برده داری چگونه به اولین تجارت بزرگ آمریکایی ها تبدیل شد
۱۹ خرداد ۱۳۹۹تراژدی ارتش آمریکا
۱۹ خرداد ۱۳۹۹سابقه ی ربعِ قرن لینچ کردن در آمریکا ایجاب میکرد که روی مردمِ آمریکا تحقیقاتی موشکافانه صورت گیرد. این مطالعات سه حقیقتِ مهم را روشن می سازد:
اول، لینچ کردن نوعی کشتارِ نژادپرستانه است.
دوم، آزار و اذیتِ زنان صرفاً بهانهی آن است، نه علتِ آن.
سوم، این عمل جرمی ملی است و راهکاری ملی می طلبد.
برای اثباتِ اینکه لینچینگ نژادپرستانه است کافی است به آمارِ مربوط به 25 سالِ گذشته رجوع کنیم. قبل از این مقطع، و زمانی که مجازاتهای خارج از دادگاه وجود داشت، قربانیِ این مجازاتها و اعدامهای خودسرانه اکثراً سفیدپوستان بودند. اما بعدها که دادگاهها و نظامِ قضایی به سوی غرب گسترش یافت، قانونِ لینچ سریعاً ملغی شد و دیگر به ندرت سفیدپوستان قربانی می شدند.
همین که قانونِ لینچ مشروعیتش را در غربِ کشور از دست داد، جنبشِ جدیدی در جنوبِ کشور شکل گرفت. جنبشی کاملاً سیاسی که هدفش سرکوبِ رأیِ رنگینپوستان به وسیله ی ارعاب و قتل بود. هزاران جانی و اوباش تحتِ عناوینی همچون کوکلاکس کلان، مهاجمانِ نیمهشب (Midnight Raiders)، شوالیه های محفلِ طلایی (Knights of the Golden Circle) و... گردِ هم آمدند، با قتلِ رنگینپوستان و ضربوشتم و تیراندازی به سوی آنها دورانِ چندساله ی وحشت و سرکوب را بساط گستردند، به هدفِ خود رسیدند و رأی سیاهپوستان سرکوب شد. اما قتل و کشتارِ این جانیان همچنان ادامه یافت.
از سالِ 1882، که 52 نفر طیِ آن لینچ شدند، تا زمانِ حال، لینچینگ همواره رنگِ نژادپرستانه داشته است. جنایاتِ این اراذل و اوباش سال به سال افزایش می یافت تا سالِ 1892 که بیش از 200 نفر قربانیِ لینچینگ شدند. آمارها نشان می دهد که 3284 مرد، زن و کودک طیِ این بیست و پنج سال با لینچینگ به قتل رسیده اند. در 10 سالِ اخیر، یعنی از 1899 تا پایانِ 1908، شمارِ قربانیانِ لینچ 959 نفر بوده است. از این تعداد، 102 نفر سفیدپوست و 857 نفرِ دیگر جملگی رنگین پوست بودند. هیچ ملتِ دیگری، خواه متمدن خواه وحشی، مجرمانِ خود را نمی سوزاند؛ تنها تحتِ پرچمِ پرستارهی آمریکا چنین هولوکاستِ انسانیئی ممکن میشود. بیست و هشت انسان بر فرازِ چوبهی دار سوزانده شدند که یکی از آنها زن و دو تایشان کودک بودند. این یک کیفرخواستِ سنگین علیهِ ملتِ آمریکاست. تاوانی است دهشتناک که ملت بابتِ تعصباتِ نژادیِ خود می پردازد.
چرا باید یک ملتِ مسیحی جنایتهای جانیان را روا بدارد؟ سببِ این قتلِ عامِ هولناک چیست؟ پاسخِ این پرسش را تقریباً روزی نیست که نشنویم، همان دروغِ وقیح که «سیاهان کشته می شوند تا زنان در امان بمانند». جان تمپل گریوز (John Temple Graves)، که روزگاری قهرمانِ لینچینگ و مدافعِ لینچرها بود، در خطابه ای در یک گردهمایی گفته بود: «این مردم امروز از زنانِ جنوب در برابرِ جولانِ مردمآزاران محافظت می کنند. امید که دنیا به خشم بیاید و محوِ نژادِ سیاه را جلو بیندازد.»
پاسخِ لینچرها و همفکرانِ آنها همیشه همین بوده است. و همه می دانند که دروغ است. لینچرهای بزدل از کشتن لذت می برند، سپس سعی می کنند با گرفتنِ ژستِ فداکاری برای زنان، خود را از لعن و طعنِ دیگران در امان بدارند. اما خورشیدِ حقیقت غیرقابلِ کتمان است و تاریخچه ی لینچینگ پرده از سالوسِ لینچرها و جرمِ آنان برمیدارد.
«تنها تحتِ پرچمِ پرستارهی آمریکا چنین هولوکاستِ انسانیئی ممکن میشود.»
در شهرِ اسپرینگفیلد، پایتختِ ایلینوی، دو روزِ تمام آشوبگران شورش کردند، به شبهِ نظامیانِ کلِ ایالت دستورِ کمک داده شد، دو مرد را لینچ کردند، صدها نفر را از خانه های خود بیرون کشیدند، همه اش به این خاطر که یک زنِ سفیدپوست ادعا کرده بود فردِ سیاهپوستی به او تعرض کرده است. دسته ای از آشوبگرانِ خشمگین به زندان رفتند، سعی کردند تا آن سیاهپوست را پیدا و لینچ کنند، و چون او را نیافتند، شهر را غارت کردند و به آتش کشیدند و دو مردِ بیگناه را در عوض لینچ کردند. بعدها که پلیس پی برد که اتهامِ آن زن ناروا بوده، وی اتهامِ خود را پس گرفت، کیفرخواستِ او مختومه اعلام شد و متهم تبرئه شد. اما آن قربانیانِ بیگناه مرده بودند. صدها نفر بی خانمان شده بودند و ایلینوی بدنام شده بود.
به عنوانِ آخرین شاهد و تکمله در ردِ این مدعا که لینچ کردن در پاسخ به آزار و اذیتِ زنان رخ می دهد، توجهِ شما را به گوشه ای از مواردِ لینچ در این کشور جلب می کنم. 285 نفر بنا به دلایلِ زیر لینچ شدند:
دلایلِ نامعلوم: 92 نفر؛ بدونِ دلیل: 10 نفر؛ تعصباتِ نژادی: 49 نفر؛ ازدواجِ سیاه با سفید: 7 نفر؛ اطلاع رسانی: 12 نفر؛ ایجادِ تهدید: 11 نفر؛ صاحبِ میخانه بودن: 3 نفر؛ اقدام به کلاهبرداری: 5 نفر؛ انجامِ طلسم و جادو: 1نفر؛ خودداری از شهادت دادن: 2 نفر؛ دلایلِ سیاسی: 5 نفر؛ مشاجره: 1 نفر؛ سرپیچی از مقرراتِ قرنطینه: 2 نفر؛ سیلی زدن به یک کودک: 1 نفر؛ به جرمِ شخصِ دیگری شهادت دادن: 3 نفر؛ حمایت از فردِ سیاهپوست:1 نفر؛ جلوگیری از دادنِ شهادت: 1 نفر؛ اطلاع از سرقت: 1 نفر؛ نوشتنِ نامه به زنِ سفیدپوست: 1 نفر؛ خواستگاری از زنِ سفیدپوست: 1 نفر؛ ترکِ معشوقه: 1 نفر؛ داشتنِ آبله: 1 نفر؛ مخفی کردنِ مجرم: 2نفر؛ تهدید به افشاگریِ سیاسی: 1 نفر؛ دفاع از خود: 6 نفر؛ مردمآزاری: 1 نفر؛ دشنام به زنان: 5نفر؛ دعوا و مرافعه با مردانِ سفیدپوست: 2 نفر؛ اسکان دادن به سیاهان: 1نفر؛ سنگپرانی: 1 نفر؛ جروبحث: 1 نفر؛ قمار: 1 نفر.
آیا راهِ حلی وجود دارد؟ یا باید پذیرفت که آمریکا نمی تواند از مردمِ خود حتی در داخل نیز محفاظت کند؟ با وجودِ اینکه راهِ حل های متعددی برای از بین بردنِ لکه ی ننگِ لینچینگ پیشنهاد شده است، اما سال به سال شاهدِ سلاخیِ زنان، مردان و کودکان هستیم، و نه التماس و نه فریاد هیچکدام تأثیرگذار نیست. می گویند تحصیلات می تواند از وقوعِ آن پیشگیری کند، لیکن قتلِ یک انسانِ بیسواد همانقدر شنیع است که کشتنِ فردی تحصیلکرده. درست است که افرادِ تحصیلکرده کمتر قربانیِ لینچ می شوند، اما وقتی سیلِ خشم به راه افتاد دیگر هیچ حد و مرزی نمی شناسد، که نمونه اش را به وضوح در لینچینگ های ایلینوی شاهد بودیم.
تهییج اگرچه مفید است اما به تنهایی نمی تواند مانع از وقوعِ جرم شود
تهییج اگرچه مفید است اما به تنهایی نمی تواند مانع از وقوعِ جرم شود. هرساله آمارها منتشر می شود، جلسات برگزار می گردد، راهکارها ارائه می شود، اما لینچینگ همچنان راهِ خود را می رود. درست است که احساساتِ عمومی به میزانِ قابلِ توجهی می تواند مجازاتهای خودسرانه را کاهش دهد، اما جانیانِ لاابالی و سفّاکی که به خیابانهای شهرِ اسپرینگفیلد ریختند، یک شهروندِ مطیعِ بیگناه را زیرِ مشت و لگد کشتند، یا در جای دیگر با شکنجه و تیراندازی موجبِ کشته شدنِ مردی شدند که شصت سال از عمرِ خود را با نیکنامی و صداقت و بزرگواری و متانت زندگی کرده بود و برای خود صاحبِ خانواده و مال و منال بود، اینها را نمی توان با آموزش یا تبلیغ و تهییج از جنایاتِ فجیعشان منصرف نمود.
تنها راهکارِ قطعی در این زمینه توسل به قانون است. باید قانونگذاران را متوجه کرد که جانِ انسان مقدس است و یکیکِ شهروندانِ این کشور در وهله ی اول شهروندِ آمریکا هستند و در وهله ی دوم شهروندِ ایالتی هستند که به آن تعلق دارند. این ملت باید چه در داخل و چه در خارجِ کشور خود را اثبات کند و از حقِ شهروندیِ خود دفاع کند. بازوی پرتوانِ دولت باید هرکجا که بیقانونیهای خودسرانه به مقابله با قوانینِ ایالتی برمیآید حضور پیدا کند. باید همچنانکه در خارج از کشور از مردمش محافظت می کند، در داخل و زیرِ پرچمِ پرستاره ی آمریکا نیز امنیتِ آنان را تأمین کند.
راهِ حلِ لینچینگ محافظتِ دولتِ فدرال از شهروندانِ آمریکایی است. خارجی ها به ندرت در آمریکا لینچ می شوند. اگر هم به اشتباه کسی لینچ شود، دولتِ ملی خیلی سریع غرامت می پردازد. تحریکاتِ اخیردر کالیفرنیا علیهِ آن فردِ ژاپنی ملت را به این درک رساند که دولتِ فدرال باید از مردمِ خود در برابرِ خیانتِ ایالتهای خودمختار با جدیتِ بیشتری محافظت کند. هزاران شهروندِ آمریکایی اعدام شده اند اما هیچیک از رؤسای جمهور برخوردِ قاطعی نشان نداده است. اما می بینیم که یک توهینِ ساده به یک شهروندِ ژاپنی به تنهایی کافی بود تا دولتِ مستقر در واشینگتن را به تکوتا بیندازد تا از هرگونه رخدادِ ناگواری پیشگیری کند. اگر دولت قدرتِ این را دارد که یک خارجی را از توهین مصون بدارد، بیتردید قدرتِ این را دارد که جانِ شهروندِ خود را نیز نجات دهد.
بارِ اول نیست که راهکارهای عملی در کنگره پیشنهاد می شود. سناتور جاکوب گالینگر (Jacob Gallinger) از ایالتِ نیوهمپشایر، طیِ قرائتِ قطعنامه ای در کنگره، خواهانِ تحقیقاتی می شود تا معلوم گردد که آیا برای لینچینگ علاجی وجود دارد که کنگره بتواند آن را اتخاذ کند؟ کمیته ی سنا لایحه ای را در دستِ بررسی دارد که پیلسبوری (AE Pillsbury)، دادستانِ کلِ سابقِ ماساچوست آن را تدوین کرده است و امکانِ پیگردِ لینچرها توسطِ دولتِ فدرال را در مواردی که ایالتِ مربوطه قادر به حفاظت از شهروندان یا خارجی ها نیست فراهم می کند. هردوی این راهکارها نشان می دهد که توجهِ ملتِ آمریکا به این فاز از مسأله ی لینچینگ (بعدِ حقوقی) معطوف شده است.
بازوی پرتوانِ دولت باید هرکجا که خودسری و قانونشکنی به مقابله با قوانینِ ایالتی برمیآید حضور پیدا کند
و کلامِ آخر اینکه، اگر کنفرانسِ حاضر بتواند سازمانی تشکیل دهد که روی جزئیاتِ هریک از مواردِ لینچینگ تحقیق کرده و آنها را منتشر کند، به طوری که مردم بدانند بخشی از هموطنانِ ذینفوذشان بر خود فرض دانسته اند تا تحتِ هر شرایطی حقایق را آشکار کنند، آنگاه می توان گفت که در آغازِ مسیری صواب گام برداشته ایم. در این صورت است که سخن گفتن علیهِ عملِ لینچینگ در تمامِ کشور آزادانه انجام خواهد شد و نامِ نیکِ آمریکا محفوظ خواهد ماند؛ و نکته ی مهمِ آخر اینکه سعی کنیم بر روزنامه های کشور چنان تأثیر بگذاریم که مانع از معاونتِ آنها در جرمِ آشوبگران پیش یا پس از ارتکاب شویم.
چند مورد از بزرگترین آشوبها و وحشیانه ترین آدمسوزیها به پیشنهاد و تحریکِ همین روزنامه ها اتفاق افتاد. روزنامه ای که در گزارشِ خود از یک جرمِ ادعایی، لینچینگ را تبلیغ می کند و مثلاً می نویسد «بعضی ها تهدید به لینچ کرده اند» یا «بیمِ آن می رود که اگر فردِ خاطی گیر بیفتد او را لینچ کنند» یا «عده ای فریاد می زدند: "او را لینچ کنید"» و تنها دلیلی که این تهدیدات به وقوع نپیوسته این است که سردسته ای برایش پیدا نشده، اگر بتوان این قبیل روزنامه ها را قانوناً و اخلاقاً مسئولِ گزارشهای خود کرد، گامِ بلندی به سوی حلِ مشکل برداشته شده است.
چه آفتی است که ملتمان گرفتارش شده؟
مشورت نشانهی خردورزی است. در خصوصِ مسأله ی ناگوارِ قتلِ عامِ مردان، زنان و کودکانِ بیگناه باید در اسرعِ وقت کنفرانسی صادقانه و شجاعانه با حضورِ هموطنانِ میهندوست، قانونمدار و دغدغهمندمان شکل بگیرد، در کمالِ بیطرفی. با طیِ مراحلِ قانونی. امید که جان و مال و آزادیِ مردم از دستِ آشوبگران در امان بماند.
روزگاری، لینچ کردن محدود به مناطقِ خاصی بود، اما امروز یک مسأله ی ملی است. چه آفتی است که ملتمان گرفتارش شده؟ به قوانینمان دهنکجی می کنیم و مایهی ننگِ مسیحیت شده ایم. «بدی برای هیچکس، خوبی برای همه» که آبراهام لینکلن منادیِ آن بود را نباید از یاد ببریم. باید همت کنیم تا قوانینِ الهی و انسانی به بهترین شکلی در وجب به وجب از خاکِ آمریکا جاری شوند؛ از بیگناهان حفاظت، و خطاکاران را بیدرنگ مجازات کنیم.
آیدا بل ولز-بارنت (Ida B Wells-Barnett) روزنامهنگارِ آمریکایی-آفریقایی و از فعالانِ پیشگام در عرصه ی حقوقِ شهروندی در آمریکا بود که در بندِ بردگی زاده شد و در 16 سالگی یتیم گشت. او 70 سال قبل از رزا پارکس (Rosa Parks) از بلندشدن از صندلیِ قطارِ خود سرباز زد و حاضر نشد به واگنِ مخصوصِ سیاهپوستان برود. وی دوستانِ زیادی را در اعدامهای کوکلاکسکلانها از دست داد و به یکی از مهمترین مستندگرانِ لینچینگ در آمریکا بدل شد.