دونالد ترامپ: داعش را باراک حسین اوباما و هیلاری کلینتون حقه باز ساختند
۱۱ آبان ۱۳۹۸
رکس-تیلرسون
تیلرسون: اختلاف احزاب آمریکا یادآور دوران جنگ داخلی است
۱۱ آبان ۱۳۹۸
دونالد ترامپ: داعش را باراک حسین اوباما و هیلاری کلینتون حقه باز ساختند
۱۱ آبان ۱۳۹۸
رکس-تیلرسون
تیلرسون: اختلاف احزاب آمریکا یادآور دوران جنگ داخلی است
۱۱ آبان ۱۳۹۸
آمریکا 360

بحران مهاجران و آوارگی در مرزهای آمریکا

دستاورد یک قرن حضور و مداخله آمریکا در کشورهای آمریکایی مرکزی و جنوبی



منبع : Medium
نویسنده : Mark Tseng-Putterman

یک نورافکن در مرز بین ایالات متحده و مکزیک در حال سوسو زدن است. این همان مرزی است که عکس های تکان دهنده ای از کودکان آمریکای مرکزی منتشر شد که آن ها را از والدینشان جدا کرده و در قفس نگه داری می کردند. این واقعه "سیاست عدم تحمل" ترامپ در مورد مهاجرت های غیر قانونی به کشور را به نمایش گذاشت که در می سال 2018 بطور رسمی اعلام شده بود. ترامپ فرمان اجرایی امضا کرده که خانواده هایی که قصد مهاجرت به آمریکا را دارند بدون این که از یکدیگر جدا شوند در همان پشت مرزها متوقف شوند، با این وجود هنوز سرنوشت 2300 کودک که از والدینشان جدا شده اند همچنان مبهم است.

ترامپ قول داده که جدا نکردن خانواده های مهاجر از یکدیگر، سیاست "مرزهای خیلی قوی" اش را تحت الشعاع قرار نخواهد داد، این موضوع بخوبی روشن می سازد بحران بازداشت ها و اخراج های دسته جمعی در مرزها و در سرتاسر ایالات متحده حالا حالاها ادامه خواهد داشت. درعین حال، سخنان دموکرات ها در مورد وحدت، اتحاد و فرصت ها منطق ادعاهای جمهوری خواهان مبنی بر داشتن مرزهای قوی و حفظ تمامیت ارضی که جزء حقوق ملت قلمداد می شود را بطور اساسی بیهوده جلوه می دهد.


در این رابطه ویدئوی "تبعات مداخلات آمریکا در آمریکای مرکزی" را مشاهده کنید.

بد نیست در حاشیه موضوع اصلی نگاهی نیز بیاندازیم به بن بست های پدید آمده در باب گفتمان هایی که درباره مهاجرت ها و همچنین مداخله آمریکا در مکزیک همیشه در جریان بوده است بطوری که سیاستمداران و کارشناسان طرفین بحث ترجیح می دهند در این باره سکوت اختیار کنند. پس از آن که تئودور روزولت در سال 1904 اعلام نمود ایالات متحده حق اعمال " قدرت پلیسی بین الملل" را در آمریکای لاتین برای خود محفوظ می داند، ایالات متحده چنان جراحت های عمیقی در سرتاسر منطقه از خود بر جای گذاشت که آثار زخم های آن تا نسل ها بعد قابل مشاهده خواهد بود. این مداخلات جزء لاینفکی از بحران داخلی و بین المللی نقل مکان و مهاجرت در آمریکای مرکزی معاصر خواهد بود.

سخنرانی های روشنفکرانه در مورد وحدت و اتحاد و حقوق برابر انسانی کافی نیست، ما باید به نقش یک قرن کودتاهای مورد حمایت آمریکا، غارت و چپاول هایی که آمریکا نیز در آن ها مشارکت داشته و سوءاستفاده از منابع طبیعی توسط نئولیبرال ها نیز اشاره کنیم که باعث شده فقر، بی ثباتی و خشونت ها مردم را از کشورهایی مانند گواتمالا، السالوادور و هندوراس به سوی مکزیک و ایالات متحده بکشاند. ظرف چندین دهه، سیاست های مداخله جویانه نظامی و اقتصاد نئولیبرالیسم، دموکراسی و ثبات سیاسی را در این کشورها تضعیف کرده و خلاء یک قدرت سیاسی متمرکز باعث شده تا کارتل های قاچاق مواد مخدر و همچنین گروه های شبه نظامی با سرعت زیادی رشد پیدا کنند.



مقاماتِ ارشد و قانونگذارانِ ایالاتِ متحده ی آمریکا خاطرنشان کرده اند که مداخله در ونزوئلا یکی از گزینه های آنهاست. مسلماً این نخستین باری نیست که ایالاتِ‌ متحده سربازانش را به کشورهای جنوبیِ خود اعزام می کند. بنا به تحقیقاتِ دانشگاهِ هاروارد، از سالِ 1898، کشورِ آمریکا به طورِ مستقیم یا غیرِ مستقیم 41 بار در تغییرِ رژیمِ بیش از دوازده کشورِ آمریکای لاتین نقش داشته است؛ شاملِ 17 مورد اقدامِ علنیِ نظامی یا جاسوسی (توسطِ سیا) و 24 مورد مداخله ی پنهان. در بالا نقشه ی این مداخلات را می بینید. توجه کنید که حمله به خلیجِ خوکها در این نقشه گنجانده نشده است، زیرا هدف از آن، که سرنگونیِ رژیمِ کاسترو بود محقق نشد.
در پانزده سال اخیر، CAFTA-DR – که یک پیمان تجاری آزاد بین ایالات متحده و پنج کشور آمریکای مرکزی بعلاوه جمهوری دومینیک بشمار می آید  – اقتصاد منطقه را با ساختاری متفاوت از قبل سازمان داده است و وابستگی به اقتصاد آمریکا را تشدید کرده است. این وابستگی عمدتا بوسیله نابرابری های تجاری گسترده بین آمریکا و این کشورها و ورود محصولات کشاورزی و کالاهای آمریکایی به این کشورها که صنایع داخلی آن ها را تضعیف می کند، بوقوع پیوسته است. در حال حاضر رابطه چندانی بین تضعیف اقتصاد کشاورزی روستایی در کشورهای آمریکای مرکزی که در توافق CAFTA به آن اشاره شده و روند مهاجرت از این مناطق که در سال های بعد از توافق تشدید شده وجود ندارد. در کل، ایالات متحده هیچ گونه مسئولیتی در قبال وضعیتی که مردم را به پای مرزها کشانده بر دوش خود احساس نمی کند.

امپراتوری ایالات متحده براساس ضعف حافظه حاکمانش به پیشرفت رسیده است. ترامپ نمی تواند به یاد بیاورد که هفته قبل چه گفته است، چه برسد به اقداماتی که خیلی قبل تر به انجام رسانیده و بذر بحران مهاجرت که امروز با آن دست به گریبان است را پاشیده است. نمی توان به یک گفتمان مورد وفاق همه افراد جامعه دست یافت که مداخله ایالات متحده در آمریکای مرکزی را نادیده بگیرد. اصرار بر ارزش هایی مانند اتحاد و یکپارچگی بیشتر به رویای استثناگرایی آمریکایی شبیه است، منظور از استثناگرایی روایتی است که درصدد است یک قرن ماجراجویی های سلطه طلبانه این ملت را مخفی نگه دارد.

در اساسنامه "حقوق مهاجران بریتانیایی تبار" این ترجیع بند بکرات ذکر شده که "ما اینجاییم چون شما آن جایید." این مثل بطرز شگفت آوری اینجا و امروزه هم صحیح است. وقتش رسیده که قبول کنیم پذیرش مهاجران آمریکای مرکزی تنها یک مساله اخلاقی و یا یک نوع دوستی آمریکایی نیست. در حقیقت؛ بهتر است بگوییم که این موضوع نوعی غرامت و جبران مافات می باشد.

در خط زمانی پایین، منابع بیشماری از تاریخچه مداخلات نظامی و اقتصادی ایالات متحده در السالوادور، هندوراس و گواتمالا در طی یک قرن گذشته گردآوری شده است.



السالوادور

سال 1932: در این سال شورشی به رهبری یک کمونیست بنام  فارابوندو مارتی و به وسیله افرادی که اکثر آن ها را دهقان ها و روستاییان تشکیل می دادند درگرفت و قدرت دولت مرکزی به چالش کشیده شد. حدود 10.000 الی 40.000 نفر از شورشیان کمونیست که اکثرا بومی بودند بوسیله رهبر رژیم نظامی این کشور یعنی ماکسیمیلیانو هِرناندِز مارتینز که بعنوان رئیس جمهورموقت انتخاب شده بود، قتل عام شدند. ایالات متحده و بریتانیای کبیر که در اقتصاد این کشور سرمایه گذاری کرده بوده و صاحب بخش اعظمی از مزارع قهوه و خطوط راه آهن جهت صادرات آن ها بودند، برای سرکوب این شورش ها، اقدام به ارسال نیروهای پشتیبانی دریایی کردند.

سال 1944: دانشجویان توانستند با رهبری یک انقلاب مردمی و بدون ریختن حتی یک قطره خون، مارتینز را از قدرت خلع کنند. چند ماه بعد، حزب او مجددا توانست با استفاده از یک کودتا به رهبری رئیس اسبق پلیس، عثمان اگوری سالیناس، قدرت را بدست بگیرد و رژیم او بلافاصله بوسیله ایالات متحده برسمیت شناخته شد.

سال 1960: یک حزب از کارمندان غیر نظامی ارتش السالوادور، قول یک انتخابات آزاد را به شهروندان داد. رئیس جمهور آیزنهاور این انتخابات را بدلیل ترس از چرخش این حزب بسوی گرایش های چپگرایانه برسمیت نشناخت. بعد از آن که ماه ها بعد جناح راست توانست قدرت را قبضه کند، دیگر چیزی بنام دموکراسی که قول آن به مردم داده شده بود فکر کسی را به خود مشغول نمی کرد. دکتر فابیو کاستیلو، رئیس سابق دانشگاه ملی، خطاب به کنگره اظهار می کند که همگان می دانند که این کودتا بدون هیچ گونه ابهامی توسط ایالات متحده پشتیبانی و تجهیز شد و ایالات متحده با هر گونه برگزاری انتخاب آزاد مخالف بود.

سال های 1980 الی 1992:  در خلال این سال ها جنگ شهری بین دولت تحت اختیار نظامیان و حزب چپ گرای فارابوندو مارتی با نام جبهه لیبرال ملی (FMLN) درگرفت. ریگان به دلیل سیاست جلوگیری از تشدید جنگ سرد خود، کمک های نظامی قابل توجهی به دولت دیکتاتوری السالوادور بویژه در جریان جنگ سال 1983 نمود. ارتش ایالات متحده فنون اساسی مبارزه و جنگاوری را به نیروهای السالوادور آموزش داد که از جمله می توان به تشکیل گروه نظامی اَتلاکاتِل بَتالیَن که در جریان همین آموزش ها بوجود آمد، اشاره کرد. از این گروه به عنوان "افتخار گروه های نظامی تحت تعلیم ایالات متحده در سن سالوادور" یاد می شود. این گروه در سال 1981 دست به کشتار دسته جمعی شهروندان در روستای اِل موزوته زد بطوری که دست کم 733 الی 1000 شهروند غیر مسلح در این کشتارها به قتل رسیدند در حالی که درصد عمده ای از آن ها را زنان و کودکان تشکیل می دادند. برآورد می شود که حدود 80.000 نفر در طی جنگ کشته شدند و سازمان ملل پیش بینی می کند که 85 درصد قتل ها بدست ارتش السالوادور و جوخه های مرگ انجام پذیرفته است.

سال 1984: با وجود جنگ های شهری خشونت باری که با کمک های مالی ریگان صورت می گرفت، تنها سه درصد از کل پناهندگان السالوادوری و گواتمالایی اجازه ورود به ایالات متحده و یافتن سرپناه را اخذ کردند، و مقامات دولت ریگان اتهامات نقض حقوق بشر در السالوادور و گواتمالا را رد کرده و پناهجویان را  تنها بعنوان "مهاجران اقتصادی" برسمیت شناختند. یک جنبش مذهبی در ایالات متحده با جمع آوری کمک های مالی و مسکونی برای پناهجویان این ادعای دولت را بطور عملی زیر سوال برد. در عین حال، دولت ایالات متحده در انتخابات سال 1984 السالوادور، مبلغی به میزان 1.4 میلیون دلار به حزب مطبوع خود کمک نمود.

سال 1990: در این سال کنگره قانونی را با عنوان قانون حمایت موقت از السالوادوری های مقیم آمریکا بتصویب رساند اما با این حال در سال 2018، رئیس جمهور ترامپ این قانون که 2000 السالوادوری ساکن در آمریکا از آن منتفع می شدند را ملغی اعلام نمود.

سال 2006: السالوادور به پیمان تجارت آزاد مابین کشورهای آمریکای مرکزی و جمهوری دومینیک (CAFTA-DR) پیوست، یک پیمان با مدل اقتصادی صادراتی نئو لیبرالی که این امکان را در اختیارشرکت های چند ملیتی قرار می دهد تا بتوانند تاثیرگذاری رو به افزایش خود بر تجارت داخلی و بیمه نامه های تنظیمی را گسترش دهند. هزاران عضو از اعضای اتحادیه های تجاری، همچنین کشاورزان و دیگر کارگران غیر رسمی اقتصادی به مخالفت با اجرای این توافق نامه برخاستند.

سال 2014: ایالات متحده تهدید کرد که از پرداخت کمک های مالی به ارزش تقریبا 300 میلیون دلار جهت توسعه و گسترش نهاد مِـلینیوم چَـلِـنج کُـرپُرِیشِن (MCC) امتناع خواهد کرد مگر این که السالوادور به استفاده از مزایای ذرت و دیگر دانه های غلات که جزئیات آن در طرحی با نام  برنامه کشاورزی خانه ای ذکر شده است، پایان دهد.

سال 2015: بنا به "مدل تعرفه ای کاهشی" که در قرارداد CAFTA-DR از آن یاد شده است، تمام صنایع و کالاهای ایالات متحده که به خاک السالوادور وارد می شوند، معاف از مالیات خواهند بود و بدین ترتیب صنایع داخلی السالوادور شانسی برای رقابت با آن ها نخواهند داشت. احتمالا تراز تجاری منفی 4.18 میلیارد دلاری السالوادور در سال 2016 معلول همین شرایط بوده است.



هندوراس

سال 1911: سرمایه گذار آمریکایی، ساموئل زموری با مشارکت رئیس جمهور مخلوع هندوراس، مانوئل بونیلا و یک جنرال آمریکایی به نام  لی کریسماس مقدمات یک کودتا بر علیه رئیس جمهور وقت هندوراس یعنی میشل داویلا را فراهم کردند. پس از این که آن ها توانستند تعدادی از بنادر شمالی هندوراس را به قبضه خود در بیاورند، بونیلا در انتخابات ریاست جمهوری سال 1911 ریاست جمهوری به پیروزی رسید.

سال 1912: بونیلا امتیازات استثنایی ویژه ای در اختیار پشتیبانان آمریکایی اش قرار داد که از جمله آن ها می توان به بخشش منابع طبیعی ملی و بخشش های مالیاتی به شرکت های آمریکایی نظیر واکارو بِـراز (دُل فود کمپانی کنونی) و یونایتد فِروت کمپانی ( چی کوییتا برندز اینترنشنال)، اشاره نمود. در سال 1914، صنعت پرورش و تولید موز ایالات متحده با به مالکیت درآوردن یک میلیون آکر از مرغوب ترین زمین های کشاورزی هندوراس، خیال خود را از بابت کسب سود و درآمد هنگفت ناشی از آن راحت کرد – شایان ذکر است که ایالات متحده همیشه با زور سر نیزه و استفاده ازنیروهای نظامی، مالکیت این اراضی را در چنگال خود نگه داشته است.  

سال 1975: شرکت یونایتد فِروت کمپانی (یونایتد برندز کمپانی کنونی) مبلغی بالغ بر 1.25 میلیون دلار به یک مقام هندوراسی پرداخت نمود، و متهم به پرداخت رشوه به دولت این کشور جهت فرار مالیاتی در زمینه صادرات موز گردید.

دهه 1980: ریگان تلاش می کرد تا اقدامات جنبش های چپ گرا را در آمریکای مرکزی سرکوب کند و به همین منظور هزاران یگان ارتش را در هندوراس مستقر نمود تا چریک های راست گرا را برای مبارزه با انقلاب ساندینیستاس نیکاراگوئه مورد تعلیم قرار دهند. کمک های نظامی آمریکا در سال 1984 به عدد 77.5 میلیون دلار رسید. همگام با این اقدامات، سیاست آزاد سازی تجاری هندوراس، درهای بازارهای سرمایه جهانی را به سوی این کشور گشود و منافع گسترده ای را برای آن به ارمغان آورد، و مهر پایانی بود بر روش های سنتی و منسوخ اقتصاد کشاورزی.

سال 2005: هندوراس به دومین کشوری تبدیل شد که به پیمان تجارت آزاد با ایالات متحده موسوم به CAFTA پیوست، اما این امر در نهایت منجر به اعتراض اتحادیه ها و کشاورزان محلی گشت که خود را در رقابت با تولیدکنندگان بزرگ آمریکایی بازنده می دیدند. دریک بازه زمانی کوتاه، هندوراس از یک صادرکننده بزرگ به یک واردکننده بزرگ تبدیل شد که این امر نیزبه نوبه خود، منجر به نابودی کشاورزی های کوچک و افزایش مهاجرت روستاییان به شهرها شد.

سال 2009: رئیس جمهور چپ گرا، مانوئل زیلایا که بر سیاست هایی نظیر افزایش دستمزدها و کمک دولت به ناوگان حمل و نقل عمومی تاکید داشت، در طی یک کودتای نظامی از قدرت بر کنار شد. کودتای مذکور اعلام نمود که درصدد برگزاری رفراندومی می باشد که با استفاده از آن بتواند قانون اساسی که در پایان دوران حکومت دیکتاتور تحت حمایت آمریکا یعنی پُلی کاربو پاز گارسیا نوشته شده بود را مجددا به اجرا درآورد. جنرال رومئو واسکوئز ولاسکو که دانش آموخته یکی از برنامه های آموزشی ارتش ایالات متحده به نام مدرسه آمریکایی ها (و یا "مدرسه آدمکش ها") بود، فرماندهی این عملیات را در دست داشت. دولت ایالات متحده در دوره صدارت هیلاری کلینتون ،  با درخواست جهانی برای "بازگشت فوری و بدون پیش شرط" زیلایا مخالفت نمود.

سال 2017: در این سال، اعتراضات هزاران نفری به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری کشور را وارد یک بحران انتخاباتی ناخواسته کرد، زیرا خیلی ها بر این عقیده بودند که حزب حاکمه در انتخابات تقلب کرده است.



گواتمالا

سال 1920: رئیس جمهور مانوئل اِسترادا کابرِرا، که عضوی از اتحادیه کشورهای دارای منافع مشترک با دولت ایالات متحده بود امتیازات انحصاری خاصی را در اختیار شرکت یونایتد فِروت کمپانی گذاشت و عاقبت نیز با یک کودتا سرنگون شد. ایالات متحده یک نیروی نظامی به گواتمالا ارسال کرد تا از پایبندی رئیس جمهور جدید به منافع مشترک ایالات متحده اطمینان حاصل کند.

 

سال 1974: دولت در دوران زعامت رئیس جمهور ژوآن آرِوالوس که به "دولت کارگران" معروف شده بود، قوانینی را در جهت رفاه حال کارگران تصویب نمود که به آنان اجازه تشکیل اتحادیه های کارگری را می داد و همچنین آن ها می توانستندد درخواست افزایش حقوق خود را برای اولین بار بدون هیچ گونه ترسی مطرح کنند. شرکت یونایتد فروت کمپانی، که بعنوان بزرگ ترین کارفرما و صاحب اراضی در گواتمالا بشمار می آمد مذاکرات و لابی هایی را با دولت مرکزی ایالات متحده جهت سرنگونی این دولت به انجام رسانید.

سال 1952: رئیس جمهور تازه منتخب مردمی، جاکوب آربِنز قانون اصلاح اراضی خود موسوم به قانون اصلاح زمین ها را در اختیار عموم قرار داد. در این قانون زمین ها به 500.000 نفر از افراد روستایی فاقد زمین – که عمدتا بومی همان منطقه نیز بودند – واگذار می شد.

سال 1954: ترس ناشی از قدم های مثبت دولت به سمت اصلاحات ارضی و همچنین توطئه تبلیغاتچی شرکت یونایتد فروت، ادوارد بِرنایز رئیس جمهور آیزنهاور را بر آن داشت تا به سازمان اطلاعات جاسوسی CIA دستور دهد اقدامات لازم در جهت سرنگونی رئیس جمهوری قانونی این کشور، جاکوب آربنز را به مرحله اجرا بگذارد. سرانجام دوران حکومت استثنایی ده ساله وی که در گفتگوی روزمره مردم از آن با عنوان "دهه بهاری" یاد می شود، به سر آمد. در عوض، ایالات متحده، شخصی به نام کارلوس کاستیللو آرماس را بر سرکار آورد که قانون اصلاح اراضی را ملغی اعلام نموده و نظارت های سفت و خشنی را بر جبنش های روستایی و کارگری اعمال نمود.

سال 1965: سازمان جاسوسی CIA دستورالعمل هایی را برای نیروهای ویژه ایالات متحده و همچنین متخصصان جنگ های چریکی تدوین و ارسال نمود که در آن توضیح داده شده بود، چگونه باید به حکومت های خودکامه کمک نمود تا بتوانند جنبش های چپ گرا را سرکوب کنند. این جنبش های چپ گرایانه روستاییان را به عنوان نیروهای تازه نفس و با شعار "با حکومت دیکتاتور و اشغالگران اراضی بجنگ" به طرف خودشان جذب می کردند. مشاور جنگ های چریکی در وزارت امور خارجه، چارلز میچلینگ بعدها اعتراف می کند که در جنایات جنگی گواتمالا "آمریکا شریک اصلی مجرم بوده است" و او این جنایات را با جوخه های مرگ افسر آلمان نازی هنریک هیملر مقایسه می کند.

سال 1971: سازمان عفو بین الملل اعلام نموده که 7000 شهروند مخالف با حکومت در دوران حکومت مورد حمایت کارلوس آرانا که از او با نام مستعار "قصاب زاکاپا" یاد می شود، "ناپدید شده اند".

سال 1981: ارتش گواتمالا "عملیات سِنیزا" را در پاسخ به جنبش های چریکی مارکسیستی به اجرا گذاشت. آن ها به بهانه ی "تلافی" و "پاتک زدن" به این اقدامات چریکی، تمام یک روستا را بمباران کرده، دست به غارت و چپاول اموال مردم می زدند و ساکنان باقیمانده روستا را نیز اعدام می کردند. تمام این جنایت ها با استفاده از تجهیزات نظامی سطح بالایی که ایالات متحده در اختیارشان قرار می داد به انجام می رسید. ریگان یک برنامه سری CIA به ارزش 2 میلیارد دلار در گواتمالا و همچنین محموله ای از تجهیزات نظامی شامل هلیکوپتر به ارزش 19.5 میلیون دلار و خودروهای سبک و سنگین شامل جیپ و کامیون به ارزش 3.2 میلیون دلار را برای ارسال به ارتش گواتمالا تصویب نمود. در اواسط دهه 1980، 150.000 نفر شهروند غیرنظامی در جنگ کشته شدند و همچنین 250.000 نفر آواره که در حال فرار به مرزهای مکزیک بودند، جانشان را از دست دادند. فرماندهان نظامی و مقامات دولتی بعدها برای نسل کشی مایاها مورد مواخذه قرار گرفتند.

سال 1982: دومین کودتای نظامی تحت حمایت آمریکا منجر به روی کار آمدن اِفرین ریوس مونت به عنوان رئیس جمهور این کشور شد. مونت در سال 2013 به نسل کشی و پاکسازی نژادی مردم بومی مایا ایشیل محکوم شد.

 

سال 2006: ده سال بعد از توافق صلح میان طرف های درگیر در گواتمالا که با میانجیگری سازمان ملل بدست آمد و انتخابات دموکراتیک در گواتمالا برگزار گردید، این کشور به پیمان تجارت آزاد با ایالات متحده موسوم به CAFTA-DR ملحق شد. نود و پنج درصد صادرات کشاورزی آمریکا بصورت معاف از مالیات به خاک گواتمالا وارد می شوند.

مطالب مرتبط

آمریکا 360

بحران مهاجران و آوارگی در مرزهای آمریکا

دستاورد یک قرن حضور و مداخله آمریکا در کشورهای آمریکایی مرکزی و جنوبی


نویسنده : Mark Tseng-Putterman
منبع : Medium

یک نورافکن در مرز بین ایالات متحده و مکزیک در حال سوسو زدن است. این همان مرزی است که عکس های تکان دهنده ای از کودکان آمریکای مرکزی منتشر شد که آن ها را از والدینشان جدا کرده و در قفس نگه داری می کردند. این واقعه "سیاست عدم تحمل" ترامپ در مورد مهاجرت های غیر قانونی به کشور را به نمایش گذاشت که در می سال 2018 بطور رسمی اعلام شده بود. ترامپ فرمان اجرایی امضا کرده که خانواده هایی که قصد مهاجرت به آمریکا را دارند بدون این که از یکدیگر جدا شوند در همان پشت مرزها متوقف شوند، با این وجود هنوز سرنوشت 2300 کودک که از والدینشان جدا شده اند همچنان مبهم است.

ترامپ قول داده که جدا نکردن خانواده های مهاجر از یکدیگر، سیاست "مرزهای خیلی قوی" اش را تحت الشعاع قرار نخواهد داد، این موضوع بخوبی روشن می سازد بحران بازداشت ها و اخراج های دسته جمعی در مرزها و در سرتاسر ایالات متحده حالا حالاها ادامه خواهد داشت. درعین حال، سخنان دموکرات ها در مورد وحدت، اتحاد و فرصت ها منطق ادعاهای جمهوری خواهان مبنی بر داشتن مرزهای قوی و حفظ تمامیت ارضی که جزء حقوق ملت قلمداد می شود را بطور اساسی بیهوده جلوه می دهد.


در این رابطه ویدئوی "تبعات مداخلات آمریکا در آمریکای مرکزی" را مشاهده کنید.

بد نیست در حاشیه موضوع اصلی نگاهی نیز بیاندازیم به بن بست های پدید آمده در باب گفتمان هایی که درباره مهاجرت ها و همچنین مداخله آمریکا در مکزیک همیشه در جریان بوده است بطوری که سیاستمداران و کارشناسان طرفین بحث ترجیح می دهند در این باره سکوت اختیار کنند. پس از آن که تئودور روزولت در سال 1904 اعلام نمود ایالات متحده حق اعمال " قدرت پلیسی بین الملل" را در آمریکای لاتین برای خود محفوظ می داند، ایالات متحده چنان جراحت های عمیقی در سرتاسر منطقه از خود بر جای گذاشت که آثار زخم های آن تا نسل ها بعد قابل مشاهده خواهد بود. این مداخلات جزء لاینفکی از بحران داخلی و بین المللی نقل مکان و مهاجرت در آمریکای مرکزی معاصر خواهد بود.

سخنرانی های روشنفکرانه در مورد وحدت و اتحاد و حقوق برابر انسانی کافی نیست، ما باید به نقش یک قرن کودتاهای مورد حمایت آمریکا، غارت و چپاول هایی که آمریکا نیز در آن ها مشارکت داشته و سوءاستفاده از منابع طبیعی توسط نئولیبرال ها نیز اشاره کنیم که باعث شده فقر، بی ثباتی و خشونت ها مردم را از کشورهایی مانند گواتمالا، السالوادور و هندوراس به سوی مکزیک و ایالات متحده بکشاند. ظرف چندین دهه، سیاست های مداخله جویانه نظامی و اقتصاد نئولیبرالیسم، دموکراسی و ثبات سیاسی را در این کشورها تضعیف کرده و خلاء یک قدرت سیاسی متمرکز باعث شده تا کارتل های قاچاق مواد مخدر و همچنین گروه های شبه نظامی با سرعت زیادی رشد پیدا کنند.



مقاماتِ ارشد و قانونگذارانِ ایالاتِ متحده ی آمریکا خاطرنشان کرده اند که مداخله در ونزوئلا یکی از گزینه های آنهاست. مسلماً این نخستین باری نیست که ایالاتِ‌ متحده سربازانش را به کشورهای جنوبیِ خود اعزام می کند. بنا به تحقیقاتِ دانشگاهِ هاروارد، از سالِ 1898، کشورِ آمریکا به طورِ مستقیم یا غیرِ مستقیم 41 بار در تغییرِ رژیمِ بیش از دوازده کشورِ آمریکای لاتین نقش داشته است؛ شاملِ 17 مورد اقدامِ علنیِ نظامی یا جاسوسی (توسطِ سیا) و 24 مورد مداخله ی پنهان. در بالا نقشه ی این مداخلات را می بینید. توجه کنید که حمله به خلیجِ خوکها در این نقشه گنجانده نشده است، زیرا هدف از آن، که سرنگونیِ رژیمِ کاسترو بود محقق نشد.

در پانزده سال اخیر، CAFTA-DR – که یک پیمان تجاری آزاد بین ایالات متحده و پنج کشور آمریکای مرکزی بعلاوه جمهوری دومینیک بشمار می آید  – اقتصاد منطقه را با ساختاری متفاوت از قبل سازمان داده است و وابستگی به اقتصاد آمریکا را تشدید کرده است. این وابستگی عمدتا بوسیله نابرابری های تجاری گسترده بین آمریکا و این کشورها و ورود محصولات کشاورزی و کالاهای آمریکایی به این کشورها که صنایع داخلی آن ها را تضعیف می کند، بوقوع پیوسته است. در حال حاضر رابطه چندانی بین تضعیف اقتصاد کشاورزی روستایی در کشورهای آمریکای مرکزی که در توافق CAFTA به آن اشاره شده و روند مهاجرت از این مناطق که در سال های بعد از توافق تشدید شده وجود ندارد. در کل، ایالات متحده هیچ گونه مسئولیتی در قبال وضعیتی که مردم را به پای مرزها کشانده بر دوش خود احساس نمی کند.

امپراتوری ایالات متحده براساس ضعف حافظه حاکمانش به پیشرفت رسیده است. ترامپ نمی تواند به یاد بیاورد که هفته قبل چه گفته است، چه برسد به اقداماتی که خیلی قبل تر به انجام رسانیده و بذر بحران مهاجرت که امروز با آن دست به گریبان است را پاشیده است. نمی توان به یک گفتمان مورد وفاق همه افراد جامعه دست یافت که مداخله ایالات متحده در آمریکای مرکزی را نادیده بگیرد. اصرار بر ارزش هایی مانند اتحاد و یکپارچگی بیشتر به رویای استثناگرایی آمریکایی شبیه است، منظور از استثناگرایی روایتی است که درصدد است یک قرن ماجراجویی های سلطه طلبانه این ملت را مخفی نگه دارد.

در اساسنامه "حقوق مهاجران بریتانیایی تبار" این ترجیع بند بکرات ذکر شده که "ما اینجاییم چون شما آن جایید." این مثل بطرز شگفت آوری اینجا و امروزه هم صحیح است. وقتش رسیده که قبول کنیم پذیرش مهاجران آمریکای مرکزی تنها یک مساله اخلاقی و یا یک نوع دوستی آمریکایی نیست. در حقیقت؛ بهتر است بگوییم که این موضوع نوعی غرامت و جبران مافات می باشد.

در خط زمانی پایین، منابع بیشماری از تاریخچه مداخلات نظامی و اقتصادی ایالات متحده در السالوادور، هندوراس و گواتمالا در طی یک قرن گذشته گردآوری شده است.



السالوادور

سال 1932: در این سال شورشی به رهبری یک کمونیست بنام  فارابوندو مارتی و به وسیله افرادی که اکثر آن ها را دهقان ها و روستاییان تشکیل می دادند درگرفت و قدرت دولت مرکزی به چالش کشیده شد. حدود 10.000 الی 40.000 نفر از شورشیان کمونیست که اکثرا بومی بودند بوسیله رهبر رژیم نظامی این کشور یعنی ماکسیمیلیانو هِرناندِز مارتینز که بعنوان رئیس جمهورموقت انتخاب شده بود، قتل عام شدند. ایالات متحده و بریتانیای کبیر که در اقتصاد این کشور سرمایه گذاری کرده بوده و صاحب بخش اعظمی از مزارع قهوه و خطوط راه آهن جهت صادرات آن ها بودند، برای سرکوب این شورش ها، اقدام به ارسال نیروهای پشتیبانی دریایی کردند.

سال 1944: دانشجویان توانستند با رهبری یک انقلاب مردمی و بدون ریختن حتی یک قطره خون، مارتینز را از قدرت خلع کنند. چند ماه بعد، حزب او مجددا توانست با استفاده از یک کودتا به رهبری رئیس اسبق پلیس، عثمان اگوری سالیناس، قدرت را بدست بگیرد و رژیم او بلافاصله بوسیله ایالات متحده برسمیت شناخته شد.

سال 1960: یک حزب از کارمندان غیر نظامی ارتش السالوادور، قول یک انتخابات آزاد را به شهروندان داد. رئیس جمهور آیزنهاور این انتخابات را بدلیل ترس از چرخش این حزب بسوی گرایش های چپگرایانه برسمیت نشناخت. بعد از آن که ماه ها بعد جناح راست توانست قدرت را قبضه کند، دیگر چیزی بنام دموکراسی که قول آن به مردم داده شده بود فکر کسی را به خود مشغول نمی کرد. دکتر فابیو کاستیلو، رئیس سابق دانشگاه ملی، خطاب به کنگره اظهار می کند که همگان می دانند که این کودتا بدون هیچ گونه ابهامی توسط ایالات متحده پشتیبانی و تجهیز شد و ایالات متحده با هر گونه برگزاری انتخاب آزاد مخالف بود.

سال های 1980 الی 1992:  در خلال این سال ها جنگ شهری بین دولت تحت اختیار نظامیان و حزب چپ گرای فارابوندو مارتی با نام جبهه لیبرال ملی (FMLN) درگرفت. ریگان به دلیل سیاست جلوگیری از تشدید جنگ سرد خود، کمک های نظامی قابل توجهی به دولت دیکتاتوری السالوادور بویژه در جریان جنگ سال 1983 نمود. ارتش ایالات متحده فنون اساسی مبارزه و جنگاوری را به نیروهای السالوادور آموزش داد که از جمله می توان به تشکیل گروه نظامی اَتلاکاتِل بَتالیَن که در جریان همین آموزش ها بوجود آمد، اشاره کرد. از این گروه به عنوان "افتخار گروه های نظامی تحت تعلیم ایالات متحده در سن سالوادور" یاد می شود. این گروه در سال 1981 دست به کشتار دسته جمعی شهروندان در روستای اِل موزوته زد بطوری که دست کم 733 الی 1000 شهروند غیر مسلح در این کشتارها به قتل رسیدند در حالی که درصد عمده ای از آن ها را زنان و کودکان تشکیل می دادند. برآورد می شود که حدود 80.000 نفر در طی جنگ کشته شدند و سازمان ملل پیش بینی می کند که 85 درصد قتل ها بدست ارتش السالوادور و جوخه های مرگ انجام پذیرفته است.

سال 1984: با وجود جنگ های شهری خشونت باری که با کمک های مالی ریگان صورت می گرفت، تنها سه درصد از کل پناهندگان السالوادوری و گواتمالایی اجازه ورود به ایالات متحده و یافتن سرپناه را اخذ کردند، و مقامات دولت ریگان اتهامات نقض حقوق بشر در السالوادور و گواتمالا را رد کرده و پناهجویان را  تنها بعنوان "مهاجران اقتصادی" برسمیت شناختند. یک جنبش مذهبی در ایالات متحده با جمع آوری کمک های مالی و مسکونی برای پناهجویان این ادعای دولت را بطور عملی زیر سوال برد. در عین حال، دولت ایالات متحده در انتخابات سال 1984 السالوادور، مبلغی به میزان 1.4 میلیون دلار به حزب مطبوع خود کمک نمود.

سال 1990: در این سال کنگره قانونی را با عنوان قانون حمایت موقت از السالوادوری های مقیم آمریکا بتصویب رساند اما با این حال در سال 2018، رئیس جمهور ترامپ این قانون که 2000 السالوادوری ساکن در آمریکا از آن منتفع می شدند را ملغی اعلام نمود.

سال 2006: السالوادور به پیمان تجارت آزاد مابین کشورهای آمریکای مرکزی و جمهوری دومینیک (CAFTA-DR) پیوست، یک پیمان با مدل اقتصادی صادراتی نئو لیبرالی که این امکان را در اختیارشرکت های چند ملیتی قرار می دهد تا بتوانند تاثیرگذاری رو به افزایش خود بر تجارت داخلی و بیمه نامه های تنظیمی را گسترش دهند. هزاران عضو از اعضای اتحادیه های تجاری، همچنین کشاورزان و دیگر کارگران غیر رسمی اقتصادی به مخالفت با اجرای این توافق نامه برخاستند.

سال 2014: ایالات متحده تهدید کرد که از پرداخت کمک های مالی به ارزش تقریبا 300 میلیون دلار جهت توسعه و گسترش نهاد مِـلینیوم چَـلِـنج کُـرپُرِیشِن (MCC) امتناع خواهد کرد مگر این که السالوادور به استفاده از مزایای ذرت و دیگر دانه های غلات که جزئیات آن در طرحی با نام  برنامه کشاورزی خانه ای ذکر شده است، پایان دهد.

سال 2015: بنا به "مدل تعرفه ای کاهشی" که در قرارداد CAFTA-DR از آن یاد شده است، تمام صنایع و کالاهای ایالات متحده که به خاک السالوادور وارد می شوند، معاف از مالیات خواهند بود و بدین ترتیب صنایع داخلی السالوادور شانسی برای رقابت با آن ها نخواهند داشت. احتمالا تراز تجاری منفی 4.18 میلیارد دلاری السالوادور در سال 2016 معلول همین شرایط بوده است.



هندوراس

سال 1911: سرمایه گذار آمریکایی، ساموئل زموری با مشارکت رئیس جمهور مخلوع هندوراس، مانوئل بونیلا و یک جنرال آمریکایی به نام  لی کریسماس مقدمات یک کودتا بر علیه رئیس جمهور وقت هندوراس یعنی میشل داویلا را فراهم کردند. پس از این که آن ها توانستند تعدادی از بنادر شمالی هندوراس را به قبضه خود در بیاورند، بونیلا در انتخابات ریاست جمهوری سال 1911 ریاست جمهوری به پیروزی رسید.

سال 1912: بونیلا امتیازات استثنایی ویژه ای در اختیار پشتیبانان آمریکایی اش قرار داد که از جمله آن ها می توان به بخشش منابع طبیعی ملی و بخشش های مالیاتی به شرکت های آمریکایی نظیر واکارو بِـراز (دُل فود کمپانی کنونی) و یونایتد فِروت کمپانی ( چی کوییتا برندز اینترنشنال)، اشاره نمود. در سال 1914، صنعت پرورش و تولید موز ایالات متحده با به مالکیت درآوردن یک میلیون آکر از مرغوب ترین زمین های کشاورزی هندوراس، خیال خود را از بابت کسب سود و درآمد هنگفت ناشی از آن راحت کرد – شایان ذکر است که ایالات متحده همیشه با زور سر نیزه و استفاده ازنیروهای نظامی، مالکیت این اراضی را در چنگال خود نگه داشته است.  

سال 1975: شرکت یونایتد فِروت کمپانی (یونایتد برندز کمپانی کنونی) مبلغی بالغ بر 1.25 میلیون دلار به یک مقام هندوراسی پرداخت نمود، و متهم به پرداخت رشوه به دولت این کشور جهت فرار مالیاتی در زمینه صادرات موز گردید.

دهه 1980: ریگان تلاش می کرد تا اقدامات جنبش های چپ گرا را در آمریکای مرکزی سرکوب کند و به همین منظور هزاران یگان ارتش را در هندوراس مستقر نمود تا چریک های راست گرا را برای مبارزه با انقلاب ساندینیستاس نیکاراگوئه مورد تعلیم قرار دهند. کمک های نظامی آمریکا در سال 1984 به عدد 77.5 میلیون دلار رسید. همگام با این اقدامات، سیاست آزاد سازی تجاری هندوراس، درهای بازارهای سرمایه جهانی را به سوی این کشور گشود و منافع گسترده ای را برای آن به ارمغان آورد، و مهر پایانی بود بر روش های سنتی و منسوخ اقتصاد کشاورزی.

سال 2005: هندوراس به دومین کشوری تبدیل شد که به پیمان تجارت آزاد با ایالات متحده موسوم به CAFTA پیوست، اما این امر در نهایت منجر به اعتراض اتحادیه ها و کشاورزان محلی گشت که خود را در رقابت با تولیدکنندگان بزرگ آمریکایی بازنده می دیدند. دریک بازه زمانی کوتاه، هندوراس از یک صادرکننده بزرگ به یک واردکننده بزرگ تبدیل شد که این امر نیزبه نوبه خود، منجر به نابودی کشاورزی های کوچک و افزایش مهاجرت روستاییان به شهرها شد.

سال 2009: رئیس جمهور چپ گرا، مانوئل زیلایا که بر سیاست هایی نظیر افزایش دستمزدها و کمک دولت به ناوگان حمل و نقل عمومی تاکید داشت، در طی یک کودتای نظامی از قدرت بر کنار شد. کودتای مذکور اعلام نمود که درصدد برگزاری رفراندومی می باشد که با استفاده از آن بتواند قانون اساسی که در پایان دوران حکومت دیکتاتور تحت حمایت آمریکا یعنی پُلی کاربو پاز گارسیا نوشته شده بود را مجددا به اجرا درآورد. جنرال رومئو واسکوئز ولاسکو که دانش آموخته یکی از برنامه های آموزشی ارتش ایالات متحده به نام مدرسه آمریکایی ها (و یا "مدرسه آدمکش ها") بود، فرماندهی این عملیات را در دست داشت. دولت ایالات متحده در دوره صدارت هیلاری کلینتون ،  با درخواست جهانی برای "بازگشت فوری و بدون پیش شرط" زیلایا مخالفت نمود.

سال 2017: در این سال، اعتراضات هزاران نفری به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری کشور را وارد یک بحران انتخاباتی ناخواسته کرد، زیرا خیلی ها بر این عقیده بودند که حزب حاکمه در انتخابات تقلب کرده است.



گواتمالا

سال 1920: رئیس جمهور مانوئل اِسترادا کابرِرا، که عضوی از اتحادیه کشورهای دارای منافع مشترک با دولت ایالات متحده بود امتیازات انحصاری خاصی را در اختیار شرکت یونایتد فِروت کمپانی گذاشت و عاقبت نیز با یک کودتا سرنگون شد. ایالات متحده یک نیروی نظامی به گواتمالا ارسال کرد تا از پایبندی رئیس جمهور جدید به منافع مشترک ایالات متحده اطمینان حاصل کند.

 

سال 1974: دولت در دوران زعامت رئیس جمهور ژوآن آرِوالوس که به "دولت کارگران" معروف شده بود، قوانینی را در جهت رفاه حال کارگران تصویب نمود که به آنان اجازه تشکیل اتحادیه های کارگری را می داد و همچنین آن ها می توانستندد درخواست افزایش حقوق خود را برای اولین بار بدون هیچ گونه ترسی مطرح کنند. شرکت یونایتد فروت کمپانی، که بعنوان بزرگ ترین کارفرما و صاحب اراضی در گواتمالا بشمار می آمد مذاکرات و لابی هایی را با دولت مرکزی ایالات متحده جهت سرنگونی این دولت به انجام رسانید.

سال 1952: رئیس جمهور تازه منتخب مردمی، جاکوب آربِنز قانون اصلاح اراضی خود موسوم به قانون اصلاح زمین ها را در اختیار عموم قرار داد. در این قانون زمین ها به 500.000 نفر از افراد روستایی فاقد زمین – که عمدتا بومی همان منطقه نیز بودند – واگذار می شد.

سال 1954: ترس ناشی از قدم های مثبت دولت به سمت اصلاحات ارضی و همچنین توطئه تبلیغاتچی شرکت یونایتد فروت، ادوارد بِرنایز رئیس جمهور آیزنهاور را بر آن داشت تا به سازمان اطلاعات جاسوسی CIA دستور دهد اقدامات لازم در جهت سرنگونی رئیس جمهوری قانونی این کشور، جاکوب آربنز را به مرحله اجرا بگذارد. سرانجام دوران حکومت استثنایی ده ساله وی که در گفتگوی روزمره مردم از آن با عنوان "دهه بهاری" یاد می شود، به سر آمد. در عوض، ایالات متحده، شخصی به نام کارلوس کاستیللو آرماس را بر سرکار آورد که قانون اصلاح اراضی را ملغی اعلام نموده و نظارت های سفت و خشنی را بر جبنش های روستایی و کارگری اعمال نمود.

سال 1965: سازمان جاسوسی CIA دستورالعمل هایی را برای نیروهای ویژه ایالات متحده و همچنین متخصصان جنگ های چریکی تدوین و ارسال نمود که در آن توضیح داده شده بود، چگونه باید به حکومت های خودکامه کمک نمود تا بتوانند جنبش های چپ گرا را سرکوب کنند. این جنبش های چپ گرایانه روستاییان را به عنوان نیروهای تازه نفس و با شعار "با حکومت دیکتاتور و اشغالگران اراضی بجنگ" به طرف خودشان جذب می کردند. مشاور جنگ های چریکی در وزارت امور خارجه، چارلز میچلینگ بعدها اعتراف می کند که در جنایات جنگی گواتمالا "آمریکا شریک اصلی مجرم بوده است" و او این جنایات را با جوخه های مرگ افسر آلمان نازی هنریک هیملر مقایسه می کند.

سال 1971: سازمان عفو بین الملل اعلام نموده که 7000 شهروند مخالف با حکومت در دوران حکومت مورد حمایت کارلوس آرانا که از او با نام مستعار "قصاب زاکاپا" یاد می شود، "ناپدید شده اند".

سال 1981: ارتش گواتمالا "عملیات سِنیزا" را در پاسخ به جنبش های چریکی مارکسیستی به اجرا گذاشت. آن ها به بهانه ی "تلافی" و "پاتک زدن" به این اقدامات چریکی، تمام یک روستا را بمباران کرده، دست به غارت و چپاول اموال مردم می زدند و ساکنان باقیمانده روستا را نیز اعدام می کردند. تمام این جنایت ها با استفاده از تجهیزات نظامی سطح بالایی که ایالات متحده در اختیارشان قرار می داد به انجام می رسید. ریگان یک برنامه سری CIA به ارزش 2 میلیارد دلار در گواتمالا و همچنین محموله ای از تجهیزات نظامی شامل هلیکوپتر به ارزش 19.5 میلیون دلار و خودروهای سبک و سنگین شامل جیپ و کامیون به ارزش 3.2 میلیون دلار را برای ارسال به ارتش گواتمالا تصویب نمود. در اواسط دهه 1980، 150.000 نفر شهروند غیرنظامی در جنگ کشته شدند و همچنین 250.000 نفر آواره که در حال فرار به مرزهای مکزیک بودند، جانشان را از دست دادند. فرماندهان نظامی و مقامات دولتی بعدها برای نسل کشی مایاها مورد مواخذه قرار گرفتند.

سال 1982: دومین کودتای نظامی تحت حمایت آمریکا منجر به روی کار آمدن اِفرین ریوس مونت به عنوان رئیس جمهور این کشور شد. مونت در سال 2013 به نسل کشی و پاکسازی نژادی مردم بومی مایا ایشیل محکوم شد.

 

سال 2006: ده سال بعد از توافق صلح میان طرف های درگیر در گواتمالا که با میانجیگری سازمان ملل بدست آمد و انتخابات دموکراتیک در گواتمالا برگزار گردید، این کشور به پیمان تجارت آزاد با ایالات متحده موسوم به CAFTA-DR ملحق شد. نود و پنج درصد صادرات کشاورزی آمریکا بصورت معاف از مالیات به خاک گواتمالا وارد می شوند.

مطالب مرتبط