توزیع فقر به تفکیک ایالت ها در آمریکا
۹ تیر ۱۳۹۹
تعداد شهروندان آمریکایی کشته شده به دست پلیس در هر سال
۹ تیر ۱۳۹۹
توزیع فقر به تفکیک ایالت ها در آمریکا
۹ تیر ۱۳۹۹
تعداد شهروندان آمریکایی کشته شده به دست پلیس در هر سال
۹ تیر ۱۳۹۹

آمریکا فقط یک کشور شکست خورده نیست، یک تجربه ی شکست خورده است



منبع: aljazeera
نویسنده: Donald Earl Collins
تاریخ انتشار: 20 آپریل 2020

در آینده، شاید دو سه قرنِ بعد، وقتی تاریخ‌نگاران و جامعه‌شناسان بخواهند اولین کتابها را درباره ی تجربه های شکست‌خورده و ناموفقِ آمریکا در گذشته بنویسند، همگی با یک حقیقتِ اساسی مواجه خواهند شد: اینکه علیرغمِ اعلامیه های آمریکا درموردِ آزادی و برابری، واقعیتهایی به اسمِ نژادپرستی، زن‌ستیزی، هم‌جنس‌بازهراسی، بیگانه‌هراسی، و نابرابری های شدیدِ اقتصادیِ موجود در جامعه ی آمریکا کذبِ این ادعاها را به کرات ثابت کرده است.

در آینده، کارشناسان لاجرم باید به این موضوع بپردازند که آیا فضیلتهایی که آمریکا برای خود قائل بوده واقعاً فرصتِ شکوفایی داشته اند یا صرفاً دروغهایی بوده اند برای بالابردنِ اعتماد به نفسِ این کشور؟

محققانِ آینده با فهرستی از وقایع سروکار خواهند داشت که پیشاپیش ناقوسِ مرگِ آمریکا به عنوانِ یک ابرقدرت و دولت-ملت را به صدا درآورده بودند. این فهرست البته طولانی است:

اتلافِ تریلیونها دلار از سالِ 1945 تا دهه ی 1980 در جنگِ سرد، ویتنام و رقابتِ تسلیحاتیِ هسته ای. ریاست‌جمهوریِ ریچارد نیکسون، واترگیت، و فساد و عجزِ دولتی. سرمایه‌زدایی از تورِ ایمنیِ اجتماعی و نظارت‌زداییِ گسترده از شرکتها که در دورانِ ریاست جمهوریِ رونالد ریگان در دهه ی 1980 شروع شد (در حالی که ادعا می شد «صبحِ آمریکا دوباره سرزده است») و بی‌وقفه در دولتهای بیل کلینتون، جورج دبلیوبوش و باراک اوباما ادامه پیدا کرد. جنگِ اولِ خلیج در 1990-1991 و ورودِ آمریکا به جنگهای بازدارنده ی طولانی‌مدت در افغانستان، عراق و جاهای دیگر در دهه های اخیر. بحرانِ مسکن و رکودِ بزرگ در 2008 که فقط شرکتهای ذینفع را منتفع‌تر کرد و میلیونها نفر را زیرِ فقر و اقتصادِ اصطلاحاً گیگ له نمود.

همه ی اینها آمریکا را به شرایطِ کنونی کشانده است. بیماریِ کرونا که در حالِ حاضر در حالِ شیوع است و تا کنون جانِ بیش از 40000 آمریکایی را گرفته است و دستِ کم 700000 نفرِ دیگر را مبتلا کرده است، بحرانی بی‌سابقه است که رهبرانِ آمریکا از جمله دونالد ترامپ رئیس جمهورِ آمریکا می توانستند با اعتنا به هشدارهای قبلیِ سازمانِ جهانیِ بهداشت، مرکزِ کنترل و پیشگیری از بیماری (CDC) و مقاماتِ دولتِ اوباما از خسارتهای آن بکاهند و آمادگیِ لازم پیدا کنند و اقدامِ به‌موقعی انجام دهند.

ترامپ می توانست این بحران را مهار کند اما از همان ابتدا گند زد به همه چیز و با اظهارِ اینکه هشدارهایی که درموردِ کوویدِ 19 می شنویم «حقه‌ی جدیدِ» دموکراتهاست، ترجیح داد آن را انکار کند.

شیوعِ کوویدِ 19 نشان از بیماریِ دیگری دارد که پیشتر جامعه ی آمریکا را مبتلا کرده است: خودشیفتگیِ آمریکایی، بیماریِ واگیری که از 1607 یعنی از بدوِ تأسیسِ جیمزتاون، نخستین مستعمره ی بادوامِ انگلیس در شمالِ آمریکا، شروع به رشد کرده است.

خودشیفتگیِ آمریکایی از هر ویروسی واگیرتر بوده و هست، به طوری که برای چندین نسل، بسیاری از آمریکایی ها ثروت و موفقیتِ نامحدود را موهبتِ مسلمِ خود فرض کرده بودند، فارغ از اینکه چقدر این فرض مطابق با واقع بوده است.

ببینیم واکنشِ آمریکا به نخستین گزارشها از بیمارانی که در اوایلِ ژانویه از نشانه های حادِ سینه‌پهلو درمی‌گذشتند چه بوده است. دولتِ فدرال هیچگاه اختیارات و منابعِ خود را برای تأمینِ کیتهای تست در داخلِ آمریکا بسیج نکرد، در عوض دستگاههای تنفسِ مصنوعی، ماسک و دیگر تجهیزاتِ پزشکی را در اوایلِ فوریه به چین، کشوری که این بیماری از آن آمده بود، فرستاد.

وقتی این ویروس آمریکایی های ساکنِ ایالتِ واشینگتن را در اواخرِ ژانویه مبتلا کرد، اقدامِ فوریِ چندانی برای جلوگیری از گسترشِ آن به سراسرِ آمریکا صورت نگرفت. کاخِ سفید، کنگره، و بسیاری دیگر از مسئولینِ منتخب تا اوایلِ ماهِ مارس همچنان روالِ عادیِ کارِ خود را دنبال می کردند.

وقتی مشخص شد که مدیریتِ آمریکا در پیشگیری از گسترشِ کووید 19 منفعلانه و ناکارآمد عمل کرده است، خودخواهیِ غریزیِ آمریکایی ها گل کرد. دستمالهای توالت، بطری های آبِ آشامیدنی، الکلِ طبی، صابونِ مایع، ماسکهای طبی، محلولهای ضدعفونی، دستمالهای کاغذی، آب پرتقال و دماسنج چیزهایی بود که از قفسه ی سوپرمارکت ها و داروخانه ها ناپدید شد. بعضی از آمریکایی ها به فکرشان رسید تا با قبضه کردنِ بازارِ این اقلام، از این آبِ گل‌آلود و مرگبار ماهی بگیرند. کسب‌وکارهای تریلیون دلاری نظیرِ آمازون برای متوقف ساختنِ این احتکار و سودجویی و وحشتِ همگانی هیچ تلاشی نکردند.

شرکتهای بزرگ و کسب‌وکارهای کوچکتر نیز تا پیش از اواسطِ مارس کارِ چندانی برای حمایت از کارکنانِ خود انجام ندادند، با اینکه همه ی ایمونولوژیست ها و اپیدمولوژیست های معتبر از همان روزها و هفته های اول بر دوری از اجتماع و ماندن در خانه تأکید داشتند.

بر این اساس، ابتدا دانشگاهِ هاروارد کلاسهای حضوری را تعطیل کرد و لیگِ بسکتبالِ حرفه ای (NBA) مسابقاتِ فصلِ 2019-2020 خود را به حالتِ تعلیق درآورد و سپس سایرِ دانشگاهها و مؤسسات و باشگاههای ورزشی به آنها پیوستند. این بیشتر بدان دلیل بود که محیطهای دانشگاهی و ورزشهای حرفه ای هر دو ماهیتی جهانی دارند که این امر در هنگامِ بیماری های عالم‌گیرِ این چنینی هم حسن محسوب می شود و هم عیب.

آمریکا با بیش از 50 ایالت و حوزه ی قضایی به علاوه ی ناحیه ی واشینگتن دی.سی روی هم رفته بیش از 50 واکنشِ مختلف به این بحران داشته است، از دستورِ خانه‌نشینیِ عمومی در نیویورک، ایلینوی، نیوجرسی و کالیفرنیا گرفته تا عدمِ هرگونه محدودیت و اقدامِ احتیاطی در آلاباما، فلوریدا و تگزاس تا زمانی که این ایالتها هم حسابی با این بیماری درگیر شدند.

با همه ی اینها باز هم خیلی از آمریکایی ها حتی ابتدایی ترین دستورالعملهای فاصله گذاریِ اجتماعی را نقض می کنند، در سواحل خوشگذرانی می کنند و در اجتماعاتِ عمومی حضور پیدا می کنند، گویی این بحران نوعی تعطیلاتِ تابستانیِ ملی است.

در ماهِ مارس، برخی ها مثلِ دن پاتریک (Dan Patrick)، معاونِ فرماندارِ تگزاس، ادای به‌نژادشناس‌ها را درآوردند و به جای اقدامِ دولتی، راهِ ناامیدی را در پیش گرفتند. پاتریک در فاکس نیوز اظهار کرده بود: «بیایید به سرِ کارهایمان برگردیم و زندگی هایمان را از سر بگیریم. بیایید در این باره عاقلانه رفتار کنیم. کسانی از ما که بالای 70 سال سن دارند خودشان مراقبِ خودشان هستند، ولی نباید کشور را قربانیِ آنها کنیم.»

از قرارِ معلوم جانِ افرادِ مسن کم اهمیت تر از ثباتِ اقتصادیِ آمریکاست. ترامپ، پاتریک و دیگر مقاماتِ دولتی عملاً مردمی را که به لحاظِ سن، توانایی، جنسیت و نژاد آسیب‌پذیر هستند مستحقِ قربانی شدن و استفاده ی ابزاری می دانند.

تیت ریوز (Tate Reeves)، فرماندارِ می‌سی‌سی‌پی نیز به نوبه ی خود فرمانی را صادر کرد که موقتاً ممنوعیت های محلی را در بازگشاییِ کسب‌وکارهای غیرِ ضروری و فاصله‌گذاریِ اجتماعی لغو می کند و عملاً اکثرِ ساکنانِ این ایالت را ملزم می کند تا به زندگیِ عادیِ خود بازگردند.

در همین حال، جری فالول (Jerry Falwell)، رئیسِ دانشگاهِ لیبرتیِ ویرجینیا و رهبرِ اوانجلیک های آن، علیرغمِ اینکه روزانه هزاران نفر بر شمارِ مبتلایانِ این بیماری افزوده می شود،  صلاح را در بازگشاییِ کلاسهای حضوری می داند.

باورش سخت نیست که کسی سودِ مالی را بر حفاظت از جانِ شهروندان ترجیح بدهد و تعصبِ کورکورانه ی اوانجلیکیِ خود را بر علم و بر سلامتیِ هزاران دانشجو مقدم بدارد؟

اما فقط خودشیفتگیِ آمریکایی نیست، نژادپرستیِ آمریکایی هم از همان بسترِ مسموم رشد و نمو یافته و با حرص و حبِ قدرت و بی‌توجهیِ کامل به بشریت توأمان گشته است. خودشیفتگی و نژادپرستیِ آمریکایی دستشان در یک کاسه است. وگرنه چرا باید ترامپ در متنِ سخنرانیِ‌ خود در اواسطِ مارس، تعمداً کلمه ی «کرونا» را از گزارشِ مکتوبِ خود خط بزند و عبارتِ «ویروسِ چینی» را جایگزینِ آن کند؟

چرا باید در یک ماهِ گذشته بیش از 1100 رخداد و حمله ی ضدِ آسیایی و ضدِ چینی در آمریکا اتفاق بیفتد؟ چه توجیهِ دیگری برای هک شدنِ کلاسهای آنلاین و ایجادِ اختلال در آنها با تعبیراتِ نژادپرستانه وجود دارد؟

بی تردید این گرایشِ شدیدی که در آمریکا به خودشیفتگی و نژادپرستی وجود دارد با ابزارپنداری و قربانی‌انگاریِ مردمِ دیگر در ارتباط بوده است، چه در طولِ تاریخ و چه در زمانِ بحرانِ کوویدِ 19.

در تمامِ این مدت، آسیب‌پذیرترین گروههای آمریکا بیش از همه نادیده انگاشته شده اند. وضعیتِ بی‌دروپیکرِ سیستمِ درمانیِ آمریکا سبب شده تا میلیونها آمریکایی که با فقر، بی‌خانمانی، زندان، معلولیت و بیماری های روانی دست‌وپنجه نرم می کنند، در هفته ها و ماههای آینده بیشتر در معرضِ کروناویروس قرار بگیرند.

آن 200000 نفری که کارشناسان پیش‌بینی کرده اند طیِ 12 الی 18 ماهِ آینده در اثرِ این ویروس جان ببازند عمدتاً از همین گروهها هستند. آنها هیچ امتیازی در سیستمِ درمانی ندارند تا جانشان را نجات بدهد و از آن بسته ی تشویقیِ 2 تریلیون دلاریِ کنگره که عمده هدفِ آن چپاندنِ پولِ بیشتر در حلقِ شرکتهای انحصاریِ آمریکایی بوده هیچ سهمی ندارند.

برای خیلی ها که مستقیماً جزءِ این گروههای آسیب‌پذیر نیستند، آن شندرغازی که از محلِ این بسته ی تشویقی برای مردمِ عادی در نظر گرفته شده هم خیلی کم است و هم خیلی دیر. هرچه بیشتر می گذرد به تعدادِ بیکاران، نیمه‌بیکاران، بی‌خانمانان، زندانیان، بیماران و فوتی ها افزوده می شود.

اگرچه سوءِ مدیریتِ آمریکا در داخل و خارج از کشور در حینِ این بحرانِ عالم‌گیر حیرت‌انگیز است، اما بی‌تفاوتیِ مردم نسبت به این واقعیات حقیقتاً بهت‌آور است.

حقیقت این است که خیلی از آمریکایی ها به ندرت به آمریکایی های دیگر به ویژه سیاهان و تیره‌پوستان اهمیت می دهند، که در مدتِ این بحران این امر مشهودتر شده است. این نتیجه ی 400 سال نژادپرستی و خودشیفتگی است. اکثرِ آمریکایی ها یا چندان اهمیتی به این تباهی (که گفته می شود نتیجه ی طبیعیِ جهانی‌سازی و تغییراتِ اقلیمی است) نمی دهند و یا به گونه ای عمل می کنند که گویا هیچ کاری نمی توان برایش انجام داد. بحرانِ کووید 19 فقط مشتی است نمونه از خروارها شرمساری در آمریکا در جایگاهِ قدرتمندترین و در عینِ حال بی‌عرضه ترین کشورِ دنیا.

آیا آمریکا واقعاً به پایانِ خود رسیده است؟ البته این کشور تا آینده ای نزدیک همچنان ابرقدرت و ثروتمند باقی خواهد ماند، اما بخشِ عمده ی این قدرت و ثروت در انحصارِ شرکتها و سفیدپوستانِ ثروتمند درخواهدآمد، حتی بیش از گذشته.

عالم‌گیرِ کرونا اگرچه آمریکا را در تاریکی فرو نخواهد برد، اما نشانه و شگونی است ترسناک از اینکه با ثبات بودنِ این کشور و نمادِ آزادی و خوبی بودنِ آن دروغی بیشرمانه بیش نیست.

همه ی کسانی که غیر از این فکر می کنند و برای چنین آرمانهایی مبارزه می کنند و در عینِ حال امیدواند آمریکا جایگاهِ کنونیِ خود را حفظ کند، نه تنها در حالِ گسترشِ نژادپرستی و خودشیفتگی هستند، بلکه رخدادِ فجایعِ آینده را نیز تضمین می کنند. اینان بخواهند یا نه، در برابرِ عجزِ آمریکا از تحققِ رؤیای خوشِ خود همانقدر مسئولند که تک‌تکِ رؤسای جمهورِ آمریکا بعد از لیندون جانسون.

 




مطالب مرتبط




آمریکا فقط یک کشور شکست خورده نیست، یک تجربه ی شکست خورده است



منبع: aljazeera
نویسنده: Donald Earl Collins

در آینده، شاید دو سه قرنِ بعد، وقتی تاریخ‌نگاران و جامعه‌شناسان بخواهند اولین کتابها را درباره ی تجربه های شکست‌خورده و ناموفقِ آمریکا در گذشته بنویسند، همگی با یک حقیقتِ اساسی مواجه خواهند شد: اینکه علیرغمِ اعلامیه های آمریکا درموردِ آزادی و برابری، واقعیتهایی به اسمِ نژادپرستی، زن‌ستیزی، هم‌جنس‌بازهراسی، بیگانه‌هراسی، و نابرابری های شدیدِ اقتصادیِ موجود در جامعه ی آمریکا کذبِ این ادعاها را به کرات ثابت کرده است.

در آینده، کارشناسان لاجرم باید به این موضوع بپردازند که آیا فضیلتهایی که آمریکا برای خود قائل بوده واقعاً فرصتِ شکوفایی داشته اند یا صرفاً دروغهایی بوده اند برای بالابردنِ اعتماد به نفسِ این کشور؟

محققانِ آینده با فهرستی از وقایع سروکار خواهند داشت که پیشاپیش ناقوسِ مرگِ آمریکا به عنوانِ یک ابرقدرت و دولت-ملت را به صدا درآورده بودند. این فهرست البته طولانی است:

اتلافِ تریلیونها دلار از سالِ 1945 تا دهه ی 1980 در جنگِ سرد، ویتنام و رقابتِ تسلیحاتیِ هسته ای. ریاست‌جمهوریِ ریچارد نیکسون، واترگیت، و فساد و عجزِ دولتی. سرمایه‌زدایی از تورِ ایمنیِ اجتماعی و نظارت‌زداییِ گسترده از شرکتها که در دورانِ ریاست جمهوریِ رونالد ریگان در دهه ی 1980 شروع شد (در حالی که ادعا می شد «صبحِ آمریکا دوباره سرزده است») و بی‌وقفه در دولتهای بیل کلینتون، جورج دبلیوبوش و باراک اوباما ادامه پیدا کرد. جنگِ اولِ خلیج در 1990-1991 و ورودِ آمریکا به جنگهای بازدارنده ی طولانی‌مدت در افغانستان، عراق و جاهای دیگر در دهه های اخیر. بحرانِ مسکن و رکودِ بزرگ در 2008 که فقط شرکتهای ذینفع را منتفع‌تر کرد و میلیونها نفر را زیرِ فقر و اقتصادِ اصطلاحاً گیگ له نمود.

همه ی اینها آمریکا را به شرایطِ کنونی کشانده است. بیماریِ کرونا که در حالِ حاضر در حالِ شیوع است و تا کنون جانِ بیش از 40000 آمریکایی را گرفته است و دستِ کم 700000 نفرِ دیگر را مبتلا کرده است، بحرانی بی‌سابقه است که رهبرانِ آمریکا از جمله دونالد ترامپ رئیس جمهورِ آمریکا می توانستند با اعتنا به هشدارهای قبلیِ سازمانِ جهانیِ بهداشت، مرکزِ کنترل و پیشگیری از بیماری (CDC) و مقاماتِ دولتِ اوباما از خسارتهای آن بکاهند و آمادگیِ لازم پیدا کنند و اقدامِ به‌موقعی انجام دهند.

ترامپ می توانست این بحران را مهار کند اما از همان ابتدا گند زد به همه چیز و با اظهارِ اینکه هشدارهایی که درموردِ کوویدِ 19 می شنویم «حقه‌ی جدیدِ» دموکراتهاست، ترجیح داد آن را انکار کند.

شیوعِ کوویدِ 19 نشان از بیماریِ دیگری دارد که پیشتر جامعه ی آمریکا را مبتلا کرده است: خودشیفتگیِ آمریکایی، بیماریِ واگیری که از 1607 یعنی از بدوِ تأسیسِ جیمزتاون، نخستین مستعمره ی بادوامِ انگلیس در شمالِ آمریکا، شروع به رشد کرده است.

خودشیفتگیِ آمریکایی از هر ویروسی واگیرتر بوده و هست، به طوری که برای چندین نسل، بسیاری از آمریکایی ها ثروت و موفقیتِ نامحدود را موهبتِ مسلمِ خود فرض کرده بودند، فارغ از اینکه چقدر این فرض مطابق با واقع بوده است.

ببینیم واکنشِ آمریکا به نخستین گزارشها از بیمارانی که در اوایلِ ژانویه از نشانه های حادِ سینه‌پهلو درمی‌گذشتند چه بوده است. دولتِ فدرال هیچگاه اختیارات و منابعِ خود را برای تأمینِ کیتهای تست در داخلِ آمریکا بسیج نکرد، در عوض دستگاههای تنفسِ مصنوعی، ماسک و دیگر تجهیزاتِ پزشکی را در اوایلِ فوریه به چین، کشوری که این بیماری از آن آمده بود، فرستاد.

وقتی این ویروس آمریکایی های ساکنِ ایالتِ واشینگتن را در اواخرِ ژانویه مبتلا کرد، اقدامِ فوریِ چندانی برای جلوگیری از گسترشِ آن به سراسرِ آمریکا صورت نگرفت. کاخِ سفید، کنگره، و بسیاری دیگر از مسئولینِ منتخب تا اوایلِ ماهِ مارس همچنان روالِ عادیِ کارِ خود را دنبال می کردند.

وقتی مشخص شد که مدیریتِ آمریکا در پیشگیری از گسترشِ کووید 19 منفعلانه و ناکارآمد عمل کرده است، خودخواهیِ غریزیِ آمریکایی ها گل کرد. دستمالهای توالت، بطری های آبِ آشامیدنی، الکلِ طبی، صابونِ مایع، ماسکهای طبی، محلولهای ضدعفونی، دستمالهای کاغذی، آب پرتقال و دماسنج چیزهایی بود که از قفسه ی سوپرمارکت ها و داروخانه ها ناپدید شد. بعضی از آمریکایی ها به فکرشان رسید تا با قبضه کردنِ بازارِ این اقلام، از این آبِ گل‌آلود و مرگبار ماهی بگیرند. کسب‌وکارهای تریلیون دلاری نظیرِ آمازون برای متوقف ساختنِ این احتکار و سودجویی و وحشتِ همگانی هیچ تلاشی نکردند.

شرکتهای بزرگ و کسب‌وکارهای کوچکتر نیز تا پیش از اواسطِ مارس کارِ چندانی برای حمایت از کارکنانِ خود انجام ندادند، با اینکه همه ی ایمونولوژیست ها و اپیدمولوژیست های معتبر از همان روزها و هفته های اول بر دوری از اجتماع و ماندن در خانه تأکید داشتند.

بر این اساس، ابتدا دانشگاهِ هاروارد کلاسهای حضوری را تعطیل کرد و لیگِ بسکتبالِ حرفه ای (NBA) مسابقاتِ فصلِ 2019-2020 خود را به حالتِ تعلیق درآورد و سپس سایرِ دانشگاهها و مؤسسات و باشگاههای ورزشی به آنها پیوستند. این بیشتر بدان دلیل بود که محیطهای دانشگاهی و ورزشهای حرفه ای هر دو ماهیتی جهانی دارند که این امر در هنگامِ بیماری های عالم‌گیرِ این چنینی هم حسن محسوب می شود و هم عیب.

آمریکا با بیش از 50 ایالت و حوزه ی قضایی به علاوه ی ناحیه ی واشینگتن دی.سی روی هم رفته بیش از 50 واکنشِ مختلف به این بحران داشته است، از دستورِ خانه‌نشینیِ عمومی در نیویورک، ایلینوی، نیوجرسی و کالیفرنیا گرفته تا عدمِ هرگونه محدودیت و اقدامِ احتیاطی در آلاباما، فلوریدا و تگزاس تا زمانی که این ایالتها هم حسابی با این بیماری درگیر شدند.

با همه ی اینها باز هم خیلی از آمریکایی ها حتی ابتدایی ترین دستورالعملهای فاصله گذاریِ اجتماعی را نقض می کنند، در سواحل خوشگذرانی می کنند و در اجتماعاتِ عمومی حضور پیدا می کنند، گویی این بحران نوعی تعطیلاتِ تابستانیِ ملی است.

در ماهِ مارس، برخی ها مثلِ دن پاتریک (Dan Patrick)، معاونِ فرماندارِ تگزاس، ادای به‌نژادشناس‌ها را درآوردند و به جای اقدامِ دولتی، راهِ ناامیدی را در پیش گرفتند. پاتریک در فاکس نیوز اظهار کرده بود: «بیایید به سرِ کارهایمان برگردیم و زندگی هایمان را از سر بگیریم. بیایید در این باره عاقلانه رفتار کنیم. کسانی از ما که بالای 70 سال سن دارند خودشان مراقبِ خودشان هستند، ولی نباید کشور را قربانیِ آنها کنیم.»

از قرارِ معلوم جانِ افرادِ مسن کم اهمیت تر از ثباتِ اقتصادیِ آمریکاست. ترامپ، پاتریک و دیگر مقاماتِ دولتی عملاً مردمی را که به لحاظِ سن، توانایی، جنسیت و نژاد آسیب‌پذیر هستند مستحقِ قربانی شدن و استفاده ی ابزاری می دانند.

تیت ریوز (Tate Reeves)، فرماندارِ می‌سی‌سی‌پی نیز به نوبه ی خود فرمانی را صادر کرد که موقتاً ممنوعیت های محلی را در بازگشاییِ کسب‌وکارهای غیرِ ضروری و فاصله‌گذاریِ اجتماعی لغو می کند و عملاً اکثرِ ساکنانِ این ایالت را ملزم می کند تا به زندگیِ عادیِ خود بازگردند.

در همین حال، جری فالول (Jerry Falwell)، رئیسِ دانشگاهِ لیبرتیِ ویرجینیا و رهبرِ اوانجلیک های آن، علیرغمِ اینکه روزانه هزاران نفر بر شمارِ مبتلایانِ این بیماری افزوده می شود،  صلاح را در بازگشاییِ کلاسهای حضوری می داند.

باورش سخت نیست که کسی سودِ مالی را بر حفاظت از جانِ شهروندان ترجیح بدهد و تعصبِ کورکورانه ی اوانجلیکیِ خود را بر علم و بر سلامتیِ هزاران دانشجو مقدم بدارد؟

اما فقط خودشیفتگیِ آمریکایی نیست، نژادپرستیِ آمریکایی هم از همان بسترِ مسموم رشد و نمو یافته و با حرص و حبِ قدرت و بی‌توجهیِ کامل به بشریت توأمان گشته است. خودشیفتگی و نژادپرستیِ آمریکایی دستشان در یک کاسه است. وگرنه چرا باید ترامپ در متنِ سخنرانیِ‌ خود در اواسطِ مارس، تعمداً کلمه ی «کرونا» را از گزارشِ مکتوبِ خود خط بزند و عبارتِ «ویروسِ چینی» را جایگزینِ آن کند؟

چرا باید در یک ماهِ گذشته بیش از 1100 رخداد و حمله ی ضدِ آسیایی و ضدِ چینی در آمریکا اتفاق بیفتد؟ چه توجیهِ دیگری برای هک شدنِ کلاسهای آنلاین و ایجادِ اختلال در آنها با تعبیراتِ نژادپرستانه وجود دارد؟

بی تردید این گرایشِ شدیدی که در آمریکا به خودشیفتگی و نژادپرستی وجود دارد با ابزارپنداری و قربانی‌انگاریِ مردمِ دیگر در ارتباط بوده است، چه در طولِ تاریخ و چه در زمانِ بحرانِ کوویدِ 19.

در تمامِ این مدت، آسیب‌پذیرترین گروههای آمریکا بیش از همه نادیده انگاشته شده اند. وضعیتِ بی‌دروپیکرِ سیستمِ درمانیِ آمریکا سبب شده تا میلیونها آمریکایی که با فقر، بی‌خانمانی، زندان، معلولیت و بیماری های روانی دست‌وپنجه نرم می کنند، در هفته ها و ماههای آینده بیشتر در معرضِ کروناویروس قرار بگیرند.

آن 200000 نفری که کارشناسان پیش‌بینی کرده اند طیِ 12 الی 18 ماهِ آینده در اثرِ این ویروس جان ببازند عمدتاً از همین گروهها هستند. آنها هیچ امتیازی در سیستمِ درمانی ندارند تا جانشان را نجات بدهد و از آن بسته ی تشویقیِ 2 تریلیون دلاریِ کنگره که عمده هدفِ آن چپاندنِ پولِ بیشتر در حلقِ شرکتهای انحصاریِ آمریکایی بوده هیچ سهمی ندارند.

برای خیلی ها که مستقیماً جزءِ این گروههای آسیب‌پذیر نیستند، آن شندرغازی که از محلِ این بسته ی تشویقی برای مردمِ عادی در نظر گرفته شده هم خیلی کم است و هم خیلی دیر. هرچه بیشتر می گذرد به تعدادِ بیکاران، نیمه‌بیکاران، بی‌خانمانان، زندانیان، بیماران و فوتی ها افزوده می شود.

اگرچه سوءِ مدیریتِ آمریکا در داخل و خارج از کشور در حینِ این بحرانِ عالم‌گیر حیرت‌انگیز است، اما بی‌تفاوتیِ مردم نسبت به این واقعیات حقیقتاً بهت‌آور است.

حقیقت این است که خیلی از آمریکایی ها به ندرت به آمریکایی های دیگر به ویژه سیاهان و تیره‌پوستان اهمیت می دهند، که در مدتِ این بحران این امر مشهودتر شده است. این نتیجه ی 400 سال نژادپرستی و خودشیفتگی است. اکثرِ آمریکایی ها یا چندان اهمیتی به این تباهی (که گفته می شود نتیجه ی طبیعیِ جهانی‌سازی و تغییراتِ اقلیمی است) نمی دهند و یا به گونه ای عمل می کنند که گویا هیچ کاری نمی توان برایش انجام داد. بحرانِ کووید 19 فقط مشتی است نمونه از خروارها شرمساری در آمریکا در جایگاهِ قدرتمندترین و در عینِ حال بی‌عرضه ترین کشورِ دنیا.

آیا آمریکا واقعاً به پایانِ خود رسیده است؟ البته این کشور تا آینده ای نزدیک همچنان ابرقدرت و ثروتمند باقی خواهد ماند، اما بخشِ عمده ی این قدرت و ثروت در انحصارِ شرکتها و سفیدپوستانِ ثروتمند درخواهدآمد، حتی بیش از گذشته.

عالم‌گیرِ کرونا اگرچه آمریکا را در تاریکی فرو نخواهد برد، اما نشانه و شگونی است ترسناک از اینکه با ثبات بودنِ این کشور و نمادِ آزادی و خوبی بودنِ آن دروغی بیشرمانه بیش نیست.

همه ی کسانی که غیر از این فکر می کنند و برای چنین آرمانهایی مبارزه می کنند و در عینِ حال امیدواند آمریکا جایگاهِ کنونیِ خود را حفظ کند، نه تنها در حالِ گسترشِ نژادپرستی و خودشیفتگی هستند، بلکه رخدادِ فجایعِ آینده را نیز تضمین می کنند. اینان بخواهند یا نه، در برابرِ عجزِ آمریکا از تحققِ رؤیای خوشِ خود همانقدر مسئولند که تک‌تکِ رؤسای جمهورِ آمریکا بعد از لیندون جانسون.

 




مطالب مرتبط