خیابان سوم، سانتا مونیکا
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷
همسفر شراب (قسمت نهم _ روزگار سیاه)
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷
خیابان سوم، سانتا مونیکا
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷
همسفر شراب (قسمت نهم _ روزگار سیاه)
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷

نمایش محبت در آمریکا (قسمت اول)

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
امروز می خواهم در مورد موضوعی صحبت کنم که ممکن است قبلا به صورت پراکنده به آن پرداخته باشیم ولی چون به نظر من این موضوع می تواند در شناخت و تطابق اجتماعی یک مهاجر نقش زیادی داشته باشد باز هم می توانیم آن را موشکافی کرده و نظرات خودمان را در مورد آن بنویسیم. قبل از اینکه به سراغ موضوع اصلی برویم می خواهم به یک نکته اشاره کنم.

اگر ما مسائل اجتماعی ایران و یا امریکا را با یکدیگر مورد بررسی قرار می دهیم هدفمان این نیست که بگوییم کدام یک از آنها خوب و یا بد است بلکه فرض من این است که ما می خواهیم از یک جامعه ای مثل ایران به جامعه ای دیگر همچون امریکا مهاجرت کنیم. برای اینکه ما بدانیم چگونه باید خودمان را با آن جامعه جدید تطبیق دهیم نخست باید شناخت کافی و واقعی از هر دو جامعه و روابط میان انسانها داشته باشیم.

البته اینجا یک وبلاگ است و صحبت های ما هم علمی و تحقیقاتی نیست بلکه فقط نظرهای شخصی ما است که بر مبنای مطالعه و یا تجربیات شخصی به دست آمده است. هر چقدر که شناخت اولیه وسیع تر و کامل تر باشد, امکان سنجی نیز واقعی تر خواهد بود و در نهایت به ما این امکان را خواهد داد که بهتر تصمیم گیری کنیم.

من سعی می کنم با مطرح کردن موضوعات مختلف و پراکنده ذهن شما را به سمت شناخت بیشتر جامعه ایران و امریکا سوق دهم و سپس شما نسبت به توانایی ها و شرایط خودتان در مورد مهاجرت خود امکان سنجی کنید. از آنجا که روابط انسانی در یک سیستم بسته نمی گنجد, پارامترهای انسانی نامحدود هستند و حتی ممکن است یک مسئله بی اهمیت اجتماعی بتواند نقش پررنگی را در سرنوشت یک مهاجر ایفا کند.

ولی موضوع اصلی این نوشته مربوط می شود به مرزبندی میان تعاریف اجتماعی و من قصد دارم امروز فقط به یکی از آنها بپردازم. به عنوان مثال هنوز در جامعه ما کسی به درستی نمی داند که مرز میان آزادی بیان و اهانت کجا است. مرز بین آزادی فردی و تعرض به حقوق دیگران کجا است.

چه نقطه ای مرز میان کمک به دیگران و یا دخالت در امور دیگران است. چه مرزی میان تفریح و لذت بردن و حقوق دیگران وجود دارد و بسیاری از نکات دیگری که هر کدام از آنها نیاز به بررسی جداگانه دارد. موضوعی که من امروز می خواهم در مورد آن صحبت کنم مرز میان محبت کردن و نقض حریم خصوصی دیگران است.

من در میان گفتگوهای رایج زیاد شنیده ام که ما افراد با محیتی هستیم. و تعریف ما از محبت کردن نیز این است که مهربانی و احساس خوب خودمان را نسبت به دیگران توسط بیان و یا عمل خودمان آشکار کنیم. چون محبت کردن در جامعه ما یک ارزش به حساب می آید, افراد مختلف سعی می کنند که برای کسب اعتبار بیشتر در جامعه محبت خودشان به شکل کامل تری آشکار کنند تا دیگران بگویند که او فرد بسیار مهربان و با محبتی است و از این طریق جایگاه خود را در جامعه بهبود بخشند.

برای همین اگر شما به کسی محبت کنید و آن فرد بازخورد مورد نظر شما را نداشته باشد و همه جا نگوید که شما چقدر بامحبت هسنید ممکن است دفعه بعد شما آن محبت را انجام ندهید چون نتیجه مورد نظر خود را نگرفته اید.

در جوامع غربی و مخصوصا در امریکا محبت کردن با مسائل مالی در ارتباط است و مثل یک کالا قیمت دارد بنابراین مرزبندی و نتایج آن بسیار ساده و روشن است. یعنی اینکه اگر شما یک دلار به کسی بدهید یک دلار محبت کرده اید و اگر ده دلار بدهید ده دلار محبت کرده اید. هر محبت دیگری هم تبدیل به دلار می شود و در نتیجه همه چیز مشخص است چون یک واحد مشترک وجود دارد و آن دلار است.

ولی در ایران واحد مشخصی برای محبت کردن وجود ندارد و مثلا کسی نمی تواند ارزش گذاری کند که محبت چه کسی ارزش بیشتری دارد. بنابراین افراد سعی می کنند با بزرگ نمایی و جلوه بهتر محبت خود ارزشی را که مورد نظر خودشان است کسب کنند.

این واکنش فردی به مرور زمان به شکل یک رفتار اجتماعی درآمده است و از آن تعارفات کلامی و حرکتی و یا رفتارهایی که ما امروزه آن را محبت می نامیم شکل گرفته است. به عنوان مثال یک خانواده ایرانی در مقابل یک مهمان که به خانه خود می آید بسیار حساس و سخت گیر است و سعی می کند که بهترین های خود را به او بنمایاند و در اختیار او قرار دهد.

زیرا مهمان فردی است که از خارج از چارچوب خانواده می آید و به عنوان یک بازوی تبلیغاتی می تواند جایگاه یک فرد و یا یک خانواده را در جامعه جابجا کند.

فقط کافی است که یک مهمان بعد از خروج از خانه شما بگوید که شما غذای مناسب برای خوردن و یا مکان مناسب برای نشستن و خوابیدن را در اختیار وی قرار نداده اید و همین مسئله می تواند به با محبت بودن شما لطمه بزند و جایگاه و ارزش اجتماعی شما را در برابر جامعه کوچکی که در محدوده آشنایان شما است پایین بیاورد.

دیگران سعی می کنند که با محبت بیشتر به آن فرد گوی سبقت را از شما ربوده و بگویند که ببینید من از آن فرد با محبت تر هستم و بهترین غذایم را در اختیار او قرار داده ام. ولی چون مثل امریکا واحد مشترکی وجود ندارد که قضاوت کند که چه کسی محبت بیشتری انجام داده است همه چیز بر می گردد به نحوه نمایش و بازتاب خبری آن محبتی که انجام گرفته است.

مطالب مرتبط

نمایش محبت در آمریکا (قسمت اول)

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
امروز می خواهم در مورد موضوعی صحبت کنم که ممکن است قبلا به صورت پراکنده به آن پرداخته باشیم ولی چون به نظر من این موضوع می تواند در شناخت و تطابق اجتماعی یک مهاجر نقش زیادی داشته باشد باز هم می توانیم آن را موشکافی کرده و نظرات خودمان را در مورد آن بنویسیم. قبل از اینکه به سراغ موضوع اصلی برویم می خواهم به یک نکته اشاره کنم.

اگر ما مسائل اجتماعی ایران و یا امریکا را با یکدیگر مورد بررسی قرار می دهیم هدفمان این نیست که بگوییم کدام یک از آنها خوب و یا بد است بلکه فرض من این است که ما می خواهیم از یک جامعه ای مثل ایران به جامعه ای دیگر همچون امریکا مهاجرت کنیم. برای اینکه ما بدانیم چگونه باید خودمان را با آن جامعه جدید تطبیق دهیم نخست باید شناخت کافی و واقعی از هر دو جامعه و روابط میان انسانها داشته باشیم.

البته اینجا یک وبلاگ است و صحبت های ما هم علمی و تحقیقاتی نیست بلکه فقط نظرهای شخصی ما است که بر مبنای مطالعه و یا تجربیات شخصی به دست آمده است. هر چقدر که شناخت اولیه وسیع تر و کامل تر باشد, امکان سنجی نیز واقعی تر خواهد بود و در نهایت به ما این امکان را خواهد داد که بهتر تصمیم گیری کنیم.

من سعی می کنم با مطرح کردن موضوعات مختلف و پراکنده ذهن شما را به سمت شناخت بیشتر جامعه ایران و امریکا سوق دهم و سپس شما نسبت به توانایی ها و شرایط خودتان در مورد مهاجرت خود امکان سنجی کنید. از آنجا که روابط انسانی در یک سیستم بسته نمی گنجد, پارامترهای انسانی نامحدود هستند و حتی ممکن است یک مسئله بی اهمیت اجتماعی بتواند نقش پررنگی را در سرنوشت یک مهاجر ایفا کند.

ولی موضوع اصلی این نوشته مربوط می شود به مرزبندی میان تعاریف اجتماعی و من قصد دارم امروز فقط به یکی از آنها بپردازم. به عنوان مثال هنوز در جامعه ما کسی به درستی نمی داند که مرز میان آزادی بیان و اهانت کجا است. مرز بین آزادی فردی و تعرض به حقوق دیگران کجا است.

چه نقطه ای مرز میان کمک به دیگران و یا دخالت در امور دیگران است. چه مرزی میان تفریح و لذت بردن و حقوق دیگران وجود دارد و بسیاری از نکات دیگری که هر کدام از آنها نیاز به بررسی جداگانه دارد. موضوعی که من امروز می خواهم در مورد آن صحبت کنم مرز میان محبت کردن و نقض حریم خصوصی دیگران است.

من در میان گفتگوهای رایج زیاد شنیده ام که ما افراد با محیتی هستیم. و تعریف ما از محبت کردن نیز این است که مهربانی و احساس خوب خودمان را نسبت به دیگران توسط بیان و یا عمل خودمان آشکار کنیم. چون محبت کردن در جامعه ما یک ارزش به حساب می آید, افراد مختلف سعی می کنند که برای کسب اعتبار بیشتر در جامعه محبت خودشان به شکل کامل تری آشکار کنند تا دیگران بگویند که او فرد بسیار مهربان و با محبتی است و از این طریق جایگاه خود را در جامعه بهبود بخشند.

برای همین اگر شما به کسی محبت کنید و آن فرد بازخورد مورد نظر شما را نداشته باشد و همه جا نگوید که شما چقدر بامحبت هسنید ممکن است دفعه بعد شما آن محبت را انجام ندهید چون نتیجه مورد نظر خود را نگرفته اید.

در جوامع غربی و مخصوصا در امریکا محبت کردن با مسائل مالی در ارتباط است و مثل یک کالا قیمت دارد بنابراین مرزبندی و نتایج آن بسیار ساده و روشن است. یعنی اینکه اگر شما یک دلار به کسی بدهید یک دلار محبت کرده اید و اگر ده دلار بدهید ده دلار محبت کرده اید. هر محبت دیگری هم تبدیل به دلار می شود و در نتیجه همه چیز مشخص است چون یک واحد مشترک وجود دارد و آن دلار است.

ولی در ایران واحد مشخصی برای محبت کردن وجود ندارد و مثلا کسی نمی تواند ارزش گذاری کند که محبت چه کسی ارزش بیشتری دارد. بنابراین افراد سعی می کنند با بزرگ نمایی و جلوه بهتر محبت خود ارزشی را که مورد نظر خودشان است کسب کنند.

این واکنش فردی به مرور زمان به شکل یک رفتار اجتماعی درآمده است و از آن تعارفات کلامی و حرکتی و یا رفتارهایی که ما امروزه آن را محبت می نامیم شکل گرفته است. به عنوان مثال یک خانواده ایرانی در مقابل یک مهمان که به خانه خود می آید بسیار حساس و سخت گیر است و سعی می کند که بهترین های خود را به او بنمایاند و در اختیار او قرار دهد.

زیرا مهمان فردی است که از خارج از چارچوب خانواده می آید و به عنوان یک بازوی تبلیغاتی می تواند جایگاه یک فرد و یا یک خانواده را در جامعه جابجا کند.

فقط کافی است که یک مهمان بعد از خروج از خانه شما بگوید که شما غذای مناسب برای خوردن و یا مکان مناسب برای نشستن و خوابیدن را در اختیار وی قرار نداده اید و همین مسئله می تواند به با محبت بودن شما لطمه بزند و جایگاه و ارزش اجتماعی شما را در برابر جامعه کوچکی که در محدوده آشنایان شما است پایین بیاورد.

دیگران سعی می کنند که با محبت بیشتر به آن فرد گوی سبقت را از شما ربوده و بگویند که ببینید من از آن فرد با محبت تر هستم و بهترین غذایم را در اختیار او قرار داده ام. ولی چون مثل امریکا واحد مشترکی وجود ندارد که قضاوت کند که چه کسی محبت بیشتری انجام داده است همه چیز بر می گردد به نحوه نمایش و بازتاب خبری آن محبتی که انجام گرفته است.

مطالب مرتبط