیست هم می جنگیدند. در دوازدهم آگوست ۱۹۴۴ و دو روز پس از فرود نیروهای بریتانیایی در آتن که به اشغال این شهر توسط کشورهای محور پایان داد، نیروهای آلمان نیز از آتن خارج شدند.

سپس نیروهای نظامی بریتانیا با نیروهای یونان متحد شدند تا تحت رهبری دولت این کشور، در جنگ داخلی و علیه کمونیست هایی که در آن زمان با نام ارتش دموکراتیک یونان (DSE) شناخته می شدند بجنگند و کنترل کشور را در دست بگیرند. در اوایل سال ۱۹۴۷، دولت بریتانیا از پس تامین هزینه های سنگین جنگ علیه ارتش دموکراتیک یونان عاجز شد.

از آنجا که متعاقب توافق درصدی تقسیم کشورهای بالکان که در اکتبر ۱۹۴۴ میان چرچیل و استالین منعقد شده بود یونان بخشی از منطقه ی غربی نفوذ بود، بریتانیا از آمریکا درخواست کمک و مداخله کرد. آمریکا نیز سیلی از امکانات جنگی، مشاوران نظامی و اسلحه را وارد یونان کرد و بدین ترتیب در سپتامبر ۱۹۴۹، دولت یونان کمونیست ها را شکست داده و پیروز شد.

۱۹۴۷ تا دهه ی ۱۹۷۰: ایتالیا

در جولای ۱۹۴۳، فشار نظامی بریتانیا و ایالات متحده، ویکتور امانوئل سوم پادشاه ایتالیا را بر آن داشت که بنیتو موسیلینی را از سمت خود برکنار کرده و پیترو بادولیو که چندی بعد با متفقین وارد صلح شد را جایگزین وی کند. در واکنش به این مساله، آلمانی ها کنترل بیشتر بخش های ایتالیا را در دست گرفتند و دولتی دست نشانده تحت عنوان جمهوری سوسیال ایتالیا را تشکیل دادند. گستره ی نواحی تحت کنترل جمهوری سوسیال در اثر ادامه یافتن کمپینگ های نظامی و جنگی متفقین کم و کمتر شد و در نهایت در اول ماه می سال ۱۹۴۵ این دولت به طور کامل تسلیم شد.

در سال ۱۹۴۷ دموکرات های مسیحی به رهبری آلچیده د گاسپری که تحت حمایت و پشتبیانی آمریکا بودند، در حال از دست دادن محبوبیت خود بودند و در مقابل، حزب کمونیست ایتالیا به دلیل حمایت از جنبش کشاورزان استیجاری سیسیل، توسکانی و اومبریا که در نتیجه ی اصلاحات فاستو گولو؛ وزیر کمونیست وزارت کشاورزی ایتالیا قدرت یافته بود، روز به روز قوی تر می شدند. در سی و  یکم ماه می، دموکرات های مسیحی اخراج تمامی وزرای چپگرای دولت از کابینه را مهندسی کردند تا کمونیست ها به مدت بیست سال هیچ جایگاهی در دولت ملی کشور نداشته باشند.

د گاسپری این تصمیم را در نتیجه ی فشاری که از ناحیه ی جرج مارشال؛ وزیر امور خارجه ی آمریکا متوجه وی بود اخذ کرد. مارشال به او ابلاغ کرده بود که اتخاذ رویکرد ضد کمونیستی از شروط ابتدایی لازم برای اخذ حمایت از جانب آمریکا و جیمز سی دان؛ سفیر این کشور در ایتالیاست. سی دان مستقیما از د گاسپری درخواست کرده بود که کابینه را منحل و اعضاء کمونیست آن را حذف کند.

سازمان سیا اعتراف کرد که در جریان انتخابات سال ۱۹۴۸ ایتالیا، ۱ میلیون دلار به احزاب میانه گرا پرداخت کرده؛ ضمن اینکه مکاتباتی جعلی را به منظور بی اعتبار کردن رهبران حزب کمونیست ایتالیا نیز منتشر کرد. آژانس های آمریکایی کمپینی راه انداختند تا از طریق نوشتن ده میلیون نامه، ساخت تعداد بسیار زیادی برنامه رادیویی موج کوتاه و اختصاص بودجه برای انتشار تعداد زیادی کتاب و مقاله به ایتالیایی ها درباره ی عواقب پیروزی کمونیسم هشدار بدهند.

مجله ی تایم هم با اختصاص دادن موضوع اصلی نسخه ی ۱۹ آپریل ۱۹۴۸ و عکس روی جلدش به رهبر حزب دموکرات های مسیحی و نخست وزیر د گاسپری، حمایت از این کمپین را در میان مخاطبان آمریکایی زبان جا انداخت. همزمان با این اقدامات، آمریکا حزب کارگر بریتانیا را مجاب کرد تا با تحت فشار قرار دادن سوسیال دموکرات ها، مانع حمایت ایشان از کمونیست ها شود و بدین ترتیب شکافی عمیق میان حزب سوسیالیست ایتالیا ایجاد کرد.

به طور کل سازمان سیا ۶۵ میلیون دلار هزینه بابت گزینش سیاستمداران ایتالیایی پرداخت کرد.

۱۹۴۸: کاستاریکا

سیاست کاستاریکا در دهه ی ۱۹۴۰ تحت کنترل رافائل آنجل کالدرون گاردیا و حزب وی که حزب ملی جمهوری گرایان نام داشت بود. کالدرون یکی از شخصیت های حزب راست کاستاریکا بود که حمایت کلیسای کاتولیک و نخبگان را هم با خود داشت. با این حال سیاست های اتخاذی او باعث غریبگی ثروتمندان با دولت شد؛ ضمن اینکه مخالف شدید حضور جمعیت آلمان در کشور هم بود. تئودور پیکادو میچالسکی یکی از هم حزبان کالدرون بود که در انتخابات بر وی غلبه کرد. میچالسکی ارتش را؛ که هدف از بکارگیری آن برقراری صلح بود تقویت کرد و در کنار نیروهای دیگری که با حزب ملی جمهوری گرایان متحد شده بودند اقدام به مبارزه با معترضان کرد.

حزب ملی جمهوری گرایان یا همان حزب راست کاستاریکا با حزب پیشتاز خلق یا همان حزب کمونیست کاستاریکا که رهبری آن را یکی از نمایندگان کنگره ی این کشور به نام مانوئل مورا برعهده داشت، تشکیل ائتلاف داد. یکی از شخصیت های مخالفی که توسط این حزب هدف قرار گرفت، خوزه فیگوئرز فرر بود؛ از صاحبان به نام کسب و کار که به دلیل انتقاد از کالدرون در سال ۱۹۴۲ تبعید شد و سپس با امید در هم شکستن دولت مستبد آمریکای لاتین، اقدام به تشکیل گروه لژیون های کارائیب و آموزش افراد آن کرد.

در انتخابات اصلی کاستاریکا در سال ۱۹۴۸، اتیلیو اولاته که از حزب مخالف جمهوری خواهان یعنی حزب اتحاد ملی بود بر رقیب خود غلبه کرد، البته جمهوری خواهان و کمونیست ها تصمیم گرفتند نتیجه ی انتخابات را باطل اعلام کنند. این اقدام نوعی هرج و مرج سیاسی ایجاد کرد که در نهایت به جنگ داخلی کاستاریکا منتج شد؛ جنگی که در جریان آن دولت اقدام به جنگیدن با ارتش رهایی بخش خلق که توسط فیگوئرز تشکیل و رهبری شده بود کرد.

در تمام این مدت آمریکا این وضعیت را زیر نظر داشت و با وقوع جنگ احساس نگرانی کرد. این نگرانی دو دلیل داشت؛ اول اتحاد کالدورن با کمونیست ها و دوم زمان وقوع این جنگ که تنها کمی بیشتر از یک ماه بعد از کودتای ۱۹۴۸ چکسلواکی رخ داده بود. هرچند ایالات متحده از فیگوئرز خوشش نمی آمد، اما با هدف پیشگیری از اثرگذاری کمونیست به طور غیرمستقیم به وی کمک کرد. نخستین اقدام آمریکا اعزام نیرو به کانال پاناما بود. آمریکا به این نیروها اعلام آماده باش کرده بود که در صورت قدرت گرفتن کمونیست ها از ورود ایشان به پاناما جلوگیری کنند، هرچند آنها هیچوقت به پاناما وارد نشدند.

دومین اقدام آمریکا هم این بود که آناستاسیو سوموسا گارسیا؛ دیکتاتور راست گرای نیکاراگوئه را مجبور کرد دست از کمک رسانی به اتحاد جمهوری خواهان که با کمونیست ها متحد شده بودند بردارد. این کشور در اقدام سوم از رسیدگی به مساله ی حمایت ژوان خوزه آروالو؛ رئیس جمهور چپگرای گواتمالا از انقلابیون که توسط دولت کاستاریکا به سازمان ملل متحد ارجاع داده شده بود، پیشگیری کرد. در نهایت و در اثر این اقدامات، انقلابیون فیگوئرز در تاریخ بیست و چهارم آپریل پیروز جنگ شدند.

۱۹۴۹ تا ۱۹۵۳: آلبانی

پس از جنگ جهانی دوم، آلبانی دچار بحران شد و از آنجا که متحمل تلفات بیشماری شده بود به اندازه ی سایر کشورهای اروپایی بر کنفرانس هایی که در زمان صلح برگزار می شد تمرکز چندانی نداشت. علاوه بر این، خطر اشغال این کشور توسط همسایه های بزرگ تر آن نیز مطرح بود. پس از آنکه یوگوسلاوی از بلوک شرقی خارج شد، کشور کوچک آلبانی از لحاظ جغرافیایی از سایر کشورهای این بلوک جدا افتاد.

ایالات متحده و بریتانیا این فرصت را غنیمت شمردند و اقدام به جذب آلبانیایی های آنتی کمونیستی کردند که پس از اشغال کشور توسط اتحاد جماهیر شوروی، فرار کرده بودند. این دو کشور کمیته ی ملی “آلبانیایی های آزاد” را تشکیل دادند که متشکل از تعداد زیادی مهاجر بود.

آلبانیایی هایی که توسط بریتانیا و آمریکا جذب شده و آموزش دیده بودند، دفعات زیادی موفق به نفوذ در کشورشان شدند، اما در نهایت این پروژه لو رفت و بسیار از این مامورهای نفوذی فراری اعدام یا محاکمه شدند. جزئیات این پروژه ی شکست خورده در سال ۲۰۰۶ و در نتیجه ی تصویب لایحه ی افشای جنایات رژیم نازی فاش شد و هم اکنون اسناد آن در آرشیو ملی نگهداری می شود.

۱۹۴۹: سوریه

دولت دموکراتیک شکری قوتلی توسط کودتای حزبی که رهبری آن را حسنی الزعیم؛ رئیس ستاد ارتش سوریه که در یازدهم آپریل ۱۹۴۹ به منصب ریاست جمهوری رسید عهده دار بود مغلوب شد. زعیم روابط گسترده و قوی با عوامل سازمان سیا داشت؛ هرچند اصل دخالت آمریکا در این کودتا هنوز اثبات نشده و جای بحث دارد.

تنها یک ماه پس از این کودتا بود که زعیم که حالا رئیس جمهور جدید سوریه به شمار میرفت، طرح ساخت خطوط سراسری انتقال نفت در کشورهای عربی را که برای مدتی در پارلمان معلق مانده بود تصویب کرد.

دهه ی ۱۹۵۰

۱۹۵۲: مصر

در فوریه ی ۱۹۵۲، پس از شورش های خشونت آمیزی که در ماه ژانویه در قاهره و در نتیجه ی نارضایتی گسترده ی ملی گرایان مصری از ادامه ی اشغال کانال سوئز توسط بریتانیا و همچنین شکست مصر در جنگ عرب ها با اسرائیل در سال ۱۹۴۸ اتفاق افتاد؛ وزارت کشور آمریکا کرمیت روزولت جونیور؛ یکی از افسران سیا را به امپراتوری مصر فرستاد تا با ملک فاروق یکم دیدار کند.

در آن زمان سیاست آمریکایی اقتضا می کرد که فاروق با اعمال برخی اصلاحات، موجبات کمرنگ کردن خواسته های رادیکالیست های مصری و ابقاء خویش در مسند قدرت را فراهم کند. اما در ماه جولای، افسران نظامی ملی گرا و ضدکمونیست مصر ( تحت عنوان “افسران آزاد”) به رهبری محمد نجیب و جمال عبدالناصر کودتایی را به منظور جایگزین کردن نظام پادشاهی مصر با جمهوری مصر ترتیب دادند که آمریکا از قبل به خوبی از آن مطلع بود. مایلز کوپلند جونیور؛ یکی از افسران سیا در خاطرات خود اینطور بیان می کند که روزولت در جریان سه دیداری که پیش از کودتا با طراحان و مهندسان آن (از جمله شخص ناصر که بعدتر رئیس جمهور مصر شد) داشت به سازماندهی آن کمک کرد.

هرچند سند مشخص و توضیحات جزئی که صحت و سقم این ادعا را اثبات کند در دسترس نیست، اما شواهدی که از شرایط آن زمان در دست است احتمال درستی آن را تقویت می کند. روزولت و برخی از مقامات مصری که اذعان کردند در جلسات مذکور حضور داشتند این ادعا را رد می کنند و ویلیام لیکلند؛ از دیگر مقامات آمریکا می گوید درست بودن یا نبودن این ادعا جای سوال و بررسی دارد. هیو ویلفورد می گوید:” چه سازمان سیا مستقیما در مقدمات کودتای سال ۱۹۵۲ توسط افسران آزاد نقش داشته باشد چه نداشته باشد، شکی نیست که در ماه های پس از انقلاب، تماس های مخفیانه و پنهانی مکرر و بسیار زیادی میان آمریکاییان و مصریان برقرار بوده است.”

۱۹۵۳: ایران

کودتای سال ۱۹۵۳ در ایران که به فارسی آن را “کودتای ۲۸ مرداد” می خوانند و با هدف شکست دولت دموکراتیک محمد مصدق؛ نخست وزیر این کشور در تاریخ ۱۹ آگوست سال ۱۹۵۳ رخ داد، توسط آژانس های اطلاعات امنیت آمریکا (تحت عنوان “Operation Boot” یا “عملیات آژاکس”) سازماندهی شده بود.

این کودتا باعث شد محمدرضا پهلوی از پادشاه قانونی ایران به شخصیتی تبدیل شود که اقتدار و بقایش در مسند قدرت شدیدا به حمایت آمریکا متکی بود. در نهایت وی در فوریه ی ۱۹۷۹ با پای خود هم از مسند قدرت و هم از کشور ایران خارج شد.

۱۹۵۴: گواتمالا

سازمان سیا در ماموریتی تحت عنوان ماموریت کد PBSUCCESS کودتایی موفق را در گواتمالا بر علیه دولت دموکراتیک خاکوبو آربنز اجرا کرد و کارلوس کاستیلو آرماز که نخستین رئیس جمهور از مجموعه روسای جمهور دیکتاتور حزب راست بود را جایگزین وی کرد. فارغ از هدف ایدئولوژیک این کودتا که محدود نگه داشتن افکار عمومی بود،

کمپانی یونایتد فروت نیز در تصمیم سازمان سیا برای اجرای این کودتا نقش داشت؛ چرا که منافع این کمپانی با توجه به شرایط کارگران در کشور که حالا با مطرح شدن قوانین ضداستثماری تغییر کرده بود به خطر افتاده بود و این کمپانی را به یاری طلبیدن از سیا واداشته بود. مدل موفق این ماموریت سرمشقی برای ماموریت های آینده ی سازمان سیا شد، چرا که این سازمان در گزارشات خود از این کودتا به رئیس جمهور، درباره ی تعداد تلفات آن دروغ گفته بود.

۱۹۵۶ تا ۱۹۵۷: سوریه

طرح “ماموریت استراگل” که در سال ۱۹۵۶ علنی شد، طرح کودتایی علیه سوریه بود که سازمان سیا آن را به منظور سرنگونی دولت سوریه طراحی کرده بود و قصد داشت در اواخر اکتبر همان سال اجرایی اش کند. این عملیات با تسخیر شهرهای اصلی و معابر مرزی توسط ارتش سوریه آغاز شد، اما با تهاجم اسرائیل به مصر در ماه اکتبر باعث شد طراحان آمریکایی این کودتا آن را به تعویق بیاندازند، چرا که معتقد بودند در شرایطی که جهان عرب برای مبارزه با اسرائیل دست به کار شده، این عملیات موفقیت آمیز نخواهد بود. پس از لو رفتن طرح عملیات، طراحان آمریکایی مجبور به ترک سوریه شدند.

در سال ۱۹۵۷ طرح کودتای دیگری تحت عنوان عملیات Wappen علیه دولت سوریه طراحی شد. این کودتا با هدف ترور مقامات بلندپایه ی سوری و به شکل حوادث نظامی و ایجاد ناامنی در مرزهای این کشور اجرا شد تا هم دولت سوریه در حفظ امنیت مرزی بی کفایت نشان داده شود، هم دستاویزی برای لشکرکشی نیروهای عراقی و اردنی به این کشور که آمریکا در تلاش بود با استفاده از تبلیغات گسترده آن را برای مردم سوریه قابل قبول کند پیدا شود، و هم بتوان با اجرای برخی طرح های توطئه آمیز داخلی در کار دولت کارشکنی کرد و هم دمشق را به صحنه ی درگیری کشاند تا به انجام اقدامات خشونت آمیز محکوم شود.

اما در نهایت طرح این کودتا، توسط افسران نظامی سوری که برای اجرای آن میلیون ها دلار رشوه دریافت کرده بودند به ماموران اطلاعاتی این کشور تحویل داده شد و طبعا کودتا عقیم ماند. وزارت امور خارجه ی آمریکا داشتن هرگونه نقش در طراحی این کودتا را انکار کرد و با همکاری رسانه های این کشور، تلاش کرد سوریه را به عنوان “ماهواره” یا ابزار اطلاعاتی رسانه ای جماهیر شوروی معرفی کند.

در همین سال عملیات دیگری تحت عنوان “نقشه ی ارجح” با هدف ترور بسیاری از رهبران سوری طرح ریزی شد که قرار بود اجرای آن برعهده ی یک کمیته ی آزاد سوری که به همین منظور تشکیل می شد باشد و البته از طریق هجوم از خارج از مرزها به داخل کشور پشتبیانی شود. البته این عملیات هیچوقت اجرایی نشد.

۱۹۵۷ تا ۱۹۵۹: اندونزی

در این سال ها اندونزی به عنوان یکی از بنیانگذاران جنبش عدم تعهد و میزبان برگزاری کنفرانس باندونگ در آپریل ۱۹۵۵ در تلاش بود نوعی سیاست خارجی مستقل را اتخاذ کند تا هیچ دخالت نظامی در هیچکدام از دو جبهه ی جنگ سرد نداشته باشد. در سال ۱۹۵۷ سازمان سیا از نقشه ی کودتای افسران نظامی اندونزی که البته نافرجام ماند حمایت کرد.

خلبانان این سازمان از جمله آلن لارنس پوپ، با هواپیماهای سازمان صوری حمل و نقل هوایی محلی سیا (CAT) اهداف نظامی و شهری اندونزی را بمباران کردند. سازمان سیا این خلبانان را آموزش داده بود تا کشتی های تجاری را هدف قرار دهند و از این طریق کشتی های بازرگانی خارجی را از حضور در آب های اندونزی برحذر دارند تا به اقتصاد این کشور ضربه زده و ثبات دولت دموکراتیک آن را بر هم بزنند.

بمباران هوایی سیا به سوراخ شدن چند کشتی تجاری، انفجار یک بازار و کشته شدن تعداد بسیار زیادی غیرنظامی منتج شد. تلاش هایی که در قالب این کودتا صورت گرفت در آن زمان نافرجام ماند و آیزنهاور؛ رئیس جمهور وقت آمریکا هرگونه دخالت کشورش در این کودتا را منکر شد.

۱۹۵۸: لبنان

در جولای ۱۹۵۸، آمریکا عملیات Blue Bat را به قصد مداخله در بحران لبنان در این کشور کلید زد. این نخستین اقدام آمریکا بر اساس دکترین آیزنهاور بود؛ دکترینی که آمریکا اتخاذ کرده بود تا با استفاده از آن از رژیم های مختلف در برابر نفوذ کمونیسم بین امللی محافظت کند. هدف از این عملیات حمایت از دولت لبنانی کمیل شمعون؛ رئیس جمهور حامی غرب در مقابل مخالفت های داخلی و تهدیدات خارجی از جانب سوریه و مصر بود.

۱۹۵۹: عراق

ریچارد سِیل؛ یکی از رونامه نگاران یونایتد پرس اینترنشنال به نقل از عادل درویش و تنی چند از متخصصین در گزارشی اظهار داشته که طرح ترور اکتبر ۱۹۵۹ که به منظور حذف عبدالکریم قاسم؛ نخست وزیر عراق چیده شده بود و صدام حسین جوان و سایر خائنین بعثی در آن دست داشتند، نتیجه ی همکاری سازمان سیا و نیروهای اطلاعاتی مصر بوده است.

رایان آر گیبسون با استناد به اسناد منتشرشده ای که نشان می دهند سیا از زمان ترور قاسم بی اطلاع بوده و همچنین یادآوری این موضوع که تنها شش روز پیش از این اتفاق، شورای امنیت ملی مجددا بر سیاست غیرمداخله جویانه تاکید کرده بود، صحت ادعای سِیل و درویش را به چالش کشید.

هرچند آتش کشیدن صدام بر قاسم (البته قرار بود نقش صدام در این عملیات صرفا پوشش دادن قاسم باشد، اما وی شخصا اقدام به ترور قاسم کرد) نافرجام ماند و باعث شد صدام بیش از سه سال به امارات که در آن زمان توسط مصر رهبری می شد تبعید شود و تهدید شود که اگر به عراق برگردد جانش را از دست خواهد داد، البته این اقدام تاثیر گسترده ای بر وجهه ی صدام و حزب بعث -که پیش تر کاملا گمنام و سرگردان بودند- در عراق داشت و بعدها به یکی از اصلی ترین ویژگی های چهره ی عمومی صدام در زمان ریاست جمهوری عراق تبدیل شد.

این احتمال وجود دارد که صدام در زمان گذراندن مدت تبعیدش، با سفیر آمریکا در قاهره دیدار کرده باشد. یکی از مقامات ارشد سابق ایالات متحده به ماریون فاروک اسلوگلت و پیتر اسلوگلت گفته بود که بعثی ها از جمله صدام، در اواخر دهه ی ۱۹۵۰ و اوایل دهه ی ۱۹۶۰ با مقامات آمریکا در ارتباط بوده اند.

دهه‌ی ۱۹۶۰

۱۹۶۰ تا ۱۹۶۱: جمهوری کنگو

در ماه می سال ۱۹۶۰، پاتریس لومومبا به عنوان اولین نخست وزیر جمهوری کنگو که حالا جمهوری دموکراتیک کنگو خوانده می شود انتخاب شد و در ژوئن همان سال استقلال کامل این کشور از بلژیک را به دست آورد. بلژیک تصمیم گرفت از جنبش های تجزیه طلبانه ای که درون مسکو در جریان بود حمایت کند تا از این طریق تسلطش را بر منابع و امکانات موجود در منطقه از دست ندهد که در نهایت این اقدام بلژیک به آغاز بحران کنگو انجامید.

لومومبا از سازمان ملل متحد درخواست کمک کرد، اما سازمان ملل پذیرفت که نیروهایش را تنها در راستای برقراری صلح به کار بگیرد نه در راستای متوقف کردن جنبش های تجزیه طلبانه. بنابراین لومومبا تصمیم گرفت از اتحاد جماهیر شوروی درخواست کمک کند که با توجه به وجود منابع اورانیوم در کشور، این مساله باعث نگرانی آمریکا شد.

در ابتدا مشاورین آیزنهاور تصمیم گرفتند لومومبا را از طریق خمیردندانی که استفاده می کرد مسموم کنند که البته این کار عملی نشد. سپس ایالات متحده بلژیکی ها و موبوتو سسه سوکو؛ یکی از افسران ارتش کنگو را تشویق کرد تا لومومبا را از مسند قدرت به زیر بکشند که این امر در ۱۴ سپتامبر ۱۹۶۰ محقق شد. پس از دستگیری، موبوتو وی را به کاتانگا؛ یکی از استان هایی که در مخالفت با دستگیری او دست به اعتراض زدند فرستاد و لومومبا در فاصله کمی پس از وقوع اعتراضات، در ۱۷ ژانویه ۱۹۶۱ اعدام شد.

۱۹۶۰: لائوس

در ۹ آگوست سال ۱۹۶۰، کاپیتان کونگ لی با کمک گردان چتربازانش موفق شد در قالب کودتایی بدون جهت گیری سیاسی و بدون خونریزی که با هدف خاتمه دادن به جنگ داخلی لائوس، مداخله ی بیگانگان در کشور، فساد ایجاد شده در اثر این مداخله و بهبود شرایط برای سربازان نظامی طراحی و اجرا شده بود، کنترل وینتیان؛ پایتخت لائوس را به دست بگیرد.

سریت تانارات؛ نخست وزیر تایلند با حمایت سازمان سیا و به طور مخفیانه گروهی متشکل از مشاوران نظامی تایلندی تحت عنوان کا تا (Kaw Taw) تشکیل داد که دوشادوش سیا از کودتای نوامبر ۱۹۶۰ علیه دولت جدید و بیطرف وینتیان حمایت کرد و تلاش کرد تا آنجا که ممکن است توپخانه و توپچی و مشاور در اختیار ژنرال فومی نوساوان؛ از خویشاوندان نزدیک سریت قرار دهد تا پبروز کودتا گردد.

علاوه بر این، کا تا واحد هوایی نیروهای پلیس تایلند که تحت حمایت سازمان سیا بود را نیز به نقش آفرینی در کودتا به نفع نوساوان واداشت. سرانجام با کمک ایرلاین آمریکا که در واقع به طور صوری در قالب ایرلاین فعالیت می کند و در حقیقت یکی از بازوهای مخفی سازمان سیا محسوب میشود؛ با حمایت و تامین هوایی عدوات جنگی و سایر کمک های نظامی آمریکا و همچنین کمک های مخفیانه ی تایلند، در نوامبر ۱۹۶۰ نیروهای ژنرال فومی نوساوان، وینتیان را تسخیر کردند.

۱۹۶۱: جمهوری دومینیکا

رافائل تروخیو

در ماه می سال ۱۹۶۱ رافائل تروخیو؛ حکمران جمهوری دومینیکا بوسیله ی سلاح هایی که توسط سازمان سیا تامین شده بود به قتل رسید. بر اساس یکی از گزارشات داخلی سازمان سیا، طی بررسی های انجام شده توسط سازمان نظارت عمومی در ارتباط با پرونده ی این قتل مشخص شد که “سازمان سیا به طور کامل و آشکار با طراحان این قتل مشارکت داشته است”.

این سازمان نقش خود در تغییر دولت جمهوری دومینیکا را تحت عنوان “پشتبیانی موفقیت آمیز در تبدیل دیکتاتوری یکه تاز جمهوری دومینیکا به یک دولت دموکراتیک غربی تعریف کرده است. در سال ۱۹۶۲، خوان بوش که پیشتر از بودجه بگیران سازمان سیا به شمار می رفت به عنوان رئیس جمهور جمهوری دومینیکا انتخاب و در سال ۱۹۶۳ هم عزل شد.

دهه ی ۱۹۶۰: کوبا

در دهه ی ۱۹۶۰ سیا با هدف فروپاشی دولت فیدل کاسترو در کوبا، اقدام به پشتیبانی گروهی متشکل از تبعیدی های کوبایی که خود آنها را آموزش داده بود کرد و آنها را با حمایت و تامین امکانات توسط ارتش آماده ی تهاجم به کوبا کرد. این تهاجم در آپریل ۱۹۶۱، یعنی سه ماه پس از روی کار آمدن جان اف کندی به عنوان رئیس جمهور آمریکا آغاز شد، اما تنها در عرض سه روز نیروهای مهاجم توسط نیروهای مسلح کوبا که به وسیله ی کشورهای بلوک شرق آموزش دیده و تامین شده بودند شکست خوردند.

عملیات مونگوس عنوانی است که به تلاش یک ساله ی دولت ایالات متحده برای اخراج دولت کوبا داده اند. این عملیات اهرم های گوناگی داشت؛ از جمله اهرم اقتصادی که در قالب تحریم کوبا و تلاش برای ناتوان سازی رژیم کمونیستی در تامین نیازهای اقتصادی کوبا به کار گرفته شد. اتخاذ روش های دیپلماتیک برای منزوی کردن کوبا و انجام عملیات های روانی برای زاویه دار کردن هرچه بیشتر رویکرد مردم کوبا نسبت به دولت این کشور نیز از سایر اهرم های به کار گرفته شده توسط آمریکا بود.

یکی از مصادیق به کارگیری اهرم فشار اقتصادی در این عملیات، کارشکنی های انجام شده توسط ماموران نفوذی سیا در کوبا بود که علیه اهداف شهری صورت می گرفت؛ که از میان آنها می توان به ماجرای اسیب رساندن به پل راه آهن، لوازم موجود در یک انبار شهد، آسیب به یک توربین بادی تولید برق و آسیب به محصولات شکر اشاره کرد.

ضمن اینکه کوبا بارها از دولت ایالات متحده درخواست کرد عملیات های مسلحانه ی خود در این کشور را متوقف کند. علاوه بر این ها، سیا به کرات تلاش کرد نقشه هایی را با هدف ترور فیدل کاسترو، رئیس دولت کوبا عملی کند که در بسیاری از این اقدامات ردپای همکاری مافیای آمریکا با دولت این کشور به چشم می خورد.

۱۹۶۱ تا ۱۹۷۵: لائوس

ایالات متحده با هدف حفاظت از سلطنت طلبان لائوس که محبوب فرانسه بودند و همچنین در راستای از بین بردن مسیر هو چی مین که خط تامین نیازهای ویت کونگ؛ جبهه ی رهایی بخش ملی ویتنام محسوب می شد، در جنگ داخلی لائوس در جبهه ی علیه جنبش کمونیستی پاتت لائو به رهبری پرنس سوفانوونگ دخالت کردند.

در این جنگ نیابتی، هر دو طرف جنگ حمایت های خارجی همه جانبه و گسترده ای را از جانب دو ابرقدرت جهانی دریافت می کردند. دولت آمریکا تلاش کرد تا با دریافت پشتیبانی از قسمت فعالیت های خاص سازمان سیا (در عملیات های میل پوند، برل رول و استیل تایگر) و همچنین آموزش، تامین مالی و مسلح کردن بومیان همونگ و استفاده از آنان در این جنگ، آن را از انظار عموم مردم آمریکا پنهان نگاه دارد. حمایت نظامی آمریکا از نظامیان لائوس بسیار چشمگیر بود؛ مثلا در سال ۱۹۶۲ و در جریان نبرد لوانگ نامتا، نظامیان لائوس در آستانه ی شکست بودند که ورود آمریکا در این نبرد آنان را نجات داد.

یکی از مشهورترین رهبران نظامی دست نشانده ی آمریکا در درگیری های مذکور، ژنرال واج پو نام داشت که از همونگ ها بود و رهبری و فرماندهی منطقه ی دوم نظامی در شمال لائوس را بر عهده داشت. همونگ ها که ابتدائا در منطقه ای تحت عنوان مثلث طلایی ساکن بودند و کشت خشخاش اصلی ترین منبع درآمد آنها محسوب می شد، باید محصولات خود را برای فروش به سایر مناطق منتقل می کردند. بنابراین ایرلاین صوری ایر آمریکا که در واقع از مهره های سیا محسوب می شد اقدام به انتقال مواد مخدر حاصل از خشخاش ها از شمال و شرق دشت خمره ها به مقر فرماندهی ژنرال واج پو واقع در پایگاه نظامی لانگ تینگ کرد.

همونگ ها همچنان به کشت خشخاش ادامه دادند؛ درست مانند آباء و اجدادشان، و مواد مخدر تولید شده در ازمایشگاه های تولید هروئین خیلی زود با هواپیماهای ایر آمریکای تحت کنترل سیا به سایر نقاط منتقل می شدند. سیا هرگز منکر این اقدامات نشد، اما ادعا کرد تجارت مواد مخدر تا سال ۱۹۷۱ در لائوس قانونی بود؛ ضمن اینکه این تجارت تنها منبع درآمد قبایل منزوی شده ی همونگ و همچنین یکی از معدود مواد دارویی در دسترس ایشان محسوب می شد.

خروج نظامیان آمریکا از ویتنام و هندوچین فرانسه در آپریل ۱۹۷۵ رقم خورد که در آمریکا از آن با عنوان سقوط سایگون یاد می کنند. در همان سال پاتت لائو کنترل کشور را به دست گرفت و پرنس سوفانوونگ؛ سردمدار دشمنان ایالات متحده به عنوان رئیس جمهور لائوس انتخاب شد.

۱۹۶۱ تا ۱۹۶۴: برزیل

پس از استعفای رئیس جمهور برزیل در آگوست ۱۹۶۱، ژوآو گولارت که توسط مردم به سمت نخست وزیری انتخاب شده بود جای وی را گرفت. گولارت از حامیان حقوق دموکراتیک، فعالیت قانونی حزب کمونیست و اعمال اصلاحات اقتصادی و اراضی بود، اما دولت آمریکا اصرار داشت تا نوعی برنامه ی ریاضت اقتصادی را به وسیله ی گولارت در برزیل اجرا کند.

ایالات متحده نقشه ای را با نام عملیاتی “برادر سم” و با هدف بی ثبات کردن اوضاع برزیل کلید زد و برای عملی کردن هدف مذکور کمک به دولت برزیل را خاتمه داد، از فرمانداران و استانداران برزیلی مخالف رئیس جمهور جدید حمایت کرد و افسران نظامی ارشد این کشور را به کودتا علیه رئیس جمهور به رهبری ژنرال اومبرتو ده آلنکار کاستلو برانکو و حمایت از وی ترغیب کرد.

ژنرال برانکو اخراج دولت قانونی رئیس جمهور گولارت را در آپریل ۱۹۶۴ رهبری کرد و سپس حود به عنوان نخستین رئیس جمهور رژیم نظامی کودتا معرفی شد. وی به محض رسیدن به این منصب دستور محاصره و دستگیری بیش از پنجاه هزار مخالف سیاسی را تنها در طول یک ماهه ی اول دوران مسئولیت خود صادر کرد. با این حال دولت ایالات متحده وی را تایید کرد و روند کمک رسانی و سرمایه گزاری در این کشور را از سر گرفت.

۱۹۶۳: عراق

منابع متعددی از جمله سعید ابوالریش اذعان داشته اند که کودتای فوریه ۱۹۶۳ عراق که منجر به روی کار آمدن دولت بعث شد، توسط سازمان سیا طرح ریزی شده بود. البته هنوز هیچ سندی دال بر این ادعا منتشر نشده است. طارق اسماعیل، ژاکلین اسماعیل و گلن پری می گویند نیروها و بسیاری از افسران بعثی در ۸ فوریه ۱۹۶۳ و با همکاری سیا، قاسم را از دولت عراق به زیر کشیدند. بر خلاف آنها گیبسون بر این باور است که تعداد اسنادی که نشان می دهند سیا در کودتای مذکور نقشی نداشته بیشتر است. با اینکه دولت تازه تاسیس بعث عراق در پاکسازی کشور از کمونیست ها و همچنین علیه شهروندان و انقلابیون کردی مرتکب جنایات بیرحمانه ای شد، ایالات متحده پیشنهاد کمک در تامین لوازم مورد نیاز ایشان را مطرح کرد.

به همین دلیل ناتان سیتینو می گوید:” هرچند این ایالات متحده نبود که کودتای چهارده رمضان را آغاز کرد، اما این کشور در خوشبینانه ترین حالت در مقابل خشونت های متعاقب این کودتا سکوت و در بدبینانه ترین حالت از آنها حمایت کرد.” در نوامبر ۱۹۶۳ و در گیر و دار مساله ی اتحاد با سوریه، دولت بعث سقوط کرد (البته یکی از شاخه های دیگر حزب بعث که رقیب این دولت به شمار می رفت در ماه مارس اداره ی امور کشور را در دست گرفت). یکی از مهم ترین سوژه های مباحث آکادمیک، ادعای برخی افراد از جمله شاه حسین؛ پادشاه اردن است مبنی بر اینکه این سازمان سیا یا دیگر آژانس های آمریکایی بودند  که فهرستی از کمونیست ها و چپ گراهایی که توسط گارد ملی حزب بعث دستگیر یا کشته شدند را در اختیار این حزب قرار دادند.

گیبسون و حنا بطاطو بر این مساله تاکید می کنند که هویت اعضاء حزب کمونیست عراق اساسا مکتوم نبوده که حزب بعث برای دستیابی به آن به اطلاعات ایالات متحده نیازمند باشد؛ اما سیتینو معتقد است ادعاهای مذکور محتمل هستند؛ چرا که اثبات شده سفارت ایالات متحده در عراق چنین لیستی را تهیه کرده بوده و علاوه بر این، آن دسته از اعضاء گارد ملی عراق که در عملیات پاکسازی کمونیست ها و چپگراها شرکت داشتند، در آمریکا آموزش دیده بودند. رابرت کومر؛ از مقامات رسمی آمریکا در ۸ فوریه ۱۹۶۳ به رئیس جمهور وقت جان اف کندی اینطور نوشت:” کودتای عراق در هر صورت دستاورد بزرگی برا ما به شمار می رود… سیا گزارش های بی نظیری از طراحی و برنامه ریزی این کودتا تهیه کرده بود، هرچند من شک دارم که به صلاح باشد این سازمان یا بریتانیایی ها مسئولیت آن را برعهده بگیرند (و نقش داشتن در این کودتا را تایید کنند).

۱۰۶۳: ویتنام جنوبی

اگرچه ایالات متحده در جنگ ویتنام با ویتنام جنوبی متحد بود، اما رفته رفته کابینه ی کندی از فساد و دیکتاتوری نگو دین دیم؛ رئیس جمهور این کشور به ستوه آمد. وقتی دیم از اعمال اصلاحات پیشنهادی خودداری کرد، مقامات آمریکایی به فکر حمایت از تلاش هایی که برای برکناری دیم از ریاست جمهوری در جریان بود افتادند. در نهایت در بیست و چهارم آگوست ۱۹۶۳، آمریکایی ها تصمیم به ارسال تلگراف کابل ۲۴۳ به ویتنام جنوبی گرفتند.

این تلگراف در واقع پیامی سری، مفصل و آموزشی برای هنری کابوت لاج. جونیور؛ سفیر آمریکا در این کشور محسوب می شد تا با استفاده از آن بتواند تمامی گزینه های جایگزین محتمل دیم را بررسی کرده و نقشه ای کامل با تمام جزئیات را به منظور کیفیت جایگزینی وی در صورت لزوم تدوین نماید. لاج به همراهی لوسین کانین؛ ضابط اتصالی که در اختیار داشت، با افسران ارتش جمهوری ویتنام که خود مخالف دیم بودند ارتباط برقرار کرد و از نارضایتی آنان استفاده کرد تا برای اخراج دیم تحریکشان کنند. نتیجه ی این تلاش ها کودتای دوم نوامبر ۱۹۶۳ بود که در جریان آن دیم و برادرش به قتل رسیدند.

در گزارشات پنتاگون آمده:” از آگوست ۱۹۶۳، ما صدور دستورات لازم برای کودتا را آغاز کردیم، ژنرال های ویتنامی حامی کودتا را تشویق کردیم و قول دادیم به طور همه جانبه از دولت جایگزین حمایت کنیم. در ماه اکتبر به طور مستقیم و آشکار کمک رسانی به دیم را قطع کردیم و در واقع چراغ سبزی به ژنرال ها نشان دادیم. در طول مدت برنامه ریزی و اجرای کودتا نیز ما روابط و تماس های پنهانی مان را با آنها حفظ کردیم تا طرح های عملیاتی که آنها در سر داشتند و همچنین دولت پیشنهادی جدید را بررسی کنیم.”

۱۹۶۵تا ۱۹۶۶: جمهوری دومینیکا

در جریان جنگ داخلی دومینیکا، گروهی به رهبری دونالد رید کابرال؛ رئیس جمهور وقت، مشغول جنگ با نیروهای انقلابی یا مشروطه خواهانی شدند که خواهان برگرداندن خوان امیلیو بوش؛ اولین رئیس جمهور مردمی این کشور که بوسیله ی یک کودتا از منصب خود برکنار شد به مسند قدرت بودند. در این زمان ایالات متحده عملیات مداخله جویانه ی Power Pack را به منظور جلوگیری از پیشروی انقلابیون و پیروزی احتمالی آنان کلید زد.

توصیه ی اکثر مشاوران غیرنظامی آمریکایی این بود که این کشور از مداخله ی فوری امتناع کند؛ با این امید که شاید حزب مخالف انقلابیون خود قابلیت اتمام جنگ را داشته باشد. اما لیندن بی جانسون رئیس جمهور وقت آمریکا با اتکا به توصیه های ویلیام تاپلی بنت؛ سفیر آمریکا در سانتو دومینگو اقدام به مداخله در جنگ کرد.

ژنرال ویلر که مسئولیت این مداخله ی نظامی را بر عهده داشت به یکی از سربازان خود گفته بود:” ماموریت اصلی شما در واقع جلوگیری از کمونیست شدن جمهوری دومینیکاست.” با آغاز تهاجم آمریکا به کشور، ناوگانی متشکل از چهل و یک کشتی جنگی آمریکایی به منظور محاصره ی جزیره بدان ارسال شدند و در نهایت با اعزام چهل و دو هزار سرباز و دریانورد آمریکایی به کشور دومینیکا، این کشور به اشغال آمریکا درآمد.

۱۹۶۵ تا ۱۹۶۷: اندونزی

افسران پایین رتبه ی ارتش اندونزی به همراه فرمانده ی گارد حفاظتی قصر رئیس جمهور سوکارنو، افسران ارشد ارتش این کشور را به طراحی کودتایی علیه سوکارنو به پشتیبانی سازمان سیا متهم کردند و در اول اکتبر ۱۹۶۵، شش ژنرال ارشد ارتش را کشتند. ژنرال محمد سوهارتو و باقی افسران ارشد نظامی در همان روز به افسران پایین رتبه حمله کردند و حزب کمونیست اندونزی (PKI) را مسئول برنامه ریزی کشتن شش ژنرال مذکور معرفی کردند.

ارتش با کلید زدن پروپاگاندایی که اساس آن را دروغ تشکیل می داد، تلاش کرد افکار عمومی را به جان حامیان کمونیست و سایر مخالفان دولت بیاندازد. نیروهای دولتی اندونزی با همکاری برخی از شهروندان غیرنظامی کشتاری عظیم به راه انداختند که ماه ها به طول انجامید. سیا در این باره اعتراف کرده که “با توجه به تعداد افرادی که در قتل عام کمونیست ها در اندونزی کشته شدند باید گفت این قتل عام یکی از فجیع ترین جنایات جمعی قرن بیستم به شمار می رود”. تعداد کشتگان این واقعه بین نیم میلیون تا یک میلیون نفر تخمین زده شده بود، اما بررسی های اخیر حاکی از آن است که احتمالا تعداد این افراد بین دو تا سه میلیون نفر بوده است.

مارشال گرین؛ سفیر آمریکا در اندونزی رهبران نظامی را به سرکوب هرچه بیشتر مخالفان سیاسی تشویق کرد. در  سال ۲۰۱۷، اسنادی از سفارت آمریکا در جاکارتا به دست آمد که ثابت می کرد آمریکا نه تنها از طرح این قتل عام مطلع بود، بلکه به منظور نیل به منافع ژئوپولتیک از مشوقان و حامیان آن نیز محسوب می شد.

در سال ۱۹۹۰ دیپلمات های آمریکایی در مقابل روزنامه نگاری به نام کتی کدن اعتراف کردند که فهرستی متشکل از نام هزاران نفر از حامیان حزب کمونیست اندونزی و سایر چپگرایان را در اختیار ارتش این کشور قرار دادند و مقامات رسمی آمریکا نام کسانی را که کشته می شدند از این فهرست خط می زدند! در نتیجه ی این اقدامات، رئیس جمهور سوکارنو طیف وسیعی از طرفداران خود را از دست داد و آنهایی که باقی مانده بودند هم یا زندانی شدند یا از ترس حمایت خود را از وی ابراز نمی کردند. بنابراین وی در سال ۱۹۶۷ توسط رژیمی نظامی به رهبری ژنرال سوهارتو از قدرت کنار زده شد. برخی از دانش پژوهان از قتل عام اندونزی به عنوان یک نسل کشی یاد می کنند.

۱۹۶۷: یونان

در بیست و یکم آپریل ۱۹۶۷ و تنها چند هفته پیش از موعد برگزاری انتخابات برنامه ریزی شده، گروهی از افسران راست گرای ارتش یونان به رهبری ژنرال سرتیپ استیلیانوس پاتاکوس، سرهنگ گئورگیوس پاپادوپولوس و نیکولائوس ماکارزوس با طراحی و اجرای یک کودتا، قدرت را در دست گرفتند. آنها تانک هایی را در موقعیت های استراتژیک آتن مستقر کردند و بدینوسیله موفق شدند به طرز موثری کنترل شهر را در اختیار بگیرند.

همزمان با این اقدامات، تعداد بسیار زیادی از واحدهای سیار کوچک تر نیز به محدوده اعزام شدند تا بر اساس فهرست مفصلی که پیش تر تهیه شده بود، سیاستمداران شناس، مقامات رسمی و دولتی و شهروندان عادی که به چپگرا بودن یا حمایت از این گرایش مشکوک بودند را دستگیر کنند. یکی از نخستین کسانی که باید دستگیر می شد و شد، فرمانده ی ارتش یونان؛ ژنرال گریگوریوس اسپاندیداکیس بود. سران کودتا وی را ترغیب کردند تا بدیشان بپیوندد و طرح عملیاتی کودتایی که پیش تر به صورت پیش فرض طراحی شده بود را عملی کند. اینگونه بود که در ساعات اولیه ی صبح روز بعد، کنترل یونان به طور کامل به دست سران کودتا افتاد. تمامی سیاستمداران دولت عزل شده از جمله پاناگیوتیس کانلوپولوس نخست وزیر یونان، توسط خائنین کودتاچی دستگیر شدند و بدون هرگونه وسایل ارتباطی در حبس انفرادی نگه داشته شدند. در ساعت شش صبح به وقت اروپای شرقی، پاپادوپولوس اعلام کرد یازده بند از قانون اساسی یونان تعلیق شده (و ممکن است لغو شود).

جرجیوس پاپاندرئوس؛ تنها مقام دولتی بازمانده که بنیان گزار حزب اتحاد مرکز نیز بود در جریان یک شبیخون به ویلایش در کاستری (آتیکا) دستگیر شد. آندریاس پاپاندرئوس نیز حوالی همین ساعات بوسیله ی هفت سرباز که به نیزه و تیربار مسلح بودند و به زور وارد خانه ی وی شدند دستگیر شد. آندریاس ابتدا به سمت پشت بام خانه اش فرار کرد، اما وقتی یکی از سربازان روی سر پسر چهارده ساله اش جرج اسلحه گذاشت خود را تسلیم کرد. گاست آوراکوتوس؛ یکی از افسران بلندپایه ی سیا در یونان که ارتباط نزدیکی با سران کودتا داشت به آنها توصیه کرده بود “این عوضی را بکشید، چون اگر زنده بماند برمی گردد تا شکارتان کند!”

از میان آمریکایی هایی که به دخالت کشورشان در این کودتا اعتراض داشتند می توان به سناتور لی متکالف اشاره کرد که کابینه ی جانسون را به دلیل کمک رسانی به “رژیمی نظامی متشکل از همدستان و همدلان نازی” زیر سوال برد. فیلیپس تالبوت، سفیر آمریکا در آتن هم این کودتا را “تجاوز به دموکراسی” دانست و آن را اقدامی ناشایست خواند اما جان ماری؛ رئیس پایگاه سیا در آتن در جواب وی گفت “چطور می توان به یک فاحشه تجاوز کرد؟” در نهایت سیا مدعی است که از زمانبندی کودتا اطلاعی نداشته و غافلگیر شده است.

دهه‌ی ۱۹۷۰

۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳: شیلی

بین سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۹، اتحاد جماهیر شوروی ماهیانه بین پنجاه تا چهارصد هزار دلار به حزب کمونیست شیلی کمک مالی می کرد. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۶۴ شیلی، دولت آمریکا ۶/۲ میلیون دلار به کمپین انتخاباتی ادواردو فری مونتالوا کمک کرد تا رقیب انتخاباتی خود؛ سالوادور آلنده که یک مارکسیست پر و پاقرص محسوب می شد را شکست دهد. علاوه بر این آمریکا مبالغی را صرف خدشه وارد کردن به اعتبار آلنده کرد. کریستین سی گوستافسون این شرایط را اینچنین توصیف کرده است:

“پر واضح بود که اتحاد جماهیر شوروی در حال انجام اقداماتی است تا وضعیت مارکسیست را در شیلی تثبیت کند، و جهانبینی معاصر آمریکایی اقتضا می کرد دولت آمریکا قدمی برای خنثی کردن این اقدامات بردارد. منابع مالی و غیرمالی شوروی در شیلی مستقیما صرف نابودسازی ساختارهای دموکراتیک در این کشور می شد و بدیهی است که پول های آمریکایی باید جلوی این اتفاق را می گرفت.”

اینگونه بود که دولت منتخب و دموکراتیک سالوادور آلنده توسط نیروهای مسلح شیلی و پلیس ملی این کشور از قدرت خلع شد. این رویداد منجر به ایجاد تنش سیاسی و اجتماعی طولانی مدت میان کنگره ی شیلی و آلنده؛ و همچنین آغاز جنگ اقتصادی علیه این کشور توسط آمریکا شد. ترور رنه اشنایدر؛ فرمانده ی ارتش شیلی در سال ۱۹۷۰ و در جریان یک آدم ربایی بی برنامه به پشتیبانی سیا، مقدمه ی این کودتا بود.

اشنایدر ژنرالی بود که به اجرای قانون اهمیت بسیار می داد و در واقع خود را وقف آن کرده بود. در نتیجه ی این کودتا، رژیم آگوستو پینوچت قدرت را در شیلی به دست گرفت که این رخداد از برخی جهات حائز اهمیت است؛ از جمله اینکه رژیم مذکور دست کم ۳۲۰۰ مخالف سیاسی خود را ناپدید، ۳۰۰۰۰ نفر را زندانی (و بسیاری را شکنجه) و ۲۰۰۰۰۰ نفر را تبعید کرد. سیا از طریق پروژه ای پنهانی تحت عنوان پروژه ی FUBELT یا ترک ۲ شرایط را به نفع این کودتا مهندسی کرد. در ابتدا آمریکا هر نوع دخالت در این کودتا را انکار کرد، اما از آن زمان تا به امروز مدارک بسیاری فاش شده که خلاف آن را ثابت می کند.

۱۹۷۰: کامبوج

در مارس ۱۹۷۰ شاهزاده نوردم سیهانوک؛ رهبر جنبش سیاسی سنکام که نخستین بار در انتخابات پارلمانی سال ۱۹۵۵ به قدرت رسید، توسط توسط ژنرال لون نول که از اعضاء حزب راست کامبوج به شمار می رفت از مسند قدرت کنار زده شد. از آنجا که در آستانه ی این اتفاق، قانون اساسی کامبوج در حال تغییر بود مشخص است که مساله ی کنار گذاشته شدن سیناهوک ابتدائا و اساسا یک مساله ی داخلی بود.

تاریخ شناسان در رابطه با اینکه آیا آمریکا در این کودتا دخیل بوده یا از پیش از آن مطلع بوده هم نظر نیستند، اما اخیر نظریه ای واحد دخالت واحد اطلاعات نظامی آمریکا در این کودتا را تا حدی اثبات شده می نمایاند. مدارکی در دست است که نشان می دهد لون نول از سال ۱۹۶۸ ایده ی کودتای نظامی را با سازمان امنیت اطلاعات نظامی آمریکا در میان گذاشت تا موافقت و حمایت عملی نیروی نظامی این کشور را علیه شاهزاده سیناهوک و دولتش جلب نماید.

هرچند کودتا در به قدرت رساند لون نول موفق بود، اما بعدتر باعث بی ثباتی کشور شد و عواقب آن در طول جنگ داخلی -که میان دولت راست گرای کشور که در پنوم پن مستقر بود و توسط آمریکا حمایت می شد، و نیروهای کمونیستی که مورد حمایت ویت کنگ (جبهه ی رهایی بخش ملی) بودند درگرفت- بروز کرد.

۱۹۷۱: بولیوی

ایالات متحده از کودتای سال ۱۹۷۱ بولیوی به رهبری ژنرال هوگو بانزر علیه خوان خوزه تورس؛ رئیس جمهور این کشور حمایت کرد. تورس به دلیل تشکیل شورایی تحت عنوان “شورای مردمی” یا “شورای عمومی” که نمایندگان اصناف مختلف جامعه (کارگران معدن، معلم ها، دانش آموزان و کشاورزان) در آن حضور داشتند، و همچنین اداره ی کشور به روشی مشابه با روش چپگراها مورد نارضایتی آمریکا واقع شده بود

در هجدهم آگوست ۱۹۷۱، بنزر کودتایی خونین به راه انداخت که در بیست و دوم همان ماه به ثمر نشست و وی موفق شد زمام قدرت را به دست بگیرد. بنزر پس از رسیدن به قدرت آزادی بیان را نابود و هر مخالفتی را سرکوب کرد، هزاران نفر را شکنجه کرد، صدها نفر را کشت یا ناپدید کرد، اتحادیه های کارگری و دانشگاه ها را تعطیل کرد و در تمام این مدت آمریکا با تمام قوا و در تمامی جوانب نظامی و غیرنظامی از این دیکتاتوری حمایت کرد.

تورس که به بولیوی فرار کرده بود، در سال ۱۹۶ و طبق بخشی از برنامه ی عملیات کُندُر ربوده و کشته شد. عملیات کندر عملیاتی با هدف سرکوب سیاسی و تروریسم داخلی توسط دیکتاتورهای راست گرای آمریکای جنوبی بود که آمریکا از آن حمایت می کرد.

۱۹۷۲ تا ۱۹۷۵: عراق

ایالات متحده آمریکا به طور پنهانی میلیون ها دلار هزینه صرف شورش کردها علیه دولت عراق که اتفاقا مورد حمایت ایران هم بود کرد. نقش آمریکا در این شورش آنقدر پنهانی بود که حتی وزارت امور خارجه ی این کشور و کمیته ی ۴۰ که به منظور نظارت بر عملیات های سری تشکیل شده بود هم از آن بی اطلاع بودند. رهبری نیروهای حزب دموکراتیک کرد بر عهده ی مصطفی بارزانی بود.

کردها غافل از این موضوع بودند که دخالت پنهانی آمریکا در این عملیات درست بر خلاف آنچه به نظر می رسید با هدف جلوگیری از پیروزی ایشان در تغییر رژیم انجام شده و تنها مقصود آمریکا از این دخالت دستیابی به منابع عراق و بهره برداری از آن هاست. در سال ۱۹۷۵ آمریکا ناگهان کمک رسانی به کردها را قطع کرد و علیرغم التماس کردها و درخواست ایشان برای دریافت کمک، از اساسی ترین و انسانی ترین کمک ها به هزاران پناهنده ی کرد که در نتیجه ی شکست شورش آواره شده بودند، دریغ کرد.

۱۹۷۴ تا ۱۹۹۱: اتیوپی

در ۱۲ سپتامبر سال ۱۹۷۴ امپراتور هایله سلاسی اول؛ پادشاه امپراتوری اتیوپی از طریق کودتایی که توسط حزب Derg صورت گرفت از قدرت خلع شد. رهبری این حزب که توسط امپراتوری و به منظور نظارت بر امور نظامی کشور تشکیل شده بود بر عهده ی منگیستو هایله ماریام بود. وی به محض رسیدن به قدرت به یک مارکسیست-لنینیست تبدیل و با شوروی متحد شد. نتیجتا در این زمان اتیوپی در قالب یکی از مناطق نظامی مارکسیست-لنینیستی اداره شد.

در طول مدت کمی پس از رسیدن به قدرت، این حزب موفق شد بر گروه های انقلابی مخالف خود که برخی از آنان استقلال طلب بودند و برخی دیگر رویای رسیدن به قدرت را در سر می پروراندند، چیره شود. اتحاد دموکراتیک اتیوپی نام گروهی از انقلابیون محافظه کار اتیوپیایی بود که از زمین داران و ملاکان مخالف با ملی سازی، سلطنت طلبی، تجزیه طلبی و افسران نظامی مخالف با حزب Derg تشکیل شده بود.

گروه های مارکسیست-لنینیستی دیگری هم بودند که به دلایل ایدئولوژیک با Derg مبارزه می کردند؛ مثل حزب انقلابی مردم اتیوپی، جبهه ی آزادی مردم تیگرای، جنبش دموکراتیک مردم اتیوپی و جنبش سوسیالیست همگانی اتیوپی. علاوه بر اینها Derg باید فکری برای تاخت و تاز سومالیایی ها به کشور هم می کرد. احزاب و گروه های مذکور تحت حمایت ایالات متحده بودند. عکس العمل Derg در مقابل فعالیت این گروه ها، کلید زدن پروژه ی Qey Shibir یا ترور سرخ بود.

ترور سرخ عموما علیه اعضاء جنبش سوسیالیست همگانی اتیوپی و اعضاء حزب انقلابی مردم اتیوپی انجام شد و هزاران نفر در جریان این ترور کشته شدند. در سال ۱۹۸۷، Derg جمهوری دموکراتیک مردمی اتیوپی را تشکیل داد و به مبارزه در جنگ داخلی ادامه داد. در سال ۱۹۸۹ جبهه ی آزادی مردم تیگرای و جنبش دموکراتیک مردم اتیوپی با یکدیگر ترکیب شده، جبهه ی دموکراتیک انقلاب مردم اتیوپی را تشکیل دادند.

آنها در کنار تجزیه طلبان اهل اریتره اقدامات موفقی داشتند. در سال ۱۹۹۰ اتحاد جماهیر شوروی به حمایت از دولت اریتره پایان داد، چرا که آن را در آستانه ی فروپاشی می دید؛ اما ایالات متحده به حمایت از انقلابیون ادامه داد و بنابراین در سال ۱۹۹۱ با شکست جمهوری دموکراتیک مردم اتیوپی در مقابل انقلابیون، منگیستو هایله ماریام از سمت خود استعفا داد و از کشور گریخت. هرچند دولت ایالات متحده با هایله ماریام مخالف بود، اما سفارت این کشور به وی کمک کرد تا به زیمباوه بگریزد.

۱۹۷۵ تا ۱۹۹۱: آنگولا

آنگولا به مدت صدها سال مستعمره ی پرتغال بود، البته مردم این کشور از دهه ی ۱۹۶۰ قیام خود را در قالب جنگ استقلال آنگولا آغاز کرده بودند. در سال ۱۹۷۴ مردم کشور پرتغال با برپایی انقلاب میخک دولت نظامی و راست گرای کشور را از قدرت کنار زدند. دولت جایگزین و جدید متعهد شد به مستعمرات کشورش حق استقلال بدهد. در سال ۱۹۷۵ پرتغال توافقنامه ی آلوار را به امضا رساند که به موجب آن آنگولا استقلال خود را بازمی یافت؛ اما این مساله باعث ایجاد نزاع و درگیری میان گروه های بسیاری شد. گروه جنبش مردم برای آزادی آنگولا گروهی چپگرا بود که از دو گروه انقلابی دیگر یعنی جبهه ی ملی آزادی آنگولا و اتحاد ملی استقلال کامل آنگولا (یونیتا) پیشی گرفته بود.

کوبا و اتحاد جماهیر شوروی برای حمایت از گروه جنبش مردم برای آزادی اَنگولا اقدام به ارسال نیرو و اسلحه به این کشور کردند و از سوی دیگر آفریقای جنوبی که خود درگیر اختلافات میان سیاهپوستان و سفیدپوستان بود سعی کرد از دو گروه دیگر حمایت کند. ایالات متحده به طور پنهانی و طی عملیاتی به نام عملیات IA Feature حمایت از این دو گروه را آغاز کرد. جرالد فورد؛ رئیس جمهور وقت آمریکا علیرغم مخالفت مقامات رسمی سیا و وزارت امور خارجه، در هجدهم جولای ۱۹۷۵ دستور اجرای این عملیات را صادر کرد. ناتانائیل دیویس، معاون وزارت امور خارجه در راستای مخالفت با این عملیات خود را کنار کشید و از هر گونه دخالت در این امر خودداری کرد.

بودجه ی مورد نیاز برای اجرای این عملیات از محل جان استاک ویل تامین می شد. این عملیات زمانی آغاز شد که جنگ استقلال آنگولا رو به پایان بود و تا نوامبر سال ۱۹۷۵ که جنگ داخلی در این کشور آغاز شد همچنان ادامه داشت. بودجه ی در نظر گرفته شده برای این عملیات در ابتدا ۶ میلیون دلار بود، اما بعدتر در بیست و هفتم جولای مبلغ ۸ میلیون دلار و در ماه آگوست نیز مبلغ بیست و پنج میلیون دلار بدان اضافه شد. در سال ۱۹۷۶ کنگره ی آمریکا متوجه این عملیات شد و آن را محکوم کرد.

سناتور دریک کلارک اصلاحیه ی کلارک را به لایحه ی نظارت بر صادرات عدوات نظامی سال ۱۹۷۶ اضافه کرد و با این اقدام علاوه بر خاتمه دادن به عملیات مذکور، امکان دخالت در امور آنگولا را نیز برای کشورش محدود کرد. اما جرج بوش پدر در سمت مدیر سیا، توقف کامل کمک رسانی به جبهه ی ملی ازادی آنگولا و اتحاد ملی استقلال کامل آنگولا را تایید نکرد. طبق گفته های جین هانتر، اسرائیل در ادامه یافتن تجارت اسلحه ی آمریکا در آنگولا نقش واسطه ای داشته است.

حمایت آمریکا از دو گروه انقلابی مذکور، در دوران ریاست جمهوری کارتر نیز کم و بیش ادامه پیدا کرد. در سال ۱۹۷۸ جبهه ی ملی آزادی آنگولا قدرتش را از دست داد و شکست خورد و اتحاد ملی استقلال کامل آنگولا به رهبری جوناس ساویمبی به فعالیت خود ادامه داد. ساویمبی مائوئیستی بود که در نهایت ایدئولوژی کاپیتالیستی را اتخاذ کرد و اتحاد ملی استقلال کامل آنگولا را هم به یک گروه نظامی کاپیتالیست تبدیل کرد.

همزمان با این تحولات؛ در آمریکا با مطرح شدن نیورایتز (گسترده شدن گرایش راست گرایی) رونالد ریگان پیروز انتخابات ریاست جمهوری شد. کابینه ی ریگان؛ دکترین ریگان که به منزله ی سرمایه گزاری برای تامین نیروهای ضدکمونیستی در سرتاسر جهان در راستای مقابله با نفوذ شوروی بود را کنار گذاشت.  این اقدام باعث ایجاد فضای رایزنی میان کابینه ی ریگان، ساویمبی و خطوط فکری محافظه کاری مثل نهاد هریتاژ شد تا کمک های متقابل ایشان به یکدیگر بیشتر شود و بدین ترتیب در یازدهم جولای ۱۹۸۵ اصلاحیه ی کلارک لغو شد. ساویمبی در سخنرانی که در سال ۱۹۸۹ در نهاد هریتاژ ایراد کرد، قدردانی خود را از این اقدام آمریکا ابراز نمود.

در سال ۱۹۸۶ کار جنگ حقیقتا بالا گرفت و آنگولا به یکی از اصلی ترین صحنه های جنگ نیابتی در دوران جنگ سرد تبدیل شد. متحدان محافظه کار ساویمبی در آمریکا از جمله مایکل جانز و گروور نورکیست تلاش کردند حمایت آمریکا از اتحاد ملی استقلال کامل آمریکا را افزایش دهند. در سال ۱۹۸۶ ساویمبی به کاخ سفید رفت و پس از آن بود که ریگان با انتقال موشک های زمین به هوای آف آی ام-۹۲ استینگر از طریق کشتی به آنگولا و به عنوان بخشی از کمک ۲۵ میلیون دلاری اش به این کشور موافقت کرد. همچنین چهره های اصلی اتحاد ملی استقلال کامل آنگولا در جامبا میزبان کنفرانس دموکراتیک اینترنشنال که درواقع گردهمایی رهبران ضدکمونیست سرتاسر جهان بود شدند.

وقتی جنگ سرد به پایان خود نزدیک می شد، دو طرف جنگ تلاش کردند رویکرد دیپلماتیک نسبت به یکدیگر اتخاذ کنند. جرج بوش پدر نیز پس از رسیدن به ریاست جمهوری به حمایت از ساویمبی ادامه داد. ساویمبی تلاش کرد کمپانی بلک-منفورت-استون (که همانطور که از نامش پیداست توسط چارلز بلک، پائول منفورت و راجر استون اداره می شد) را برای لابی با دولت آمریکا جلو بفرستد تا کمک و تسلیحات بیشتری دریافت کند.

خود او نیز در سال ۱۹۹۰ شخصا با بوش دیدار کرد. البته در سال ۱۹۹۱، گروه جنبش مردم برای آزادی آنگولا و اتحاد ملی استقلال کامل آنگولا (یونیتا) طی معاهده ای تحت عنوان Bicesse Accords به توافق رسیدند و به دخالت آمریکا و شوروی در جنگ پایان دادند. پس از تصویب این توافقنامه، آفریقای جنوبی نیز دست از نامیبیا برداشت. هرچند علیرغم برقراری صلح در کشور، پس از کشتار هالووین در سال ۱۹۹۲ جنگ مجددا از سر گرفته شد و تا سال ۲۰۰۲ نیز ادامه پیدا کرد.

۱۹۷۷: زئیر

در جریان جنگ داخلی آنگولا، حزب جنبش مردم برای آزادی آنگولا با جبهه ی ملی آزادی کنگو (FLNC) متحد شد. این گروه در جریان بحران کنگو و پس از استقلال کاتانگا تشکیل شد و در تلاش بود موبوتو سسه سکو، رئیس جمهور زئیر را از قدرت به زیر بکشد. در ۸ مارس ۱۹۷۷، FLNC به استان شابا در زئیر حمله کرد و فاز نخست مجموعه عملیات های شابا را کلید زد.

در این درگیری ها بسیاری از قدرت ها از جمله ایالات متحده از موبوتو حمایت کردند. وزارت خارجه ی آمریکا مدعی شد حزب جنبش مردم برای آزادی آنگولا انقلابیون را پشتیبانی می کند و برخی دیگر نیز مدعی شدند کوبا در این درگیری ها دخالت دارد؛ هرچند امور خارجه اعلام کرد اسناد موثقی دال بر این ادعا وجود ندارد. کابینه ی کارتر ملزومات و امکانات پزشکی و غیرپزشکی به ارزش دو میلیون دلار را از طریق ایرلاین داگلاس دی سی-۸اس به زئیر فرستاد.

البته کارتر کمتر از روسای جمهور پیش از خود حامی موبوتو بود و به همین دلیل هیچگونه مداخله ی نظامی مستقیمی در زئیر نداشت. سازمان سیا آموزش مزدورانی که قصد داشت به زئیر بفرستد را به دیوید بافکین محول کرد. آمریکا و فرانسه تلاش کردند از بانک جهانی برای زئیر وام بگیرند و البته صندوق بین المللی پول نیز به این کشور وام داد.

علیرغم حمایت آمریکا از زئیر، کمیته ی روابط بین الملل مجلس نمایندگان این کشور، اعتبارات نظامی زئیر را از ۳۰ میلیون دلار به ۱۵ میلیون دلار کاهش داد. کارتر هم از زمانی که قول داد سیاست خارجی که حقوق بشر بیشتر در آن لحاظ شده باشد را اتخاد کند، به دلیل حمایت از موبوتو مورد انتقاد واقع شد. اندرو یانگ؛ سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد در این باره گفته:” آمریکایی ها نباید تا سرحد جنون نگران گسترش کمونیسم در آفریقا باشند”.

سناتور دیک کلارک نیز می گوید:” از نظر من مداخله ی آمریکا در زئیر به توجیه نیاز دارد. هرچند آمریکا برای تامین خواسته های زئیر تمامی توانش را به کار نگرفت و به درخواست موبوتو مبنی بر ارسال سلاح و مهمات نیز پاسخ نداد و البته که این محدودیت های اعمال شده توسط کابینه ی دولت امری ستودنی ست؛ اما اگر موبوتو صلاحیت دریافت سلاح و مهمات را نداشته پس صلاحیت دریافت هیچگونه کمک نظامی دیگری را هم نداشته که آمریکا تصمیم بگیرد خود را بیندازد وسط معرکه ی بی در و پیکر زئیر و در متر به متر این کشور حضور داشته باشد.” همین مسائل باعث شد جان استاک ول که مسئولیت درگیری آمریکا در جنگ داخلی آنگولا را عهده دار بوده، اسعفا بدهد.

او در این باره گفت:” لومومبا با کشته شدنش به یک شهید ابدی تبدیل شد و ما با نصب موبوتو در منصب ریاست جمهوری زئیر، خود را در جبهه ی مقابل لومومبا نشان دادیم. جبهه ای بازنده در مرکز و جنوب آفریقا. ما شبیه به جالوت های ابلهی بودیم در دنیایی پر از داوود های حریص و جوان.” جیمی کارتر در پاسخ به این انتقادات گفت:” دوستی ما با زئیر و پشتیبانی تاریخی ما از این کشور به رویکرد این کشور نسبت به حقوق بشر بستگی نداشته است”. همچنین سایرس ونس؛ وزیر امور خارجه ی آمریکا کمک های این کشور به زئیر را با توجه به اهمیت معادن کبالت و مسی که در آن وجود دارد موجه دانست.

شابا در هر صورت محکوم به شکست بود و نیروهای جبهه ی ملی آزادی کنگو به آنگولا و احتمالا زامبیا عقب نشینی کردند تا برای حمله ای دیگر آماده شوند. آنها متحدان تازه نفسی در شابا پیدا کرده و آموزش دادند، و در نهایت هم آنها را ترک کردند؛ چرا که جنگ در ششم می ۱۹۷۷ به پایان رسید.

۱۹۷۸: زئیر

یک سال پس از اولین عملیات شابا، FLNC مجددا تلاش کرد به زئیر حمله کرده و موبوتو را از قدرت خلع کند. این حمله در یازدهم می ۱۹۷۸ و با ورود نیروهای انقلابی به استان شابا از طریق آنگولا و با کمک حزب جنبش مردم برای آزادی آنگولا (MPLA) آغاز شد. این بار برخلاف عملیات قبل، ایالات متحده مستقیما درگیر جنگ شد. نیروی هوایی آمریکا تیم کنترل درگیری خود را به منظور نظارت بر اوضاع هوایی به کار گرفت و برخی از زیرمجموعه های دیگر خود از جمله بخش ۴۳۵th Air Ground Operations Wing و بخش ۴۴۵th Airlift wing را به منظور پشتیبانی هوایی بسیج کرد. FLNC در این جنگ هم به عقب رانده شد و جنگ در ژوئن همان سال به پایان رسید. ایالات متحده و کوبا، زئیر و آنگولا را مجاب کردند تا بر سر میز مذاکره بنشینند. زئیر پذیرفت دست از حمایت اتحاد ملی استقلال کامل آنگولا (یونیتا)، جبهه ی ملی آزادی آنگولا و جبهه ی آزادیبخش کابیندا بردارد و دولت آنگولا که در آن زمان برخاسته از حزب جنبش مردم برای آزادی آنگولا بود نیز تعهد کرد از ورود اعضاء جبهه ی ملی آزادی کنگو به زئیر و تلاش ایشان برای خلع موبوتو از قدرت (که در نهایت به ثمر نشست) جلوگیری کند. این توافقات متقابل به حملات شابا پایان داد.

۱۹۷۹ تا ۱۹۹۳: کامبوج

در ژانویه ۱۹۷۹، کامبوج توسط ویتنام و جبهه ی متحد آزادی ملی کامبوج (KUFNS) مورد حمله واقع شد و رژیم جنایتکار خمرهای سرخ به رهبری پول پات در هم شکست. نیروهای خمرهای سرخ به سمت جنگل هایی که در نزدیکی مرزهای تایلند قرار داشت عقب نشینی کردند و شورشی را علیه جمهوری مردم کامبوج (PRK) به رهبری هنگ سامرین که توسط ویتنام در پنوم پن مستقر شده بود به راه انداختند.

دولت آمریکا خواستار برکناری دولت PRK بود و سالیانه میلیون ها دلار کمک غذایی برای ۲۰ تا ۴۰ هزار شورشی خمرهای سرخ که در پایگاه های تایلند مستق?? بود͆د اؠسال ??ی ک?۹د. م؅یری? این?کمک رسانی ها برعهده ی سازمانی بود که اعضاء آن را پرسنل سازمان سیا تشکیل می دادند. زبیگنیف برژینسکی؛ مشاور امنیت ملی ایده ی قانع کردن تایلند برای همکاری کامل با چین به منظور قدرت بخشیدن مجدد به خمرهای سرخ را طراحی کرد. برژینسکی اعتراف کرده که :” من چین را تشویق کردم تا از پول پات؛ رهبر خمرهای سرخ حمایت کند.

ما هرگز نمی توانستیم از وی حمایت کنیم اما چین می توانست”. وی در ادامه گفت:” چینی ها بدون دریافت هیچ کمکی از جانب آمریکا به پول پات کمک می کردند و ما به تفصیل برایشان توضیح داده بودیم که از نظر ما پول پات شخص پلیدی است که آمریکا –مستقیم یا غیرمستقیم- کاری با وی ندارد.” با این حال و با وجود اینکه پس از سال ۱۹۷۸ پایگاه های خمرهای سرخ تنها در بخش کوچکی از کشور و در میان مرز تایلند باقی مانده بود، ایالات متحده به حضور خمرهای سرخ به عنوان نماینده ی رسمی کشور در سازمان ملل متحد رای داد. برخی نیز مدعی اند که علیرغم اینکه خمرهای سرخ از نظر عموم مردم محکوم و مطرود بوده، ایالات متحده در امور نظامی از این سازمان حمایت می کرده است.

ایالات متحده و چین با کمک یکدیگر، ائتلافی متشکل از سه گروه چریکی –FUNCINPEC، KPLNF و PDK- را به منظور برپایی جنگی شورشی تشکیل و تعلیم داده و تجهیز کردند؛ اما دولت آمریکا حمایت نظامی مستقیم از چریک های خمرهای سرخ را رسما انکار کرد. تلاش برای برقراری صلح از سال ۱۹۸۹ آغاز شد و معاهده ی صلح در اکتبر ۱۹۹۱ تصویب شد. نیروهای ویتنام از کشور عقب نشینی کردند و نهاد انتقال قدرت در کامبوج (UNTAC) که تحت نظر سازمان ملل متحد بود عقب نشینی و خلع سلاح را اجرایی کرد.

۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹: افغانستان

دولت آمریکا در قالب عملیاتی سری تحت عنوان عملیات Cyclone برای برخی از سران و گروه های مختلف “گوریل های جهادی” که به مجاهدین افغانستان مشهور بودند و با دولت این کشور و نیروهای نظامی شوروی که حامی این دولت بود می جنگیدند، پول و سلاح می فرستاد. ایالات متحده از طریق سرویس اطلاعات داخلی پاکستان برای مبارزان افغان از جمله آنهایی که بعدتر به طالبان مشهور شدند دوره های آموزشی برگزار می کرد و سلاح و پول می فرستاد و حدود ۸۰۰ میلیون دلار نیز برای ۳۵هزار مبارز عرب ارسال کرد. همچنین اعراب افغانستان به طور غیرمستقیم از طریق ISI و نهادهای مقاومت از بودجه های سازمان سیا برخوردار می شدند.

از جمله فرماندهان عربیست افغان که بیشترین منفعت را از محل سازمان سیا کسب کردند می توان به جلال الدین حقانی و گلبدین حکمتیار اشاره کرد که برای سالیان طولانی از متحدان اصلی اسامه بن لادن به شمار می رفتند. طبق اظهارات رابین کوک؛ وزیر اسبق امور خارجه، برخی از جنگ طلبانی که تحت حمایت مالی سازمان سیا بودند، بعدتر به بخشی از القاعده تبدیل شدند؛ از جمله خود اسامه بن لادن.

هرچند این اظهارت توسط سه نفر رد شده است: استیو کال (که در این باره گفته:” اگر سیا در دهه ی ۱۹۸۰ با بن لادن در تماس بوده و بعدتر این ارتباط را پنهان کرده کارش را بسیار حرفه ای انجام داده”)، پیتر برگن (که در این باره گفته:” این فرضیه که بن لادن دست پرورده ی سیاست، رفته رفته به باوری تغییرناپذیر تبدیل شده که هیچ سندی برای اثبات آن وجود ندارد”) و جیسون برک (که در این باره گفته:” معمولا گفته می شود که بن لادن توسط سیا تامین می شد.

این ادعا درست نیست، چراکه با توجه به ساختار به وجود آمده توسط ژنرال ضیاءالحق که در سال ۱۹۷۷ در پاکستان قدرت گرفت، این امر امکان ناپذیر بوده است.”) اگرچه عملیات Cyclone رسما در سال ۱۸۹۸ و با خروج نیروهای شووری از افغانستان پایان یافت، اما دولت آمریکا به تامین مالی مجاهدین ادامه داد؛ تا سال ۱۹۹۲ که این گروه دولت افغانستان که در کابل مستقر بود را تحت کنترل خود گرفت.

دهه‌ی ۱۹۸۰

۱۹۸۰ تا ۱۹۸۹: لهستان

برخلاف کارتر، رویکرد سیاسی ریگان نسبت به جنبش همبستگی لهستان حمایت از آن بود و بر اساس اطلاعات سازمان سیا، وی با راه اندازی و تامین یک کمپین روابط عمومی تلاش کرد از چند و چون آنچه که کابینه اش معتقد بود پیشروی گسترده، حتمی و قریب الوقوع نیروهای نظامی شوروی به خاک لهستان خواهد بود سر دربیاورد. مایکل ریسمن از دانشکده ی حقوق دانشگاه یل، از عملیات های انجام گرفته در خاک لهستان به عنوان یکی از اقدامات سری سیا در دوران جنگ سرد یاد می کند. سرهنگ ریچارد کوکلینسکی؛ از افسران ارشد رسته ی ژنرال های لهستان به طور پنهانی به سیا گزارش می داد.

سیا سالیانه حدود دو میلیون دلار به جنبش همبستگی کمک مالی می کرد که جمعا و در طول ۵ سال برابر است با ده میلیون دلار. هیچ ارتباط مستقیمی بین سیا و اتحادیه ی همبستگی سولیدارنوشج وجود نداشت و تمامی مبالغ مذکور توسط کانال های واسطه ای میان آنها رد و بدل می شد. ملاقات افسران سیا با رهبران جنبش همبستگی ممنوع بود و ارتباط سیا با فعالان این جنبش نیز نسبت به رابطه ی AFLCIO (فدراسیون کارگران آمریکا- کنگره ی سازمان های صنعتی که از طریق اعضاء خود سیصد هزار دلار جمع آوری و در قالب لوازم و پول نقد مستقیما برای اتحاد همبستگی ارسال کرد بی آنکه هیچگونه نظارتی بر چگونگی استفاده ی این نهاد از آن وجود داشته باشد) با ایشان ضعیف تر بود. کنگره ی آمریکا موقوفه ی ملی برای دموکراسی را به منظور پیشبرد دموکراسی تاسیس کرد و این نهاد ۱۰ میلیون دلار به اتحاد همبستگی لهستان کمک کرد.

در دسامبر ۱۹۸۱ دولت لهستان اعلام حکومت نظامی کرد؛ هرچند اتحاد همبستگی از آن بی اطلاع بود. احتمالات مختلفی در این باره وجود دارد: برخی بر این باورند که سیا از این ماجرا شوکه شد، در صورتی که سایرین می گویند سیاست گزاران آمریکایی یک درهم شکستگی درونی را به مداخله ی بی شاعبه ی شوروی ترجیح می دادند. حمایت سیا از جنبش همبستگی در قالب فراهم آوردن پول، امکانات و آموزش بود و از طریق عملیات های خاص سازماندهی و مدیریت می شد. هنری هاید؛ از اعضاء کمیته ی اطلاعات مجلس آمریکا در این باره می گوید:” آمریکا علاوه بر نشر مخفیانه ی روزنامه و نشریات، تبلیغات و تامین پول و کمک و ارائه ی مشاوره ی سازمانی، در قالب تامین منابع و فراهم آوری کمک های فنی نیز به جنبش همبستگی کمک می کرد.” سرمایه ی اولیه ی سیا برای این اقدامات سری ۲ میلیون دلار بود، اما تنها کمی بعدتر اختیاراتش افزایش یافت و تا سال ۱۹۸۵ سیا با موفقیت کامل لهستان را پاکسازی کرد.

۱۹۸۰ تا ۱۹۹۲: ال سالوادور

دولت ال سالوادور جنگی خونین را علیه جبهه ی آزادی ملی فارابوندو مارتی (FMLN) -یک نهاد مادر که گروه های چپگرای معترض کوچکتر را در زیرمجموعه ی خود داشت- و رهبران اتحادیه های کشاورزی، رهبران طبقه ی کارگر و سایر کسانی که خود را وقف اصلاحات ارضی و ایجاد شرایط بهتر برای “کامپسینو ها” (کشاورزان اجاره ای و سایر کارگرانی که به دنبال تساوی اراضی بودند) کرده بودند و از FMLN حمایت می کردند به راه انداخت.

ارتش ال سالوادور جوخه های مرگ را به منظور ایجاد رعب و وحشت در میان اهالی شهر و روستا ایجاد کرد تا مانع حمایت آنها از FMLN شود. در جنگ سال های ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۲ نیروهای دولتی بیش از ۷۵هزار شهروند را به قتل رساندند. در جریان این جنگ دولت آمریکا به تامین آموزش های نظامی و سلاح برای ارتش ال سالوادور پرداخت. گردان آتلاکتال بتلیون که یکی از گروه های شورشی موازی با ارتش ال سالوادور به شمار می رفت، در سال ۱۹۸۰ در مدرسه ی ارتش آمریکا تشکیل شده بود و نقشی اساسی در سیاست نظامی “زمین گداخته” که علیه FLMN و روستایی ها اتخاذ شده بود ایفا کرد.

نیروهای آتلاکتال توسط مشاوران نظامی آمریکایی که در ال سالوادور فعال بودند، مجهز و مدیریت می شدند. شورشیان آتلاکتال در کشتار ال موزوت که در دسامبر ۱۹۸۱ رخ داد نیز شرکت داشتند. تا می ۱۹۸۳، افسران آمریکایی در رده های ارشد ارتش ال سالوادور جاگیر شدند و تصمیمات مهمی را در راستای پیشبرد جنگ اخذ کردند. طبق یافته های یکی از کمیسیون های حقیقت یاب کنگره ی آمریکا، ارتش ال سالوادور برای اجرایی کردن سیاست “خشک کردن آب اقیانوس” که به منظور سرکوب معترضین اتخاذ کرده بود،

می بایست تمامی دهکده ها را از نقشه ی کشور حذف می کرد تا چریک ها را منزوی کند و دسترسی آنها به هر نوع پایگاه روستایی که ایشان می توانستند از طریق آن تامین شوند را مسدود کند. استراتژی “خشک کردن آب اقیانوس” یا “زمین گداخته” استراتژی هایی بر اساس تاکتیک های  مشابه با تاکتیک های اتخاذی شورشیان موازی در نزدیکی گواتمالا بود که ریشه در استراتژی آمریکا در جنگ ویتنام داشت و توسط مشاوران نظامی این کشور به شورشیان آموزش داده شده بود.

۱۹۸۱ تا ۱۹۸۲: چاد

در سال ۱۹۷۵ و در نخستین جنگ داخلی چاد، ارتش این کشور فرانسیوس تومبالبای را از قدرت خلع و فلیکس مالوم را جایگزین وی کرد. حسین حبری؛ نخست وزیر دولت جدید، در فوریه ی سال ۱۹۷۹ تلاش کرد قدرت را از دولت غصب کند اما شکست خورد و نتیجتا از سمت خود برکنار شد. در همان سال مالوم از سمت خود استعفا داد و گوکونی عویدی جانشین وی شد. عویدی راضی شد قدرت را با حبری تقسیم کند و به همین منظور وی را به سمت وزیر دفاع کشور منصوب کرد، اما درست پس از این نصب درگیری ها از سر گرفته شد و در سال ۱۹۸۰ حبری به سودان تبعید شد.

در آن زمان دولت ایالات متحده تصمیم داشت جبهه ای را علیه معمر قذافی در لیبی تشکیل دهد و چاد که همسایه ی جنوبی این کشور بود از لحاظ موقعیت گزینه ی مناسبی به نظر می رسید. چاد و لیبی اخیرا توافقنامه ای را به منظور اتمام درگیری های مرزی میان دو کشور و برقراری اتحاد کامل به امضاء رسانده بودند که البته این توافق خوشایند آمریکا نبود.

ایالات متحده از رابطه ی بسیار نزدیک عویدی به قذافی خبر داشت و در مقابل حبری از مدت ها قبل طرفدار غرب و آمریکا و از مخالفان قذافی به شمار می رفت. بنابراین وقتی حبری در سال ۱۹۸۱ به چاد برگشت تا مبارزه را از سر بگیرد، کابینه ی ریگان از طریق سیا و به صورت پنهانی از وی پشتیبانی کرد. در نهایت در هفتم ژوئن ۱۹۸۲ حبری موفق شد عویدی را شکست داده خود را به عنوان رئیس جمهور چاد معرفی کند.

دونالد نورلند؛ سفیر ایالات متحده در این باره گفته بود:” سیا آنقدر عمیق درگیر بازگرداندن حبری به قدرت شده بود که من نمی توانم باور کنم از همه چیز بی اطلاع بوده، اما اساسا هیچکس با این سیاست مداخله جویانه مخالف نبود و در نتیجه هیچ بحثی پیرامون اینکه آیا این کار درست است یا نه در نگرفت.”

طبق اسناد به دست آمده و منتشرشده توسط دیدبان حقوق بشر، سیا در آموزش و تامین پلیس مخفی چاد؛ علی الخصوص در بخش مدیریت اسناد و امنیت (DDS) نقش داشته است. کمیسیون حقیقت یاب چاد به اطلاعاتی دست یافته که ثابت می کند ایالات متحده به DDS و آژانس های امنیتی محلی این کشور که پس از قدرت گرفتن حبری در تعقیب و دستگیری مخالفان سیاسی وی در داخل و خارج از کشور نقش داشتند، کمک مالی کرده است.

حبری که توسط دیدبان حقوق بشر “پینوشه ی آفریقا” لقب گرفته است، در سال ۲۰۱۶ و در دادگاهی در سنگال به علت صدور فرمان قتل چهل هزار مخالف سیاسی و شکنجه ی صدها هزار مخالف دیگر در دوران قدرت خود، به اقدام علیه حقوق بشر متهم شد.

۱۹۸۱ تا ۱۹۹۰: نیکاراگوئه

در سال ۱۹۷۹ جبهه ی آزادی بخش ملی ساندینیستا، خاندان سوموزا که با ایالات متحده رابطه ی دوستانه ای داشتند را از قدرت برکنار کرد. در ابتدا دولت کارتر تلاش کرد روابط دوستانه ای را با دولت جدید برقرار کند، اما دولت ریگان که بعد از کارتر روی کار آمد؛ رویکرد ضدکمونیستی قوی تری در سیاست خارجه ی خود داشت. در نتیجه ریگان فورا در ژانویه ی ۱۹۸۱ کمک های آمریکا به دولت نیکاراگوئه را قطع کرد و در ششم آگوست همان سال قطعنامه شماره ۷ شورای امنیت ملی را امضاء کرد که به موجب آن تولید سلاح و انتقال آن به منطقه در دستور کار قرار گرفت (البته در این مرحله هنوز دستور آرایش قشون و عدوات صادر نشده بود).

در هفدهم نوامبر همان سال ریگان دستور شماره ۱۷ شورای امنیت ملی را امضاء کرد که به موجب آن حمایت مخفیانه از نیروهای مخالف ساندینیستا مجاز برشمرده شد. دولت آمریکا تلاش کرد با اقدامات مخفیانه از جمله مسلح کردن، آموزش دادن و پول دادن به گروه انقلابی کنتراها که پایگاه اصلی شان در هندوراس بود و به منظور کارشکنی در نیکاراگوئه و متزلزل کردن پایه های دولت این کشور تشکیل شده بود، این دولت را سرنگون کند. به عنوان بخشی از این آموزش، سیا کتابچه ای دستی و مفصل را تحت عنوان “عملیات روانی در جنگ چریکی” میان کنتراس ها پخش کرد که در کنار سایر آموزش ها به آنها یاد می داد چطور ساختمان های عمومی را منفجر کنند، قضات را ترور کنند، شهیدسازی کنند و شهروندان معمولی را تهدید کنند.

آمریکا علاوه بر پشتیانی از کنتراها، اقدام به انفجار پل ها و مین گذاری در بندر کورنیتو کرد که منجر به سوراخ شدن کشتی های شخصی شهروندان نیکاراگوئه، کشتی های خارجی و مرگ بسیاری از مردم عادی این کشور شد. پس از آنکه اصلاحیه ی بولاند حمایت مالی آمریکا از فعالیت کنترا را غیرقانونی کرد، کابینه ی ریگان به طور پنهانی اقدام به فروش اسلحه به دولت ایران کرد تا بودجه ی مورد نیاز تشکیلات دولتی و سری که به طور غیرقانونی به تامین بودجه ی کنتراها در قالب روابط ایران-کنترا ادامه می داد را تامین نماید. در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۰ در نیکاراگوئه، کابینه ی جرج بوش پدر ۷۵/۴۹ میلیون دلار به کنتراها کمک کرد (با این شرط که این پول صرف کشت و کشتار نشود).

آنها به ترور نامزدهای انتخاباتی و مبارزه ادامه دادند و اقدام به نشر جزواتی برای معرفی حزب UNO (اتحاد ملی مخالفین) کردند. بوش به ویولتا کامورو؛ نامزد این حزب وعده داد که اگر در انتخابات پیروز نشود، به تحریم نیکاراگوئه ادامه خواهد داد. UNO در انتخابات پیروز شد؛ البته پس از انتخابات سیری تحقیقاتی انجام شد که نشان می داد ۶/۷۵ درصد مردم نیکاراگوئه معتقدند اگر ساندینیستا در انتخابات پیروز می شد، جنگ هرگز پایان نمی یافت و ۸/۹۱ درصد از کسانی که به UNO رای داده بودند با این عقیده موافق بودند. تنها کمی پس از اعلام نتایج انتخابات، کنتراها به جنگ پایان دادند.

۱۹۸۳: گرنادا

دولت ایالات متحده طی عملیاتی به نام خشم اضطراری به جزیره ی کوچک گرنادا حمله کرد تا دولت مارکسیست حاکم بر این جزیره که کابینه ی ریگان بدان معترض بود را از قدرت برکنار کند. شورای اصلی سازمان ملل متحد این حمله را نقض آشکار حقوق بین الملل خواند، اما تصمیمی جایگزین و مشابه با همین تصمیم که شدیدا مورد حمایت سازمان ملل متحد بود توسط آمریکا وتو شد.

۱۹۸۹ تا ۱۹۹۴: پاناما

در سال ۱۹۷۹ آمریکا و پاناما معاهده ای را به منظور پایان تصرف منطقه ی کانال پاناما به امضاء رساندند و آمریکا متعهد شد پس از سال ۱۹۹۹، اختیار این منطقه را به کشور پاناما پس بدهد. مانوئل نوریگا فرمانراوی دیکتاتور کشور پاناما از متحدان آمریکا به شمار می رفت که در مبارزات این کشور علیه ساندینیستا در نیکاراگوئه، و زاپاتیستا در ال سالوادور با آن همکاری می کرد. اما با آشکار شدن نقش وی در رسوایی ایران-کنترا که شامل قاچاق مواد مخدر بود، روابط میان این دو کشور تخریب شد.

در نتیجه ی این تخریب، نوریگا با بلوک شرق متحد شد. این مساله موجبات نگرانی مقامات رسمی آمریکا را فراهم کرد و مقامات دولتی این کشور از جمله الیوت آبرامز تلاش کردند ریگان را متقاعد کنند به پاناما حمله کند. ریگان تصمیم گرفت دست نگه دارد، چرا که جرج بوش پدر که در آن زمان رئیس سیا و مشغول برگزاری کمپین انتخاباتی اش برای ریاست جمهوری بود، روابط دوستانه و نزدیکی با نوریگا داشت. بوش پس از رسیدن به ریاست جمهوری نوریگا را تحت فشار قرار داد.

علیرغم نابسامانی هایی که در انتخابات اصلی سال ۱۹۸۹ پاناما وجود داشت، نوریگا اجازه ی به قدرت رسیدن رقیبش را نداد. بوش از وی خواست به خواست مردم پاناما احترام بگذارد، ضمن اینکه تلاش هایی برای کودتا علیه نوریگا صورت گرفت و نیروهای آمریکا و پاناما با یکدیگر درگیر شدند. در کنار همه ی این اتفاقات نوریگا به قاچاق مواد مخدر در آمریکا نیز متهم شد.

در دسامبر ۱۹۸۹ آمریکا طی عملیاتی تحت عنوان عملیات هدف مشروع به پاناما حمله کرد. نوریگا ابتدا پنهان شد اما در نهایت توسط نیروهای آمریکایی دستگیر شد. گیلرمو اندارا به عنوان رئیس جمهور منتخب کشور به قدرت رسید و در ژانویه ی ۱۹۹۰ ایالات متحده به عملیات هدف مشروع پایان داد.

null

۱۹۹۱ تا به حال: دوران پس از جنگ سرد

دهه‌ی ۱۹۹۰

۱۹۹۱: عراق

در طول جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ و پس از پایان جنگ، ایالات متحده سیگنال هایی را به منظور برپایی شورش علیه صدام حسین به عراق فرستاد. در ۵ فوریه ۱۹۹۱، جرج بوش پدر در صدای آمریکا صحبت کرد و گفت:” راه دیگری هم برای پایان دادن به این خونریزی ها وجود دارد و آن این است که ارتش و مردم عراق خود دست به کار شده و صدام حسین دیکتاتور را به کناره گیری از قدرت وادارند و با تصمیمات سازمان ملل متحد همکاری کنند تا دوباره در جمع کشورهای خواهان صلح پذیرفته شوند. در بیست و چهارم همان ماه و تنها چند روز پس از آتش بس بود که سیا با بودجه  خود یک ایستگاه رادیویی تحت عنوان صدای عراق آزاد را به منظور تشویق مردم این کشور برای قیام علیه صدام راه اندازی کرد.

آنها می گفتند “برخیزید تا وطنتان را از چنگال دیکتاتوری رها کنید و بتوانید خود را وقف تلاش برای پیشگیری از ادامه ی جنگ و ویرانی نمایید. ای پسران پرافتخار دجله و فرات! در این روزهای سرنوشت ساز زندگی تان و در حالی که خطر مرگ از جانب چهره های خارجی متوجه شماست، هیچ راه دیگری برای نجات یافتن و دفاع از سرزمین مادری تان پیش رو ندارید، مگر پایان دادن به کار دیکتاتور و همدستان جنایتکارش.” یک روز پس از پایان جنگ خلیج فارس و در یکم مارس ۱۹۹۱ بوش مجددا مردم را به قیام علیه صدام فراخواند و گفت:” از نظر من مردم عراق باید صدام را از سر راه بردارند تا راه برای حل تمامی مشکلاتی که در حال حاضر با آن مواجه هستند هموار شود و در جمع کشورهای صلح طلب پذیرفته شوند”.

آمریکا در آرزوی یک کودتا بود، اما این اتفاق نیفتاد و در عوض به محض پایان جنگ مجموعه ای از قیام های کوچک و نامرتب در سرتاسر عراق برپا شد. برنت اسکوکرفت بعدتر در این باره گفت:” صادقانه می گویم که آرزو می کنم کاش این قیام ها رخ نمی دادند. ما ترجیح می دادیم به جای این قیام ها یک کودتا اتفاق بیفتد”. قیام کردهای عراق در شمال و شبه نظامیان شیعه در جنوب از بزرگ ترین قیام های انقلابی علیه صدام بود. انقلابیون تصور می کردند قرار است مستقیما از سوی آمریکا کمک دریافت کنند، اما آمریکا هیچگاه قصد کمک به ایشان را نداشت.

قیام شیعیان توسط ارتش عراق سرکوب شد اما پیشمرگ های کرد عملکرد موفقیت آمیزتری داشتند و تا حدی استقلال کردها را باز پس گرفتند. کابینه ی بوش به دلیل عدم کمک به انقلابیون پس از تشویق آنها به قیام، مورد هجمه های انتقادی بسیاری واقع شد. آمریکا نگران بود که در صورت سقوط صدام و دولت عراق، ایران قدرت را در این کشور به دست بگیرد، از همین رو همچنان به دیواری دفاعی در مقابل ایران نیاز داشت. کالین پاول؛ رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در آن زمان در این باره نوشت “هدف اصلی ما این بود که بغداد تا حدی قدرتش را حفظ کند تا همچنان تهدیدی علیه ایران که به شدت با ما دشمنی داشته باقی بماند”.

در همان زمان جرج بوش اعلام کرد که آمریکا هرگز قصد نداشته به کسی کمک کند و گفت “من از همان ابتدا خیلی واضح توضیح دادم که خارج کردن صدام حسین از مسند قدرت هدف و دغدغه ی ائتلاف یا ایالات متحده نیست. پس فکر هم نمی کنم شیعه های جنوب، ناراضیان صدام در بغداد و یا کردهای شمال هرگز احساس کرده باشند که آمریکا قرار است برای اخراج این مرد به کمک ایشان بیاید… من هرگز درباره ی اهداف ایالات متحده در عراق کسی را به اشتباه ننداخته ام؛ همانطور که موتلفان ما نیز این کار را نکرده اند و تا آنجا که من اطلاع دارم آنها نیز در این باره با من موافق هستند”.

ایالات متحده تمام تلاشش را کرد تا تحریم هایی که پیش از جنگ علیه عراق وضع شده بود به طور کامل تری اجرا شود و البته موفق هم بود؛ چرا که در آپریل ۱۹۹۱ شورای امنیت سازمان ملل با اعمال قطعنامه ی ۶۸۷ این تحریم ها را اجرایی کرد. پس از شدت یافتن تحریم ها در می ۱۹۹۱ و در شرایطی که همه انتظار داشتند دولت صدام حسین در آستانه ی فروپاشی قرار گرفته باشد که البته همینطور هم بود، مقامات آمریکایی اعلام کردند تحریم ها برداشته نخواهد شد مگر اینکه صدام از قدرت کناره گیری کند. بعد از روی کار آمدن کابینه ی بعدی در آمریکا، مقامات این کشور تغییر موضع دادند و گفتند اگر عراق بپذیرد که با تمامی قطعنامه های سازمان ملل متحد –از جمله بازرسی سلاح هایی که این کشور در اختیار داشته- موافقت کند امکان لغو تحریم ها وجود دارد.

آثار تحریم ها بر شهروندان عادی عراق، از جمله افزایش نرخ مرگ و میر کودکان در آن زمان مورد بحث و اختلاف نظر واقع شد. اگرچه به طور گسترده این باور وجود داشت که تحریم ها باعث رشد چشمگیر نرخ مرگ و میر کودکان در عراق شد؛ تحقیقات اخیر نشان می دهد که اطلاعات اصلی که در اینباره بدانها ارجاع شده توسط دولت عراق جعل شده است و “پس از ۱۹۹۰ و در طول مدت تحریم ها نرخ مرگ و میر کودکان در این کشور رشد چشمگیری نداشته است”.

۱۹۹۱: هایتی

هشت ماه پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری که غالب مردم هایتی باور داشتند نخستین انتخابات برگزار شده ی سالم در این کشور است، ژان برتراند آریستید رئیس جمهور تازه به قدرت رسیده ی این کشور توسط ارتش از سمت خود خلع شد. در این باره اعترافاتی انجام شده که نشان می دهد سیا حداقل از اواسط دهه ی ۱۹۸۰ تا زمان کودتا به اعضاء اصلی نیروهای رژیم کودتا که به عنوان قاچاقچی مواد مخدر شناخته می شدند پول می داد تا در قبال آن اطلاعات دریافت کند. سدراس و فرانکوس که رهبران این کودتا بودند نیز در ایالات متحده آموزش دیده بودند.

۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶: عراق

سیا کودتای DBACHILLES را علیه دولت عراق راه اندازی کرد و به عنوان بخشی از این عملیات به آموزش ایاد علاوی؛ شخص اول جنبش وفاق ملی عراق که حزبی متشکل از مخالفین صدام حسین بود پرداخت. اعضاء جنبش مذکور را نظامیان عراقی و افسران اطلاعاتی تشکیل می دادند، اما رفته رفته پای نفوذ مردمی که به دولت وفادار بودند نیز بدان باز شد. همچنین سیا از علاوی و جنبش وفاق ملی در راستای کارشکنی در امور دولت و بمب گذاری بغداد در سال های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ استفاده کرد که بر اساس گفته های دولت عراق در آن زمان، منجر به کشته شدن شهروندان بسیاری از جمله جمعیت حاضر در یک سالن نمایش شلوغ شد. احتمالات ضعیفی وجود دارد مبنی بر اینکه سیا این بمب گذاری ها را به منظور آزمایش توانایی و ظرفیت عملیاتی خود در زمین عراق انجام داده و این اقدامات به منزله ی آغاز کودتا نبوده است. به هر حال در سال ۱۹۹۶ علاوی علیه صدام حسین کودتا کرد و هرچند این کودتا ناموفق بود، اما بعدتر ایاد علاوی توسط شورای موقت اداره ی عراق که پس از اشغال عراق در مارس ۲۰۰۳ از دل ائتلافی به رهبری ایالات متحده بیرون آمده بود، به سمت نخست وزیری این کشور برگزیده شد.

۱۹۹۴ تا ۱۹۹۵: هایتی

در ابتدا آمریکا رابطه ی خوبی با ارتش راست گرای هایتی که پس از کودتای سال ۱۹۹۱ در این کشور به قدرت رسید برقرار کرد و کابینه ی بوش از این نهاد راست گرا حمایت می کرد. اما در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۲ آمریکا، بیل کلینتون رئیس جمهور این کشور شد که حامی ژان برتراند آریستید بود و به اتفاق کابینه اش تلاش کرد دموکراسی را به هایتی بازگرداند. این تلاش ها با تصویب قطعنامه ی ۹۴۰ شورای امنیت سازمان ملل متحد به ثمر نشست و جواز رهبری عملیات هجمه به هایتی برای بازگرداندن آریستید به قدرت برای ایالات متحده صادر شد. جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا تلاش کرد این مساله را با روش دیپلماتیک حل کند و به دولت هایتی اولتیماتوم داد که یا رائول سدراس؛ دیکتاتور هایتی شخصا و بدون درگیری از قدرت کناره گرفته و آن را به آریستید واگزار کند یا منتظر هجوم آمریکا و پایین کشیده شدن از قدرت باشد. سدراس تسلیم شد؛ اما آرایش قشون نظامی اش را بر هم نزد. معترضان با ارتش و پلیس درگیر شدند و این درگیری ادامه پیدا کرد تا زمانی که آمریکا نیروهایش را به منظور خاتمه دادن به خشونت ها اعزام کرد. خیلی زود آتش خشونت آرام گرفت و در اکتبر ۱۹۹۴ آریستید مجددا قدرت را در کشور به دست گرفت. او و کلینتون جشن گرفتند و عملیات Uphold Democracy در ۳۱ مارس ۱۹۹۵ رسما پایان یافت.

۱۹۹۶ تا ۱۹۹۷: زئیر

پس از پایان جنگ سرد، آمریکا رفته رفته حمایت از موبوتو سسه سکو را کاهش داد چرا که دیگر ضرورتی در این امر نمی دید. این تصمیم منجر به ضعیف شدن نقش آمریکا در زئیر شد و واکنش آمریکا در مقابل این ضعف، ایجاد بستر فعالیت برای احزاب مخالف با دولت زئیر بود. هرچند ارتش سکو همچنان به سرکوب ادامه می داد، اما لوران کابیلا که از زمان به قدرت رسیدن سکو به مبارزه با وی مشغول بود همچنان در مقابل او مقاومت می کرد. در شرق کشور نیز، اقلیت منزوی شده ی توتسی قصد متحد شدن با جبهه ی میهن پرست رواندا (FPR) -که جبهه ای بود متشکل از توتسی هایی که علیه دولت نژادپرست هوتو در رواندا مبارزه می کردند- را داشت.

توتسی های رواندا به طور قانونی به دو دسته تقسیم می شدند: بانیامولنج که اعضاء آن پیش از استقلال رواندا به این سرزمین آمده بودند و شهروند این کشور به شمار می رفتند؛ و بانیارواندا که اعضاء آن پس از استقلال این کشور بدان وارد شده بودند. هرچند سایر قبایل زئیر از روی تعصب تفاوتی میان این دو قائل نمی شدند. در همین دوران درگیری ها میان دولت هوتو که جمهوری رواندا را اداره می کرد و اقلیت توتسی در حال افزایش بود. در سال ۱۹۹۰ با حمله ی FPR به رواندا، جنگ داخلی رواندا آغاز شد که یکی از نتایج آن نسل کشی رواندا علیه توتسی ها بود. علیرغم این نسل کشی FPR در جنگ داخلی پیروز شد و پل کاگامه؛ از اعضاء این حزب به عنوان رئیس جمهور جدید رواندا به قدرت رسید.

جنگ داخلی و نسل کشی بیش از یک و نیم میلیون نفر از اهالی رواندا را بر آن داشت تا به زئیر فرار کنند و نتیجتا کمپ های پناهندگی در این کشور به وجود آمد. در میان این افراد هم توتسی هایی که از نسل کشی فرار کرده بودند حضور داشتند و هم هوتو هایی که بعد از پیروزی FPR از کشور گریخته بودند. توتسی های پناهنده و غیر پناهنده، پناهندگان هوتو و سایر قبایل زئیر مشغول جنگ با یکدیگر در این کشور شدند. در واکنش به این درگیری ها، دولت رواندا ارتشی متشکل از توتسی ها (به جز آنهایی که در زئیر بودند) را تشکیل داد و درگیری ها میان این ارتش و دولت زئیر بالا گرفت که نتیجه ی آن آغاز جنگ میان توتسی ها و کلاه سبز های زئیر در سی و یکم آگوست ۱۹۹۶ بود.

این جنگ منجر به انقلاب بانیامولنج و آشوب های پس از آن شد. در نتیجه ی این رویدادها، نظامیان توتسی و غیرتوتسی تحت عنوان اتحاد نیروهای دموکراتیک برای آزادی کنگو (AFDL) به رهبری کابیلا علیه موبوتو با یکدیگر متحد شدند و سپس جنگ اول کنگو درگرفت. در این جنگ رواندا، اوگاندا و تا حدی بوروندی و بعدتر هم آنگولا از AFDL حمایت کردند. نیروهای مخالف با موبوتو پیروز شدند و موبوتو از کشور گریخت. کابیلا نیز پس از تصرف پایتخت به موجودیت زئیر پایان داد و کشور جدید به نام جمهوری دموراتیک کنگو را معرفی کرد.

ایالات متحده هم پیش از جنگ و هم در طول جنگ به طور پنهانی از رواندا حمایت کرد، چرا که بر این باور بود که زمان روی کار آمدن “نسل جدید رهبران آفریقایی” فرا رسیده و اساسا به همین دلیل بود که پیش از هر چیز، حمایت از موبوتو را متوقف کرد. از نظر آمریکا این رهبران جدید کاگامه و یووری موسونی در اوگاندا بودند. جرج ژولوان؛ یکی از ژنرال های رده بالای ناتو کاگامه را “پیشگو” توصیف می کرد و مقامات آمریکایی که در رواندا حضور داشتند نیز از وی به عنوان “فرماندهی درخشان با توانایی فکر کردن خارج از چارجوب” یاد می کردند.

ایالات متحده برای رواندا سرباز و مربی می فرستاد و حتی پیش از جنگ و در سال ۱۹۹۵ اقدام به آموزش فرماندهان جبهه ی میهن پرست رواندا کرده بود. ریچارد بوگوسیان سفیر آمریکا در رواندا در جریان شهادت دادنش در کنگره اظهار داشت که در این آموزش های نظامی به طور انحصاری مساله ی حقوق بشر در زمینه های مختلف لحاظ شده بود”، هرچند ثمربخشی آنها با توجه به قساوتی که FPR به کار گرفته بود زیر سوال است. در جریان جنگ پس از آنکه گروهی از انقلابیون بوکاوو را تصرف کردند، گروهی از سربازان مزدور سیاهپوست آمریکایی به آنها پیوستند که به انگلیسی زبانانی که میان انقلابیون حضور داشتند فهماندند از جانب آمریکا برای شرکت در یک ماموریت غیررسمی آمریکایی استخدام شده اند.

ضمن اینکه سیا و ارتش آمریکا روابطی را در اوگاندا پایه ریزی کردند و در نتیجه در جریان جنگ اول کنگو تعدادی لاکهید سی-۱۴۱ استارلیفتر و لاکهید سی-۵ گالکسی در کیگالی و انتیب فرود آمدند که ادعا می کردند برای قربانیان نسل کشی بسته های کمکی آورده اند، حال آنکه به نظر می رسید اکثرا دربردارنده ی لوازم نظامی و ارتباطی برای FPR هستند.

بسیاری از سلاح های استفاده شده در این جنگ سابقا متعلق به پیمان ورشو بوده است. در همین حین، آمریکا توانست حمایت کمیته ی نجات بین الملل را در مقابله با موبوتو جلب نماید؛ بدین معنی که دولت این کشور قادر بود قراردادی را برای شرکت آمریکایی خدمات مشاوره ی رونکو به منظور پاکسازی مناطق مین گذاری شده ی رواندا به امضاء برساند. بنابراین آمریکا علاوه بر واگزاری حق انحصاری پاکسازی رواندا به شرکت مذکور، حق نقل و انتقال لوازم مورد نیاز برای این کار از طریق کشتی به رواندا را نیز قانونی کرد.

۱۹۹۷ تا ۱۹۹۸: اندونزی

پس از بحران مالی آسیا در سال ۱۹۹۷ که یکی از اثرات آن ضعیف شدن قدرت سوهارتو در اندونزی بود، کابینه ی کلینتون فرصت را برای خلع وی از قدرت غنیمت شمرد. مقامات رسمی آمریکا تلاش کردند صندوق بین المللی پول را به مقابله با تلاش سوهارتو برای تشکیل هیات مدیره ی ارزی به منظور تثبیت روپیه وادارند و از طریق افزایش سطح نارضایتی اوضاع را برای اندونزی بدتر کنند. مایکل کامدساس؛ مدیر صندوق بین المللی پول در این باره با مباهات اظهار کرده که “ما شرایطی را ایجاد کردیم تا سوهارتو مجبور به ترک منصب شغلی اش شود”.

لارنس ایگل برگر؛ وزیرخارجه ی سابق آمریکا بعدتر در این باره گفت”:” ما با هوش و ذکاوت بسیار بالا از صندوق بین المللی پول حمایت کردیم تا سوهارتو را از قدرت برکنار کند؛ اما اینکه آیا این روش گزینه ی درستی برای نیل به این هدف بود یا نه خود جای سوال دارد. من نمی گویم آقای سوهارتو باید در منصب خود باقی می ماند، اما شخصا می گویم کاش به روش دیگری از سمت خود دست می کشید نه اینکه صندوق بین المللی پول بخواهد وی را مجبور به ترک آن کند.” در بحرانی که پس از این ماجرا پیش آمد، صدها نفر جان خود را از دست دادند.

دهه‌ی ۲۰۰۰

۲۰۰۰: یوگسلاوی

از سال ۱۹۹۸ تا سال ۲۰۰۰، وزارت خارجه ی آمریکا بیش از صد میلیون دلار از طریق نهادهای غیر دولتی (Quango) به احزاب مخالف با دولت یوگسلاوی کمک کرد تا رژیم حاکم بر این کشور را تغییر دهد. پس از حواشی که در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ در یوگسلاوی به وجود آمد، وزارت امور خارجه ی آمریکا از طریق نهادهای غیردولتی و در قالب تامین لوازم مورد نیاز و خدمات مشاوره به طور همه جانبه از گروه های مخالف دولت همچون اتپور حمایت کرد.

مداخله ی آمریکا در این مساله و نقش این کشور در افشاگری، تامین ملزومات، تشویق های مادی و معنوی، حمایت تکنولوژیک و مشاوره ی تخصصی برای گروه های مخالف با دولت باعث سرعت گرفتن و شدت گرفتن اختلافات و شکاف های موجود در کشور شد. این ساز و کار بخشی از انقلاب بولدوزر بود که در نهایت در پنجم اکتبر سال ۲۰۰۰ به سرنگونی دولت اسلوبودان میلوشویچ که برای مدت طولانی رئیس جمهور یوگسلاوی بود منتج شد.

از سال ۱۹۹۸ تا سال ۲۰۰۰، وزارت خارجه ی آمریکا بیش از صد میلیون دلار از طریق نهادهای غیر دولتی (Quango) به احزاب مخالف با دولت یوگسلاوی کمک کرد تا رژیم حاکم بر این کشور را تغییر دهد. پس از حواشی که در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ در یوگسلاوی به وجود آمد، وزارت امور خارجه ی آمریکا از طریق نهادهای غیردولتی و در قالب تامین لوازم مورد نیاز و خدمات مشاوره به طور همه جانبه از گروه های مخالف دولت همچون اتپور حمایت کرد.

مداخله ی آمریکا در این مساله و نقش این کشور در افشاگری، تامین ملزومات، تشویق های مادی و معنوی، حمایت تکنولوژیک و مشاوره ی تخصصی برای گروه های مخالف با دولت باعث سرعت گرفتن و شدت گرفتن اختلافات و شکاف های موجود در کشور شد. این ساز و کار بخشی از انقلاب بولدوزر بود که در نهایت در پنجم اکتبر سال ۲۰۰۰ به سرنگونی دولت اسلوبودان میلوشویچ که برای مدت طولانی رئیس جمهور یوگسلاوی بود منتج شد.

۲۰۰۲: ونزوئلا

در آپریل ۲۰۰۲، هوگو چاوز؛ رئیس جمهور ونزوئلا در نتیجه ی کودتای ونزوئلا تقریبا از قدرت خلع شد. آمریکا مشوق و حامی این کودتا بود. ماه ها پیش از وقوع کودتا، اعضاء کابینه ی بوش با رهبران احزاب مخالف چاوز دیدارهایی را ترتیب می دادند. هرچند سازمان کشورهای آمریکایی و تمام کشورها همسایه ی ونزوئلا کودتا را محکوم کردند، اما آمریکا دولت جدید را به رسمیت شناخت.

۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱: عراق

در سال ۱۹۹۸ آمریکا در اقدامی علنی “لایحه ی آزادی عراق” را وضع کرد. این لایحه بدین معنی بود که:” این باید سیاست آمریکا باشد که از تلاش هایی که به منظور برکناری رژیم صدام حسین از قدرت انجام می گیرد حمایت کند” و از همین رو بودجه ای را نیز برای کمک آمریکا به “نهادهای مخالف و دموکراتیک عراق” مقرر کرد. پس از آنکه بوش رئیس جمهور آمریکا شد رویکرد دولت آمریکا نسبت به عراق سختگیرانه تر شد، تا جایی که پس از حادثه ی ۱۱ سپتامبر کابینه ی بوش ادعا کرد صدام حسین با القاعده در ارتباط بوده و از آن حمایت می کند، ضمن اینکه وی سلاح های کشتار جمعی هم دارد که البته سندی برای اثبات هیچکدام از این دو ادعا یافت نشد. عراق یکی از سه کشوری بود که بوش آنها را محور شرارت می نامید. در سال ۲۰۰۲ کنگره ی آمریکا “حکم عراق” را تصویب کرد که به موجب آن رئیس جمهور اجازه می یافت “هر اقدامی” که ضروری می دانست علیه عراق در دستور کار قرار دهد. در سال ۲۰۰۳ و با حمله ی آمریکا به عراق، جنگ عراق آغاز شد و با هجمه ی یک ائتلاف نظامی به رهبری آمریکا به این کشور، دولت عراق از سرنگون شد. ایالات متحده با نقش آفرینی در تعقیب و دستگیری صدام حسین، کار دولت بعث را یکسره کرد، بعد هم مجبور شد با شورش های ایجاد شده مقابله و مبارزه کند. آمریکا تا سال ۲۰۱۱ در عراق باقی ماند و در نهایت از درگیری های این کشور عقب نشینی کرده و آن را ترک کرد.

۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷: قلمروهای فلسطین

دولت آمریکا سازمان فلسطینی فتح که رهبری بخشی از فلسطین را بر عهده داشت تحت فشار قرار داد تا دولت حماس به رهبری اسماعیل هنیه را سرنگون کند، چرا که کابینه ی بوش از دولتی که مردم فلسطین در انتخابات قانونی این کشور که در ژانویه ی سال ۲۰۰۶ برگزار شد انتخاب کرده و بدان رای داده بودند ناراضی بود. دولت آمریکا برنامه ای پنهانی را به منظور آموزش و مسلح کردن افراد مورد نظر طراحی کرد که کنگره ده ها میلیون دلار بودجه بدان اختصاص داد، اما درست مانند ماجرای رسوایی ایران-کنترا بودجه ای پنهانی تر را از محل کنگره به سازمان فتح اختصاص داد تا جنگی خونین علیه دولت هنیه به راه بیاندازد.

این جنگ بسیار وحشیانه بود و قربانیان بسیاری گرفت. فتح اقدام به دزدیدن و شکنجه ی بسیاری از رهبران معمولی حماس کرد و گاهی حتی این اقدامات را پیش چشم خانواده های آنها انجام می داد. ضمن اینکه دانشگاهی در غزه را نیز به آتش کشید. وقتی دولت عربستان سعودی تلاش کرد با مذاکره میان دو طرف درگیر سازش ایجاد کند تا از وقوع یک جنگ داخلی تمام عیار در فلسطین جلوگیری نماید، دولت آمریکا مجددا فتح را تحت فشار قرار داد تا عربستان سعودی را پس زده و به تلاش برای سرنگونی دولت هنیه ادامه دهد. در نهایت دولت هنیه از حکمرانی بر سرتاسر فلسطین منع شده به نوار غزه عقب نشینی کرد و در مقابل فتح نیز به کرانه ی باختری عقب نشینی کرد.

۲۰۰۶: سوریه

وزارت امور خارجه ی آمریکا از سال ۲۰۰۶ دست کم شش میلیون دلار به شبکه ی ماهواره ای برادا تی وی که مخالف دولت سوریه و منسوب به گروه جنبش عدالت و پیشرفت فلسطین بود کمک مالی کرد. این پشتیبانی پنهانی حتی تا زمان ریاست جمهوری اوباما که به نظر می رسید روابط آمریکا و بشار اسد ترمیم شده نیز ادامه پیدا کرد.

در آپریل سال ۲۰۱۱ و پس از آغاز جنگ داخلی سوریه که در اوایل همین سال شروع شده بود، سه تن از سناتورهای تاثیرگذار آمریکا یعنی جان مک کین و لیندسی گراهام جمهوری خواه و جو لیبرمن که (در آن زمان) متعلق به حزب خاصی نبود در بیانیه ای مشترک اوباما را بر آن داشتند که “به طور واضح و روشن به بشار اسد اعلام کند که وقت رفتن” است. در آگوست ۲۰۱۱، دولت آمریکا از بشار اسد خواست خود را کنار بکشد و تحریم نفتی سوریه را به منظور به زانو درآوردن دولت اسد در دستور کار قرار داد. آمریکا از سال ۲۰۱۳ اقدام به آموزش، مسلح کردن و پول دادن به انقلابیون متعادل سوری و از سال ۲۰۱۴ به شورای عالی نظامی این کشور کرد. در سال ۲۰۱۵ اوباما مجددا اظهار کرد که “اسد باید برود”.

در سال ۲۰۱۷ نیکی هیلی سفیر آمریکا به گروهی از گزارشگران گفت که اولویت آمریکا در ارتباط با سوریه دیگر “خروج اسد از کشور” نبود. پیش تر در همان روز رکس تیلرسون؛ وزیر امور خارجه ی آمریکا در کنفرانسی خبری در آنکارا گفته بود که “این مردم سوریه هستند که جایگاهی که اسد در بلند مدت در این کشور خواهد داشت را تعیین خواهند کرد”. در حالی که برنامه ی وزارت دفاع آمریکا برای کمک به انقلابیون کردی که با داعش می جنگیدند ادامه پیدا کرد، در جولای ۲۰۱۷ معلوم شد که دونالد ترامپ دستور داده بود سیا حمایت از انقلابیون مخالف با اسد را متوقف کند.

در اکتبر ۲۰۱۷، رکس تیلرسون اعلام کرد علیرغم دستاوردهایی که نیروهای اسد اخیرا در صحنه ی جنگ داشته اند، “حکومت خاندان اسد به پایان خود نزدیک شده است”. در آپریل ۲۰۱۸ جیمز ووتل به قانون گزاران گفته بود که نمی داند آیا سیاست امریکا در سوریه هنوز مبنی بر خروج اسد از این کشور است یا نه؛ لیندسی گراهام نیز در پاسخ گفته بود “اگر شما پاسخ این سوال را ندانید شک دارم کس دیگری هم بداند… .” سپس گزارش شد که کابینه ی ترامپ اظهار داشته که خروج اسد از سوریه دیگر یک هدف سیاسی خاص و مهم برای آمریکا به شمار نمی رود، اما با ابقاء وی در منصب خویش نیز ثبات سیاسی مطلوب حاکم نخواهد شد.

۲۰۰۷: ایران

در سال ۲۰۰۷ کابینه ی بوش به منظور انجام برخی اقدامات پنهانی -که بر اساس شواهد  مسلم با امضاء شخص بوش در راستای ایجاد کارشکنی در رهبری مذهبی ایران طراحی شده بود- از کنگره ی آمریکا درخواست بودجه کرد و کنگره نیز با این درخواست موافقت کرد. یک منبع آگاه که شخصا از محتوای اسناد پنهانی مربوطه مطلع بود، به نیویورکر گفته بود که تمرکز این مجموعه عملیات بر “تضعیف اهداف هسته ای ایران و کارشکنی در امور دولت از طریق تغییر رژیم حاکم بر این کشور” بوده است.

۲۰۰۹: هندوراس

در بیست و هشتم ژوئن ۲۰۰۹، ارتش هندوراس رئیس جمهور این کشور یعنی مانوئل زلایا را از قدرت برکنار کرده به کاستاریکا فرستاد. ارتش و کنگره با همکاری یکدیگر انتخاباتی تازه برگزار کردند که زلایا در آن شانسی نداشت. وزارت امور خارجه ی آمریکا که در آن زمان تحت نظر هیلاری کلینتون بود از این انتخابات که تحت نظر رهبران کودتا برگزار شده بود حمایت کرد. پیش تر سفارت آمریکا از یک کودتای دیگر در این کشور جلوگیری کرده بود، اما این بار کودتا را متوقف نکرد. کابینه ی اوباما کودتا را محکوم کرد اما همچنان به ارتش هندوراس اجازه داد مساله ی انتخابات جدید را به نتیجه برساند. کلینتون در خاطراتش می نویسد:” تصمیمات سختی بود.

وزارت خارجه استراتژی را طراحی کرد تا آزادی و عدالت به سرعت و به صورت قانونی در هندوراس برقرار شود تا مسائل مربوط به زلایا حل شود.” این نقل قول بعدتر به نسخه های ویرایش شده ی کتاب مربوطه اضافه شد. سرهنگ اندرو پپ که در برخی از دیدارهای مرتبط با هندوراس حاضر بود در این باره می گوید که چیزی که بیش از همه حائز اهمیت بود، این بود که “ارتش رابطه ی بسیار دوستانه ای با آمریکا داشت”، و هرچند دولت آمریکا به زلایا کمک کرد تا مشکلاتی که برایش پیش آمده بود را حل کند اما “حقیقتا از وی خوشش نمی آمد”. اسناد مربوط به این جریانات توسط ویکی لیکس و اینترسپت منتشر شده است.

دهه‌ی ۲۰۱۰

۲۰۱۱: لیبی

در سال ۲۰۱۱ لیبی توسط معمر قذافی که دیکتاتوری سوسیالیست و حامی جنبش پان آفریقا بوده و از سال ۱۹۶۹ حاکم این کشور شده بود، اداره می شد. در فوریه ی ۲۰۱۱ و در بحبوحه ی بهار عربی، انقلابی علیه قذافی به جریان افتاد که از بنغازی (دومین شهر لیبی که از بیست و هفتم فوریه دولت موقت در آن مستقر شد) آغاز شد و تا طرابلس؛ پایتخت این کشور کشیده شد تا جنگ داخلی لیبی (۲۰۱۱) را رقم بزند.

در هفدهم مارس شورای امنیت قطعنامه ی ۱۹۷۳ را تصویب کرد که به موجب آن آسمان لیبی منطقه ی پرواز ممنوع محسوب می شد و هر اقدامی برای محافظت از شهروندان لیبیایی الزامی و ضروری گشت. دو روز بعد فرانسه، آمریکا و انگلستان با آغاز عملیات طلوع ادیسه، مداخله ی نظامی در لیبی را کلید زدند. در این عملیات نیروی دریایی آمریکا و بریتانیا از بیش از ۱۱۰ موشک کروز تاماهاک بی جی ام-۱۰۹ استفاده کردند،

فرانسه و بریتانیا نیروهای نظامی شان را به سرتاسر لیبی اعزام کردند و نیروهای هر سه کشور آب های لیبی را محاصره کردند. بیست و هفت کشور از اروپا و خاورمیانه به سرعت و در قالب عملیاتی تحت عنوان Unified Protector به این مداخله ی نظامی به رهبری ناتو پیوستند. در ماه آگوست دولت قذافی شکست خورد و شورای ملی انتقالی لیبی با تشخیص سازمان ملل متحد و به عنوان تنها گزینه ی موجود کنترل لیبی را در دست گرفت. در اکتبر همان سال قذافی توسط نیروهای شورای ملی انتقالی دستگیر و کشته شد و کار ناتو در این کشور تمام شد. اما بی ثباتی ها در لیبی ادامه پیدا کرد و در نهایت به جنگ داخلی لیبی منجر شد که هنوز هم ادامه دارد.

۲۰۱۵ تا به امروز: یمن

ایالات متحده از مداخلات عربستان سعودی در جنگ داخلی یمن حمایت کرد. جنگ داخلی یمن در سال ۲۰۱۵ میان دو جبهه ای درگرفت که هرکدام مدعی بودند حامی دولت قانونی این کشور هستند؛ جبهه ی حوثی ها که در حال حاضر کنترل صنعا را در دست دارند و در آن زمان از علی عبدالله صالح رئیس جمهور سابق یمن حمایت می کردند و نیروهایی که در عدن مستقر بودند و به دولت عبدربه منصور هادی وفادار بودند.

هدف سعودی ها از دخالت در این درگیری بازگرداندن هادی به قدرت است و برای نیل به این هدف آنها با برخی از نیرو های داخلی یمن متحد شده اند. مداخله ی عربستان سعودی در یمن به دلیل بمباران های گسترده ی این کشور در در مناطق شهری و قسمت های دیگری که شهروندان عادی در آن حضور دارند از جمله مدارس و بیمارستان ها شدیدا محکوم شده است.

ارتش آمریکا در هدف گزاری ها، فراهم آوردن اطلاعات و محاسبات نظامی و جنگی و در قالب اقداماتی همچون مهیا کردن شرایط سوختگیری هوایی به بمباران های صورت گرفته توسط عربستان کمک کرده و می کند. همچنین این کشور در تامین سلاح و بمب نیز به عربستان کمک کرده است که طبق گزارش دیده بان حقوق بشر از جمله آنها می توان به بمب های خوشه ای اشاره کرد که استفاده از آن در بیشتر نقاط جهان ممنوع شده اما عربستان در درگیری های مذکور از آن استفاده کرده است. آمریکا از مبارزه ی سعودی ها با کلاه سبز های یمنی در مرزهای این کشور نیز حمایت کرد؛ ابتدا در قالب کمک به سعودی های برا امن کردن مرزها و بعدتر در موقعیت یابی و نابود کردن خزانه های موشک های بالستیک حوثی ها و همچنین به راه اندازی پایگاه هایی که به گفته ی سناتور تیم کِین در آنها “مرز میان آموزش و تجهیز برای اجرای ماموریت ها و شرکت در درگیری ها به طرز هدفمندی از بین رفته بود”.

انتقادات بسیار زیادی متوجه ایالات متحده ی آمریکا بوده و هست، چرا که این کشور با علم به اینکه در بمباران سعودی ها تر و خشک با هم می سوزند و سعودی ها با هدف قرار دادن شهروندان عادی قوانین جنگ را زیر پا گذاشته اند از آنها حمایت کرده است. طبق نظراتی که در این باره ایراد شده، دولت آمریکا رسما و قانونا یکی از همدستان عربستان سعودی در این جنگ به شمار می رود و این یعنی نیروهای ارتش آمریکا می توانند به دلیل شرکت در جرایم جنگی تحت پیگرد قانون قرار بگیرند؛ ضمن اینکه یکی از سناتورهای آمریکایی کشورش را به دلیل همدستی با عربستان سعودی در فاجعه ی انسانی یمن یعنی قحطی و گرسنگی میلیون ها تن از اهالی این کشور متهم کرده است.

از ماه می سال ۲۰۱۸ جنگ به بن بست رسیده و طبق گزارش سازمان ملل متحد سیزده میلیون شهروند عادی در یمن با قحطی و گرسنگی دست و پنجه نرم می کنند. در آگوست سال ۲۰۱۹ بازرسان این سازمان به دولت آمریکا، بریتانیا و فرانسه اعلام کردند که این سه کشور قابلیت متهم شدن به همدستی با عربستان سعودی در ارتکاب جرایم جنگی در یمن را دارند؛ چرا که به ائتلاف عربی که عمدا از گرسنگی و قحطی به عنوان اهرم فشار و تاکتیک جنگی علیه شهروندان عادی این کشور استفاده کرده است، سلاح فروخته اند.

۲۰۱۹ تا به امروز: ونزوئلا

در ۲۳ ژانویه ۲۰۱۹ خوان گوایدو؛ رئیس مجمع ملی ونزوئلا خود را به عنوان رئیس جمهور کشور معرفی و ریاست جمهوری نیکلاس مادورو را کتمان کرد. با این اقدام گوایدو، بحران ریاست جمهوری در ونزوئلا آغاز شد. تنها کمی پس از این اقدام گوایدو، آمریکا نیز در کنار برخی از کشورها و متحدان گوایدو وی را به عنوان رئیس جمهور قانونی کشورش به رسمیت شناخت. مایک پنس نخست وزیر آمریکا در آپریل گفت “آمریکا تصمیمش را برای برکناری مادورو گرفته بود؛ چه با استفاده از روش های دیپلماتیک و چه از طریق سایر روش ها، و برای این منظور همه ی گزینه ها روی میز آماده بود”.

مایک پمپئو؛ وزیر امور خارجه ی آمریکا نیز در این باره گفت اگر لازم بود آمریکا دست به اقدام نظامی نیز می زد، اما در دسامبر ۲۰۱۹ گفت آمریکا برنامه ای برای مداخله ی نظامی در ونزوئلا نداشته و افزود “ما فقط گفتیم همه ی گزینه ها روی میز آماده بود”، اما “تاریخ به ما آموخته که استفاده از قدرت نظامی برای این منظور خطرناک است”.

در یادداشتی که از طریق خبرگزاری فرانسه به دست آمده اینطور گفته شده که نمایندگی ایالات متحده آمریکا برای توسعه ی بین المللی ۹/۴۱ میلیون دلار برای کمک به قدرت گرفتن گوایدو در نظر گرفته که از این میان ۴/۱۹ میلیون دلار برای دستمزد و مواجب کارکنان گوایدو، مخارج سفرهایشان و “هر هزینه ی ضروری دیگری که برای ایجاد و تثبیت کامل یک سیستم مدیریت مالی مشخص و سایر اقدامات ضروری برای یک انتقال قدرت دموکراتیک” لازم است اختصاص یافته؛ ضمن اینکه ۲ میلیون دلار نیز برای حمایت از مخالفینی که با کابینه ی مادورو مذاکره می کنند در نظر گرفته شده است.

در آگوست ۲۰۱۹ کابینه ی ترامپ تحت عنوان اعمال تحریم های جدید علیه ونزوئلا و با هدف برکناری مادورو از قدرت، امکان دسترسی دولت این کشور به تمامی سرمایه هایی که در آمریکا داشته را به حالت تعلیق درآورد و هرگونه تعامل با شهروندان و شرکت های آمریکایی را برای ونزوئلا ممنوع کرد.

null
  1. United Nations Foundation, August 20, 2015, “The American Ratification of the UN Charter,” http://unfoundationblog.org/the-american-ratification-of-the-un-charter/ Archived September 10, 2016, at the Wayback Machine
  2. Mansell, Wade and Openshaw, Karen, “International Law: A Critical Introduction,” Chapter 5, Hart Publishing, 2014, https://books.google.com/booksid=XYrqAwAAQBAJ&pg=PT140
  3. “All Members shall refrain in their international relations from the threat or use of force against the territorial integrity or political independence of any state.” United Nations, “Charter of the United Nations,” Article 2(4), http://www.un.org/en/sections/un-charter/chapter-i/index.html Archived October 28, 2017, at the Wayback Machine
  4. Fox, Gregory, “Regime Change,” 2013, Oxford Public International Law, Max Planck Encyclopedia of Public International Law, Sections C(12) and G(53)–(۵۵), Archived November 4, 2016, at the Wayback Machine
  5. O’Rourke, Lindsey A. (November 29, 2019). “The Strategic Logic of Covert Regime Change: US-Backed Regime Change Campaigns during the Cold War”. Security Studies. 0: 92–۱۲۷. doi:10.1080/09636412.2020.1693620. ISSN 0963-6412. S2CID 213588712.
  6. “The Long History of the US Interfering with Elections Elsewhere”. The Washington Post. October 13, 2016. Archived from the original on June 16, 2017.
  7. Shane, Scott (February 17, 2019). “Russia Isn’t the Only One Meddling in Elections, We Do It, Too”. The New York Times. Archived from the original on February 19, 2018. Citing Conflict Management and Peace Science, September 19, 2016 “Partisan Electoral Interventions by the Great Powers: Introducing the PEIG Dataset,” http://journals.sagepub.com/doi/pdf/10.1177/0738894216661190
  8. Eaton had requested 100 Marines but had been limited to eight by Commodore Barron, who wished to budget his forces differently. Daugherty 2009, pp. 11–۱۲.
  9. Fye, Shaan. “A History Lesson: The First Barbary War”. The Atlas Business Journal.
  10. Herring, George C. From Colony to Superpower: U.S. Foreign Relations since 1776. New York: Oxford University Press, 2008. ISBN 978-0-19-507822-0. p. 100. – via Questia (subscription required)
  11. Greenberg, Amy (2012), A Wicked War: Polk, Clay, Lincoln, and the 1846 U.S. Invasion of Mexico (1989: Knopf) p. 33
  12. Zinn, Howard (2003) “Chapter 8: We take nothing by conquest, Thank God”. A People’s History of the United States, (New York: HarperCollins Publishers) p. 169
  13. Falcke Martin, Percy (1914). Maximilian in Mexico. The story of the French intervention (1861–۱۸۶۷). New York City, New York, United States: C. Scribner’s sons.
  14. Robert H. Buck, Captain, Recorder. Military Order of the Loyal Legion of the United States Commandery of the state of Colorado, Denver. 10 April 1907. Indiana State Library.
  15. Hart, James Mason (2002). Empire and Revolution: The American in Mexico Since the Civil War. Berkeley and Los Angeles: University of California Press. ISBN 0-520-90077-4.
  16. Manning, William R.; Callahan, James Morton; Latané, John H.; Brown, Phillip; Slayden, James L.; Wheless, Joseph; Scott, James Brown (April 25, 1914). “Statements, Interpretations, and Applications of the Monroe Doctrine and of More or Less Allied Doctrines”. American Society of International Law. 8: 34–۱۱۸. JSTOR 25656497.
  17. Stevenson, Robert Louis (1892). A Footnote to History: Eight Years of Trouble in Samoa. BiblioBazaar. ISBN 978-1-4264-0754-3.
  18. This Day in History, “November 3: 1903 Panama Declares Independence,” https://www.history.com/this-day-in-history/panama-declares-independence Archived March 12, 2018, at the Wayback Machine
  19. In a state speech in December 1903, President Theodore Roosevelt put the number of “revolutions, rebellions, insurrections, riots, and other outbreaks” in Panama at 53, within the space of 57 years. in “Theodore Roosevelt’s third state of the union address”:http://en.wikisource.org/wiki/Theodore_Roosevelt%27s_Third_State_of_the_Union_Address Archived May 2, 2012, at the Wayback Machine
  20. Gilderhusrt, Mark T. (2000). The Second Century: U.S.–Latin American Relations Since 1889. Rowman & Littlefield. p. 49.
  21. Becker, Marc. “History of U.S. Interventions in Latin America”. www2.truman.edu.
  22. Declaration of War with Spain, 1898 (H.R. 10086), United States Senate
  23. “Transcript of the Platt Amendment”. Our Documents.
  24. US archives online Archived 2015-04-23 at the Wayback Machine, Date of ratification by Cuba
  25. “Platt Amendment (1903)”. Our Documents.
  26. Vitor II, MAJ Bruce A. “Under the Shadow of the Big Stick: U.S. Intervention in Cuba, 1906-1909”. United States Army.
  27. Humanities, National Endowment for the (December 1, 1909). “The citizen. (Honesdale, Pa.) 1908-1914, December 01, 1909, Image 1”. ISSN 2166-7705. Retrieved December 1, 2019.
  28. “US Intervention in Nicaragua 1911/1912”. US Department of State.
  29. Langley, Lester D. (1983). The Banana Wars: An Inner History of American Empire, 1900–۱۹۳۴. Lexington: University Press of Kentucky.
  30. Musicant, Ivan (1990). The Banana Wars: A History of United States Military Intervention in Latin America from the Spanish–American War to the Invasion of Panama. New York: MacMillan Publishing. ISBN 978-0-02-588210-2.
  31. David Healy, “Gunboat Diplomacy in the Wilson Era: The U.S. Navy in Haiti, 1915–۱۹۱۶,” (Madison: University of Wisconsin Press, 1976)
  32. Giles A. Hubert, War and the Trade Orientation of Haiti, https://www.jstor.org/stable/pdfplus/1053341.pdf
  33. United States Naval Institute (1879). Proceedings of the United States Naval Institute. Annapolis, MD. p. 239.
  34. Atkins, G. Pope & Larman Curtis Wilson. (1998). The Dominican Republic and the United States: From Imperialism to Transnationalism. Athens, GA: Univ. of Georgia Press. p. 49. ISBN 978-0-8203-1930-8.
  35. J. Res. 1 : Declaration of War with Germany, WW1, United States Senate
  36. “Armistice: The End of World War I,1918”. EyeWitness to History. 2004. Archived from the original on November 26, 2018.
  37. “Primary Documents – Kaiser Wilhelm II’s Abdication Proclamation, 28 November 1918”. First World War.com. November 28, 1918.
  38. “Primary Documents – Treaty of Versailles, 28 June 1919”. First World War.com. June 28, 1919.
  39. “Primary Documents – U.S. Peace Treaty with Germany, 25 August 1921”. First World War.com. August 25, 1921.
  40. J.Res.169: Declaration of War with Austria-Hungary, WWI, United States Senate
  41. “Armistice Convention with Austria-Hungary” (PDF).
  42. “Saint-Germain, Treaty of”. International Encyclopedia of the First World War.
  43. “Primary Documents – U.S. Peace Treaty with Austria, 24 August 1921”. First World War.com. August 24, 1921.
  44. “Trianon, Treaty of”. International Encyclopedia of the First World War.
  45. “Primary Documents – U.S. Peace Treaty with Hungary, 29 August 1921”. First World War.com. August 29, 1921.
  46. Beyer, Rick, “The Greatest Stories Never Told” 2003: A&E Television Networks / The History Channel, pp. 152–۱۵۳, ISBN 0060014016
  47. Coatsworth, John. H. “Central America and the United States: The Clients and the Colossus,” Twayne Publishers, New York: 1994, pp. 45, 225
  48. The Stanford Daily, “Panamanian President Ousted in Coup d’Etat,” Volume 100, Issue 15, October 10, 1941, https://stanforddailyarchive.com/cgi-bin/stanford?a=d&d=stanford19411010-01.2.38 Archived March 13, 2018, at the Wayback Machine
  49. Takemae, Eiji 2002, p. xxxvii.
  50. Dower, John. ‘Embracing Defeat. Penguin, 1999. ISBN 978-0-14-028551-2. p. 246.
  51. Norgaard, Noland. (October 13, 1945). “Eisenhower Claims 50 Years Needed to Re-Educate Nazis”. The Oregon Statesman. p. 2. Retrieved November 9, 2014 – via Newspapers.com. open access
  52. Herbert Hoover’s press release of The President’s Economic Mission to Germany and Austria, Report No. 1: German Agriculture and Food Requirements, February 28, 1947. pg. 2
  53. Art, David (2005). The Politics of the Nazi Past in Germany and Austria. Cambridge University Press. pp. 53–۵۵. ISBN 978-0521673242.
  54. “Formation of the Federal Republic of Germany”. Britannica. Retrieved March 11, 2019.
  55. Hart, Basil H. Liddel (1970). A History of the Second World War. London, Weidenfeld Nicolson. p. 627.
  56. Gianni Oliva, I vinti e i liberati: 8 settembre 1943-25 aprile 1945 : storia di due anni, Mondadori, 1994.
  57. “۶۰ème Anniversaire de la Libération – La Libération de Paris – Sénat”.
  58. “Bal de célébration des 70 ans de la libération de Paris sur le Parvis de l’Hôtel de Ville”.
  59. Peter Schrijvers (2012). “‘A Modern Liberation’. Belgium and the Start of the American Century, 1944-1946”. European Journal of American Studies. 7 (2). doi:10.4000/ejas.9695.
  60. “Battle of The Bulge – HistoryNet”. www.historynet.com.
  61. Conway, Martin (2012). The Sorrows of Belgium: Liberation and Political Reconstruction, 1944–۱۹۴۷. Oxford: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-969434-1.
  62. Saunders, Tim (2006). Operation Plunder. Battleground Europe. Barnsley, UK: Pen & Sword. ISBN 1-84415-221-9.
  63. “Operation Market Garden”. National Army Museum. Retrieved April 10, 2019.
  64. Smith, Robert Ross (2005). Triumph in the Philippines: The War in the Pacific. University Press of the Pacific. ISBN 1-4102-2495-3.
  65. Sorel, Eliot, and Pier Carlo Padoan. The Marshall Plan: Lessons Learned for the 21st Century. Paris: OECD, 2008. 15-16. Print.
  66. “Austrian State Treaty, 1955”. 2001-2009.state.gov. July 18, 2008. Retrieved June 15, 2017.
  67. Hart-Landsberg, Martin, Korea: Division, Reunification, & U.S. Foreign Policy, Monthly Review Press (1998), p. 65
  68. Cumings, Bruce, The Origins of the Korean War, Liberation and the Emergence of Separate Regimes, 1945–۱۹۴۷, Princeton University Press (1981), p. 88
  69. Cumings, Bruce, “The Autumn Uprising,” The Origins of the Korean War, Liberation and the Emergence of Separate Regimes, 1945–۱۹۴۷, Princeton University Press(1981)
  70. Korea Times, June 15, 2015, “Korea Neglects Memory of Provisional Government,”http://www.koreatimes.co.kr/www/news/nation/2016/03/180_180890.html Archived January 8, 2017, at the Wayback Machine
  71. Buzo, Adrian (2002). The Making of Modern Korea. London: Routledge. pp. 66, 69. ISBN 0-415-23749-1.
  72. Cumings, Bruce (2010). The Korean War: A History. p. 111.
  73. Sydney Morning Herald, 15 Nov. 2008, “South Korea Owns Up to Brutal Past”
  74. Ferris, John; Mawdsley, Evan (2015). The Cambridge History of the Second World War, Volume I: Fighting the War. Cambridge: Cambridge University Press.
  75. Nguyễn Anh Thái (chief author); Nguyễn Quốc Hùng; Vũ Ngọc Oanh; Trần Thị Vinh; Đặng Thanh Toán; Đỗ Thanh Bình (2002). Lịch sử thế giới hiện đại (in Vietnamese). Ho Chi Minh City: Giáo Dục Publisher. pp. 320–۳۲۲. ۸۹۳۴۹۸۰۰۸۲۳۱۷.
  76. Harry S. Truman, “Memoirs, Vol. Two: Years of Trial and Hope,” 1946–۱۹۵۳ (Great Britain 1956), p. 66
  77. ۲۳, U.S. Military and CIA Interventions Since World War II, William Blum, Zed Books 2004 London.
  78. McCullough, David (1992). Truman. New York: Simon & Schuster.
  79. Patterson, James T. (1996). Grand Expectations. New York: Oxford University Press.
  80. Panourgia, Neni, “Dangerous Citizens: The Greek Left and The Terror of the State,” (New York: Fordham University Press, 2009) Chapter 5. 1946–۱۹۴۹: Emphýlios, Witness of the Mountains, available online at: https://dangerouscitizens.columbia.edu/1946-1949/witness-of-the/1/index.html Archived December 25, 2017, at the Wayback Machine
  81. Iatrides, John O., and Nicholas X. Rizopoulos, “The International Dimension of the Greek Civil War,” World Policy Journal (2000): 87–۱۰۳. in JSTOR Archived August 7, 2018, at the Wayback Machine
  82. Herring, George C. (2008). From Colony to Superpower: U.S. Foreign Relations Since 1776. New York: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-507822-0.
  83. Holzhauer, Ian (2004). The Presidency of Calderón Guardia (B.A.). University of Florida.
  84. “Costa Rica’s Fierce Pacifist”. The New York Times. June 17, 1990. ISSN 0362-4331.
  85. Delpar, Helen; Perez, Louis A. (2000). Benjamin Welles, Daniela Spenser, Friedrich E. Schuler, Maria Emilia Paz, Michael L. Krenn, Michael D. Gambone, Kyle Longley, James G. Blight, Peter Kornbluh, Lars Schoultz, Gilbert M. Joseph, Catherine C. LeGrand, Ricardo D. Salvatore (eds.). “Inter-American Relations and Encounters: Recent Directions in the Literature”. Latin American Research Review. 35 (3): 155. ISSN 0023-8791. JSTOR 2692045.
  86. Pace, Eric (June 9, 1990). “Jose Figueres Ferrer Is Dead at 83; Led Costa Ricans to Democracy”. The New York Times. ISSN 0362-4331.
  87. “How Costa Rica Lost Its Military” citing:
  88. Ameringer, Charles D. (1978). Don Pepe: A political biography of José Figueres of Costa Ricas. University of New Mexico Press. ISBN 978-0-8263-0480-3.
  89. Bird 1984
  90. Bell 1971
  91. Høivik, Tord; Aas, Solveig (December 1981). “Demilitarization in Costa Rica: A Farewell to Arms?”. Journal of Peace Research. 18 (4): 333–۳۵۰. doi:10.1177/002234338101800403. ISSN 0022-3433. S2CID 110377590.
  92. Jiménez, Iván Molina (1997). Costa Rica: Historia de Costa Rica. Editorial de la Universidad de Costa Rica. ISBN 978-9977-67-411-7.
  93. Oliver, Myrna (June 1990). “Jose Figueres, 82; Former Costa Rican President”. Los Angeles Times. ISSN 0458-3035.
  94. La Feber 1993
  95. “How Costa Rica Lost Its Military” citing:
  96. Bell 1971
  97. Jiménez 1997
  98. La Feber 1993, citing:
  99. Bell 1971, p. 25
  100. Memorandum by Mr. William Tapley Bennett, Jr., of the Division of Central America and Panama Affairs, March 1948, pp. 503–۵۰۵
  101. “Albania in World War II”. World War II Database.
  102. “Albanian Dossier: CIA and British MI6 in Albania”. Albanian Canadian League Information Service. Archived from the original on September 28, 2007.
  103. Within Record Group 263. A user’s guide is available to assist researchers in locating the documents.
  104. “H-Diplo Roundtable on “America’s Great Game: The CIA’s Secret Arabists and the Shaping of the Modern Middle East” | H-Diplo | H-Net”. networks.h-net.org. Retrieved March 5, 2019.
  105. Wilford, Hugh (2013). America’s Great Game: The CIA’s Secret Arabists and the Making of the Modern Middle East. Basic Books. pp. 101, 103. ISBN 9780465019656. Predictably, this version of events has proven highly controversial … In fact, most of the available evidence indicates that it was the Kurd himself [Za’im] who took the initiative in plotting his coup.
  106. Rathmell, Andrew (January 1996). “Copeland and Za’im: Re-evaluating the Evidence”. Intelligence and National Security. 11 (1): 89–۱۰۵. doi:10.1080/02684529608432345. cf. Quandt, William B. (January 28, 2009). “Capsule Review: Secret War in the Middle East: The Covert Struggle for Syria, 1949-1961”. Foreign Affairs. Retrieved March 4, 2019. For example, the author does not believe that the Husni Zaim coup of 1949 was primarily the work of the cia, despite such claims by cia operatives; he does, however, provide considerable detail on the plotting against Syria by Turkey, Iraq, and the United States in 1957.
  107. Stuster, J. Dana (August 20, 2013). “Mapped: The 7 Governments the U.S. Has Overthrown”. Foreign Policy. Retrieved March 4, 2019. Despite continued speculation about the CIA’s role in a 1949 coup to install a military government in Syria, the ouster of Iranian Prime Minister Mohammed Mossadegh is the earliest coup of the Cold War that the U.S. government has acknowledged.
  108. Gendzier, Irene L. (2006). Notes from the Minefield: United States Intervention in Lebanon and the Middle East, 1945-1958. Columbia University Press. pp. 97–۹۹. ISBN 9780231140119. syria coup 1949.
  109. “Korean War”. History.com. History Channel. Archived from the original on April 20, 2016. Retrieved April 21, 2016.
  110. Millett 2007, pp. 18–۱۹.
  111. Chen 1994, p. 26.
  112. Pembroke, Michael (2018). Korea: Where the American Century Began. Hardie Grant Books. p. 141.
  113. Barnouin & Yu 2006, p. 143.
  114. Stokesbury 1990, pp. 79–۹۴.
  115. Barnouin & Yu 2006, p. 144.
  116. Chen, Jian. “China’s Changing Aims during the Korean War, 1950—۱۹۵۱.” The Journal of American-East Asian Relations, no. 1 (1992): 8–۴۱. pp. 11–۱۲.
  117. Harrison (Lt. Col.), William T. “Military Armistice in Korea: A Case Study for Strategic Leaders”. Archived from the original on August 1, 2013. Retrieved April 11, 2013.
  118. Wilford, Hugh (2013). America’s Great Game: The CIA’s Secret Arabists and the Making of the Modern Middle East. Basic Books. pp. 135–۱۳۹. ISBN 9780465019656.
  119. Holland, Matthew F. (1996). America and Egypt: From Roosevelt to Eisenhower. Praeger. pp. 26–۲۹. ISBN 978-0-275-95474-1.
  120. David S. Painter (1993), The United States, Great Britain, and Mossadegh, Wikidata Q98960655.
  121. “Mossaddegh: Eccentric nationalist begets strange history”. NewsMine. April 16, 2000. Retrieved June 13, 2014.
  122. Abrahamian, Ervand (July 24, 2017). “Newly Declassified Documents Confirm U.S. Backed 1953 Coup in Iran Over Oil Contracts” (Interview). Interviewed by Amy Goodman and Juan González. Democracy Now!. Retrieved July 24, 2017.
  123. The date of the coup in the Persian calendar.
  124. Clandestine Service History: Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, Mar. 1954: p. iii.
  125. Ends of British Imperialism: The Scramble for Empire, Suez, and Decolonization. I.B.Tauris. 2007. pp. 775 of 1082. ISBN 978-1-84511-347-6.
  126. Risen, James (2000). “Secrets of History: The United States in Iran”. The New York Times. Archived from the original on January 20, 2013.
  127. CIA declassifies more of “Zendebad, Shah!” – internal study of 1953 Iran coup, Danielle Siegel and Malcolm Byrne, National Security Archive, Feb. 12, 2018.
  128. S. foreign policy in perspective: clients, enemies and empire. David Sylvan, Stephen Majeski, p. 121.
  129. Ernesto “Che” Guevara (World Leaders Past & Present), by Douglas Kellner, 1989, Chelsea House Publishers, ISBN 1-55546-835-7, p. 45.
  130. “۱۹۵۰s CIA Aid to Castro Reported”. Los Angeles Times. October 19, 1986. Retrieved August 18, 2019.
  131. “Air war over Cuba 1956–۱۹۵۹”. ACIG.org. 30 November 2011. Archived from the original on 18 March 2013. Retrieved 14 June 2013.
  132. English (2008)[page needed]
  133. “The Batista-Lansky Alliance: How the mafia and a Cuban dictator built Havana’s casinos”. Cigar Aficionado. May 2001. Archived from the original on 23 September 2015. Retrieved 28 August 2015.
  134. Cullather, Nick (1994). Illusions of influence: the political economy of United States-Philippines relations, 1942–۱۹۶۰. Stanford University Press. pp. 108–۱۰۹. ISBN 978-0-8047-2280-3.
  135. Tharoor, Ishaan (13 October 2016). “The long history of the U.S. interfering with elections elsewhere”. The Washington Post. Retrieved 21 May 2019.
  136. Blakeley, Ruth (2009). State Terrorism and Neoliberalism: The North in the South. Routledge. p. 92. ISBN 978-0-415-68617-4.
  137. Coatsworth, John. H. “Central America and the United States: The Clients and the Colossus,” Twayne Publishers, New York: 1994, pp. 58, 226
  138. Kornbluh, Peter; Doyle, Kate (eds.). “overview”. CIA and Assassinations: The Guatemala 1954 Documents. National Security Archive Electronic Briefing Book. Washington, D.C.: National Security Archive. Archived from the original on November 24, 2016.
  139. “(DELETED) MEMO TO JAMES LAY FROM (DELETED) RE GUATEMALA 1954 COUP | CIA FOIA (foia.cia.gov)”. www.cia.gov. Retrieved April 29, 2019.
  140. Kornbluh, Peter; Doyle, Kate (eds.). “Document 5”. CIA and Assassinations: The Guatemala 1954 Documents. National Security Archive Electronic Briefing Book. Washington, D.C.: National Security Archive. Archived from the original on November 24, 2016.
  141. Saunders, Bonnie, “The United States and Arab Nationalism: The Syrian Case, 1953–۱۹۶۰,” (Westport, CT: Greenwood, 1996), p. 49
  142. Sylvan, David and Majeski, Stephen, “U.S. Foreign Policy in Perspective: Clients, Enemies and Empire,” (New York: Routledge, 2009) http://us-foreign-policy-perspective.org/index.php?id=328&L=0 Archived April 1, 2018, at the Wayback Machine
  143. Blum, William, “Killing Hope: U.S. Military and CIA Interventions Since World War II,” (Monroe, ME: Common Courage Press, 1995), pp. 86–۸۷
  144. Saunders, Bonnie, “The United States and Arab Nationalism: The Syrian Case, 1953–۱۹۶۰,” (Westport, CT: Greenwood, 1996), p. 51
  145. The Guardian, September 26, 2003, “Macmillan Backed Syria Assassination Plot, Documents Show White House and No. 10 Conspired over Oil-Fuelled Invasion Plan,” https://www.theguardian.com/politics/2003/sep/27/uk.syria1 Archived June 3, 2015, at the Wayback Machine
  146. John Prados, Safe for Democracy: The Secret Wars of the CIA (Chicago: Rowman & Littlefield, 2006), p. 164 [1]
  147. Jones, Matthew. “The ‘Preferred Plan’: The Anglo-American Working Group Report on Covert Action in Syria, 1957,” Intelligence and National Security 19(3), Autumn 2004, pp. 404–۴۰۶
  148. Dorril, Stephen, “MI6: Inside the Covert World of Her Majesty’s Secret Intelligence Service,” (New York: Touchstone, 2000), p. 656 656
  149. Blum, William, “Killing Hope: U.S. Military and CIA Interventions Since World War II,” (Monroe, ME: Common Courage Press, 1995), pp. 88–۹۱
  150. Ben Fenton, “Macmillan backed Syria assassination plot: Documents show White House and No 10 conspired over oil-fuelled invasion plan”; The Guardian, 26 September 2003.
  151. Daily News (Sri Lanka), “Bandung Conference of 1955 and the Resurgence of Asia and Africa,” archived at: https://web.archive.org/web/20120513090833/http://www.dailynews.lk/2005/04/21/fea01.htm
  152. Kahin, George McTurnan, “The Asian-African Conference: Bandung, Indonesia, April 1955” (Ithaca: Cornell University Press, 1956)
  153. Conboy, Kenneth; Morrison, James (1999) “Feet to the Fire CIA Covert Operations in Indonesia, 1957–۱۹۵۸,” (Annapolis: Naval Institute Press, 1999), p. 155, ISBN 1557501939
  154. Conboy, Kenneth; Morrison, James (1999) “Feet to the Fire CIA Covert Operations in Indonesia, 1957–۱۹۵۸,” (Annapolis: Naval Institute Press, 1999), p. 131, ISBN 1557501939
  155. Los Angeles Times, October 29, 1994, “CIA’s Covert Indonesia Operation in the 1950s Acknowledged by U.S.,” http://articles.latimes.com/1994-10-29/news/mn-56121_1_state-department Archived January 19, 2018, at the Wayback Machine
  156. Stone, Oliver and Kuznick, Peter, “The Untold History of the United States” (New York: Simon & Schuster, Inc., 2012), pp. 347–۳۴۸
  157. “The History Place — Vietnam War 1945–۱۹۶۰”. Retrieved June 11, 2008.
  158. Prados, John, (2006) “The Road South: The Ho Chi Minh Trail”, Rolling Thunder in a Gentle Land, editor By Andrew A. Wiest, Osprey Publishing, ISBN 1-84603-020-X.
  159. Human Rights Watch (April 2002), “III. A History of Resistance to Central Government Control”, Repression of Montagnards: Conflicts over Land and Religion in Vietnam’s Central Highlands
  160. Shultz, Richard H., Jr. (2000), the Secret War against Hanoi: the untold story of spies, saboteurs, and covert warriors in North Vietnam, Harper Collins Perennial, p. 3
  161. Kinzer, Stephen (2007). Overthrow: America’s Century of Regime Change from Hawaii to Iraq. New York: Henry Holt and Company. pp. 158–۱۶۶. ISBN 978-1-4299-0537-4.
  162. “U.S. and Diem’s Overthrow: Step by Step”. The New York Times. July 1, 1971. Retrieved July 21, 2018.
  163. Sale, Richard (April 10, 2003). “Exclusive: Saddam Key in Early CIA Plot”. United Press International. Retrieved April 2, 2018.
  164. Gibson, Bryan R. (2015). Sold Out? US Foreign Policy, Iraq, the Kurds, and the Cold War. Palgrave Macmillan. pp. xvii, 25–۲۶, ۳۱, ۲۰۰, ۲۰۸. ISBN 978-1-137-48711-7.
  165. Karsh, Efraim; Rautsi, Inari (2002). Saddam Hussein: A Political Biography. Grove Press. pp. 15–۲۲, ۲۵. ISBN 978-0-8021-3978-8.
  166. Makiya, Kanan (1998). Republic of Fear: The Politics of Modern Iraq, Updated Edition. University of California Press. p. 118. ISBN 978-0-520-92124-5.
  167. Karsh, Efraim; Rautsi, Inari (2002). Saddam Hussein: A Political Biography. Grove Press. pp. 20–۲۱. ISBN 978-0-8021-3978-8.
  168. Farouk–Sluglett, Marion; Sluglett, Peter (2001). Iraq Since 1958: From Revolution to Dictatorship. I.B. Tauris. p. 327. ISBN 9780857713735.
  169. Office of the Historian, United States Department of State, Foreign Relations of the United States, 1961–۶۳, Volume X, Cuba, January 1961–September 1962, “291. Program Review by the Chief of Operations, Operation Mongoose (Lansdale),” January 18, 1962, https://history.state.gov/historicaldocuments/frus1961-63v10/d291 Archived October 12, 2017, at the Wayback Machine
  170. Office of the Historian, United States Department of State, Foreign Relations of the United States, 1961–۶۳, Volume X, Cuba, January 1961–September 1962, “291. Program Review by the Chief of Operations, Operation Mongoose (Lansdale),” January 18, 1962, pp. 711–۱۷, https://history.state.gov/historicaldocuments/frus1961-63v10/d291 Archived October 12, 2017, at the Wayback Machine
  171. Domínguez, Jorge I. “The @#$%& Missile Crisis (Or, What Was ‘Cuban’ About US Decisions During the Cuban Missile Crisis),” Diplomatic History: The Journal of the Society for Historians of Foreign Relations, Vol. 24, No. 2, Spring 2000: 305–۱۵
  172. Johnson, M. Alex (June 26, 2007). “CIA acknowledges Castro plot went to the top”. NBC News.
  173. Escalante Font, Fabián, “Executive Action: 634 Ways to Kill Fidel Castro,” Melbourne: Ocean Press, 2006
  174. Campbell, Duncan (August 2, 2006). “638 ways to kill Castro”. The Guardian.
  175. Kettle, Martin (August 10, 2000). “President ‘ordered murder’ of Congo leader”. The Guardian. London, England.
  176. Sherer, Lindsey (January 16, 2015). “U.S. foreign policy and its Deadly Effect on Patrice Lumumba”. Washington State University.
  177. Hoskyns 1965, pp. 375–۳۷۷.
  178. LaFontaine 1986, p. 16
  179. Villafana (2017), pp. 72–۷۳.
  180. Martell (2018), pp. 74–۷۵.
  181. Traugott (1979)
  182. Nugent 2004, p. 233.
  183. US Library of Congress, Federal Research Division, Library of Congress Country Studies, “Laos: The Attempt to Restore Neutrality,” https://web.archive.org/web/20041031091831/http://lcweb2.loc.gov/cgi-bin/query/r?frd%2Fcstdy%3A%40field%28DOCID%2Bla0039%29
  184. Castle, Timothy, “At War in the Shadow of Vietnam: United States Military Aid to the Royal Lao Government, 1955–۱۹۷۵,” (New York: Columbia University Press, 1993), pp. 32–۳۳
  185. Castle, Timothy, “At War in the Shadow of Vietnam: United States Military Aid to the Royal Lao Government, 1955–۱۹۷۵,” (New York: Columbia University Press, 1993), pp. 33–۳۵, ۴۰, ۵۹
  186. US Library of Congress, Federal Research Division, Library of Congress Country Studies, “Laos: The Attempt to Restore Neutrality,” https://web.archive.org/web/20041031091831/http://lcweb2.loc.gov/cgi-bin/query/r?frd%2Fcstdy%3A%40field%28DOCID%2Bla0039%29
  187. Castle, Timothy, “At War in the Shadow of Vietnam: United States Military Aid to the Royal Lao Government, 1955–۱۹۷۵,” (New York: Columbia University Press, 1993), pp. 21–۲۵, ۲۷
  188. Kross, Peter (December 9, 2018). “The Assassination of Rafael Trujillo”. Sovereign Media. Retrieved January 17, 2019.
  189. “The Kaplans of the CIA – Approved For Release 2001/03/06 CIA-RDP84-00499R001000100003-2” (PDF). Central Intelligence Agency. November 24, 1972. pp. 3–۶. Retrieved January 17, 2019.
  190. CIA “Family Jewels” Memo, 1973 (see page 434) Family Jewels (Central Intelligence Agency)
  191. Ameringer, Charles D. (January 1, 1990). U.S. Foreign Intelligence: The Secret Side of American history (1990 ed.). Lexington Books. ISBN 978-0669217803.
  192. Iber, Patrick (April 24, 2013). “”Who Will Impose Democracy?”: Sacha Volman and the Contradictions of CIA Support for the Anticommunist Left in Latin America”. Diplomatic History. 37 (5): 995–۱۰۲۸. doi:10.1093/dh/dht041.
  193. “Stephen M Bland | Journalist and Author | Central Asia Caucasus”. stephenmbland. Archived from the original on November 26, 2016.
  194. Uppsala Conflict Data Program (November 2, 2011). “Laos”. Uppsala University Department of Peace and Conflict Research. In October 1953, the Franco-Lao Treaty of Amity and Association transferred power….
  195. “Brief Chronology, 1959–۱۹۶۳”. Foreign Office Files: United States of America, Series Two: Vietnam, 1959–۱۹۷۵; Part 2: Laos, 1959–۱۹۶۳. October 22 Franco-Lao Treaty of Amity and Association
  196. McCoy, Alfred (1972). The Politics of Heroin in Southeast Asia. Harper & Row. pp. 263–۲۶۴. ISBN 0060129018. Air America began flying opium from mountain villages north and east of the Plain of Jars to Gen. Vang Pao’s headquarters at Long Tieng.
  197. The Politics of Heroin: CIA Complicity in the Global Drug Trade, by Alfred W. McCoy, with Cathleen B. Read and Leonard P. Adams II, 2003, p. 385 ISBN 1-55652-483-8
  198. “Opium Throughout History”. PBS.
  199. Cockburn, Alexander; Jeffrey St. Clair (1998). “9”. Whiteout, the CIA, drugs and the press. New York: Verso. ISBN 1-85984-258-5.
  200. Robbins, Christopher (1985). The Ravens. New York: Crown. p. 94. ISBN 0-9646360-0-X.
  201. “Air America and Drugs in Laos”. Los Angeles Times.
  202. Ahern, Thomas L. Jr. (206). Undercover Armies: CIA and Surrogate Warfare in Laos. Center for the Study of Intelligence. pp. 535–۵۴۷. Classified control no. C05303949.
  203. Stone and Kuznick (2012, pp. 343–۳۴۴) citingCrandall, Britta H. (2011), Hemispheric Giants: The Misunderstood History of U.S.–Brazilian Relations, Rowman & Littlefield, ISBN 978-1-4422-0787-5 and Schmitz, David F. (1999), Thank God they’re on our side: the United States and right-wing dictatorships, 1921–۱۹۶۵, U. of North Carolina Press, p. 98, ISBN 978-0-8078-2472-6 and Schmitz, David F. (1999), Thank God They’re on Our Side: The United States and Right-Wing Dictatorships, 1921–۱۹۶۵, U. North Carolina Press, pp. 272–۲۷۳
  204. National Security Archive, April 2, 2014, “Brazil Marks 50th Anniversary of Military Coup, On 50th anniversary, Archive Posts New Kennedy Tape Transcripts on Coup Plotting against Brazilian President Joao Goulart,” https://nsarchive2.gwu.edu/NSAEBB/NSAEBB465/
  205. Stone and Kuznick (2012, pp. 343–۳۴۴) citing Hellman, Robert G.; Rosenbaum, H. Jon (1975), Latin America: The Search for a New International Role, Wiley, p. 80
  206. Gibson, Bryan R. (2015). Sold Out? US Foreign Policy, Iraq, the Kurds, and the Cold War. Palgrave Macmillan. pp. 57, 220. ISBN 978-1-137-48711-7.
  207. Hahn, Peter (2011). Missions Accomplished?: The United States and Iraq Since World War I. Oxford University Press. p. 48. ISBN 978-0-19-533338-1.
  208. Ismael, Tareq Y.; Ismael, Jacqueline S.; Perry, Glenn E. (2016). Government and Politics of the Contemporary Middle East: Continuity and Change (2nd ed.). Routledge. p. 240. ISBN 978-1-317-66282-2.
  209. Gibson, Bryan R. (2015). Sold Out? US Foreign Policy, Iraq, the Kurds, and the Cold War. Palgrave Macmillan. pp. 52–۵۴, ۵۷–۵۸, ۲۰۰. ISBN 978-1-137-48711-7.
  210. Gibson, Bryan R. (2015). Sold Out? US Foreign Policy, Iraq, the Kurds, and the Cold War. Palgrave Macmillan. pp. 59–۶۱, ۶۸–۷۲, ۸۰. ISBN 978-1-137-48711-7.
  211. Citino, Nathan J. (2017). “The People’s Court”. Envisioning the Arab Future: Modernization in US-Arab Relations, 1945–۱۹۶۷. Cambridge University Press. p. 222. ISBN 978-1-108-10755-6.
  212. Gibson, Bryan R. (2015). Sold Out? US Foreign Policy, Iraq, the Kurds, and the Cold War. Palgrave Macmillan. pp. 77–۷۹. ISBN 978-1-137-48711-7.
  213. Farouk–Sluglett, Marion; Sluglett, Peter (2001). Iraq Since 1958: From Revolution to Dictatorship. I.B. Tauris. p. 86. ISBN 9780857713735. Although individual leftists had been murdered intermittently over the previous years, the scale on which the killings and arrests took place in the spring and summer of 1963 indicates a closely coordinated campaign, and it is almost certain that those who carried out the raid on suspects’ homes were working from lists supplied to them. Precisely how these lists had been compiled is a matter of conjecture, but it is certain that some of the Ba’th leaders were in touch with American intelligence networks, and it is also undeniable that a variety of different groups in Iraq and elsewhere in the Middle East had a strong vested interest in breaking what was probably the strongest and most popular communist party in the region.
  214. Batatu, Hanna (1978). The Old Social Classes and the Revolutionary Movements of Iraq. Princeton University Press. pp. 985–۹۸۷. ISBN 978-0-86356-520-5.
  215. Gibson, Bryan R. (2015). Sold Out? US Foreign Policy, Iraq, the Kurds, and the Cold War. Palgrave Macmillan. p. 59. ISBN 978-1-137-48711-7.
  216. Citino, Nathan J. (2017). “The People’s Court”. Envisioning the Arab Future: Modernization in US–Arab Relations, 1945–۱۹۶۷. Cambridge University Press. pp. 220–۲۲۲. ISBN 978-1-108-10755-6.
  217. Komer, Robert (February 8, 1963). “Secret Memorandum for the President”. Retrieved May 1, 2017.
  218. Johnson, Loch (2007). Strategic Intelligence. Greenwood Publishing Group. ISBN 9780313065286. Retrieved January 12, 2017.
  219. Church Committee (1975). “Covert Action in Chile: 1963-1973”.
  220. Kolko, Gabriel (1985). Anatomy of a War: Vietnam, the United States, and the Modern Historical Experience. Pantheon Books. ISBN 978-0394747613.
  221. Scott Shane (October 31, 2005). “Vietnam Study, Casting Doubts, Remains Secret”. The New York Times. Retrieved September 13, 2013.
  222. Nalty 1998, pp. 97, 261.
  223. Bowden, Mark (2017). Hue 1968 A turning point of the American war in Vietnam. Atlantic Monthly Press.
  224. McNamara, Robert S.; Blight, James G.; Brigham, Robert K.; Biersteker, Thomas J.; Schandler, Herbert (1999). Argument Without End: In Search of Answers to the Vietnam Tragedy. PublicAffairs. ISBN 978-1891620874.
  225. “North Vietnam’s “Talk-Fight” Strategy and the 1968 Peace Negotiations with the United States”. Wilson Center. April 16, 2012. Retrieved June 1, 2018.
  226. Johns, Andrew (2010). Vietnam’s Second Front: Domestic Politics, the Republican Party, and the War. University Press of Kentucky. p. 198. ISBN 978-0-8131-7369-6.
  227. Farrell, John A. (August 6, 2017). “When a Candidate Conspired With a Foreign Power to Win An Election”. Politico.
  228. Herring, George C. (2001). America’s Longest War: The United States and Vietnam, 1950–۱۹۷۵ (۴th ed.). McGraw-Hill. ISBN 978-0072536188.
  229. Hastings, Max (2018). Vietnam an epic tragedy, 1945-1975. Harper Collins. ISBN 978-0062405678.
  230. Stanford University, Fearon, James and Laitin, David, June 27, 2006, “Dominican Republic (Dominican RepublicRN1.2),” pp. 4–۶, https://web.stanford.edu/group/ethnic/Random%20Narratives/Dominican%20RepublicRN1.2.pdf Archived March 13, 2016, at the Wayback Machine
  231. Lewis, Paul (November 2, 2001). “Juan Bosch, 92, Freely Elected Dominican President, Dies”. New York Times. Archived from the original on August 29, 2016.
  232. Stephen G. Rabe, “The Johnson Doctrine”, Presidential Studies Quarterly 36
  233. “Foreign Relations of the United States, 1964–۱۹۶۸ Volume XXXII, Dominican Republic; Cuba; Haiti; Guyana, Document 43”. US Dept. of State. Retrieved April 26, 2011.
  234. Encyclopedia of the Cold War: A Political, Social, and Military History, 2013, p. 267
  235. Stone, Oliver and Kuznick, Peter, “The Untold History of the United States” (New York, Simon & Schuster, Inc., 2012), p. 350 citing David F. Schmitz, “The United States and Right-Wing Dictatorships, 1965–۱۹۸۹” (New York: Cambridge University Press, 2006), p. 45
  236. Mark Aarons (2007). “Justice Betrayed: Post-1945 Responses to Genocide”. In David A. Blumenthal & Timothy L. H. McCormack (eds.). The Legacy of Nuremberg: Civilising Influence or Institutionalised Vengeance? (International Humanitarian Law). Martinus Nijhoff Publishers. p. 81. ISBN 978-9004156913.
  237. Robinson, Geoffrey B. (2018). The Killing Season: A History of the Indonesian Massacres, 1965–۶۶. Princeton University Press. p. 3. ISBN 978-1-4008-8886-3.
  238. Melvin, Jess (2018). The Army and the Indonesian Genocide: Mechanics of Mass Murder. Routledge. p. 1. ISBN 978-1-138-57469-4.
  239. Time Magazine, September 30, 2015, The Memory of Savage Anticommunist Killings Still Haunts Indonesia, 50 Years On Archived March 1, 2017, at the Wayback Machine, Time
  240. Indonesia’s killing fields Archived February 14, 2015, at the Wayback Machine Al Jazeera, December 21, 2012.
  241. Gellately, Robert; Kiernan, Ben (July 2003). The Specter of Genocide: Mass Murder in Historical Perspective. Cambridge University Press. pp. 290–۲۹۱. ISBN 978-0-521-52750-7.
  242. “Files reveal US had detailed knowledge of Indonesia’s anti-communist purge”. The Associated Press via The Guardian. October 17, 2017. Retrieved August 5, 2018.
  243. Melvin, Jess (October 20, 2017). “Telegrams confirm scale of US complicity in 1965 genocide”. Indonesia at Melbourne. University of Melbourne. Retrieved July 27, 2018. The new telegrams confirm the US actively encouraged and facilitated genocide in Indonesia to pursue its own political interests in the region, while propagating an explanation of the killings it knew to be untrue.
  244. Scott, Margaret (October 26, 2017). “Uncovering Indonesia’s Act of Killing”. The New York Review of Books. Retrieved August 5, 2018. According to Simpson, these previously unseen cables, telegrams, letters, and reports “contain damning details that the U.S. was willfully and gleefully pushing for the mass murder of innocent people.”
  245. Bevins, Vincent (October 20, 2017). “What the United States Did in Indonesia”. The Atlantic. Retrieved October 21, 2017.
  246. Kadane, Kathy (May 21, 1990). “U.S. Officials’ Lists Aided Indonesian Bloodbath in ’60s”. The Washington Post. Retrieved August 5, 2018.
  247. Robinson, Geoffrey B. (2018). The Killing Season: A History of the Indonesian Massacres, 1965–۶۶. Princeton University Press. p. 203. ISBN 978-1-4008-8886-3. a US Embassy official in Jakarta, Robert Martens, had supplied the Indonesian Army with lists containing the names of thousands of PKI officials in the months after the alleged coup attempt. According to the journalist Kathy Kadane, “As many as 5,000 names were furnished over a period of months to the Army there, and the Americans later checked off the names of those who had been killed or captured.” Despite Martens later denials of any such intent, these actions almost certainly aided in the death or detention of many innocent people. They also sent a powerful message that the US government agreed with and supported the army’s campaign against the PKI, even as that campaign took its terrible toll in human lives.
  248. Simpson, Bradley (2010). Economists with Guns: Authoritarian Development and U.S.–Indonesian Relations, 1960–۱۹۶۸. Stanford University Press. p. 193. ISBN 978-0-8047-7182-5. Washington did everything in its power to encourage and facilitate the army-led massacre of alleged PKI members, and U.S. officials worried only that the killing of the party’s unarmed supporters might not go far enough, permitting Sukarno to return to power and frustrate the [Johnson] Administration’s emerging plans for a post-Sukarno Indonesia. This was efficacious terror, an essential building block of the neoliberal policies that the West would attempt to impose on Indonesia after Sukarno’s ouster.
  249. Stone, Oliver and Kuznick, Peter, “The Untold History of the United States” (New York: Simon & Schuster, Inc., 2012), p. 352
  250. Melvin, Jess (2017). “Mechanics of Mass Murder: A Case for Understanding the Indonesian Killings as Genocide”. Journal of Genocide Research. 19 (4): 487–۵۱۱. doi:10.1080/14623528.2017.1393942.
  251. Robinson, Geoffrey B. (2018). The Killing Season: A History of the Indonesian Massacres, 1965–۶۶. Princeton University Press. p. 4. ISBN 978-1-4008-8886-3.
  252. McGregor, Katharine; Melvin, Jess; Pohlman, Annie, eds. (2018). The Indonesian Genocide of 1965: Causes, Dynamics and Legacies (Palgrave Studies in the History of Genocide). Palgrave Macmillan. ISBN 978-3-319-71454-7.
  253. Chandler, p. 128.
  254. Shawcross, pp. 68–۷۱ & 93–۹۴.
  255. Clymer, Kenton (2004). The United States and Cambodia, 1969–۲۰۰۰: A Troubled Relationship. Routledge. pp. 21–۲۳. ISBN 978-0415326025. Sihanouk’s dismissal (which followed constitutional forms, rather than a blatant military coup d’état) immediately produced much speculation as to its causes. … most others see at least some American involvement.
  256. Kiernan, Ben (2004). How Pol Pot Came to Power: Colonialism, Nationalism, and Communism in Cambodia, 1930–۱۹۷۵. Yale University Press. pp. 300-301. ISBN 9780300102628. Prince Sihanouk has long claimed that the American CIA ‘masterminded’ the coup against him. … There is in fact no evidence of CIA involvement in the 1970 events, but a good deal of evidence points to a role played by sections of the US military intelligence establishment and the Army Special Forces. … While [Samuel R.] Thornton’s allegation that ‘the highest level’ of the US government was party to the coup plans remains uncorroborated, it is clear that Lon Nol carried out the coup with at least a legitimate expectation of significant US support.
  257. Clymer, Kenton (2004). The United States and Cambodia, 1969–۲۰۰۰: A Troubled Relationship. Routledge. ISBN 978-0415326025.
  258. Deac, p. 79.
  259. Johnson, Loch (2007). Strategic Intelligence. Greenwood Publishing Group. ISBN 9780313065286. Retrieved January 12, 2017.
  260. Gustafson, Kristian (2007). Hostile Intent: U.S. Covert Operations in Chile, 1964–۱۹۷۴. Potomac Books, Inc. ISBN 9781612343594.
  261. Peter Kornbluh. “Chile and the United States: Declassified Documents Relating to the Military Coup, September 11, 1973”.
  262. CIA Admits Involvement in Chile. ABC News. September 20
  263. Dinges, John (2005). The Condor Years: How Pinochet And His Allies Brought Terrorism To Three Continents. The New Press. p. 20. ISBN 978-1-56584-977-8.
  264. [۲] Archived March 22, 2015, at the Wayback Machine Valech Report
  265. Gómez-Barris, Macarena (2010). “Witness Citizenship: The Place of Villa Grimaldi in Chilean Memory”. Sociological Forum. 25 (1): 34. doi:10.1111/j.1573-7861.2009.01155.x.
  266. “El campo de concentración de Pinochet cumple 70 años”. El País. December 3, 2008.
  267. North American Congress on Latin America (NACLA) September 25, 2007, “Alliance for Power: U.S. Aid to Bolivia Under Banzer,” https://nacla.org/article/alliance-power-us-aid-bolivia-under-banzer Archived March 17, 2018, at the Wayback Machine
  268. Huffington Post, October 23, 2008 updated on May 25, 2011, “U.S. Intervention in Bolivia,” https://www.huffingtonpost.com/stephen-zunes/us-intervention-in-bolivi_b_127528.html Archived January 21, 2017, at the Wayback Machine reposted from Foreign Policy in Focus
  269. BBC News, March 5, 2009, “Hidden Cells Reveal Bolivia’s Dark Past,” http://news.bbc.co.uk/2/hi/americas/7925694.stm Archived March 10, 2009, at the Wayback Machine
  270. The Guardian, May 5, 2002, “Hugo Banzer: Former President and Dictator of Bolivia Who Headed a Brutal Military Regime,” https://www.theguardian.com/news/2002/may/06/guardianobituaries.bolivia Archived July 21, 2016, at the Wayback Machine
  271. National Security Archive March 8, 2013, “Operation Condor on Trial: Legal Proceeding on Latin American Rendition and Assassination Program Open in Buenos Aires,” https://nsarchive2.gwu.edu/NSAEBB/NSAEBB416/ Archived March 17, 2018, at the Wayback Machine
  272. Blakeley, Ruth (2009). State Terrorism and Neoliberalism: The North in the South. Routledge. p. 22 & 23. ISBN 978-0-415-68617-4.
  273. McSherry, J. Patrice (2011). “Chapter 5: “Industrial repression” and Operation Condor in Latin America”. In Esparza, Marcia; Henry R. Huttenbach; Daniel Feierstein (eds.). State Violence and Genocide in Latin America: The Cold War Years (Critical Terrorism Studies). Routledge. p. 107. ISBN 978-0-415-66457-8.
  274. Michael M. Gunter, Conflict Quarterly, Fall 1992, “Influences on the Kurdish Insurgency in Iraq,” p. 8
  275. Los Angeles Times, April 14, 1991, “A People Betrayed: Twice Before, Washington Let Kurds Die to Promote Foreign-Policy Designs. Now it’s the Bush Administration Doing the Deed Archived 2016-03-07 at the Wayback Machine”
  276. Michael M. Gunter, Conflict Quarterly, Fall 1992, “Influences on the Kurdish Insurgency in Iraq,” p. 10
  277. “Even in the context of covert action, ours was a cynical enterprise,” according to the 1976 final report of the Pike Committee, the Congressional committee that investigated US intelligence operations. Los Angeles Times, April 14, 1991, “People Betrayed: Twice Before, Washington Let Kurds Die to Promote Foreign-Policy Designs. Now it’s the Bush Administration Doing the Deed”
  278. Michael M. Gunter, Conflict Quarterly, Fall 1992, “Influences on the Kurdish Insurgency in Iraq,” p. 11
  279. The Los Angeles Times, April 14, 1991, “People Betrayed: Twice Before, Washington Let Kurds Die to Promote Foreign-Policy Designs. Now it’s the Bush Administration Doing the Deed”
  280. “Chile President Pinera to ask Obama for Pinochet files”. BBC News. March 23, 2011.
  281. “Quiet Coup Ends Reign of Selaisse”.
  282. “BBC NEWS | Africa | Mengistu found guilty of genocide”. news.bbc.co.uk. December 12, 2006. Retrieved January 8, 2017.
  283. Keneally, Thomas (September 27, 1987). “In Eritrea”. New York Times.
  284. “Wir haben euch Waffen und Brot geschickt”. Der Spiegel. March 3, 1980.
  285. Tewolde, Bereket (January 22, 2008). “Attempts to distort history”. Shaebia. Archived from the original on November 17, 2008.
  286. “Ethiopia a Forgotten War Rages On”. Time. December 23, 1985.
  287. “Mengistu Haile Mariam | president of Ethiopia”. Encyclopedia Britannica. Retrieved June 3, 2018.
  288. Vaughan, Sarah (2003). “Ethnicity and Power in Ethiopia” (PDF). Archived 13 August 2011 at the Wayback Machine University of Edinburgh: Ph.D. Thesis. p. 168.
  289. Valentino, Benjamin A. (2004). Final Solutions: Mass Killing and Genocide in the Twentieth Century. Ithaca: Cornell University Press. p. 196. ISBN 0-8014-3965-5.
  290. “US admits helping Mengistu escape”. BBC News. December 22, 1999.
  291. Brown, Seyom. The Faces of Power: Constancy and Change in United States Foreign Policy from Truman to Clinton, 1994. Page 303.
  292. Jussi HanhimÄki and Jussi M. Hanhim̀eaki. The Flawed Architect: Henry Kissinger and American Foreign Policy, 2004. Page 408.
  293. Andrew, Christopher M. For the President’s Eyes Only: Secret Intelligence and the American Presidency from Washington to Bush, 1995. Page 412.
  294. Richard H. Immerman and Athan G. Theoharis. The Central Intelligence Agency: Security Under Scrutiny, 2006. Page 325.
  295. Koh, Harold Hongju (1990). The National Security Constitution: Sharing Power After the Iran-Contra Affair. Yale University Press. ISBN.p. 52
  296. Fausold, Martin L.; Alan Shank (1991). The Constitution and the American Presidency. SUNY Press. ISBN. Pages 186-187.
  297. “”The Coming Winds of Democracy in Angola,” by Jonas Savimbi, Heritage Foundation Lecture #217, Washington, D.C., October 5, 1989″. Archived from the original on January 1, 2008. Retrieved December 27, 2007.
  298. “Involvement in the Angolan Civil War, Zaire: A Country Study”. United States Library of Congress.
  299. Simpson, Chris (February 25, 2002). “Obituary: Jonas Savimbi, Unita’s local boy”. BBC. Retrieved January 27, 2020.
  300. Savimbi, Jonas (January 1986). “The War against Soviet Colonialism”. Policy Review. pp. 18–۲۵. Retrieved January 20, 2015 – via UNZ.org.
  301. Fuerbringer, Jonathan (July 11, 2008). “House acts to allow Angola rebel aid”. The New York Times. Retrieved February 10, 2008.
  302. “”The Coming Winds of Democracy in Angola,” by Jonas Savimbi, Heritage Foundation Lecture #217, Washington, D.C., October 5, 1989″. Archived from the original on January 1, 2008. Retrieved December 27, 2007.
  303. Brooke, James (February 1, 1987). “C.I.A. Said to Send Weapons Via Zaire to Angola Rebels”. The New York Times. Retrieved February 12, 2008.
  304. Molotsky, Irvin; Weaver Jr, Warren (February 6, 1986). “A Mending of Fences”. The New York Times. Retrieved February 10, 2008.
  305. Tvedten, Inge (1997). Angola: Struggle for Peace and Reconstruction. pp. 38–۳۹.
  306. Simpson, Chris (February 25, 2002). “Obituary: Jonas Savimbi, Unita’s local boy”. BBC News. Archived from the original on January 24, 2008. Retrieved February 10, 2008.
  307. Easton, Nina J. (2000). Gang of Five: Leaders at the Center of the Conservative Crusade. pp. 165–۱۶۷.
  308. Franklin, Jane (1997). Cuba and the United States: A Chronological History. p. 212.
  309. Peterson, Matt. “How an American Lobbyist Stoked War Halfway Across the World”. The Corruption Institute. The Masthead from the Atlantic.
  310. Walker, John Frederick (2004). A Certain Curve of Horn: The Hundred-Year Quest for the Giant Sable Antelope of Angola. p. 190.
  311. Berman, Eric G.; Sams, Katie E. (2000). Berman and Sams cite the lower number. “Peacekeeping In Africa : Capabilities And Culpabilities”. Geneva: United Nations Institute for Disarmament Research. United Nations. ISBN 978-92-9045-133-4.
  312. Oswald Johnston, “State Dept. says Angola helps Zaire attackers”, Boston Globe, 19 March 1977, p. 1; accessed via ProQuest.
  313. Nelson Goodsell, “Pushing new African countries toward Communist world?”, Christian Science Monitor, 21 March 1977.
  314. “U.S. Flies Communication, Medical Supplies to Zaire: Responds to Appeal for Aid in Invasion”, Los Angeles Times (AP), 15 March 1977; accessed via ProQuest.
  315. Norman Kempster and Oswald Johnson, “U.S. Flies 35 Tons of Supplies to Zaire Defenders”, Los Angeles Times, 16 March 1977; accessed via ProQuest.
  316. Odom, Shaba II (1993), pp. 23–۲۴.
  317. Gleijeses, “Truth or Credibility” (2010), pp. 75.
  318. Ernest Volkman, “CIA backs mercenary recruiting”, Boston Globe, 17 April 1977, p. 49; accessed via ProQuest. “Officially, the sources say, both Bufkin and the British mercenaries are recruiting on behalf of Mobutu, who is providing the money for the operation. However, the CIA is actually bankrolling the operation, the sources say.”
  319. CIA Held Having Mercenaries Role”, Hartford Courant, 17 April 1977; accessed via ProQuest.
  320. Gleijeses, “Truth or Credibility” (2010), p. 79.
  321. “Zaire Gets $85 Million In Loans”, Hartford Courant, 27 April 1977; accessed via ProQuest.
  322. Don Oberdorfer and Lee Lescaze, “Zaire Nearly Broke: U.S. Aids Bankers in Bailout for Zaire”, Washington Post, 24 April 1977, p. 1; accessed via ProQuest.
  323. Ogunbadejo, “Conflict in Africa” (1979), p. 226.
  324. “Young Warns of Fears Over Reds”, Los Angeles Times, 12 April 1977; accessed via ProQuest.
  325. Dick Clark, “America Has Already Done Too Much for Zaire’s Hapless Government”, Los Angeles Times, 1 May 1977; accessed via ProQuest.
  326. K. Josh, “Zaire Again on the Rack: Sordid Franco-U. S. role”, Times of India, 22 April 1977; accessed via ProQuest.
  327. Noam Chomsky and Edward S. Herman, Political Economy of Human Rights: After the Cataclysm: Postwar Indochina and the Reconstruction of Imperial Ideology, Black Rose Books, 1979; p. 308.
  328. Jonathan Steele, “CIA is blamed for Zaire invasion”, The Guardian, 11 April 1977, p. 4.
  329. John Stockwell, “Why I Am Leaving The CIA”, Washington Post”, 10 April 1977.
  330. “‘It will Definitely Not Have an Adverse Impact on Jobs…'”, Washington Post, 23 April 1977; accessed via ProQuest[permanent dead link].
  331. Bernard Gwertzman, “Vance Says Invaders in Zaire Threaten Vital Copper Mining: Calls Situation ‘Dangerous’: He Tells House Panel That Conflict Endangers the Commodity That Sustain’s Nation’s Economy”, New York Times, 17 March 1977; accessed via ProQuest.
  332. Jane Rosen, “Concern in US on Zaire”, The Guardian, 17 March 1977; accessed via ProQuest.
  333. Odom, Shaba II (1993), p. 28.
  334. “Archived copy” (PDF). Archived from the original (PDF) on September 12, 2011. Retrieved December 13, 2011.
  335. George, Edward. The Cuban Intervention in Angola, 1965-1991: From Che Guevara to Cuito Cuanavale, 2005. Page 136.
  336. “UNTAC in Cambodia – from Occupation, Civil War and Genocide to Peace” (PDF). Max-Planck-Institut. Retrieved November 26, 2015.
  337. Covert Action Quarterly, Fall 1997, Issue 62, p. 6, archived at “The Long Secret Alliance: Uncle Sam and Pol Pot”
  338. CovertAction Quarterly, “On the Side of Pol Pot: U.S. Supports Khmer Rouge,” Issue 34, Summer 1990, p. 37, archived at [3]
  339. Covert Action Quarterly, Fall 1997, Issue 62, p. 5-6, archived at “The Long Secret Alliance: Uncle Sam and Pol Pot”
  340. Becker, Elizabeth (April 17, 1998). “Death of Pol Pot: The Diplomacy; Pol Pot’s End Won’t Stop U.S. Pursuit of His Circle”. The New York Times. cf. Lewis, Daniel (May 26, 2017). “Zbigniew Brzezinski, National Security Advisor to President Jimmy Carter, Dies at 89”. The New York Times.
  341. Brzezinski, Zbigniew (April 22, 1998). “Pol Pot’s Evil Had Many Faces; China Acted Alone”. The New York Times.
  342. Hodgson, Godfrey (May 28, 2017). “Zbigniew Brzezinski obituary”. The Guardian.
  343. “S China Sea ‘an existential issue to legitimise CCP rule'”. Today. Singapore. March 31, 2016. Singaporean diplomat Bilahari Kausikan, recalled: “ASEAN wanted elections but the U.S. supported the return of a genocidal regime. Did any of you imagine that the U.S. once had in effect supported genocide?”
  344. Haas, Michael, “Cambodia, Pol Pot, and the United States: The Faustian Pact,” (New York: Praeger, 1991) pp. 17, 28–۲۹
  345. “Vietnam’s invasion of Cambodia and the PRK’s rule constituted a challenge on both the national and international political level. On the national level, the Khmer People’s Revolutionary Party’s rule gave rise…” (PDF). Max-Planck-Institut.
  346. David P. Chandler, “A History of Cambodia,” (Westview Press, 2008)
  347. US Department of State. Country Profile of Cambodia.
  348. Washington Post, December 27, 2007, “Sorry Charlie This is Michael Vickers’s War,” https://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2007/12/27/AR2007122702116.html Archived November 26, 2017, at the Wayback Machine
  349. Riedel, Bruce 2014, “What We Won: America’s Secret War in Afghanistan, 1979–۱۹۸۹,” Brookings Institution Press. pp. ix–xi, 21–۲۲, ۹۸–۱۰۵
  350. Newsweek, October 1, 2001, Evan Thomas, “The Road to September 11,” “The Road to September 11”. October 2001. Archived from the original on November 22, 2013. Retrieved September 2, 2016.
  351. The National Security Archive, October 9, 2001, “U.S. Analysis of The Soviet War in Afghanistan: Declassified,” https://nsarchive2.gwu.edu//NSAEBB/NSAEBB57/us.html
  352. Ewans, Martin (December 1, 2004). Conflict in Afghanistan: Studies in Asymmetric Warfare. Routledge. ISBN 9781134294817 – via Google Books.
  353. Ewans, Sir Martin; Ewans, Martin (September 5, 2013). Afghanistan – A New History. Routledge. ISBN 9781136803390 – via Google Books.
  354. Bergen, Peter; Tiedemann, Katherine (February 14, 2013). Talibanistan. ISBN 9780199893096 – via books.google.com.
  355. “The Haqqani History: Bin Ladin’s Advocate Inside the Taliban”. nsarchive.gwu.edu.
  356. Kepel, Gilles (August 9, 2018). Jihad: The Trail of Political Islam. I.B.Tauris. ISBN 9781845112578 – via Google Books.
  357. Cook, Robin (July 8, 2005). “The struggle against terrorism cannot be won by military means”. The Guardian. London. Archived from the original on July 10, 2005. Retrieved July 8, 2005.
  358. “During the anti-Soviet jihad Bin Laden and his fighters received American and Saudi funding. Some analysts believe Bin Laden himself had security training from the CIA.” BBC News, July 20, 2004, “Al-Qaeda’s Origins and Links,” http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/1670089.stm Archived March 24, 2013, at the Wayback Machine
  359. “By 1984, he Osama bin Laden was running a front organization known as Maktab al-Khidamar – the MAK – which funneled money, arms and fighters from the outside world into the Afghan war. What the CIA bio conveniently fails to specify (in its unclassified form, at least) is that the MAK was nurtured by Pakistan’s state security services, the Inter-Services Intelligence agency, or ISI, the CIA’s primary conduit for conducting the covert war against Moscow’s occupation.” “So bin Laden, along with a small group of Islamic militants from Egypt, Pakistan, Lebanon, Syria and Palestinian refugee camps all over the Middle East, became the ‘reliable’ partners of the CIA in its war against Moscow.” NBC News, August 24, 1998, “Bin Laden Comes Home to Roost: His CIA Ties Are Only the Beginning of a Woeful Story,” http://www.nbcnews.com/id/3340101/t/bin-laden-comes-home-roost/#.WsHDwYXfjvY Archived July 18, 2016, at the Wayback Machine
  360. “…bin Laden’s Office of Services, set up to recruit overseas for the war, received some US cash.” The Guardian, January 17, 1999 “Frankenstein the CIA Created,” https://www.theguardian.com/world/1999/jan/17/yemen.islam Archived December 3, 2016, at the Wayback Machine
  361. Weiner, Tim (August 24, 1998). “Afghan Camps, Hidden in Hills, Stymied Soviet Attacks for Years”. The New York Times. Archived from the original on April 2, 2018. And some of the same warriors who fought the Soviets with the C.I.A.’s help are now fighting under Mr. bin Laden’s banner.
  362. Coll, Steve (2004). Ghost Wars: The Secret History of the CIA, Afghanistan, and Bin Laden, from the Soviet Invasion to September 10, 2001. Penguin Group. pp. 87. ISBN 978-1-59420-007-6.
  363. Bergen, Peter (2006). The Osama bin Laden I Know: An Oral History of al Qaeda’s Leader. Simon & Schuster. pp. 60–۶۱. ISBN 978-0-7432-9592-5.
  364. Burke, Jason (2004). Al-Qaeda: Casting a Shadow of Terror. I.B. Tauris. p. 59. ISBN 978-1-85043-666-9.
  365. Crile, George (2003) Charlie Wilson’s War: The Extraordinary Story of the Largest Covert Operation in History, Atlantic Monthly Press, p. 519
  366. Douglas J. MacEachin. “US Intelligence and the Polish Crisis 1980-1981”. CIA.
  367. Looking to the Future: Essays on International Law in Honor of W. Michael Reisman
  368. Richard T. Davies, “The CIA and the Polish Crisis of 1980–۱۹۸۱.” Journal of Cold War Studies (2004) 6#3 pp: 120-123. online
  369. Gregory F. Domber (2008). Supporting the Revolution: America, Democracy, and the End of the Cold War in Poland, 1981–1989. p. 199. ISBN 9780549385165., revised as Domber 2014, p. 110 [4].
  370. Domber, Gregory F. (August 28, 2014), What Putin Misunderstands about American Power, University of California Press Blog, University of North Carolina Press
  371. MacEachin, Douglas J.”US Intelligence and the Polish Crisis 1980–۱۹۸۱.” CIA. June 28, 2008.
  372. Cover Story: The Holy Alliance By Carl Bernstein Sunday, June 24, 2001
  373. Branding Democracy: U.S. Regime Change in Post-Soviet Eastern Europe Gerald Sussman, page 128
  374. Executive Secrets: Covert Action and the Presidency William J. Daugherty. page 201-203
  375. Larsen, Neil (2010). “Thoughts on Violence and Modernity in Latin America”. In Grandin & Joseph, Greg & Gilbert (ed.). A Century of Revolution. Durham & London: Duke University Press. pp. 381–۳۹۳.
  376. “El Salvador, 12 Years of Civil War”. The Center for Justice and Accountability. Archived from the original on March 12, 2018.
  377. Report of the UN Truth Commission on El Salvador (Report). United Nations. April 1, 1993.
  378. El Salvador, In Depth: Negotiating a settlement to the conflict, Uppsala Conflict Data Program Conflict Encyclopedia, Uppsala, Sweden: Uppsala University, retrieved May 24, 2013, While nothing of the aid delivered from the US in 1979 was earmarked for security purposes, the 1980 aid for security only summed US$6.2 million, close to two-thirds of the total aid in 1979.
  379. Danner, Mark (1993). The Massacre at El Mozote. Vintage Books. p. 9. ISBN 978-0-679-75525-8.
  380. Maurice Lemoine (March 19, 2009), “El Salvador : des guérilleros au pouvoir”, Le Monde diplomatique, retrieved January 22, 2017
  381. NACLA, Revolution Brews cited in McClintock, Michael (1985). The American Connection: State Terror and Popular Resistance in El Salvador. Zed Books. ISBN 978-0-86232-259-5., p. 270
  382. “A Year of Reckoning: El Salvador a Decade After the Assassination of Archbishop Romero” Human Rights Watch, 1990, pp. 224–۲۲۵
  383. “How U.S. Advisors Run the War in El Salvador”. The Philadelphia Inquirer. May 29, 1983.
  384. Krauss, Clifford (March 21, 1993). “How U.S. Actions Helped Hide Salvador Human Rights Abuses”. The New York Times. Archived from the original on January 29, 2018.
  385. “From Madness to Hope: the 12-year war in El Salvador: Report of the Commission on the Truth for El Salvador” (PDF). Commission on the Truth for El Salvador. March 15, 1993. Retrieved November 4, 2012.
  386. “El Salvador Accountability and Human Rights: the Report of the United Nations Commission on the Truth for El Salvador,” Human Rights Watch, August 10, 1993
  387. Michael Smith (2007). Killer Elite. Macmillan. p. 52. ISBN 978-0-312-36272-0.
  388. Raymond Bonner (November 9, 2014). “Bringing El Salvador Nun Killers to Justice: More than 30 Years Later, Justice Closes in on the Salvadorans Behind the Rape and Murder of American Nuns”. The Daily Beast. Archived from the original on January 13, 2018.
  389. “Central America, 1981: report to the Committee on Foreign Affairs, U.S. House of Representatives” Gerry E. Studds, William Woodward, United States. Congress. House. Committee on Foreign Affairs, 1981
  390. Michael McClintock (1992), Instruments of Statecraft: U.S. Guerrilla Warfare, Counterinsurgency, and Counterterrorism, 1940–۱۹۹۰ Web project by Michael McClintock based on the 1992 book by the same name published by Pantheon Books, a division of Random House, Inc.
  391. Torture techniques used to interrogate prisoners made use of techniques detailed in secret US counter-insurgency manuals and, when US planners proposed a similar counter-insurgency program for dealing with the Iraq insurgency after the 2003 US-led regime change in Iraq, it was referred to as “the Salvador Option”.Tom Gibb (January 27, 2005). “Salvador Option Mooted for Iraq”. BBC News. and Thomas Blanton & Peter Kornbluh (December 5, 2004). “Prisoner Abuse: Patterns from the Past”. The National Security Archive.
  392. Collelo, Thomas, ed. (1990) [December 1988]. Chad: a country study (PDF) (Second ed.). Federal Research Division, Library of Congress. pp. 24–۳۱.
  393. “U.S.-Backed Chadian Dictator Hissène Habré Faces War Crimes Trial in Historic Win for His Victims”. Democracy Now!. Retrieved November 29, 2019.
  394. Farah, Douglas (November 27, 2000). “Chad’s Torture Victims Pursue Habre in Court”. The Washington Post. ISSN 0190-8286. Retrieved November 29, 2019.
  395. “Hissène Habré”. Human Rights Watch. Retrieved November 29, 2019.
  396. Schemm, Paul (May 30, 2016). “In landmark trial, former Chad dictator found guilty of crimes against humanity”. The Washington Post. Retrieved December 3, 2019.
  397. Ba, Diadie (May 30, 2016). “Chad’s ex-leader Habre, Cold War-era ally of West, gets life in prison for atrocities”. Reuters. Retrieved December 3, 2019.
  398. “Appendix A: Background on United States Funding of the Contras”. U.S. Department of Justice.
  399. “National Security Decision Directive number 7” (PDF). August 6, 1981. Archived (PDF) from the original on April 24, 2016.
  400. “National Security Decision Directive number 17” (PDF). January 4, 1982. Archived (PDF) from the original on April 24, 2016.
  401. “Presidential Finding authorizing paramilitary activities” (PDF). December 1, 1981. Archived (PDF) from the original on October 30, 2012.
  402. Smith, Hedrick (February 22, 1985). “President Asserts Goal Is to Remove Sandinista Regime”. The New York Times. Archived from the original on August 14, 2016.
  403. “Contras”. Terrorism Research and Analysis Consortium. Archived from the original on October 19, 2016.
  404. “U.S. Orders Probe of CIA Terror Manual”. Facts on File World News Digest. October 19, 1984. Archived from the original on May 31, 2006 – via Live Journal.
  405. Woodward, Bob, “Veil, The Secret Wars of the CIA,” 1987 New York: Simon & Schuster
  406. Gilbert, Dennis, “Sandinistas: The Party and The Revolution,” Oxford: Basil Blackwell, 1988, p. 167
  407. McManus, Doyle; Toth, Robert C. (March 5, 1986). “Setback for Contras : CIA Mining of Harbors ‘a Fiasco'”. Los Angeles Times. Archived from the original on December 18, 2013.
  408. “Military and Paramilitary Activities in and against Nicaragua (Nicaragua v. United States of America)”. International Court of Justice. June 27, 1986. Archived from the original on March 1, 2015. Retrieved March 14, 2015.
  409. “Iran-Contra Hearings; Boland Amendments: What They Provided”. The New York Times. July 10, 1987. Archived from the original on May 31, 2013.
  410. “۱۹۸۶: US guilty of backing Contras”. On This Day – ۲۷ June. BBC. June 27, 1986. Archived from the original on September 22, 2013.
  411. “Nicaraguan Vote: ‘Free, Fair, Hotly Contested,'”. The New York Times. November 16, 1984. Archived from the original on July 1, 2017.
  412. Rita Beamish, “Bush Will Lift Trade Embargo if Nicaraguan Opposition Candidate Wins”, Associated Press, 8 November 1989
  413. Castro, Vanessa (September 1992). The 1990 Elections in Nicaragua and Their Aftermath. Rowman & Littlefield Publishers, Inc. p. 31.
  414. “Medals Outnumber G.I.s in Grenada Assault”. The New York Times. March 30, 1984. Archived from the original on February 13, 2017.
  415. Stewart, Richard W. (2008). Operation Urgent Fury: The Invasion of Grenada, October 1983 (PDF) (Report). U.S. Army. Archived (PDF) from the original on September 24, 2015.
  416. “۳۸/۷. The situation in Grenada”. United Nations General Assembly Resolutions. November 2, 1983.
  417. Zunes, Stephen (October 2003). “The U.S. Invasion of Grenada: A Twenty Year Retrospective”. Global Policy Forum. Archived from the original on May 23, 2017.
  418. “Security Council – Veto List”. United Nations. October 28, 1983. Archived from the original on October 19, 2016.
  419. The Contras, Cocaine, and Covert Operations. National Security Archive Electronic Briefing. p. 2.[full citation needed]
  420. Jones, Howard (2001). Crucible of Power: A History of US Foreign Relations Since 1897. p. 494.[full citation needed]
  421. Yates, Lawrence (May–June 2005). “Panama, 1988–۱۹۹۰: The Discontent between Combat and Stability Operations” (PDF). Military Review. Archived from the original (PDF) on 25 June 2007. Retrieved 2 September 2010.[full citation needed]
  422. “CRS Report: Iraq’s Opposition Movements”. Fas.org. Archived from the original on November 3, 2012. Retrieved August 14, 2013.
  423. “CNN Presents The Unfinished War: The Legacy of Desert Storm”. CNN. January 5, 2001.
  424. Fisk, Robert. The Great War for Civilisation: The Conquest of the Middle East. London: Alfred A. Knopf, 2006 p. 646 ISBN 1-84115-007-X
  425. Great War for Civilisation, p. 647
  426. Great War for Civilisation. p. 646.
  427. Embry, Jason (April 4, 2003). “Uprising in Iraq may be slow because of U.S. inaction in 1991”. Seattle Pi.
  428. Makiya, Kanan (1998). Republic of Fear: The Politics of Modern Iraq, Updated Edition. University of California Press. p. XX. ISBN 9780520921245.
  429. A Long-Awaited Apology for Shiites, but the Wounds Run Deep Archived April 26, 2017, at the Wayback Machine, The New York Times, November 8, 2011
  430. “Uprising in Iraq may be slow because of U.S. inaction in 1991”. Seattle Post-Intelligencer. April 4, 2003. Archived from the original on February 1, 2014. Retrieved August 12, 2012.
  431. McDonald, Dian (April 4, 1991). “US Forces Won’t Intervene in Iraq’s Civil War. “President Bush firmly reiterated that he does not want US military forces to be involved in Iraq’s internal turmoil””. Federation of American Scientists (published May 30, 2008). Archived from the original on November 17, 2015.
  432. United Nations Security Council Resolution 661 of adopted 6 August 6, 1991, https://fas.org/news/un/iraq/sres/sres0661.htm Archived September 7, 2012, at the Wayback Machine
  433. United Nations, UN Security Council Resolution 687, April 8, 1991, http://www.un.org/Depts/unmovic/documents/687.pdf Archived October 20, 2014, at the Wayback Machine
  434. |Rieff, David (July 27, 2003). “Were Sanctions Right?”. New York Times Magazine. Archived from the original on October 14, 2017.
  435. Makiya, Kanan (1998). Republic of Fear: The Politics of Modern Iraq, Updated Edition. University of California Press. p. xv. ISBN 978-0-520-92124-5.
  436. “A Gulf War Exclusive: President Bush Talking with David Frost”. Retrieved February 26, 2017. George H. W. Bush: Everybody felt that Saddam Hussein could not stay in office—certainly not stay in office as long as he’s stayed in office. I miscalculated—I thought he’d be gone. But I wasn’t alone! People in the Arab world felt, with unanimity, that he would be out of there. I think all observers felt that (event occurs at 45:14).
  437. Tyler, Patrick E. (May 21, 1991). “AFTER THE WAR; Bush Links End of Trading Ban To Hussein Exit”. The New York Times. Archived from the original on August 7, 2017. My view is we don’t want to lift these sanctions as long as Saddam Hussein is in power,” said President George H. W. Bush
  438. United Press International, May 20, 1991, “U.S. Taking Tough Stand Against Saddam Hussein,” http://www.upi.com/Archives/1991/05/20/US-taking-tough-stand-against-Saddam-Hussein/1946674712000/ Archived October 19, 2016, at the Wayback Machine
  439. Additional U.S. government officials’ statements setting Saddam Hussein’s ouster as the precondition for the cessation of sanctions against Iraq, including statements by Robert Gates, Director of the Central Intelligence Agency, are provided in Gordon, Joy, 2010 “Invisible War: The United States and the Iraq Sanctions,” Harvard University Press, http://www.hup.harvard.edu/catalog.php?isbn=978-0674035713 Archived April 27, 2018, at the Wayback Machine
  440. “Autopsy of a Disaster: The U.S. Sanctions Policy on Iraq”. Institute for Public Accuracy. November 13, 1998. Retrieved February 26, 2017. For example, United States Secretary of State Madeleine Albright stated in March 1997 that “Our view, which is unshakable, is that Iraq must prove its peaceful intentions. It can only do that by complying with all of the Security Council resolutions to which it is subjected”; National Security Adviser Sandy Berger stated in November 1997 that “It’s been the U.S. position since the Bush administration that Saddam Hussein comply—has to comply with all of the relevant Security Council resolutions”; and UN ambassador Bill Richardson stated in December 1997 that “Our policy is clear. We believe that Saddam Hussein should comply with all the Security Council resolutions, and that includes 1137, those that deal with the UNSCOM inspectors, those that deal with human rights issues, those that deal with prisoners of war with Kuwait, those that deal with the treatment of his own people. We think that there are standards of international behavior.”
  441. Iraq surveys show ‘humanitarian emergency’ Archived August 6, 2009, at the Wayback Machine UNICEF Newsline August 12, 1999
  442. Rubin, Michael (December 2001). “Sanctions on Iraq: A Valid Anti-American Grievance?”. Middle East Review of International Affairs. 5 (4): 100–۱۵. Archived from the original on October 28, 2012.
  443. Spagat, Michael (September 2010). “Truth and death in Iraq under sanctions” (PDF). Significance.
  444. Dyson, Tim; Cetorelli, Valeria (July 1, 2017). “Changing views on child mortality and economic sanctions in Iraq: a history of lies, damned lies and statistics”. BMJ Global Health. 2 (2): e000311. doi:10.1136/bmjgh-2017-000311. ISSN 2059-7908. PMC 5717930. PMID 29225933.
  445. “Saddam Hussein said sanctions killed 500,000 children. That was ‘a spectacular lie.'”. The Washington Post. Archived from the original on August 4, 2017. Retrieved August 4, 2017.
  446. French, Howard W. (December 18, 1990). “Haitians Overwhelmingly Elect Populist Priest to the Presidency”. The New York Times. ISSN 0362-4331. Retrieved December 4, 2019.
  447. Whitney, Kathleen Marie (1996). “Sin, Fraph, and the CIA: U.S. Covert Action in Haiti”. Southwestern Journal of Law and Trade in the Americas. 3 (2): 303–۳۲ [p. 320].
  448. Whitney 1996, p. 321
  449. Association of Former Intelligence Officers (May 19, 2003), US Coup Plotting in Iraq, Weekly Intelligence Notes 19-03
  450. “The CIA And the Coup That Wasn’t”. The Washington Post. May 16, 2003.
  451. “With CIA’s Help, Group in Jordan Targets Saddam; U.S. Funds Support Campaign To Topple Iraqi Leader From Afar”. The Washington Post. June 23, 1996.
  452. Brinkley, Joel (June 9, 2004). “Ex-C.I.A. Aides Say Iraq Leader Helped Agency in 90’s Attacks”. The New York Times. The Iraqi government at the time claimed that the bombs, including one it said exploded in a movie theater, resulted in many civilian casualties … One former Central Intelligence Agency officer who was based in the region, Robert Baer, recalled that a bombing during that period ‘blew up a school bus; school children were killed.’ Mr. Baer … said he did not recall which resistance group might have set off that bomb. Other former intelligence officials said Dr. Allawi’s organization was the only resistance group involved in bombings and sabotage at that time. But one former senior intelligence official recalled that ‘bombs were going off to no great effect.’ ‘I don’t recall very much killing of anyone,’ the official said.
  453. “Archived copy”. Archived from the original on September 19, 2005. Retrieved August 1, 2004.
  454. Dowd, Maureen (September 21, 1994). “MISSION TO HAITI: THE DIPLOMAT; Despite Role as Negotiator, Carter Feels Unappreciated”. ny times.com. New York Times.
  455. Walter E. Kretchik, Robert F. Baumann, John T. Fishel. “A Concise History of the U.S. Army in Operation Uphold Democracy.” U.S. Army Command and General Staff College Press. Fort Leavenworth, Kansas. 1998. p. 96.
  456. Kretchik et al, p. 98.
  457. Von Hippel, Karin (2000). Democracy by Force. United Kingdom: Cambridge University Press. pp. 96.
  458. Gribbin, Robert E. In the Aftermath of Genocide: the U.S. Role in Rwanda. New York: IUniverse, 2005. p. 190
  459. Vlassenroot, Koen. “Citizenship, Identity Formation & Conflict in South Kivu: The Case of the Banyamulenge.” Review of African Political Economy. 2002. 499–۵۱۵. p. 508
  460. Vlassenroot, Koen. “Citizenship, Identity Formation & Conflict in South Kivu: The Case of the Banyamulenge”. Review of African Political Economy. 2002. 499–۵۱۵.
  461. Lemarchand, René. The Dynamics of Violence in Central Africa. Philadelphia: University of Pennsylvania, 2009. p. 32
  462. Reyntjens, Filip. The Great African War: Congo and Regional Geopolitics, 1996–۲۰۰۶. Cambridge: Cambridge UP, 2009. p. 45
  463. Reyntjens, Filip. The Great African War: Congo and Regional Geopolitics, 1996–۲۰۰۶. Cambridge: Cambridge UP, 2009. p. 48
  464. Reyntjens, Filip. The Great African War: Congo and Regional Geopolitics, 1996–۲۰۰۶. Cambridge: Cambridge UP, 2009. p. 49
  465. Pomfret, John. “Rwandans Led Revolt in Congo; Defense Minister Says Arms, Troops Supplied for Anti-Mobutu Drive.” Washington Post. 9 July 1997: A1.
  466. Kennes, Erik. “The Democratic Republic of the Congo: Structures of Greed, Networks of Need.” Rethinking the Economics of War. Ed. Cynthia J. Arnson and I. William Zartman. Washington, D.C.: Woodrow Wilson Center, 2005. p. 147
  467. Prunier, Gerard (2009). “Africa’s World War : Congo, the Rwandan Genocide, and the Making of a Continental Catastrophe: Congo, the Rwandan Genocide, and the Making of a Continental Catastrophe”. Oxford: Oxford University Press.: 118, 126–۱۲۷. ISBN 978-0-19-970583-2.
  468. Hanke, Steve (July 6, 2017). “20th Anniversary, Asian Financial Crisis: Clinton, The IMF And Wall Street Journal Toppled Suharto”. Forbes. Retrieved July 21, 2018.
  469. Tyson, James L. (February 10, 1999). “‘Dollar diplomacy’ rises again as foreign-policy tool”. The Christian Science Monitor. Retrieved July 21, 2018.
  470. Ray Jennings (2011). “346. Serbia’s October Revolution: Evaluating International Efforts Promoting Democratic Breakthrough”. Global Europe Program. Retrieved January 28, 2016.
  471. Nicholas Thompson (2001). “This Ain’t Your Momma’s CIA”. Washington Monthly. Archived from the original on January 9, 2007.
  472. Clement, Christopher I. (May 1, 2005). “Confronting Hugo Chávez: United States “Democracy Promotion” in Latin America”. Latin American Perspectives. 32 (3): 60–۷۸. doi:10.1177/0094582X05275529. ISSN 0094-582X. S2CID 143721425.
  473. “Venezuela coup linked to Bush team”. the Guardian. April 21, 2002. Retrieved June 10, 2020.
  474. Hasan, Mehdi (May 9, 2020). “The “Coup” Attempt in Venezuela Seems Ridiculous. But Don’t Forget — Regime Change Is the U.S. Goal”. The Intercept. Retrieved June 10, 2020.
  475. Forero, Juan (3 December 2004). “Documents Show C.I.A. Knew of a Coup Plot in Venezuela”. The New York Times. Retrieved 15 May 2014.
  476. “U.S. Cautioned Leader of Plot Against Chávez”. The New York Times. April 17, 2002.
  477. Bellos, Julian Borger Alex (April 17, 2007). “US ‘gave the nod’ to Venezuelan coup”. The Guardian. ISSN 0261-3077. Retrieved June 14, 2019.
  478. L. 105–۳۳۸, https://www.gpo.gov/fdsys/pkg/PLAW-105publ338/html/PLAW-105publ338.htm Archived March 29, 2017, at the Wayback Machine, 112 Stat. 3178, https://www.gpo.gov/fdsys/pkg/STATUTE-112/pdf/STATUTE-112-Pg3178.pdf Archived September 22, 2016, at the Wayback Machine, enacted October 31, 1998
  479. “Republican Platform 2000”. CNN. Archived from the original on April 21, 2006. Retrieved May 25, 2006.
  480. Bob Woodward (April 21, 2004). Plan of Attack. Simon and Schuster. pp. 9–۲۳. ISBN 978-0-7432-6287-3.
  481. Ferran, Lee (February 15, 2011). “Iraqi Defector ‘Curveball’ Admits WMD Lies, Is Proud of Tricking U.S.” ABC News.
  482. Connolly, Kate (February 10, 2003). “I am not convinced, Fischer tells Rumsfeld”. Daily Telegraph. ISSN 0307-1235.
  483. Blix, H. (7 March 2003) “Transcript of Blix’s U.N. presentation” Archived 9 November 2016 at the Wayback Machine CNN
  484. Smith, Jeffrey R. “Hussein’s Prewar Ties To Al-Qaeda Discounted”. The Washington Post, Friday, 6 April 2007; Page A01. Retrieved on 23 April 2007.
  485. “President Delivers State of the Union Address”. georgewbush-whitehouse.archives.gov. Archived from the original on May 2, 2009.
  486. Patrick E. Tyler (March 21, 2003). “A nation at war: The attack; U.S. and British troops push into Iraq as missiles strike Baghdad compound”. The New York Times. p. B8.
  487. “US lowers flag to end Iraq war”. independent.co.uk. December 15, 2011.
  488. Vanity Fair, March 3, 2008, “The Gaza Bombshell,” http://www.vanityfair.com/news/2008/04/gaza200804 Archived January 28, 2016, at the Wayback Machine
  489. Christian Science Monitor, May 25, 2007, “Israel, US, and Egypt Back Fatah’s Fight Against Hamas,” http://www.csmonitor.com/2007/0525/p07s02-wome.html Archived October 26, 2010, at the Wayback Machine
  490. The Times (UK), November 18, 2006, “Diplomats Fear US wants to Arm Fatah for ‘War on Hamas'”
  491. The Times (UK), November 18, 2006, “Diplomats Fear US Wants to Arm Fatah for ‘War on Hamas'”
  492. The Middle East Online, January 31, 2007, http://www.middle-east-online.com/english/?id=19358 Archived October 30, 2016, at the Wayback Machine
  493. San Francisco Chronicle, December 14, 2006, “U.S. Training Fatah in Anti-Terror Tactic – Underlying Motive Is to Counter Strength of Hamas, Analysts Say,” http://www.sfgate.com/news/article/U-S-training-Fatah-in-anti-terror-tactics-2465370.php Archived December 3, 2013, at the Wayback Machine
  494. “U.S. secretly backed Syrian opposition groups, cables released by WikiLeaks show”. The Washington Post.
  495. Bandeira, Luiz Alberto Moniz (May 30, 2017). The Second Cold War: Geopolitics and the Strategic Dimensions of the USA. Springer. pp. 54–۵۵. ISBN 978-3-319-54888-3.
  496. “Assad must go, U.S. Republicans say”. Newspapers.com. Agence France Presse. April 29, 2011. Retrieved December 28, 2019. We urge President Obama to state unequivocally, as he did in the case of (Libyan leader Moammar) Gadhafi and Egyptian president Hosni) Mubarak — that it is time for Assad to go.
  497. Council on Foreign Relations, August 18, 2011, “Calling for Regime Change in Syria,” http://www.cfr.org/syria/calling-regime-change-syria/p25677 Archived November 13, 2016, at the Wayback Machine
  498. The Wall Street Journal, August 19, 2011, “World Leaders Urge Assad to Resign: Obama Imposes New Embargo on Syrian Oil Sales as Europe Considers Similar Measures; Crackdown on Protests Persists,” https://www.wsj.com/articles/SB10001424053111903639404576516144145940136 Archived November 19, 2017, at the Wayback Machine
  499. The Guardian, January 25, 2015, “US Changes Its Tune on Syrian Regime Change as Isis Threat Takes Top Priority, Washington Still Hopes Bashar al-Assad Will Be Removed from Power, But Is No Longer Insisting on It As A Precondition for Peace, https://www.theguardian.com/us-news/2015/jan/25/us-syrian-regime-change-isis-priority Archived 2016-11-13 at the Wayback Machine
  500. National Public Radio, April 23, 2014, “CIA Is Quietly Ramping Up Aid To Syrian Rebels, Sources Say,” https://www.npr.org/sections/parallels/2014/04/23/306233248/cia-is-quietly-ramping-up-aid-to-syrian-rebels-sources-say Archived April 18, 2018, at the Wayback Machine
  501. The Guardian, March 8, 2013, “West Training Syrian Rebels in Jordan Exclusive: UK and French Instructors Involved in US-Led Effort to Strengthen Secular Elements in Syria’s Opposition, Say Sources,” https://www.theguardian.com/world/2013/mar/08/west-training-syrian-rebels-jordan Archived December 10, 2016, at the Wayback Machine
  502. Abouzeid, Rania (September 26, 2013). “Syrian Opposition Groups Stop Pretending”. The New Yorker. ISSN 0028-792X. Archived from the original on March 9, 2018. Retrieved May 9, 2018.
  503. Atwan, Abdel Bari (September 8, 2015). Islamic State: The Digital Caliphate. Univ of California Press. ISBN 9780520289284 – via Google Books.
  504. Nelson, Colleen McCain (November 19, 2015). “Obama Says Syrian Leader Bashar al-Assad Must Go”. WSJ. Retrieved December 28, 2019.
  505. “‘Assad must go’ no more: US gov’t shifts priorities in Syria”. RT. March 30, 2017. Archived from the original on March 30, 2017.
  506. Yahoo 7 News https://au.news.yahoo.com/world/a/34856857/tillerson-says-assads-fate-up-to-syrian-people/#page1 Archived March 30, 2017, at the Wayback Machine
  507. Jaffe, Greg; Entous, Adam (July 19, 2017). “Trump ends covert CIA program to arm anti-Assad rebels in Syria, a move sought by Moscow”. The Washington Post. Retrieved July 20, 2017.
  508. “Rex Tillerson again insists Syrian leader Bashar Assad must go”. Newspapers.com. Associated Press. October 26, 2017. Retrieved December 28, 2019.
  509. DeYoung, Karen; Ryan, Missy (April 10, 2018). “Strike on Assad for use of chemical agents unlikely to advance wider U.S. goals in Syria”. Washington Post. Retrieved December 28, 2019.
  510. The New Yorker, July 8, 2008, Seymour Hersh, “Preparing the Battlefield, The Bush Administration Steps Up Its Secret Moves Against Iran,” http://www.newyorker.com/magazine/2008/07/07/preparing-the-battlefield Archived December 4, 2014, at the Wayback Machine
  511. Johnston, Jake (August 29, 2017). “How Pentagon Officials May Have Encouraged a 2009 Coup in Honduras”. The Intercept. Retrieved November 30, 2019.
  512. Naiman, Robert; Director, ContributorPolicy; Policy, Just Foreign (February 19, 2016). “Did Secretary of State Hillary Clinton Enable the Coup in Honduras?”. HuffPost. Retrieved November 30, 2019.
  513. “Security Council Approves ‘No-Fly Zone’ over Libya, Authorizing ‘All Necessary Measures’ To Protect Civilians in Libya, by a Vote of Ten For, None Against, with Five Abstentions”. United Nations. March 17, 2011. Archived from the original on March 19, 2011. Retrieved March 19, 2011.
  514. “Libya Live Blog”. Al Jazeera. March 19, 2011. Archived from the original on March 19, 2011. Retrieved March 19, 2011.
  515. “Libya: US, UK and France attack Gaddafi forces”. BBC News. March 20, 2011. Archived from the original on March 20, 2011. Retrieved March 20, 2011.
  516. “French Fighter Jets Deployed over Libya”. CNN. March 19, 2011. Archived from the original on March 22, 2011. Retrieved March 19, 2011.
  517. Orkaby, Asher (March 25, 2015). “Houthi Who?”. Foreign Affairs. Archived from the original on March 27, 2015.
  518. “Yemen in Crisis”. Council on Foreign Relations. July 8, 2015. Archived from the original on May 9, 2015.
  519. Cafiero, Giorgio; Wagner, Daniel (September 24, 2015). “Saudi Arabia and al-Qaeda Unite in Yemen”.
  520. Saudi Arabia and al-Qaeda Unite in Yemen Archived February 10, 2017, at the Wayback Machine, Huffington Post, “Despite the international community’s condemnation of Saudi Arabia’s bombing of civilian areas in Yemen, …”
  521. Oakford, Samuel (January 5, 2016). “The Saudi Coalition Bombed A Rehabilitation Center for Blind People in Yemen”. Vice News.
  522. MacDonald, Alex (January 5, 2016). “Yemen centre for blind ‘hit in Saudi coalition air raid'”. Middle East Eye. Archived from the original on January 7, 2016.
  523. “Saudi Arabia launches air attacks in Yemen”. The Washington Post. March 25, 2015.
  524. “U.S. Backs Saudi-Led Yemeni Bombing With Logistics, Spying” Archived April 6, 2017, at the Wayback Machine, Bloomberg News, March 26, 2015
  525. “Yemen conflict: US boosts arms supplies for Saudi-led coalition” Archived July 2, 2018, at the Wayback Machine. BBC News. April 8, 2015.
  526. “US steps up arms for Saudi campaign in Yemen” Archived July 10, 2015, at the Wayback Machine, Al Jazeera, April 8, 2015
  527. “Yemen: Saudi Arabia used cluster bombs, rights groups says” Archived July 4, 2018, at the Wayback Machine. BBC News. May 3, 2015.
  528. Nichols, Michelle (December 22, 2015). “U.N. blames Saudi-led coalition for most attacks on Yemeni civilians”. Reuters UK. Archived from the original on December 24, 2015.
  529. Cooper, Helene; Gibbons-Neff, Thomas; Schmitt, Eric (May 3, 2018). “Army Special Forces Secretly Help Saudis Combat Threat From Yemen Rebels”. The New York Times.
  530. “Saudi airstrikes in Yemen violate laws of war, rights group says”. McClatchy DC.
  531. Norton, Ben (March 17, 2016). “‘Look like war crimes to me’: Congressman raises concerns over U.S. support for Saudi war in Yemen”. Salon.
  532. Steve Visser (August 21, 2016). “US military distances itself from Saudi-led war in Yemen”. CNN.
  533. Warren Strobel, Jonathan Landay (October 10, 2016). “Exclusive: As Saudis bombed Yemen, U.S. worried about legal blowback”. Reuters.
  534. Nathalie Weizmann (March 27, 2015). “International Law on the Saudi-Led Military Operations in Yemen”. Just Security.
  535. “Yemen: Embargo Arms to Saudi Arabia” Archived January 31, 2017, at the Wayback Machine Human Rights Watch, March 21, 2106
  536. Wintour, Patrick (September 3, 2019). “UK, US and France may be complicit in Yemen war crimes – UN report”. The Guardian. Retrieved October 19, 2019.
  537. “Congress Votes to Say It Hasn’t Authorized War in Yemen, Yet War in Yemen Goes On Archived 2018-01-07 at the Wayback Machine”, The Intercept, November 14, 2017
  538. “PBS Report from Yemen: As Millions Face Starvation, American-Made Bombs Are Killing Civilians”. Democracy Now!. July 19, 2018. Retrieved August 5, 2018.
  539. “Yemen could be ‘worst famine in 100 years'”. BBC. October 15, 2018. Retrieved October 15, 2018.
  540. “US says it now backs Venezuela opposition”. BBC News. January 24, 2019. Retrieved January 24, 2019.
  541. “Pence says US wants Maduro out and ‘all options’ on table”. ABC News. April 10, 2019. Retrieved January 8, 2020.
  542. “Venezuela news: State uses tear gas on protestors as Pompeo threatens US military action”. May 1, 2019. Retrieved January 8, 2020.
  543. “Pompeo defends military restraint on Venezuela”. France 24. December 2, 2019. Retrieved January 8, 2020.
  544. “US diverts Central America aid to boost Venezuela’s Guaido”. AFP. Yahoo News. July 18, 2019. Retrieved January 4, 2020.
  545. “UN rights chief decries latest US sanctions targeting Venezuela”. The Guardian. Retrieved August 9, 2019.
  546. Crowley, Michael; Kurmanaev, Anatoly (August 6, 2019). “Trump Imposes New Sanctions on Venezuela”. The New York Times. ISSN 0362-4331. Retrieved January 2, 2020.