با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهآگهی برای خیانت – اینجا آمریکاست
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۷همسفر شراب ( قسمت هشتم – زندگی خالی نیست)
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۷رابطه ی تحصیل و شغل در آمریکا
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاو اما مطلبی که میخواهم برایتان بنویسم مربوط میشود به ارتباط میان تحصیل دانشگاهی و پیدا کردن شغل مناسب در امریکا.
قبل از هر چیز باید بگویم که تعریف ما از تحصیل با تعریف امریکاییها بسیار متفاوت است.
ما در ایران فکر میکنیم که ما در دانشگاه تحصیل میکنیم تا چیزهایی را یاد بگیریم و از بعضی از آنها را در کارمان استفاده کنیم.
مثلا اگر رشته شیمی خوانده ایم, یک سری تعاریف, فرمولها و روشهایی را یاد میگیریم که از طریق آن میتوان موادی را ساخت. یا اگر رشته مهندسی نرم افزار میخوانیم, با یادگیری برنامه نویسی انتظار داریم که در شغلمان از آنها استفاده کنیم و پول در بیاوریم. یا اگر مهندس برق هستیم, انتظار داریم که در کارمان از چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته ایم استفاده کنیم.
ولی در امریکا اصلا اینچنین نیست. تعریف تحصیلات دانشگاهی در امریکا این است که شما وقتی در دانشگاه تحصیل میکنید و از آن فارق التحصیل میشوید تازه ابتدایی ترین چیزها را یاد گرفته اید تا بتوانید کار اصلی خودتان را که تحقیق بر روی چیزهای جدید و نوآوری است شروع کنید.
در امریکا هیچ کس از شما درسهای دانشگاه شما را نمیخواهد. ساختن پلاستیک و یا پلی استر یک بار کشف شده است و نیازی ندارند که شما بروید دانشگاه و طریقه ساختن پلی استر را یاد بگیرید و بعد بیایید برایشان کار کنید. شما در واقع تحصیلات کرده اید تا بتوانید با پایه اطلاعاتی که دارید یک ماده جدیدی بسازید که بتوانند از فروش آن پول کسب کنند.
برای همین است که وقتی در ایران یک جنس امریکایی و یا ژاپنی و یا آلمانی میخرید,انتظار دارید کیفیت آن متفاوت باشد. چون آنها از افرادی استفاده میکنند که از دیگران و از دروس دانشگاهی خودشان تقلید نمیکنند و همواره دنبال کشف و اختراع چیزهای جدیدی هستند.
اگر شما مهندس برق هستید, ساختن و طراحی یک مدار برق اصلا بدردشان نمیخورد چون یک تکنسین با یک نرم افزار کامپیوتری میتواند هر مداری را طراحی کند و اصولا آنچه در بازار کار است بسیار جلوتر از آنچیزهایی است که در دروس دانشگاهی تدریس میشود. آنها در عوض از شما انتظار دارند که یک مداری طراحی کنید که افت انرژی کمتری داشته باشد تا بتوانند از رقبای ژاپنی خودشان جلو بزنند. اصولا کار در امریکا حرفه ای است و کار تخصصی روتین در اینجا وجود ندارد.
حالا اگر شما لیسانس تغذیه, سیاسی, اجتماعی, مواد, معدن و چیزهای دیگر را دارید باید بدانید که فقط موقعی تخصص شما به درد کار در امریکا میخورد که شما مطالب و موضوعات بسیار جدیدتری را علاوه بر متون درسی که در دانشگاه تدریس میشود بدانید. کار در امریکا یعنی اینکه شما میخواهید بهترین و مرغوبترین کالای جهان را تولید کنید و مرجع تمام کشورهای دنیا در حرفه خودتان باشید.
اگر کار گرافیک میکنید و میخواهید در پیکسار کار کنید, شما باید کاری ارائه دهید که مورد توجه اولین و بهترین شرکت تولید کننده انیمیشن در جهان باشد. و یا اگر برنامه نویس هستید باید بدانید که تمام کمپانیهایی که در امریکا کار میکنند محصولاتشان در جهان به فروش میرسد و شما قرار است در نوآوری و پیشرفت این شرکتها نقش موثری داشته باشید.
تمام این حرفها را برای این گفتم که ما فکر نکنیم اگر لیسانس داریم و یا اگر دکترای یک رشته را داریم باید یک شغل خوب در امریکا پیدا کنیم. اصلا اینطور نیست و ما فقط زمانی میتوانیم یک شغل خوب پیدا کنیم که کار خوب و در حد یک کمپانی امریکایی ارائه دهیم.
قبل از هر چیز باید بگویم که تعریف ما از تحصیل با تعریف امریکاییها بسیار متفاوت است.
ما در ایران فکر میکنیم که ما در دانشگاه تحصیل میکنیم تا چیزهایی را یاد بگیریم و از بعضی از آنها را در کارمان استفاده کنیم.
مثلا اگر رشته شیمی خوانده ایم, یک سری تعاریف, فرمولها و روشهایی را یاد میگیریم که از طریق آن میتوان موادی را ساخت. یا اگر رشته مهندسی نرم افزار میخوانیم, با یادگیری برنامه نویسی انتظار داریم که در شغلمان از آنها استفاده کنیم و پول در بیاوریم. یا اگر مهندس برق هستیم, انتظار داریم که در کارمان از چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته ایم استفاده کنیم.
ولی در امریکا اصلا اینچنین نیست. تعریف تحصیلات دانشگاهی در امریکا این است که شما وقتی در دانشگاه تحصیل میکنید و از آن فارق التحصیل میشوید تازه ابتدایی ترین چیزها را یاد گرفته اید تا بتوانید کار اصلی خودتان را که تحقیق بر روی چیزهای جدید و نوآوری است شروع کنید.
در امریکا هیچ کس از شما درسهای دانشگاه شما را نمیخواهد. ساختن پلاستیک و یا پلی استر یک بار کشف شده است و نیازی ندارند که شما بروید دانشگاه و طریقه ساختن پلی استر را یاد بگیرید و بعد بیایید برایشان کار کنید. شما در واقع تحصیلات کرده اید تا بتوانید با پایه اطلاعاتی که دارید یک ماده جدیدی بسازید که بتوانند از فروش آن پول کسب کنند.
برای همین است که وقتی در ایران یک جنس امریکایی و یا ژاپنی و یا آلمانی میخرید,انتظار دارید کیفیت آن متفاوت باشد. چون آنها از افرادی استفاده میکنند که از دیگران و از دروس دانشگاهی خودشان تقلید نمیکنند و همواره دنبال کشف و اختراع چیزهای جدیدی هستند.
اگر شما مهندس برق هستید, ساختن و طراحی یک مدار برق اصلا بدردشان نمیخورد چون یک تکنسین با یک نرم افزار کامپیوتری میتواند هر مداری را طراحی کند و اصولا آنچه در بازار کار است بسیار جلوتر از آنچیزهایی است که در دروس دانشگاهی تدریس میشود. آنها در عوض از شما انتظار دارند که یک مداری طراحی کنید که افت انرژی کمتری داشته باشد تا بتوانند از رقبای ژاپنی خودشان جلو بزنند. اصولا کار در امریکا حرفه ای است و کار تخصصی روتین در اینجا وجود ندارد.
حالا اگر شما لیسانس تغذیه, سیاسی, اجتماعی, مواد, معدن و چیزهای دیگر را دارید باید بدانید که فقط موقعی تخصص شما به درد کار در امریکا میخورد که شما مطالب و موضوعات بسیار جدیدتری را علاوه بر متون درسی که در دانشگاه تدریس میشود بدانید. کار در امریکا یعنی اینکه شما میخواهید بهترین و مرغوبترین کالای جهان را تولید کنید و مرجع تمام کشورهای دنیا در حرفه خودتان باشید.
اگر کار گرافیک میکنید و میخواهید در پیکسار کار کنید, شما باید کاری ارائه دهید که مورد توجه اولین و بهترین شرکت تولید کننده انیمیشن در جهان باشد. و یا اگر برنامه نویس هستید باید بدانید که تمام کمپانیهایی که در امریکا کار میکنند محصولاتشان در جهان به فروش میرسد و شما قرار است در نوآوری و پیشرفت این شرکتها نقش موثری داشته باشید.
تمام این حرفها را برای این گفتم که ما فکر نکنیم اگر لیسانس داریم و یا اگر دکترای یک رشته را داریم باید یک شغل خوب در امریکا پیدا کنیم. اصلا اینطور نیست و ما فقط زمانی میتوانیم یک شغل خوب پیدا کنیم که کار خوب و در حد یک کمپانی امریکایی ارائه دهیم.
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهپربازدیدترین مطالب
رابطه ی تحصیل و شغل در آمریکا
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاو اما مطلبی که میخواهم برایتان بنویسم مربوط میشود به ارتباط میان تحصیل دانشگاهی و پیدا کردن شغل مناسب در امریکا.
قبل از هر چیز باید بگویم که تعریف ما از تحصیل با تعریف امریکاییها بسیار متفاوت است.
ما در ایران فکر میکنیم که ما در دانشگاه تحصیل میکنیم تا چیزهایی را یاد بگیریم و از بعضی از آنها را در کارمان استفاده کنیم.
مثلا اگر رشته شیمی خوانده ایم, یک سری تعاریف, فرمولها و روشهایی را یاد میگیریم که از طریق آن میتوان موادی را ساخت. یا اگر رشته مهندسی نرم افزار میخوانیم, با یادگیری برنامه نویسی انتظار داریم که در شغلمان از آنها استفاده کنیم و پول در بیاوریم. یا اگر مهندس برق هستیم, انتظار داریم که در کارمان از چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته ایم استفاده کنیم.
ولی در امریکا اصلا اینچنین نیست. تعریف تحصیلات دانشگاهی در امریکا این است که شما وقتی در دانشگاه تحصیل میکنید و از آن فارق التحصیل میشوید تازه ابتدایی ترین چیزها را یاد گرفته اید تا بتوانید کار اصلی خودتان را که تحقیق بر روی چیزهای جدید و نوآوری است شروع کنید.
در امریکا هیچ کس از شما درسهای دانشگاه شما را نمیخواهد. ساختن پلاستیک و یا پلی استر یک بار کشف شده است و نیازی ندارند که شما بروید دانشگاه و طریقه ساختن پلی استر را یاد بگیرید و بعد بیایید برایشان کار کنید. شما در واقع تحصیلات کرده اید تا بتوانید با پایه اطلاعاتی که دارید یک ماده جدیدی بسازید که بتوانند از فروش آن پول کسب کنند.
برای همین است که وقتی در ایران یک جنس امریکایی و یا ژاپنی و یا آلمانی میخرید,انتظار دارید کیفیت آن متفاوت باشد. چون آنها از افرادی استفاده میکنند که از دیگران و از دروس دانشگاهی خودشان تقلید نمیکنند و همواره دنبال کشف و اختراع چیزهای جدیدی هستند.
اگر شما مهندس برق هستید, ساختن و طراحی یک مدار برق اصلا بدردشان نمیخورد چون یک تکنسین با یک نرم افزار کامپیوتری میتواند هر مداری را طراحی کند و اصولا آنچه در بازار کار است بسیار جلوتر از آنچیزهایی است که در دروس دانشگاهی تدریس میشود. آنها در عوض از شما انتظار دارند که یک مداری طراحی کنید که افت انرژی کمتری داشته باشد تا بتوانند از رقبای ژاپنی خودشان جلو بزنند. اصولا کار در امریکا حرفه ای است و کار تخصصی روتین در اینجا وجود ندارد.
حالا اگر شما لیسانس تغذیه, سیاسی, اجتماعی, مواد, معدن و چیزهای دیگر را دارید باید بدانید که فقط موقعی تخصص شما به درد کار در امریکا میخورد که شما مطالب و موضوعات بسیار جدیدتری را علاوه بر متون درسی که در دانشگاه تدریس میشود بدانید. کار در امریکا یعنی اینکه شما میخواهید بهترین و مرغوبترین کالای جهان را تولید کنید و مرجع تمام کشورهای دنیا در حرفه خودتان باشید.
اگر کار گرافیک میکنید و میخواهید در پیکسار کار کنید, شما باید کاری ارائه دهید که مورد توجه اولین و بهترین شرکت تولید کننده انیمیشن در جهان باشد. و یا اگر برنامه نویس هستید باید بدانید که تمام کمپانیهایی که در امریکا کار میکنند محصولاتشان در جهان به فروش میرسد و شما قرار است در نوآوری و پیشرفت این شرکتها نقش موثری داشته باشید.
تمام این حرفها را برای این گفتم که ما فکر نکنیم اگر لیسانس داریم و یا اگر دکترای یک رشته را داریم باید یک شغل خوب در امریکا پیدا کنیم. اصلا اینطور نیست و ما فقط زمانی میتوانیم یک شغل خوب پیدا کنیم که کار خوب و در حد یک کمپانی امریکایی ارائه دهیم.
قبل از هر چیز باید بگویم که تعریف ما از تحصیل با تعریف امریکاییها بسیار متفاوت است.
ما در ایران فکر میکنیم که ما در دانشگاه تحصیل میکنیم تا چیزهایی را یاد بگیریم و از بعضی از آنها را در کارمان استفاده کنیم.
مثلا اگر رشته شیمی خوانده ایم, یک سری تعاریف, فرمولها و روشهایی را یاد میگیریم که از طریق آن میتوان موادی را ساخت. یا اگر رشته مهندسی نرم افزار میخوانیم, با یادگیری برنامه نویسی انتظار داریم که در شغلمان از آنها استفاده کنیم و پول در بیاوریم. یا اگر مهندس برق هستیم, انتظار داریم که در کارمان از چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته ایم استفاده کنیم.
ولی در امریکا اصلا اینچنین نیست. تعریف تحصیلات دانشگاهی در امریکا این است که شما وقتی در دانشگاه تحصیل میکنید و از آن فارق التحصیل میشوید تازه ابتدایی ترین چیزها را یاد گرفته اید تا بتوانید کار اصلی خودتان را که تحقیق بر روی چیزهای جدید و نوآوری است شروع کنید.
در امریکا هیچ کس از شما درسهای دانشگاه شما را نمیخواهد. ساختن پلاستیک و یا پلی استر یک بار کشف شده است و نیازی ندارند که شما بروید دانشگاه و طریقه ساختن پلی استر را یاد بگیرید و بعد بیایید برایشان کار کنید. شما در واقع تحصیلات کرده اید تا بتوانید با پایه اطلاعاتی که دارید یک ماده جدیدی بسازید که بتوانند از فروش آن پول کسب کنند.
برای همین است که وقتی در ایران یک جنس امریکایی و یا ژاپنی و یا آلمانی میخرید,انتظار دارید کیفیت آن متفاوت باشد. چون آنها از افرادی استفاده میکنند که از دیگران و از دروس دانشگاهی خودشان تقلید نمیکنند و همواره دنبال کشف و اختراع چیزهای جدیدی هستند.
اگر شما مهندس برق هستید, ساختن و طراحی یک مدار برق اصلا بدردشان نمیخورد چون یک تکنسین با یک نرم افزار کامپیوتری میتواند هر مداری را طراحی کند و اصولا آنچه در بازار کار است بسیار جلوتر از آنچیزهایی است که در دروس دانشگاهی تدریس میشود. آنها در عوض از شما انتظار دارند که یک مداری طراحی کنید که افت انرژی کمتری داشته باشد تا بتوانند از رقبای ژاپنی خودشان جلو بزنند. اصولا کار در امریکا حرفه ای است و کار تخصصی روتین در اینجا وجود ندارد.
حالا اگر شما لیسانس تغذیه, سیاسی, اجتماعی, مواد, معدن و چیزهای دیگر را دارید باید بدانید که فقط موقعی تخصص شما به درد کار در امریکا میخورد که شما مطالب و موضوعات بسیار جدیدتری را علاوه بر متون درسی که در دانشگاه تدریس میشود بدانید. کار در امریکا یعنی اینکه شما میخواهید بهترین و مرغوبترین کالای جهان را تولید کنید و مرجع تمام کشورهای دنیا در حرفه خودتان باشید.
اگر کار گرافیک میکنید و میخواهید در پیکسار کار کنید, شما باید کاری ارائه دهید که مورد توجه اولین و بهترین شرکت تولید کننده انیمیشن در جهان باشد. و یا اگر برنامه نویس هستید باید بدانید که تمام کمپانیهایی که در امریکا کار میکنند محصولاتشان در جهان به فروش میرسد و شما قرار است در نوآوری و پیشرفت این شرکتها نقش موثری داشته باشید.
تمام این حرفها را برای این گفتم که ما فکر نکنیم اگر لیسانس داریم و یا اگر دکترای یک رشته را داریم باید یک شغل خوب در امریکا پیدا کنیم. اصلا اینطور نیست و ما فقط زمانی میتوانیم یک شغل خوب پیدا کنیم که کار خوب و در حد یک کمپانی امریکایی ارائه دهیم.
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعه