مک--دونالد
مک بزرگ
۲۰ مهر ۱۳۹۸
باید صحبت کنیم
باید صحبت کنیم ؟
۲۰ مهر ۱۳۹۸
مک--دونالد
مک بزرگ
۲۰ مهر ۱۳۹۸
باید صحبت کنیم
باید صحبت کنیم ؟
۲۰ مهر ۱۳۹۸
مذهب-در-آمریکا
اول مختصری راجع به وقایع اتفاقیه می نویسم و بعد هم یه مطلب مختصر...

1- یکشنبه عصر که از شر paper درس Derivaties خلاص شدم گفتم برم بیرون یه چرخی بزنم. تصمیم گرفتم برم دانشگاه نیویورک یا همون NYU رو ببینم (mentality شریفی رو حال کنین که weekend هم ولش کنی سر از دانشگاه درمیاره!) دانشگاه متشکل از چندین ساختمونه که تقریباً یه محله نسبتاً بزرگ در Downtown رو دربرمیگیره و هر ساختمون مال یه دانشکده ست. به Stern Business School هم رفتم و حسابی به دلمان بنشست (ان شاءالله the next big shot) بغل دانشگاه یه پارک نقلی اما قشنگه به نام Washington Square Park. اگه فیلم I am The Legend رو دیده باشید خونه اون باباهه توی فیلم روبروی همین پارکه با اون سردر خیلی بزرگ و سنگی جلوی پارک. کمی به کنسرت یه گروه موسیقی کوچیک که توی پارک اجرا میکرد گوش دادم و یه چند تا از دانشجوهای تئاتر NYU که توی پارک تئاتر اجرا می کردن رو هم تماشا کردم. البته غیر از تفریحات ناسالم بازی کردن با سنجابها هم بود که جزو سالم ترین تفریحاته (البته بگذریم که یکیشون انگشتمو گاز گرفت!) این مدت انقد چیزای جورواجور دیدم که دیگه خیلی از چیزای عجیب و غریب کاملاً لنگ می اندازن. مثلاً:

ا) یه بابایی که درست بغل یکی از ساختمونای NYU گدایی می کرد و روی یه تیکه کارتن که جلوش بود دلیل گداییش رو توضیح داده بود: NYU Tuition fee!

ب) آقایی که توی Downtown با اعتماد بنفس کامل داشت راه می رفت و از فرق سر تا نوک پاش رو با اسپری به رنگ مسی درآورده بود طوری که لباس و پوستش هیچ فرقی نداشت

پ) مدلی که با سرو وضع کذایی و به همراه یه کارگردان و یه دستیار اومده بودن کنار Brooklyn Bridge و ایشون فیگورای عجیب و غریب و .... (!) می گرفت و کارگردان محترم عکس می گرفت.

و هزار و یک جونور شاخدار دیگه که هر روز آدم می بینه.....

2- امروز عصر برای یه کار بانکی رفته بودم همون شعبه Bank of America که حساب دارم. توی مسیر برگشت از یه چهارراه توی خیابون Madison رد می شدم. تصادفی به چهار گوشه چهارراه نگاه کردم. یک ضلع چهارراه Bank of China بود. ضلع دوم Atlantic Bank (یه بانک امریکایی)، ضلع سوم HSBC (یه بانک انگلیسی که بزرگترین بانک اروپاست) و ضلع چهارم هم JP Morgan Chase (امریکایی). ادامه که دادم درست چهارراه بعدی که توی Park Avenue بود رو دوباره دقت کردم: دوضلع روبرو دوتا از برجهای Chase، ضلع سوم مال Deutsche Bank آلمان و ضلع چهارم مشترکاً مال UBS ( یه بانک بزرگ سوئیسی) و Wachovia (یه بانک آمریکایی که قصه ش جالبه و دفعه بعد تعریف می کنم). واقعاً Global Village رو حداقل در زمینه فاینانس کاملاً اینجا می شه حس کرد...

می خوام چند خطی راجع به تفاوت اعتقادات مذهبی در آمریکا و اروپاست (البته بر اساس تجربه محدود من). به طور خیلی خلاصه اگه بخوایم مقایسه کنیم به نظر من فضای اروپا از نظر مذهبی به طرز محسوسی تهی تر از فضای امریکاست. به این معنا که نه تنها توی اروپا فضا مذهبی نیست (یا به قولی لامذهبه) بلکه یه جورایی ضد مذهبه. (بگذریم توی مملکت ما آمریکا شیطان بزرگه و اروپا شریک تجاری خوب!)

اینکه چرا اینطوره به نظر من یه دلیل خیلی عمده ش اینه که خاطرات قرون وسطی و شاهکارهای کلیسا هنوز به طرز زنده ای توی ذهن ملت هست. این رو وقتی باهاشون صحبت می کنی کاملاً متوجه می شی. اما اینجا ارتباط ملت با کلیسا هنوز به این خرابی نیست.

این مسئله رو توی گوشه و کنار زندگی آمریکایی می شه دید. یه نمونه کوچیکش اینه که پشت همه اسکناسها نوشته شده In God We Trust. اصولاً در مقایسه با اروپا آمرکایی ها توی برخوردها هم خیلی با روی بازتر نسبت به عقاید مذهبی برخورد می کنن. به عنوان مثال، تا حالا حداقل دو سه بار توی دید و بازدیدهایی که مؤسسه از جاهای مختلف نیویورک گذاشته بود، قبلاً به من و یکی دو نفر دیگه که مسلمون هستن اطمینان داده بودن که آخر گشت و گذار که می ریم رستوران طوری تنظیم شده که زمان افطار باشه.

از نمونه ها خیلی زیاده، فقط یه نمونه جالب دیگه ش که امروز به پستم خورد و می گم: تو مسیر برگشت از بانک که توی Park Ave می رفتم یه کلیسای خیلی بزرگ و قشنگ کنار خیابون هست. از جلوی سردر کلیسا دو تا تابلوی خیلی بزرگ آویزون بود که دو تا عکس بود. عکسهای معامله گران بازار سهام نیویورک بود که چند روز قبل که شاخص سهام با سر خورد زمین و یه نزول تاریخی داشت مثل آدمای مادرمرده توی سر و کله خودشون می زدن (واقعاً دل آدم به رحم میومد به حالشون!) و بالای عکسا نوشته بود:

......A church for such moments

خیلی برام جالب بود که چه جوری فاینانس رو که نماد دنیا و پوله دقیقاً برای تشویق ملت به نقطه مقابلش یعنی کلیسا و دین به کار برده بودن......

مطالب مرتبط

اول مختصری راجع به وقایع اتفاقیه می نویسم و بعد هم یه مطلب مختصر...

1- یکشنبه عصر که از شر paper درس Derivaties خلاص شدم گفتم برم بیرون یه چرخی بزنم. تصمیم گرفتم برم دانشگاه نیویورک یا همون NYU رو ببینم (mentality شریفی رو حال کنین که weekend هم ولش کنی سر از دانشگاه درمیاره!) دانشگاه متشکل از چندین ساختمونه که تقریباً یه محله نسبتاً بزرگ در Downtown رو دربرمیگیره و هر ساختمون مال یه دانشکده ست. به Stern Business School هم رفتم و حسابی به دلمان بنشست (ان شاءالله the next big shot) بغل دانشگاه یه پارک نقلی اما قشنگه به نام Washington Square Park. اگه فیلم I am The Legend رو دیده باشید خونه اون باباهه توی فیلم روبروی همین پارکه با اون سردر خیلی بزرگ و سنگی جلوی پارک. کمی به کنسرت یه گروه موسیقی کوچیک که توی پارک اجرا میکرد گوش دادم و یه چند تا از دانشجوهای تئاتر NYU که توی پارک تئاتر اجرا می کردن رو هم تماشا کردم. البته غیر از تفریحات ناسالم بازی کردن با سنجابها هم بود که جزو سالم ترین تفریحاته (البته بگذریم که یکیشون انگشتمو گاز گرفت!) این مدت انقد چیزای جورواجور دیدم که دیگه خیلی از چیزای عجیب و غریب کاملاً لنگ می اندازن. مثلاً:

ا) یه بابایی که درست بغل یکی از ساختمونای NYU گدایی می کرد و روی یه تیکه کارتن که جلوش بود دلیل گداییش رو توضیح داده بود: NYU Tuition fee!

ب) آقایی که توی Downtown با اعتماد بنفس کامل داشت راه می رفت و از فرق سر تا نوک پاش رو با اسپری به رنگ مسی درآورده بود طوری که لباس و پوستش هیچ فرقی نداشت

پ) مدلی که با سرو وضع کذایی و به همراه یه کارگردان و یه دستیار اومده بودن کنار Brooklyn Bridge و ایشون فیگورای عجیب و غریب و .... (!) می گرفت و کارگردان محترم عکس می گرفت.

و هزار و یک جونور شاخدار دیگه که هر روز آدم می بینه.....

2- امروز عصر برای یه کار بانکی رفته بودم همون شعبه Bank of America که حساب دارم. توی مسیر برگشت از یه چهارراه توی خیابون Madison رد می شدم. تصادفی به چهار گوشه چهارراه نگاه کردم. یک ضلع چهارراه Bank of China بود. ضلع دوم Atlantic Bank (یه بانک امریکایی)، ضلع سوم HSBC (یه بانک انگلیسی که بزرگترین بانک اروپاست) و ضلع چهارم هم JP Morgan Chase (امریکایی). ادامه که دادم درست چهارراه بعدی که توی Park Avenue بود رو دوباره دقت کردم: دوضلع روبرو دوتا از برجهای Chase، ضلع سوم مال Deutsche Bank آلمان و ضلع چهارم مشترکاً مال UBS ( یه بانک بزرگ سوئیسی) و Wachovia (یه بانک آمریکایی که قصه ش جالبه و دفعه بعد تعریف می کنم). واقعاً Global Village رو حداقل در زمینه فاینانس کاملاً اینجا می شه حس کرد...

می خوام چند خطی راجع به تفاوت اعتقادات مذهبی در آمریکا و اروپاست (البته بر اساس تجربه محدود من). به طور خیلی خلاصه اگه بخوایم مقایسه کنیم به نظر من فضای اروپا از نظر مذهبی به طرز محسوسی تهی تر از فضای امریکاست. به این معنا که نه تنها توی اروپا فضا مذهبی نیست (یا به قولی لامذهبه) بلکه یه جورایی ضد مذهبه. (بگذریم توی مملکت ما آمریکا شیطان بزرگه و اروپا شریک تجاری خوب!)

اینکه چرا اینطوره به نظر من یه دلیل خیلی عمده ش اینه که خاطرات قرون وسطی و شاهکارهای کلیسا هنوز به طرز زنده ای توی ذهن ملت هست. این رو وقتی باهاشون صحبت می کنی کاملاً متوجه می شی. اما اینجا ارتباط ملت با کلیسا هنوز به این خرابی نیست.

این مسئله رو توی گوشه و کنار زندگی آمریکایی می شه دید. یه نمونه کوچیکش اینه که پشت همه اسکناسها نوشته شده In God We Trust. اصولاً در مقایسه با اروپا آمرکایی ها توی برخوردها هم خیلی با روی بازتر نسبت به عقاید مذهبی برخورد می کنن. به عنوان مثال، تا حالا حداقل دو سه بار توی دید و بازدیدهایی که مؤسسه از جاهای مختلف نیویورک گذاشته بود، قبلاً به من و یکی دو نفر دیگه که مسلمون هستن اطمینان داده بودن که آخر گشت و گذار که می ریم رستوران طوری تنظیم شده که زمان افطار باشه.

از نمونه ها خیلی زیاده، فقط یه نمونه جالب دیگه ش که امروز به پستم خورد و می گم: تو مسیر برگشت از بانک که توی Park Ave می رفتم یه کلیسای خیلی بزرگ و قشنگ کنار خیابون هست. از جلوی سردر کلیسا دو تا تابلوی خیلی بزرگ آویزون بود که دو تا عکس بود. عکسهای معامله گران بازار سهام نیویورک بود که چند روز قبل که شاخص سهام با سر خورد زمین و یه نزول تاریخی داشت مثل آدمای مادرمرده توی سر و کله خودشون می زدن (واقعاً دل آدم به رحم میومد به حالشون!) و بالای عکسا نوشته بود:

......A church for such moments

خیلی برام جالب بود که چه جوری فاینانس رو که نماد دنیا و پوله دقیقاً برای تشویق ملت به نقطه مقابلش یعنی کلیسا و دین به کار برده بودن......

مطالب مرتبط



آخرین مطالب