هری کیزیانس : دو گزینه نظامی دونالد ترامپ برای پاسخ به حمله موشکی ایران
۱۸ دی ۱۳۹۸آیا بنیاد دفاع از دموکراسی ها به هدف اصلی اش که حمله نظامی آمریکا به ایران است، دست خواهد یافت؟
۱۸ دی ۱۳۹۸پراجکت سیندیکیت : ایران، عقدهِ روحیِ خطرناکِ ۴۰ سالهِ آمریکا که فقط با وارد کردنِ ضرباتِ مهلکِ دائمی آن را تسکین می دهد
قتل و ترور مقام ها، روحانیون و روزنامه نگارانِ خارجی که تحت تحریمها و مجازاتِ دولتهای مختلف در جهان قرار دارند، به امری شایع در دنیای کنونی تبدیل شده است. با این حال، نکته ویژهای در مورد اقدام خونین آمریکا علیه ایران وجود دارد. آمریکا درگیرِ یک عقده روحیِ خطرناک در رابطه با ایران است که حدودا ۴۰ سال قدمت دارد و اخیرا دو کشور را در آستانه جنگ با یکدیگر قرار داده است.
تمرکزِ افراطی آمریکا بر ایران، ریشه در وقوع انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۹۷۹ دارد. پس از وقوع انقلاب اسلامی، دانشجویان ایرانی ، سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کردند و ۵۲ آمریکایی مستقر در سفارت را به مدت بیش از یک سال اسیر کردند. آن تجربه منفی آمریکا از ایران موجب شده تا سیاستمداران آمریکایی از لحاظ روانی نتوانند (حتی این امر به موضوعی غیرممکن بدل شده) سیاستهای خود در قبال ایران را تحت نظم و قاعده مشخصی درآورند. شاید به همین دلیل است که اخیرا شاهد بودیم ترامپ در اظهار نظری ایران را به یک جنایت جنگی تهدید میکند و میگوید آماده است که ۵۲ نقطه را در داخل ایران که در میان آنها مراکز فرهنگی نیز وجود دارند ، در صورت واکنش ایران به ترور سلیمانی هدف قرار دهد.
ترامپ خود را در قتلِ یک رهبر در یک کشور خارجی و ارتکاب جنایت جنگی علیه آن ملت، در صورتی که بخواهد دست به اقدام تلافی جویانه بزند، محق میداند. با این حال، ما شاهدیم که این جنایت در آمریکا بسیار تحسین میشود. این امر به نوبه خود نشان دهنده نوعی اختلال و آسیب در سیستم سیاسی ایالات متحده آمریکا است (حداقل در میان راست گرایان آمریکایی که جمهوریخواهان باشند). این موضوع، بسیار شبیهِ بی پروایی آمریکا در به راه انداختن جنگ در خاورمیانه پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ است.
این حقیقت که ترامپ از لحاظ روانی از اختلال رنج میبرد نیز بر میزان خشم و عصبانیت واشنگتن علیه ایران میافزاید. کافی است این جمله معروف ترامپ را که میگفت: وی میتواند به فردی در خیابان پنجم منهتن شلیک کند و هیچ رایی را از دست ندهد، به یاد بیاورید. ترامپ با صدور فرمان ترور سلیمانی، به طور عینی و در صحنه عمل، این گزاره را به آزمایش گذاشته است. آنچه که اغلبِ افکار عمومی آمریکا و نخبگان سیاسی این کشور درک نمیکنند این نکته است که ایالات متحده آمریکا، در مقایسه با ایران، به مراتب جنایات بیشتری را بر علیه این کشور[ایران] مرتکب شده است.
آمریکا به صورت عامدانه و بدون هیچ دلیلی (صرفا بر اساس اقدامات غلط خود)، دشمنی به نام ایران را برای خود برساخته است. در این زمینه، کافی است که نقاط عطف عمده در روابط دو کشور از دهه ۱۹۵۰ میلادی را در نظر بگیرید. اول از همه، در سال ۱۹۵۳، آمریکا و انگلستان دولت دموکراتیک ایران به نخست وزیری محمد مصدق را سرنگون کردند. این اقدام پس از آن انجام شد که مصدق سعی داشت نفت ایران را که سالها در کنترل امپراطوری بریتانیا بود، ملی کند. آمریکا پس از این رویداد، دولت دموکراتیکی را که ساقط کرده بود با رژیمی خودکامه تحت ریاست محمدرضا شاه پهلوی جایگزین کرد. رژیمی که عمیقا توسط ساواک (آژانس اطلاعاتی و پلیس مخفیِ خشن شاه) در فاصله سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۷۸ (تا هنگام سقوط محمد رضا شاه)، حمایت و پشتیبانی میشد.
دانشجویان ایرانی پس از حرکت آمریکا در پذیرش شاه برای انجام درمان پزشکی در این کشور، سفارت آمریکا در تهران را به تسخیر خود درآوردند. اندکی بعد، ایالات متحده آمریکا به تسلیح و تشویق رژیم صدام حسین برای حمله به ایران پرداخت. امری که جنگی هشت ساله میان دو کشور را سبب شد. در جریان این جنگ، حدودا ۵۰۰۰۰۰ ایرانی جان خود را از دست دادند. تا سال ۲۰۱۴ میلادی، حدودا ۷۵۰۰۰ ایرانی همچنان به دلیل اقدام صدام حسین در استفاده از تسلیحات شیمیایی در جریان جنگ علیه کشورشان، تحت درمان قرار داشته و از جراحتهای ناشی از آن رنج میبرده اند. آمریکا همچنین به اهداف غیرنظامی ایرانی نیز حمله کرده است.
سال ۱۹۸۸، ارتش آمریکا یک ایرباس A۳۰۰ متعلق به خطوط هوایی ایران را که با ۲۹۰ نفر مسافر و خدمه از بندرعباس عازم دوبی بود، با موشک هدف قرار داد (اگر ناو آمریکایی شلیک کننده موشک، اقدامات احتیاطی لازم را انجام میداد، این هواپیما به اشتباه هدف حمله قرار نمیگرفت).
سال ۱۹۹۵ نیز، مردمِ ایران هدف تحریمهای سنگین اقتصادی آمریکا قرار گرفتند که تا به امروز هرگز متوقف و لغو نشده است (این تحریمها در گذر زمان، فقط شدیدتر شده اند). اقدامات ضد ایرانی دولت آمریکا حتی پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نیز ادامه یافت. ایران به ائتلاف بین المللی تحت رهبری آمریکا برای حمله به افغانستان (جهت ساقط کردن طالبان) کمک کرد و همچنین از رئیس جمهور جدید افغانستان که مورد حمایت آمریکا بود یعنی حامد کرزای نیز پشتیبانی کرد. با این حال، در ژانویه سال ۲۰۰۲، جرج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت آمریکا، ایران را در کنار عراقِ صدام حسین و کره شمالی، به مثابه بخشی از محور شرارت مورد خطاب قرار داد.
به همین منوال، آمریکا به جایِ اینکه تمامیِ کشورهای خاورمیانه نظیر اسرائیل (که حدودا ۸۰ کلاهک هستهای در اختیار دارد) را تحت فشار قرار دهد تا از مفادِ معاهده منع اشاعه تسلیحات هستهای (NPT) پیروی کنند و از تلاشها برای ایجاد یک منطقه عاری از تسلیحات هستهای پشتیبانی کنند، منحصرا بر ایران متمرکز شده و این کشور را (در زمینه هسته ای) تحت فشار قرار داده است.
سال ۲۰۱۵، آمریکا به ریاست جمهوری باراک اوباما به همراهِ انگلستان، فرانسه، چین، روسیه و آلمان، به توافقی هستهای با ایران دست یافتند که بر اساس آن ایران برخی محدودیتها را در برنامه هستهای خود به اجرا میگذاشت و در مقابل، تحریمهای اقتصادی که از جانب آمریکا و دیگر کشورها بر علیه ایران وضع شده بودند، بایستی لغو میشدند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد به صورت متفق القول از توافق هستهای ایران که به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نیز شناخته میشود، حمایت کرد. با این همه، بر اساس آنچه مایک پمپئو وزیر خارجه دولت ترامپ گفته: «برجام نمودی از سازش با ایران بوده است». ترامپ در سال ۲۰۱۸ به صورت یکجانبه آمریکا را از برجام خارج کرد. آمریکا با این اقدام تبدیل به تنها کشوری شد که در چهارچوب این توافق، دست به یکچنین اقدام غیرقانونی زده است.
دولت ترامپ پس از آن، بار دیگر تحریمهای گسترده اقتصادی را بر علیه ایران وضع کرد. هدف از اعمالِ تحریمهای سنگین آمریکا علیه ایران، در هم شکستنِ اقتصاد این کشور با هدفِ بی ثبات کردن ساختار سیاسی آن است. ایران اکنون عمیقا تحت تاثیر تحریمهای آمریکا است. تولید ناخالص داخلی این کشور در فاصله سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹، ۱۴ درصد کاهش نشان میدهد و نرخ تورم آن در سال ۲۰۱۹، ۳۶ درصد بوده است (هر دو آمار با استناد به ارزیابیهای صندوق بین المللی پول مطرح شده اند). ایران همچنین تحت تاثیر تحریمهای آمریکا، با کمبود دارو و دیگر اقلام حیاتی رو به رو شده است.
ضمنا آمریکا علی رغم خارج شدن از برجام، همواره اصرار کرده که ایران باید به تعهدات خود که مندرج در برجام هستند، تمام و کمال عمل کند. آمریکا ظاهرا بدون هیچگونه آگاهی از تاریخِ (اخیرِ) روابطش با ایران، و تحت هدایتِ رئیس جمهوری نامتعادل نظیر دونالد ترامپ که احتمالا فکر میکند میتواند در روزِ روشن دست به ترور و قتل بزند و از آن (و پیامدهایش) فرار کند، هنوز هم در حال اقدام کردن بر اساس یک عارضه روانی ۴۰ ساله در روابط خود با تهران است.
در شرایط فعلی، جهان باید بار دیگر سخنان ماندگار و عاقلانه یک رئیس جمهورِ کاملا متفاوتِ آمریکا را به یاد بیاورد. در ژوئن ۱۹۶۳، "جان اف کندی"، تنها چند ماه قبل از اینکه ترور شود، در خطابهای برای پارلمان ایرلند گفت: «با گذر از خلیجها و موانع جغرافیایی که ما را از یکدیگر جدا میکنند، ما باید به یاد داشته باشیم که هیچ دشمن دائمی وجود ندارد. خصومت و دشمنیِ امروز، یک حقیقت است با این حال، نمیتوان آن را یک قانون محکم و قطعی (و همیشگی) دانست.
واقعیتِ برترِ زمانِ ما این است که ما به عنوان فرزندان خدا، قابل تقسیم و جداشدنی نیستیم و همگی از آسیب پذیریهای مشترکی بواسطه زندگی روی کره زمین برخوردار هستیم.» هیچ دلیلی وجود ندارد که ایران و آمریکا، در صلح با یکدیگر نباشند. دو طرف میتوانند با کار کردن روی توافق هستهای سال ۲۰۱۵ (برجام) و منافع مشترکشان، امکان برقراری نوع جدیدی از روابط دوجانبه را فراهم سازند (امکان وقوع یکچنین اتفاقی هنوز هم ممکن است).
با این حال، با توجه به اقدام تلافی جویانه ایران (به تلافی اقدام آمریکا در ترور سلیمانی)، این نکته به طور خاص در شرایط فعلی ضروری است که اتحادیه اروپا از اقدامات بی پروایانه و بی ملاحظه دولت ترامپ علیه ایران که احتمال وقوع یک جنگ خونین را بالا میبرد، پیروی نکند.
مطالب مرتبط
تایم لاین مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا از سال ۱۳۳۳ تا کنون
تایم لاین روابط ایران و آمریکا در صد سال گذشته
تایم لاین تقابل ایران و آمریکا
روندنگار تحریم های آمریکا علیه ایران
سایر مطالب
پراجکت سیندیکیت : ایران، عقدهِ روحیِ خطرناکِ ۴۰ سالهِ آمریکا که فقط با وارد کردنِ ضرباتِ مهلکِ دائمی آن را تسکین می دهد
قتل و ترور مقام ها، روحانیون و روزنامه نگارانِ خارجی که تحت تحریمها و مجازاتِ دولتهای مختلف در جهان قرار دارند، به امری شایع در دنیای کنونی تبدیل شده است. با این حال، نکته ویژهای در مورد اقدام خونین آمریکا علیه ایران وجود دارد. آمریکا درگیرِ یک عقده روحیِ خطرناک در رابطه با ایران است که حدودا ۴۰ سال قدمت دارد و اخیرا دو کشور را در آستانه جنگ با یکدیگر قرار داده است.
تمرکزِ افراطی آمریکا بر ایران، ریشه در وقوع انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۹۷۹ دارد. پس از وقوع انقلاب اسلامی، دانشجویان ایرانی ، سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کردند و ۵۲ آمریکایی مستقر در سفارت را به مدت بیش از یک سال اسیر کردند. آن تجربه منفی آمریکا از ایران موجب شده تا سیاستمداران آمریکایی از لحاظ روانی نتوانند (حتی این امر به موضوعی غیرممکن بدل شده) سیاستهای خود در قبال ایران را تحت نظم و قاعده مشخصی درآورند. شاید به همین دلیل است که اخیرا شاهد بودیم ترامپ در اظهار نظری ایران را به یک جنایت جنگی تهدید میکند و میگوید آماده است که ۵۲ نقطه را در داخل ایران که در میان آنها مراکز فرهنگی نیز وجود دارند ، در صورت واکنش ایران به ترور سلیمانی هدف قرار دهد.
ترامپ خود را در قتلِ یک رهبر در یک کشور خارجی و ارتکاب جنایت جنگی علیه آن ملت، در صورتی که بخواهد دست به اقدام تلافی جویانه بزند، محق میداند. با این حال، ما شاهدیم که این جنایت در آمریکا بسیار تحسین میشود. این امر به نوبه خود نشان دهنده نوعی اختلال و آسیب در سیستم سیاسی ایالات متحده آمریکا است (حداقل در میان راست گرایان آمریکایی که جمهوریخواهان باشند). این موضوع، بسیار شبیهِ بی پروایی آمریکا در به راه انداختن جنگ در خاورمیانه پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ است.
این حقیقت که ترامپ از لحاظ روانی از اختلال رنج میبرد نیز بر میزان خشم و عصبانیت واشنگتن علیه ایران میافزاید. کافی است این جمله معروف ترامپ را که میگفت: وی میتواند به فردی در خیابان پنجم منهتن شلیک کند و هیچ رایی را از دست ندهد، به یاد بیاورید. ترامپ با صدور فرمان ترور سلیمانی، به طور عینی و در صحنه عمل، این گزاره را به آزمایش گذاشته است. آنچه که اغلبِ افکار عمومی آمریکا و نخبگان سیاسی این کشور درک نمیکنند این نکته است که ایالات متحده آمریکا، در مقایسه با ایران، به مراتب جنایات بیشتری را بر علیه این کشور[ایران] مرتکب شده است.
آمریکا به صورت عامدانه و بدون هیچ دلیلی (صرفا بر اساس اقدامات غلط خود)، دشمنی به نام ایران را برای خود برساخته است. در این زمینه، کافی است که نقاط عطف عمده در روابط دو کشور از دهه ۱۹۵۰ میلادی را در نظر بگیرید. اول از همه، در سال ۱۹۵۳، آمریکا و انگلستان دولت دموکراتیک ایران به نخست وزیری محمد مصدق را سرنگون کردند. این اقدام پس از آن انجام شد که مصدق سعی داشت نفت ایران را که سالها در کنترل امپراطوری بریتانیا بود، ملی کند. آمریکا پس از این رویداد، دولت دموکراتیکی را که ساقط کرده بود با رژیمی خودکامه تحت ریاست محمدرضا شاه پهلوی جایگزین کرد. رژیمی که عمیقا توسط ساواک (آژانس اطلاعاتی و پلیس مخفیِ خشن شاه) در فاصله سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۷۸ (تا هنگام سقوط محمد رضا شاه)، حمایت و پشتیبانی میشد.
دانشجویان ایرانی پس از حرکت آمریکا در پذیرش شاه برای انجام درمان پزشکی در این کشور، سفارت آمریکا در تهران را به تسخیر خود درآوردند. اندکی بعد، ایالات متحده آمریکا به تسلیح و تشویق رژیم صدام حسین برای حمله به ایران پرداخت. امری که جنگی هشت ساله میان دو کشور را سبب شد. در جریان این جنگ، حدودا ۵۰۰۰۰۰ ایرانی جان خود را از دست دادند. تا سال ۲۰۱۴ میلادی، حدودا ۷۵۰۰۰ ایرانی همچنان به دلیل اقدام صدام حسین در استفاده از تسلیحات شیمیایی در جریان جنگ علیه کشورشان، تحت درمان قرار داشته و از جراحتهای ناشی از آن رنج میبرده اند. آمریکا همچنین به اهداف غیرنظامی ایرانی نیز حمله کرده است.
سال ۱۹۸۸، ارتش آمریکا یک ایرباس A۳۰۰ متعلق به خطوط هوایی ایران را که با ۲۹۰ نفر مسافر و خدمه از بندرعباس عازم دوبی بود، با موشک هدف قرار داد (اگر ناو آمریکایی شلیک کننده موشک، اقدامات احتیاطی لازم را انجام میداد، این هواپیما به اشتباه هدف حمله قرار نمیگرفت).
سال ۱۹۹۵ نیز، مردمِ ایران هدف تحریمهای سنگین اقتصادی آمریکا قرار گرفتند که تا به امروز هرگز متوقف و لغو نشده است (این تحریمها در گذر زمان، فقط شدیدتر شده اند). اقدامات ضد ایرانی دولت آمریکا حتی پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نیز ادامه یافت. ایران به ائتلاف بین المللی تحت رهبری آمریکا برای حمله به افغانستان (جهت ساقط کردن طالبان) کمک کرد و همچنین از رئیس جمهور جدید افغانستان که مورد حمایت آمریکا بود یعنی حامد کرزای نیز پشتیبانی کرد. با این حال، در ژانویه سال ۲۰۰۲، جرج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت آمریکا، ایران را در کنار عراقِ صدام حسین و کره شمالی، به مثابه بخشی از محور شرارت مورد خطاب قرار داد.
به همین منوال، آمریکا به جایِ اینکه تمامیِ کشورهای خاورمیانه نظیر اسرائیل (که حدودا ۸۰ کلاهک هستهای در اختیار دارد) را تحت فشار قرار دهد تا از مفادِ معاهده منع اشاعه تسلیحات هستهای (NPT) پیروی کنند و از تلاشها برای ایجاد یک منطقه عاری از تسلیحات هستهای پشتیبانی کنند، منحصرا بر ایران متمرکز شده و این کشور را (در زمینه هسته ای) تحت فشار قرار داده است.
سال ۲۰۱۵، آمریکا به ریاست جمهوری باراک اوباما به همراهِ انگلستان، فرانسه، چین، روسیه و آلمان، به توافقی هستهای با ایران دست یافتند که بر اساس آن ایران برخی محدودیتها را در برنامه هستهای خود به اجرا میگذاشت و در مقابل، تحریمهای اقتصادی که از جانب آمریکا و دیگر کشورها بر علیه ایران وضع شده بودند، بایستی لغو میشدند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد به صورت متفق القول از توافق هستهای ایران که به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نیز شناخته میشود، حمایت کرد. با این همه، بر اساس آنچه مایک پمپئو وزیر خارجه دولت ترامپ گفته: «برجام نمودی از سازش با ایران بوده است». ترامپ در سال ۲۰۱۸ به صورت یکجانبه آمریکا را از برجام خارج کرد. آمریکا با این اقدام تبدیل به تنها کشوری شد که در چهارچوب این توافق، دست به یکچنین اقدام غیرقانونی زده است.
دولت ترامپ پس از آن، بار دیگر تحریمهای گسترده اقتصادی را بر علیه ایران وضع کرد. هدف از اعمالِ تحریمهای سنگین آمریکا علیه ایران، در هم شکستنِ اقتصاد این کشور با هدفِ بی ثبات کردن ساختار سیاسی آن است. ایران اکنون عمیقا تحت تاثیر تحریمهای آمریکا است. تولید ناخالص داخلی این کشور در فاصله سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹، ۱۴ درصد کاهش نشان میدهد و نرخ تورم آن در سال ۲۰۱۹، ۳۶ درصد بوده است (هر دو آمار با استناد به ارزیابیهای صندوق بین المللی پول مطرح شده اند). ایران همچنین تحت تاثیر تحریمهای آمریکا، با کمبود دارو و دیگر اقلام حیاتی رو به رو شده است.
ضمنا آمریکا علی رغم خارج شدن از برجام، همواره اصرار کرده که ایران باید به تعهدات خود که مندرج در برجام هستند، تمام و کمال عمل کند. آمریکا ظاهرا بدون هیچگونه آگاهی از تاریخِ (اخیرِ) روابطش با ایران، و تحت هدایتِ رئیس جمهوری نامتعادل نظیر دونالد ترامپ که احتمالا فکر میکند میتواند در روزِ روشن دست به ترور و قتل بزند و از آن (و پیامدهایش) فرار کند، هنوز هم در حال اقدام کردن بر اساس یک عارضه روانی ۴۰ ساله در روابط خود با تهران است.
در شرایط فعلی، جهان باید بار دیگر سخنان ماندگار و عاقلانه یک رئیس جمهورِ کاملا متفاوتِ آمریکا را به یاد بیاورد. در ژوئن ۱۹۶۳، "جان اف کندی"، تنها چند ماه قبل از اینکه ترور شود، در خطابهای برای پارلمان ایرلند گفت: «با گذر از خلیجها و موانع جغرافیایی که ما را از یکدیگر جدا میکنند، ما باید به یاد داشته باشیم که هیچ دشمن دائمی وجود ندارد. خصومت و دشمنیِ امروز، یک حقیقت است با این حال، نمیتوان آن را یک قانون محکم و قطعی (و همیشگی) دانست.
واقعیتِ برترِ زمانِ ما این است که ما به عنوان فرزندان خدا، قابل تقسیم و جداشدنی نیستیم و همگی از آسیب پذیریهای مشترکی بواسطه زندگی روی کره زمین برخوردار هستیم.» هیچ دلیلی وجود ندارد که ایران و آمریکا، در صلح با یکدیگر نباشند. دو طرف میتوانند با کار کردن روی توافق هستهای سال ۲۰۱۵ (برجام) و منافع مشترکشان، امکان برقراری نوع جدیدی از روابط دوجانبه را فراهم سازند (امکان وقوع یکچنین اتفاقی هنوز هم ممکن است).
با این حال، با توجه به اقدام تلافی جویانه ایران (به تلافی اقدام آمریکا در ترور سلیمانی)، این نکته به طور خاص در شرایط فعلی ضروری است که اتحادیه اروپا از اقدامات بی پروایانه و بی ملاحظه دولت ترامپ علیه ایران که احتمال وقوع یک جنگ خونین را بالا میبرد، پیروی نکند.