ممنوعیت-استفاده-از-سیگار-در-پارک-های-کالیفرنیا
سیگار کشیدن در پارک‌ها و سواحل کالیفرنیای آمریکا ممنوع می‌شود
۲۰ مهر ۱۳۹۸
غرب-زدگی
سفر به غرب زدگی
۲۰ مهر ۱۳۹۸
ممنوعیت-استفاده-از-سیگار-در-پارک-های-کالیفرنیا
سیگار کشیدن در پارک‌ها و سواحل کالیفرنیای آمریکا ممنوع می‌شود
۲۰ مهر ۱۳۹۸
غرب-زدگی
سفر به غرب زدگی
۲۰ مهر ۱۳۹۸
سگ همسایه
یکی از شگفتیهای خلقت انسان، قدرت تطبیقش با شرایط جدیده که همه ما تجربه شو داریم. این امر بخصوص وقتی آدم محیط زندگیش عوض می شه کاملاً محسوسه. زمانی که اومدم هلند, تمام اجزای زندگیم تغییر کرده بود: از خورد و خوراک و طعم غذاها بگیر و برو تا روابط انسانی و اجتماعی و غیره و ذلک.

اولین قضاوتی که در مورد شرایط جدید داشتم این بود که انقدر lifestyle جدید متفاوته که امکان نداره بتونم بهش عادت کنم و مطمئناً در شکنجه دائمی خواهم بود. مدتی که گذشت دیدم نخیر از این خبرا هم نیست. هم معده با شرایط جدید خودشو تطبیق داده و هم مغز و احساسات، شرایط جدید رو به طرز شگفت آوری پذیرفته. خلاصه اینکه آدمی که حتی یک روز نمی تونست تنهایی رو تحمل کنه در عرض چند ماه تا حد لازم با lifeStyle غربی که اصولاً با تنهایی، فردگرایی و با خویشتن حال کردن قرابت زیادی داره خودشو وفق داده بود.

رویهم رفته تا اینجا تا حد قابل قبولی با lifestyle اروپایی و همینطور امریکایی (که البته به سبک زندگی ایرانی نزدیکتره) وفق پیدا کردم. فقط دو سه تا موضوعه که بدجوری می ره رو nerve و فکر نمی کنم حالاحالاها باهاشون کنار بیام:

1- فرض کنید برخلاف عادت معهود، استثنائاً صبح زود از خواب بیدار شدید و نمی دونید چرا ولی احساس خوبی دارید و تصمیم دارید همونطوری که توی کتابای NLP و تکنولوژی فکر می گن با خوشبینی برید دانشگاه و هر کی رو می بینید یه Good morning بگید و لبخند ملیح بزنید. به مجرد اینکه در خونه رو باز می کنید و می خواید برید بیرون، می بینید که آقا سگه با اعتماد به نفس کامل نشسته توی پیاده رو و داره به خودش فشار میاره و هی سرخ و سفید می شه تا چند دهم پوند خودشو سبک کنه. صاحب محترمش هم با سعه صبر کنارش ایستاده و داره به آقا سگه و شاهکار قریب الوقوع نگاه می کنه و زبان حالش اینه:

....Take your time baby, you can do it

چند ثانیه بعد: !!YESSS, you're almost there

شما هم که به اندازه کافی محظوظ شدید به ناچار نیشتونو یه کم باز می کنید که مبادا خانومه فکر کنه سگشو دوست ندارید و به گوشه کلاهش بربخوره و بعدش هم سعی می کنید قبل از اینکه شکفته شید سریع از منطقه دور شید.... هنوز که هنوزه هروقت این صحنه پیش میاد تمام سلولای بدنم شروع می کنن به مور مور شدن و فحش دادن .

توی خونه هم که هستم چندان بی نصیب نیستم (البته یه مدل دیگه)، این همسایه آپارتمان بغلی ما یه سگ داره که بدون اغراق گربه پیشش کرگدنه. من background زیست شناسی ندارم ولی اگه اشتباه نکنم این موجود از امتزاج خروس و گربه سگ پدید اومده. دلیلش هم اینه که علائم حیاتی هر سه موجود رو بروز می ده: هیکلش دقیقاً مثل گربه می مونه، پارس می کنه، و این کار رو در بازه های کاملاً منظم در طی روز روی بالکون انجام می ده.

چیزی که در مورد این موجود آزاردهنده ست اینه که بالکون همسایه دقیقاً بغل بالکون اتاق بنده ست و با اینکه هیکل سگه بیشتر از سه پوند نمی شه (با احتساب قلاده و سایر مخلفات) صداش به غایت بلنده و کاملاً رو اعصابه. چند بار هوس کردم بزنم با دمپایی لهش کنم، ولی تو مملکتی که جریمه تمیز نکردن شاهکار سگتون تو پیاده رو 100 $ هست* احتمالاً قتل سگ همسایه یه چیزی تو مایه های 7 سال آب خنک توی زندان ایالتی نیو جرسی باشه. خلاصه که همه میان آمریکا The Girl Next Door گیرشون میاد قسمت ما هم The Dog Next Door شده.....

2- دومین چیزی که رگای عصبیمو قلقلک می ده خوردن گوشت خوک توسط این فرنگیاست. از نظر من کافیه قیافه پپه این موجود با اون دماغ گنده و بی ریختش بیاد تو ذهن آدم تا.....

3- سومی هم اینه که ملت اینجا کارشون با دستمال کاغذی راه می افته (اینو دیگه بیشتر توضیح نمی دم!)

* اینجا یه نکته جالب اینه که جریمه همه چی نوشته شده تا شما بتونید به صورت کاملاً rational تصمیم بگیرید که می خواید (یا به عبارت بهتر جرأت دارید) قانون رو زیر پا بذارید یا نه. مثلاً تمیز نکردن آقا سگه تو پیاده رو 100$ جریمه داره، توهین به کارکنان اتوبوس و مترو تا 7 سال زندان (!)، بوق زدن در محل بوق ممنوع 350 $ .....

مطالب مرتبط

یکی از شگفتیهای خلقت انسان، قدرت تطبیقش با شرایط جدیده که همه ما تجربه شو داریم. این امر بخصوص وقتی آدم محیط زندگیش عوض می شه کاملاً محسوسه. زمانی که اومدم هلند, تمام اجزای زندگیم تغییر کرده بود: از خورد و خوراک و طعم غذاها بگیر و برو تا روابط انسانی و اجتماعی و غیره و ذلک.

اولین قضاوتی که در مورد شرایط جدید داشتم این بود که انقدر lifestyle جدید متفاوته که امکان نداره بتونم بهش عادت کنم و مطمئناً در شکنجه دائمی خواهم بود. مدتی که گذشت دیدم نخیر از این خبرا هم نیست. هم معده با شرایط جدید خودشو تطبیق داده و هم مغز و احساسات، شرایط جدید رو به طرز شگفت آوری پذیرفته. خلاصه اینکه آدمی که حتی یک روز نمی تونست تنهایی رو تحمل کنه در عرض چند ماه تا حد لازم با lifeStyle غربی که اصولاً با تنهایی، فردگرایی و با خویشتن حال کردن قرابت زیادی داره خودشو وفق داده بود.

رویهم رفته تا اینجا تا حد قابل قبولی با lifestyle اروپایی و همینطور امریکایی (که البته به سبک زندگی ایرانی نزدیکتره) وفق پیدا کردم. فقط دو سه تا موضوعه که بدجوری می ره رو nerve و فکر نمی کنم حالاحالاها باهاشون کنار بیام:

1- فرض کنید برخلاف عادت معهود، استثنائاً صبح زود از خواب بیدار شدید و نمی دونید چرا ولی احساس خوبی دارید و تصمیم دارید همونطوری که توی کتابای NLP و تکنولوژی فکر می گن با خوشبینی برید دانشگاه و هر کی رو می بینید یه Good morning بگید و لبخند ملیح بزنید. به مجرد اینکه در خونه رو باز می کنید و می خواید برید بیرون، می بینید که آقا سگه با اعتماد به نفس کامل نشسته توی پیاده رو و داره به خودش فشار میاره و هی سرخ و سفید می شه تا چند دهم پوند خودشو سبک کنه. صاحب محترمش هم با سعه صبر کنارش ایستاده و داره به آقا سگه و شاهکار قریب الوقوع نگاه می کنه و زبان حالش اینه:

....Take your time baby, you can do it

چند ثانیه بعد: !!YESSS, you're almost there

شما هم که به اندازه کافی محظوظ شدید به ناچار نیشتونو یه کم باز می کنید که مبادا خانومه فکر کنه سگشو دوست ندارید و به گوشه کلاهش بربخوره و بعدش هم سعی می کنید قبل از اینکه شکفته شید سریع از منطقه دور شید.... هنوز که هنوزه هروقت این صحنه پیش میاد تمام سلولای بدنم شروع می کنن به مور مور شدن و فحش دادن .

توی خونه هم که هستم چندان بی نصیب نیستم (البته یه مدل دیگه)، این همسایه آپارتمان بغلی ما یه سگ داره که بدون اغراق گربه پیشش کرگدنه. من background زیست شناسی ندارم ولی اگه اشتباه نکنم این موجود از امتزاج خروس و گربه سگ پدید اومده. دلیلش هم اینه که علائم حیاتی هر سه موجود رو بروز می ده: هیکلش دقیقاً مثل گربه می مونه، پارس می کنه، و این کار رو در بازه های کاملاً منظم در طی روز روی بالکون انجام می ده.

چیزی که در مورد این موجود آزاردهنده ست اینه که بالکون همسایه دقیقاً بغل بالکون اتاق بنده ست و با اینکه هیکل سگه بیشتر از سه پوند نمی شه (با احتساب قلاده و سایر مخلفات) صداش به غایت بلنده و کاملاً رو اعصابه. چند بار هوس کردم بزنم با دمپایی لهش کنم، ولی تو مملکتی که جریمه تمیز نکردن شاهکار سگتون تو پیاده رو 100 $ هست* احتمالاً قتل سگ همسایه یه چیزی تو مایه های 7 سال آب خنک توی زندان ایالتی نیو جرسی باشه. خلاصه که همه میان آمریکا The Girl Next Door گیرشون میاد قسمت ما هم The Dog Next Door شده.....

2- دومین چیزی که رگای عصبیمو قلقلک می ده خوردن گوشت خوک توسط این فرنگیاست. از نظر من کافیه قیافه پپه این موجود با اون دماغ گنده و بی ریختش بیاد تو ذهن آدم تا.....

3- سومی هم اینه که ملت اینجا کارشون با دستمال کاغذی راه می افته (اینو دیگه بیشتر توضیح نمی دم!)

* اینجا یه نکته جالب اینه که جریمه همه چی نوشته شده تا شما بتونید به صورت کاملاً rational تصمیم بگیرید که می خواید (یا به عبارت بهتر جرأت دارید) قانون رو زیر پا بذارید یا نه. مثلاً تمیز نکردن آقا سگه تو پیاده رو 100$ جریمه داره، توهین به کارکنان اتوبوس و مترو تا 7 سال زندان (!)، بوق زدن در محل بوق ممنوع 350 $ .....

مطالب مرتبط



آخرین مطالب