با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهمک بزرگ
۲۰ مهر ۱۳۹۸باید صحبت کنیم ؟
۲۰ مهر ۱۳۹۸به خدا ایمان داریم
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکااول مختصری راجع به وقایع اتفاقیه می نویسم و بعد هم یه مطلب مختصر...
1- یکشنبه عصر که از شر paper درس Derivaties خلاص شدم گفتم برم بیرون یه چرخی بزنم. تصمیم گرفتم برم دانشگاه نیویورک یا همون NYU رو ببینم (mentality شریفی رو حال کنین که weekend هم ولش کنی سر از دانشگاه درمیاره!) دانشگاه متشکل از چندین ساختمونه که تقریباً یه محله نسبتاً بزرگ در Downtown رو دربرمیگیره و هر ساختمون مال یه دانشکده ست. به Stern Business School هم رفتم و حسابی به دلمان بنشست (ان شاءالله the next big shot) بغل دانشگاه یه پارک نقلی اما قشنگه به نام Washington Square Park. اگه فیلم I am The Legend رو دیده باشید خونه اون باباهه توی فیلم روبروی همین پارکه با اون سردر خیلی بزرگ و سنگی جلوی پارک. کمی به کنسرت یه گروه موسیقی کوچیک که توی پارک اجرا میکرد گوش دادم و یه چند تا از دانشجوهای تئاتر NYU که توی پارک تئاتر اجرا می کردن رو هم تماشا کردم. البته غیر از تفریحات ناسالم بازی کردن با سنجابها هم بود که جزو سالم ترین تفریحاته (البته بگذریم که یکیشون انگشتمو گاز گرفت!) این مدت انقد چیزای جورواجور دیدم که دیگه خیلی از چیزای عجیب و غریب کاملاً لنگ می اندازن. مثلاً:
ا) یه بابایی که درست بغل یکی از ساختمونای NYU گدایی می کرد و روی یه تیکه کارتن که جلوش بود دلیل گداییش رو توضیح داده بود: NYU Tuition fee!
ب) آقایی که توی Downtown با اعتماد بنفس کامل داشت راه می رفت و از فرق سر تا نوک پاش رو با اسپری به رنگ مسی درآورده بود طوری که لباس و پوستش هیچ فرقی نداشت
پ) مدلی که با سرو وضع کذایی و به همراه یه کارگردان و یه دستیار اومده بودن کنار Brooklyn Bridge و ایشون فیگورای عجیب و غریب و .... (!) می گرفت و کارگردان محترم عکس می گرفت.
و هزار و یک جونور شاخدار دیگه که هر روز آدم می بینه.....
2- امروز عصر برای یه کار بانکی رفته بودم همون شعبه Bank of America که حساب دارم. توی مسیر برگشت از یه چهارراه توی خیابون Madison رد می شدم. تصادفی به چهار گوشه چهارراه نگاه کردم. یک ضلع چهارراه Bank of China بود. ضلع دوم Atlantic Bank (یه بانک امریکایی)، ضلع سوم HSBC (یه بانک انگلیسی که بزرگترین بانک اروپاست) و ضلع چهارم هم JP Morgan Chase (امریکایی). ادامه که دادم درست چهارراه بعدی که توی Park Avenue بود رو دوباره دقت کردم: دوضلع روبرو دوتا از برجهای Chase، ضلع سوم مال Deutsche Bank آلمان و ضلع چهارم مشترکاً مال UBS ( یه بانک بزرگ سوئیسی) و Wachovia (یه بانک آمریکایی که قصه ش جالبه و دفعه بعد تعریف می کنم). واقعاً Global Village رو حداقل در زمینه فاینانس کاملاً اینجا می شه حس کرد...
می خوام چند خطی راجع به تفاوت اعتقادات مذهبی در آمریکا و اروپاست (البته بر اساس تجربه محدود من). به طور خیلی خلاصه اگه بخوایم مقایسه کنیم به نظر من فضای اروپا از نظر مذهبی به طرز محسوسی تهی تر از فضای امریکاست. به این معنا که نه تنها توی اروپا فضا مذهبی نیست (یا به قولی لامذهبه) بلکه یه جورایی ضد مذهبه. (بگذریم توی مملکت ما آمریکا شیطان بزرگه و اروپا شریک تجاری خوب!)
اینکه چرا اینطوره به نظر من یه دلیل خیلی عمده ش اینه که خاطرات قرون وسطی و شاهکارهای کلیسا هنوز به طرز زنده ای توی ذهن ملت هست. این رو وقتی باهاشون صحبت می کنی کاملاً متوجه می شی. اما اینجا ارتباط ملت با کلیسا هنوز به این خرابی نیست.
این مسئله رو توی گوشه و کنار زندگی آمریکایی می شه دید. یه نمونه کوچیکش اینه که پشت همه اسکناسها نوشته شده In God We Trust. اصولاً در مقایسه با اروپا آمرکایی ها توی برخوردها هم خیلی با روی بازتر نسبت به عقاید مذهبی برخورد می کنن. به عنوان مثال، تا حالا حداقل دو سه بار توی دید و بازدیدهایی که مؤسسه از جاهای مختلف نیویورک گذاشته بود، قبلاً به من و یکی دو نفر دیگه که مسلمون هستن اطمینان داده بودن که آخر گشت و گذار که می ریم رستوران طوری تنظیم شده که زمان افطار باشه.
از نمونه ها خیلی زیاده، فقط یه نمونه جالب دیگه ش که امروز به پستم خورد و می گم: تو مسیر برگشت از بانک که توی Park Ave می رفتم یه کلیسای خیلی بزرگ و قشنگ کنار خیابون هست. از جلوی سردر کلیسا دو تا تابلوی خیلی بزرگ آویزون بود که دو تا عکس بود. عکسهای معامله گران بازار سهام نیویورک بود که چند روز قبل که شاخص سهام با سر خورد زمین و یه نزول تاریخی داشت مثل آدمای مادرمرده توی سر و کله خودشون می زدن (واقعاً دل آدم به رحم میومد به حالشون!) و بالای عکسا نوشته بود:
......A church for such moments
خیلی برام جالب بود که چه جوری فاینانس رو که نماد دنیا و پوله دقیقاً برای تشویق ملت به نقطه مقابلش یعنی کلیسا و دین به کار برده بودن......
1- یکشنبه عصر که از شر paper درس Derivaties خلاص شدم گفتم برم بیرون یه چرخی بزنم. تصمیم گرفتم برم دانشگاه نیویورک یا همون NYU رو ببینم (mentality شریفی رو حال کنین که weekend هم ولش کنی سر از دانشگاه درمیاره!) دانشگاه متشکل از چندین ساختمونه که تقریباً یه محله نسبتاً بزرگ در Downtown رو دربرمیگیره و هر ساختمون مال یه دانشکده ست. به Stern Business School هم رفتم و حسابی به دلمان بنشست (ان شاءالله the next big shot) بغل دانشگاه یه پارک نقلی اما قشنگه به نام Washington Square Park. اگه فیلم I am The Legend رو دیده باشید خونه اون باباهه توی فیلم روبروی همین پارکه با اون سردر خیلی بزرگ و سنگی جلوی پارک. کمی به کنسرت یه گروه موسیقی کوچیک که توی پارک اجرا میکرد گوش دادم و یه چند تا از دانشجوهای تئاتر NYU که توی پارک تئاتر اجرا می کردن رو هم تماشا کردم. البته غیر از تفریحات ناسالم بازی کردن با سنجابها هم بود که جزو سالم ترین تفریحاته (البته بگذریم که یکیشون انگشتمو گاز گرفت!) این مدت انقد چیزای جورواجور دیدم که دیگه خیلی از چیزای عجیب و غریب کاملاً لنگ می اندازن. مثلاً:
ا) یه بابایی که درست بغل یکی از ساختمونای NYU گدایی می کرد و روی یه تیکه کارتن که جلوش بود دلیل گداییش رو توضیح داده بود: NYU Tuition fee!
ب) آقایی که توی Downtown با اعتماد بنفس کامل داشت راه می رفت و از فرق سر تا نوک پاش رو با اسپری به رنگ مسی درآورده بود طوری که لباس و پوستش هیچ فرقی نداشت
پ) مدلی که با سرو وضع کذایی و به همراه یه کارگردان و یه دستیار اومده بودن کنار Brooklyn Bridge و ایشون فیگورای عجیب و غریب و .... (!) می گرفت و کارگردان محترم عکس می گرفت.
و هزار و یک جونور شاخدار دیگه که هر روز آدم می بینه.....
2- امروز عصر برای یه کار بانکی رفته بودم همون شعبه Bank of America که حساب دارم. توی مسیر برگشت از یه چهارراه توی خیابون Madison رد می شدم. تصادفی به چهار گوشه چهارراه نگاه کردم. یک ضلع چهارراه Bank of China بود. ضلع دوم Atlantic Bank (یه بانک امریکایی)، ضلع سوم HSBC (یه بانک انگلیسی که بزرگترین بانک اروپاست) و ضلع چهارم هم JP Morgan Chase (امریکایی). ادامه که دادم درست چهارراه بعدی که توی Park Avenue بود رو دوباره دقت کردم: دوضلع روبرو دوتا از برجهای Chase، ضلع سوم مال Deutsche Bank آلمان و ضلع چهارم مشترکاً مال UBS ( یه بانک بزرگ سوئیسی) و Wachovia (یه بانک آمریکایی که قصه ش جالبه و دفعه بعد تعریف می کنم). واقعاً Global Village رو حداقل در زمینه فاینانس کاملاً اینجا می شه حس کرد...
می خوام چند خطی راجع به تفاوت اعتقادات مذهبی در آمریکا و اروپاست (البته بر اساس تجربه محدود من). به طور خیلی خلاصه اگه بخوایم مقایسه کنیم به نظر من فضای اروپا از نظر مذهبی به طرز محسوسی تهی تر از فضای امریکاست. به این معنا که نه تنها توی اروپا فضا مذهبی نیست (یا به قولی لامذهبه) بلکه یه جورایی ضد مذهبه. (بگذریم توی مملکت ما آمریکا شیطان بزرگه و اروپا شریک تجاری خوب!)
اینکه چرا اینطوره به نظر من یه دلیل خیلی عمده ش اینه که خاطرات قرون وسطی و شاهکارهای کلیسا هنوز به طرز زنده ای توی ذهن ملت هست. این رو وقتی باهاشون صحبت می کنی کاملاً متوجه می شی. اما اینجا ارتباط ملت با کلیسا هنوز به این خرابی نیست.
این مسئله رو توی گوشه و کنار زندگی آمریکایی می شه دید. یه نمونه کوچیکش اینه که پشت همه اسکناسها نوشته شده In God We Trust. اصولاً در مقایسه با اروپا آمرکایی ها توی برخوردها هم خیلی با روی بازتر نسبت به عقاید مذهبی برخورد می کنن. به عنوان مثال، تا حالا حداقل دو سه بار توی دید و بازدیدهایی که مؤسسه از جاهای مختلف نیویورک گذاشته بود، قبلاً به من و یکی دو نفر دیگه که مسلمون هستن اطمینان داده بودن که آخر گشت و گذار که می ریم رستوران طوری تنظیم شده که زمان افطار باشه.
از نمونه ها خیلی زیاده، فقط یه نمونه جالب دیگه ش که امروز به پستم خورد و می گم: تو مسیر برگشت از بانک که توی Park Ave می رفتم یه کلیسای خیلی بزرگ و قشنگ کنار خیابون هست. از جلوی سردر کلیسا دو تا تابلوی خیلی بزرگ آویزون بود که دو تا عکس بود. عکسهای معامله گران بازار سهام نیویورک بود که چند روز قبل که شاخص سهام با سر خورد زمین و یه نزول تاریخی داشت مثل آدمای مادرمرده توی سر و کله خودشون می زدن (واقعاً دل آدم به رحم میومد به حالشون!) و بالای عکسا نوشته بود:
......A church for such moments
خیلی برام جالب بود که چه جوری فاینانس رو که نماد دنیا و پوله دقیقاً برای تشویق ملت به نقطه مقابلش یعنی کلیسا و دین به کار برده بودن......
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
به خدا ایمان داریم
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکااول مختصری راجع به وقایع اتفاقیه می نویسم و بعد هم یه مطلب مختصر...
1- یکشنبه عصر که از شر paper درس Derivaties خلاص شدم گفتم برم بیرون یه چرخی بزنم. تصمیم گرفتم برم دانشگاه نیویورک یا همون NYU رو ببینم (mentality شریفی رو حال کنین که weekend هم ولش کنی سر از دانشگاه درمیاره!) دانشگاه متشکل از چندین ساختمونه که تقریباً یه محله نسبتاً بزرگ در Downtown رو دربرمیگیره و هر ساختمون مال یه دانشکده ست. به Stern Business School هم رفتم و حسابی به دلمان بنشست (ان شاءالله the next big shot) بغل دانشگاه یه پارک نقلی اما قشنگه به نام Washington Square Park. اگه فیلم I am The Legend رو دیده باشید خونه اون باباهه توی فیلم روبروی همین پارکه با اون سردر خیلی بزرگ و سنگی جلوی پارک. کمی به کنسرت یه گروه موسیقی کوچیک که توی پارک اجرا میکرد گوش دادم و یه چند تا از دانشجوهای تئاتر NYU که توی پارک تئاتر اجرا می کردن رو هم تماشا کردم. البته غیر از تفریحات ناسالم بازی کردن با سنجابها هم بود که جزو سالم ترین تفریحاته (البته بگذریم که یکیشون انگشتمو گاز گرفت!) این مدت انقد چیزای جورواجور دیدم که دیگه خیلی از چیزای عجیب و غریب کاملاً لنگ می اندازن. مثلاً:
ا) یه بابایی که درست بغل یکی از ساختمونای NYU گدایی می کرد و روی یه تیکه کارتن که جلوش بود دلیل گداییش رو توضیح داده بود: NYU Tuition fee!
ب) آقایی که توی Downtown با اعتماد بنفس کامل داشت راه می رفت و از فرق سر تا نوک پاش رو با اسپری به رنگ مسی درآورده بود طوری که لباس و پوستش هیچ فرقی نداشت
پ) مدلی که با سرو وضع کذایی و به همراه یه کارگردان و یه دستیار اومده بودن کنار Brooklyn Bridge و ایشون فیگورای عجیب و غریب و .... (!) می گرفت و کارگردان محترم عکس می گرفت.
و هزار و یک جونور شاخدار دیگه که هر روز آدم می بینه.....
2- امروز عصر برای یه کار بانکی رفته بودم همون شعبه Bank of America که حساب دارم. توی مسیر برگشت از یه چهارراه توی خیابون Madison رد می شدم. تصادفی به چهار گوشه چهارراه نگاه کردم. یک ضلع چهارراه Bank of China بود. ضلع دوم Atlantic Bank (یه بانک امریکایی)، ضلع سوم HSBC (یه بانک انگلیسی که بزرگترین بانک اروپاست) و ضلع چهارم هم JP Morgan Chase (امریکایی). ادامه که دادم درست چهارراه بعدی که توی Park Avenue بود رو دوباره دقت کردم: دوضلع روبرو دوتا از برجهای Chase، ضلع سوم مال Deutsche Bank آلمان و ضلع چهارم مشترکاً مال UBS ( یه بانک بزرگ سوئیسی) و Wachovia (یه بانک آمریکایی که قصه ش جالبه و دفعه بعد تعریف می کنم). واقعاً Global Village رو حداقل در زمینه فاینانس کاملاً اینجا می شه حس کرد...
می خوام چند خطی راجع به تفاوت اعتقادات مذهبی در آمریکا و اروپاست (البته بر اساس تجربه محدود من). به طور خیلی خلاصه اگه بخوایم مقایسه کنیم به نظر من فضای اروپا از نظر مذهبی به طرز محسوسی تهی تر از فضای امریکاست. به این معنا که نه تنها توی اروپا فضا مذهبی نیست (یا به قولی لامذهبه) بلکه یه جورایی ضد مذهبه. (بگذریم توی مملکت ما آمریکا شیطان بزرگه و اروپا شریک تجاری خوب!)
اینکه چرا اینطوره به نظر من یه دلیل خیلی عمده ش اینه که خاطرات قرون وسطی و شاهکارهای کلیسا هنوز به طرز زنده ای توی ذهن ملت هست. این رو وقتی باهاشون صحبت می کنی کاملاً متوجه می شی. اما اینجا ارتباط ملت با کلیسا هنوز به این خرابی نیست.
این مسئله رو توی گوشه و کنار زندگی آمریکایی می شه دید. یه نمونه کوچیکش اینه که پشت همه اسکناسها نوشته شده In God We Trust. اصولاً در مقایسه با اروپا آمرکایی ها توی برخوردها هم خیلی با روی بازتر نسبت به عقاید مذهبی برخورد می کنن. به عنوان مثال، تا حالا حداقل دو سه بار توی دید و بازدیدهایی که مؤسسه از جاهای مختلف نیویورک گذاشته بود، قبلاً به من و یکی دو نفر دیگه که مسلمون هستن اطمینان داده بودن که آخر گشت و گذار که می ریم رستوران طوری تنظیم شده که زمان افطار باشه.
از نمونه ها خیلی زیاده، فقط یه نمونه جالب دیگه ش که امروز به پستم خورد و می گم: تو مسیر برگشت از بانک که توی Park Ave می رفتم یه کلیسای خیلی بزرگ و قشنگ کنار خیابون هست. از جلوی سردر کلیسا دو تا تابلوی خیلی بزرگ آویزون بود که دو تا عکس بود. عکسهای معامله گران بازار سهام نیویورک بود که چند روز قبل که شاخص سهام با سر خورد زمین و یه نزول تاریخی داشت مثل آدمای مادرمرده توی سر و کله خودشون می زدن (واقعاً دل آدم به رحم میومد به حالشون!) و بالای عکسا نوشته بود:
......A church for such moments
خیلی برام جالب بود که چه جوری فاینانس رو که نماد دنیا و پوله دقیقاً برای تشویق ملت به نقطه مقابلش یعنی کلیسا و دین به کار برده بودن......
1- یکشنبه عصر که از شر paper درس Derivaties خلاص شدم گفتم برم بیرون یه چرخی بزنم. تصمیم گرفتم برم دانشگاه نیویورک یا همون NYU رو ببینم (mentality شریفی رو حال کنین که weekend هم ولش کنی سر از دانشگاه درمیاره!) دانشگاه متشکل از چندین ساختمونه که تقریباً یه محله نسبتاً بزرگ در Downtown رو دربرمیگیره و هر ساختمون مال یه دانشکده ست. به Stern Business School هم رفتم و حسابی به دلمان بنشست (ان شاءالله the next big shot) بغل دانشگاه یه پارک نقلی اما قشنگه به نام Washington Square Park. اگه فیلم I am The Legend رو دیده باشید خونه اون باباهه توی فیلم روبروی همین پارکه با اون سردر خیلی بزرگ و سنگی جلوی پارک. کمی به کنسرت یه گروه موسیقی کوچیک که توی پارک اجرا میکرد گوش دادم و یه چند تا از دانشجوهای تئاتر NYU که توی پارک تئاتر اجرا می کردن رو هم تماشا کردم. البته غیر از تفریحات ناسالم بازی کردن با سنجابها هم بود که جزو سالم ترین تفریحاته (البته بگذریم که یکیشون انگشتمو گاز گرفت!) این مدت انقد چیزای جورواجور دیدم که دیگه خیلی از چیزای عجیب و غریب کاملاً لنگ می اندازن. مثلاً:
ا) یه بابایی که درست بغل یکی از ساختمونای NYU گدایی می کرد و روی یه تیکه کارتن که جلوش بود دلیل گداییش رو توضیح داده بود: NYU Tuition fee!
ب) آقایی که توی Downtown با اعتماد بنفس کامل داشت راه می رفت و از فرق سر تا نوک پاش رو با اسپری به رنگ مسی درآورده بود طوری که لباس و پوستش هیچ فرقی نداشت
پ) مدلی که با سرو وضع کذایی و به همراه یه کارگردان و یه دستیار اومده بودن کنار Brooklyn Bridge و ایشون فیگورای عجیب و غریب و .... (!) می گرفت و کارگردان محترم عکس می گرفت.
و هزار و یک جونور شاخدار دیگه که هر روز آدم می بینه.....
2- امروز عصر برای یه کار بانکی رفته بودم همون شعبه Bank of America که حساب دارم. توی مسیر برگشت از یه چهارراه توی خیابون Madison رد می شدم. تصادفی به چهار گوشه چهارراه نگاه کردم. یک ضلع چهارراه Bank of China بود. ضلع دوم Atlantic Bank (یه بانک امریکایی)، ضلع سوم HSBC (یه بانک انگلیسی که بزرگترین بانک اروپاست) و ضلع چهارم هم JP Morgan Chase (امریکایی). ادامه که دادم درست چهارراه بعدی که توی Park Avenue بود رو دوباره دقت کردم: دوضلع روبرو دوتا از برجهای Chase، ضلع سوم مال Deutsche Bank آلمان و ضلع چهارم مشترکاً مال UBS ( یه بانک بزرگ سوئیسی) و Wachovia (یه بانک آمریکایی که قصه ش جالبه و دفعه بعد تعریف می کنم). واقعاً Global Village رو حداقل در زمینه فاینانس کاملاً اینجا می شه حس کرد...
می خوام چند خطی راجع به تفاوت اعتقادات مذهبی در آمریکا و اروپاست (البته بر اساس تجربه محدود من). به طور خیلی خلاصه اگه بخوایم مقایسه کنیم به نظر من فضای اروپا از نظر مذهبی به طرز محسوسی تهی تر از فضای امریکاست. به این معنا که نه تنها توی اروپا فضا مذهبی نیست (یا به قولی لامذهبه) بلکه یه جورایی ضد مذهبه. (بگذریم توی مملکت ما آمریکا شیطان بزرگه و اروپا شریک تجاری خوب!)
اینکه چرا اینطوره به نظر من یه دلیل خیلی عمده ش اینه که خاطرات قرون وسطی و شاهکارهای کلیسا هنوز به طرز زنده ای توی ذهن ملت هست. این رو وقتی باهاشون صحبت می کنی کاملاً متوجه می شی. اما اینجا ارتباط ملت با کلیسا هنوز به این خرابی نیست.
این مسئله رو توی گوشه و کنار زندگی آمریکایی می شه دید. یه نمونه کوچیکش اینه که پشت همه اسکناسها نوشته شده In God We Trust. اصولاً در مقایسه با اروپا آمرکایی ها توی برخوردها هم خیلی با روی بازتر نسبت به عقاید مذهبی برخورد می کنن. به عنوان مثال، تا حالا حداقل دو سه بار توی دید و بازدیدهایی که مؤسسه از جاهای مختلف نیویورک گذاشته بود، قبلاً به من و یکی دو نفر دیگه که مسلمون هستن اطمینان داده بودن که آخر گشت و گذار که می ریم رستوران طوری تنظیم شده که زمان افطار باشه.
از نمونه ها خیلی زیاده، فقط یه نمونه جالب دیگه ش که امروز به پستم خورد و می گم: تو مسیر برگشت از بانک که توی Park Ave می رفتم یه کلیسای خیلی بزرگ و قشنگ کنار خیابون هست. از جلوی سردر کلیسا دو تا تابلوی خیلی بزرگ آویزون بود که دو تا عکس بود. عکسهای معامله گران بازار سهام نیویورک بود که چند روز قبل که شاخص سهام با سر خورد زمین و یه نزول تاریخی داشت مثل آدمای مادرمرده توی سر و کله خودشون می زدن (واقعاً دل آدم به رحم میومد به حالشون!) و بالای عکسا نوشته بود:
......A church for such moments
خیلی برام جالب بود که چه جوری فاینانس رو که نماد دنیا و پوله دقیقاً برای تشویق ملت به نقطه مقابلش یعنی کلیسا و دین به کار برده بودن......
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم ویدئوهای تحلیلی رابرت اف کندی...
مطالعهمستند وضعیت شکست ( Fail State )
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
مستند وضعیت شکست Fail State کارگردان : الکس شبانو محصول : سال 2017 آمریکا ژانر : اجتماعی زبان: انگلیسی -...
مطالعهاصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
اصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهآمریکا همیشه مهمترین متحد اسرائیل...
مطالعهچرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
چرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : رسانه UNPacked از اوباما تا...
مطالعهداستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
داستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهدر این این ویدئو از برنامه...
مطالعه