سومین راهپیمایی سراسری زنان جهان برای برخورداری از حقوق برابر
۲۹ دی ۱۳۹۷
آمریکا خارج از حباب ایرانی‌زدگی!(قسمت اول)
۲۹ دی ۱۳۹۷
سومین راهپیمایی سراسری زنان جهان برای برخورداری از حقوق برابر
۲۹ دی ۱۳۹۷
آمریکا خارج از حباب ایرانی‌زدگی!(قسمت اول)
۲۹ دی ۱۳۹۷

شرحی بر زندگی یکی دیگر از همسایه‌های ما(قسمت اول)

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
همسایه‌ی آپارتمان کناری ما یه جوون امریکایی هست که تنها، یا به اصطلاحِ ایرانی، مجردی زندگی می‌کنه. روش زندگیش گاهی آدم رو به فکر فرو می‌بره که واقعا هدف آدمی از هشتاد سال عمری که از خدا می‌گیره تو این دنیا چی می‌تونه باشه؟

بذارید یه خرده از مدل زندگی این فرد براتون بگم که میتونه مشتی نمونه‌ی خرواری از زندگی بخش بزرگی از جوانان غربی باشه؛ ایشون در دو سه مرتبه‌ای که دم در تصادفا باهاش برخورد داشتیم، جوانی سفید پوست و به نظر ۳۵ ساله میرسه. مشخص هست که شاغله چون روزها از خونه بیرون می‌ره و غروب برمیگرده. در معدود دفعاتی که همدیگه رو دیدیم خیلی معقول و مؤدب رفتار می‌کنه. یه جوری پخته و با حوصله سلام و احوالپرسی می‌کنه که کمتر در بخشی از جوون‌های ایرانی نسل جدید دیده می‌شه.

و اما الآن که دارم این مطلب رو می‌نویسم ساعت ۱۱ و ۴۰ دقیقه‌ی شب شنبه هست یعنی دقیقا شروع تعطیلات آخر هفته‌ی ما. از آپارتمان ایشون صدای نسبتاً بلند آهنگ‌های راک و گهگداری سروصدا و لرزش‌های دیوار و پنجره‌ها ناشی از بازی ایکس باکس میاد. از صدای آدم‌هایی که مشغول گفتگو و گاهی قهقهه‌های بلند هستند میشه حدس زد که تعدادی حدوداً ۱۰-۱۵ نفر مهمون هستن که هر چند دقیقه یک‌بار هم به تعدادشون اضافه میشه.

از بو و برنگ غذا، مثل اون چیزی که در بیشتر مهمانی‌های ما ایرانی‌ها یافت میشه خبری نیست اما میشه حدس زد که مهمون‌ها با آبجو و یا یه جور نوشیدنی الکلی پذیرایی میشن، مصرف دخانیاتی مثل سیگار و یا ماریجوانا هم که کم کم داره تو پارتی‌های اینجا معمول میشه.

خودتون میتونید حدس بزنید که رنج سنی و جنسیت مهمان‌ها در چه حیطه‌ای میگنجه. و ناگفته پیداست که آخر اینجور شب‌نشینی‌های مستانه‌ای به چه جور روابطی ختم میشه. تمام طول هفته‌های این فرد به کار و مشغولیت شغلی سخت میگذره و در عوض تقریباً تمام آخر هفته‌هاش به پارتی‌هایی مثل نمونه‌ی امشب. به عبارت دیگه ایشون از دوشنبه تا جمعه برای ما حکم یه همسایه‌ی نمونه رو داره ولی امان از شنبه و یکشنبه‌هایی که باید با این همسایه‌ی پر سروصدای مزاحم بگذرونیم.

من و همسرم در طی سال‌هایی که در این کشور اقامت داشتیم بارها در مورد یه جور تناقض زندگی غربی با هم حرف زدیم و همیشه هم به مثال‌های ملموسی در این مورد رسیدیم. در واقع زندگی بیشتر آدم‌های مغرب زمین به دو قسمت تقسیم میشه که آدم‌ها در هر کدوم از این دو قسمت ۱۸۰ درجه با خودشون در بخش دیگه از زندگی متفاوت هستن. اینقدر که شما به عنوان مشاهده‌گر گاهی به چشمان خودتون هم شک می‌کنید که آیا این همون آدم قبلی هست؟!

مطالب مرتبط

شرحی بر زندگی یکی دیگر از همسایه‌های ما(قسمت اول)

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
همسایه‌ی آپارتمان کناری ما یه جوون امریکایی هست که تنها، یا به اصطلاحِ ایرانی، مجردی زندگی می‌کنه. روش زندگیش گاهی آدم رو به فکر فرو می‌بره که واقعا هدف آدمی از هشتاد سال عمری که از خدا می‌گیره تو این دنیا چی می‌تونه باشه؟

بذارید یه خرده از مدل زندگی این فرد براتون بگم که میتونه مشتی نمونه‌ی خرواری از زندگی بخش بزرگی از جوانان غربی باشه؛ ایشون در دو سه مرتبه‌ای که دم در تصادفا باهاش برخورد داشتیم، جوانی سفید پوست و به نظر ۳۵ ساله میرسه. مشخص هست که شاغله چون روزها از خونه بیرون می‌ره و غروب برمیگرده. در معدود دفعاتی که همدیگه رو دیدیم خیلی معقول و مؤدب رفتار می‌کنه. یه جوری پخته و با حوصله سلام و احوالپرسی می‌کنه که کمتر در بخشی از جوون‌های ایرانی نسل جدید دیده می‌شه.

و اما الآن که دارم این مطلب رو می‌نویسم ساعت ۱۱ و ۴۰ دقیقه‌ی شب شنبه هست یعنی دقیقا شروع تعطیلات آخر هفته‌ی ما. از آپارتمان ایشون صدای نسبتاً بلند آهنگ‌های راک و گهگداری سروصدا و لرزش‌های دیوار و پنجره‌ها ناشی از بازی ایکس باکس میاد. از صدای آدم‌هایی که مشغول گفتگو و گاهی قهقهه‌های بلند هستند میشه حدس زد که تعدادی حدوداً ۱۰-۱۵ نفر مهمون هستن که هر چند دقیقه یک‌بار هم به تعدادشون اضافه میشه.

از بو و برنگ غذا، مثل اون چیزی که در بیشتر مهمانی‌های ما ایرانی‌ها یافت میشه خبری نیست اما میشه حدس زد که مهمون‌ها با آبجو و یا یه جور نوشیدنی الکلی پذیرایی میشن، مصرف دخانیاتی مثل سیگار و یا ماریجوانا هم که کم کم داره تو پارتی‌های اینجا معمول میشه.

خودتون میتونید حدس بزنید که رنج سنی و جنسیت مهمان‌ها در چه حیطه‌ای میگنجه. و ناگفته پیداست که آخر اینجور شب‌نشینی‌های مستانه‌ای به چه جور روابطی ختم میشه. تمام طول هفته‌های این فرد به کار و مشغولیت شغلی سخت میگذره و در عوض تقریباً تمام آخر هفته‌هاش به پارتی‌هایی مثل نمونه‌ی امشب. به عبارت دیگه ایشون از دوشنبه تا جمعه برای ما حکم یه همسایه‌ی نمونه رو داره ولی امان از شنبه و یکشنبه‌هایی که باید با این همسایه‌ی پر سروصدای مزاحم بگذرونیم.

من و همسرم در طی سال‌هایی که در این کشور اقامت داشتیم بارها در مورد یه جور تناقض زندگی غربی با هم حرف زدیم و همیشه هم به مثال‌های ملموسی در این مورد رسیدیم. در واقع زندگی بیشتر آدم‌های مغرب زمین به دو قسمت تقسیم میشه که آدم‌ها در هر کدوم از این دو قسمت ۱۸۰ درجه با خودشون در بخش دیگه از زندگی متفاوت هستن. اینقدر که شما به عنوان مشاهده‌گر گاهی به چشمان خودتون هم شک می‌کنید که آیا این همون آدم قبلی هست؟!

مطالب مرتبط



آخرین مطالب