یکی از مسائل این روزهای آمریکا پدیده ی تعطیلی مال های بزرگ است. هر چند بحران کرونا این روند را...
مطالعهسرپرست وزارت دفاع آمریکا درباره طرح اعزام ۱۰ هزار نیرو به خاورمیانه: نادرست است؛ درباره اعداد مبالغه میشود
۲ خرداد ۱۳۹۸تعطیلات تابستانی، پدیده ای ناخوشایند در آمریکا
۲ خرداد ۱۳۹۸روبرت چانگ: هنرمند، نویسنده، کارگردان، آهنگساز، ترانهسرا، عکاس، معلم
وقتی دوباره به کالیفرنیا نقلمکان کردم خانمِ من که اهل چین است، با من آمد. او شگفتزده شده بود که زندگی در امریکا چقدر شبیه به فیلمهاست. مشخص است که در فیلمهای اکشن، عناصر بیش از حد اغراق شدهاند و در زندگیِ روزمره وجود ندارند؛ اما نمودِ کلیِ رفتارهای جامعه و ارزشهای کلی و حدوحدودهای اخلاقی درواقع تقریباً یکی هستند.
بهطور کلی، احساساتِ امریکاییها درست مثل فیلمهایشان است؛ یعنی به آزادی، عدالت، صداقت، درستکاری و... اعتقاد دارند، فارغ از اینکه چه مذهبی دارند. مردم بسیار صمیمی هستند و دوست دارند با غریبهها همکلام شوند (البته شاید به جز اهالیِ نیویورک) و مشتاق هستند به دیگران کمک کنند. خانهها، آپارتمانها، مغازهها، مدرسهها و خیابانهایی که در فیلمها میبینیم، بهطور کلی بسیار نزدیک به واقعیت هستند.
وقتی خانمم به امریکا آمد، شروع کرد به وبلاگنویسی دربارۀ امریکا و خانواده و دوستانش که در چین بودند از عکسهایی که او پست میکرد و توضیحاتی که مینوشت که فقط دربارۀ مشاهداتِ روزمره بودند و جاهایی که میرفت، شگفتزده میشدند. این شگفتزدگی به این علت بود که آنها فکر میکردند «اینجور چیزها فقط در فیلمها ممکن هستند»، در حالی که همسر من به آنها نشان میداد همۀ اینها بهطور کلی درستند.
در مقایسه با چین، برای نمونه، فیلمهای امریکایی در نشاندادنِ این که زندگی یا بهطور کلی رفتارهای اجتماعی چگونه است، بسیار دقیقتر هستند. فیلمها و برنامههای تلویزیونی در چین اغلب یا فقط تبلیغات و حرفهای پوچ هستند یا دولت مرکزی در بیان حقیقت بسیار محدودشان کرده است؛ پس بخش گستردهای از حقیقت از بین رفته است.
بهعلاوه، اغلب کسانی که در فیلمها یا برنامههای تلویزیونی هستند در خانههایی زندگی میکنند بسیار مجللتر از خانههایی که چینیهای معمولی میتوانند از پس هزینههایشان بر بیایند. علاوه بر این، شخصیتها با تقلیدی عجیبوغریب از شخصیتهای برنامههای کمدی یا جدی رفتار میکنند؛ زیرا برنامههای تلویزیون چین اغلب از برنامههای جدی و کمدی و مسابقههای تلویزیونی و... امریکایی کپی میکنند. این رفتارهای شخصیتها هیچ معنایی ندارد؛ زیرا چینیها در زندگی واقعی اصلاً شبیه به غربیها صحبت یا رفتار نمیکنند؛ پس بر اساسِ استانداردهای چینی، شخصیتها تقریباً کارتونی به نظر میرسند.
اگر میخواهید بدانید کشوری واقعاً چگونه است یا میخواهید با تماشای فیلمها به حقیقت نزدیکتر شوید، فیلمهای مستقل با احتمالِ بیشتری تصاویری نزدیکتر به واقعیت به شما نشان میدهند؛ زیرا فیلمسازانِ مستقل بهطور کلی دربارۀ بهتصویرکشیدنِ شرایط انسانها جدیتر هستند که این موضوع فیلمها را به حقیقت نزدیکتر میکند و از خیالپردازیها دورتر.
در نتیجه، اگر فیلمهای سینمای مستقلِ امریکا را تماشا کنید، تصویری بسیار دقیقتر از زندگیِ امریکایی به دست خواهید آورد. این نکته را میتوانید تا حدِّ زیادی دربارۀ دیگر کشورها همچون چین نیز به کار ببندید. سریالهای جدی دربارۀ دغدغههای یکی از افرادِ جامعۀ مدرن، معمولاً بسیار حقیقیتر است از کمدیهای معمولی، سریالهای پلیسیِ با سبکِ خاص، فیلمهای هیجانی و ماجراجویانه، سریالهای آبکیِ عاشقانه و... .
بهطور کلی، احساساتِ امریکاییها درست مثل فیلمهایشان است؛ یعنی به آزادی، عدالت، صداقت، درستکاری و... اعتقاد دارند، فارغ از اینکه چه مذهبی دارند. مردم بسیار صمیمی هستند و دوست دارند با غریبهها همکلام شوند (البته شاید به جز اهالیِ نیویورک) و مشتاق هستند به دیگران کمک کنند. خانهها، آپارتمانها، مغازهها، مدرسهها و خیابانهایی که در فیلمها میبینیم، بهطور کلی بسیار نزدیک به واقعیت هستند.
وقتی خانمم به امریکا آمد، شروع کرد به وبلاگنویسی دربارۀ امریکا و خانواده و دوستانش که در چین بودند از عکسهایی که او پست میکرد و توضیحاتی که مینوشت که فقط دربارۀ مشاهداتِ روزمره بودند و جاهایی که میرفت، شگفتزده میشدند. این شگفتزدگی به این علت بود که آنها فکر میکردند «اینجور چیزها فقط در فیلمها ممکن هستند»، در حالی که همسر من به آنها نشان میداد همۀ اینها بهطور کلی درستند.
در مقایسه با چین، برای نمونه، فیلمهای امریکایی در نشاندادنِ این که زندگی یا بهطور کلی رفتارهای اجتماعی چگونه است، بسیار دقیقتر هستند. فیلمها و برنامههای تلویزیونی در چین اغلب یا فقط تبلیغات و حرفهای پوچ هستند یا دولت مرکزی در بیان حقیقت بسیار محدودشان کرده است؛ پس بخش گستردهای از حقیقت از بین رفته است.
بهعلاوه، اغلب کسانی که در فیلمها یا برنامههای تلویزیونی هستند در خانههایی زندگی میکنند بسیار مجللتر از خانههایی که چینیهای معمولی میتوانند از پس هزینههایشان بر بیایند. علاوه بر این، شخصیتها با تقلیدی عجیبوغریب از شخصیتهای برنامههای کمدی یا جدی رفتار میکنند؛ زیرا برنامههای تلویزیون چین اغلب از برنامههای جدی و کمدی و مسابقههای تلویزیونی و... امریکایی کپی میکنند. این رفتارهای شخصیتها هیچ معنایی ندارد؛ زیرا چینیها در زندگی واقعی اصلاً شبیه به غربیها صحبت یا رفتار نمیکنند؛ پس بر اساسِ استانداردهای چینی، شخصیتها تقریباً کارتونی به نظر میرسند.
اگر میخواهید بدانید کشوری واقعاً چگونه است یا میخواهید با تماشای فیلمها به حقیقت نزدیکتر شوید، فیلمهای مستقل با احتمالِ بیشتری تصاویری نزدیکتر به واقعیت به شما نشان میدهند؛ زیرا فیلمسازانِ مستقل بهطور کلی دربارۀ بهتصویرکشیدنِ شرایط انسانها جدیتر هستند که این موضوع فیلمها را به حقیقت نزدیکتر میکند و از خیالپردازیها دورتر.
در نتیجه، اگر فیلمهای سینمای مستقلِ امریکا را تماشا کنید، تصویری بسیار دقیقتر از زندگیِ امریکایی به دست خواهید آورد. این نکته را میتوانید تا حدِّ زیادی دربارۀ دیگر کشورها همچون چین نیز به کار ببندید. سریالهای جدی دربارۀ دغدغههای یکی از افرادِ جامعۀ مدرن، معمولاً بسیار حقیقیتر است از کمدیهای معمولی، سریالهای پلیسیِ با سبکِ خاص، فیلمهای هیجانی و ماجراجویانه، سریالهای آبکیِ عاشقانه و... .
کرِگ وِیلِر
فیلمها داخل خانهها را یا بسیار خوب نشان میدهند یا بسیار بد. دربارۀ آپارتمانها نیز همین طورند. بهعنوانِ کارگری فنی که در انواع خانهها و آپارتمانها از بسیار ثروتمند گرفته تا فقیر بودهام، حقیقت چیزی بینِ این دو تصویر است. در منطقۀ من این تصویرِ داخلِ یک آپارتمان معمولی است:
کارراهانداز است اما نه خاص.
این یکی از سرویسبهداشتیهای خوب و زیباست:
این یکی از سرویسبهداشتیهای خوب و زیباست:
اگر از نزدیک ببینید، بزرگتر و بهتر از عکسش است؛ اما به نظرم سادگیاش از عکس نیز مشخص است. بدون این که بسیار بد به نظر برسد، کار را راه میاندازد.
بیشترِ خانهها در همین دستهبندی جای دارند.
متوجه شدهاید که آشپزخانهها بخشی از بیشترِ فیلمهای امریکایی هستند. آشپزخانههای امریکایی معمولاً مکانهای بزرگ و مهمی از خانه هستند که مردم در آن گردِ هم میآیند. دقیقاً همین طور است. ما کابینتهای بسیار زیاد و یخچالهای بزرگ را حتی در بسیاری از آپارتمانها هم داریم.
امریکاییها ترجیح میدهند در حومۀ شهر و نزدیک سوپرمارکتهای بزرگ زندگی کنند تا در مرکز شهر. وقتی در فیلمها میبینید ما به فروشگاههای زنجیرهایِ غولپیکر با پارکینگهای عظیم میرویم
بیشترِ خانهها در همین دستهبندی جای دارند.
متوجه شدهاید که آشپزخانهها بخشی از بیشترِ فیلمهای امریکایی هستند. آشپزخانههای امریکایی معمولاً مکانهای بزرگ و مهمی از خانه هستند که مردم در آن گردِ هم میآیند. دقیقاً همین طور است. ما کابینتهای بسیار زیاد و یخچالهای بزرگ را حتی در بسیاری از آپارتمانها هم داریم.
امریکاییها ترجیح میدهند در حومۀ شهر و نزدیک سوپرمارکتهای بزرگ زندگی کنند تا در مرکز شهر. وقتی در فیلمها میبینید ما به فروشگاههای زنجیرهایِ غولپیکر با پارکینگهای عظیم میرویم
حقیقت را دیدهاید. ما رفتن به این فروشگاهها را بسیار انجام میدهیم.
ما سوار اتومبیلهایمان میشویم و تلاش میکنیم تا جایی که میتوانیم در همان یک بار رفتن هر چه میتوانیم خرید کنیم و اغلب، نیازهای چندین روزمان را در خانه ذخیره کنیم. خریدکردن در شهرها معمولاً فعالیتی دلپسند نیست. نورافکنها و ترافیک و جمعیتی که بهدنبال شکارِ جای پارک میگردند، در شهرها وجود دارند. چهل دقیقه رانندگیِ صِرف، کاری غیرمعمول نیست. آشپرخانههای ما این حقیقت را نشان میدهند. ما جای بسیاری برای ذخیرۀ موادغذایی در یخچال و کابینتهایمان داریم.
این را نیز بگویم که بسیاری از فیلمها در منطقۀ خلیجِ سانفراسیسکو ساخته میشوند؛ یعنی جایی که من زندگی میکنم. آنها در انتخابِ لوکیشنهای فیلمبرداری بسیار حساس هستند. اگر همۀ اطلاعاتتان دربارۀ این منطقه را از فیلمها دارید، فکر میکنید سانفرانسیسکو مرکزِ همه چیز است. در حقیقت:
ما سوار اتومبیلهایمان میشویم و تلاش میکنیم تا جایی که میتوانیم در همان یک بار رفتن هر چه میتوانیم خرید کنیم و اغلب، نیازهای چندین روزمان را در خانه ذخیره کنیم. خریدکردن در شهرها معمولاً فعالیتی دلپسند نیست. نورافکنها و ترافیک و جمعیتی که بهدنبال شکارِ جای پارک میگردند، در شهرها وجود دارند. چهل دقیقه رانندگیِ صِرف، کاری غیرمعمول نیست. آشپرخانههای ما این حقیقت را نشان میدهند. ما جای بسیاری برای ذخیرۀ موادغذایی در یخچال و کابینتهایمان داریم.
این را نیز بگویم که بسیاری از فیلمها در منطقۀ خلیجِ سانفراسیسکو ساخته میشوند؛ یعنی جایی که من زندگی میکنم. آنها در انتخابِ لوکیشنهای فیلمبرداری بسیار حساس هستند. اگر همۀ اطلاعاتتان دربارۀ این منطقه را از فیلمها دارید، فکر میکنید سانفرانسیسکو مرکزِ همه چیز است. در حقیقت:
سانفرانسیسکو فقط یک شهر است در منطقهای گسترده از کلانشهرها.
اما یکی از شهرهای بسیار جذاب است.
جودیت مِیِر
اگر منظورتان جذابیت است، نه شبیه نیست. زمانی که برای اولین بار نیویورک را دیدم، بهتزده شده بودم که در مقایسه با شهرهای بزرگ اروپایی، چقدر زشت و کثیف است. بهخصوص زیرساختهای شهری در وضعیتی بسیار بد هستند، حتی در منهتن. فکر میکنم کارگردانها باید بسیار تلاش کنند تا بتوانند آن تصاویری را برای فیلمهایشان ضبط کنند که هیچ چیزِ در حال نابودی یا خرابی در آن نباشد.
میلههایی که از پنجرهها رد شدهاند، لولههای شکسته، آسفالتهای کندهشده، ایستگاههای مترویی که به نظر میرسد کسی وسطِ ساختسازها رهایشان کرده است، سیستم مترویی که مدام خراب میشود... من این خرابیها را در منطقههای فقیر انتظار داشتم، نه در میانِ منطقۀ توریستی، درست کنارِ ساختمانهای پرزرقوبرق که از برنامههای تلویزیونی میشناسیم.
متاسفانه هیچ عکسی نگرفتم؛ اما تقریباً شبیه این بود که این را انتظار داشته باشیم
و این را به ما بدهند.
میلههایی که از پنجرهها رد شدهاند، لولههای شکسته، آسفالتهای کندهشده، ایستگاههای مترویی که به نظر میرسد کسی وسطِ ساختسازها رهایشان کرده است، سیستم مترویی که مدام خراب میشود... من این خرابیها را در منطقههای فقیر انتظار داشتم، نه در میانِ منطقۀ توریستی، درست کنارِ ساختمانهای پرزرقوبرق که از برنامههای تلویزیونی میشناسیم.
متاسفانه هیچ عکسی نگرفتم؛ اما تقریباً شبیه این بود که این را انتظار داشته باشیم
و این را به ما بدهند.
جان میکسون
ایالات متحده اصلاً شبیه به چیزی نیست که در بیشترِ فیلمها نشان میدهند.
چند نمونه میگویم:
- همۀ مردم اسلحه ندارند: گرچه بسیاری از ما مسلح هستیم، بیشتر مردم یا اسلحه ندارند یا اسلحههایشان فقط برای تمرین تیراندازی است، مثلاً برای شکارِ گاهبهگاه یا چون آن اسلحه را دوست یا آشنایی به آنها داده است.
- تعقیب و گریز اتومبیلها بسیار غیرمعمول است: در این 48 سال عمرم، درمجموع فقط دو تعقیب و گریزِ بیرون از فیلمها دیدهام و حتی آن دو نیز آنقدر غیرمعمول بودند که تا چندین روز برای دیگران تعریفشان میکردم.
- مردمِ شهرها همیشه بیادب نیستند: با این که بیشترِ مردمِ شهرها یا پرمشغله هستند یا در تلاشند تا در موقعیتی پُرازدحام حریم شخصیِ خود را حفظ کنند، بسیاری از مردم به غریبهها کمک میکنند یا به کمک کسی میشتابند که صدمه دیده است یا مشکلی دارد.
- مردمی که در روستاها زندگی میکنند، حتماً دهاتی یا پشتکوهی نیستند: بسیاری از کسانی که در روستاها زندگی میکنند، نهتنها به شهرهای بزرگ و حتی دیگر کشورها سفر کردهاند، بلکه تحصیلات دارند و اهل کتابخواندن هستند. آنها حتی به اینترنت دسترسی دارند و تلویزیونِ معمولی یا ماهوارهای دارند. گرچه بهاندازۀ برخی شهرنشینها «سر و زباندار» نیستند، بسیار کم پیش میآید دهاتیهای سادهلوحی باشند که در فیلمها نشان میدهند.
- بسیاری از مغازههای بیرون از شهرهای بزرگ، به مشتریانِ با تنوع فرهنگی سرویس نمیدهند: یکی از موضوعاتِ جالبی که اغلب در فیلمها میبینم صحنهای است که در بار یا کلوپ شبانهای در یکی از روستاها یا مناطق حومههای شهر است که مشتریانِ همیشگیاش با یک رنگ پوست نیستند. متاسفانه، در اغلب نواحیِ خارج از شهرهای بزرگ در ایالات متحده، اکثریتِ مشتریان از یک نژاد یا گروه از اقلیتها هستند.
بسیاری نمونههای دیگر نیز وجود دارند؛ اما به همین بسنده میکنم که کم پیش میآید فیلمی ساختِ امریکا حقایق زندگیِ امریکایی را منعکس کند.
الن ملاکوویچ
نه، به هیچ وجه. امریکا مایۀ ناامیدی و دلسردی است. البته این موضوع زمانی اتفاق میافتد که انتظار داشته باشید امریکا شبیه به فیلمها باشد. بسیاری از مردم چنین انتظاری دارند؛ زیرا تقریباً همۀ اطلاعاتِ مردم دربارۀ امریکا از هالیوود میآید. این انتظارِ مردم، برای امریکاییها تعجبآور است.
هالیوود، «دروغگوی بزرگ»، بسیاری از اوقات، امریکا را مثبت جلوه میدهد و مردم آن را باور میکنند و میخواهند به امریکا بیایند و همچون شخصیتهایی زندگی کنند که در فیلمها دیدهاند. اما زندگی به خوبیِ آن چیزی است که در فیلمهای کمدیرمانتیک دیدهاید. البته زندگی آنقدرها هم بد نیست که در فیلم «فرار از منهتن» نشان دادهاند. امریکا از دریچۀ هالیوود انتظاراتِ غیرواقعبینانه را افزایش میدهد.
هالیوود، «دروغگوی بزرگ»، بسیاری از اوقات، امریکا را مثبت جلوه میدهد و مردم آن را باور میکنند و میخواهند به امریکا بیایند و همچون شخصیتهایی زندگی کنند که در فیلمها دیدهاند. اما زندگی به خوبیِ آن چیزی است که در فیلمهای کمدیرمانتیک دیدهاید. البته زندگی آنقدرها هم بد نیست که در فیلم «فرار از منهتن» نشان دادهاند. امریکا از دریچۀ هالیوود انتظاراتِ غیرواقعبینانه را افزایش میدهد.
فردریک آلفردو
به ژانر فیلمهایی بستگی دارد که میبینید و به این که به نظر شما کدام قسمت از امریکا بهتر این کشور را نشان میدهد: نیویورک، کالیفرنیا، مناطق مرکزیِ غربی یا ایالتهای جنوبیِ قدیمی. :)
پیشنهاد من تماشای فیلمهایی است که در شیکاگو میگذرند یا فیلمبرداری شدهاند. آنها آنقدر دقیق و نزدیک به حقیقت هستند که «متوسطِ» مردم، شهرها، زیرساختها، فرهنگ، جغرافیا و زبان را نشان دهند.