مالیات های ایالتی چه تاثیری بر افزایش یا کاهش نابرابری ها دارند؟
۲۸ اسفند ۱۳۹۷
گزارش CNN از جولان هرویین در خیابان های فیلادلفیا
۲۸ اسفند ۱۳۹۷
مالیات های ایالتی چه تاثیری بر افزایش یا کاهش نابرابری ها دارند؟
۲۸ اسفند ۱۳۹۷
گزارش CNN از جولان هرویین در خیابان های فیلادلفیا
۲۸ اسفند ۱۳۹۷

فساد سیستماتیک آمریکا خطری برای امنیت ملی کشور است

فساد منحصر به ترامپ و کاخ سفید نیست، فساد همه نهادهای اساسی را فرا گرفته است



منبع: foreignpolicy
نویسنده: استوان والت
اگر آمریکاییان تاکنون توجه کافی به خرج داده بودند، حتما در سال های اخیر متوجه برخی زنگ های هشداری که به صدا در آمده شده بودند. این زنگ ها حامل چه اخبار ناخوشایندی هستند؟ کشور بسیار فاسدتر از آن است که آمریکاییان تصور می کرده اند.

البته از سال ۲۰۱۶ نگرانی ها از فساد در مسحورکنندگی نمایش کثیفی که همانا دولت ترامپ باشد، گم شده است. همانطور که پاییز گذشته نیویورک تایمز در گزارش تحقیقی جالب توجه خود فاش کرد، زندگی دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از دوران نوجوانی غرق در تقلبات جورواجور، فرارهای مالیاتی و معاملات تجاری مشکوک بوده و رفتار اخیر او حکایت از آن دارد که قرار گرفتن او در پستی چنین با اهمیت، در رفتار مجرمانه این خانواده تغییری به وجود نیاورده است.

ترامپ از زمان رسیدن به ریاست جمهوری با وقاحت بند مربوط به درآمدها و مواجب قانون اساسی را نادیده گرفته و به دلیل سفرهای مکررش به املاکش یک صورتحساب چند میلیون دلاری را روی دست مالیات دهندگان گذاشته، دختر و دامادش را در سمت های حساسی که آشکارا صلاحیت آنها را ندارند، منصوب کرده و خود با مشتی شخصیت مشکوک احاطه شده است. پل منافورت رئیس سابق کارزار او و چند مشاور دیگر کارزار انتخاباتی اش به تقلب و دیگر جرایم محکوم شده اند.

مایکل فلین مشاور پیشین امنیت ملی به دروغگویی به اف بی آی محکوم شده و اسکات برویت رئیس اداره حفاظت از محیط زیست و رایان زینکه وزیر داخله اش هر دو به خاطر تخلفات اخلاقی کناره گیری کرده اند. الکساندر آکوستا وزیر کار در معرض اخراج شدن قرار دارد، به این دلیل که با جفری اپستاین ثروتمند، دارای روابط بسیار و متهم به شکارچی گری جنسی، در دوران وکالتش در فلوریدا یک معامله استینافی انجام داده است.

وزیر تجارت ویلبر راس نیز همچنان با وجود تضاد منافع جدی سمتش با وضعیت تجاری اش همچنان بر سر کار خود باقی است. ترامپ به جای عمل کردن به وعده انتخاباتی اش در «زهکشی تالاب»، آن را عمیق تر و آکنده تر کرده است.

تعجب چندانی ندارد که ایالات متحده - بر اساس نظر گروه ناظر شفافیت بین المللی - از جمع 20 کشور برتر «دارای کمترین فساد» بیرون افتاده و این سازمان غیر حزبی اکنون آن را «کشوری که باید تحت نظارت قرار گیرد» قلمداد می کند. اما در واقع مشکل بسیار جدی تر از ترامپ و اطرافیانش است. مثلا برخی از رسوایی هایی را که اخیرا رخ داده در نظر بگیرید:

مورد اول: بحران مالی سال ۲۰۰۸. این بحران را تا اندازه ای می توان یک مطالعه موردی از غرور و تفرعن دانست که در آن «اربابان جهان» به سبک خود، خودشان را متقاعد کرده اند که آنها ابزارهایی مالی را ابداع کرده اند که خطر یک وحشت را به حداقل تقلیل داده اند. اما این بحران افشاکننده فساد سیستماتیکی که در درون نهادهای مالی کلیدی وجود دارد نیز هست. قضیه این نبود که تنها معدودی بانکدار وثیقه گذار شیاد مقدار بسیار زیادی وام بد به مردم داده باشند، این قضیه شامل سوءاستفاده های جدی آژانس های رتبه بندی، بانک های سرمایه گذاری، وام دهندگان مورد حمایت دولت نظیر فانی می و حتی برخی اقتصاددانان دانشگاهی نیز می شد. دست کم ما می توانیم از این واقعیت نفس راحتی بکشیم که افراد مسئول لطمه به اقتصاد جهانی پاسخگو شده و به مجازات رسیده اند، درست است؟ خیر، اصلا و ابدا.

مورد دوم: بوئینگ ۷۳۷ مکس. هر چه آگاهی های ما درباره سقوط دوم و اخیر یک هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ مکس بیشتر می شود، داستان آزار دهنده تر می شود. در حالی که تعیین نهایی دلایل سقوط این دو هواپیما هنوز در دست انجام است، ولی هر چه می گذرد، ظاهرا این نکته بیشتر روشن می شود که بوئینگ با عجله این هواپیما را وارد بازار کرده، نیاز به آموزش اضافی خلبانان را سرسری گرفته و با توسل به رابطه با قانونگذاران اداره هوانوردی فدرال که هر چه می گذرد صمیمی تر می شود، توانسته است تاییدیه به خدمت گرفته شدن این هواپیما را به دست آورد. ایالات متحده آخرین کشوری بود که بعد از سقوط یک فروند از این هواپیما در همین ماه، این مدل از هواپیماهای خود را زمینگیر کرد و مقامات اتیوپی تصمیم گرفتند جعبه های سیاه هواپیمای سقوط کرده را برای تجزیه و تحلیل داده ها به جای ایالات متحده به فرانسه ارسال کنند.

مورد سوم: (تازه ترین) رسوایی کسب مجوز ورود به دانشگاه ها. این مسئله چیز محرمانه ای نیست که بر خلاف آنچه که این دانشگاه ها سعی دارند جا بیندازند، مجوز ورود به موسسات آموزش عالی نخبه به طور کامل بر اساس صلاحیت ها و شایستگی داوطلبان صادر نمی شود. عضو یک خانواده اشرافی بودن (که یک «میراث» محسوب می شود) امتیاز بزرگی است و به نظر می آید که اگر پدر و مادر به موقع پول گزافی را به یک دانشکده اعطا کننده، بسیار کارساز خواهد افتاد. اما افشاگری های هفته گذشته روشن ساخت که والدین ثروتمند و سلبرتی ها با ویلیام سینگر (یک «مشاور پذیرش دانشگاهی» حرفه ای) و مشتی مربی و مدیر فاسد از طریق دستکاری در نتایج آزمون ها یا تایید این داوطلبان به عنوان ورزشکارانی با استعداد، برای وارد کردن فرزندان فاقد صلاحیت لازم خود به دانشکده های نخبه تبانی کرده اند؛ خبری که چشم ها را بیشتر بر واقعیت این پدیده باز کرد. به علاوه شواهد بیشتری وجود داشت (بگذریم که اصولا به ارائه شواهد نیازی نیست) از نقش فسادآوری که ورزشکاران برجسته در حیات دانشگاه های آمریکایی ایفا می کنند. اجازه دهید که در اینجا سر این موضوع را باز نکنیم.

و بیایید فراموش نکنیم که ارکان شماری از نهادها در زندگی آمریکایی - از جمله ارتش و روحانیت- نیز در طول دهه های گذشته در نتیجه رسوایی های جدی به لرزه افتاده است. علاوه بر تاریخچه مخوف سوء استفاده های جنسی و لاپوشانی ها در کلیسای کاتولیک، ارتش آمریکا با مشکلات جدی تعرضات جنسی در صفوف نیروهای خود دست به گریبان بوده، یک رسوایی در تامین همه جانبه تدارکات که نیروی دریایی را فراگرفت و کشف این موضوع در سال ۲۰۱۴ که سه مامور کنترل پرتاب موشک در دسیسه دستکاری نمرات در امتحانات حرفه ای شرکت داشته اند.

این و دیگر موارد به ما یادآور می شود که فساد محدود به کاخ سفید فعلی و به چند سیب گندیده امثال برنی مدوف یا مشتی صنایع برخوردار از سوء شهرت (مثل بخش معاملات املاک) نبوده و نیست. برعکس به نظر می رسد که این مشکلی فزاینده در تمام جنبه های زندگی است. چرا این مسئله اهمیت دارد؟ اول به این دلیل که فساد ذاتا خلاف بهره وری و شکوفایی است. زیرا به جای آنکه منابع به سمت جایی بروند که بیش از همه به وجود آنها نیاز است، به سمت رشوه ها، پرداخت ها، زیرمیزی ها و دیگر توافقات مشکوک منحرف می شوند. و زمانی که افراد ثروتمند و قدرتمند از روبط خود برای به دست آوردن مشاغل یا قراردادها (یا وارد کردن فرزندانشان به دانشگاه ها) استفاده کنند، این یعنی افراد لایق تر و با استعدادتر کنار گذاشته شده و افرادی که لیاقت کمتری دارند پست های دولتی را اشغال می کنند.

هر چه این اقدامات شایع تر شود، افراد صادق تر و قانونمدارتر بیشتری وسوسه می شوند که همین روند را دنبال کنند. و زمانی که فساد در جامعه رواج پیدا کرد، ریشه کن کردن آن اگر نگوییم غیرممکن، دشوار می شود. تقاضا برای وضع قوانینی که معمولا فساد را تقویت می کنند نیز به وخامت بیشتر اوضاع می انجامد. وقتی عده بیشتر و بیشتری مرتکب تقلب شدند و اعتماد دچار فرسایش شد، مقامات مسئول تلاش خواهند کرد با تحمیل قوانین، مقررات، رویه های نظارتی و مکانیسم های قانونگذاری بیشتر، فساد را از حالت دفاعی درآورند.

این پدیده را می توان در همه جا - از جمله در دانشگاه ها- مشاهده کرد، جایی که تلاش ها برای پیشگیری از انواع سوء رفتار تقریبا انجام کارآمد هر کاری را ناممکن می کند. اما ریشه این مشکل ترس از این است که ما برای شایسته عمل کردن نمی توانیم بدون وجود خط مشی های اکید و سطوح خفه کننده ای از نظارت های بروکراتیک، به هیچ کس اعتماد کنیم. متاسفانه چنین ترسی به شدت بی پایه و اساس است.

فساد و دیگر اشکال بدکاری نخبگان، تغذیه کننده خشم مردمی نیز هست. وقتی نخبگان دست به هر کاری می زنند تا سیستم را بازی دهند و هر چه می گذرد بیشتر دور از دسترس و غیرپاسخگو به چشم می آیند، اصلا تعجبی ندارد که مردم معمولی که بر اساس قواعد بازی می کنند، چنان خشمگین شوند که به هر کسی که وعده پاکسازی سیستم را دهد اعتماد کنند.

چنین احساساتی کمک می کند تا محبوبیت غافلگیرکننده نامزدی چون برنی سندرز یا اوج گیری سریع سیاستمدارانی همچون الکساندریا اوکاسیو کورتز نماینده که صریح اللهجه هستند را بهتر توضیح دهیم. کنایه آمیز آنکه این مسئله در کارزار انتخاباتی سال ۲۰۱۶ دونالد ترامپ نیز نقشی کلیدی ایفا کرد و ثابت کرد که اگر بتوانیم شرافتی قلابی را از خود نشان دهید، می توانید کارتان را به پیش ببرید. در دراز مدت تر افزایش فساد، قدرت نرم آمریکا و به خصوص شهرت کارآمدی آن را مورد تهدید قرار می دهد.

سایر کشورها وقتی باور کنند نهادهای کلیدی در جامعه آمریکا را کسانی اداره می کنند که می دانند چه می کنند و زمانی که دولت های خارجی اعتماد داشته باشند که اطلاعات ارائه شده از طرف مقامات آمریکایی صحیح و دقیق هستند، بیشتر احتمال دارد الگوی آمریکا را دنبال کنند. اما وقتی کلاش ها زمام امور را در دست داشته باشند و نخبگان صاحب امتیاز از سمت های فعلی شان برای باز هم بیشتر پر کردن جیب خودشان، فرزندانشان وهمپالگی هایشان استفاده کنند، نهادهای کلیدی ما عملکرد ضعیفی خواهند داشت و سایر کشورها اطمینان خود را به توانایی ما برای عمل کردن به آنچه وعده داده ایم از دست خواهند داد.

مطالب مرتبط




فساد سیستماتیک آمریکا خطری برای امنیت ملی کشور است

فساد منحصر به ترامپ و کاخ سفید نیست، فساد همه نهادهای اساسی را فرا گرفته است



منبع: foreignpolicy
نویسنده: استوان والت
اگر آمریکاییان تاکنون توجه کافی به خرج داده بودند، حتما در سال های اخیر متوجه برخی زنگ های هشداری که به صدا در آمده شده بودند. این زنگ ها حامل چه اخبار ناخوشایندی هستند؟ کشور بسیار فاسدتر از آن است که آمریکاییان تصور می کرده اند.

البته از سال ۲۰۱۶ نگرانی ها از فساد در مسحورکنندگی نمایش کثیفی که همانا دولت ترامپ باشد، گم شده است. همانطور که پاییز گذشته نیویورک تایمز در گزارش تحقیقی جالب توجه خود فاش کرد، زندگی دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از دوران نوجوانی غرق در تقلبات جورواجور، فرارهای مالیاتی و معاملات تجاری مشکوک بوده و رفتار اخیر او حکایت از آن دارد که قرار گرفتن او در پستی چنین با اهمیت، در رفتار مجرمانه این خانواده تغییری به وجود نیاورده است.

ترامپ از زمان رسیدن به ریاست جمهوری با وقاحت بند مربوط به درآمدها و مواجب قانون اساسی را نادیده گرفته و به دلیل سفرهای مکررش به املاکش یک صورتحساب چند میلیون دلاری را روی دست مالیات دهندگان گذاشته، دختر و دامادش را در سمت های حساسی که آشکارا صلاحیت آنها را ندارند، منصوب کرده و خود با مشتی شخصیت مشکوک احاطه شده است. پل منافورت رئیس سابق کارزار او و چند مشاور دیگر کارزار انتخاباتی اش به تقلب و دیگر جرایم محکوم شده اند.

مایکل فلین مشاور پیشین امنیت ملی به دروغگویی به اف بی آی محکوم شده و اسکات برویت رئیس اداره حفاظت از محیط زیست و رایان زینکه وزیر داخله اش هر دو به خاطر تخلفات اخلاقی کناره گیری کرده اند. الکساندر آکوستا وزیر کار در معرض اخراج شدن قرار دارد، به این دلیل که با جفری اپستاین ثروتمند، دارای روابط بسیار و متهم به شکارچی گری جنسی، در دوران وکالتش در فلوریدا یک معامله استینافی انجام داده است.

وزیر تجارت ویلبر راس نیز همچنان با وجود تضاد منافع جدی سمتش با وضعیت تجاری اش همچنان بر سر کار خود باقی است. ترامپ به جای عمل کردن به وعده انتخاباتی اش در «زهکشی تالاب»، آن را عمیق تر و آکنده تر کرده است.

تعجب چندانی ندارد که ایالات متحده - بر اساس نظر گروه ناظر شفافیت بین المللی - از جمع 20 کشور برتر «دارای کمترین فساد» بیرون افتاده و این سازمان غیر حزبی اکنون آن را «کشوری که باید تحت نظارت قرار گیرد» قلمداد می کند. اما در واقع مشکل بسیار جدی تر از ترامپ و اطرافیانش است. مثلا برخی از رسوایی هایی را که اخیرا رخ داده در نظر بگیرید:

مورد اول: بحران مالی سال ۲۰۰۸. این بحران را تا اندازه ای می توان یک مطالعه موردی از غرور و تفرعن دانست که در آن «اربابان جهان» به سبک خود، خودشان را متقاعد کرده اند که آنها ابزارهایی مالی را ابداع کرده اند که خطر یک وحشت را به حداقل تقلیل داده اند. اما این بحران افشاکننده فساد سیستماتیکی که در درون نهادهای مالی کلیدی وجود دارد نیز هست. قضیه این نبود که تنها معدودی بانکدار وثیقه گذار شیاد مقدار بسیار زیادی وام بد به مردم داده باشند، این قضیه شامل سوءاستفاده های جدی آژانس های رتبه بندی، بانک های سرمایه گذاری، وام دهندگان مورد حمایت دولت نظیر فانی می و حتی برخی اقتصاددانان دانشگاهی نیز می شد. دست کم ما می توانیم از این واقعیت نفس راحتی بکشیم که افراد مسئول لطمه به اقتصاد جهانی پاسخگو شده و به مجازات رسیده اند، درست است؟ خیر، اصلا و ابدا.

مورد دوم: بوئینگ ۷۳۷ مکس. هر چه آگاهی های ما درباره سقوط دوم و اخیر یک هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ مکس بیشتر می شود، داستان آزار دهنده تر می شود. در حالی که تعیین نهایی دلایل سقوط این دو هواپیما هنوز در دست انجام است، ولی هر چه می گذرد، ظاهرا این نکته بیشتر روشن می شود که بوئینگ با عجله این هواپیما را وارد بازار کرده، نیاز به آموزش اضافی خلبانان را سرسری گرفته و با توسل به رابطه با قانونگذاران اداره هوانوردی فدرال که هر چه می گذرد صمیمی تر می شود، توانسته است تاییدیه به خدمت گرفته شدن این هواپیما را به دست آورد. ایالات متحده آخرین کشوری بود که بعد از سقوط یک فروند از این هواپیما در همین ماه، این مدل از هواپیماهای خود را زمینگیر کرد و مقامات اتیوپی تصمیم گرفتند جعبه های سیاه هواپیمای سقوط کرده را برای تجزیه و تحلیل داده ها به جای ایالات متحده به فرانسه ارسال کنند.

مورد سوم: (تازه ترین) رسوایی کسب مجوز ورود به دانشگاه ها. این مسئله چیز محرمانه ای نیست که بر خلاف آنچه که این دانشگاه ها سعی دارند جا بیندازند، مجوز ورود به موسسات آموزش عالی نخبه به طور کامل بر اساس صلاحیت ها و شایستگی داوطلبان صادر نمی شود. عضو یک خانواده اشرافی بودن (که یک «میراث» محسوب می شود) امتیاز بزرگی است و به نظر می آید که اگر پدر و مادر به موقع پول گزافی را به یک دانشکده اعطا کننده، بسیار کارساز خواهد افتاد. اما افشاگری های هفته گذشته روشن ساخت که والدین ثروتمند و سلبرتی ها با ویلیام سینگر (یک «مشاور پذیرش دانشگاهی» حرفه ای) و مشتی مربی و مدیر فاسد از طریق دستکاری در نتایج آزمون ها یا تایید این داوطلبان به عنوان ورزشکارانی با استعداد، برای وارد کردن فرزندان فاقد صلاحیت لازم خود به دانشکده های نخبه تبانی کرده اند؛ خبری که چشم ها را بیشتر بر واقعیت این پدیده باز کرد. به علاوه شواهد بیشتری وجود داشت (بگذریم که اصولا به ارائه شواهد نیازی نیست) از نقش فسادآوری که ورزشکاران برجسته در حیات دانشگاه های آمریکایی ایفا می کنند. اجازه دهید که در اینجا سر این موضوع را باز نکنیم.

و بیایید فراموش نکنیم که ارکان شماری از نهادها در زندگی آمریکایی - از جمله ارتش و روحانیت- نیز در طول دهه های گذشته در نتیجه رسوایی های جدی به لرزه افتاده است. علاوه بر تاریخچه مخوف سوء استفاده های جنسی و لاپوشانی ها در کلیسای کاتولیک، ارتش آمریکا با مشکلات جدی تعرضات جنسی در صفوف نیروهای خود دست به گریبان بوده، یک رسوایی در تامین همه جانبه تدارکات که نیروی دریایی را فراگرفت و کشف این موضوع در سال ۲۰۱۴ که سه مامور کنترل پرتاب موشک در دسیسه دستکاری نمرات در امتحانات حرفه ای شرکت داشته اند.

این و دیگر موارد به ما یادآور می شود که فساد محدود به کاخ سفید فعلی و به چند سیب گندیده امثال برنی مدوف یا مشتی صنایع برخوردار از سوء شهرت (مثل بخش معاملات املاک) نبوده و نیست. برعکس به نظر می رسد که این مشکلی فزاینده در تمام جنبه های زندگی است. چرا این مسئله اهمیت دارد؟ اول به این دلیل که فساد ذاتا خلاف بهره وری و شکوفایی است. زیرا به جای آنکه منابع به سمت جایی بروند که بیش از همه به وجود آنها نیاز است، به سمت رشوه ها، پرداخت ها، زیرمیزی ها و دیگر توافقات مشکوک منحرف می شوند. و زمانی که افراد ثروتمند و قدرتمند از روبط خود برای به دست آوردن مشاغل یا قراردادها (یا وارد کردن فرزندانشان به دانشگاه ها) استفاده کنند، این یعنی افراد لایق تر و با استعدادتر کنار گذاشته شده و افرادی که لیاقت کمتری دارند پست های دولتی را اشغال می کنند.

هر چه این اقدامات شایع تر شود، افراد صادق تر و قانونمدارتر بیشتری وسوسه می شوند که همین روند را دنبال کنند. و زمانی که فساد در جامعه رواج پیدا کرد، ریشه کن کردن آن اگر نگوییم غیرممکن، دشوار می شود. تقاضا برای وضع قوانینی که معمولا فساد را تقویت می کنند نیز به وخامت بیشتر اوضاع می انجامد. وقتی عده بیشتر و بیشتری مرتکب تقلب شدند و اعتماد دچار فرسایش شد، مقامات مسئول تلاش خواهند کرد با تحمیل قوانین، مقررات، رویه های نظارتی و مکانیسم های قانونگذاری بیشتر، فساد را از حالت دفاعی درآورند.

این پدیده را می توان در همه جا - از جمله در دانشگاه ها- مشاهده کرد، جایی که تلاش ها برای پیشگیری از انواع سوء رفتار تقریبا انجام کارآمد هر کاری را ناممکن می کند. اما ریشه این مشکل ترس از این است که ما برای شایسته عمل کردن نمی توانیم بدون وجود خط مشی های اکید و سطوح خفه کننده ای از نظارت های بروکراتیک، به هیچ کس اعتماد کنیم. متاسفانه چنین ترسی به شدت بی پایه و اساس است.

فساد و دیگر اشکال بدکاری نخبگان، تغذیه کننده خشم مردمی نیز هست. وقتی نخبگان دست به هر کاری می زنند تا سیستم را بازی دهند و هر چه می گذرد بیشتر دور از دسترس و غیرپاسخگو به چشم می آیند، اصلا تعجبی ندارد که مردم معمولی که بر اساس قواعد بازی می کنند، چنان خشمگین شوند که به هر کسی که وعده پاکسازی سیستم را دهد اعتماد کنند.

چنین احساساتی کمک می کند تا محبوبیت غافلگیرکننده نامزدی چون برنی سندرز یا اوج گیری سریع سیاستمدارانی همچون الکساندریا اوکاسیو کورتز نماینده که صریح اللهجه هستند را بهتر توضیح دهیم. کنایه آمیز آنکه این مسئله در کارزار انتخاباتی سال ۲۰۱۶ دونالد ترامپ نیز نقشی کلیدی ایفا کرد و ثابت کرد که اگر بتوانیم شرافتی قلابی را از خود نشان دهید، می توانید کارتان را به پیش ببرید. در دراز مدت تر افزایش فساد، قدرت نرم آمریکا و به خصوص شهرت کارآمدی آن را مورد تهدید قرار می دهد.

سایر کشورها وقتی باور کنند نهادهای کلیدی در جامعه آمریکا را کسانی اداره می کنند که می دانند چه می کنند و زمانی که دولت های خارجی اعتماد داشته باشند که اطلاعات ارائه شده از طرف مقامات آمریکایی صحیح و دقیق هستند، بیشتر احتمال دارد الگوی آمریکا را دنبال کنند. اما وقتی کلاش ها زمام امور را در دست داشته باشند و نخبگان صاحب امتیاز از سمت های فعلی شان برای باز هم بیشتر پر کردن جیب خودشان، فرزندانشان وهمپالگی هایشان استفاده کنند، نهادهای کلیدی ما عملکرد ضعیفی خواهند داشت و سایر کشورها اطمینان خود را به توانایی ما برای عمل کردن به آنچه وعده داده ایم از دست خواهند داد.

مطالب مرتبط