عضو سابق سیا: روزهای حضور بولتون در دولت آمریکا به شماره افتاده است
۲۵ خرداد ۱۳۹۸سندرز: جنگ با ایران فاجعه ای کامل خواهد بود
۲۵ خرداد ۱۳۹۸کدام ایالتها در غرب میانه واقع اند؟
اما حقیقتاً کدام ایالتها در غرب میانه واقع اند؟
پیش از آنکه به مطالبِ دیگر بپردازیم ابتدا باید تعریف حقیقی از Midwest را نیز ارائه دهیم. خوشبختانه، مرکزِ آمارِ کشور این کار را برای ما انجام داده است. این نقشه ای است که طبقِ تعریفِ مرکزِ آمار این بخش از کشور را از باقیِ بخشها متمایز کرده است. با این حال، مرکزِ آمار هم در این باره دیر دست به کار شد و تازه در سالِ 1984 بود که تصمیم گرفت نامِ آن را به «Midwest» تغییر دهد. تا پیش از آن، نامِ آن North Central Region بود که معنای دقیقش همان «خطه ی غرب میانه » می شود. در هر حال، شما می توانید با تعریفِ این مرکز مخالفت کنید، اما فعلاً همین تعریفِ بی طرفانه به دردِ کارِ ما می خورد.
غرب میانه چگونه شکل گرفت؟
مسلماً نامِ این خطه از اول Midwest نبوده است. برای مثال، عمده ی آن، بخشی بوده به اسمِ سرزمینِ غربِ شمالی (Northwest Territory) که ایالاتِ متحده آن را در 1787 به تصرفاتِ خود افزود (دانشگاهِ Northwestern در ایلینوی همچنانکه از نامش پیداست در همین سرزمینِ افزوده فعالیت داشته است). لذا مفهومِ خطه ای به نامِ Midwest صدها سال است که در تغیّر است. جیمز شرتریج (James Shortridge) در سالِ 1989 در کتابِ خود با نامِ The Middle West نشان داده است که تعریفِ منطقه ای به نامِ Midwest، در تاریخِ آمریکا پیوسته دستخوشِ تغییر بوده است. در دهه ی 1880، کانزاس و نبراسکا غربِ میانه یا Middle West محسوب می شدند، در مقابل، منطقه ی داکوتا غربِ شمالی یاNorthwest خوانده می شده و بخشی که بعدها اوکلاهاما و تگزاس نام گرفت غربِ جنوبی یا Southwest نام داشته است. به نوشته ی وی، در اوایلِ قرنِ بیستم مردم رفته رفته مفهومِ Midwest را وسعت بخشیدند، تا به مفهومی رسید که ما امروزه در ذهن داریم.
لویزیانا بُزخر شد
جدای از سرزمینِ غربِ شمالی، باقیِ Midwest در سالِ 1803 با خریدِ لویزیانا به فتوحات افزوده شد. ایالاتِ متحده تنها حدودِ 15 میلیون دلار به فرانسه بابتِ آن پرداخت کرد، که بنا بر تخمینِ کتابخانه ی کنگره، یعنی چیزی در حدودِ 4 سِنت به ازای هر جریب. این مبلغ به نرخِ 2004 حدودِ 237 میلیون دلار می شود، یعنی 45 سنت به ازای هر جریب (بر اساسِ برآوردِ Minneapolis Fed). برای اینکه این مفت خری را بهتر درک کنید: در دسامبرِ 2013، دانشگاهِ Iowa State برآورد کرده است که ارزشِ هر جریب از مزارعِ ایالتِ آیوا در حدودِ 8.716 دلار است.
روزی روزگاری، تنها یک داکوتا وجود داشت
روزگاری بود که تنها یک داکوتا وجود داشت به نامِ «سرزمینِ داکوتا» (Dakota Territory). این سرزمینِ وسیع که در سالِ 1861 از دلِ سرزمینهای مینه سوتا و نبراسکا شکل گرفته بود، شاملِ هر دو ایالتِ داکوتای امروزی، به علاوه ی بیشترینه ی ایالتهای مانتانا و وایومینگ می شد. به گزارشِ کتابخانه ی کنگره، این سرزمین در سالِ 1863 به همان دو ایالتِ داکوتای کنونی تقلیل یافت. تا پیش از دهه ی 1870، مردمِ این سرزمین خواهانِ پیوستن به ایالاتِ متحده بودند، اما چون بر سرِ پایتختشان توافق نداشتند به دو بخش تقسیم شدند. آنطور که مایکل پی. ملون (Michael P. Malone) در کتابِ خود با نامِ Montana می نویسد، جمهوریخواهان در کنگره از اینکه دو ایالت، (هردو شدیداً جمهوریخواه) به ایالتهایشان افزوده شود خوشحال بودند، اما دموکراتها با آن مخالف بودند. جمهوریخواهان پس از انتخاباتِ 1888 سکانِ کنگره را به دست گرفتند و توانستند هر دو بخشِ داکوتای شمالی و جنوبی را در 1889 به ایالتهای متحده بیفزایند.
کوچگاهی که قطره قطره آب شد
این نقشه نشان می دهد که چطور کوچگاهِ Great Sioux ذره ذره از دستِ سرخپوستان درآمده است. مجله ی National Geographic داستانِ چگونگیِ ایجادِ این کوچگاهِ وسیع براساسِ معاهده ی Fort Laramie و آب رفتنِ تدریجیِ آن در 1868 را تعریف می کند. این کوچگاه که پناهگاهِ تعدادِ زیادی از سرخپوستان بود در ابتدا نیمی از داکوتای جنوبی و بخشهایی از چهار ایالتِ دیگر را در بر می گرفت، اما عواملی چند باعث شد تا دولتِ فدرال به تدریج آن را کوچک و تجزیه کند. این عوامل عبارت بودند از: الف) کشفِ طلا در بلک هیلز (Black Hills)، ب) تسلط یافتنِ ساکنین بر زمینها ج) تبدیلِ داکوتا به ایالت.
تاثیرِ یخچالهای طبیعی در شکل گیریِ عوارضِ طبیعیِ غرب میانه
چرا میشیگان این شکلی است؟ چرا خاکِ آیوا و ایلینوی اینقدر حاصلخیز است؟ و چرا در مینه سوتا ده هزار دریاچه (و بلکه بیشتر) وجود دارد؟ علت یک کلمه است: یخچالها. یخچالها ناحیه ی غرب میانه را قسمت بندی کرده اند، و سراشیبی هایی را در مینه سوتا شکل داده اند که منجر به تشکیلِ دریاچه ها و نیز ته نشین شدنِ رسوبهایی شده است که به مرور تبدیل به خاکی حاصلخیز و غنی گشته اند. به علاوه، به گزارشِ NOAA (اداره ی کلِ اقیانوس شناسی و جو شناسی)، آخرین پسرفتِ یخچالها آنقدر شدید و قدرتمند بوده است که گودالهایی بس عمیق حفر کرده است که بسترِ Great Lakes یا دریاچگانِ بزرگ را تشکیل داده اند.
اندکی بزرگتر از مکزیک
با اقتصادی مشابهِ روسیه
و جمعیتی به اندازه ی تایلند
بر اساسِ گزارشِ مرکزِ آمار، جمعیتِ غرب میانه یا همان غربِ میانه در سالِ 2013 در حدودِ 67.5 میلیون بوده است. این یعنی اینکه اگر غرب میانه کشوری واحد بود، جمعیتش در حدودِ جمعیتِ تایلند و اندکی بیشتر از جمعیتِ فرانسه یا بریتانیا بود. این نمودار نشاندهنده ی سایرِ کشورهایی است که در سالِ 2013 جمعیتی نزدیک به جمعیتِ غرب میانه داشته اند.
نقشِ راه آهن در شکل گیریِ مزرعه داری
همچنانکه یخچالهای طبیعی در شکل گیریِ جغرافیای غرب میانه موثر بودند، حمل و نقلِ ریلی هم در شکل گیریِ تراکمِ اقتصادیِ این منطقه در قرنِ 19 تاثیر داشته است. این نقشه نشاندهنده ی تراکمِ بالای خطوطِ ریلی در شمالِ شرقِ این منطقه، (ناحیه ی Rust Belt) است. این تراکم حتی از ایالتهای جنوبیِ ایالاتِ متحده، که از قدیم ترها جزءِ ایالاتِ متحده بودند، هم بیشتر است. برمبنای گزارشِ «گروهِ جغرافیای حمل و نقل»ِ دانشگاهِ Hofstra University، راه آهن ها در هر نقطه از این خاک با هدفی متفاوت ایجاد شده اند. در ایالتهای جنوبی خطوطِ آهن صرفاً به منظورِ برقراریِ ارتباط بینِ مناطقِ روستایی با بنادر تأسیس شدند، درحالیکه در منطقه ی غرب میانه ، بخشی از شبکه ای بودند که روستاها را به شهرها مرتبط می کرد. گسترشِ خطوطِ ریلی پیوندِ مستقیمی با گسترشِ صنعتِ کشاورزی داشت که هنوز نقشِ عمده ای در این منطقه ایفا می کند. وبگاهِ NBER در 2009 در مقاله ای تخمین زده است که در دهه ی 1850، خطِ آهن دستِ کم یک چهارم از مزارع را، که مساحتی بالغ بر 150 میلیون جریب دارند، به ایالاتِ متحده الحاق کرده است.
فراز و نشیبِ ریلی
گسترشِ ایالاتِ متحده به سوی غرب و خطه ی غرب میانه ، هم معلولِ گسترشِ ریلی بود و هم علتِ آن. این نمودار افزایشِ خیره کننده ی طولِ ریلی در نیمه ی دومِ قرنِ نوزدهم را نشان می دهد. گرچه حمل و نقلِ ریلی اکنون در غرب میانه مثلِ سابق رواج ندارد اما کشاورزان هنوز هم برای تحویلِ غله به مصرف کنندگان، به راه آهن هایی نظیرِ BNSF وابسته اند. به گزارشِ Minnesota Public Radio امسال تاخیرِ قطارها دادِ کشاورزان را درآورده است. سببِ این همه تاخیر، از نظرِ شرکتهای راه آهن، ترافیکِ سنگین و زمستانِ سخت است، اما کشاورزان دلیلِ آن را صادراتِ نفت از داکوتای شمالی می دانند. برپایه ی یکی از گزارشات، این تاخیرها فقط در مینه سوتا 100 میلیون دلار هزینه روی دستِ کشاورزان گذاشته است.
کوچِ بزرگ (Great Migration) سیاهانِ جنوب را به شمال کشاند
عمده ی ساکنانِ غرب میانه را در ابتدا اقوامِ آلمانی، هلندی و اسکاندیناویایی تشکیل داده بودند. اما در قرنِ بیستم و در نتیجه ی «کوچِ بزرگ» (هجومِ انبوهی از سیاهپوستانِ جنوب به سوی شمال به امیدِ زندگی بهتر و رهایی از تبعیض) تنوعِ نژادی در این منطقه بیشتر شد. به گزارشِ مرکزِ آمار، در سالِ 1910، جمعیتِ سیاهپوستانِ شهرِ گری (Gary) در ایندیانا 2.3 درصد بود که این سهم در سالِ 1940 به 18.3 درصد افزایش یافت؛ این سالها را معمولاً بازه ی زمانیِ نخستین کوچِ بزرگ می دانند. به همین ترتیب، از سالِ 1910 تا 1920، جمعیتِ سیاهپوستانِ شیکاگو حدوداً 148 درصد و در دترویت هم تا 611 درصد رشد داشت (History.com). تازه شمارِ سیاهپوستانی که در خلالِ دومین کوچِ بزرگ (1940-1970) وارد شدند از این میزان هم بیشتر بوده است.
بهترین خاک برای کشاورزی
غرب میانه به سببِ کیفیتِ خاکی که دارد برای کشاورزی عالی است. بخشِ زیادی از این منطقه پوشیده از خاکهای مالیسول (mollisol) و الفیسول (alfisol) است (دو نوع از 12 نوع خاکی که زمین شناسان تفکیک کرده اند). این دو نوع خاک، خصوصاً مالیسول، به خاطرِ حاصلخیزی شان مشهورند، زیرا حاویِ مقادیرِ زیادی موادِ ارگانیک هستند (به نقل از دانشنامه بریتانیکا). مالیسول و الفیسول مجموعاً شرایطِ مساعدی را در غرب میانه برای کشاورزی مهیا کرده اند که از حاصلِ آن، تمامِ دنیا بهره مند می شوند.
قهرمانانِ فتوسنتز
همه ی ذرتی که تولید می شود در شربتهای ذرت استفاده نمی شود
بلکه بخشِ زیادی از آن در ترکیبِ اتانول به کار می رود
این همه ذرت یعنی یک عالمه کارخانه ی اتانول. ایالتِ آیوا از سالِ 2013 با داشتنِ 42 کارخانه و تولیدِ 3.7 میلیارد گالون اتانول در سال، بزرگترین تولیدکننده ی این ماده در بینِ ایالتها بوده است. رتبه ی بعدی از آنِ نبراسکاست که تقریباً نصفِ این میزان تولید می کند. این نقشه با نشان دادنِ کارخانه های تکمیل شده و دردستِ احداثِ اتانول، اطلاعاتی راجع به غرب میانه به ما می دهد. برای مثال، علتِ قیمتهای سرسام آورِ زمین را معلوم می کند: اتانول قیمتِ ذرت را بالا برده است و گرانیِ ذرت زمین را گران کرده است. یا توضیحاتی راجع به سیاستهای معطوف به این ناحیه به ما می دهد: اتانول همچنان یک بحثِ داغِ سیاسی است، با این حال به نظر می رسد که حمایت از آن در سیاستهای داخلیِ کشور رو به کاهش است. ریک سانتروم (Rick Santorum) علیرغمِ اینکه خواستارِ الغای حکمِ فدرال مبتنی بر تولیدِ سوختهای اتانولی بود، در انتخاباتِ حزبیِ 2012 در آیوا پیروز شد (به نقل از گزارشِ Huffington Post).
از آیوا بابتِ ژامبون هایش متشکریم
البته ویسکانسین هم سلطانِ پنیر است
دریاچگانِ بزرگ (Great Lakes) مملو از قایق است
تاثیرِ دریاچگانِ بزرگ در شکل دهیِ اقتصادِ کنونیِ غرب میانه انکار ناپذیر است، و هنوز حجم زیادی از داد و ستد ها در آنها انجام می گیرد. در ماهِ جولای، کشتی های باری 11.36 میلیون تن کالا را از این دریاچه ها عبور دادند. تحقیقاتِ انجام گرفته در سال 2011 نشان داده است که ترابری از طریقِ دریاچگانِ بزرگ و آبراهِ سنت لارنس 227هزار شغل ایجاد کرده است و برای افرادِ شاغل درآمدِ 14.1 میلیارد دلاری فراهم کرده است. اکنون که این مقاله نوشته می شود، 342 کشتی و قایق یا به اسکله مهار شده اند، یا لنگر انداخته اند، و یا درحالِ عبور از دریاچگانِ بزرگ هستند. این نقشه اسکرین شاتی است از این صفحه که فعالیتهای مذکور را نشان می دهد. داده های نقشه بر اساسِ ثبتِ کشتی ها و قایقهای موجود در این پهنه تصویر شده اند.
معضلی در دترویت
فوران در تولیدِ نفت
در این تصویر شاهدِ رشدِ انفجاریِ تولیدِ نفت در عملیاتِ باکن فورمیشن (Bakken formation) هستیم. این صفحاتِ شِلی عمدتاً در غربِ داکوتای شمالی واقع شده اند و بخشهایی از مانتانا، وایومینگ و کانادا را نیز در بر گرفته اند. در سالِ 2006، کشفِ نفت در میدانِ نفتیِ Parshall Oil Field تولیدِ نفت را سخت افزایش داد... و همانطور که نقشه ی بعدی نشان می دهد، انفجارِ جمعیتی ئی را موجب شد که هنوز ادامه دارد.
افزایشِ سریعِ جمعیت در داکوتای شمالی
شیکاگو چگونه تبدیل به سن آنتونیو خواهد شد؟
شیکاگو چگونه سدِ رودخانه شد و (و توازنِ محیط را به هم ریخت)؟
شهرِ شیکاگو در سالِ 1900 به هدفی بلند دست یافت: از ریختنِ رودِ شیکاگو به دریاچه ی میشیگان جلوگیری کرد. به نقل از CityLab، هدف از این کار جلوگیری از ورودِ فاضلاب به دریاچه ی میشیگان بود که منبعِ آبیِ شهر محسوب می شد. مسئولینِ شهری برای این منظور کانالِ Chicago Sanitary and Ship Canal را حفر کردند که رودِ شیکاگو را به رودِ دس پلینز (Des Plaines) متصل می کرد. رودِ اخیر دریاچه ی میشیگان را به رودِ می سی سی پی متصل می کند. در مجموع، سیستمِ جدید با بستنِ خروجی رودِ شیکاگو، از تخلیه ی این رود به دریاچه ی میشیگان جلوگیری کرد و در عوض، آن را به رودِ دس پلینز متصل ساخت. این طرح موفق بود و جلوی ابتلای شهروندان به بیماری های آب آورده را گرفت. این عملیات، که در بادیِ امر همچون شاهکاری عظیم به نظر می رسد، امروزه مشکلاتِ تازه ای به بار آورده است (گزارشِ Milwaukee Journal Sentinel reported in 2010 را ببینید) که حادترینِ آنها هجومِ انواعِ موجوداتِ دریایی، به خصوص کپورِ آسیایی بوده است. کانالِ Chicago Sanitary and Ship Canal سبب می شود که این ماهی ها از می سی سی پی به رودِ دس پلینز و از آنجا به دریاچه ی میشیگان هجوم آورند. این هجومِ عظیم و انبوه نه تنها اکوسیستم را برهم می زند، بلکه تهدیدی برای قایقرانان به حساب می آید. مشکل فقط کپورِ آسیایی نیست، ماهی های مهاجم قادرند از موانعِ الکتریکی ئی که در برابرِ آنها ساخته می شود عبور کنند. برای حلِ این مشکل، یگانهای مهندسیِ ارتش (USACE) اوایلِ امسال طرحِ هشت گانه ای را برای جلوگیری از ورودِ ماهی به دریاچه پیشنهاد دادند که بازسازیِ سدهای طبیعیِ سابق یکی از آنهاست.
آبخیزی رو به خشکی
دریاچه ی سوپریور هم عریض تر است هم عمیق تر
میشیگان، بهشتی ساحلی
شاید خیلی از شما میشیگان را به عنوانِ ایالتِ ساحلی نشناسید، اما درواقع این ایالت همانقدر با دریاچگانِ بزرگ خطِ ساحلی دارد که کالیفرنیا با اقیانوسِ آرام. آنطور که مقاماتِ این ایالت می گویند، میشیگان، درمیانِ دو شبه جزیره ی خود، 3288 مایل خطِ ساحلی با دریاچگانِ بزرگ و رودخانه های داخلی دارد... چه افتخاری! کالیفرنیا و تگزاس هم به خاطرِ داشتنِ همین اندازه خطِ ساحلی با اقیانوسها به خود افتخار می کنند. البته هیچ ایالتی به پای آلاسکا نمی رسد که 33900 مایل ساحل دارد و این وسعت از ساحل آنقدر زیاد است که در چنین نموداری نمی گنجند (مگر آنکه بقیه را میکروسکوپی نشان دهیم).
مینه سوتا، بهشتی ساحلی تر
با آنکه مینه سوتا به «سرزمینِ ده هزار دریاچه» معروف است، اما در واقع این ایالت 11842 دریاچه دارد. یکی از جمله هایی که در مینه سوتا مدام به گوشتان می خورد این است که این ایالت 90000 مایل خطِ ساحلی دارد (یعنی بیش از خطِ ساحلیِ فلوریدا، کالیفرنیا، و هاوایی باهم)، و این به سببِ این همه دریاچه ای است که دارد. شاید این جمله جزءِ اطلاعاتِ عمومی باشد، اما پارسال وبلاگ نویسی به نامِ کریس فینک (Chris Finke) در صدد برآمد تا صحت و سقمِ قضیه را معلوم سازد. او برپایه ی داده هایی که از وزارتِ منابعِ طبیعی در مینه سوتا به دست آورده بود دریافت که مینه سوتا 44926 مایل با دریاچه ها خطِ ساحلی دارد که نسبت به خطِ ساحلیِ فلوریدا (8400 مایل) و لویزیانا (7700) البته بیشتر است، و گرچه دریاچه هایی که دارد غیر از دریاچه های این دو ایالت است (و از نصفِ 90000 مایل هم خطِ ساحلی اش کمتر است) اما باز هم این درازا حیرت آور است. البته این فقط خطِ ساحلیِ مینه سوتا با «دریاچه ها» بود که در برابرِ خطِ ساحلیِ سایرِ ایالتها با «اقیانوسها» نشان داده شد. برای همین فینک یکبارِ دیگر به صورتِ آنلاین تمامیِ خطوطِ ساحلیِ این چند ایالت را محاسبه کرد (اعم از خطِ ساحلیِ اقیانوسها، رودها، دریاچه ها و حتی جوی ها) که نتیجه ی آن را در این نمودار مشاهده می کنید: آن سه ایالتِ دیگر روی هم رفته نیز به گردِ پای مینه سوتا نرسیدند.
آیا کانزاس مثل یک پنکیک هموار است؟ خیر، از آن هم هموارتر.
از روی دوچرخه، آیوا چندان هموار به نظر نمی آید
دیگر به ایالتهای غرب میانه "flyover states" نگویید، خیلی خوب؟
درست است، اگر به نقشه ی مسیرهای هواییِ اصلی نگاه کنید شاید صفتِ "flyover states" را برازنده ی بخشهایی از غرب میانه (و البته بخشِ زیادی از غربِ کشور) بدانید (به مطلبِ شماره ی 18 مراجعه کنید) . اما دو چیز را به یاد داشته باشید: 1) چند شهرِ غرب میانه ، از جمله شیکاگو و میناپولیس-سنت پاول، قطبِ شرکتهای هواپیمایی هستند، پس در غرب میانه هم فرودهای بینِ راهی زیاد اتفاق می افتد. 2) تعبیرِ "flyover country" کاملاً توهین آمیز است (برای مطالعه ی بیشتر و جامع تر در این باره، خوانشِ تحلیلِ جالبِ متیو وولف سان (Matthew Wolfson) از این اصطلاح و از فرهنگِ غرب میانه را توصیه می کنیم: New Republic). پس زین پس آن را به کار نبرید. در عینِ حال، بد نیست نقشه ی پیشِ رو را هم که سایتِ Delta از مسیرهای هواییِ کشور تهیه کرده مطالعه کنید. نقشه ی وبگاهِ United نیز بسیار شبیهِ آن است.
لوتران ها (و نیز متدیست ها) همه جا هستند (جنوب هم قرارگاهِ باپ تیست هاست)
کنفرانسِ Big Ten اخیراً در غرب میانه کمرنگ شده است
غذایی به اسمِ لوتفیسک (lutefisk)
سسِ رنچ، پنیرِ چدار و نان خورش
فرض کنید داکوتای غربی داشتیم و داکوتای شرقی
داکوتای شمالی و جنوبی چون نتوانستند بر سرِ پایتختی واحد با هم توافق کنند هریک راهِ خود را رفتند: یکی به شمال و یکی به جنوب. حالا تصور کنید که به شرق و غرب تقسیم می شدند و رودِ میسوری منقسمِ آنها می شد؛ چه بر سرِ جمعیتش می آمد؟ جوزف کرسکی (Joseph Kerski) با پردازشی که برای وبسایتِ شرکتِ ESRI انجام داده به این آمار و ارقام دست یافته است: در آن صورت، داکوتای شرقی در 2010 بیش از 1.1 میلیون جمعیت می داشت، که تقریباً سه برابرِ جمعیتِ 367 هزاریِ داکوتای غربی بود. حتی بدونِ تقسیماتِ رسمی هم بینِ شرق و غربِ داکوتا تمایزهایی وجود دارد: مردمِ داکوتا (شمالی و جنوبی) بینِ شرق و غرب شکافی فرهنگی احساس می کنند، به طوری که از یکدیگر با عنوانِ مردمِ «شرقِ رودخانه» و «غربِ رودخانه» یاد می کنند. شبی لی (Shebby Lee) یکی از راهنمایانِ گردشگری در داکوتاست که تورهای گردشگریِ خود را بر اساسِ تقسیمِ داکوتا به شرقی و غربی راهنمایی می کند.
نه سودا، نه کوکا، فقط پاپ
چطور می توان گاوها را یک بری کرد؟
یکی از برجسته ترین گروههای مارش-نوازی اینجاست
گروهِ مارش نوازیِ ایالتِ اوهایو (Ohio State marching) یکی از بهترین و سرشناس ترین گروههای مارش نوازیِ دانشگاهی در کشور است. یکی از مشهورترین هنرنمایی های آنها درآمدن به شکلِ کلمه ی Ohio با حروفِ سرِهم (و استقرارِ یک توبا نواز به عنوانِ نقطه ی حرفِ i) است. این نمودار محلِ استقرارِ دقیقِ هر نوازنده را در این آرایش نشان می دهد. به گفته ی سایتِ OSU marching band، همه ی این نوازندگان همه چیز را از بر انجام می دهند: «تک تکِ اعضا آرایشِ کلی را به خاطر می سپارند، و هر یک درست در همان نقطه ای که باید، درست سرِ وقت مستقر می شوند... ضمناً هریک از اعضا که دست روی او بگذارید این توانایی را دارد که بدونِ حتی یک قدمِ اشتباه آرایشِ Ohio را به پیش ببرد.»
باندهای موسیقیِ غرب میانه
گروهِ مارش نوازیِ ایالتِ اوهایو (Ohio State marching) یکی از بهترین و سرشناس ترین گروههای مارش نوازیِ دانشگاهی در کشور است. یکی از مشهورترین هنرنمایی های آنها درآمدن به شکلِ کلمه ی Ohio با حروفِ سرِهم (و استقرارِ یک توبا نواز به عنوانِ نقطه ی حرفِ i) است. این نمودار محلِ استقرارِ دقیقِ هر نوازنده را در این آرایش نشان می دهد. به گفته ی سایتِ OSU marching band، همه ی این نوازندگان همه چیز را از بر انجام می دهند: «تک تکِ اعضا آرایشِ کلی را به خاطر می سپارند، و هر یک درست در همان نقطه ای که باید، درست سرِ وقت مستقر می شوند... ضمناً هریک از اعضا که دست روی او بگذارید این توانایی را دارد که بدونِ حتی یک قدمِ اشتباه آرایشِ Ohio را به پیش ببرد.»